پاسخ اقای ناصر پورپیرار به سوالات دوستان [16]

یکشنبه 3 دی1385 ساعت: 15:35  توسط:ناصر پورپیرار
 آقای رحیم. من آدم بی کاره ای هستم که مطلب می نویسم. به اصرار زیاد، سایت کتاب نیوز یک بیوگرافی از من گرفت که نمی دانم چرا نصب نمی کند. صد سال اخیر را در تهران زیسته ایم و به اصطلاح جاری فارس شناخته می شوم که مفهوم تاریخی و نژادی ندارد و تبلیغاتی است. آن چه را تناقض انگاشته اید حاصل مورد دومی است که اشاره کرده اید و گمانم ضایعه ای عمومی است. آخرین باری که به این مطلب و به آقایی با نام مهرداد جواب نوشیم هفته ی پیش بود که عینا دوباره نصب می کنم.

آقاي مهرداد. با وجود توضيحات متعدد بار ديگر اسلوب اين بررسي ها را روشن مي کنم که بر دو پايه قرار دارد.
!. بررسي نقادانه ي هر مدخل بر اساس فرض هاي موجود.
2. بررسي ماهوي و نهايي هر مدخل بر اساس برداشت هاي جديد.
آن چه به نظر شما تناقض آمده حاصل ناتواني و یا نا آشنایی در تفکيک اين دو مبحث است. در اين باب تنها مدخل اشکانيان را در هر دو حوزه بسته ام و مابقي مدخل هاي ديگر هنوز گشوده است. يعني هنوز کسي نمي داند که در باب هخامنشيان و تخت جمشيد و ابنيه و دولت و مظاهر ساساني و فرهنگ اسلامي و قدرت هاي سياسي پيش از صفويه و خود صفويه و گل نبشته ي بابلي کورش و مسائل بسيار ديگر نظر نهايي چه خواهد بود و از آن که مدخل هاي جدید در باب تاريخ و فرهنگ ايران و اسلام و شرق ميانه در دوران پيش و پس از اسلام، بسيار کلان و دريافت آن مافوق ادراک گروه هاي بسياري است، پس ناگرير بر هر يک مقدمه هاي روشنگر و آماده و آگاه ساز مفصلي مي گذارم تا هضم نظر نهايي آسان تر شود. اين مقدمات بيش تر بر اثبات وسعت حوزه ي جعل در تلقين و القا’ داده هاي موجود است که موجب وحشت و عصبانيت محافل مخصوص وابسته به اورشليم شده است. رفت و روب تاریخ ایران، از فرط پراکندگی آشغال و انگل در آن، تنها گوشه به گوشه ممکن است.

دوشنبه 4 دی1385 ساعت: 2:15 توسط:ناصر پورپیرار
آقای باور. فقدان بنیان شناسی در میان علاقمندان و دنبال کنندگان مباحث جدید، که ناشی از عادت دوران درازی قبول بی چون و چرای ادعاهای وارداتی است، از امراض و اشکالات ظاهرا مرتفع ناشدنی پیکره ی تحقیق شناخته می شود. یعنی اگر در زمانی معین، آثاری از حضور انسان، چون کاخ و خانه و بازار و کاروان سرا و پایه هایی برای استقرار تجمع و تمدن در سرزمینی معین برپا نیست، پس اگر تمام تالارهای همه ی موزه های جهان را هم با کاسه و کوزه و جام طلای آن دوران و آن سرزمین پر کنند، از نظر بنیان اندیش، تنها وسعت قدرت جعل خویش را نمایش داده اند. شما وارد باغ نیستید و مثلا نمی دانید که دنیای جدی و جدید باستان شناسی وجود اشخاصی چون آستروناخ و اریک اشمیت و هرتسفلد و رف و کرفتر و از این گونه زباله ها را، به عنوان صاحب نظر و کرسی در باستان شناسی و حتی هستی فیزیکی چند نفر آن ها را قبول ندارد، با شنیدن لغت آریا به خنده می افتد و زبان پهلوی و اوستایی و یغناوی و مشتقات مختلف آن ها را مسخره می کند.

مثلا و برای این که بی کار نمانید به جست و جوی اریک اشمیت، که بار تمام ایران شناسی کنونی را بر دوش او گذارده اند و عمده ترین کتاب ها در این موضوع، مثلا مجموعه و منبع سه جلدی اکتشافات حوزه ی تخت جمشید را به قلم او می گویند، در حد یافتن یک شرح حال و تصویر بروید و اگر با هر زحمت و مراجعه باز هم دست خالی ماندید پس بدانید که بسیاری از این نام ها به اصطلاح آب حوض کش هم نبوده اند و صاحب عناوینی پوشالی و پوچ و حتی هستی دروغین اند. من البته به قدر کافی از آن حوزه ها که شما منبع دانایی گمان می کنید یعنی خواندن خطوط و تفسیر اشیا’ و دیدار نزدیک از محتویات موزه های بزرگ و غیره باخبرم، اما بدانید که مثلا یاد گیری و تسلط کامل بر خط به اصطلاح میخی هخامنشی به کم تر از شش ماه آموزش سرسری نیاز دارد که عاقبت بفهمید آن جا هیچ خبری نبوده و نیست و غرایب باور نکردنی دیگر که امیدوارم برای حفظ آرامش خودتان هم که شده هرگز با عمق آن آشنا نشوید.  



4 دی1385 ساعت: 6:46 توسط:ناصر پورپیرار
آقای Salem. به تر است دنبال شخص بگردید، نه حرف. آیا آدمی که این همه در ایران فعال بوده و آسمان و زمین را زیر و رو کرده، نباید یک تصویر مثلا در آرشیو میراث فرهنگی خودمان یا همان ویکی پدیا و یا در یک ضیافت رسمی و غیره داشته باشد؟ آخرین تلاش ما در این باره، یعنی دیدار تصویر ایشان، منجر به چنین عاقبتی شده است!!!

Inja yek nafar ra didam keh az daneshgah-e Pensilvania ast. Az U aks-e Schmidt ra khastam. Goft miguyam barayat beferstand. Yek e-mail az modir-e baygani-ye raked-e anja amad keh aks-e Schmidt ra mikhahi chekar koni? va aslan to ki hasti?
Goftam keh ketabi dar dast-e chap darim. E-mail amad keh moshakh'khasat-e ketab va nasher-e an ra rasman tey-e yek nameh beh ma bedahid; agar mored-e qabul-e ma bud, beh shoma miguyim; sepas bayad 300$ Dollar variz konid ta yek copy az aks-e Schmidt ra beh Landan beferestim !!! Nazarat chist؟

حالا شما می گویید چه کنیم آقای سالم؟ سیصد دلار بفرستیم و نپرسیم این ادا و اطوارها برای چیست؟



4 دی1385 ساعت: 22:49 توسط:ناصر پورپیرار
سلام. از دوستان و دشمنانی که بیرون از مباحث این مدخل، بیانیه های سیاسی مطول در باب کرد و لر و ترک و عرب و عجم و یا عمل کرد دولت صادر می کنند، فقط به سبب ایجاد انخراف در مباحث حساس جاری، انتظار نصب نداشته باشند.

آقای منتقد عسکری. گرچه سئوال پیشین را بی پاسخ گذارده اید و به سراغ تخته سنگ ها رفته اید که طرح یک احتمال بود، اما بپرسم درست است که اهل سنت به طور موردی برتری حدیث بر آیه های قرآن را، از آن دست که مثلا در احکام ابن هضم آمده، پذیرفته اند؟

از تعارفات دیگر دوستان هم ممنونم.



سه شنبه 26 دی1385 ساعت: 14:23 توسط:ناصر پورپیرار.
آقای حسین. صغرا کبراهای شما مطلقا برای من نامفهوم است. در این مباحث جدید ادعا می شود که تمام باورهای کنونی ما در باب تاریخ و ادب و هویت مان نادرست و بر اسناد مجعول استوار است. این مدخل ها می گوید که بر اساس فقدان زیر بنای روابط ملی و نبود عوارض اقتصادی و سیاسی و فرهنگی، وجود مولف و محقق و مفسر و از این قبیل در ایران پیش از صفوی واقعیت ندارد. این مطلب ربطی به رنگ به رنگ شدن مردم ندارد و این فرضیات در صورت صحت هم کمکی به مباحث جدید نمی کند.

آقای مسعود. به ترین روش این است که تمام فرضیات آن ها را بپذیریم و بعد بپرسیم که مگر فرزند مهاجران عرب که توده ای هم باشد و مقاومت صدام در برابر توطئه های یهود و ارتش آمریکا را ستایش کند، حق طرح مدخل تاریخی را ندارد؟!! احتمالا بر اساس چنین اطلاعاتی سه سالی است ورود مرا به کشورهای بلوک غرب: اروپای تابع شینگن، آمریکا، کانادا و استرالیا ممنوع کرده اند!!!



سه شنبه 26 دی1385 ساعت: 22:45 توسط:ناصر پورپیرار
آقای حسین. در این جا صحبت از جعل و دروغ و نمایشی از اهداف جاعلین و دروغ سازان در جریان است. این که ارزش این ساخته های مجعول از نظر ادبی تا چه حد می تواند دیگر آسیب های اجتماعی وارد شده را بپوشاند، خود کار غول آسای دیگری است که شخص و زمان خود را می طلبد. در این باره می توانید به کتاب دیگر من با نام "مگر این پنج روزه" رجوع کنید. مسلما تخدیر ملتی با منظومه ها و غزلیات بند تنبانی و ضعیف حاصل نمی شده، هرچند که همین ارزش ادبی پذیرفته شده ی کنونی نیز بیش تر حاصل تبلیغات نادرست معاصر است وگرنه بدانید که حافظ شیرین سخن به زحمت و به اغلب اقوال، جز 30 غزل قابل اعتنا در حوزه ی سخن سرایی ندارد و به همین سیاق است آثار مولانا که باز هم به دوران پس از صفویه ساخته اند و غیره و غیره. آیا نمی بینید که چه غوغایی در موضوع مولانا شناسی در سراسر جهان به راه انداخته اند و آیا خبر ندارید که محبوب مولانا، در کلیات او به جای اسماعیل و محمد، غالبا موسی و اسحاق است؟! پس از موضوع بحث ما خارج نشوید و حواله ی ما را به علائق خویش ندهید. اینک فقط سخن بر سر تفکیک دروغ و راست و سالم و مجعول است. همین!

 آقای علی. بلی.

آقای بهنام. در این باب آن چه می دانسته ام در مجموعه اسلام و شمشیر آورده ام.

آقای سید حسین. در باب ارگ قورتان چیز مبسوطی نمی دانم. به میراث محل تان رجوع کنید.



پنجشنبه 28 دی1385 ساعت: 1:47 توسط:ناصر پورپیرار
خانم نصریه. از این که جز برای تبلیغ مطالب وبلاگ خوب تان هم از این سمت ها گذشته اید، ممنونم. امیدوارم یادداشت های آن را نخوانده باشید که مزاحم درس و مشق و جذب تعالیم عالیه ی اساتید می شود. باری مطالب شما مفید بود. مشکل این جاست که عادت کرده ایم کلمات واضح قرآن را با تصورات داستان گونه ی مفسرین معاوضه کنیم که اگر کم ترین اشاره ای در قرآن بر مقابله و دفاع، حتی در اندازه ی صدور مجوز قتل، همانند آن چه در آیه ی 5 سوره ی توبه درج است، یافته باشند، فی الفور آن را با یک جنگ جهانی تعویض می کنند!



شنبه 30 دی1385 ساعت: 9:46 توسط:ناصر پورپیرار
با عرض معذرت، بالاخره پس از دو روز بخش مدیریت این وبلاگ، که ارور می داد، به کار افتاد. ظاهرا این مشکل از سرور بوده است.

دوستان احرار. آن مقاله ها در جای خود قرار دارند لطفا یک بار دیگر جست و جو کنید و اگر نبود خبر دهید تا نصب مجدد کنم.

آقای تلمیذ. آن کتاب از جهات مختلف قابل استفاده است.

آقای هاکان. از لینک شما ممنونم.

خانم ریکین. شادمانی و سلامت شما را از راه دور خواستارم. به دوست تان سلام برسانید.

آقای محمد. هیچ نشانه ای از ادامه ی حضور و فرهنگ یونانیان پس از بازگشت شان در ایران دیده نشده است.

آقای احمدی. آدرس وبلاگ خانم نصریه mobina46.blogfa.com است.

آقای آیدین. من هم امیدوارم.



دوشنبه 2 بهمن1385 ساعت: 22:57 توسط:ناصر پورپیرار
آقای آیسئز. مشغول نوشتن مطلبی برای یکی از ماه نامه ها هستم، پس از فراغت و اگر خدا بخواهد در یکی دو روز آینده دنباله ی یادداشت ها را خواهم آورد. ضمنا صفحه ی مدیریت وبلاگ ام گاه گاهی خراب می شود.

آقای کاهان. من تهرانی و ساکن تهرانم و محل کارم مقابل دانشگاه تهران است.



سه شنبه 3 بهمن1385 ساعت: 5:31 توسط:ناصر پورپیرار
آقای سهند. قراردادی در کار نیست، نشریات صاحب آوازه علاقه دارند مقالات شان قبلا جای دیگری عرضه نشده باشد. تاکنون هم آن چند نوشته ای که به ماه نامه ها و فصل نامه ها داده ام، پس از چاپ به این وبلاگ منتقل شده، که در صدرشان مقاله "تولد تاویلگری تازه" در نقد کتاب "معنای متن" از روشن فکر شبه سروش عرب، "نصر حامد ابوزید" بوده است.

آقای محمد رضا. داستانی است که می گویند کسی در محفلی صدایی بی اختیار از خود خارج کرد و برای انحراف ذهن بقیه مشغول شماتت بغل دستی خود شد و طوری سفسطه کرد که حاضران همسایه ی صاحب صدا را مقصر گرفتند. متهم شده ی بی گناه رو به صاحب صدا گفت: درست است که پیش بقیه کنفت شدم ولی خدا را شکر که پیش خود تو سربلندم!!! و کاش لااقل مطالب را درست بیان می کردند، نه کاریکاتوری از آن را.
ارسال شده در سه شنبه، ۱۳ شهریور ماه ۱۳۸۶ ساعت ۱۵:۳۰ توسط naina

ارسال پیام به این نوشته
نام: *
ای میل:
وب سایت:
پیام: *
کد امنیتی: *
عکس جدید
نظر بصورت خصوصی برای نویسنده مطلب ارسال شود
دوست گرامی پیام شما پس از تأیید نویسنده نمایش داده خواهد شد.
 
 

کلیه حقوق مندرجات این صفحه برای وب سایت ` حق و صبر ` naria.asia محفوظ است.

طراحی و راه اندازی،
گروه برنامه نویسی تحت وب بنیان اندیشان