ایران شناسی بدون دروغ، 112

آشنایی با ادله و اسناد رخ داد پلید پوریم

   مدخلی بر ایران شناسی بی دروغ و بی نقاب، ۱۱۲  

آن منظره ای که اینک از تسلط سلسله صفوی در برابر چشم داریم، مطلقا مجموعه ی سیاسی درخور تفسیر و قابل شناختی را مجسم نمی کند. زیرا اصل مهم تحولات تدریجی را شاهد نمی شویم و اگر شرح زیر را در باب کرونولوژی سلاطین صفویه قبول کنیم، پس با مراجعه به مانده های از صفویان، چنین به نظر می رسد که آن سلسله از شاه عباس اول آغاز و هم به او نیز ختم می شود.

۱. شاه اسماعیل اول، ۹۰۵-۹۳۰ هجری
۲. طهماسب ائل پسر شاه اسماعیل، ۹۳۰-۹۸۳ هجری
۳. شاه اسماعیل دوم پسر شاه طهماسب اول، ۹۸۴-۹۸۵ هجری
۴. سلطان محمد خدابنده پسر شاه اسماعیل دوم، ۹۸۵-۹۹۶ هجری
۵. شاه عباس اول پسر سلطان خدا بنده، ۹۹۶-۱۰۳۸ هجری
۶. شاه صفی نوه شاه عباس اول، ۱۰۳۸-۱۰۵۲ هجری
۷. شاه عباس دوم پسر شاه صفی، ۱۰۵۲-۱۰۷۷ هجری
۸. شاه سلیمان پسر شاه عباس دوم، ۱۰۷۷-۱۱۰۵ هجری
۹. شاه سلطان حسین پسر شاه سلیمان ۱۱۰۵-۱۱۳۵ هجری
۱۰. شاه طهماسب دوم، ۱۱۳۵-۱۱۴۵ هجری
۱۱. شاه عباس سوم، ۱۱۴۵-۱۱۴۸ هجری

با قبول این نمایه، به سلسله ای از حکومتگران بر می خوریم، که گویا بدون هیچ فاصله ای، قریب ۲۵۰ سال بر این سرزمین مسلط بوده اند. اگر مورخی بخواهد آثار حضور این سرکردگان و تغییرات تاریخی و افت و خیزهای اقتصادی و فرهنگی دوران این سلاطین را بررسی کند، او را به تماشای اصفهان می فرستند، چنان که جست و جوگر هخامنشیان، جز این که راهی تخت جمشید شود، چاره ای ندارد. چرا که نشانه های اختصاصی حضور تاریخی این دو سلسله ی مهم، فقط در تخت جمشید و در اصفهان جمع شده است!!!

«غیر از این اطاق ها، در اطراف میدان بناهای بزرگی است که عبارتند از «در قصر سلطنتی» یعنی عمارت عالی قاپو و «در حرمسرا» در سمت مغرب و «مسجد صدر» یعنی مسجد شیخ لطف الله و در مشرق عمارتی که ماشین های متعددی در آن قرار دارد و آن را «ساعت سازی» می نامند. در جنوب میدان مسجد شاه و در شمال آن بازار واقع شده. میدان دارای دوازده مدخل عمده و چند مدخل کوچک است. در مرکز میدان دکل بزرگی است به بلندی ۱۲۰ پا که در روزهای رسمی برای نشانه زدن به کار می رود. در شمال و جنوب میدان به فاصله ۳۵ پا از نهر دو ستون سنگی واقع شده که دروازه های بازی چوگان است. سید عبدالحسین خاتون آبادی، مولف تاریخ وقایع السنین والاعوام، معاصر با جانشینان شاه عباس کبیر، بنای میدان نقش جهان را در سال ۱۰۱۱ هجری ضبط کرده است». (لطف الله هنرفر، گنجینه آثار تاریخی اصفهان، ص ۳۹۶)

بی تعارف کتابی شامل و کامل تر از تالیف هنرفر، در معرفی گوشه و کنار اصفهان و ثبت درست مشخصه های آثار و بقایای تاریخی آن شهر، که تا حد امکان بر قرینه ها و قول ها و اسناد و کتیبه ها متکی است، وجود ندارد. مورد استفاده ی من از آن کتاب و نیز کتاب اصفهان، تالیف نور صادقی، که داده های یکدیگر را تایید می کنند، مصروف شناسایی عمده ترین آثار صفوی در اصفهان بوده است. 

«این مسجد که شاهکاری از معماری  کاشی کاری ایران در نیمه اول قرن یازدهم هجری است به فرمان شاه عباس اول ساختمان آن شروع شده و سر در زیبای آن در سال ۱۰۱۲ هجری به پایان رسیده و سال اتمام ساختمان و تزیینات کاشیکاری آن ۱۰۲۸ هجری قمری است. سال اتمام سردر مسجد به موجب کتیبه ای که به خط ثلث با کاشی سفید معرق بر زمینه ی لاجوردی نوشته شده به شرح زیر است: «امر بانشاء هذا المسجد المبارک السلطان الاعظم والخاقان الاکرم محیی مراسم آبائه الطاهرین مروج مذهب الائمة المعصومین ابوالمظفر عباس الحسینی الموسوی الصفوی بهادرخان خلدالله تعالی ملکه و اجری فی بحار التایید فلکه به محمد و آله الطیبین الطاهرین المعصومین صلوات الله و سلامه علیه و علیهم اجمعین. کتبها علی رضا العباسی ۱۰۱۲» و سال اتمام ساختمان مسجد، یعنی۱۰۲۸ هجری قمری، در داخل محراب کاشیکاری معرق بی نظیر آن در دو لوحه به خط نستعلیق سفید بر زمینه کاشی لاجوردی به شرح زیر آمده است: «عمل فقیر حقیر محتاج به رحمت خدا محمد رضا بن استاد حسین بناء اصفهانی ۱۰۲۸». در یک لوحه به خط نستعلیق سفید بر زمینه ی لاجوردی در بالای پنجره کاشیکاری زیبای سردر به خط علیرضا عباسی نوشته شده است: «مایه محتشمی خدمت اولاد علی است». ». (لطف الله هنرفر، گنجینه آثار تاریخی اصفهان، ص ۴۰۴-۴۰۱)

این شرح مفصل و ممتاز، که با مراجعه به حواشی مسجد شیخ لطف الله منقور شده، شناس نامه درست آن مسجد در کنار شرقی میدان نقش جهان اصفهان است، تا معلوم شود که این مسجد را هم، درست همانند تمام میدان، در عهد شاه عباس ساخته اند. مورخ در برخورد با القاب این سلطان صفوی، که در بالا آمده، مردد می ماند که مگر لباس علمای دین را بر پیکر او مسماتر و مناسب تر بداند یا نه؟ 

«این کاخ از بناهای شاه عباس کبیر است که در ربع اول قرن یازدهم هجری ساخته شده و محل حل و فصل امور کشور و دربار پادشاه بوده است و مورخین معاصر با شاه عباس اول آن را به نام «دولت خانه مبارکه نقش جهان» نام برده اند. جابری انصاری در تاریخ اصفهان نوشته است شالوده این عمارت در عهد جانشینان تیمور یا تراکمه ریخته شده بوده و شاه عباس اول در سال ۱۰۱۸ هجری پنج طبقه دیگر بر آن اضافه نموده و در طبقه اول نیز تصرفاتی به عمل آمد که بالنتیجه بنای مزبور از لحاظ سبک ساختمان یکسان نمایش پیدا نمود. تاریخ شروع ساختمان عالی قاپو و زمان اتمام آن معلوم نیست ولی از قرائن موجود چنین استنباط می شود که این عمارت و بنای مقابل آن، مسجد شیخ لطف الله، در زمانی نزدیک به هم باتمام رسیده و در حالی که مشغول ساختمان مسجد شاه بوده اند این دو بنای سلطنتی که یکی قصر شاه و دیگری مسجد مخصوص خانواده سلطنتی بوده است باتمام رسیده است». (لطف الله هنرفر، گنجینه آثار تاریخی اصفهان، ص۴۱۶)

برای آن قول جابری انصاری تره هم نمی توان خرد کرد که شالوده ی نخستین بنای عمارت عالی قاپو را در عهد تراکمه می داند. زیرا اگر شاه عباس پنج طبقه بر آن شالوده افزوده و هنوز به هیبت امروزین است، پس احتمالا سرکردگان تراکمه به قدر طبقه ای هم در زیر زمین عالی قاپو می زیسته اند!!! من در این اکتشاف درمانده ام که اگر عالی قاپو تنها قصر قابل سکونت و شایسته ی شناخت و در حد اعتبار برای سکونت شاهان صفوی بوده و اگر این قصر را شاه عباس اول در پایتخت خود بالا برده، و اگر امور سلاطین، بدون مکان مجللی برای اداره ی امور مملکت و عیالان خود و برای برقراری ارتباطات سیاسی و تشریفاتی نمی گذشته است، پس آن دو اسماعیل و طهماسب و خدا بنده ی پیش از شاه عباس اول، در کجا پای تخت داشته، در کدام عمارت می خسبیده و مدیریت امورات جاری حکومت خویش، در چه محلی می گذرانده اند؟!!

«مهم ترین مسجد دوره صفویه در شهر اصفهان از لحاظ عظمت جنبه معماری و کثرت تزئینات مسجد شاه عباس کبیر است که در ضلع جنوبی میدان شاه در سال ۱۰۲۰ هجری به فرمان شاه عباس اول ساختمان آن شروع شده و در سال ۱۰۲۵ ساختمان سردر و تزیینات کاشیکاری آن به منظور تکمیل آرایش اطراف میدان باتمام رسیده است. ساختمان و تزیین سایر قسمت های مسجد تا آخرین سال حیات شاه عباس اول ادامه داشته و در زمان جانشینان او شاه صفی و شاه عباس دوم نیز ادامه یافته است آخرین سال های تاریخی که در مسجد شاه از عهد صفویه دیده می شود سال ۱۰۷۷ در کتیبه محراب شبستان کاشیکاری ضلع غربی مسجد و سال ۱۰۷۸ هجری در کتیبه سردر مسجد جنوب غربی مسجد است». (لطف الله هنرفر، گنجینه آثار تاریخی اصفهان، ص۴۲۷)

تا همین جا معلوم همگان شد که میدان نقش جهان و عمارت عالی قاپو و مسجد خانوادگی و سلطنتی شیخ لطف الله و مسجد عمومی و پر زرق و برق ضلع جنوبی میدان نقش جهان را، شاه عباس اول ساخته و بدین ترتیب در آن حول و حوش، جز بازار نمی ماند که باز هم از فرآورده های شاه عباس اول شناخته اند.

«در ضلع شمالی میدان شاه سردر قیصریه و بازار شاهی واقع شده در سردر مزبور هنوز هم تزیینات نقاشی دیوارها و سقف مقرنس نقاشی آن قابل توجه است. نقاشی روی دیوارها مناظری از جنگ های شاه عباس اول را با ازبکان نمایش می دهد و چون در مجاورت هوا و در معرض تابش اشعه خورشید قرار داشته است تقریبا محو شده به نظر می آید. آن چه از نقاشی های سردر قیصریه در حال حاضر جالب و قابل نگهداری است نقاشی های جبهه غربی سردر است که موضوع آن معرفی شکارگاه شاه عباس اول است و ضمن این نقاشی ها که به قلم رضای عباسی است شاه عباس اول در حال شکار نمایش داده شده. در جبهه فوقانی سردر قیصریه دو پشت بغل کاشیکاری موجود است که موضوع تزیینات آن نمایش برج قوس است. مورخین مشرق زمین احداث شهر اصفهان را در برج قوس می دانسته اند و استادان کاشیکار دوره صفویه آن را به شکل نیمه انسانی در حال تیر اندازی و نیمه ببری که دم اش به صورت اژدهایی است در سردر قیصریه نمایش داده اند... «شاه عباس ظاهرا پس از بازگرفتن آذربایجان از دولت عثمانی مصمم شد که املاک و مستغلات و قسمتی از اموال خود را وقف پیغمبر اسلام و دوازده امام کند نخست در سال ۱۰۱۴ هجری قمری بازار قیصریه و تمام بازارهای اطراف میدان نقش جهان را با کاروانسرا و حمامی در نزدیکی میدان که همگی در زمان او ساخته شده بود وقف رسول اکرم کرد». ظاهرا سردر قیصریه بعد از ساختمان بازار آن و در سال ۱۰۲۶ هجری به اتمام رسیده است». (لطف الله هنرفر، گنجینه آثار تاریخی اصفهان، ص۴۶۵و۴۶۶)

به نظرتان عجیب نیاید که چرا از میان این همه کاشی های گوناگون در بناهای اصفهان، که همگی در زیر باد و باران و آفتاب، با سلامت کامل باقی مانده اند، همین صحنه ی جنگ شاه عباس اول با ازبکان، در اثر تاثیرات جوی، دچار رنگ پریدگی و امحاء شده است، زیرا نمی توانند اذعان کنند که این تصویر سازی و رنگ اندازی راجع به جنگ ناممکن شاه عباس اول با ازبکان را، همین اواخر و به عهد رضا شاه به دست کاشی سازان ناشی اصفهان، برای جان دادن به تاریخ تازه نوشته صفوی، باسمه کاری کرده اند، چنان که در زیر با قرائن دیگر آن، در تصویر سازی های کاخ چهل ستون نیز آشنا می شویم.

«از نتیجه تحقیقات درباره چهل ستون چنین مستفاد می شود که باغ وسیع چهل ستون را شاه عباس کبیر طرح انداخته و در وسط آن عمارتی به شکل کلاه فرنگی با اطاق های کوچکی در اطراف آن احداث کرده است سپس با شروع سلطنت شاه عباس دوم عمارت مزبور توسعه داده شده و تالارها و ایوان هایی بر آن افزوده اند. اکنون جای تردید نیست که تالار ۱۸ ستون و تالار آینه و تزیینات آینه کاری و مجالس نقاشی سالن پادشاهی چهل ستون، به استثنای دو تابلوی معروف به جنگ چالدران و کرنال که از الحاقات بعد از صفویه است از اقدامات دوره شاه عباس دوم است». (لطف الله هنرفر، گنجینه آثار تاریخی اصفهان، ص۵۵۸-۵۵۷)

پس با خبر می شویم که صحنه های مربوط به جنگ چالدران و کرنال را هم بر تابلوهای داخل سالن چهل ستون پس از صفویه و یا دقیق تر این که به زمان رضا شاه مصور کرده اند، زیرا زمانی که نمی توان وقوع جنگی را با اسناد معتبر دوران خود به اثبات رساند، پس می توان دو تابلوی رنگ و روغنی از آن بر گچ کاری دیواری، تهیه دید!!! با این همه در مرحله ی فعلی اشارات اصلی این بررسی بر این نمایه است که علاوه بر میدان نقش جهان و ضمائم آن، عمارت چهل ستون را نیز به زمان شاه عباس اول ساخته اند!!!  

«اصفهان در سال ۱۰۰۶ هجری رسما به پایتختی شاه عباس اول انتخاب شده و از این سال به بعد فعالیت قابل ملاحظه ای برای ساختن قصرها و پل ها و مساجد تاریخی به منظور تزیین پایتخت به عمل آمده است. فکر ایجاد گردشگاهی مانند چهار باغ هم در همین سال برای پادشاه صفوی پیدا شده است و دستور داده شده از محل دروازه دولت، مقابل کاخ فعلی شهرداری، تا دامنه کوه صفه، خیابان طویل و عریض و مشجری احداث شود. در حقیقت چهار باغ بیش تر برای این که گردشگاهی باشد ساخته شده نه خیابان خاصه که این اسلوب خیابان سازی برای عبور و مرور در آن زمان مورد احتیاج نبوده است و از حیث هیئت و ترکیب طوری است که بیش تر برای محل گردش و تفرج بوده تا برای رفت و آمد شهر. به علاوه این خیابان در حاشیه شهر طرح انداخته شده و بیش تر مخصوص گردش خانواده سلطنتی و درباریان بوده است». (لطف الله هنرفر، گنجینه آثار تاریخی اصفهان، ص۴۷۹-۴۸۰)

بدین ترتیب فضای هوا خوری و گردشگاه اصفهان نیز به ابداعات شاه عباس اول افزوده می شود تا کار چندانی برای شاهان پس از عصر او باقی نمانده باشد و باقی است زمان بر پا کردن پل های رودخانه ی عریض زاینده رود را رصد کنیم.

«از قصر جهان نما تا پل اللهوردی خان چهار باغ پایین و از پل مزبور تا باغ عباس آباد یا باغ هزار جریب، چهار باغ بالا نام داشته است و پل چهار باغ به نام «اللهوردی خان» واسطه ی اتصال دو چهار باغ بالا و پایین به یکدیگر بوده است. نقشه هر دو چهار باغ یکسان بوده و فقط باغ های چهار باغ بالا وسعت زیادتری داشته است. این پل که پل سی و سه چشمه و پل جلفا نیز نام دارد در سال ۱۰۱۱ به فرمان شاه عباس اول و به وسیله الله وردی خان که نزد شاه قرب و منزلتی بزرگ داشته و سپهسالار ارتش او بوده بنا شده است و در اصل چهل چشمه داشته لکن امروز سی و سه دهنه بیش تر ندارد و به همین مناسبت به پل سی و سه چشمه نیز مشهور شده است. این پل ۳۶۰ متر طول و چهارده متر عرض دارد». (لطف الله هنرفر، گنجینه آثار تاریخی اصفهان، ص۴۸۷).

این هم تکلیف پل بزرگ الله وردی خان و برای پرهیز از تطویل بدانید که دیگر پل روزگار صفویه بر زاینده رود را نیز به زمان شاه عباس اول ساخته اند. بدین ترتیب چه چیز از اصفهان پیش از شاه عباس بر عرصه ی زمین باقی می ماند، اگر میدان نقش جهان و عمارت عالی قاپو و مسجد شاه و مسجد شیخ لطف الله و بنای چهل ستون و دو بلوار چهار باغ و پل هایی که دو سوی رودخانه را به هم می رساند و بازار نداشته باشد؟!! آیا این همان هیچ نیست که مفهوم ایران پیش از ظهور صفویه را تشکیل می داده است؟ پس باید به دنبال آن اصفهانی گشت که شاه اسماعیل اول صفوی، از آذربایجان بدان تاخته و مقدم بر یزد و کرمان باز هم به زمان او ناشناس، تسخیر کرده است!!! (ادامه دارد) 

+ نوشته شده توسط ناصر پورپیرار در شنبه بیست و ششم آبان 1386 و ساعت 18:0 | نظرها در ناریا
ارسال شده در شنبه، ۲۶ آبان ماه ۱۳۸۶ ساعت ۱۸:۰۰ توسط naina

ارسال پیام به این نوشته
نام: *
ای میل:
وب سایت:
پیام: *
کد امنیتی: *
عکس جدید
نظر بصورت خصوصی برای نویسنده مطلب ارسال شود
دوست گرامی پیام شما پس از تأیید نویسنده نمایش داده خواهد شد.
 
 

کلیه حقوق مندرجات این صفحه برای وب سایت ` حق و صبر ` naria.asia محفوظ است.

طراحی و راه اندازی،
گروه برنامه نویسی تحت وب بنیان اندیشان