ایران شناسی بدون دروغ، 90

آشنایی با ادله و اسناد رخ داد پلید پوریم

مدخلی بر ایران شناسی بی دروغ و بی نقاب، ۹۰

 

بدون شک کثیف ترین اوراق تاریخی جهان، داستانی است که در باب امپراتوری اشکانیان، در دو سده اخیر، برای ایجاد هیاهوی مصنوعی در تاریخ ایران و با قصد پوشش دادن بر بخش دیگری از سکوت ناشی از قتل عام پوریم، ساخته اند. برای مورخ و محقق، چنان که به شرح بیاید، در مواردی پذیرش این همه ساده لوحی نزد اساتید تاریخ و باستان شناسی ایران باور نکردنی است که گرچه نمی دانند پارت کدام نقطه از جهان است، ولی سکه ای با تصاویر و مشخصات زیر را متعلق به صحرا گردان پارتی گفته اند!!!

سازندگان امپراتوری قلابی اشکانی برای ایرانیان، این سکه ی نقره ی بدون نام، با نقش چهره ی سرکرده ای با دماغ و مو و موبند و آرایش کامل یک یونانی بر یک سمت و سیمای هرکول چماق به دست، خدای یونانیان، بر سمت دیگر و لغات و خط یونانی که القاب صاحب سکه و شعار میهنی منضم به آن را چنین اعلام می کند: «حاکم بزرگ، عاشق یونان»،  به مهرداد اول پارتی نخستین سازمان ده سلسله ی بی اساس اشکانی بخشیده و می گویند این صورت صحرا گردی پارتی است که به قصد قلع و قمع یونانیان در ایران ظهور کرده است!!! برای انتقال و تبدیل حقیقتی چنان آشکار به دروغی چنین بزرگ باید انگیزه ای در اندازه ی فرمانبری از خواست های کلیسا و کنیسه داشت که مشترکا و با جان فشانی کرسی های متعدد ایران و باستان شناسی کوشیده اند با تدارک چنین حوزه های معیوب و مسخره ای در تاریخ شرق میانه، رد پا و آثار قتل عام هولناک پوریم را بپوشانند. کوششی که به خواست خدا و به زودی با برملا شدن جهانی شیوه های این حقه بازی، تمام مقصرین دانشگاهی مشغول به این جعلیات را به بی سر و پایان مهره انداز و سراسر دانشگاه های حامی و سازنده ی آنان را به پستوها و منزلگاه های عفن جادوگران عوام فریب بدل خواهد کرد. راستی قابل باور نیست که مدعیان خودی و غریبه، از فهم و درک یونانی بودن کامل این سکه و دیگر آثار و علائم باقی مانده از مهاجران یونانی در ایران، عاجز مانده باشند. در واقع تمام کسانی که به وجود و حضور سلسله اشکانی بر مبنای تفسیر چنین سکه هایی گردن نهاده اند جز تمسخر ایرانیان و تاریخ شان و آماده سازی آنان برای ستیزه با تمدن ها، ادیان و اشخاص تاریخی که کلیسا و کنیسه نمی پسندیده، وظیفه ای نداشته اند! این که روشن فکری سرزمینی تا اندازه ای از عقلانیت دور باشد که اسنادی مطلقا یونانی را به عنوان یک قدرت ملی برخاسته از بیابان های ناشناس پارت بپذیرد، به همان اندازه اسباب تاسف است، که موجب حیرت. و از آن که شرح کاملی در همین موضوع و ماجرا، در کتاب اشکانیان از مجموعه تاملی در بنیان تاریخ ایران آورده ام، اینک تنها به ارائه ی تدریجی اسناد و شواهد و حواشی تکمیلی در اثبات انتقال مهاجران یونانی به ایران پوریم زده ی تهی از تجمع انسان بسنده می کنم، که در آن کتاب عرضه نشده بود.

پیش تر معلوم شد که در سال ۱۴۶ قبل از میلاد، آتن مورد هجوم سربازان اعزامی سنای روم قرار گرفت و سوزانده شد. هشت سال بعد، یعنی در ۱۳۸ پیش از میلاد، در ایران نخستین سکه هایی را یافته ایم که همانند نمونه ی بالا، با تصاویر سرکردگان و خدایان و حروف و تاریخ گذاری و القاب و عناوین و اوصاف یونانی، قاطعانه وابستگی صاحب سکه را به فرهنگ و تعلقات هلنی آشکار می کند. بر تمام این سکه ها، بدون استثنا، یک عنوان عمومی حک است، که شاخص و خالصه ی سکه های مهاجران یونانی در ایران شمرده می شود و هرگز بر هیچ سکه ی دیگر یونانی و از جمله سکه های سلوکی بین النهرین، چنین عنوانی دیده نشده است: ارشکوس.

منابع مختلف زبان یونانی، بن واژه ی «ارشکوس» را، بازآفرینی، پایه گذاری، اشاره ای به یک ملت، فرمان روا، قدرت روحانی، حاکم ایالتی، منصب دولتی و چند جای گزین دیگر مرتبط با همین مفاهیم معنا کرده اند. بدین ترتیب و به آسانی «ارشکوس» را یک اصطلاح حکومتی، روحانی و اشرافی یونانی می بینیم که در عین حال به بازسازی نیز اشاره دارد و از آن که این واژه ی مستقل بر سکه های دارای نام و بی نام به طور یکسان حک شده، پس منطقی است آن را اشاره به موقعیتی عمومی برای مهاجرین یونانی، شامل مفاهیم اشرافی، حقوقی، سیاسی، مذهبی و دولتی و با برداشتی نزدیک به «حاکمین مؤسس» و یا حتی «حکومت در تبعید» بدانیم. بر گروهی از این سکه ها علاوه بر عنوان معمول «ارشکوس» و در موارد کمی نام حاکم، القابی با حروف و زبان یونانی چون کاهن، قاضی، نیکوکار، بلند مرتبه، عادل، مومن، قانون گذار، خانواده دوست، فیلسوف، مورد حمایت زئوس، فاتح، مربی، دانشمند، عاشق یونان و یا حتی برای ابد عاشق یونان و لغات بسیار دیگری که امروز معنی دقیق آن را نمی دانیم، آمده است که به آسانی تعلق آن ها را به فرهنگ یونانی اثبات می کند و با این همه کسانی را می شناسیم که علی رغم اشراف به این آگاهی ها، عامدانه و با کاربرد وسیع حقه بازی، کوشیده اند از این نمایه های مهاجران یونانی یک امپراتوری پارتی برخاسته از بیابان هایی ناپیدا بیرون کشند، بی این که از خود پرسیده باشند در بیابان های ایران حاکم فیلسوف و دانشمند و مورد حمایت زئوس و عاشق یونان در کدام تحول تاریخی سر بر آورده است؟!!!

«بر سکه های اشکانی نوشته هایی نقر شده و زبان و خط این نوشته ها یونانی است، ولی در اواخر دوره ی اشکانی بر بعض سکه ها نوشته های آرامی نیز دیده می شود. شاهان اشکانی اسم شخصی را کم تر ذکر کرده به همان اسم ارشک اکتفا ورزیده اند و این عدم ذکر اسم شخصی تعیین این مسئله را، که فلان سکه متعلق به کدام شاه اشکانی است، بسیار دشوار کرده است و در بعض موارد این مسئله محققا حل نشده است، ولی بر برخی از سکه ها اسم شخصی شاه ذکر شده، به خصوص در مواردی، که چند نفر در یک زمان در ایران سلطنت کرده اند مثلا بلاش، پاکر دوم و اردوان چهارم، چنان که گذشت. برای نمونه نوشته های منقوش چند سکه را ذکر می کنیم:
«ازتیرداد اول: به یونانی، بازی لوس مگالی اورزاکی یعنی شاه بزرگ ارشک!
از فری پاپت: به یونانی، مگالی آرزاکی فیلادلفی ارشک بزرگ محب برادر!
از مهرداد اول: به یونانی، بازی لوس مگالی آرزاکی اپی فانیس شاه بزرگ ارشک نامی!
از فرهاد سوم: به یونانی، بازی لوس بازی له ان آرزاکی دیکایی اورگه تی کاس فیل هلنس شاه بزرگ، عادل، نیکوکار و عاشق یونان
از فرهاد چهارم: به یونانی، بازی لوس بازی له ان آرزاکی اوزگه تی دیکایی کاس فیل هلنس شاه بزرگ، نیکوکار، عادل، عاشق یونان»... (حسن پیرنیا، تاریخ ایران باستان، ص ۲۶۷۵)

آیا فریب خود و فریب تاریخ و ملتی واضح تر از این نیز ممکن است که جملاتی به زبان و خط و تاریخ گذاری یونانی را خارج شده از دهان صحرا گردان پارتی بی هویت بگویند و حاکمی را که بر سکه های اش خود را عاشق یونان می شناساند، به جنگ با یونان بفرستند و از آن که بر هیچ سکه ی به اصطلاح اشکانی، نامی چون بلاش و اردوان و مهرداد نیامده و این نهایت قدرت دروغ بافی نزد مورخین کنیسه و کلیسایی است که حتی نام سرکردگان این امپراتوری ساخته شده از خرده کاغذ را نیز در ذهن خود تولید کرده اند، اما به زودی دلیل فقدان نام و جزییات بسیار دیگر ثبت شده بر این سکه ها را عرضه و نشان خواهم داد که این سکه های به اصطلاح اشکانی خود کتاب گشوده و کاملی درباره ی مسائل و حوادثی است که در دوران حضور یونانیان در ایران خالی از سکنه گذشته است، اما بدون شک کسانی که با تفسیرهایی از قماش فوق، کوشیده اند تا ضمن اعتراف به یونانی بودن کامل این سکه ها باز هم از دولت اشکانیان چیزی بنویسند و چنین ناشایست کثیف و عظیمی را ضمیمه هویت تاریخی ملتی کنند خائن به فرهنگ بشری و آن ساده لوحان از قماش پیرنیا و دیگران که تعبیرات فوق را بر آن دروغ ها بسته و مبهماتی را واقع امور تبلیغ کرده اند، جز مزدور و یا بی خرد خام اندیش نام دیگری نمی گیرند.

این سکه را بدون این که نامی بر اصل آن حک باشد، به اسم مهرداد اول اشکانی ثبت کرده اند. برای مورخ ارزش این سکه به تاریخ گذاری ۱۷۳و ۱۷۴ سلوکی است که بر برخی از انواع آن ثبت شده و با ۱۳۹ و ۱۳۸ پیش از میلاد برابر می شود و در نتیجه سکه را به نخستین کلنی های یونانیان مهاجر متعلق می کند که استقرار آنان در ایران تا حد توانایی در ضرب  سکه کامل شده است.

این سکه را هم بدون این که نامی بر اصل آن آمده باشد، به اردوان اول اشکانی بخشیده اند. اهمیت و ارزش این سکه در تاریخ گذاری سال ۱۸۸ سلوکی است که بر برخی از انواع آن ها ثبت شده و با ۱۲۴ پیش از میلاد برابر می شود و باز هم سکه را به نخستین دهه های حضور مهاجران یونانی در ایران مربوط می کند.

گرچه بر اصل این سکه نیز نامی حک نشده ولی دروغ بافان اشکانی ساز معلوم نیست از چه راه آن را به مهرداد دوم بخشیده اند. اهمیت و ارزش این سکه هم در تاریخ گذاری سال ۱۹۱ سلوکی است که بر برخی از انواع آن ها ثبت شده و با ۱۲۱ پیش از میلاد برابر می شود که با تاریخ گذاری سکه ی قبل فاصله ی کوتاهی دارد.

گرچه بر اصل این سکه نیز نامی نیست ولی همان حقه بازان جاعل، این سکه را هم احتمالا از طریق رویاهای شبانه، به نام فرهاد سوم ثبت کرده اند. اهمیت و ارزش این سکه هم در تاریخ گذاری سال ۲۸۲ سلوکی است که بر برخی از انواع آن آمده و با سال ۳۰ پس از میلاد برابر و به میانه ی حضور مهاجران یونانی در ایران مربوط می شود. حالا بار دیگر به این تصاویر باز گردید و تحول در پوشاک آن ها را بررسی کنید و ببینید که آن یونانیان عادت کرده به اعتدال هوای مدیترانه که با موهای آزاد و یک سربند و یقه های باز و شولایی بر دوش پوشش خود را می گذرانده اند، چه گونه در سوز باد دشت های ایران، اندک اندک مجبور شده اند که سر و گردن خود را با پوشش های کیپ گریبان و افزودن بر موهای سر و صورت و انواعی از کلاه که به تدریج تا نوع گوش بند دار نیز کامل شده بپوشانند و خود را با اقلیمی که به آن کوچ کرده اند، تطبیق دهند. بعدها در بررسی ابنیه ی این یونانیان مهاجر، شاهد همین تحول و تغییر خواهیم بود که ساخت سالن های بزرگ سنگی در معماری کاخ ها و معابد هلنی آتن را، که باد به سهولت در میان ستون های آن جریان داشت، در ایران با ابنیه ی تیسفون و فیروز آباد و سروستان و بیشابور و غیره تعویض کرده اند که دیوارهای ضخیم ملات قلوه سنگ و اتاق های کوچک بدون هوا خور دارند و نشانه های تاثیرات معماری سنتی یونانی فقط در گنبدها و طاق نماها و قرنیزها، نظیر آن چه در تیسفون شاهدیم، منعکس است.

مورخ از آن که با یقین کامل مطمئن است که نام و تاریخ گذاری های کنونی بر سکه های اصطلاحا اشکانی از هیچ اعتباری برخوردار و شایسته ی هیچ حرمتی نیست، از جمله دسته بندی مجدد آن ها، بر اساس تاریخ های سلوکی و رسمی و نیز تغییرات در پوشش حاکمان آن را پیشنهاد می دهد. زیرا که سکه های مهاجران یونانی در انطباق با حجاری های باقی مانده از آنان، در فارس و کرمانشاه و خوزستان، که به وجهی حیرت انگیز مکمل و معرف یکدیگرند، با وضوح تمام فصلی را می گشاید که نه فقط تاریخ ایران که تاریخ اروپا را نیز دچار تغییر و تحول خواهد کرد. مطلبی که در چند یادداشت بعد با چنان گستره ای از ادله و اسناد ارائه خواهم داد که موجب بی آبرویی کامل کسانی شود که نقش برجسته ها و بناهای یونانیان مهاجر در گوشه هایی از ایران را، به امپراتوری قلابی دیگری به نام ساسانیان بخشیده اند. (ادامه دارد)  

+ نوشته شده توسط ناصر پورپیرار در چهارشنبه بیست و یکم شهریور 1386 و ساعت 11:0 | نظرات در ناریا
ارسال شده در چهارشنبه، ۲۱ شهریور ماه ۱۳۸۶ ساعت ۱۱:۰۰ توسط naina

ارسال پیام به این نوشته
نام: *
ای میل:
وب سایت:
پیام: *
کد امنیتی: *
عکس جدید
نظر بصورت خصوصی برای نویسنده مطلب ارسال شود
دوست گرامی پیام شما پس از تأیید نویسنده نمایش داده خواهد شد.
نویسنده : پگاه
یكشنبه، ۱۹ آذر ماه ۱۳۹۱ ساعت ۱۱:۰۴
 
عالی بود من که خیلی استفاده کردم ازتون خیلی ممنونم


 
 
 

کلیه حقوق مندرجات این صفحه برای وب سایت ` حق و صبر ` naria.asia محفوظ است.

طراحی و راه اندازی،
گروه برنامه نویسی تحت وب بنیان اندیشان