آقای درویش. دوستانی دارم در مراتب و مدارج مختلف فرهنگی با اوراق معتبر و غیر خریداری شده ی جهانی، که مدرکی است رسمی در تایید حکمت و دانایی آنان. در میان شان تاریخ خوانده هست و جغرافی دان و ادیب و باستان شناس و زبان شناس و جامعه شناس و خاک و آب شناس و چندین شناس دیگر، که تقریبا همگی به لطف مباحث جاری و با عنایت الهی، از دوست به نیمه دشمن و دشمن کامل بدل شده اند. زیرا مثلا زبان شناس می داند تنها پذیرش آن جمله که: «در بطن یک زبان واحد لهجه ساخته نمی شود و لهجه حاصل برخورد دو فرهنگ و گویش و نشان آشکاری از حضور مهاجرانی غیر بومی است»، ...
 
چندی پیش مدخلی در این وبلاگ گشوده شد با عنوان «جمعیت شناسی تاریخی»، که بر اساس میانگین رشد در ۱۵۰ سال اخیر و پذیرش های متداول و مربوط، و نیز رجوع به جمعیت کنونی ترکیه و ایران، معلوم شد که تعداد نفوس در منطقه ی ما عملا هر ۳۳ سال دو برابر شده است. آن گاه با کسر به همین نسبت، در برگردان زمان، نشان دادم که در مبداء پیدایش به اصطلاح صفویه در ایران و ظهور اصطلاحا عثمانی در ترکیه، یعنی قریب ۵۰۰ سال پیش، هر دو اقلیم از تجمع انسانی تهی بوده است. آن نگاه ویژه، که کمر دروغ در باب هستی و هویت مدعیانی را می شکست...
 
اگر کسی گمان کند تولید سلاطین عثمانی، مانند سلیم اول و محمد فاتح و دیگران، دشوارتر از تدارک چهل امپراتور اشکانی و یا شاه عباس کبیر یا شاه اسماعیل اول و نادر شاه افشار و سلطان محمود غزنوی است و تاریخ قوم و ملت خود را از آسیب جعلیات کنیسه و کلیسا مصون بداند، او را متعصبی بدانید، که چون پاره سنگ، مثلا به کار ایجاد موازنه در ترازوی شوونیسم ترک و فارس به کار می آید. چنین کسانی علی رغم این همه داده های روشنگر، هنوز به لبه ی آن گودال هم نزدیک نشده اند ...
 
در حین گفت و گو از سرزمین ترکیه، شاید کسانی موقعیت کنونی آن را در نظر آورند که بر صورت خود ماسک اروپاییان را گذارده، به شمایل آنان گریم کرده و به لطف دیدنی های تاریخی بازمانده از امپراتوران تبعیدی هلنیست، و اقلیمی سرشار از شگفتی های طبیعی و سواحل تفریحی دو دریای سیاه و مدیترانه، اینک کشوری است با ثبات و بالنسبه مرفه، که از مدیریتی روی هم رفته ملی و دل سوز و با برنامه برخوردار است. تحولات تدریجی در پنجاه سال اخیر، ترکیه را از کشوری مفلوک و به کلی کم جمعیت و گرسنه و بی مهارت های فنی و سواد، که نیروی کار آزموده و ناآزموده، فوج فوج از آن می گریختند و به اروپای در حال ترمیم زخم های جنگ جهانی دوم برای ارتزاق پناه می بردند، پول رسمی آن در هیچ کشوری ارزش مبادله نداشت و اختلافات سیاسی و اجتماعی و قومی شیرازه امکانات آن را شکافته بود، به سرزمینی بدل کرده است که برای پیوستن به جرگه ی دولت های اروپایی می کوشد! با این همه ترکیه هنوز هم کشوری است با سیستم سیاسی بسته که زیر بنای فرهنگی آن بسیار متزلزل است. در ترکیه چشم و گوش نظامیان تحولات را سخت می پاید و لائیک ها و آتاتورکیست ها از گسترش اندیشه های نوین آزادی خواه و اسلامگرا به شدت می هراسند...
 
از پس اتحاد پلید مشرکین و هلنیسم، در پنج قرن پیش، برای مقابله با گسترش اسلام و تجدید حیات نوین امپراتوری روم باستان، آرامش و آزادی از بشر سلب و رحم و رعایت بی اعتبار شد. تاریخ و فرهنگ به عنوان سلاح پر نیروی برقراری فساد و نفاق و شکاف میان آدمیان و اقوام، در اختیار خاخام ها و کشیشان و مزد بگیران آن ها قرار گرفت، نو اشرافیت حریص و سیری ناپذیر و بی رحمی سر برآورد که حقوق عمومی انسان را به رسمیت نمی شناخت و پیش از همه لژیون های تجاوز و اشغال به سبک روم کهن تدارک شد، که بر قبایل مسلمان آفریقا فرود آمدند و ماموریت گسترش شناسایی ...
 
بدین ترتیب با نمایش مجموعه ای از ستیزه های کاغذین و ذکر مشتی اسامی تاریخی و جغرافیایی درهم و برهم، که مفهوم و ارتباط معین و برداشت عقل پسندی را منتقل و میسر نمی کنند، تاریخی برای جنگ های صلیبی ساخته اند که پریشانی فرمایشات در سراسر آن، درست همانند تفسیرشان بر سکه های به اصطلاح اشکانی و مخروبه ی تخت جمشید و جاده های چین، خردمند را به سوی این آگاهی هدایت می کند که شارحان جنگ های صلیبی هم مشغول کلاه برداری فرهنگی دیگرند که در انتهای همین یادداشت به خواست خداوند معلوم خواهد شد که کنیسه و کلیسا به تلقین این جنگ های خیالی چه نیازی داشته اند، دعوای کنونی بر سر تصاحب هویت قومی صلاح الدین ایوبی تا چه حد کودکانه است و از قبیل دلقکانی چون بوش، که در غرب از جنگ های صلیبی دوم می گویند، چه گونه بازیچه ی کنیسه و کلیسا شده اند...
 
در حقیقت کلیسا دو هزار سال پس از تولد مسیح و ۱۶۰۰ سال پس از غلبه بر هلنیسم، هنوز هم نتوانسته است مومنین و مریدان اش را به عبادتگاه هایی به شکوه و شایستگی معابد آیینی هلنیسم، مانند معبد آرتمیس و آتنه و زئوس دعوت کند و آن چه را هم اینک به آن می نازد، همانند مجموعه واتیکان، جز کپی برداری بی جلایی از ابنیه رومن نیست که در پانصد سال اخیر، این جا و آن جا، با مدد هلنیست های بازگشته به رم علم کرده است. هنگامی که به مساجد اسلامی، در مصر و شمال آفریقا و دمشق و یمن می نگریم، بی تعارف اعتراف می کنیم که مسلمانان از دوران نخستین، برای ستایش و عبادت خداوند، مجموعه هایی ساخته اند که حتی رگه ای تقلید از معماری هلنی و ابنیه ی یونانی و رومن ...
 
در برهوتی که از قرن چهارم میلادی، پس از اخراج هلنیست ها از روم، تا قرن شانزدهم میلادی، یعنی قریب ۱۲۰۰ سال، صحنه ی صنعت و معماری و هنر دنیای مسیحیت را پوشانده، ظهور ناگهانی و همزمان بزرگانی چون میکل آنژ و رافائل و لئوناردو داوینچی، که در عرصه های بسیاری به نیم مرده ی کلیسا جان و جوانی داده اند، به خصوص که زمینه رشد تدریجی لازم برای رسیدن آنان به چنین اوجی را نمی بینیم، مورخ را به آن سو می فرستد که تمام آن چه را در غرب رنسانس نامیده اند هیچ نیست جز بازگشت و آشتی مسیحیت و هلنیسم و به زبان به تر اتحاد و یکپارچگی کلیسا با ثروت و قدرت و توان فنی و فرهنگی و نظامی هلنیست ها که همچنان در شرق به حیات خود ادامه می دادند و باز هم آثار جاودانه تری در ترکیه و سوریه و نوار شرقی و جزایر مدیترانه باقی می گذاردند! توافق میان برادران توامی که هر دو را زمانه می فرسود و در خطر گسترش روز افزون زبان و بیان قرآن در منطقه قرار می داد. آیا چنین توافقی در چه زمان و با چه مقصد اصلی صورت گرفته است...
 
شاید مطالب این یادداشت و چند یادداشت متعاقب آن، به زمان خود، انقلابی در ادراک تاریخ عمومی جهان شناخته شود و تصویری را باز سازی کند که ابهامات کنونی در برداشت درست از مسائل انسانی و اعتقادی در قرون وسطا را بزداید. یادآور شوم که متن و مطالب هر یادداشتی در مدخل «ایران شناسی بدون دروغ»، عصاره و اشاره به گوشه ای است که می توان با بسط و تمرکز بر نقاط عمده و اصلی آن، کتابی ساخت و یا بر زوایای فشرده بیان شده ی آن، ده ها تک نویسی جزء نگر و توضیحگر نگاشت...
 
مورد نظر مورخ از گشودن مباحث جاری، از جمله اثبات و ارائه ی این نکته ی بس پر اهمیت تاریخی است که امپراتوری رم باستان، از اواخر قرن سوم میلادی، با غلطیدن به غوغای ویرانگر نزاع داخلی میان هلنیسم و مسیحیت، سقوط کرد و آن سازمان حکومتی برافتاد که محققین هنوز هم در شناخت مبانی مدیریت آن درمانده می نمایند. آن سقوط، سلسله مراتب تسلط امپراتوران و قیصرها بر خاک اصلی روم را برای همیشه برچید و آن سرزمین پر هیاهوی تاریخی را در اختیار اربابان مسیحیت و کشیشانی گذارد که بدون شک تجربه اداره مجموعه ی پیچیده ای چون روم باستان را نداشتند. در جبهه ی مقابل، بازماندگان و سران سیاسی و نظامی و فرهنگی وابسته به هلنیسم، که با بقایا و نمودارهای معماری، رد پای خود را در نیم دایره ی اطراف سرزمین روم باستان، به صورت معابد بس با شکوه هلنیستی، عمارات اشرافی و مراکز ورزشی، از سیسیل تا بین النهرین و ترکیه باقی گذارده اند، توان و تجمع و انگیزه ای نداشته اند تا به جای تعیین تکلیف با کلیسا روانه ی ایران شوند و با ساسانیان موهوم بجنگند، مگر این که همان ساسانیان خیالی را شعبه ی شرقی کلیسا بدانیم که در آن صورت هم بال های اهورا مزدا را قیچی کرده ایم!!! آن گاه با اتکا به متن کبیر قرآن از مراتبی با خبر می شویم که تابلویی از جدال میان کلیسای روم و پیروان هلنیسم را، که هیچ نام تاریخی و جغرافیایی را صاحب نبوده اند، ترسیم می کند و حکم تاریخی نوینی صادر می شود مبنی بر این که تا قرن هفتم میلادی نیز هنوز روم به طور قاطع در اختیار هیچ یک از دو نیرو نبوده است. بدین ترتیب افسانه های پریشان موجود در باب جنگ های دراز مدت میان ساسانیان و رومیان از آن روی باطل می شود که در زمان ادعای برآمدن ساسانیان، در اساس دولت قدرتمند و متحد روم مفهومی نداشت و آن سرزمین به تشتت و نزاع داخلی انتقام جویانه و خشونت باری مبتلا بود...
 
به راستی که متن قرآن، به عنوان سندی موثق و همزمان، راه نمای هر مورخ مسلمانی است که در حوزه ی مسائل ادیان و تاریخ شرق میانه و سرگذشت مردم آن تحقیق می کند. چنان که ذکر شکست روم در آیات نخست سوره ای به همین نام، بی قید نام حریف پیروز، پیوسته موجب بروز ابهاماتی بوده است که گروهی از مفسران، همانند موارد دیگر، آن را مدخلی بر استحکام باستان گرایی ایرانی گرفته و همآورد روم در آیات آن سوره را، برای بذل مدد به توطئه ی تاریخ نویسی سبک کلیسایی و با بهره گیری از علوم غیبیه و جسارت در ویراستاری قرآن، لشکر ساسانیان گفته اند! مورخ با ایستادگی بر مدخل در پیش و بر مبنای تحلیل بازمانده های معماری در حوزه ی زیستی شرق میانه، در جست و جوی راهی برای گشودن اسرار این اشاره به روم در قرآن بوده است. اشاره ای که در عین حال پرده ی دیگری از رمز و راز تاریخ منطقه ی ما را می گشاید...
 
ماه نامه "جهان کتاب"، از شهریورسال 1381، طی سه شماره، نقدی بر کتاب "هخامنشیان" از مجموعه "تاملی در بنیان تاریخ ایران"، با قلم کسی با نام "فریدون فاطمی" چاپ کرد که در آذر همان سال پاسخ زیر را برای آن ها فرستادم. آن ماه نامه با افزودن شیرین زبانی کوتاه زیر پاسخ مرا در شماره توام 1۵9 و 160 منتشر کرد...
 
تنها یک دیدار دقیق از آن آمفی تآتر آنتالیا برای خردمند آگاه از مسائل معماری معین کرد که چنین زیر ساخت پرگستره و حجمی، آن هم در هوای آزاد و به زمانی که امکانات تقویت صدا و تصویر نبود، هرگز نمی تواند به عنوان صحنه و سنی برای اجرای پیس مورد استفاده قرار گرفته باشد. آن گاه صاحبان فراست می پرسند پس این همه اصرار در سالن تآتر معرفی کردن این گونه ابنیه از چه باب است؟ سئوالی که پاسخی بس ساده و در عین حال شگفت انگیز دارد و نوع دیگری از تغییر کاربرد را به ما معرفی می کند که همانند تبدیل جاده های چین به دیوارهایی برای مقابله با قوم موهوم و قلابی مغول، به اختراع و مستندات تاریخی ظهور آن نیروی وحشی و خون ریز و سهمگین کمک کرده است. این جا نیز اگر رومن ها را در چنین کثرتی به تماشای تآتر بنشانند، پس یونان و روم نیازمند نمایش نامه نویس هم می شود، که آشیل یکی از آن هاست، با نمایش نامه ای به نام ایرانیان!!! و تمام این بازیچه پنداشتن فرهنگ آدمی تنها از آن روست که رخنه ها را بر شناخت قتل عام پوریم ببندند!
 
درس بزرگ مقاومت غزه، برای مسلمانان، نمایش تاثیر شگرف حذف زیاده گویی های بی حاصل و ابتر قومی و فرقوی و حزبی، در آن ایستادگی بی قرینه بود که نشان داد مسلمین پناه و پایگاه اتکا و منبع نیرویی جز توسل به خداوند یکتا، تبعیت از فرامین قرآن و ترمیم اتحاد درهم شکسته ی خویش ندارند. در آن جا بر زبان لت و پار شدگان در دم جان دادن هم، از زن و مرد و نوجوان و کهن سال، هرگز شعار تفاخر عربی نگذشت و جز "حسبنا الله و نعم الوکیل" نشنیدیم. این رمز آن یگانگی دشمن شکنی بود که سرانجام یهودیان متمایل به تجدید پوریم معاصر را مستاصل و بی آبرو بازگرداند و قنداق پیچیده های فلسطین را بر بمب های فسفری آن ها غالب کرد...
 
بروز تفرقه مذهبی در دین بزرگ اسلام، منطق و گواه تاریخی ندارد و ادامه ی حیات آن در این روزگار، که رسوخ به بنیان ها دشوار نیست، تنها به تبعیت از سنت پدران و تعصب در حفظ داشته های پیشین میسر شده است. آیا در پاسخ آیات الهی به پیامبر نمی گفتند: ما پیرو راه پدران خود هستیم؟ مورخ می پرسد پایان این پروژه تفرقه به کجا می انجامد، اهداف مبلغین فرقه بازی چه گونه و در چه زمان تامین می شود و سر منزل حمل این بار سنگین جدایی های نهی شده از جانب خداوند، که هر یک به دوش داریم، در کجاست؟ آیا شیعیان فرقه های دیگر را مجاب و یا منکوب می کنند...
 
در صفحه‌ي 34 همين شاهنامه‌ي چاپ مسكو آمده است كه فريدون بعد از به قتل رسيدن پدرش و آوارگي خودش و مادرش، صاحب دو برادر شد. واقعاً خانم «فرانك» ـ مادر فريدون ـ خيلي شانس آورده بود كه در آن زمان قانون «از كجا آورده‌اي» تصويب نشده بود. وگرنه، با رعايت شؤونات و اصول و غيره، يقه‌اش را مي‌گرفتند و او را به مراكز ذي‌صلاح مي‌كشاندند و در مورد آن دو پسر، تحقيق و تفحص كافي مي‌كردند كه ببينند در حالي شوهر ندارد، چه طور صاحب دو بچه شده است؟ بدبختانه در آن زمان، سازمان ...
 
آن حرکت که چیدمان دومینوی پیچ در پیچ تاریخی موجود، در سراسر عالم و در تمامی قرون را درهم ریخت، بی تعارف اثبات ناتمامی بنای تخت جمشید بود که ضربه را بر نخستین مهره نواخت و اینک مدتی است صدای خوش برهم هوار شدن آن نظم لرزان را شاهدیم که تاریخ جهان باستان نام گرفته بود. قصد نخست از سر دادن آن داستانواره های فاقد مدرک و منطق، به عنوان تاریخ غیر یهودیان، انتقال آغاز تاریخ و تمدن بشر، در حول و حوش پیدایش تورات و اختفای وسعت رخ داد بی قرینه ی قتل عام پوریم بوده است. اینک که از وسعت جعلیات کاغذینی ...
 
سرانجام و به لطف خداوند، آن راه دشوار نه چندان هموار پیموده شد که در انتهای آن تابلوی قابل تاملی از حقایق تاریخ ایران و شرق میانه و به طور کلی جهان باستان در افق دیده می شود. در مسیر چند هزار برگ نوشته از سرپیچ های تند استدلال گذشتیم تا خردمند به سر منزل این برداشت نو نزدیک تر شود که شرق میانه ی ممتاز در دو مورد و مرحله آماج تاخت و تاز بنیان سوز یهودیان بوده است: در مقطع انهدام مادی و عینی پوریم و نیز در یورش فرهنگی سهمگینی که از چند قرن پیش به قصد تخریب و ترسیم ...
 
برای دانلود روی ادامه ی مطلب ... کلیک کنید.
 
در ورود به دالان های دشوار پوی و در تاریکی فرو رفته ای که در مسیر رونده قرار می گیرد، معمول چنین است که عابر خود را به خداوند می سپارد و با ذکر انا لله و انا الیه راجعون، برای استقبال از تبعات آن عبور اعلام آمادگی می کند. حال، ناظم این مجموعه یادداشت ها، ضرورت ورود به چنین گذری را در برابر می بیند، که دخول از دهانه آن با قبول مبدل شدن به قربانی برابر است. مورخ با پرده برداری و با اصطلاح روز، رونمایی از پنهان مانده ترین تصویر تاریخ ایران و شرق میانه، در مقطعی که صفویه نام ...
 
در میان صفحات آشفته و بی سر و سامان تاریخ مدون و موجود ایران، هیچ بخشی را درهم ریخته و بی اساس تر از دوران صد ساله ی مابین تیموریان و صفویه نمی یابیم که آن را به دو سلسله ی آق قویونلو و قره قویونلو با دوازده سلطان بخشیده اند، که یکی از مشهورترین آن ها را، حسن بیک پسر علی بیک، معروف به اوزون حسن معرفی می کنند. خلاصه ی آن چه را که می توان از اطلاعات ناچیز و پراکنده و بی ربط کنونی در باب این دو سلسله بیرون کشید، همان است که در نقل زیر می خوانیم. ...
 
اینک دامنه ی رخنه ی اسرائیلیات، در متن و مندرجات آن کتب تاریخ تمدن، که در دانشگاه های سراسر جهان، تالیف، توصیه و یا تدریس می شود، از حوزه ی ایران و اسلام و شرق میانه درگذشته و چنان کپکی فرهنگ جهان را پوشانده، که خردمندان امروزین سرزمین های کهن، از چین و مصر و پهنه ی شرق میانه و هند و یونان و روم و نیز مردم آفریقا و روسیه و کشورهای نوپدید اروپا، فرانسه و آلمان و اسکاندیناوی و نیز افغانستان و ترکیه و ماوراء النهر و ژاپن و کره و حتی آمریکای شمالی و جنوبی و ...
 
هنگامی که موضوع حضور و مظاهر زندگانی مهاجران سیاه اندونزی را، که جمعیتی قابل اعتنا و دومین گروه نژادی در آن سرزمین اند، با سکوت کامل و بی توجهی منابع رسمی در این باب، کنار هم می گذاریم، با خبر می شویم که در پس این بی اعتنایی به رده بندی اجتماعی مردم اندونزی، باز هم چنان صفحه و صحنه ای از جنایات مشترک کنیسه و کلیسا گشوده است که نونویسی تاریخ اسلام در آفریقا و بررسی دوباره ی مسائل مربوط به هجوم دد منشانه ی سپاه مشترک مشرکین به آن قاره ی بلا کشیده را ...
 
اگر در سراسر ایران فقط چند هزار زردشتی به طور پراکنده زیست می کنند، برای حضور امروزشان در صحنه های اجتماعی و فرهنگی و اعتقادی ما، بنا بر قاعده ی رشد، صدور فقط چند خانواده هندی به یزد یا کرمان، در دویست سال پیش و با عنوان من درآوردی فارسیان هند، کافی بوده است، چنان که برای وجود دویست میلیون مسلمان در اندونزی امروز، کافی است عده ای مسلمان را، از حوزه ای در زمین، در قریب چهارصد سال پیش، که عبور از اوقیانوس ها عمومی شده بود، راهی آن سرزمین کنیم. زیرا قبول ...
 
آقای رضا. از ردیف کردن این همه ریشه های لغت نامه ای گوناگون برای قوامون، که اغلب بی ربط و مناسبت بود، اینک چه نتیجه ای به دست می آورید؟ آیا در قرآن چنان آیه ای نیست و یا اگر هست احتمالا باید محل رجال و نسا’ را در آن جا به جا کرد؟!!! بار دیگر از تمامی دوستان دعوت می کنم در مباحثاتی که ناچار در این وبلاگ درمی گیرد، حرمت لازم وارد شوندگان مخالف را با وسواسی مضاعف، رعایت کنند. هماندیشانی که در طرح ظرایف هر مدخل با موافقت رو به رو نمی شوند، از یاد نبرند که ما از بنیان...
 
زهر را در کام دروغ پردازان چکانده و آشکارا شاهد نزع کهنه شیادان تاریخ تراشیم. در این جا کسی اسکندر و عرب و چنگیز و هلاکو و تیمور و اشرف افغان را دشمن نمی شمارد، برای ورود دروغین محمود غزنوی و نادر به هند هورا نمی کشد، به افسانه های مربوط به آن ها پوزخند می زند و فارغ از تزویرهای جاری، انسان را می جوید که هر چه بی هنر و نازیبا و بی عشق تر، واقعی تر و قابل شناخت تر است. این یادداشت ها در پی یافتن علت اصلی واپس ماندگی های کنونی و عمومی است که هنوز انسان ...
 
آقای صداقت. به سایت naria.asia رجوع کنید. آقای بی نام. اما توریست های تمام جهان از راه نمایان و تور لیدرهای اسپانیایی همان داستان قدیمی حمله ی اعراب ساخت کلیسا را می شنوند و کتاب های درسی اسپانیا نیز همان قصه ها را تبلیغ می کنند. آقای میثم. انشاء الله زمان ورود به تاریخ معاصر. آقای صداقت. سراغ ای میل استاد غفوری بروید: mojijimi@yahoo.com - آقای قشقایی. آن نام را با اجازه ی شما عوض کردم. صلاح الدین ایوبی به جنگ های صلیبی مربوط است نه اسپانیا. فریبا خانم. بدون استثنا تمام اقوام و قبایل و عشایر کنونی ایران، به...
 
آقای سلیم. شماره ی تلفن در کامنت های قبل آمده بود، که با معذرت خواهی ارسال مجدد می کنم. 66492049 - آقای رحمانی. ممنونم و خداوند یاورتان باشد. آقای امین. ورود به هر بهانه و با هر مقصدی به آن پایگاه، به رسمیت شناختن سرقت و سارقان است. اگر شما و هر کس دیگر این امر را نمی پذیرید، به این وبلاگ وارد نشوید. آقای نتاب. از تمام کانال های ممکن اطلاع داده شد، که بی جواب ماندن آن ها شک دست اندر کار بودن مرکز بلاکفا را افزایش می دهد. در هر حال کاملا بی اهمیت است. آقای منوحیم. ...
 
آن چه را مورخین و محققین، در تدوین شرح حال و سرنوشت انسان، مطلقا نادیده گرفته و عامدانه از طرح آن طفره رفته اند، رسیدگی به مبانی و معلومات ضرور در موضوع گسترش جمعیت در مراکز تجمع و تمدن کهن است. در این جا نیز با توطئه چینی و عوام فریبی همان مراکزی مواجهیم که نگاه جدی به مقیاس رشد نفوس را برای پنهان نگه داشتن قتل عام پوریم مناسب ندانسته و به بهای درهم ریختن آگاهی های عمومی، قصه های تاریخی دل خواه خود را با ارقام و اعداد ناممکن رواج داده اند، تا مثلا ...
 
فریبا خانم. زمانی در امری شبهه پدیدار می شود که یقین کامل میسر نباشد و برداشت وجوه گوناگون از مطلبی واحد مترتب و ممکن شود. مشهور ترین شبهه ی رایج همان گمان «ان شا’ الله گربه است»، که اگر بپرسید چرا سگ نیست، پای تاویل به میان کشیده می شود که: جثه اش فلان و دم اش چنان و پشم اش این طور و چشم اش آن طور و راه رفتن اش آن گونه ی دیگر بود. شبهات دیگری وارد می شود بر درستی و نادرستی اشخاص و امور، دروغ و راست اقوال و حلال و حرام تمنیات، که حاصل آن متشابهات را به ...
 
زمان آن است که رفتار مورخین و محققین غربی، با تاریخ و فرهنگ اسلام و مسلمین را، موجبی بر تکرار آن سخن پرده برانداز خداوند بگیریم: یا اهل الکتاب لم تلبسون الحق بالباطل و تکتمون الحق و انتم تعلمون. در حال حاضر آن ماجرا و منظری که با نمای سرگذشت و سیمای اسلام، در انبوهی صحنه سازی کاغذی، در این یا آن به اصطلاح منبع شناخت، به نمایش گذارده اند، حتی قابلیت تشکیک را ندارد و الف تا یای هر پیام و کلامی که به هر متن و زبانی در باب ما نوشته اند، خود مستندی است برای رسوا ...
 
تفکیک زن و مرد در اندونزی غیر ممکن است و حضور هر دو جنس در مراودات اجتماعی و محیط کار، از مزرعه تا مراکز اداری و خدمات عمومی، قابل لمس و در برابر چشم است. چنان که دیدار کننده، حساسیت تجسس در این باب را از دست می دهد و به صورتی عادی، نگاه متفاوت به زن، از تمام جهات را، منتفی می بیند. زنان در اندونزی پدیده ای بسیار هدایت کننده برای محقق اند و به خوبی روابط سالم اجتماعی میان دو جنس را در یک جامعه ی اسلامی توضیح می دهند. آن ها غالبا خوش برخوردند و از ...
 
نزد کسانی در یادآوری و یادداشت های خصوصی، قبول نوساز بودن بروبودو دشوار آمده است، جماعتی که در بطون خویش همان ستون های ستایش از عظمت اند، پیوسته در اطراف فرعونیت به تمام اشکال و در هر ازمنه ای جمع بوده اند و به دوران ما، کنیسه و کلیسا برای جذب چنین مردمی، تصورات عظمت و زیبا پرستی را پرورانده و پر و بال داده است و لاجرم عمده ای از اوقات و اندیشه ها، حتی در ملزومات ناچیز زندگی، با هر حقه و بهانه و هزینه، مصروف کسب زیبایی می شود. سرگرمی و سودای بی ارزش ...
 
اگر قطعه قطعه ی خاک اندونزی را بگردید، تمام کتاب های مصور دعوت کننده ی توریست ها به آن کشور را ورق بزنید و یا در تمام جنگل ها و مزرعه ها و حواشی رودخانه های اندونزی، به دنبال یک خانه ی اشرافی یا مرکز حکومتی و دیگر مظاهر تجمع باستانی باشید، هرگز دورتر از ۱۵۰ سال پیش بنایی استوار که از سنگ و آجر و چوب ساخته شده باشد، نخواهید یافت و حیران می مانید که این همه سلاطین اندونزیایی هندو که در کتب تواریخ اندونزی معرفی شده اند و مراکز اسکان و اقتدار مثلا آن ...
 
پیش از این بیان شد که مکتوبات غربیان در باب تاریخ اندونزی نیز، همانند تالیفات آنان درباره شرق میانه، مشحون از افسانه های شاه نامه واری است که عقل به اجزاء آن پشت می کند و جز بیماری گمان پروری و خیال پرستی نمی زاید. هنگامی که به روال و رویه ی جاری در زمینه ی چنین تالیفاتی باریک می شویم، به نکته ای بر می خوریم سخت روشنگر، که هر متعصب افسون زده ای را، از خواب گران یکی دو قرن اخیر بیدار می کند: مولفان منتسب به کنیسه و کلیسا، بر لوح آن سرزمین های اسلامی، که هر ...
 
مدتی است ملاحظه ی بروز کم ظرفیتی، از جانب دوستداران مطالب نو، در برخورد با مباحثی که مدخلی ناموافق با باورهای شخصی این و آن ارائه می دهد، مرا به این گمان رسانده، که تلاطم در مرداب دروغ های موجود در موضوع هویت و هستی و تاریخ و فرهنگ عمومی ایرانیان، از هر قوم و قبیله، و انتشار بوی نامطبوع این مانداب فریب، رگه هایی از عصبیت و بد گمانی نسبت به مقوله ی نظریه پردازی در بطون دوستان پرورش داده، که به گارد گرفتن پیش هنگام در برابر ضربات تصوری می ماند. اگر ...
 
اگر به اشاره بگویم که یادداشت های اندونزی ادامه ی تاریخ شرق میانه و مرتبط با بررسی های نهایی در باب صفویه و عثمانی است، احتمالا کسانی دچار ذهنیات گوناگون مثبت و منفی خواهند شد که راه به سرمنزل درستی نخواهد برد و از مسیر همین ملاحظه است که این یادداشت ها را به مبادی گوناگون در زندگانی مردم اندونزی می کشانم تا یکدستی روش و همه گیری آرامش در سرزمینی ثابت شود که جز خداوند و قرآن را ملاک روابط اجتماعی و رفتارهای عمومی نمی شناسند و در این مرحله به اختصار...
 
اگر در بیان برخی از مدخل ها به جزییات می روم و تفصیلاتی می آورم که به نظر مزاحم می آید، قصدم آن است که مقدمات کاملا عرضه و اجزاء پازل به تمامی یافت شده باشد. مثلا تکرار دشواری زندگی عمومی در اندونزی از باب دریافت پاسخی است بر پرسش آن زن و شوهر آلمانی که با حیرتی واضح علت سرخوشی ملت اندونزی را در عین فقر مطلق می پرسیدند. رمزی که همانند آن راز که چرا تمام نظامیگری و مجموع سازمان های اطلاعاتی غرب، پس از شش سال آدم کشی و جنایت مستمر، هنوز ...
 
مجموعه یادداشت های سفر اندونزی، در اثر بی دقتی معهود و معمول دوران کهولت، مفقود شد و به باد رفت و حاصل این که نصب اشاراتی به آموزه های حیرت انگیز آن سفر برنامه ریزی شده و مبارک به تعویق افتاد. کوشیدم مضمون آن برگ نوشته ها را دوباره به ذهن آورم، که البته در جزییات، مانند نام های محلی و اسامی راه نماها و طرف های گفت و گو و از این قبیل ممکن نشد، اما به لطف تصاویر دوربین، رجوع به جزییات برنامه ی سفر، که در ای میل مانده بود و نیز چند کتابی که در اندونزی خریدم، اینک ...
 
«آقای حکیمی به مناسبت برخی از مسائل روز، خواستار نصب دوباره ی این مقاله بودند که در سال ۱۳۸۲ در وبلاگ هک شده ی قدیم آمده بود. قبول دستور را بی صلاح ندیدم که با دست بردگی هایی کوچک انجام شده است». در آستانه قرن بيست و يکم، شناسايی جريان انديشه و عمل، در حوزه‌ی غربی فرهنگ بشر، و بررسی نقش آتی آن در شکل‌گيری همانديشی بين المللی، به پيچيده‌ترين مشغوليت ذهنی نزد خردمندان تمام سرزمين‌ها بدل شده است. به نظر می رسد ناهمآهنگی ميان کاربرد عالی‌ترين دست ...
 
بنیان اندیش، در حال حاضر برای نفی و اثبات بسیاری از مظاهر معین شده ی تاریخ، نیازمند ورود به اجزاء استدلالی مفصل نیست. مثلا در مورد بنای بغداد، به دست منصور عباسی، در ۱۳۰۰ سال پیش، بلافاصله تذکر می دهد اگر مقرر است منصور بر دوش ایرانیان در خراسان و به سرپرستی و جان فشانی ابومسلم خراسانی و صدها هزار زبده سوار، به منصب خلیفگی در دولت بنی عباس رسیده باشد، پس تنها به این سبب که حتی در پانصد سال پیش و مقدم بر اصطلاحا صفویه، دهکی نیز در خراسان قابل اکتشاف ...
 
حرکت از پایگاه بی تعارف مبنا، کار محقق را آسان و ساده می کند: اگر آثاری نیست، پس موجودی هم نبوده است. مثلا تا زمانی که در آمازون، آفریقا، بیابان های استرالیا و یا اعماق جنگل های بکر هند، به اجاق خاموش و نیزه شکسته و استخوانی باقی مانده از خوراک و احتمالا نقش توتمی برنخورید، همچنان مشغول گذر از مناطقی غیر مسکون و فاقد تجمع هرچند کوچک انسانید. بنیان شناس مبانی تاریخ را از میان سطر نوشته های کتاب های ده ها قرون بعد از زمان خود بیرون نمی کشد و دنبال نمی کند و بی بازدید ...
 
اینک شاید کسانی از عمق آن مرداب دروغ واقف باشند، که تاریخ عمومی اسلام را در آن غرقه کرده اند. لجه و لجنزاری که بر سطح آن، اوراق قلابی ارسال اعراب شمشیرکش، به شرق و غرب، برای غارت و فتح شناور است! اگر این داستان های نظامی در موضوع گسترش اسلام تا این حد نادرست و بدین وضوح اثر انگشت یهود و نصاری در آن ثبت است، پس تمام آن دستگاه و دارایی سیاسی که مجری و گرداننده این فتوح گفته اند نیز، از ملزومات و ضمائم همین جعلیات است و از این مسیر هدایت به بی مقداری تفرقه ...
 
بررسان آتی تحولات تاریخ و فرهنگ آدمی، تاثیر این یادداشت در بازگشت از جزمیت موجود را انکار نخواهند کرد و گرچه از خود ستایی و غرور به خداوند پناه می برم، ولی به رعایت عظمت و اهمیت مدخل، مدعی ام که در ادبیات مرتبط با تاریخ ادیان، به طور اعم، در هیچ دوره، همانند این نوشته، مدخلی تعیین کننده و روشنگر عرضه نشده، که عصاره و حاصل مباحث پیشین در مورد بسط پیروز مندانه اسلام در جهان است. «چنین انقلابی چه گونه توانست بدون استفاده از هیچ سلاح ضربتی دیگری جز اصل ...
 
آیا این اولین بازدید شما از این سایت است ؟ روی ادامه مطلب ... کلیک کنید.
 
ایکناسیو اولاگوئه فقط گوشه ای از تاریخ اسپانیا را کاویده و تنها در صحت مندرجات تک برگی از کتاب تاریخ کشورش تردید کرده است. اطلاعات عمومی او نسبت به رخ دادهای جهان و تحولات عقیدتی در مسیحیت، غالبا همان یاوه بافی هایی است که در مجموعه های کنونی یافت می شود. در کتاب او، از روند داستانی تاریخ ایران و بابل و آشور و ایلام و از موقعیت و پیشینه ی حضور قوم یهود در منطقه ی ما، جز درهم تنیده های بی شکل کنونی نشانه ای نمی بینیم و به این ریشه نرسیده است که چه کسان و با چه اهداف...
 
کم ترین حاصل بازبینی کتاب ایکناسیو اولاگوئه، ممکن کردن این برداشت است که تاریخ اسلام موجود در برابر ما، مجموعه ای از تصورات خام غیر مستند و مملو از اسامی و اشخاص و ماجراهایی است که به قول آن شیخ مرحوم و بزرگوار و بدعت شکن، علامه مرتضی عسکری، حتی اسامی صحابه ی پیامبر آن نیز ساختگی است، تا چّه رسد به سرداری که ظاهرا اسپانیا را فتح کرده است. اگر از یاد نبریم که می گویند مکتوبات کنونی در باب حواشی دین بزرگ اسلام، قرن ها پس از نزول قرآن مبارک و در زمانی ...
 
نگارش به شیوه ی افسانه بافان یهود، در ماجرای ساختگی حمله ی مسلمین به اسپانیا، از فحوای مطالبی به دست می آید که در باب این حادثه ساخته اند. در این مورد نیز، با همان توصیفات بی انسجام شاه نامه ای رو به روییم که مثل زاده شدن رستم و روزگار جمشید و زال، مشحون از صحنه های خیال پردازانه ی فاقد اسباب و اساس است. «اعراب به طور کلی اطلاعات دقیقی درباره ی اهداف نظامی خود در اختیار نداشتند. آنان با نقشه های جغرافیایی نیز هنوز آشنا نبودند. از مدارک موجود چنین برمی آید که از مقصد ...
 
از این جا، به فصل درو، از داده های پیشین نزدیک می شوم و به مواردی ورود می کنم که در عین استقلال، پیوند پنهان و آشکاری با مقولات پیش گفته دارد، اندیشه های فروش نرفته را به بازگشت دوباره به بازار و زادگاه شرقی خویش دعوت می کند و از توجه به مورخان دغل کار دانشگاه های کنیسه و کلیسایی غرب باز می دارد. از این به بعد راه بر هر متعصب و هرگونه تعصبی بسته می ماند، رسن و گردن بند اوهام می گسلد و به خواست خداوند با مناظری آشنا می شویم که در آن مبانی سرگشتگی مردم ...
 
جست و جوی مورخ در مراجع ادیان آسمانی، نقد تورات و انجیل و نیز اثبات آسان سلامت و صلابت و صحت قرآن، که تنها سند دینی غیر مخدوش است، با مقصد دریافت تصویر درست از پروسه ی پیدایش و پیشینه ی تجمع و تمدن و ظهور انبیاء در حوزه ی شرق میانه انجام می شود، تا بتوان در گفت و گو از تحولات تاریخی قرون اخیر در این منطقه، به برداشت های آن رجوع داد، چنان که با کشف تاریخی و جغرافیایی حوزه وقوع طوفان نوح، اینک می دانیم، در زمانی مقدم بر ابراهیم، در بخش نامعینی از ترکیه ...
 
لاشه ی حیوانی در یکی از سواحل شرقی ایالات متحده یافت شده است که درست مانند کتیبه ی منگوله دار جزیره ی خارک که سند ۶ دانگ مالکیت آن خلیج قرار دادند، این لاشه را نیز دلیل نهایت آگاهی های زیست شناسی در عهد هخامنشیان قلمداد کردند. از جمله وبلاگی به آدرس زیر نوشت: روزنامه ایران چاپ جمهوری اسلامی 20/5/1387 مرداد ماه در صفحه حوادث خود از پیدا شدن لاشه یک هیولاى دریایى در سواحل امریکا خبر داد. "این حیوان، بدنى بدون مو و پوست چرمى با دندان هایى تیز و چیزى شبیه یک منقار دارد. کارشناسان درتلاش اند تا این هیولاى دریایى را شناسایى کنند. " ...
 
آقای reza71. با تشکر از تذکر شما، غرض این که از هر سر و سو که بگیری حاصل آن یکی است و معلوم می شود که برای هیچ مقوله ای جز افسانه های نامعقول ندارند. - آقای آراز بیلگین. به طور خصوصی آدرس بفرستید تا نسخه ای از آن را برای تان ارسال کنم. آدرس ورژن انگلیسی هم اگر حذف نکرده باشند، در گوگل بوده است. سری هم به سایت www.naria.asia بزنید. ضمنا و ظاهرا نام وبلاگ تان در کامنت بعدی آمده است...
 
کنجکاوی جاری در چند یادداشت اخیر، اثبات نکته ای بس مهم در تاریخ انبیاء است که جز موسی و هارون، نبی و رسول دیگری با تاریخ و دین یهود پیوند منطقی و ماهوی ندارد و دیگر پیامبران اولوالعزم خداوند، عیسی و محمد، که مامور اصلاح امور جهانیان بوده اند، به میزانی با آزار و تخریب بنی اسراییل مواجه بوده اند، که جان عیسی را گرفتند، دین مسیح را به انواع انجیل ها و حیله ها آراستند و در مواجهه با پیامبر و اسلام و قرآن، به همراه سران کلیسا، که منافع و مستمری خود را با ظهور اسلام بر باد رفته می دیدند، انشعاب بزرگ شرک را پدید آوردند. روی دیگر این بررسی ها متوجه این نکته است که در حال حاضر هیچ نموداری از تورات و انجیل ارسالی خداوند در دست یهود و نصاری نیست و متن کنونی، لااقل سومین ورژنی است که کنیسه و کلیسا، در دو دوران تعیین کننده: به زمان ظهور اسلام و در آغاز هجوم مشترک مشرکین به جهان، در ۵۰۰ سال اخیر، بر اساس کپی برگرفته هایی دست و پا شکسته و انحرافی از قرآن، با نام عهد عتیق و جدید، در جهان منتشر می کنند، که سرلوح ورژن سوم آن، تلقین این ادعا است که سراسر سرزمین های اسلامی موجود، هدیه و بخشش یهوه به ابراهیم و اسحاق و یعقوب توراتی بوده، که باید به میراث بران بازگردانده شود!!! ...
 
برای دسترسی به آرشیو وبلاگ تا زمان آماده سازی کامل این آدرس جدید، لطفا به آدرس: www.naria.asia رجوع کنید. ممنون - آقای صادق. این گونه راهزنی ها بار اول نیست و بار آخر هم نخواهد بود. فرزندان کورش و داریوش که اجیر یهودیان برای غارت شرق میانه بودند، بدین وسیله ادای جد خود را در می آورند!!! - آقای ناریا لینکس. کمک های شما به برقراری ارتباط آسان تر این وبلاگ با خوانندگان بی اندازه موثر بوده است. در سایه ی عنایت الهی باشید. - آقای مسعود. پرتوی حمایتگر ایات الهی در قرآن کریم، پیوسته موجب دل گرمی و اطمینان قلوب مومنین بوده است. یهودیان و اذناب شان که تنها توطئه گری می دانند، به همان ذلتی دچار خواهند شد که قرآن بدانان وعده داده است. - آقای منوچهر. باید فکر دیگری بکنیم و وقت بیش تری بگذاریم. ...
 
مورخ در برخورد با سبک سری ها و نا به سامانی های منتشره در متن اسفار پنج گانه و به خصوص کتاب پیدایش، هیچ تابشی از انوار الهی، اندیشه های قدسی و هدایت های روحانی در آن کتاب نمی یابد و هنگامی که تورات را، به جای ارائه ی ره نمودی برای رعایت های ابتدایی در جوامع نوپا، تنها مشغول تبلیغ ذهنیات ناممکن جهانی بودن طوفان و صدور شناس نامه برای ظهور بی مصرف زاد و رود این و آن می بیند، در اعلام نو نوشته و زمینی بودن آن متن تردید نمی کند و بیش از همه زمانی دچار حیرت بی پایان است، که با شروح موجود در کتاب پیدایش، به علت و فضیلت ویژه ای بر نمی خورد که موجب برگزیدن مثلا ابراهیم و یا یعقوب توراتی شود، جز این که ابراهیم سارا را با عنوان جعلی خواهر خود روانه ی دربار فرعون و ابی ملک کرده و یعقوب با یهوه کشتی گرفته است...
 
در یادداشت قبل، با اخلاف سام، یکی از فرزندان نوح، تا مقطع زادن ابراهیم توراتی آشنا شدیم، که کتاب پیدایش، با ذکر جزییات و زمان، سلسله مراتب فرزندان و نوادگان سام و سال های عمرشان را برشمرده بود. در همان کتاب، چنان که نوح دو فرزند با نام سام داشته باشد، نقل و وصف دیگری نیز از نسل سام آمده است، که با آن دیگری همخوانی اندکی دارد! «و از سام که پدر جمیع بنی عابر و برادر یافث بزرگ بود، از او نیز اولاد متولد شد. پسران سام: عیلام و آشور و ارفکشاد و لود و آرام. و پسران آرام: عوص و حول و جاتر و ماش. و ارفکشاد، شالح را آورد، و شالح عابر را آورد: و عابر را دو پسر متولد شد. یکی را فالج نام بود، زیرا که در ایام وی زمین منقسم شد. و نام برادرش یقطان، الموداد و شالف و حضرموت و یارح را آورد، و هدورام و اوزال ...
 
«ترجمه ی این مقاله ی اشپیگل از سوی آقای نوید به ای میل من ارسال شده بود. به چند علت آن را، گرچه خالی از برخی اشتباهات نیست، اما بدون هیچ تغییر، به متن اصلی وبلاگ آوردم. نخست این که نشان دهد مباحث جاری در مجموعه «تاملی در بنیان تاریخ ایران» تا میزان معینی ظرفیت مواجهه با حقایق را، علی رغم این همه سال تبلیغات دروغین، نزد جوانان ما بالا برده است. دوم این که چند پیامی برای نصب ترجمه ی آن دریافت کرده بودم و بالاخره الگویی باشد که اگر کسانی مبحث و مطلبی موازی و یا مخالف این وبلاگ به زبان های دیگر یافتند، متن ترجمه شده ی آن را برای استفاده ی وسیع تر ارسال کنند». هفته نامه "اشپیگل" چاپ آلمان در شماره 28 سال 2008 نوشته ای به نام "فرمانروای قلابی صلح" ...
 
در انحنایی قرار دارم که برای درک به تر تاریخ صفویه و به طور کلی جهان اسلام، در پنج قرن اخیر، که دوران تعرض وسیع کنیسه و کلیسا به مبادی ثروت خیز و بلادفاع جهان است، ناگزیرم به بین النهرین و آسیای صغیر وارد شوم و با تکیه به تنها منبع قابل اعتماد و اعتنا، یعنی قرآن کریم و با رجوع به تاریخ انبیا در آن کتاب مبین معلوم کنم آن افسانه های توراتی که می کوشد قوم بنی اسراییل را خیزگاه رسولان بداند و مبداء نبوت بشناساند، تا چه اندازه نادرست است و اثبات کنم که خداوند در هیچ زمانی جز موسای پیامبر و برادرش هارون را بر اصلاح قوم بنی اسراییل مامور نکرده و اگر مقدم و یا موخر بر آن ها، راه نمایانی بدون نام مشخص و تایید شده، بر بنی اسراییل و یهود فرستاده باشد، به سرنوشتی دچار شده اند که در آیات زیر آمده است...
 
به روال و روش ستیز دائم میان عقب ماندگان و عقل اندیشان، به زمان ابراز و عرضه ی هر گفتار نو، متعصب در جای جذب محتوا، بلادرنگ مشغول ارزیابی آن نسبت به منافع و مقاصد خویش می شود و اگر پنجره را رو به چشم انداز دل خواه نبیند، با معرکه گیری های عوامانه، سعی در انحراف نگاه دیگران و دوباره بستن روزن تازه خواهد کرد. تلاش عبثی که در پایان، عقل اندیشی به جلوه و جلا و اعتبار افزون تری رسیده است. منزلت و مقام یادداشت ۱۶۳، با مدد الهی، دشمنان اسلام و قرآن را به رسوایی کامل کشاند و نور را بر مخالفان بنیان اندیشی و یکتا پرستی تا تاریک ترین حجره های کنیسه و کلیسا تاباند. یادداشت ۱۶۳به خواست خداوند، می رود که همان نتایج و عواقب مستند استاد بزرگ مجتبی غفوری را بر جای گذارد، که یک بار دیدار از آن، کسانی را چنان به صراط مستقیم ...
 
برای دریافت فایل ها، روی ادامه مطلب... کلیک کنید.
 
...بر صدر تمام این سکه ها، عبارت "ارشکوس" دیده می شود که به معنای "حکومت در تبعید" است و در ذیل آن ها، شعار "زنده باد یونان" دیده می شود. تاریخ گذاری این سکه ها به طور کامل یونانی است و از مبداء درگذشت اسکندر آغاز می شود، بر پشت آن ها، تصاویر و اسامی خدایان هلنی حک شده و القاب حاکمان هر محل، دارای معانی بس روشنگری از وابستگی آن ها به سیاست و فرهنگ و هلنیسم یونان است که فهرستی از آن را در زیر ملاحظه می کنید...
 
به سال 1379 ه . ش ، اولین جلد از مجموعه آثار هشت گانه ای با عنوان « تأملی در بنیان تاریخ ایران » ، به قلم آقای ناصر پورپیرار ، در کتابفروشی ها خودنمائی کرد که تاریخ ایران و شرق میانه و حتی جهان را از آن دیدگاه متعارف و کلیشه ای نمی دید و از منظری دیگر بدان می نگریست . برآورندۀ کتب موصوف ، پیرامون ظهور هخامنشیان و شخص کورش و دیگر اجزاء آن سلسله ، سخنی دیگر می گفت ؛ اثبات کرد که تخت جمشید بنائی ساخته نشده و به اتمام نرسیده بوده است ؛ آشکار نمود که کتیبه های منتسب به پادشاهان اصطلاحاً ساسانی ، در اضلاع و جبال فارس ، نوکنده اند ؛ بنی امیه را به شکلی دیگر تعریف کرد ؛ شیعه را به لونی دیگر دید...
 
این یادداشت ، معطوف است به توضیحات و پاسخ هائی که خود آقای پورپیرار ، چندین و چند بار به انحای مختلف ، در صفحات اصلی یا قسمت کامنت های پایگاه معظم « حق و صبر » ، پیرامون اسلوب پیشبرد مباحث در تأملات تاریخی شان مرقوم فرموده اند ؛ آنجا که به عنوان نمونه ، سؤال شخصی به نام آقای « مهرداد » ، در چند و چون همین روش تحقیقِ مورد بحث ، و پاسخ آقای پورپیرار به ایشانرا در قسمت کامنت های پایگاه معظم « حق و صبر » می خوانیم...
 
مورخ این یادداشت را دروازه ی ورود به بدیع ترین و در عین حال عجیب ترین مباحث مربوط به شرق میانه می شناسد که عرضه آن، با برداشتن آخرین پرده های به عمد پهن شده بر سرنوشت مردم ممتاز این خطه، که اینک مسلمان اند، برابر است. بدون شک اگر در باطن آشکار و پنهان کسی هنوز اعتماد به صحت و ضرورت بررسی تاریخ باستان و کهن این حوزه و بل جهان، بر اساس ملاحظات قتل عام پوریم، به کمال جای نگرفته باشد، شاید یادداشت های بعد او را به سرخورده ی عصبی بی کنترلی بدل کند که تمام امکانات عوام فریبی را از دست رفته و دکان و مکان داد و ستد تاریخ به شیوه اورشلیمی را تعطیل و تخریب شده می یابد. از نزدیک ترین حوزه به جغرافیای پوریم آغاز کنم، که در چند قرن اخیر ترکیه نامیده اند. سرزمینی از نظر تاریخی بی پشتوانه، که فارغ ...
 
بدین ترتیب بدترین صورت و فرمت قضیه این است که زمان سرودن دیوان شاه نامه را به قرن چهارم هجری بکشانیم، آن گاه به صراحت اعتراف و سندی فراهم کرده ایم که نشان می دهد این زبان فارسی چون قند، که تا بنگاله می برده اند و شاید هم از بنگاله آورده باشند، از فرط خشکی ریشه، در طول ده قرن نتوانسته است واژه ای بر ۱۵۰۰ لغت شاه نامه بیافزاید، زیرا اگر به طور مثال بگویید قدرت، در پلک برهم زدنی، اقتدار و مقتدر و قادر را برای برداشت های بعد در اختیار می گیرید، و لی اگر به جای قدرت گفتید توانایی، ادامه بنای بیان را باید با همان تک خشت بالا برید و چون خردمندان، این بته مردگی محض و دراز مدت را طبیعی نمی دانند، پس آبرومندانه تر این که سرودن شاه نامه را از عهد قاجار، که زمان عرض اندام و حکم روایی واقعی این زبان است، به دورتر نبریم...
 
در یادداشت بی بدیل شماره ی ۱۳۰، با نمایش گنجینه ای از پاپیروس نوشته های مصر، به خط عرب، و با تاکید بر آن چند نمونه ی تاریخ دار این برگ نوشته های باستانی، معلوم شد که خط عرب لااقل تا قرن ششم هجری هویت امروزین را نداشته، هنوز با نقطه و اعراب و تمایز لازم در اشکال حروف آشنا نبوده و از آن بهره نمی برده است. هرچند مطالعه ی کافی و دقیق و سخت گیر در متن این پاپیروس نوشته ها ظن جعل بر برخی از همین لت نوشته های پاپیروسی را بر می انگیزد، که حاوی اطلاعات عمومی ناممکن و هدفمندی است، ولی پیش تر یادآور شدم که اغلب متن های مندرج بر این برگه های پاپیروسی قدیم، بی آزارتر از آن است که فراهم آوردن جاعلانه ی آن را حتی برای یهودیان موجه کند. و از جمله با نمایش الگوی زیر که رسید تصفیه حساب مالیاتی یک مودی مصری ...
 
ابتدا به اختصار توضیح دهم آن چه به اراده ی الهی در دو سه یادداشت آینده عرضه خواهد شد، گرچه مبحثی منفرد و مجزا می نماید، اما مقدمه ای است زمینه ساز برای ادای مطلبی که به عنوان برداشت نهایی از مسائل دوران مشهور به صفویه در پیش دارم و در خلال جمله ای بیاورم که محقق با انقیاد خویش در رسن رعایات و تعارفات، قادر نیست مطالبی را بیان کند و منطقی را به پیش راند که به قدر تغییر آگاهی و فرهنگ، در این یا آن حوزه، مقتدر باقی بماند. از آن جمله است ورود به مبحث خط و زبان و لهجه و غیر آن، که کسانی با تمسک به عنوان زبان شناس، برای برداشت های تاریخی و تمدنی از آن ها، به عنوان ابزار استقرار توهماتی بی پایان در مقوله ی دیرینگی اقوام و تثبیت هویت هایی سود برده اند، که تاکنون حتی مشمول نظارت های نخستین هم نبوده است...
 
اگر زمان آشنایی با فن و اجرای کاشی کاری ابنیه ی عقیدتی ایران، این همه به ما نزدیک و تا این حد به صلیب و ستاره ممهور است، پس صفویه سازان و ایران تراشانی که در کار پنهان نگه داشتن رد پای مجریان و ماجرای پوریم بوده اند، هنوز هم در میان ما به انجام ماموریت های گوناگون، از جمله تدوین تاریخ نادرست حضور این شخص و آن قوم، با قصد رواج کینه میان مردم منطقه، بهتان زدن به عرب و اسلام و سرگرم کردن عوام با سنگ و سوراخ هایی است که هرچند از بی ارزشی ممتازترین آن ها به نام تخت جمشید با خبریم، اما هنوز هم عقب ماندگانی، بر زمین پاسارگاد ساخت آستروناخ، سجده می برند، چنان که عوام دیگری نو کاشی های مقتدای بی نشانی، با نام شیخ صفی را می بوسند. اینک زمان آن است که از این همه گفتار در باب معماری به اصطلاح صفویه...
 
در هم ریختگی اسناد و استنادات در باب مسائل تاریخ و تمدن و ادبیات و هنر ایران تا به حدی است که به راستی علی رغم کوشش های وسیع انجام شده در توجیه و توضیح بسیاری از بغرنجی ها، دریافت دو داده یکسان و قابل اعتنا و متکی بر اساس، که خواهنده ی این گونه مقولات را به مبداء معینی راه نماید، غیر ممکن است. التجای آن ها به تکرار نقل های آشفته ی اشخاص گوناگون، گرچه مشتاق را تا حد انصراف از پی گیری حقیقت سرگردان می کند و لباس دروغ را بر تن حقیقت می پوشاند، اما بدون شک درزهای چنین پوشش شلخته کوک خورده ای، در نخستین نشست و برخاست و پرس و جو، از هم دریده خواهد شد، چنان که احوال پایتخت بزرگ صفویه در انبوه اقوال سیاحان بی نام و نشان آن دوران، اینک عریان و اسباب تمسخر به جای مانده است...
 
به طور رسمی، ضرورت عنایت به مانده های معماری و یا لزوم مرمت آثار باستانی در ایران، عمر کوتاه از قرن کم تری دارد و بدون شک مقدم بر انقلاب مشروطه، تلقینات کنونی در باب تاریخ ایران باستان و ضمائم معماری مربوط به آن وجود نداشته و تردیدی در این مطلب نداریم که حتی احمد شاه قاجار هم از مجموعه ی تخت جمشید و نقش رستم و پاسارگاد و غیره با اطلاع نبوده و حساسیتی نسبت به این گونه امور نداشته است، چه رسد به برقراری دم و دستگاهی برای تدارکات تعمیراتی، برق اندازی تبلیغاتی و تبدیل این خرابه و آن بنای عاریتی، به ملزومات افتخارات ملی!!! «تا پیش از استقرار مشروطیت در ایران، موضوع حفاظت و مرمت آثار تاریخی و هنری و مفاخر فرهنگی کم تر مورد توجه بود و اگر اقداماتی در طریق ترمیم برخی از بناهای تاریخی صورت ...
 
این وبلاگ به موضوعاتی فراتر از ورود به مسائل روزمره ی سیاسی و اقتصادی می پردازد، مثلا به دلیل بالا و پایین رفتن بهای نفت کاری ندارد، بررسی حجم دزدی های دائما رو به افزایش، از کیسه مردم ایران و هیچ کجای جهان را به عهده نمی گیرد و بدان دخالت نمی کند، این وبلاگ مورخی است که تاریخ شرق میانه و دنیای کهن و باستان را با ملاحظه و محاسبه ی عوارض رخ داد پلید پوریم بازبینی می کند و از تمام جهات و با توسل به هرگونه قرینه و مدرکی، می کوشد تا نقش یهود در ابطال تلاش جهانیان برای پیشرفت عمومی را، از جمله در قتل عام پوریم و مقابله ی توطئه گرانه با مبانی اسلام، آشکار کند. سخن اصلی این مباحث بر گرد این اندیشه ی بنیانی طواف می کند که به دنبال قتل عام پوریم، در فاصله ی ۲۲۰۰ سال، نشانی از ...
 
با عرضه ی مختصر نمونه هایی، از کاربرد ابتدایی ترین کاشی کاری ها، در اواخر دوران حضور مسلمین در اسپانیا و نایابی آن در دیگر سرزمین های اسلامی و آن بحث پیشین که مهاجرت گروه بزرگی از یهودیان اسپانیا به ایران را، از قول خاخام یدیدیا شوفط مسلّم می کرد، اینک برای آگاهی بیش تر نسبت به فنون و صناعات آن عصر، قصد آن دارم که با دنبال کردن مراحل تحولات در زیبا سازی های معماری و با عبور از مسیر و مجرای جدیدی معلوم کنم که کلیه ی نشانه های موجود از هستی ملی ما، در عرصه ی معماری و صنایع دستی و ادبیات و فرهنگ، صادرات مراکزی است که با اهدافی معین تصورات مردم منطقه ی ما، اعم از فارس و ترک و عرب را، از ۵۰۰ سال پیش، به میل و سبک و اندیشه و علایق پنهان خویش آراسته اند و با به خدمت گرفتن لشکر انبوهی از کارگزاران و آنوسیان و حاملان...
 
انهم یکیدون کید. و اکید کیدا. فمهل الکافرین امهلهم رویدا. می گویند چندی است برنامه ی متفاوتی در سیمای جمهوری ارائه می شود با نام «راز آرماگدون». آدم هایی نو چهره، حرف های شنیده ناشده می زنند و اسنادی را از همه جا قرائت می کنند موید این مطلب که یهودیان در تدارک برپاکردن کشتار و پوریم دومی در منطقه شرق میانه اند. جل الخالق! چرا این هشدار دهندگان پوریم دوم، از پوریم اول نمی گویند، سکوت در باب آن را صلاح می بینند و در گفت و گوی رویاروی، حتی وقوع تاریخی آن را تکذیب می کنند؟!! بد نیست به آنان تذکر دهیم ابتدا توضیحی در باب پوریم اول به شنوندگان ارائه دهند تا درک معنای اشارات شان در باب پوریم دوم برای عموم آسان تر شود!!! در یادداشت قبل به وضوح معلوم کردم اعتماد به تاریخ گذاری های کنونی بر نمونه های معماری پراکنده در منطقه ی پوریم زده ی شرق میانه...
 
اینک صف بندی ها آشکارتر شده است. یهودیان که انتظار چنین هجومی را نداشتند و رشته بافته های قرون اخیر خویش، برای مردم ممتاز شرق میانه و اسلام را، در موضوع هستی و هویت و فرهنگ و ادب و عقاید و مذاهب، به خصوص پس از مدخل کوتاه جمعیت شناسی تاریخی و نقد کتاب بی اعتبار مجد، بار دیگر پنبه شده می بینند و شاید هم بویی از مباحث بی آبرو کننده ی بعدی برده باشند که قسمت عمده ای از به اصطلاح دانایی های کنونی، با عنوان علوم انسانی را، به باد تمسخر می گیرد و نیز آن گاه که لباس تقدیس شده به لسان خاخام ها و کشیشان برای تاریخ مجعول ایران باستان و هزاره نخست اسلامی را، بر تن فرهنگ آدمی پوسیده دیده اند، در آغاز ورود به مباحث معاصر، ظاهرا و به عنوان آخرین سلاح، هنگامی که هر گونه برخورد منطقی با این داده ها را غیر ممکن می یابند ...
 
در صفحه ی ۱۱۴ شماره ی سوم «مجموعه مقالات مطالعات ایرانی» مطلبی می خواندم از سید منصور سید سجادی با عنوان «دهانه ی غلامان: شهری هخامنشی در سیستان». که نویسنده می کوشید هخامنشی بودن مجموعه ی دهانه ی غلامان را با ارائه ی ادله ی آبکی و بی ربط زیر اثبات کند: «یکی از دلایل قابل توجه اهمیت این شهر، کمبود و یا در حقیقت نبود آثار باستانی باقی مانده از شهرهای دوران هخامنشی است... دهانه ی غلامان شاید تنها شهری از دورانی باشد که در آن به وضوح می توان انواع خانه های شخصی و خصوصی مردم را در کنار ساختمان های «دولتی» و اجتماعی و مذهبی دید». چنین دلایل درخور تمسخری، گرچه مطلقا به کار هخامنشی شناختن بقایای ایلامی و یکپارچه خشت و گل دهانه ی غلامان نمی آید، اما جویندگان حقایق تاریخ ایران ...
 
کتابی را «موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی» با نام «قحطی بزرگ»، کار آقای محمد قلی مجد، پس از شبه رونمایی های مد شده جدید، منتشر کرده است، که این جا و آن جا، کسانی با زبانی غیر معمول و مشکوک، آن را ستوده اند. «مقایسه جمعیت ایران در ۱۹۱۴ و ۱۹۱۹ (۱۲۹۳ و ۱۲۹۹ هجری شمسی) نشان می دهد که حدود ده میلیون نفر در اثر قحطی و بیماری از بین رفته اند. در این فصل، نخست شواهد مربوط به جمعیت ایران در ۱۹۱۴ بررسی می شود، و نشان داده خواهد شد که بر خلاف ادعاهای برخی نویسندگان روس در قبل از جنگ جهانی اول و نیز برخی آثار انگلیسی در دهه های ۱۹۶۰و ۱۹۷۰ مبنی بر این که جمعیت ایران ، پیش از جنگ جهانی اول، تنها ۱۰ میلیون نفر ...
 
آقای م. ستاره. تا آن جا که می دانم مستند تختگاه هیچ کس در میان آن گروه هایی از اجتماع توزیع شده، که از نظر فرهنگی پایه شمرده می شوند. مثلا در خانواده ای پنج نفری اگر پدر، مادر و یا حتی یکی از نوجوانان از دروغ های گذشته بریده باشد، بر رفتار و کردار و اجرای مناسک و تدارکات و تصمیمات تمام خانواده اثر می گذارد و رفتارهای جمعی تصحیح خواهد شد. این مطلب در بیرون از خانواده، در محیط های آموزشی و ورزشی و محیط های کار و نشست های فامیلی نیز مصداق دارد. به گمان من آن لایه ی نازک ولی تاثیر گذار اجتماعی زمینه های نوعی تحول را پدید آورده اند. باید منتظر بود و نظر نهایی را پس از پایان تعطیلات و در ارزیابی اقبال عمومی از مراکز مهمان پذیر و یا در سیزده بدر ارائه داد. ولی همین قدر نمایان است که اوضاع مثل همیشه نیست و امیدوارانه وادار می شویم که بیش تر و علنی تر و شجاع تر وارد گود شویم...
 
به درخواست دوستان و برای ثبت مستقل، مباحث مقدماتی این یادداشت را، برای سهولت مراجعه، به ابتدای این نوشته منتقل کردم: آقای اتفاق در یادداشت روز چهارشنبه ۲۴ اردیبهشت نوشته بودند: در ادامۀ این بحث و در تأئید قلیل السکنه و نوظهور بودن مدنیت در ایران ، بجاست نظر دوستان را به آمارهای آمده در صفحۀ 8 کتاب « عشایر فارس » ، تألیف ژ . دومورینی ، ترجمۀ دکتر جلال الدین رفیع فر ، از انتشارات دانشگاه تهران جلب کنم که خود حدیث مفصل خواندنی است از این مجمل ؛ تا همگان دریابند جمعیت ایران به سال 1291 ه . ق طبق سالنامۀ رسمی دولت علیۀ ایران ، شامل 000 316 2 نفر شهرنشین ، 000 000 5 نفر روستانشین ...
 
در عین حال بر همین داده های پراکنده و بی سامان، که اساتید عظیم الشان بیگانه و خودی، در موضوعات مختلف ایران شناسی، به خورد ما داده اند، ذره ای اعتبار مترتب نیست و نقل های من از کتاب سازی و کارهای آنان از روی ناگزیری و به قصد رسوا کردن آن ها است. چنین که معلوم است، مصیبت بی پایگی، که بدون استثنا گریبان مندرجات و مدارک کنونی در باب تاریخ و فرهنگ و هویت ایرانیان را گرفته، گاه چندان توام با بلاهت است که پوشیده ماندن نادانی مظبوط در مطالب آن، اسباب حیرتی ناباورانه و در زمره محکماتی است که نشان می دهد مدعیان صحت فرهنگ تلقینی موجود، غالبا مطالب مورد تایید خود را روخوانی هم نکرده اند...
 
از هیچ مسیر و طریقی نمی توان قدمت ماقبل زندیه شیراز و یا دیگر شهرهای استان فارس را اثبات کرد و در سراسر آن استان، جز بقایای آثار عیلامیان و مهاجران یونانی، در هیچ اندازه و کاربردی بنای تاریخی پیش از کریم خان زند نمی بینیم. با این همه، در این خطه نسبتا پهناور، آثار فراوانی از کاروان سراهای ویرانه ای بر جاست که به شرح زیر، بنای آن ها از دوران به اصطلاح صفویه آغاز می شود و تا دوران قاجار ادامه می یابد. اینک گرچه ممکن است اندکی مطول بنماید، اما از آن که بررسی سخت گیرانه ی بقایای کاروان سراهای ایران، اسرار بسیاری از تهاجمات پنهان علیه هویت و هستی مردم ایران و به طور کلی مسلمین را خواهد گشود...
 
بر محکماتی که در این وبلاگ به عنوان شرح تاریخ و فرهنگ شرق میانه کهن و باستان و اسلامی عرضه می شود، پایه های بنای تازه ای در مبحث کلی شناخت گذارده خواهد شد که با مصالح دروغ و فریب، چنان که اینک به عنوان کاخ میراث تاریخ و ادب ما نمایش می دهند، بالا نرفته باشد. با قرائنی، این وبلاگ به روزنی بدل شده است که صاحبان اندیشه اندک اندک به دایره ی آن ورود می کنند و دیری نخواهد گذشت که سیب تاریخ و ادب و هنر جهان، پیش و پس از قتل عام پوریم، از کرم خاخام نوشته های جاعلانه، چنان پاک شود که مسلمانی مثلا سراینده مصرع «به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید» را لسان الغیب نپندارد ...
 
ابزار کار بنیان شناس، هیاهوی تحمیق و تخدیر کننده باستان پرست نیست، چنان مجذوب فرم جام و کوزه و نام و قافیه و نقش این در و ضخامت آن دیوار نمی شود که تناسب های اجتماعی را فراموش کند و مقدم بر شیفتگی، برقراری همآهنگی و علت بروز و چه گونگی ظهور تغییرات در آن جامعه و در زندگی آن مردمی را می جوید، که به این گونه عوارض و آثار نیازمند شده و از عهده تدارک و تهیه ی آن برآمده اند. مثلا با ملاحظه ی این همه کاروان سرای ساخته شده در عهد اصطلاحا صفویه، بلادرنگ می پرسد مگر در آن دوران تولید ملی در چه مقیاسی فعال و دچار کدام تحول شده بود و چه کالای به تولید انبوه رسیده را عرضه می کرد ...
 
گرفتاری های پر تعداد و از جمله آماده کردن تدارکات برای حضور در نمایشگاه کتاب و نگرانی و چانه زنی برای اختیار فضای مناسب و کافی، تبعاتی به بار آورده که بد ترین آن ها تاخیر در نصب این یادداشت ها در موضوع برآمدن به اصطلاح صفویه است که به تعیین کننده ترین مباحث و نیز به انتهای خود نزدیک می شود. بار دیگر ضمن پوزش از این تاخیر و نیز از اختصار در طرح مطالب، امیدوارم به عنایت الهی و به زودی بر اوضاع مسلط شوم و روال گذشته را از سر گیرم. بنیان شناس تاریخ، مستندات خود را از میان عناصری بر می دارد که به ظاهر ارتباط مستقیم و محکمی با مباحث تاریخ ندارد...
 
گزارش دریافت های شگفت انگیزی که سوقات سفر اندونزی است و گفتار بیدارگر در باب خواهران و برادران مسلمان آن سرزمین جدا مانده و دور افتاده ی جهان را، به اتمام بحثی موکول می کنم که پیش تر در باب تعیین تکلیف با مانده های معماری در بخش هایی از ایران گشوده بودم. از طریق مباحث چند یادداشت پیش و با ارائه ی تصاویر و ادله ی لازم، سرانجام با این حقیقت محض و بی تعارف آشنا شدیم که آن اندک بقایای معماری پراکنده ی بدون صاحب و متنوع در سبک و اجرا و مصالح، که به صورت چند برج و بنای منفرد در اقالیم گوناگون ایران پراکنده است، نه فقط شناس نامه و هویتی را ندارند ...
 
آقای باقر. برخی از آیتم های آن وب سایت به روز نیست، مطالب و یا درخواست های مورد نظرتان را از ای میل info@karangbooks.com بپرسید. آقای مارلیک. بسته به موضوع، زبان انتقال تغییراتی می کند و فرم های مختلف می پذیرد. آقای رهگذر. آن روشن فکری که به صرف قول هرودوت، لشکر کشی 5 میلیون نفره ی خشایارشا به آتن را باور کرده، وجود پنج هزار مسجد در دهستانی را هم خواهد پذیرفت، زیرا مانند جان دارانی که به فسیل سنگی و یا نمکی تبدیل می شوند، این حضرات نیز در اثر وفور دروغ، ماهیتا به فسیل هایی از جنس دروغ بدل شده اند. آن مقبره ها را هم تاکنون ندیده ام...
 
آقای musa. ممکن است در پایان بررسی های صفوی و پیش از ورود به کتاب چهارم یعنی برآمدن مردم، مدتی را برای تجزیه و تحلیل داده های گذشته بگذارم. آقای آران. منظور شما از چند صد سال پیش قابل برداشت تحقیقاتی نیست. این بار که به آن حوالی رفتید ابتدا به تاریخ دقیق نوشته های فارسی و سپس زمان نگارش آن توجه کنید. این که بر کاشی و یا کتیبه ای در مسجد و یا بنایی نوشته باشند، قرن فلان ارزش اعتنا ندارد، مهم آن است که بدانیم ساخت آن کاشی و یا کتیبه در چه زمانی ممکن بوده است. در حالی که ما در ایران ...
 
آقای یولداش. این یکی و آن دیگری ندارد، هر نوشته ای که از روابط و نمایه های اجتماعی پیش از صفویه در ایران چیزی بگوید، به یقین جعل است. آقای بی نام. ممنونم. این هنوز قطره ای از دریا و مشتی از خروار است. آن روشن فکری بی ریشه که جرات نکرده است به این اوراق وارداتی بی مایه نگاه انتقادی بیاندازد، از سازندگان آن مقصرتر است. آقای ولگرد. به گمانم سرانجام ناچار باید سوار اتوبوس شوید و همراه سئوال تان سری به قم بزنید. آقای آتامان. کامنت شما رسید و با تغییرات کوچکی ثبت شد. اگر بگردید پیدا خواهید کرد.خانم سهیلا. سپاس گزارم. اوضاع چنان بد است که حتی نمی توانم آب لیمو شیرین بگیرم. معلوم است که نفرین باستان پرستان هم بی اثر نیست. نمی دانم متوسل به که شده اند: زردشت، یهوه و یا قمر بنی هاشم...
 
آقای مازندرانی. بد نیست گاه گاهی هم نمونه ای از خیالات روشن فکری درباره ی مسائل بنیانی و نیز سرگرمی های مورد علاقه شان را عیان کنیم. بی چاره ها هنوز در خم ابروی یار مانده اند و منتظر نعره های آوازه خوانی هستند تا احساس هویت کنند. وقتی یهودیان هستی دیرین منطقه ای را در خون خفه می کنند چه وسایلی برای دوری گزیدن از اندیشه ورزی به تر از همین قافیه تراشی و مزقون بازی؟!! واقعا که جایگاه و سهم روشن فکری ما در نمایش خرد ورزی آدمی، همین پیش پرده های الواط مسلکانه است. آقای دره شوری. از ترجمه ی ضعیف مطلب که بگذریم بسیار سودمند بود ...
 
از دیدار مجدد بازدید کنندگان این وبلاگ بسیار شادمانم و معذورم که دو هفته ای از انجام وظیفه ی خود، در نصب یادداشت جدید و پاسخ به پرسش ها، عقب مانده ام. حقیقت این که تقدیم یافته های هولناک نهایی، در باب تاریخ این منطقه و به خصوص دوران اسلامی آن و مهم تر از همه، ظهور همزمان دو مرکز سیاسی، که صفویه و عثمانی نام داده اند، بدون مراجعه به ادله ی محکم و مقاوم، از اعتبار لازم محروم می ماند. یافته های نوینی که امیدوارم عرضه ی آن، لااقل چشم های لایه موظف مسلمین، یعنی روحانیت و روشنفکری را، بر آن اغتشاش عقیدتی همه جانبه بگشاید که دشمنان اسلام و قرآن، یعنی یهودیان و مسیحیان...
 
آقای نتاب. فرهنگ بیان مباحث بنیانی با فهم و زبان دانش آموزان کلاس ششم ابتدایی فاصله دارد و حتی مغایر است. ساخت برخی جملات، که معترضه های متعدد دارد، گاه برای یادآوری پیشینه های مبحث و محکم کردن آن، ناگزیر است و با چند بار خواندن، معلومم می شود که خرد کردن آن نه از بابت فصاحت و نه به قصد سهولت برداشت، کمک کننده نیست و این از نقایص ساختاری زبان فارسی است. امیدم این است که مترجمین با امکانات زبان های پایه بتوانند این اشکال عمومی در طرح مسائل جدی به زبان فارسی را برطرف کنند. با این همه در عمل به سفارش شما سعی...
 
آقای آراز بیلگین. از زحمتی که می کشید و از تعارفات شما ممنونم. برای آغاز تغییرات باید بسیار بیش از این صبور بود. در حال حاضر جز تبلیغ جمعی به هر اندازه ی ممکن کار دیگری نمی توان کرد. یقین کنید که حقیقت موفق خواهد بود. خانم وحیده و آقای سهند. من مدتی است به دنبال مترجم برای آن کتاب می گردم. به نظرم ترجمه و چاپ این کتاب از ضروریاتی است که روشن فکری آذربایجان احتمالا از آن روی به فکر آن نیست که بسیاری از آن ها حضور در پایگاه پیشین بابک قلابی را مهم تر می دانند...
 
آقای رضا. آرمان یهود بازگشت به اورشلیم و باز ساخت معابد سلیمان بوده و احضار و استخدام کورش هم برای ایجاد امکان برگشت به ارض مقدس یهودیان بوده است، چنان که ستایش آان از کورش و داریوش به سبب فراهم شدن امکانات این بازگشت بوده است. در عین حال زندگی یهودیان پیوسته با تغذیه از خون ملت های دیگر گذشته است. آنان بدون غیر یهودیان که سرشان را کلاه بگذارند قادر به اداره ی مستقل خویش نیستند. به مراکز اقتصادی جهان امروز نگاه کنید. آقای مسعود. تاریخ سرزمین خزران و حوادث بعدی ...
 
آقای تلمیذ. حدسیات شما درباره ی تخت جمشید نادرست است. ضمنا بدانید که سخت ترین تبلیغات منفی درباره ی مستند تختگاه هیچ کس، به وسیله ی به قول شما «فعالین جنبش مدنی هویت طلب ترک» و عرب انجام می شود. این موضوع می رساند که برخی چهره ها در این زمینه آن گاه که کار از شعار می گذرد و جدی می شود، نقش شان عوض می شود!!! اگر اشارات آقای ترک شماره دار را دقیقا درک نکرده اید، شاید از این اشاره ی من چیزی دستگیرتان شود. آقای رحمانی. آیه انحصارا در باب نصرانیان آمده است که می بینید از مسلمانان فرقه فرقه شده ترند با این تفاوت که کینه و دشمنی...
 
آقای dr.Ozan. من و کسانی که در ساخت این مستند و کارهای دیگری که در راه است، وقت و پول و قدرت مبارزه گذارده ایم، بدون انتظار نام و نان، بار مسئولیتی را می کشیم که سرسپردگی به حقیقت بر دوش آدمی می گذارد، همان که بسیاری دیگر و در بیان های دیگر آسایش و جان بر سر آن گذارده اند. ضمن این که می دانم آقای غفوری از جنبه ی مالی هزینه های بسیاری را متحمل شده و متاسفانه من قادر نبوده ام بار چندانی از دوش او بردارم، زیرا نمی پذیرفت. سرانجام نیز زمانی که با خبر شدم به خاطر نداشتن پول مسیر درازی را پیاده رفته ...
 
آقای علی دما. این جماعت بدون کورش و داریوش مانده هم گناه دارند اجازه دهیم گاهی خودشان را برملا کنند. ضمنا نگران نباشید یهودیان هرگز به این پادوها آن قدر حقوق نمی دهند که بیست هزار دلار پس انداز کنند! بالاخره وجود این بوزینه ها و اطوارهای شان در میان این همه کار فرصتی هم برای اندکی تفریح فراهم می کند. آقای طلبه. فرهنگ و تمدن آدمی، جز در تورات، تا قریب 150 سال پیش که کتیبه های به خط میخی داریوشی خوانده شد مطلقا کورش و داریوش را به عنوان شخصیت های تاریخی نمی شناخت و بر روی زمین اثری به نام آنان ثبت نبود، در حالی که اسکندر ...
 
بسم الله الرحمن الرحیم و العصر ان الانسان لفی خسر الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر". ظاهرا به همت چند دانشجوی استان خراسان سایت ناریا به طور موقت آپلود شده و با رجوع به قسمت آرشیو یادداشت های پیشین به صورت تفکیک شده و موضوعی قابل برداشت است. از تمام کسانی که به جز یادداشت های نصب شده، نوشته ی دیگری در اختیار دارند خواهش می کنم که نسخه ای از آن را از هر طریق ممکن برای من بفرستند. ای میل سایت همان ایمیل وبلاگ، pirna44@yahoo.com است ...
 
آقای م. ستاره. ایمان آدمی را موظف می کند. آن ها که موجب آزار شما هستند به چیزی ایمان دارند و می بینید که قرن هاست در هر شرایطی برای ایمان خود، گرچه نادرست است، با تمام نیرو و از هر راهی تلاش می کنند. نتیجه ی این نبرد جدید را هم قدرت ایمان وکار طرفین معلوم می کند. آرام باشید و کار و تبلیغ کنید. این دنیا را یک شبه خراب نکرده اند که بتوان یک شبه آباد کرد. آقای علی. برای اشیا’ یافت شده ای که کاتالوک معرفی دارد، دیگر نمی توان گزارش کشف قلابی ساخت، چنان که تعویض کتیبه ها نیز که صدها فیلم و عکس از آن در خانه...
 
آقای عزیزی. به تر بود سئوال تان را خطاب به آقای م. ستاره می نوشتید تا ایشان پاسخ دهند. مباحث مربوط به این وبلاگ دعوت به بنیان اندیشی است و می گوید اگر در سرزمینی زیر بنای اقتصادی یعنی کاروان سرا و حمام و بازار نیست، پس مدیریت سیاسی و تولیدات فرهنگی هم ناممکن می شود و ترک و فارس و مغول و تیموری هم ندارد. درباره ی اندک بناهای مساجد و مقابر مانده در بخش هایی از ایران نیز اگر حوصله کنید توضیح خواهم داد. طبیعی است سئوالاتی که بدون توجه به این بنیان اندیشی مطرح می شود، بیرون از موضوع و قابل پاسخ گویی نیست...
 
آقای سید. باید صبر کنید تا انشا’ الله این مقالات که شاید به بیش از 100 قسمت برسد، تمام شود. بعد از روی وبلاگ بردارید. آقای مترجم و دوستان احرار. این آش تاریخ و فرهنگ و هویت ایرانیان که یهود دو سه قرنی است می پزد، نه سبزی اش سبزی، نه نخودش نخود و نه رشته اش رشته است. فقط کشک است و کشک است و کشک!!! آقای علی. مگر در سوره ی تکویر نوشته است که "اعراب"، دختران شان را زنده به گور می کرده اند؟ اگر آری، پس آیه اش کدام است؟ چرا دنبال تعبیرها و تفسیرهایی روانه می شوید...
 
علی رغم این همه سرمایه گذاری اقتصادی و سیاسی و فرهنگی، در سراسر جهان، یهودیان پیوسته و از آغاز، در جمع جهانی قومی بازنده و مطرود و به سبب حرکت در جهت خلاف روند تمدن، از همراهی بین المللی عناصر رادیکال محروم بوده و نیاز های خود را، در هر زمینه و همه جا، با عوامل بی هویت و توخالی تامین کرده اند. آن ها به همان روش دعوت نیزه داران اجیر هخامنشی برای تخریب بابل، در زمان ما نیز مجبور به تامین نظامیان و ابزار جنگی جبهه غرب اند، تا به جای آنان در عراق و افغانستان بجنگند، زیرا قوم یهود توان و تکثّر نظامی ندارد و نمی تواند با هویت اصلی خود به ایده آل های کنیسه نزدیک شود...
 
به نظر می رسد پس از چند قرن سکوت سازمان داده شده در باره ی ماجرای نفرت انگیز پوریم، اینک اندک اندک صاحبان فرهنگ در جهان، پرچم خون خواهی نابود شدگان در پوریم را بر می افرازند و دست خونین یهودیان در سراسر تاریخ بشری را به نمایش می گذارند. متن زیر مقدمه ی مقاله ای است که به راه نمایی آقای مسعود، در آدرس اعلام شده یافت می شود و خواندن تمامی آن مانند تفی بر صورت کسانی در ایران می نشیند که ابلهانه منکر وقوع پوریم اند و به قیمت بی آبرویی خویش آب می ریزند تا یهودیان دست های پیوسته آلوده به جنایت خویش را بشویند. اندیشمندان ایران به پیشگامی در طرح تاریخی ماجرای پلید پوریم به خود می بالند...
 
به اعتراف تورات
و به شهادت این همه
خاک سوخته
در شرق میانه،
یهودیان و مزد بگیران آنان...
 
 
 

کلیه حقوق مندرجات این صفحه برای وب سایت ` حق و صبر ` naria.asia محفوظ است.

طراحی و راه اندازی،
گروه برنامه نویسی تحت وب بنیان اندیشان