حالا ببینیم آرتور پوپ یهودی، در کتاب «معماری ایران» چه نوشته، که آن را معتبرترین سند آشنایی با مکاتب معماری و هنر، در ادوار مختلف تاریخ ایران تبلیغ می کنند و در مقابله با دست تنگی کنونی، که عرضه ظواهر یک جامعه پویای ایرانی، در هزاره نخست اسلامی را غیر ممکن می کند، به چه ادعاهایی متوسل شده و چه شگرد و شیوه هایی را به کار زده است؟....
 
شواهد متعدد و مکفی بر تهی بودن مطلق این سرزمین، از زمان رخ داد پوریم در عهد خشایارشا، تا طلوع اسلام و نیز فقدان تجمع متمدن، از اسلام تا زمان صفویه خبر می دهد. شواهدی که به ویژه با مجموع جعلیات ابلهانه ی وسیع و متنوعی معتبر می شود، که به صورت های مختلف، برای مقابله با این واقعیت، یعنی تلقین هستی ملی و پر شکوه ایرانیان در دوران مورد بحث ساخته اند، تا آن جا که بسیاری از ما، حافظ را دلیل وجود شیراز قرن هشتم، خیام را نشانه نیشابور قرن پنجم، فردوسی را برهان وجود شهر طوس در قرن چهارم و ابن سینا را علامت حضور همدان در همان قرن گرفته ایم...
 
من سازنده و یا کارگردان فیلم «تختگاه هیچ کس» نیستم. این کار شجاعانه و شگفت انگیز و تاثیر گذار را که می تواند برای مستند سازان پر ادعا و آوازه‌ی ما درس و مکتبی باشد، چند جوان دانشجوی دست اندر کار امور سینمایی، تحت تاثیر مباحث تازه در موضوع تاریخ ایران و با هزینه‌ی خودشان انجام داده‌اند. این مستند گام نخست فراهم آوردن اسناد دیداری در اثبات نادرست بودن باورهای موجود در موضوع تاریخ ایران و سند تحول در تغییر دیدگاه ملی و بومی به گذشته‌ی این سرزمین، بدون پیروی ...
 
اینک به مقدار لازم، برای قانع کردن صاحبان اندیشه، اسناد مستمر و محکم به دست است، تا بر مبنای آن، بر افسانه های تاریخی موجود، در باب ایران پس از پوریم، مهر جعلیات بکوبیم و تولید کنندگان آن را تابعین شورای جهانی یهود بدانیم. در حال حاضر قاطعانه معلوم است که مجموعه ابنیه ی تخت جمشید را، پس از توسل به قتل عام پوریم، نیمه کاره رها کرده اند، از بقایا و بازمانده های کوچ و مهاجرت و پناه موقت یونانیان به ایران، امپراتوری اشکانیان ساخته اند، کتیبه های ساسانی موجود در جنوب ایران، به خط من درآوردی پهلوی را، قریب ۷۰ سال پیش کوبیده اند، مسائل پس از طلوع اسلام در سرزمین وحی را، به انواع دروغ نویسی ها از جمله در باب حمله ی اعراب به ایران بدون سکنه آلوده اند، سلسله های ناپیدای طاهریان و صفاریان و غزنویان و سلجوقیان ساخته اند، مغول ها را بر روی کاغذ و برای انهدام نمی دانیم چه چیز به ایران فاقد تجمع و هستی متمدنانه فرستاده اند ...
 
مداخل و مباحث موجود، که با استدلال و اسناد محکم انکار ناپذیر همراه است و بی رعایت اختصار، به چند هزار برگ می رسید، در مقابله با حجم عظیم مجعولات تاریخی و ادبی، که همه جا پراکنده اند، هنوز مورخ را برای اقناع کامل خواستاران آن، نیازمند رجوع به مراتب متعدد و مختلفی می کند تا معرکه و میدان حیله گری های یهود و شبه یهود توطئه گر و جاعل را، که کم ترین ارزشی برای فرهنگ و هویت دیگران قائل نیستند، از همه سو دور زند و راه گریزی برای نان خوران آن ها باقی نگذارد. توفیق در تاریخی کردن ماجرای پنهان مانده پوریم و تشریح عوارض و عواقب نابودگر آن، که به حذف و ابطال ادعاهای کنونی، در باب حیات سیاسی و اقتصادی و فرهنگی ایران پس از پوریم منجر شد و فعلا تا رد اوراق تاریخ صفویه و شاهان آن فرا رفته، انقلاب بزرگی در درک تاریخ بی دروغ ایران و شناخت سالم همسایگان و ملت های باستانی پدید آورده و به خواست خدا، در آینده نزدیک، درب مراکز ایران شناسی و دانشگاه های مربوطه، در شرق و غرب را، با گل بد بوی بی آبرویی مسدود خواهد کرد.
 
الگوی جعلیات رایج در باب برج طغرل و دروازه شیراز، بدون استثنا، بر هر بنا و معماری دیگر، اعم از برج و مقبره و مناره، قابل انطباق است که دست آویز امثال پوپ و مورخان مامور کنیسه و کلیسا، برای القای حضور و وجود روابط و مظاهر سیاسی و اجتماعی و فرهنگی، در دوره معینی از تاریخ ایران بوده است. این مجموع بررسی ها، با بی اثر کردن تلاش آنان، همچنان اثبات می کند که به سبب وسعت قتل عام پوریم و تخریب مطلق مراکز تمدن شرق میانه، تا زمان ظهور صفویه، نموداری از تجمع متمدنانه و حوزه کوچکی از مناسبات شهر نشینی در ایران پدیدار نیست و ترسیم تصویر کم رنگ و تاری از تحرک اقتصادی و سیاسی و فرهنگی، در طول این زمان دراز دو هزار ساله ناممکن است.
 
گرچه ممکن است بحث جاری، در باب بازمانده های کنونی معماری، که جاعلانه بر آن ها مهرهای تاریخی متعدد کوبیده اند، اندکی مطول بنماید؛ اما از آن که سرانجام پرده از راز بناهایی بر می دارد که این جا و آن جا به نام این و آن سلسله و شخص، تا عمق هزار سال پیش، ثبت شده و دست آویز کسانی است که انهدام مطلق بومیان ایران کهن در قتل عام پوریم و نبود تحرکات اجتماعی در ایران پس از طلوع اسلام تا عهد معروف به صفویه ...
 
امیدوار بودیم آن تحرکات مضحکی که اخیرا به قصد یادگار و آثار تراشی برای سلاسل و امپراتوران بی نشان ایران باستان، رایج و باب شده بود، در همان اوج تفسیرهای مجنونانه بر کتیبه خارک، پیدا شدن آن کشتی اشکانی در عمق هفتاد متری دریایی که فقط چهل متر عمق دارد و برقراری سرویس هوایی قالیچه ی پرنده در ایران، متوقف بماند و آن ذوق زدگی های عوامانه ی بی مرز را ممکن بود آخرین حد پریشان بافی در ایران شناسی نوع یهودی ...
 
پاسخ سوالات متداول دوستان. لطفا روی دکمه ی ادامه ی مطلب کلیک کنید.
 
رد پای تغییرات عمده، حاصل حضور هر قوم و جمعی، برصحنه تاریخ باقی می ماند و آمد و رفت بی صدای پدیده های تعیین کننده در روند حیات اجتماعی هیچ ملتی میسر نبوده است. چنان که اینک چینیان و هندیان و بابلیان و آشوریان و مصریان و یونانیان و رومیان و بومیان آمریکای مرکزی و جنوبی را بر اساس یادگارهای گویایی می شناسیم و قضاوت می کنیم که حضور موزه ای و یا نشانه های مادی کهن و بر زمین مانده آنان، همانند دیوار ...
 
می توانم بگویم که منابع اصلی منتشر شده در باب معماری و هنر اسلامی را دیده و یا در اختیار دارم. در سراسر آن ها، بر شبستان مرکزی مراکز عبادی و مقابرعمده اسلامی، همان گنبد شلجمی شکل شناخته شده ای بر پاست که از استوار و دشوار ساخت ترین تکنیک های معماری در تمام جهان است و بر اساس بازبینی این منابع، با اطمینان تمام، مدعی می شوم که هرگز بر هیچ بنای اسلامی، از شمال آفریقا تا چین و هند، تصویری ندیده ام که بر فراز مسجد و مقبره ...
 
مختصر این که رجوع به نمونه های موجود از خط دیرین عرب، ظهور صاحب نظر و تالیف، در این یا آن زمینه و مبحث را، با خوش بینانه ترین فرض، به نیمه دوم دوران اسلامی منتقل و هرگونه ادعای کتابت در هفت قرن نخست هجری، در این یا آن مقوله را، ابطال می کند. چنین ادعایی با این نشانه ی درست نیز تصدیق و تایید می شود که بی تردید یافتن عین هر کتاب و یا قرآن نوشته ای، با خط بالغ و قابل و کامل شده عرب، که عمری دورتر از قرن هفتم و حتی هشتم ...
 
هنوز هم اسناد غیر قابل انکاری در دست است که اثبات می کند تنظیم و تکمیل فنی خط عرب، تا آن جا که قابلیت تالیف کتاب هایی را بپذیرد که در سراسر جهان اسلام امکان قرائت و استخراج معنا بیابد، امری است که عمر دست یابی به آن، قریب پانصد سال از زمان اعلام شده ی کنونی آن، یعنی قرن چهارم هجری، به ما نزدیک تر است. انستیتوی هنر فرانسه، حوالی دو قرن پیش، زمانی که هنوز دوربین عکاسی نبود، از بیم نابودی کامل، هیئتی از هنرمندان ...
 
بدین ترتیب بیش از دو راه در برابر مترصدین دریافت حقیقت قرار نمی گیرد: یا صحت این پاپیروس نوشته های مصری را رد کنند و یا بار دیگر به باورهای فرهنگی و فرقه ای خویش، که علی الاصول از میان کتاب های قرون اولیه ی اسلامی تراوش کرده، نظری دوباره بیاندازند و از جمله سئوال کنند که اگر این همه برگ نوشته های پاپیروسی یافته ایم، چرا هنوز قطعه نوشته ای به قدمت نامه ی آن شوهر دل تنگ روسری خریده پیدا نکرده ایم که بر آن، قطعه حدیث ...
 
آن هنگام که برای پوشاندن رد پای مرتکبین و عاملین قتل عام پوریم، نگارش تاریخ دروغینی را برای مردمی که وجود نداشتند و جامعه ای بدون آثار و روابط اجتماعی، ضروری شناختند، از آن که شرح مقنعی بر مبنای تجمع و تمدن و تولید و توزیع ممکن نبود، پس ناگزیر مانند اسکندر بیک همه را به جان هم انداختند و سینمای تاریخی پر هیجان ساختند، چنان که تاریخ هخامنشیان را با نبردهای موهوم تسخیر مصر و یونان و حبشه پر کرده اند، اشکانیان کاری جز بیرون ...
 
اگر از نادانی های عمومی اسکندر بیک منشی نیز صرف نظر کنیم، که سر به درهم ریزی سال و ماه و روز و هفته می زند، بی ارزشی متن و محتوای کتاب «عالم آرای عباسی» در مراتبی است که تالی دیگری در تالیفات تاریخی هیچ ملتی ندارد. «اسمعیل میرزا در زمان سلطنت خود نعش مبارک شاه جنت مکان را نقل مشهد مقدس معلی نموده مرتضی قلی خان پرناک حاکم مشهد بدین خدمت به اتفاق علیقلی خان شاملو بیگلربیکی هرات مأمور گشت...
 
بدین ترتیب مراتب حضور و گذر روزگاران شاهان و مسائل دوران صفویه، بر زبان سیاحانی گذشته که فرق میان مرده و زنده را نمی دانسته و از قلم مورخینی جاری شده است، که زمستان و بهار و شنبه و یک شنبه و محرم و رجب را هم نمی شناخته اند و این هنوز وصف فاضل ترین آن هاست که می گویند منشی مخصوصی بوده است، ناطر از نزدیک بر اوضاع آن زمان!!! «فی الجمله چون از اخبار سلف و سیر پسندیده ی این پادشاه جم جاه را که در عرض ...
 
زمان فرا رسیدن نوروز، در تاریخ عالم آرای عباسی، برای باقی مانده ی سال های سلطنت اصطلاحا شاه عباس کبیر، یعنی تا سال ۱۰۳۷ هجری هم، بر سبیل تکرار همان اشتباهات قبلی مظبوط است و به نظر می رسد اسکندر بیک ناشناس، در طول ۳۸ بار انتقال زمستان به بهار، نه از مسیر نجوم و ریاضیات و آگاهی از تقاویم و نه حتی از راه ادراک حسی و دیدار از طبیعت، سرانجام در نمی یابد که دهم و یا حتی بیستم اسفند ماه، هنوز زمان ارائه ی توصیفات زیر از عینیات روزگار نرسیده ...
 
باید هنوز تحمل کنید و چند یادداشت بعد را هم به شناخت بیش تر اسکندر بیک، منشی شاه عباس اول فرضی بگذرانیم. شاید بررسی اطلاعات او در موضوع حلول سال نو و تطبیق آن با روز شمار شمسی و قمری و میلادی تکراری بنماید، اما اشتباهات او چندان متنوع است و چنان از یک ذهن کاملا بیگانه با موضوع خبر می دهد، که در هرکدام درس و دلیل تازه ای برای اثبات غریبه و غیر مسلمان و ناشناس بودن این روزگار نویس عهد صفویه نهفته است تا آن جا ...
 
برای مشاهده ی مستند روی لینک ادامه مطلب ... کلیک کنید.
 
برای مشاهده ی مستند روی لینک ادامه مطلب ... کلیک کنید.
 
برای مشاهده ی مستند روی لینک ادامه مطلب ... کلیک کنید.
 
برای مشاهده ی مستند روی لینک ادامه مطلب ... کلیک کنید.
 
در یادداشت قبل، با ارائه ی متون و منقولات لازم، معلوم شد که اسکندر بیک، منشی مخصوص شاه عباس اول، ضمن داده های اش در کتاب «عالم آرای عباسی»، گرچه برآمدن نوروز در سال های ۱۰۰۰ تا ۱۰۱۷ هجری قمری در دربار شاه صفوی را، با روزهای نهم تا یازدهم اسفند برابر می دانست، ولی ناگهان از سال ۱۰۱۸ هجری، تا پایان دولت و دوران به اصطلاح شاه عباس اول، یعنی ۱۰۳۷ هجری، این انطباق را یازده روز به جلو می کشاند و به نوزدهم تا بیست و یکم اسفند ...
 
مطالبی که در چند یادداشت آینده به مدد الهی عرضه خواهم کرد، از بدیع ترین مباحث ایران و اسلام شناسی است، که به طور قطع هرگز معادلی برای آن دیده نشده است. اندیشمندانی که اراده کنند و مترصد دریافت دانایی های نو باشند، آن ها را چون منبعی خواهند یافت که نوری بر راه عبور به سوی اتحاد سیاسی و فرهنگی مسلمین، در تمام زوایا خواهد تاباند. باید به یاری های الهی امیدوار بود و منتظر ماند تا تلاش یهودیان برای پرده کشیدن بر این مباحثات...
 
توسل با هر تمهید و بهانه، به یادداشت های سیاحانی ناشناس، که سراپای ادعاهای آنان با هرگونه حقیقتی نامنطبق است، برای بر پا کردن موجودیت و مترسکی به نام سلسله ی صفویه، چنان که با موارد متعدد آن آشنا شدیم، خود برترین دلیل برای رد آن سلسله و استیلای سلاطینی است که در فاصله های مختلف آن دوران جورچینی شده اند. در واقع آن افسانه های بی بنیانی، که به قصد ایجاد قبرکی برای هر یک از حکم رانان صفوی به هم بافته شده...
 
در باره ما
این سایت، که به تدریج تکمیل خواهد شد، در اصل به قصد پشتیبانی از وبلاگ «حق و صبر»، توسط گروهی از بنیان اندیشان تدارک شده است. در این سایت که اداره آن به صورت مستقل انجام می شود، می کوشیم تا به تدریج تمام یادداشت های وبلاگی و غیر وبلاگی، داستان ها و سایر تالیفات آقای پورپیرار و نیز نقدها و نظرات در مورد نوشته های مختلف ایشان را جمع آوری کنیم. در عین حال با توجه به ظرفیت بسیار بالای سایت قصد داریم تا آن را به مرکزی برای ارائه تصاویر، فیلم ها و دیگر مستندات و اطلاعات تاریخی در موضوع تاریخ شرق میانه و اسلام تبدیل کنیم تا دسترسی به آن برای محققین حال و آینده آسان باشد. از علاقمندان تفحص و تحقیق، از هر طیفی که باشند، دعوت می کنیم که برای پر بار شدن سایت برای ما مطلب ارسال کنند و مطمئن باشند که عقاید و نظرات آن ها، در صورتی که ماهیت تحقیقاتی، با زبان مناسب و خالی از تعصب داشته باشد، در این سایت عرضه خواهد شد و محفوظ خواهد ماند. امیدواریم این سایت به رفع فضای ناسازگار کنونی که در اثر عرضه تزهای تازه تاریخی پدید آمده، کمک کند و سرانجام حقیقت هستی و هویت مردم شرق میانه و تاریخ آنان بر همگان روشن شود.

تذکر: هرگونه برداشت از مطالب این سایت با ذکر منبع برای محیط های شخصی و خانوادگی آزاد است، اما برداشت به وسیله ی مراکز عمومی و رسانه های گروهی، در هر نقطه و به هر زبان، پیشاپیش نیازمند کسب مجوز رسمی از دارنده ی سایت است.
 
تلاش جاری، برای برملا کردن وسعت توسل به دروغ، در تدوین تاریخ ایران، تنها گوشه ای کوچک، به مقیاس فضای یک وبلاگ، از ویرانگری هایی است که در باب هستی و هویت و پیشینه و ادب و آداب و فرهنگ و هنر و رسوم ایرانیان به بار آورده اند و دادن خط و راهی است تا نسل منتظر، در تحقیقات آتی خود، به بی راهه نیفتد، از نام و آوازه ی دهل وار این همه حقه باز که به نام ایران و باستان و اسلام شناس به ما تحویل داده و تحمیل کرده اند، هراس...
 
تا شناسایی کامل عواملی که با نام سلاطین عالی جاه صفوی به تاریخ ما قالب زده اند، به خواست خدا تنها یکی دو یادداشت فاصله داریم. اگر موضوع رسیدگی به منابع معمول و مجعول صفویه، چنین کش دار می نماید، از آن روست که بدون تعارف معلوم شود، تاریخ کنونی صفویه، از راه خواندن سفرنامه ها و یا دیدار از نوشته هایی که می گویند از مورخین آن زمان مانده، نه فقط قابل ادراک و برداشت نیست، بل از فرط نادرستی و آشفتگی، اهل خرد را مطمئن ...
 
برای درک این که سازندگان اسناد و توصیفات کنونی از ماجرای صفویه، تا چه حد ما را کودن فرض کرده و دست انداخته اند و چه لفاظی های داستان گونه ی پر اغراق و ناممکنی را، در تمام زمینه ها، از هخامنشیان پس از خشایارشا تا زمان قاجار، به خورد تاریخ وادب و فرهنگ این سرزمین داده اند، کافی است به نمونه ی زیر توجه کنید که یکی از الگوهای معمول چنین جعلیاتی است. «پایتخت صفویه ـ در نیمه ی قرن هفدهم بنا به اظهارشاردن در داخل محیط ده فرسخی...
 
ناگزیر، در مقطع این بررسی های صفویه نیز، بار دیگر یاد آور می شوم که دانایی های موجود درباره ی تاریخ ایران و اسلام و به طور کلی جهان باستان، برخاسته از تفسیرهایی است که یهودیانی مدعی ایران و اسلام شناسی، با مراجعه به متونی که می گویند قدیم است، تبلیغ کرده اند. متونی که هیچ یک از آن ها سطری باقی مانده از تحریر نخستین به جای ندارد و تاکنون نوشته ای غیر قرآنی، به ویژه با خط و زبان فارسی، که عمری کهن تر از چند سده ی اخیر داشته...
 
اگر در این بررسی ها، یهودیان در بروز عوارض و اقدامات مغایر با همزیستی و رشد، مجرم معرفی می شوند، از آن باب نیست که مورخ دشمن قوم یهود بر اساس تعصبات اسلامی است، بل نگاه آگانه به علل سیر منفی و معکوس تاریخ، در تمام ادوار تمدن، چنان یهودیان را در مرکز و مسبب این گونه اقدامات نژاد پرستانه و توطئه گرانه معرفی می کند، که خود به خود، قرآن به عنوان تنها سند صریح و بی خدشه و دیرین، در برحذر داشتن ...
 
در آغاز مباحث جدی و جدید در پیش، شاید هم بنا بر ضرورت بیان گاه به گاه مطایبه ای، با قصد تلطیف و تمدد، به یاد خاطره ای افتادم که در حوزه ی گذران بخش اعظم نوجوانی ام، یعنی در محله ی امام زاده یحیای تهران شاهد و ناظر آن بوده ام. در آن زمان مسجد محله ما را شیخ دهان گرمی با نام سرخه ای می گرداند که بیش تر وقت منبر پس از نماز مغرب و عشای اش، به ذکر تاریخ اسلام می گذشت و از همین روی مشتاقان نقل های او، صرفا کسبه...
 
بحث درباره ی امام زاده ها، عرضه ی استدلال برای اثبات این مطلب است که انتساب ساخت هیچ امام زاده ای به دورانی مقدم بر صفویه، از هیچ بابی منطق اجرایی و امکان تاریخی و تدارکاتی ندارد و برای رسیدن به این چشم انداز واقعی، در باب ساخت و سازهای صفوی است که ناگزیر باید نمونه هایی از تفسیرهای موجود بر این گونه ابنیه را زیر ذره بین گذارد و حقایق در گرد مانده ی ساخت آن ها را، با رسوب زدایی آشکار کرد. مهم و موثر ترین راه اثبات ...
 
معمم میان سال خوش سیمای نه چندان بلند بالای لاغر اندامی بود، در نهایت سادگی و آراستگی. با خضوعی راستین اجازه طلبید و وارد دفتر کارم شد. حرکات آرامی داشت با نگاهی کاونده و سنگین ولی مهربان. می گفت مجموعه ی «اسلام و شمشیر» را خوانده و از قم به آشنایی با مولف آن آمده است. پرسش هایی اصولی داشت. زبان عرب را به کمال می دانست و بر مفاهیم و اشارات آیات قرآن به صورت طبقه بندی شده مسلط بود. تذکر داد که برخی آیات را ...
 
معجزه ی ساخت و ساز صفوی و در حقیقت شاه عباسی، به مظاهری بسنده نمی کند و منحصر نمی شود که به صورت صدها باب کاروان سرا و ده ها دستگاه حمام و آب انبار و بازار و مساجد ممتاز می شناسیم. شاه کار شاه عباس، بنیان گذاری نهضت برپایی مقابر و امام زاده ها بود، که در حال حاضر احتمالا به صد هزار شماره، از آراسته و ساده ساخت، سر زده است. قم ، خبرگزاري جمهوري اسلامي نشست تخصصي "بررسي و تحليل ورود امام زادگان ...
 
ظاهرا کسانی که گمان برتری نژادی و نظامی و هنری و فرهنگی بر تمام جهان داشتند و گمان می کردند زمانی اختیار و امورات ۱۲۷ سرزمین را زیر نگین حاکمیت اجداد خود می گردانده اند، اینک که برای آن ها روشن کرده ام که جد و آباد متجاوز و بیگانه شان حتی از عهده ی اتمام یکی دو اتاق سرایدار در مجموعه ی تخت جمشد هم برنیامده اند و مقاومت بومیان ایران و مردم ممتاز شرق میانه، ناگزیر آن ها را متوسل به قتل عام و گریز از این منطقه کرده ...
 
انحصار ساخت و سازهای زیر بنایی و یا نمایشی و تدارک تاسیسات متعدد و عام المنفعه ی دولتی، به دوران شاه عباس صفوی، در نفس خود برملا کننده ی نقشه ای است که فراتر از نیازها و رشد طبیعی و موزون جامعه، به صحنه سازی هایی برای محو نشانه های عقب ماندگی پیشین پرداخته است و اگر در جنب اصلی ترین مظاهر مادی سلسله ی صفوی، یعنی معماری ابنیه ی شهری و مذهبی و تجاری و سدها و پل های اصفهان، ایجاد تاسیسات دشوار...
 
آن منظره ای که اینک از تسلط سلسله صفوی در برابر چشم داریم، مطلقا مجموعه ی سیاسی درخور تفسیر و قابل شناختی را مجسم نمی کند. زیرا اصل مهم تحولات تدریجی را شاهد نمی شویم و اگر شرح زیر را در باب کرونولوژی سلاطین صفویه قبول کنیم، پس با مراجعه به مانده های از صفویان، چنین به نظر می رسد که آن سلسله از شاه عباس اول آغاز و هم به او نیز ختم می شود. ۱. شاه اسماعیل اول، ۹۰۵-۹۳۰ هجری - ۲. طهماسب ائل پسر شاه اسماعیل...
 
هنگامی که از منظر مورخ و نه متعصبی پان اندیش، به ظهور صفویه می نگرم و با وارد کردن این اصل مسلّم که رد پایی از مدیریت سیاسی و برگه هایی از مفاهیم ملی، در کوچک ترین آمار و آماج خود، در ایران پیش از صفویه قابل دیدار نیست، آن گاه نقش بستن و رسامی خطوط مرزی، در اندیشه ی نخستین سلاطین صفوی، به معضلی ناگشودنی بدل می شود و این سئوال که آن ها چه گونه تعیین کرده اند تا کجا اسب بتازند، چه حدودی
 
پیش تر هم، در یادداشت ۷۳، مختصرا درباره قلمدان های زمان صفوی مطلب گذارده بودم، که شاخه و شعبه ای اصلی از صنایع دستی آن زمان حساب می شود. بحث اساسی و اشاره ی اصلی آن گفتار در این باره بود که نه سازندگان آن قلمدان ها و نه نقوش بر آن، پایه ی بومی ندارند و مکتبی ملی را معرفی نمی کنند. در جریان کار بر روی کتاب «کارهای لاکی» باز هم به نکات بسیار روشنگر دیگری برخوردم که به کار آگاهی عمیق تر در موضوع ظهور صفویه می آید:
 
شاید بتوان گفت که در هیچ کجای جهان، حتی در اسراییل، این همه سمبل و نشان یهودی که در صنایع دستی، نقوش کاشی، منابر چوبی، گچ بری و آیینه کاری، آجر چینی و نورگیرهای سقف، که در مساجد و امام زاده های عهد صفوی می بینیم، قابل دیدار نباشد! خوش بینی وافری در حد آن تمثیل انشاء الله گربه است، لازم می شود که چنین پرچم افرازی همه جانبه ی یهودیان در آثار عهد صفوی را، تنها حاصل تصادف و اتفاق در بازی های گرافیکی آن زمان ...
 
باید جای خود را در این تحقیقات تاریخی تغییر دهم، به پنجره ی دیگری رو کنم، پرده ی نو تری را کنار زنم و به مبحثی وارد شوم که بر موضوع ورود گروهی با عنوان صفوی، به تاریخ اخیر ایران، نوری خیره کننده می تاباند و لازم است به مطلبی بپردازم که گرچه تاثیر آن بر تاریخ ایران، به نحوی که بیان می کنم، هرگز مورد توجه نبوده، اما در این رسیدگی معلوم خواهد شد که بی تردید، از زمانی معین، بررسی تاریخ هیچ خطه ی عالم، بدون در نظر ..
 
سعی  یادداشت های پر تعداد اخیر، عمدتا مصروف مباحثی شد، که با نمایش زمان ایجاد بناهای عمومی، که تدارکات و مقدمات اجرای آن، جز در شرایط پیدایی دولت مقتدر و آینده نگر و رشد نفوس و ظهور مراتبی از دانایی و تراکم میزان تولید میسر نیست، اثبات می کرد که دوران درازی از تاریخ ۲۵۰۰ ساله اخیر ایران، یعنی از بروز فاجعه پلید پوریم تا استقرار دولت صفویه، به درازای بیش از ...
 
سرانجام با روش معمول خود و تعقیب مدیریتی دشوار و ویژه، در طرح و دنبال گیری مسائل، مقدمات ورود به کتاب سوم از مجموعه ی «تاملی در بنیان تاریخ ایران، برآمدن صفویه» را به پایان رساندم و در سایه تابش نور و نتایج آن، آماده می شوم تا پدیده ی ظهور صفویه در ایران را بررسی کنم. در این نواندیشی های تاریخی، با گردش به دور تمام فورمت ها و احتمالات یک داده ی واحد، عمدتا کوشیده ام ...
 
در موقعیت کنونی، که هیچ بخشی از علوم انسانی، به خصوص تاریخ و هویت مردم شرق میانه، از آسیب جعلیات یهود مصون نمانده و تل بزرگی از توهمات مختلف را، به سادگی در سراسرجهان جا به جا می کنند، کار اندیشمند و مورخی که نخواهد دلقکانه همراه این کارناوال دروغ، با ماسک خوش دلان خنده رو، به راه افتد، بسیار دشوار خواهد بود. برای نمونه به هیاهوی مولانا و شمس توجه کنید که این...
 
اگر تدوین کنندگان تاریخ توطئه آمیز کنونی، برای ایران باستان، هنوز حتی نتوانسته اند خط و زبانی برای آن دوران معرفی کنند و اگر ناگزیر بخش عمده ای از تلاش کنیسه را، صرف توجیه فرهنگی آن زمان، از جمله تدارک خطوط پوشالی پهلوی اشکانی و پهلوی ساسانی و خط اوستا و از این قبیل موهومات مطلق می بینیم، که کم ترین نمونه ی غیر جاعلانه برای آشنایی و عرضه ...
 
به نظر می رسد گروهی از همان ها که غالبا می گویند بحث های تازه گشوده در بنیان تاریخ ایران ارزش علمی لازم را ندارد، که ادای پاسخی را ضرور کند، هر ساعت به این وبلاگ سر می زنند تا نخست آگاهی خود نسبت به تلاطم های تاریخی سرزمین شان را بالا برند و اگر از عهده برآمدند، به عنوان ابراز وجود، در برابر این داده های جدید عرض اندامی کنند. از مشخص...
 
به زودی هفت سال از انتشار نخستین مجلد از مجموعه ی تاملی در بنیان تاریخ ایران خواهد گذشت. هفت سالی که ضمن آن، پرستندگان داستان های ایران باستان خواب آرام شبانه نداشته و هر روز شاهد بر باد رفتن اوراق دیگری از دست نوشته های بی مایه ای بوده اند که ماموران کنیسه و کلیسا، با صرف زحمت و زمان و هزینه زیاد تولید کرده اند. اینک هرچند هنوز بی مایگان مسخره ای، پرچم پاره ای را، نا امیدانه بر بلندی آن خاکروبه ها می گردانند که زمانی تاریخ...
 
اندک اندک به مراحل نهایی بیان مقدمات صفویه نزدیک می شوم. قصد نهایی، معلوم کردن این مطلب اساسی است که به علت وسعت آسیب پوریم، سرزمین ما و تمام شرق میانه هرگز و تا هم امروز، به داشته ها و دانش پیشین و ماقبل پوریم خود بازنگشته است، چنان که شناخت دقیق آن اقوام زنده ی تمدن ساز بابلی و آشوری و آرامی و ایلامی و ثته گوشی و رخجی و مودرایی و اوژه ای و ده ها تجمع دیگر بومیان ایران...
 
به راستی که وفور علائم حضور یونانیان مهاجر در ایران، به حدی است که به هر سو نگاه می کنم، جز مانده های آنان، چیز دیگری را به جای نمی بینم و چون از زمان خشایارشا، تا ظهور اسلام، نشان از هیچ مرکز تجمع دیگری در ایران، جز همین آثار یونانی نمی یابیم، پس برای رفع تردید و سرگردانی می توان مدعی شد که هر عارضه ای بر سنگ و خاک به صورت نقش برجسته و ساختمان و هر تولید عاج...
 
اینک به سومین گروه از مجموعه نقش برجسته های مهاجران یونانی، یعنی نقوش حاوی زور آزمایی و نیزه بازی ورود کنم که تولید کنندگان دروغ در تاریخ ایران، از آن که سلسله ی ساسانی به قدر جل الاغی مانده های باستانی ندارد، با بی شرمی تمام، این نقش برجسته های متعلق به مهاجران یونانی را، به امپراتوری بی نشان ساسانی چسبانده اند، چنان که سکه های همین مهاجران را به سود...
 
خلاف سکه ها، که بیش تر به نمایش روابط و مناسبات مطلوب و القاب و تاریخ گذاری و صورت برداری از چهره ی حاکم و ملکه پرداخته است، نقش برجسته های یونانی، به بیان تصویری حوادثی در درون مناسبات مهاجران یونانی می پردازد که انتقال آن ها بر سکه ها، به علت محدودیت فضا ممکن نبوده است. این نقش برجسته ها، یا عکس یادگاری و جمعی یک گروه از مردان صاحب مقام تازه به دوران رسیده ...
 
بررسی فنی سکه های به اصطلاح اشکانی، که فصول کاملی درباره ی آن را در کتاب اشکانیان و نیز بخش اول ساسانیان، از مجموعه ی «تاملی در بنیان تاریخ ایران» عرضه کرده ام، کاری عظیم و درعین حال بسیار روشنگر و دل نشین است. مثلا ما را به این نتیجه ی معین و مطمئن می رساند که سرپرست هر گروه از مهاجران یونانی، بسته به امکانات فنی و اقتصادی خود، با سکه هایی که از نظر ارزش داد و ستد...
 
در این تحقیق تازه درباره ی اسناد به جای مانده از کلنی های مهاجران یونانی در ایران، که به عنوان بررسی بخشی از ادله ی اثباتی پوریم انجام می شود، توجه به مظاهر و متن سکه های این مهاجرین، که اینک سکه های اشکانی نام گذارده اند، اهمیت اساسی دارد؛ زیرا این سکه ها معرف سنت و سمبل های چنان جوامعي است که هنوز هم متابعت و عمل به آن ها، در روابط مردم شرق میانه، غریبه ...
 
اصرارم در اثبات یونانی بودن بازمانده هایی که در حال حاضر راهزنانه به امپراتوری اشکانیان بخشیده اند، ازآن است که معلوم کنم مردمی بیگانه با فرهنگی غیر بومی، به صورت امواجی از مهاجران و بدون برخورد با کم ترین مقاومت ملی و حتی محلی، به ایران پس از پوریم وارد شده، تدارکات ویژه ی خود را بر مبنای توانایی های هلنیسم و تمدن یونانی در نقاط بسیاری گسترده اند و قرن ها بعد...
 
با سوء استفاده از آثار و علائم بازمانده از قریب پانصد سال توقف یونانیان مهاجر در ایران، که تنها نشانه وجود تجمع انسانی در سرزمین ما، از زمان آسیب پوریم، تا طلوع اسلام است، این بقایا را اساس و اسباب تولید دو امپراتوری قلابی اشکانیان و ساسانیان در تاریخ ایران باستان، با قصد پوشاندن رد پای پوریم کرده اند. آن چه را که پیش از این، در کتاب اشکانیان، از مجموعه ی «تاملی در بنیان تاریخ ایران» آورده ...
 
می خواستم به یکی از درخشان ترین فصول ایران شناسی، یعنی معرفی حجاری های نقش رستم و نقش رجب و بیشابور و غیره بپردازم، اما مسافرتی بدون مقدمه و تدارکات، به اصفهان، که نیم روز کاملی از آن را در مسجد جامع آن شهر گذراندم، وادارم کرد که پیش از ورود به موضوع نقش برجسته ها، فصل در پیش را با اشاره ای کوتاه به ماجرای مسجد جمعه اصفهان کامل کنم، که نشان می دهد کوشش برای تولید ...
 
به عنوان مورخی که از عامیگری فاصله می گیرد و با رد تاریخ نویسی داستان پایه ی موجود، که سوقات مراکز دانشگاهی دست آموز کنیسه و کلیسا در قرون اخیر، به قصد محو رد پای ماجرای پلید پوریم بوده و گزینش مکتب بنیان شناسی در بررسی های تاریخی، که خود را پایه گذار آن می داند، بارها از خود پرسیده ام که سران یهود با کدام محاسبه صلاح قوم خود را در اختفای رخ داد پوریم تشخیص ...
 
هنگامی که ریچارد فرای در مصاحبه ای با تلویزیون کانال یک به اصطلاح لوس آنجلسی نام مرا از دهان پرسشگر شنید و با سئوال او درباره داده های جدید در باب تاریخ ایران مواجه شد، همگی شاهد به هم ریختگی و از هم گسستگی اعصاب او بودیم و دیدیم و شنیدیم که چه طور مهار سخن از دست اش به در رفت و به لکنت زبان افتاد. از مسیرهای مختلف می شنوم که مراجع رسمی ایران شناسی جهان، هر روز ...
 
در حوزه های معینی در ایران، از خطه ی جنوب تا آذربایجان، به تعدادی محدود، نقش برجسته هایی بر صخره ها دیده می شود که برابر توضیحات آتی، هر یک مستندی مطمئن و دلیلی برای حضور مهاجران یونانی در ایران، در پس از ویرانی آتن به دست رومیان است. ایران شناسان ارسالی از کنیسه، در انبوهی اوراق که حتی ارزش عقلانی ندارند و بر هیچ ادله و استنادی جز افسانه های کودکانه ی محض متکی نیستند...
 
بدون شک کثیف ترین اوراق تاریخی جهان، داستانی است که در باب امپراتوری اشکانیان، در دو سده اخیر، برای ایجاد هیاهوی مصنوعی در تاریخ ایران و با قصد پوشش دادن بر بخش دیگری از سکوت ناشی از قتل عام پوریم، ساخته اند. برای مورخ و محقق، چنان که به شرح بیاید، در مواردی پذیرش این همه ساده لوحی نزد اساتید تاریخ و باستان شناسی ایران باور نکردنی است که گرچه نمی دانند پارت کدام ...
 
بدین ترتیب قبول تخلیه کامل شرق میانه از تجمع انسانی در اثر رخ داد پلید پوریم، آن گاه آسان می شود که می بینیم در برابر سه موج مهاجرت و انتقال مقدونیان و یونانیان و رومیان به شرق، کم ترین مقاومت بومی و ملی و قومی در هیچ خطه ای ثبت نیست و تاریخ تنها مقابله کنندگان با سلوکیه را یهودیانی می شناساند که به دنبال اجرای قتل عام پوریم، به اورشلیم بازگشته اند. روی دیگر سکه در این چرخش آشکار می شود که ...
 
آقای رحیم. من آدم بی کاره ای هستم که مطلب می نویسم. به اصرار زیاد، سایت کتاب نیوز یک بیوگرافی از من گرفت که نمی دانم چرا نصب نمی کند. صد سال اخیر را در تهران زیسته ایم و به اصطلاح جاری فارس شناخته می شوم که مفهوم تاریخی و نژادی ندارد و تبلیغاتی است. آن چه را تناقض انگاشته اید حاصل مورد دومی است که اشاره کرده اید و گمانم ضایعه ای عمومی است. آخرین باری که به این مطلب و به ...
 
یهودیان پس از یک سده کار تبلیغی، تفکر روشن فکری ما را چنان تربیت کرده اند که گوش و چشم را بر هر چه مورد پسند مربی اورشلیمی آن ها نیست، می بندند و بر هر اندیشه ی مخالف کنیسه، بی تامل زبان اعتراض باز می کنند. در این صد سالی که از ارسال خوراک گندیده و کپک زده ی تاریخی و ادبی و اجتماعی درباره ی ایران از سوی لابی های غربی برای روشن فکری ایران می گذرد، هرگز نپرسیده اند که...
 
دست نوشته های اسلامی، نمونه ی برجسته ای از هنر و خرد بشری است. هر چند زمان زیادی از کشف اهمیت این دست نگاشته ها در کشورهای غیر مسلمان می گذرد و موسسات خصوصی و دولتی دست کم چهار قرن است که به گردآوری آن ها مشغول اند. اما هنوز هم بیش تر این دست نوشته ها در زادگاه های خود باقی مانده اند. متاسفانه با وجود تلاش گسترده ی چند دولت مسلمان در خاور میانه و دیگر نقاط جهان ...
 
سکوت خبری مطلق درباره ی حادثه ی پوریم، ناشی از نبود شاهد انسانی در عهد باستان و نیز ادامه این سکوت و بی خبری عجیب در دوران جدید، به علت انتشار آثار مورخین دست آموز و مورد حمایت کنیسه، که مسیر تحقیق تاریخی در جهان را منحرف کرده اند، یهودیان را تا زمان انتشار بخش سوم کتاب «ساسانیان»، از مجموعه «تاملی در بنیان تاریخ ایران»، در سرپوش نهادن بر آن قتل عام بزرگ موفق ...
 
اندک اندک به تعیین کننده ترین مراحل تبیین تاریخ ایران، در فاصله ی توسل ناگزیر یهودیان به قتل عام پوریم تا ظهور حاکمان صفویه، با چنان نشانه هایی نزدیک می شوم که چاره ای جز قبول ارتکاب آن قتل عام کودتا وار نمی ماند که یهودیان در میان بومیان ایران کهن و قدرت های منطقه ای بزرگی چون آشور و بابل، به راه انداخته اند. عجیب ترین پدیده ی بروز کرده در این عملیات، کوشش وسواس گونه ای است ...
 
جهت دانلود روی ادامه ی مطلب ... کلیک کنید ...
 
بدین ترتیب تابلوی حیات تاریخی شرق میانه، برای این همه قوم و مردم و شهر و تمدن و تولید، در دو سه دهه ی میان گزارش داریوش در کتیبه بیستون، تا توقف ساخت و ساز در تخت جمشید، به دوران خشایارشا، چنین تغییر می کند که در جای آن هیاهوی هستی، که تا عمق چهار هزار سال پیش از ایلغار کورش به دور می رفت، ناگهان چنان سکوت مطلق و همه جانبه ای را در منطقه برقرار می بینیم که گویی کارگاهی پر...
 
بارها و به تاکید نوشته ام که ماجرای پلید پوریم تا میزانی به امحاء کامل هستی شرق میانه منجر شد که پس از اتمام آن نسل کشی بی منتها، حتی زن و مردی که تولید مثل را ادامه دهند در منطقه پوریم زده باقی نمانده بود و آن چاره اندیشی وحشیانه ی یهودیان برای فرار از قبول مسئولیت استخدام کورش و اعزام یک بی فرهنگ آدم کش به سرکوب مردم منطقه ای که تا آن زمان عالی ترین نمودار توسعه و تمدن ...
 
و در مورد شما آقای صباغ گرامی. چند نکته فقط جهت یاد‌آوری و دقت در خواندن یک متن: نقد مقاله کوچک شما مطلقاً موضوع پاسخ‌های آقای پورپیرار به نامه‌ها و پرسش‌های آقای کارگر و نیز نامه من به آقای کارگر نبود!! اگر یک بار دیگر لااقل ابتدای نامه مرا و به ویژه قسمت ذکر انگیزه و هدف از نگارش را بخوانید و نیز نگاهی هم به جواب‌‌های آقای پورپیرار که اساساً موضوع دیگری داشتند، بیندازید این نکته بدیهی آشکارتان خواهد شد!‌ و لذا من علت گله شما از فقدان نقدی بر مقاله‌تان را درنیافتم! هر چند از دقتی که تاکنون در خواندن کتاب‌های استاد پورپیرار ...
 
وجود همین بنای نیمه کاره تخت جمشید، اثبات می کند که توسل به قتل عام پوریم، یک اقدام ناگهانی و پیش بینی نشده و عکس العمل تفوق تدریجی اقوام شرق میانه بر نیزه داران و مهاجمان هخامنشی بود، که سیکل خطرناک آن برای یهودیان ظاهرا در زمان خشایارشا بسته شده است، زیرا اگر توسل به چنین قتل عام وسیعی که حتی سازندگان تخت جمشید را نیز از میان برداشته، در احتمالات اولیه ...
 
بعد از ارسال پاسخ‌های مهندس کارگز و آقای صباغ به نامه طولانی اول نگارنده، که به وضوح دوری آنان از بنیان مسائل و طفره رفتن‌های عمدی و مغرضانه آن دو را از اندیشیدن پیرامون حقایق عرضه شده آشکار کرد، به ناگزیر برای‌شان پاسخی دوباره ارسال کردم و کوشیدم تا ضمن عرضه حقایقی دیگر، با بیانی دوباره زاویای نگاه پیشین را بیش از پیش بگشایم، به این امید که به جای جنگ کورکورانه باب تفکر باز شود و کسانی به تامل درباره نکات عرضه شده بپردازند، هر چند که نیک می‌دانم چنین توقعی از مدعیان تفکر در ایران بس زیاد است...
 
این که فردی فرهیخته و روشنفکر مانند شما همه حرف‌ها را اعم از موافق و مخالف در سایت خود بگنجاند، پدیده ای نادر در فرهنگ ایران است[؟؟]. از این که افرادی مانند آقای پورپیرار و آقای گلسرخی در پاسخ سئوالات معقول و همراه با نزاکت شما «فحش‌نامه» [؟؟] نوشته‌اند و همه[؟؟؟؟] افرادی را که به هر دلیل «افکار دوران‌ساز» (به گفته خوشان) را زیر سئوال[؟؟؟؟] برده‌اند، "فحاش" و "بی‌سواد" خطاب می‌کنند[؟؟؟؟]، نرنجید. دراین عمر 38 ساله خود به این نکته پی برده‌ام که توقع پختگی داشتن از همه، اشتباه است...
 
متن ارسالي شما به دستم رسيد و آن را خواندم. درمورد اين كه فرموده بوديد اين متن را قبلاً ارسال كرده بوديد، بايد خدمت‌تان عرض نمايم كه چند روز پيش متن مقاله خودم را برايم مجددا ًارسال نموده بوديد و چون آن را قبلاً دريافت كرده بودم، نيازي به ارسال پاسخ نديدم. متن نامه‌نگاري‌هاي شما باآقاي پورپيرار و آقاي گلسرخي- كه گويا هم سن و سال خودم هستند- را خواندم. متاُسفانه همان طور كه مكررا براي‌تان نوشته‌ام و گويا ديگر ذكر آن بي‌مورد است، به دليل ...
 
بدین ترتیب آن چه در مقدمه ی کتاب استر تورات آمده، یعنی نافرمانی وشتی، عروس شدن استر، متصل کردن کودکانه ی تصمیم هامان برای قتل عام یهودیان به تعظیم نکردن مردخای به او، کشف توطئه علیه خشایارشا به همت مردخای، چند بار انگشتر بخشیدن خشایارشا به این و آن و از این قبیل، به قدر بال مگسی ارزش ثبت در تاریخ را ندارد، زیرا مبنای متفاوتی جز همین گفته های بی لگام و دل به ...
 
نظر این جانب را در مورد آقای پورپیرار و سایت ایشان "حق و صبر" خواسته بودید. آقای ناصر پورپیرار که گویا نام واقعی‌شان چیز دیگری است، در زمان شاه عضو حزب توده بوده و پس ازانقلاب به گفته آقای نوری‌زاده درسمت بازجو مشغول به خدمت به میهن بوده است. البته به نظر من سوابق شخصی و گذشته یک نویسنده نباید ملاکی برای نقد و بررسی نوشته‌های وی باشد. هر نوشته‌ای مستقل از نویسنده است و این استقلال ...
 
پس هامان به اخشورش پادشاه گفت: «قومی هستند که در میان قوم ها در جمیع ولایت های مملکت تو پراکنده و متفرق می باشند و شرایع ایشان، مخالف همه ی قوم ها است و شرایع پادشاه را به جا نمی آورند. لهذا ایشان را چنین واگذاشتن برای پادشاه مفید نیست. اگر پادشاه را پسند آید، حکمی نوشته شود که ایشان را هلاک سازند. و من ده هزار وزنه نقره به دست عاملان خواهم داد تا آن را به ...
 
«این متن خلاصه شده ی کتاب استر است، که شالوده ی موضوع پوریم را بیان می کند. آمیزه ای از افسانه و واقعیت، با کم ترین قسمت عقل پذیر و قابل تایید و منطبق با دیگر نشانه های تاریخی، و بیش ترین سهم افسانه های مادر بزرگانه. اینک وظیفه ی مورخ است تا این دو سهم را از هم جدا کند و با پهلو قرار دادن مظاهر مسلّم این کشتار و تعیین حد و وسعت آن، به علل یقین وقوع و عواقب تمدن برانداز آن بپردازد ...
 
دوست شما آقای داودصباغ تمامی این مطالب را در ذیل دو عنوان یهود ستیزی و پان اسلامیزم شناسایی می‌کند، زیرا به واقع ذهن او تحلیل دیگری برای درک این روند شناخت تدریجی «پوریم» نمی‌شناسد. حد اقل آقای صباغ و دیگران پر شماری که ظرفیت ذهنی‌شان در اندازه ایشان است می‌باید توجه کنند که یهود ستیزی یک تفکر عمدتا مبتنی بر نژاد پرستی است و با کشف اسنادی دال بر دخالت یهود در فلان قضیه تاریخی «همچون مورد اجیر بودن هخامنشیان از سوی یهود برای نابودی ...
 
با سپاس نامه مفصل شما در 28 صفحه کامل دریافت شد. خوشحالم که شما در وفاداری به آقای پورپیرار استوار هستید و این خوشحالی من از آن جهت است که شما را فردی معتقد و وفادار میبینم. پاسخ به این نامه نیاز به وقت کافی و نوشتاری بس طولانی تر از خود نامه دارد، ولی من چون اهل تفصیل نیستم و خلاصه نویسی را بیش‌تر و به‌تر میپسندم، به نکاتی از نامه شما اشاره می‌کنم و می‌گذرم و حتما نامه شما را در 2 سایت خواهم گذاشت و همچنین فایل وورد نوشته خودم را هم برای شما خواهم فرستاد و شما مجاز خواهید بود ...
 
از تمام مناظر ممکن به تصویر بی قواره ی تاریخ ایران، که در اسناد یهود ساخته و ادعاهای بی قرار و استقراری که در نظریه های افلیچ مورخان و مفسران دانشگاه های غرب، در باب هستی و هویت مردم شرق میانه منعکس است، نگاه کردم، تا معلوم شود که تصاویر رنگین دوره گردانه ی این شهر فرنگ، جز باب طبع کودکان عقب مانده ی دنبال ذوق چرانی نیست؛ زوایای آن گوشه های تاریکی را گشودم که باستان شناسی...
 
اما در طول اين سال‌ها براي استاد پورپيرار به ظاهر مدافعاني نيز وجود داشته كه لازم است به احوال آن‌ها نيز اشاره كنيم؛ در رأس اين مدافعان فعالين سياسي اقوام ايراني و از همه مهم‌تر ترك‌ها و اعراب بودند كه به دلايل متعدد و از جمله به دنبال مباحثات گسترده آن‌ها با استاد پورپيرار و به خصوص به دليل سياسي كاري آن فعالان و سپس رسيدن برق بنيان انديشي آقاي پورپيرار به تواريخ قوم پرستانه ترك‌ها و عرب‌ها و ابطال هياهوهاي‌شان، آنان نيز عمدتاً و به تدريج به صف مخالفان پورپيرار پيوستند. در واقع ...
 
همان گونه که مستحضرید، چند صباحی است که مداخل جدید تاریخی، توسط استاد فرزانه آقای پورپیرار، به عموم عرضه شده است، و مخالفان و موافقان را به صف آرایی در مقابل هم کشانده است، یهود و مزدورانش با در اختیار داشتن امکانات وسیع، خیل مخالفان را تشکیل داده و طبق معمول تاریخ شناخته شده این مباحثات، موافقان این ندای الهی، با امکاناتی اندک، انسان هایی حقیقت جو، از اقوام و زبان ها و مناطق ...
 
پس به چند بنیان اصلی متکی شدیم: نخست این که در مجموعه ی تخت جمشید اثری از داریوش نیافتیم، زیرا کتیبه های نصب شده بر دیوار سکوها و درون کاخ های آن محوطه، از دروازه ی ورودی تا تچر و هدیش، خشایارشا فرزند داریوش را کارفرمای آن ساخت و سازها به عنوان شاه حاکم معرفی می کند که از نظر زمان شناسی معادل و به معنای دوران پس از درگذشت داریوش است و از آن که در واقع ... پیام های ناریا - پیام های ناریا 7
 
می خواهم اندکی دیگر فرصت بطلبم و پیش از ورود نهایی به موضوع پوریم و به قصد اثبات جدایی کامل تابعین کنیسه و کلیسا، از سفارشات الهی، خوانندگان را به تماشای گوشه ی دیگری از مناظر پنهان رخ داد پوریم دعوت کنم و یاد آور شوم که بر اساس ارزیابی از رفتارهای تاریخی سرپرستان و پیروان دو دین آسمانی ماقبل اسلام، یهود و نصاری، بی تعارف در ابعاد و ارزیابی های ...  نظرهای ناریا - نظرهای ناریا 7
 
ضمن تشكر از نامه دوستانه شما، آن را با دقت دو بار خواندم و پاسخ‌‌ام را با جمله‌ای از برشت آغاز كردم كه به گمانم در طول این نوشته و احیاناً مكاتبات بعدی راهنمای گفت‌وگوهای من با شما خواهد بود. جناب كارگر عزیز، پیشاپیش گفته باشم كه من شما را تقریباً هیچ نمی‌شناسم، ولی دورادور به دلیل زحماتی كه میکشید و شناخت اندكی كه از كارهای شما پیدا كردم، و به خصوص سن و سالی كه دارید، برایتان احترام زیادی قائل هستم و خود را در حد فرزند یا شاگرد شما می‌دانم. اما با این حال در این گفت‌وگو بدون تعارف با شما صحبت خواهم كرد و ...
 
از حدود یک سال پیش بود که پس از آشنا شدن با کتابخانه‌های اینترنتی آقای مهندس منوچهر کارگر، مجموعه‌ای از مقالات وبلاگی استاد ناصر پورپیرار را برای ایشان فرستادم تا در صورت تمایل آن‌ها را نیز در سایت‌خود عرضه کنند. ایشان نیز برخلاف سایرینی که در موارد نظیر، مجموعه‌ای از فحش‌های آب نکشیده را نثار من و آقای پورپیرار می‌کردند، به این کار روی خوش نشان دادند و در حین عرضه آن مقالات خود نیز به مطالعه قسمت‌هایی از آن‌ها پرداختند و از این روی با هدف شناخت هر چه بیش‌تر این مباحث، طی مکاتباتی سئوالاتی را از استاد پورپیرار پرسیدند تا طبق نظر خودشان شناخت بهتری از ایشان و مضمون و هدف نوشته‌های‌شان به دست آوردند...
 
بدین ترتیب و با مراجعه به منابع کافی و لازم معلوم شد که یهودیان در اختفای ماجرای پلید پوریم اصرار سرسختانه و همه جانبه داشته و دارند، مایل نبوده و نیستند تاریخ جهان به حادثه ی پوریم و عواقب بنیان برانداز آن رجوع کند و در ۳ قرن اخیر، که مهار مراکز دانشگاهی غرب و تحقیقات و تالیفات در حوزه ی علوم انسانی و به خصوص مقوله ی تاریخ با دست و از کیسه ی کنیسه و کلیسا تغذیه شده، با وسواس تمام مانع... نظرها ناریا  - نظرها ناریا 7
 
قریب ده سال پیش، «قاموس کتاب مقدس» به فارسی برگردانده شد، که اصل آن هشتاد سال قبل در بیروت منتشر شده بود. چنین فاصله ی درازی میان نخستین انتشار تا ترجمه ی فارسی این کتاب، به روشنی از این مطلب مهم پرده برمی دارد که جامعه ی روشن فکری ایران، به مطالعات در حوزه ی ادیان، لااقل تا پیش از انقلاب بزرگ ۱۳۵۷، نیازی نمی دیده، صرف وقت برای اشراف به تاریخ و تاثیر دین بر پروسه رشد در ...
 
اینک مهار دانایی های عمومی، در موضوع حوزه های معینی از هستی و هویت اقوام کهن، و به طور کلی در علوم انسانی، به دست اورشلیم است و اگر محقق علیه اطلاعات کنونی در محدوده و مبانی روابط بشری، دست به کار سنجش های نو نشود، چاره ای جز دنبال کردن رشته هایی از جعل و دروغ، در زمینه های مختلف علوم، به خصوص تاریخ و ادبیات ندارد. اگر بخواهیم عوارض یکی از سر نخ های نادرستی در این زمینه ها...
 
اینک به هر طرف که می نگرم، در برابر خویش شاهد دیگری می یابم تا این حکایت دردناک و باز آموز را در گوش های عامدا و غالبا بنا به مصلحت و فرمان کر شده، بازگوید که در ایران کنونی، تا پیش از ظهور صفویه، نشانه های هستی بومی و روابط اجتماعی، در هیچ عرصه ی اقتصادی و سیاسی و فرهنگی دیده نمی شود و ۲۲۰۰ سال پس از ویرانی و حریق منهدم کننده ی پوریم، نخستین جوانه بر درخت جوشش اجتماعی...
 
این آخرین یادداشت در مدخل ایران شناسی بدون دروغ، پیش از ورود به موضوع «آشنایی با ادله و اسناد پوریم» است، اما به این معنا نیست که انبان و پاتیل دروغ های مبحث ایران شناسی کنونی، با آخرین ملاقه ای که در این یادداشت از آن بر می دارم، خالی خواهد شد. در حقیقت این ۷۲ یادداشت، تنها چشیدن مختصری از محتویات این مخزن، گشودن دریچه، آماده کردن گذر و ساختن سکوی پرشی بوده است، تا اندک اندک...
 
آن ها در نهایت حقه بازی و مکّاری، چنان که با جماعتی مسحور شده و چشم و گوش بسته مواجه باشند، حتی بدون نمایش یک نمونه، فقط با گفت و گو از چند ته ستون سنگی در گوشه ای از خرابه های شوش، که می گویند بر آن ها شرح پوچی از روزگار سلطانی در سلسله ی هخامنشی، پس از دوران پوریم آمده، با کم ترین هزینه، بزرگ ترین شیادی های تاریخی را مرتکب شده اند. کارشناسان و منتقدین و صاحب نظران ...
 
آیا یکی دو کتیبه ی چند سطری در شوش، می تواند مستند حضور تاریخی سلاطینی قرار گیرد، که بر پایه ستون هایی دم پا افتاده، مطالبی فاقد معنا و محتوای تاریخی و عمدتا درباره ی ساخت و ساز نوشته اند؟! پایه ستون های پراکنده ای که تنها یافته های ظاهرا هخامنشی در شوش است. با این همه حتی همین پایه ستون های مکتوب و مشکوک را نیز در جای خود نمی بینیم و از ظاهر و باطن آن ها خبر نداریم، چرا که یا قرار ...
 
برای مشاهده ی مستند روی لینک ادامه مطلب ... کلیک کنید.
 
برای مشاهده ی مستند روی لینک ادامه مطلب ... کلیک کنید.
 
برای مشاهده ی مستند روی لینک ادامه مطلب ... کلیک کنید.
 
برای مشاهده ی مستند روی لینک ادامه مطلب ... کلیک کنید.
 
مورخین و باستان شناسان و ایران شناسان یهود، که در دوران جدید مامور بوده اند تاریخ تازه ای از مبدا پوریم و با قصد پوشیده نگهداشتن اصل و تبعات آن قتل عام بزرگ تدوین کنند، مرتکب اشتباه بس بزرگی شده اند که اتکاء دولت هخامنشی و علامت اقتدار آن سلسله را تنها بر مجموعه ای بس حقیر و خالی مانده و نیمه کاره، به نام تخت جمشید گذارده اند. آنان سوی دیگر سکه را ندیده اند که این چند ستون درهم ...
 
دشوارترین و در عین حال مضحک ترین بخش تاریخ ایران باستان، آن جا بروز می کند که ایران شناسان یهود کوشیده اند در خلاء مطلق پس از پوریم، یعنی پس از خشایارشا، سلسله مراتب حیات و حضور سلاطین هخامنشی را تا زمان ظهور اسکندر در تاریخ ادامه دهند. آن ها نام داریوش و اردشیر ذکر شده در تورات را، در دوران جدید، سه برابر کرده، به هر یک سهمی از سلطنت فرضی پس از پوریم هخامنشیان را بخشیده اند...
 
ناصر پورپيرار، مورخ دگر انديش و مؤلف مجموعه كتاب‌هاي «تأملي در بنيان تاريخ ايران»، اخيراً با ساخت يك فيلم مستند درباره مجموعه تخت جمشيد با نام «تختگاه هيچ‌كس!» بازخواني و بازشناسي ملي اين بناي باستاني را وارد مطالعه‌اي جديد و تأثير گذاري كرده است. پورپيرار پيش از اين در قسمت اول كتاب ساسانيان از مجموعه «تأملي در بنيان تاريخ ايران»، با ارائه عكس‌هاي قديمي متعدد و متنوع از تخت جمشيد، مدخل‌ها و زواياي باورنكردني و تازه‌اي را در شناخت دوباره اين سايت باستاني گشوده بود ...
 
دریافت حقیقت درباره ی تخت جمشید، گام نهادن در نخستین پله ی صعود از نردبان درک صحیح تاریخ ایران و شرق میانه است. در واقع اثبات نادرستی انبوه افسانه های پیچ در پیچی که گردا گرد این مجموعه ی سنگی بی خاصیت و نیمه تمام در باب هخامنشیان قرار داده اند، از همین مبحث ناتمام بودن آن ابنیه آغاز می شود و ما را نسبت به حضور و وجود گروهی آگاه می کند که دروغ سازی در باب تاریخ و هویت ایرانیان را از همین ...
 
بيرون کشيدن تدريجي زهر، از ذهن تاريخي مسموم شده ي ملتي، به حذاقت مخصوص نيازمند است. بايد پاد زهري از همان سم که شالوده انديشه ي تاريخي منطقه، بل جهاني را کرخت و بي اثر کرده و از همان موادي که در آلودن اندیشه های ما به کار برده اند، ترياق لازم را ساخت و به قوي ترين اذهان تزريق کرد تا با بالا بردن اندک اندک تعداد سالمين، بر نفرات اين تيم مجاهدت و پرستاري بيافزاييم و اندک اندک ...
 
ممکن است کسانی در مطالب این وبلاگ نوعی پراکندگی تشخیص دهند و مثلا دنبال کردن ماجراهای جعل در تخت جمشید را، با مباحث مربوط به صفویه بی ارتباط بدانند و متوجه نباشند که مسیر اصلی و هدف نهایی این یادداشت ها اثبات رخ داد پلید پوریم و حاصل آن، یعنی نبود کامل ارتباطات و زیر ساخت های اجتماعی، نمایه های اقتصادی، تولید و توزیع، مدیریت سیاسی و بالاخره غیر ممکن بودن تظاهرات فرهنگی...
 
وصله پینه کردن امور، به ترین تعبیری است که در باب ظاهر کنونی تخت جمشید می توان به کار برد، چندان که برای کم تر موقعیت سنگ و نقش و نوشته ای، در سراسر تخت جمشید، می توان استقرار قدیم و اصیل قائل شد و بدتر از همه سند مطمئنی نداریم و نمی شناسیم که برای پی بردن به جزییات فرم اصلی نمایه های تخت جمشید، پیش از تصرفات هیئت های باستان شناسی، به آن رجوع کنیم، زیرا در باب مستند ترین و کاربردی ترین ...
 
مطلب ساده ای است: اگر داریوش خود را متعهد می داند که تعداد تاقچه های خانه اش را برای تاریخ بشمرد و یا خشایارشا ابایی ندارد که کاسه ی طلای نوشابه خوری اش را به رخ زمانه بکشد و یا اردشیر سوم تذکر ساخت چند پله را برای آیندگان فراموش نکرده است، آن گاه چنین کسانی از چه روی در باب حوادث تاریخی مهم دوران خود و پدران شان، مثلا جنگ ترموپیل یا لااقل تاریخ درگذشت یکی از شاهان پیش از ...
 
معلوم شد نسخه برداری نیبور از میان این همه کتیبه ی تخت جمشید، منحصر بوده است به دو کتیبه ی داریوش، از جمله کتیبه ی بزرگ و سه زبانه او بر دیوار جنوبی و چند کتیبه به خط فارسی - عربی، که در اصل و در همین اواخر، به قصد قالب زدن دیدار چند شاه و حاکم قلابی از تچر حک شده و نیز دو کتیبه ی خشایارشا در جرز غربی ایوان کاخ داریوش و دیواره ی شمالی سکوی آپادانا، و از کتیبه های دیگر ...
 
ظاهر قضیه چنین است که مدت ها پیش از کشف رمز خط میخی، نیبور را برای نسخه برداری از کتیبه ها به تخت جمشید فرستاده اند و از متن سفرنامه ی او چنین بر می آید که اطلاعی از چند و چون قضیه ندارد و می کوشد خود را در اندازه ی یک کپی بردار محض بی خبر بنمایاند، اما حاصل کار او چیز دیگری می گوید و در لا به لای سطور کتاب اش، رد پاهایی دیده می شود که معلوم می کند اطلاعات او درباره خط میخی و هخامنشیان ...
 
هر یک از جعلیات دست ساز دانشگاه های کنیسه و کلیسایی غرب و پاورقی های خودمانی آن، که در حوزه ی تاریخ و باستان شناسی و اکتشاف و هنر و مرمت و غیره بیرون داده اند، اینک برای نقد ما چون نخبه جواهری گران بها صاحب ارزش است، چنان که قدر سفرنامه ی قلابی نیبور را همان اندازه می دانم که «دانش نامه ی آثار تاریخی فارس». زیرا کسانی با زحمت زیاد، همان فرآورده های موهوم غربی را به صورت ...
 
کتاب «دانش نامه آثار تاریخی فارس» را، از آن جهت که یک فرآورده ی فارسیان درباره ی فارس است، نمی توانند منکر مطالب آن شوند و از اعتبار ساقط بدانند، به آسانی نخواهم بست و بر زمین نخواهم گذارد، زیرا این مستندی است معرف بی تاریخی، بی ریشگی و نوپدیدی مظاهر تجمع و تظاهرات در روابط اجتماعی فارسیان، چندان که بر آن مبنا می توان مدعی شد که پیش از صفویه، جز در کلنی های پراکنده ی عشیره نشین...
 
بدین ترتیب تا همین جا و از قول و قلم نخبه کاوشگران فارس، جمع آمده در کتاب «دانش نامه آثار تاریخی فارس» با اوضاع اجتماعی سرزمین مشهور به فارس، چنین آشنا شدیم که تا زمان زندیه، خانه ی مسکونی و آب انبار نداشته است!!! از منظر بررسی های دوران شناسی و استنتاج های عاقلانه و مفروضات معین و مسلّم، از آن که خطه ی فارس عمدتا خشک و بیابانی و به ذخیره ی آب برای مصارف مختلف ...
 
بدین ترتیب تا همین جا و از قول و قلم نخبه کاوشگران فارس، جمع آمده در کتاب «دانش نامه آثار تاریخی فارس» با اوضاع اجتماعی سرزمین مشهور به فارس، چنین آشنا شدیم که تا زمان زندیه، خانه ی مسکونی و آب انبار نداشته است!!! از منظر بررسی های دوران شناسی و استنتاج های عاقلانه و مفروضات معین و مسلّم، از آن که خطه ی فارس عمدتا خشک و بیابانی و به ذخیره ی آب برای مصارف مختلف ...
 
مصمم بودم در بخش دوم زنگ تفریح این یادداشت ها، «دانش نامه ی آثار تاریخی فارس» را از حرف آ و از مدخل «آب انبار» بررسی کنم تا معلوم شود که این شناس نامه ی دشوار صادر شده برای سرزمین عریض و طویل فارس، چه گونه تمام داده ها و ادعاهای مرا در این باب تایید می کند که از مبدا پوریم تا ظهور صفویه ...
 
مصمم بودم در بخش دوم زنگ تفریح این یادداشت ها، «دانش نامه ی آثار تاریخی فارس» را از حرف آ و از مدخل «آب انبار» بررسی کنم تا معلوم شود که این شناس نامه ی دشوار صادر شده برای سرزمین عریض و طویل فارس، چه گونه تمام داده ها و ادعاهای مرا در این باب تایید می کند که از مبدا پوریم تا ظهور صفویه ...
 
کسانی از میان دوستان گلایه می کنند که مباحث جاری در این وبلاگ، که پنجره هایی نو برای نظاره می گشاید و به اندیشه هایی تازه میدان بروز می دهد، سنگین تر از آن است که هر دو سه روز مدخل تازه ای بر آن بیافزایم. آن ها می گویند که یا یادداشت ها را برای تدارک فرصت گفت و گو در محافل و مجامع درباره ی هر مدخل و اسناد آن، به هفته ای یک نصب تقلیل دهم و یا در میان دو یادداشت به مقوله ی دیگری بپردازم که به نوعی ...
 
بی شهامتی و بزدلی، اساس اقامت آدمی در واپس ماندگی و ابراز مداومت در نادانی است. کسانی که از دیدار با حقیقت می هراس اند، به گذراندن امور با مواجب دروغ عادت کرده اند و چون شنیده اند که آریایی، یعنی ناشناس ترین قوم زمین اند، از باد هوا خود را صاحب امپراتوری های پیشدادیان و هخامنشیان و اشکانیان و ساسانیان فرض می کنند، به ذوالقرنین و سلمان فارسی دل خوش اند، گمان می کنند پس از ...
 
پس از مدت ها مکاشفه سرانجام هم نتوانستم به ماهیت دقیق و کامل این زائده سنگی فلش خورده و انگشت مانند پی ببرم که چون میخ و «گوه» در انتهای نقش شمش فرو کرده اند، اضافات بلند بیرون مانده ای دارد و ظاهر نقش نشان می دهد که هنگام کوبیدن این گوه، بخشی از کلاه اهورامزدا تخریب جدید شده است. این زائده ی سنگی تازه دست کوب شده ی سایه دار و بلند، که به صورت مانع، بخشی از دایره ی بیرونی شمش ...
 
آن لکه ننگی که بر سیمای ایران شناسی دست ساخت یهودیان نشاندم، تعویض نقش کهنی در کتیبه بیستون، با لوگویی از خدایان بین النهرین به نام خدای خورشید را، در دوران جدید، برملا کردم و آشکارترین مارک و مهر جعل را بر تمام اوراق ایران و باستان شناسی موجود گذاردم، به قصد این بود تا نشان دهم که باقی و برجا ماندن آن نقش کهن، در رسوایی کامل تاریخ ...
 
باور کنید شرح نویسی بر این چهره های سنگی آرام، که هیچ کدام کم ترین اثر واهمه از مرگ، در برابر دژخیمی چون داریوش، بر چهره ندارند، بدون ابتلا به هیجان و خشم، کار دشواری است. تصویر بالا گرچه فقط ۹ برگ دارد، اما کتابی است که بیش از تمام وراجی های تاکنون، ماجرا و موجودیت هخامنشیان جانور منش را روشن می کند و تاریخ درست و بی نقاب و بی دروغ ایران کهن را باز می...
 
سایه های دروغ در کتیبه ی بیستون چندان غلیظ است که راوی، یعنی داریوش را هم از انبوهی آن در هراس می بینیم و از آن که مطمئن است ادعاهای غیرممکن و بی پایه اش را، مردم همان زمان و آیندگان نیز باور نخواهند کرد، در شرح کوتاه و فهرستواره ای از ۱۹ نبردش در حوزه های مقاومت، به التماس از خوانندگان کتیبه می خواهد تا او را دروغ گو و گزافه باف نپندارند! «داریوش شاه می گوید: این آن کاری است که من ...
 
به دنبال آن مقدمات تشریحی، که درقالب مقایسه ی کیفیت تولید ماقبل و مابعد قتل عام پوریم، به قصد اثبات آثار و تبعات مخرب و منفی آن نسل کشی گذشت؛ اینک اجازه می طلبم خلاصه و گزیده ای از دو مطلب دیگر را، از قسمت چهارم کتاب ساسانیان، که فرصت انتشار نیافت، بیرون کشم و به عنوان زیر ساخت محکمی برای مباحث مربوط به پوریم، در ادامه عرضه کنم و در آغاز بگویم که صاحب این گفتار، به بازاندیشی...
 
بدین ترتیب با آن نیشاپور واقعی آشنا شدیم که آثار قابل دیدار و بر زمین مانده ی آن چنین بود: تک مسجدی ۳۰۰ ساله و چند بنای یادبود و مقبره و قدمگاه و امام زاده منتسب به مجهولان یا نام آورانی از قرن دوم هجری تا قاجار، که تمامی آن ها را در تحولات نمایشی سده ی اخیر بالا برده اند و اگر در نیشاپور بقایایی کهن تر از آن مسجد شاه عباسی نمی یابیم، که بر آن شرحی بنگاریم و ادعایی بگذاریم، در عوض مفسران نو...
 
دنبال کردن دقیق و حوصله مند این مقدمات، به درک و هضم مطالب آتی، که با سرنوشت هر ساکن این سرزمین مربوط است، بسیار کمک خواهد کرد. اصرار من به ورود و تامل در جزییات، برای جا انداختن و اثبات این کلیت پایه است که اقدام و اجرای بی رحمانه ی پروژه ی پوریم، به طورکامل، هستی و حیات بومیان کهن ایران را به گونه ای برچید، که نخستین آثار تجمع و تحرک و تولید و تمدن دوباره در این ...
 
سرانجام خواهم نوشت که از چه راه ملتی را به دامن افسانه و دروغ انداختند، برای شناخت و اثبات بدیهی ترین مراتب حیات و حرکت هم، از آن که وجود نداشته، مجبور به نوشتن شاه نامه ی کوچکی در مباحث گوناگون شدند و بی هراس از صاحب اندیشه و سخنی، تصاویر را چندان برهم چیدند و کلاف را چنان به هم ریختند که دعوت به بازبینی ظواهر، برای یافتن چهره ی اصلی پدیده ها و جست و جوی ابتدای نخ نیز، جرم ...
 
در این مباحث جدید که با عنوان «ایران شناسی بدون دروغ» عرضه می شود، مقصود رسیدن به این پذیرش نهایی است، که از اجرای پروژه ی پلید پوریم تا طلوع اسلام، آثار حضور مجرد آدمی، و از پی اسلام تا ظهور صفویه، نشانه ای از حضور قدرتمند و نوساز و تولیدگر انسان در جغرافیای ایران دیده نمی شود. رسیدگی به زوایای مختلف و رد ادعاهایی که به صورت های گوناگون و با عرضه کوهی از مدارک مجعول و ناممکن...
 
آقای سید.ا.محمدی. از افلاطون و سقراط و ارسطو نشانه های کهنی از جمله چند مجسمه باقی است. شما از کتاب صحبت می کنید، که چیزی با نام و از دوران آن ها به جای نمانده و به دلیل فقدان امکانات فنی نمی توانسته است به جای مانده باشد. سازندگان یهودی مکاتب متعدد و مختلف فلسفه، برای کهنه وانمود کردن اندیشه های فلسفی، هر مهملی را که نیاز داشته اند به نام این چند نفر رواج داده اند. اما در باره ی چند مورخ ...
 
 
 

کلیه حقوق مندرجات این صفحه برای وب سایت ` حق و صبر ` naria.asia محفوظ است.

طراحی و راه اندازی،
گروه برنامه نویسی تحت وب بنیان اندیشان