ایران شناسی بدون دروغ، 97

آشنایی با ادله و اسناد رخ داد پلید پوریم

مدخلی بر ایران شناسی بی دروغ و بی نقاب، ۹۷  

 

در این تحقیق تازه درباره ی اسناد به جای مانده از کلنی های مهاجران یونانی در ایران، که به عنوان بررسی بخشی از ادله ی اثباتی پوریم انجام می شود، توجه به مظاهر و متن سکه های این مهاجرین، که اینک سکه های اشکانی نام گذارده اند، اهمیت اساسی دارد؛ زیرا این سکه ها معرف سنت و سمبل های چنان جوامعي است که هنوز هم متابعت و عمل به آن ها، در روابط مردم شرق میانه، غریبه است و نه فقط نمونه و پیشینه ی تاریخی ندارد، بل اقتباس از آن نوعی ابراز نزدیکی به مناسبات و مدرنیته ی ماخوذ از غربیان شناخته می شود! بدون تردید گشودن این منظر نو برای دیدار از غمزه های پنهان نگه داشته شده ی تاریخ ایران، در عین بدایت و تازگی، می تواند سرفصل جدیدی در شناسایی نقاط کور و نحوه ی رخنه و رسوخ دیگران، در سنن مردم مسلمان شرق میانه شناخته شود.

در رسيدگي به تصاوير اين سكه ها، به نظر می رسد كه غالب آن ها را در مناسبت های مبارک و به سبب توسعه ی روابط دوستانه و بیش از همه پیوند های زناشویی ضرب کرده اند و تا آن جا که جست و جوی من فرصت ابراز نظر می دهد، در این سکه ها، علامتی از دشمنی و ستیز و یا کشیدن دشنه و شمشیر دیده نمی شود و به جز صورت حاکم و القاب و تاریخ گذاری و غیره، بیش تر به کدهای مقدس باورهای هلنی و تعارفات متصل به همبستگي و خير خواهي و دوستی و اتحاد آراسته است.

 

این سکه را، گرچه نامی برآن حک نبوده است و القاب اپی فانونس که معنای آن هنوز آشکار نیست و فیلو هلنوس یعنی معتقد به هلنیسم، انرگتون یعنی نیرومند و دیکاایون به معنای مجری قانون را یدک می کشد؛ اما اشکانی اندیشان، برای تفریح خاطر ما، به يك پارتي بر پشت اسب، به نام بلاش اول اشکانی بخشیده اند! در روی سكه صورت حاکم و بر پشت آن، علاوه بر نوشته ها، زنی تاج به سر را مي بينيم، كه ديگر نه فرشته، بل ملکه ای است که دسته گلی را به صاحب سکه و در حقیقت شوی خویش هدیه می کند. در سکه های مهاجران یونانی، نمایه ی تقديم گل، به صورت های مختلف، از علائم عادی ابراز علاقه و احترام است، که فقط همین اواخر و به صورت تقلیدی و بی سابقه، به مراسم لایه ی معینی از روشن فکری و طبقات میانه حال مردم شرق میانه و مسلمین منتقل شده است. چنین فرهنگ و روشی برای ارائه ی ادب و علاقه، به خصوص در روابط میان زن و مرد، جز در سکه های این مهاجران یونانی، هیچ نشان و نمونه ای در مانده های کهن و یا باستان سراسر منطقه ی ما ندارد و انعکاس آن بر این سکه ها، کاملا و به روشنی از گونه ي دیگری از تشریفات و تظاهرات و لوازم معمول زندگی در بیرون از حوزه ی این منطقه، حکایت می کند.

 

این هم سکه ی بدون نام دیگری که باز هم کارشناسان تابع کنیسه و کلیسا، از سر لودگی، به فرهاد چهارم اشکانی واگذارده کرده اند! دو نکته ی بدیع در این سکه جلب توجه می کند: نخست این که علاوه بر القاب سکه ی بالا، بر انتهای زیرین پشت سكه، لقبی اختصاصی و نو، به صورت پان افزوده دارد، که به معنای جاویدان است. در این جا باز هم ملکه ی تاج به سر، در دستی شاخ مقدس و در دست دیگر حلقه گلی را به حاکم تقدیم می کند. نمایه ای که باز هم همین اواخر و با کپی کردن از رفتارهای غربی، به صورت های مختلف و به خصوص در مراسم تجلیل و تشویق این و آن، در شرق میانه باب شده است. اهداء و نصب حلقه های گل، گرچه به صورت های مشابه در تمام سرزمین های وفور گل و گیاه، از هندوستان تا کاراییب و سراسر آمریکای جنوبی متداول است، اما انتقال آن به بیابان های ناشناخته ای که ظاهرا پارتیان و یا همان اشکانیان از آن برخاسته اند و چنان که خود ناشیانه می گویند، جز زندگی با کمان و بر پشت اسب را نمی شناخته اند، بسیار موجب شادمانی و نیز شناخت حد نادانی و جعل کاری مفسران غالبا یهودی موضوع اشکانیان می شود!

 

 

سلوود این سکه را نیز که جز القاب، نامی بر آن حک نیست، از کیسه ی مارگیری و تاریخ اشکانی سازی خود، به وردان اول داده است، که انصافا نامی چرند است! در ذیل این سکه نیز، لقب ویژه این حاکم را، علاوه بر القاب سکه ی بالا، به صورت پان ای پان و به معنای جاوید جاودان می خوانیم. در این جا نیز ملکه در حالی که در دستی شاخ مقدس هلني را به بغل گرفته، دسته گلی به حاکم و در واقع شوی خویش تقدیم می کند.

  

 

این سکه را هم، که بر پشت آن نام ارتابانوس را به زبان یونانی می خوانیم و کدی را به صورت حروف مجرد «ب، ر، ت»، درست در مقابل صورت ملکه دارد، اشکانیان سازان به اردوان سوم داده اند! در این جا نوع بسیار ابتکاری از تقدیم گل دیده می شود که به صورت دانه های به ریسمان کشیده ی گل درآورده اند. نه فقط تهیه و تدارک و تقدیم دسته گل هایی چنین متنوع هرگز در فرهنگ شرق میانه قرینه ندارد، بل موهای نیمه مجعد و پریشان ارتابانوس، با آن سربند معروف یونانی بر روی سکه نیز، تعلق مطلق چنین سکه هایی به فرهنگ یونانیان را تایید می کند. 

 

 

شناس نامه ی این سکه را هم، که برابر معمول جز القاب گوناگون، نامی بر آن حک نیست، سلوود برای موجود نامعلومی با نام ارد دوم صادر کرده است! در این جا نیز ملکه را می بینیم که به حالت احترام زانو زده، تک گلی را به شوی خویش، که به روی او آغوش گشوده، تقدیم می کند. درست در بالای تاج ملکه لقب بسیار کوتاه و اختصاصی دیگری برای حاکم ثبت است که دقیقا خوانده نمی شود و سلوود نیز کار بررسی آن را مسکوت گذارده است.

 

به رعایت حوصله های مقرر و معمول، از شرح بر این سکه صرف نظر می کنم که تاثیری در بیان مطلب اصلی این یادداشت ها ندارد. تنها یادآور می شوم که ادای احترام، حتی در میان ملکه و حاکم، در این سکه های یونانی، که بر آن ها اشکانی نام گذارده اند، در این جا به صورت دست دادن جدیدا متداول شده در میان مردم شرق میانه در آمده است. پیداست که تظاهر به چنین رسوماتی در سراسر اسناد منطقه ی ما، جز در همین سکه های یونانی نظیر دیگری ندارد و از فرهنگی وارداتی حکایت می کند که بدون تردید به پارتیان ناشناس، با اوصافی که از آن ها آورده اند، تعلق ندارد. در انتهای ذیل سکه نیز، لقب مخصوص این حاکم به صورت کلمه آرته آمده، که به قرائنی، احتمالا به معنای راه گشا است، اما سلوود اشاره ای به آن نیاورده است.

این سکه ی بدون نام را هم، اشکانی بازان به موجود موهومی به نام ارد دوم داده اند! بر انتهای پشت سکه لقب اختصاصی حاکم به صورت شش حرف نه چندان واضح آمده، که تعیین معنا برای آن ها ممکن نیست. در این سکه، ملکه یکی از مشهورترین و شاخص ترین علائم ارتباط دوستانه در یونان باستان، که نشان سلامت و قدرت شناخته می شده، یعنی شاخه زیتونی را به حاکم پیش کش می کند، در حالی که در دست دیگر شاخ مقدس باور هلنی را در بغل دارد. فقط امثال رجبی، که با باز گویی افسانه هاي پارتي و ساساني گذران کرده و نان خورده اند، قادرند سکه هایی را، با این همه نشانه های یونانی، به صحرا گردان پارتی و در حالی ببخشند که از قماش او کسی نمی داند که پارت درکجای جهان است!!! 

 

این هم سکه ی بی نام دیگری که دروغ سازان اشکانی تراش، آن را به تیرداد نامی هبه کرده اند. در این جا نیز ملکه را می بینید که آن شاخ دست چپ در نمونه ی قبلی را با نیزه الهه ی یونانی عشق عوض کرده، با دست دیگر شاخه زیتونی به شوی خویش هدیه می کند. در انتهای ذیل پشت سکه، دو لقب انحصاری این حاکم، به صورت فیلوگامائیون و اوتوکراتور می بینیم که اولی عظمت طلب و دومی احتمالا متکی به خود و یا خود کار معنا مي شود. احمقان سازنده ی امپراتوری قلابی اشکانیان، به جای رسیدگی به معنای القاب و واژگان یونانی آمده بر پشت این سکه ها، از آن که کشف معنای کامل این لغات، آبرویی برای آنان باقی نمی گذارد، با شیره مالی بر سر خویش و بر صورت تاریخ، چنين افسانه سروده اند که صحرا گردان پارتی، که با یونانیان و رومیان می جنگیده اند، در عين حال و بی این که حتی کوچک ترین اثری از هویت واقعی خویش بر سکه های شان بگذارند، برای اثبات حد فرهنگ متعالی خود، از نمودارهای اعتقادی و سنتی و زبان دشمنان خویش تقلید می کرده اند!!!

 

اینک به این نقش برجسته در سراب قندیل بیشابور نگاه کنید، که بی مایگانی، خودی و بیگانه، آن را نقشی مانده از روزگار ساسانی معرفی می کنند!!! آیا این تقدیم شاخه ی گل از سوی ملکه به شوی حاکم خویش، که در سکه های بالا به صورت های مختلف حک بود، چه اندازه با این حجاری شباهت دارد و از فرهنگي همآهنگ حكايت مي كند؟ چه گونه چنین کدهای یونانی درنقش برجسته ها را، که هرگز در نشانه های باستانی ایران مشابهی ندارد، از فرط تنگ دستی و نادانی، به ریش مجموعه ی دروغین دیگری با نام ساسانیان چسبانده اند؟!!

 

این هم تصویر روی جلد کتاب «اساطیر یونان» تا معلوم شود که آبشخور سنت رد و بدل کردن گل همان در ریشه های عمیق روابط متکی به هلنیسم است که باز تاب آن در این حجاری معبد دلف در آتن را به عنوان سمبلی بر جلد این کتاب قرار داده اند.  (ادامه دارد) 

+ نوشته شده توسط ناصر پورپیرار در دوشنبه نهم مهر 1386 و ساعت 15:0 | نظرها در ناریا
ارسال شده در دوشنبه، ۰۹ مهر ماه ۱۳۸۶ ساعت ۱۵:۰۰ توسط naina

ارسال پیام به این نوشته
نام: *
ای میل:
وب سایت:
پیام: *
کد امنیتی: *
عکس جدید
نظر بصورت خصوصی برای نویسنده مطلب ارسال شود
دوست گرامی پیام شما پس از تأیید نویسنده نمایش داده خواهد شد.
 
 

کلیه حقوق مندرجات این صفحه برای وب سایت ` حق و صبر ` naria.asia محفوظ است.

طراحی و راه اندازی،
گروه برنامه نویسی تحت وب بنیان اندیشان