«کربلایی محمد حسن» با دیگر برنوی لوله کوتاهش را روی شانه جابه جا کرد، با دندان کمی از موی گوشه ی سیبیلش را کند و زیر لب غرید: - تفنگ که یه چنی در نره، عجب سنگینی میکنه.
«کربلایی محمد حسن» با دیگر برنوی لوله کوتاهش را روی شانه جابه جا کرد، با دندان کمی از موی گوشه ی سیبیلش را کند و زیر لب غرید: - تفنگ که یه چنی در نره، عجب سنگینی میکنه.
|
||
کلیه حقوق مندرجات این صفحه برای وب سایت ` حق و صبر ` naria.asia محفوظ است.
طراحی و راه اندازی،
گروه برنامه نویسی تحت وب بنیان اندیشان