گفت‌وگو‌هايي با مهندس منوچهر كارگر (۶)

رو در رو با ناصر پورپیرار، دکتر عارف گلسرخی و داود صباغ (6)

[تدوین از مهندس منوچهر کارگر]

اولین نامه آقای داود صباغ [به آقای کارگر] در نقد نوشتار[های] آقای ناصر  پورپیرار

استاد گرامی، جناب آقای مهندس کارگر، سلام

نظر این جانب را در مورد آقای پورپیرار و سایت ایشان "حق و صبر" خواسته بودید. آقای ناصر پورپیرار که گویا نام واقعی‌شان چیز دیگری است، در زمان شاه عضو حزب توده بوده و پس ازانقلاب به گفته آقای نوری‌زاده درسمت بازجو مشغول به خدمت به میهن بوده است. البته به نظر من سوابق شخصی و گذشته یک نویسنده نباید ملاکی برای نقد و بررسی نوشته‌های وی باشد. هر نوشته‌ای مستقل از نویسنده است و این استقلال مربوط به همه خصوصیات شخصی، اخلاقی و فرهنگی نویسنده است. هر کتاب و مقاله‌ای باید از نظر محتوا مورد بررسی قرار گیرد و این که نویسنده آن کیست، اثری در برداشت من ازم تن کتاب ندارد.

عنوان این مطلب را از آن جا لازم دانستم که دربعضی ازکتاب‌هایی[؟؟] که در نقد آثار پورپیرار نوشته شده است، علاوه بر فحاشی به ایشان، مطالبی مانند این که: مادر ایشان صیغه می‌شده و معلوم نیست پدر ایشان کیست!!! مطرح شده که به نظر من نوشتن چنین مطالبی در شأن هیچ منتقدی نیست. این‌ که پدر آقای پورپیرار مشخص است یا نه چه ربطی به نوشته‌های ایشان دارد؟ بگذریم که متأسفانه تا رسیدن به فرهنگ درست نویسی راه طولانی درپیش داریم. آثار آقای پورپیرار که تا کنون 8 جلد آن منتشر شده، کلاً روی دو اصل بناشده اند.

یکی از این اصول "یهودستیزی" و اصل دیگر "پان اسلامیزم" است. اگر شما به یهودستیزی یا پان اسلامیزم اعتقادی ندارید، از خواندن کتاب‌ها و مقالات اینترنتی ایشان چیزی عایدتان نخواهد شد. ایشان پایه پان اسلامیزم را بر این عقیده باطل نهاده‌اند که هخامنشیان مزدوران یهودیانی بودندکه پس ازحمله بخت النصر به اسرائیل و خرابی اورشلیم به بابل کوچ کرده و در آن جاسکنا داده شده بودند. این یهودیان متمول با اجیر کردن قوم خون‌خوار و بی‌فرهنگی به نام هخامنشیان که در اطراف دریای سیاه در منطقه خزر زندگی می‌کردند، راه را برای فتح بابل و شکست آشوریان[؟؟] و آزادی خود هموار نمودند. هخامنشیان به دستور یهودیان برای جلوگیری ازتکرار گردن کشی اقوام ایرانی علیه اسرائیل[؟؟]، شروع به نسل کشی و انهدام سیستماتیک تمام اقوام متمدن ایرانی کردند، به طوری که پس از استقرار کامل هخامنشیان، تمام تمدن‌های قدیمی ایرانی مانند تمدن چشمه علی، سیلک، نیشابور، ری، بابل، هفت تپه، ایلام و.... از صفحه روزگار پاک شدند. همچنین در زمان خشایارشا، هامان که سمت وزارت را داشت، به فکر کودتا علیه لابی یهودی افتاد[؟؟]. وی قصد داشت به همراه عده زیادی از عوامل خود در شهرهای مختلف، در شبی خاص به یهودیان شبیخون زده و همه آن‌ها را قتل عام نماید. این نقشه لو می‌رود و استر ملکه یهودی خشایارشا از وی می‌خواهد که دست به اقدام پیشگیرانه بزند. با موافقت خشایارشا، استر به همراه دائی[؟؟] خود مردخای که سمت مشاور دربار را داشت، عملیات ضربتی به نام  پوریم را به اجرا می‌گذارند که طی آن تمام دشمنان قوم یهود در همه شهرها شناسائی و کشتار می‌شوند. به دلیل همین اقدام تلافی جویانه، از زمان هخامنشیان تا یورش اعراب مسلمان، هیچ جنبنده‌ای در سراسر فلات ایران وجود نداشته و این مسلمانان عرب به هنگام ورود به خاک ایران وارد خرابه‌های خالی از سکنه شدند و بنیان‌گذار تمدن اسلامی گردیدند. [؟؟؟]

از این که سرتان را درد آوردم معذرت می‌خواهم، اما دانستن ریشه‌های اندیشه آقای  پورپیرار برای نقد آراء وی الزامی است. تنها[؟؟] مدرک آقای پورپیرار، قصه‌های مندرج در تورات است که ایشان به دل‌خواه خود در آن‌ها دخل و تصرف کرده نظرات خود را مستدل جلوه می‌دهد.[؟؟] در کتاب ارمیاء نبی، ارمیا، بابل را نفرین کرده و می‌گوید: به زودی قومی از شمال به بابل حمله کرده و آن را با خاک یکسان می‌نمایند. پورپیرار اولا ًاین نفرین خاله زنکی را جدی گرفته و ثانیاً جهت شمال را در این نوشته با شمال جغرافیایی اشتباه می‌گیرد. نکته اول این که، بابل تا دوره حکومت جانشینان اسکندر همچنان پا برجا  بود[؟؟] و تنها در دوره حکومت بطالسه، کم کم اسکندریه جانشین بابل شد و آن شهر متروک گردید[؟؟]، لذا هخامنشیان مجری نفرین ارمیا نبوده‌اند. اما مسئله شمال. ارمیا در بخش دیگری به یهودیان هشدار می‌دهد که یهوه به دلیل این که مردم اورشلیم خدایان دیگر جز وی را می‌پرستند بر سر خشم آمده و باعث شده که سپاهیان نبوکدنصر از شمال به اورشلیم حمله نمایند. سپاه نبوکدنصر از سمت بابل که در جنوب شرق  اورشلیم قراردارد، به سمت آن شهر یورش بردند. همچنین در جای دیگری از همان کتاب، ارمیا هجوم مصریان به اورشلیم را هم از سمت شمال  می‌داند. مصر در جنوب غرب اورشلیم واقع است اما چرا ارمیا می‌گوید این حمله‌ها از سمت شمال اورشلیم انجام می‌شوند؟

نکته‌ایی که آقای پورپیرار آن‌را نمی‌داند یا حداقل آن را ندیده می‌گیرد[؟؟] این است که شمال در اساطیر ایران باستان و بین النهرین، مفهومی شوم و تاریک داشته است. شمال جایگاه اهریمن و دیوان می‌باشد. از شمال آمدن به معنی بلای وحشتناک اهریمنی است. به همین دلیل، هم حمله به اورشلیم و هم حمله به بابل از سمت شمال صورت می‌گیرد[؟؟]. یعنی نوعی بلای آسمانی بر سرشان نازل شده است. پس نه قوم مخرب بابل، هخامنشیانند و نه هخامنشیان، شمالی هستند.[؟؟] امروزه افسانه ثروت وتجملات دربارسلیمان و داود که گویا موجب حمله آشوریان به اسرائیل قلمداد می‌شود، کاملاً مردود دانسته  می‌شود. اورشلیم زمان سلیمان و داود هیچ فرقی با ده کوره‌های امروزی ایران نداشته و گنجینه‌های باشکوه آن چیزی جز تخیلات و قصه‌های قوم یهود نیست. پرداختن به ارزش تاریخی تورات مجالی دیگر می‌طلبد فقط به صورت گذرا این نکته را یادآور می‌شوم که کتاب تورات شباهت فراوانی به شاهنامه دارد. یعنی هر دو کتاب با اسطوره آفرینش شروع شده و پس از طی دوران اساطیری به دوران تاریخی وارد می‌شود. لذا همان طور که در پرداختن به شاهنامه لازم است دقت نماییم که با کدام بخش اساطیری یا تاریخی آن سروکار داریم، باید دقت نماییم که در مطالعه تورات نیز از اسطوره یا تاریخی بودن بحث اطمینان حاصل کنیم. همان طور که دیدیم، عدم توجه به واژه "شمال" و مفهوم استعاره‌ای آن، یکی از ریشه‌های انحراف[؟؟] آقای پورپیرار است. در ضمن آقای پورپیرار بدون ارائه کوچک‌ترین مدرک باستان‌شناسی، هخامنشیان رامنهدم کننده تمدن‌های باستانی فلات ایران می‌دانند. اگر ادعای بی‌اساس ایشان را که می‌گوید هخامنشیان تمدن‌های سیلک، اورارتو، ایلام، هفت تپه، تپه یحیی، ری، چشمه علی، نیشابور، شهرسوخته و... را نابود کرده‌اند جدی بگیریم، به ناچار باید اقرار نماییم که هخامنشیان آن قدر در تکنیک و فن‌آوری پیشرفت کرده بودند که موفق به ساخت ماشین زمان شده بودند. تمدن‌هایی مانند چشمه علی و شهرسوخته صدها سال قبل از پیدایش هخامنشیان خاموش شده و تمدن‌هایی مانند نیشابور و ری نیز تا زمان مغولان پا بر جا بوده‌اند. بنابراین سرداران و سربازان خون‌خوار هخامنشی سوار ماشین زمان شده و صدها سال به قبل و بعد از زمان خود رفته و تمدن‌های ایرانی را یکی یکی به فرمان یهودیان قلع و قمع کرده‌اند.

این هم نمونه تحقیق بی‌طرفانه و مستند آقای پورپیرار که هیچ مورخ و محقق داخلی و خارجی و جدید و قدیم را قبول ندارد. اگر بخواهم تمام هشت جلد نوشته آقای پورپیرار را نقد کنم، مسلماً چندین جلد کتاب خواهد شد که نه من  وقت نوشتنش را دارم و نه شما حوصله خواندنش را. لذا از مبحث هخامنشیان خارج شده و وارد دوره  ساسانی می‌شویم. پورپیرار در راستای تاریخ زدائی قبل از اسلام با دوره طولانی و مشکل ساز ساسانیان هم برخورد دارد. وی معتقد است کلیه سنگ نبشته‌های دوران ساسانی جعلی است و مستشرقین یهودی به تازگی آن‌ها را روی سنگ‌ها کنده‌اند تا سلسله‌ای جعلی به نام ساسانیان را خلق نمایند و با این کار خلاء وجود تجمع‌های انسانی ما بین هجوم هخامنشیان وصدر اسلام را پر نمایند. بزرگ‌ترین[؟؟] دلیل ایشان تصویر زیر است:

این دو تصویر، بنای کعبه زرتشت در نقش رستم را نشان می‌دهد که کتیبه‌هایی از شاپور اول ساسانی  و کرتیر موبدان موبد بر سه دیواره آن به زبان‌های پهلوی ساسانی و پهلوی اشکانی و یونانی نقر گردیده. پورپیرار معتقد است که اصل این بنا مربوط  به دوران ایلامی است که به غلط آن را به زمان هخامنشیان منتسب کرده‌اند. اصولاً آقای پورپیرار به دلایلی که بر من پوشیده است شیفته دوران ایلامی است[؟؟] و هر[؟؟] بنا و دیوار خشتی به جا مانده از قدیم را ایلامی می‌داند.  به هرحال وی معتقد است تصویر سمت راست قدیمی‌تر از تصویر سمت چپ است و دیوارهای نشان داده شده در تصویر سمت راست محل زانو زدن!!! زائران به هنگام نیایش بوده است. باستان‌شناسان یهودی با تخریب این دیوارهای خشتی، محل مناسبی برای کندن کتیبه‌های جعلی ساسانی ایجاد نموده‌اند. بدیهی است چون جایگاه کتیبه‌ها درست زیر دیوارهای خشتی قرار دارد، و اگر دیوارهای خشتی از زمان تمدن ایلامی برجای مانده باشد، پس کتیبه‌ها باید قبل از زمان ایلامی‌ها نقر شده باشد و بنابراین ساسانیان قبل از ایلامیان بوده‌اند و چون چنین امری محال است، پس  کتیبه‌های ساسانی کعبه زرتشت و به دنبال آن سلسله ساسانیان جعلی است.[؟؟]

حال ببینیم حقیقت چیست. اول ذکر این نکته ضروری است که تصویر سمت راست بر خلاف ادعای آقای پورپیرار، جدیدتر از تصویر سمت چپ است. در تصویر سمت چپ و باقی تصاویری که مراحل مختلف خاک‌برداری اطراف کعبه زرتشت رانشان می‌دهند، هیچ اثری از دیوارهای خشتی دیده    نمی‌شود. طبیعی است آقای پورپیرار این عکس‌ها را که حدود پنجاه، شصت سال پیش برداشته شده است را ساختگی و در جهت مقابله با نظریه خود می‌داند. نکته این جاست که کعبه زرتشت همان طور که در تصویر سمت چپ دیده می‌شود، فاقد این دیوارهای خشتی است. پس از خاک‌برداری و کشف کتیبه‌ها، باستان‌شناسان ایرانی اقدام به ساخت این دیوارهای آجری به عنوان سایه‌بان[؟؟] نمودند تا از تأثیر مخرب باران و آفتاب بر کتیبه‌ها جلوگیری نمایند.[؟؟] این دیوارها بر خلاف ادعای آقای پورپیرار سریعا تخریب نشدند، بلکه تا همین ده، دوازده سال پیش[؟؟] هم پا برجا بودند و پس از سی سال از ساختن آن‌ها و پیشرفت‌هایی که دردانش باستان‌شناسی رخ داد[؟؟]، دیگر وجود آن‌ها ضروری نبود، لذا این دیوارها تخریب شدند و سطح کتیبه‌ها بانوعی پلیمر[؟؟] اندود شد که آن‌ها را در برابر باران و آفتاب و سرما و گرمای هوا محافظت می‌کند. تصویر زیر موقعیت امروز کعبه زرتشت است:

این مطالب گوشه‌ای از تحریفات آقای پورپیرار است و همان طور که گفتم پرداختن به تمام مطالب ایشان نگارش چندین جلد کتاب را می‌طلبد. البته همه موارد مطرح شده در کتاب‌های ایشان، بی پایه و اساس نیست. من هم مانند آقای پورپیرار معتقدم ترجمه بعضی از قسمت‌های کتیبه‌های هخامنشی اشتباه است. مخصوصاً خواندن نام‌های خاص نیاز به تجدید نظر کلی دارد. من هم معتقدم بزرگ‌نمایی تمدن‌های پیش از اسلام ایران و وحشی جلوه دادن دیگر تمدن‌ها اشتباه است. من همچنین معتقدم تاریخ باستانی ایران نیاز به بازنویسی مجدد دارد، اما عقیده ندارم که ایرانیان قبل از اسلام اصلاً وجود نداشته‌اند. آقای پورپیرار برای مستدل جلوه دادن عقاید خود از روشی قدیمی استفاده می‌کند. دراین روش چند مطلب صحیح انتخاب شده و در بین آن مطلب اشتباه جاسازی می‌شود. شنونده که درستی مطالب صحیح راقبول دارد، ناخود آگاه آن مطلب اشتباه را نیز صحیح خواهد پنداشت. به عنوان مثال این استدلال را ببینید: همان طور که تهران پایتخت ایران است و اسب حیوانی گیاه‌خوار است، من (داود صباغ) هم رئیس جمهورفرانسه هستم. قبول دارم مثال چندان جالبی را طرح نکردم اما خیلی از استدلال‌های آقای پورپیرار به همین خنکی و لوسی است. مثلاً ایشان معتقدند چون هیچ نوع سلاحی از صدر اسلام به جا نمانده (مطلب درست) پس اعراب مسلمان هیچ سلاحی نداشتند (مطلب نادرست) و تمام جنگ‌های صدراسلام و از جمله حمله نظامی اعراب به ایران ساختگی است[؟؟]. متأسفانه به دلیل کمبود وقت نمی‌توانم بیش از این وارد مسئله بشوم. همچنین به دلیل اوضاع آشفته پست ایران نمی‌توانم کتاب‌های ایشان را برای‌تان ارسال نمایم[؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟]. اگر چه با توجه به مطالبی که خدمت‌تان ارائه نمودم، حتماً متوجه شده‌اید که با نخواندن کتاب‌های آقای پورپیرار چیزی را از دست نداده‌اید. پیروز و سربلند باشید. ارادتمند، داود صباغ 28 خردادماه 1386

+ سه‌شنبه ۱٦ امرداد ،۱۳۸٦ - عارف گل سرخی

ارسال شده در سه شنبه، ۱۶ مرداد ماه ۱۳۸۶ ساعت ۱۲:۰۰ توسط naina

ارسال پیام به این نوشته
نام: *
ای میل:
وب سایت:
پیام: *
کد امنیتی: *
عکس جدید
نظر بصورت خصوصی برای نویسنده مطلب ارسال شود
دوست گرامی پیام شما پس از تأیید نویسنده نمایش داده خواهد شد.
نویسنده : ehsan
جمعه، ۰۶ اردیبهشت ماه ۱۳۹۲ ساعت ۰۵:۲۷
 
سلام
چرا عکس ها نمایش داده نمی شوند؟

 
 
 

کلیه حقوق مندرجات این صفحه برای وب سایت ` حق و صبر ` naria.asia محفوظ است.

طراحی و راه اندازی،
گروه برنامه نویسی تحت وب بنیان اندیشان