ایران شناسی بدون دروغ، 122

 آشنایی با ادله و اسناد رخ داد پلید پوریم

مدخلی بر ایران شناسی بی دروغ و بی نقاب، ۱۲۲

تلاش جاری، برای برملا کردن وسعت توسل به دروغ، در تدوین تاریخ ایران، تنها گوشه ای کوچک، به مقیاس فضای یک وبلاگ، از ویرانگری هایی است که در باب هستی و هویت و پیشینه و ادب و آداب و فرهنگ و هنر و رسوم ایرانیان به بار آورده اند و دادن خط و راهی است تا نسل منتظر، در تحقیقات آتی خود، به بی راهه نیفتد، از نام و آوازه ی دهل وار این همه حقه باز که به نام ایران و باستان و اسلام شناس به ما تحویل داده و تحمیل کرده اند، هراس نکند و مطمئن باشد که حتی یکی از آن ها، به طور استثنا هم، از وجوه تعاریف و اوصافی چون شیاد و جاعل بیرون نمی ماند و بدتر از آن، بخش بزرگی از این اسامی در زمره ی اشباح غیر قابل شناخت اند. مثلا در این مرحله، که گفت و گوی نایابی آرامگاه شاهان صفوی به طور عام است، می خواهم از ساده ترین راه، به نادرستی هر گونه اطلاع، که از سوی هر کس و در باب قبر هر یک از سلاطین صفوی، تاکنون به ما عرضه کرده اند، اشارات کوتاهی بیاورم. اختصار و سادگی این اشارات و عبارات، در عین حال نزد خردمند چندان معتبر خواهد افتاد که از نگارش چند کتاب در همین باب نیز قابلیت رجوع بیش تری دارد.  

         

نقاشی برون ازمقبره شاه عباس دوم در قم.                               نقاشی برون ازمقبره شاه صفی اول در قم.
نمونه ی شماره ی ۴۰ از مجموعه نقاشی های                           نمونه ی شماره ی ۴۱ از مجموعه نقاشی های
 جلد دوم کتاب اسناد مصور اروپاییان از ایران                              جلد دوم کتاب اسناد مصور اروپاییان از ایران 

این دو نقاشی هم، از جمله ی همان تصاویری است که بازدید کنندگان اروپایی، برای ما در جلد دوم کتاب اسناد مصور اروپاییان باقی گذارده اند. این دو رسامی را لااقل دو سیاح همزمان وارد شده به ایران، شاردن و تاورنیه، گور دو شاه صفوی، شاه عباس دوم و شاه صفی در قم معرفی کرده اند.   

«وقتی به قم نزدیک می شدم در هر طرف و هر جا مسجدهای کوچک و مقبره هایی که مدفن نبیره های حضرت علی بود مشاهده می شد. مردم ایران نواده ها و نبیره های این خلیفه را امام زاده می نامند که به مثابه حواریون حضرت مسیح می باشند. در سراسر ایران عده زیادی امام زاده مدفونند، و همه در نظر ایرانیان مقدس می باشند. در قم و دیه ها و آبادی های مجاور آن افزون بر چهار صد امام زاده وجود دارد». (اقبال یغمایی، سفرنامه شاردن، ص ۵۱۹)

این که یک سیاح در حال گذر توانسته باشد، آمار امام زاده های یک خطه را با این دقت به دست آورد، خود از عجایب روزگار و لااقل بیان کننده ی این است که شاردن توجه خاصی مبذول قم و حواشی آن کرده است. اگر سیاهه ی چهارصد امام زاده، کسی را در قبول این دقت استثنایی قانع نمی کند، پس به اوصافی گوش دهد که شاردن در باب این دو آرامگاه صفوی، در کنار قبر حضرت معصومه آورده و در آن حتی ویژگی انبرها و زباله دان ها و خاک اندازهای این دو مقبره را نیز شرح کرده است!!!

«دو ساختمان دو طرف آستان مقدس حضرت فاطمه آرامگاه دو تن از پادشاهان اخیر ایران است. سر در این دو آرامگاه کوتاه تر و کم پهناتر از مدخل بارگاه حضرت فاطمه است. اما درهای آن ها همچنان از صفحه های سیمین پوشیده شده است. هر دو بنا از نظر وسعت برابرند و هر دو در آخر دالاتی که دوازده پا عرض و سی و پنج پا طول دارد واقع اند. نزدیک مدخل اتاقی است که مخصوص نگهداری تزیینات و نفایس می باشد. مزار شاه عباس ثانی دوازده ضلعی غیر منظم است، و مزار دیگری که شاه صفی در آن به خاک سپرده شده چهار ضلعی غیر منظم می باشد. سطح مخازن، دالان ها، و بارگاه همه پوشیده از قالی های زیبا و گران بهاست، اما در آرامگاه قالی های زرتار ابریشمین گسترده شده است. شکوه و عظمت و زیبایی این دو بنا در وصف نمی گنجد، و به راستی بی نظیر است. قسمت های پایین بارگاه با سنگ های بزرگ سماق که با طلا و لاجورد آذین یافته پوشیده شده است. طاق ها و سقفها در نهایت زیبایی و ظرافت ساخته، و چنان با نقوش طلا و لاجورد هنرمندانه پرداخته شده که چشم راخیره و بیننده را حیران می کند. در ساختمان این بناها چندان طلا و لاجورد به کار رفته که بیننده می پندارد همه از زرو لاجورد ساخته شده است. پایین بارگاه بیست و چهار پنجره در دو ردیف تعبیه شده، بزرگترین آن ها رو به باغی خوش منظر گشوده می شود، و یکی که کوچک تر است روبه بارگاه دارد. همه پنجره ها با شیشه های بلورین که با طلا و لاجورد تزیین یافته در قاب های سیمین تو پر جا دارد... بلندی قبر شاه عباس ثانی، چهار، پهنایش چهار، و درازایش هشت پاست. سه قندیل طلای تو پر از سقف آرامگاه آویخته شده که بزرگ ترین آن ها بیست و چهار، و دو تای دیگر هر کدام دوازده مارک وزن دارند. این قندیل ها وسیله میله های سیمین از سقف آویخته شده اند، مزار از کاشی های بسیار زیبایی تزیین یافته، و روی آن پارچه های زربفت و بسیار گران بهایی که هر ذراع آن افزون بر نهصد لیور بها دارد پوشیده شده است. گرانبهاترین روپوش مرقد با منگوله های زرین روی مقبره تعبیه شده، و پایین روپوش بزرگ، نوارهای ابریشمین زیبایی دارد که از حلقه های زرین توپر متصل به قالی می گذرد، و آن دو را به هم می پیوندد. همه ی چنگک ها و قلاب های گوشه ها نیز طلاهای تو پر می باشند... آرامگاه شاه صفی از نظر جلوه و جلال و شکوه همتای مقبره ی شاه عباس ثانی است. روپوش آن از پارچه زربافت بسیار عالی و گران بهاست. روپوش ارغوانی رنگ دیگری که با نهایت ظرافت و هنرمندی با تارهای طلا ملیله کاری شده زینت دیگر آن است. این روپوش مانند روپوش مرقد شاه عباس دوم در پایین روبانی ابریشمین دارد. این نوار از حلقه های زرینی که با گیره های طلا به قالی متصل شده می گذرد، و قالی و روپوش را به هم متصل می کند، میزی که از چوب های معطر چنان ساخته شده که باز و بسته و کوچک و بزرگ می شود برابر آن است. در طاقچه های قشنگی که سراسر آن از پارچه های زربفت پوشیده شده مقدار زیادی کتاب های مذهبی قرار دارد.... همه ظروف و اوانی و آلات و ابزار متعلق به این بارگاه ها از طلا یا نقره است. این وسایل عبارت اند از شمعدان های طلا که هر کدام پنجاه تا شصت مارک وزن دارد. مجمعه های بزرگی که با آن بینوایان و مستمدان را اطعام می کنند، ظرف های مخصوص جای آب دهان و زباله، انبر، خاک انداز مخصوص بخاری، آتشدان، روغندان و گلابدان ها. از ظروف و آلات طلا و نقره منحصرا در روزهای عید استفاده می شود». (اقبال یغمایی، سفرنامه شاردن، ص ۵۳۰-۵۲۶)

از این راه برای هر صاحب اندیشه، ذره ای تردید نمی ماند که شاردن مشغول انتقال شکوه دو مقبره از سلاطین صفوی مدفون در جوار مدفن حضرت معصومه، به یادداشت های سفرش است: شاه صفی و شاه عباس دوم. این مطلب عیان که در حال حاضر اندک نشانه ای از این دو مقبره، در کنار بارگاه حضرت معصومه دیده نمی شود و معمّری در قم نیست که وجود این گونه ابنیه را در محل مورد اشاره ی شاردن در زمان دور نیز تایید کند، هنوز مورد بحث این مقاله نیست. می خواهم توجه دهم که این توصیف دو گور شاهان صفوی را شاردن در حال عبور به سوی اصفهان و قبل از ورود به کاشان آورده است و کاملا معلوم است که برخورد نخستین خود با این دو مقبره را توصیف می کند.

«ژان شاردن سیاح مشهور فرانسوی (متولد پاریس ۱۶۴۳ م. متوفی ۱۷۱۳ م. در لندن) نویسنده بزرگ ترین سفرنامه درباره ی ایران است که ترجمه آن به ده جلد بالغ گردیده است. این جهانگرد که پدرش جواهر فروش بود نخست به عزم خرید جواهر در سال ۱۶۶۵ م. عازم هندوستان شد که از اروپا به ایران آمد و از راه هرمز به هند رفت و سپس به ایران بازگشت و جاذبه های ایران موجب شد که او زبان فارسی بیاموزد و شش سال در تحت حمایت خاص شاه عباس دوم صفوی در اصفهان پایتخت ایران به سر برد و در این مدت اوضاع تاریخی و سیاسی و اجتماعی و نظامی ایران را مطالعه کرد و توسط نقاشی که با خود از قسطنطنیه آورده بود از مناظر دیدنی ایران مانند تخت جمشید و از پیکر مردمان در آن زمان و لباس های آنان تصویر برداشت و با مجموعه هایی گران بها درباره ی ایران به فرانسه بازگشت و د ر آن جا کتاب شرح تاجگذاری شاه ایران سلیمان صفوی را در سال ۱۶۷۱ در پاریس منتشر ساخت». (به اهتمام منوچهر دانش پژوه، سفرنامه، تا پخته شود خامی، ص۲۴۳)

بر مبنای این نقل دانش پژوه و با توجه به تاریخ سفر شاردن و نیز سال وفات شاه عباس دوم، که بر اساس تمام زمان سنجی های موجود از مراتب زندگانی و حکومت شاهان صفوی، فاصله ی آن ها فقط یک سال است، شاردن در سال ۱۶۶۵ میلادی عازم اصفهان پایتخت صفویان بوده تا شش سال تحت حمایت شاه عباس دومی باشد، که نه فقط قرار است سال بعد و در ۱۶۶۶ میلادی بمیرد، بل شاردن حتی پیش از رسیدن به اصفهان، قبر او را بر سر راه و در شهر قم دیده و در جزییات توضیح داده است!!!؟ در واقع متن پریشان بالا نشان می دهد که شارحین مسائل مربوط به صفویه نیز همانند مولّدین آن مهملات، از سنگینی کار بافتن دروغ، سخت دچار پریشان گویی و فراموشی شده اند!!!

«شاه عباس دوم، (۱۰۵۲ ـ ۱۰۷۷ هجری قمری، ۱۶۴۲-۱۶۶۶ میلادی). عباس میرزا فرزند شاه صفی بود که هنگام درگذشت پدر بیش از سه سال نداشت. به همین جهت میرزا تقی خان اعتمادالدوله به عنوان نیابت سلطنت زمام امور را در دست گرفت. در سال ۱۰۵۲ هجری شاه جهان پادشاه هندوستان فرزند خود را مامور تسخیر قندهار کرد و به فرمان شاه عباس رستم خان سپهسالار مامور جلوگیری او شد، اما بر اثر سهل انگاری این سردار، قندهار از دست رفت... در سال ۱۰۶۲ هجری در اثر تحریکات طهمورث خان گرجی روس ها به حدود داغستان آمدند و در آن نواحی چندین قلعه بنا کردند، لیکن طولی نکشید که به دست حکام شروان و گرجستان خراب شدند. در دوران سلطنت شاه عباس دوم، گرجستان همواره مطیع ایران بود. در سال ۱۰۷۱ هجری طهمورث خان گرجی به دربار شاه عباس پناهنده شد و مورد عفو قرار گرفت... در سال ۱۰۷۷ هجری نواحی مجاور دریای خزر به تحریک گراندوک مسکوی در معرض تاخت و تاز قزاقان راهزان استنکارازین قرار گرفت و موجب نگرانی دولت ایران شد به همین جهت دولت ایران به امرای نواحی خزر از استرآباد تا در بند قفقاز دستور داد که تمام نیروهای جنگی خود را آماده کنند. شاه عباس در بیست و سوم ربیع الاول سال ۱۰۷۷ هجری (۱۶۶۶ میلادی) در نزدیکی دامغان درگذشت. جسدش را به شهر قم بردند و در آن جا به خاک سپرده شد». (کلیات تاریخ تطبیقی ایران، عزیزالله بیات، ص ۳۰۵)

نه فقط این خلاصه تاریخ حیات و حکومت شاه عباس دوم، که با دیگر شروح مربوط به او یکسان است، اوضاع اسف بار تاریخ سازی برای صفویه، از قول سیاحان را افشا می کند، بل آن کتاب هایی نیز که با قصد اثبات شاردن دروغین در تبیین زندگی نامه او فراهم کرده اند نیز، بر این مطربی های مکتوب آهنگ تازه ای می نوازد و رنگ تازه ای می زند:

«از اطلاعاتی که تاورنیه و رافائل دومان روحانی و خود شاردن به ما داده اند می توان بر آورد کرد که وی در ژانویه ۱۶۶۶ وارد ایران شده و کمی پس از نیمه ی ماه فوریه به دربار شاه عباس دوم در مازندران رسیده است. این مسافرت، از مرز تا اصفهان و از آن جا به فرح آباد، ایران دوران صفویه را به شاردن شناسانید». (دیرک وان در کرویس، شاردن و ایران، ص۵۸)

بدین ترتیب برای ورود شاردن به ایران و نیز دیدارش از شاه عباس دوم در مازندران، شاهدان دیگری نیز پیدا شد که تاریخ این رخ داد های مبارک را با جزییات بیش تری تشریح می کنند. شاردن در ژانویه سال ۱۶۶۶وارد ایران می شود و کم تر از دو ماه بعد به دربار و دیدار شاه عباس دومی می رود، که بر سر راه اصفهان و در قم مدفون بوده و شاردن پیش از رسیدن به اصفهان، حتی وزن و جنس قندیل ها و نوع بافت شال های قبر او را نیز توضیح داده است!!!!

«شاردن دقیقا می گوید که این «مرگ شوم و غم انگیز مقارن ساعت چهار بامداد و در نخستین روشنایی های سپیده دم روز بیست و ششم ماهی که ربیع الاخر می خوانند به سال ۱۰۷۷ هجری که به حساب تقویم مسیحی برابر می شود با ۲۵ سپتامبر ۱۶۶۶ روی داد و دست اجل بدین سان پرده ی ظلمت مطلق و جاودان را بر چشمان این فرمانروای بزرگ فرو بست. ربیع الاخر یا ربیع ثانی در تقویم قمری محمدی ماه چهارم به شمار می آید». (دیرک وان در کرویس، شاردن و ایران،  ص ۸۰)

بدین گونه از زمان دقیق مرگ شاه عباس دوم، که حتی شامل ساعت آن رخ داد مولمه نیز می شود، به شهادت و نظارت و حضور همان شاردنی با خبر می شویم، که پیش تر و بر سر راه عبور خود به اصفهان، ابعاد و موقعیت قبر همان شاه را در قم اندازه گرفته بود!!!؟

«در سال ۶۹۶ هجری برابر ۱۴۹۰ میلادی پادشاهان صفوی که از اخلاف شیخ صفی بودند، و ایران را زیر فرمان خود گرفته بودند مقر حکومت خویش را از اردبیل وطن خود به تبریز منتقل کردند. پادشاه صفوی که به سبب نزدیک بودن تبریز به کشور عثمانی از مواقع شهر و تثبیت سلطنت خود مطمئن نبود، از این جهت قزوین را به پایتختی برگزید. دو سال پس از این انتقال سلطان سلیم پادشاه عثمانی در سال ۱۵۱۴ میلادی بر تبریز مسلط شد. در آن بسیار نماند و پس از استقرار پادگان بزرگی به عثمانی بازگشت، اما غنیمت های بسیار برگرفت به علاوه قریب سه هزار تن از صنعتگران و هنرمندان شهر را که بیشتر آنان ارمنی بودند با خود به قسطنطنیه برد و در آن جا مسکن داد». (اقبال یغمایی، سفرنامه شاردن،ص ۴۸۵)

این قطعه را هم از سفرنامه ی شاردن از آن روی آوردم که بدانید به نظر این سیاح و شارح بزرگ روزگار صفویه، ظهور آن سلسله در قرن هفتم هجری و دویست سال زود تر از شایعات موجود آغاز می شود!!! ضمن این که آن تاریخ میلادی نیز ابتدای حکومت صفویه را ده سالی زود تر از فرضیه های کنونی اعلام می کند. باید انصاف داشت و پذیرفت که جمع و جور کردن این همه دروغ درباره ی هستی تاریخی ملتی، به گونه ای که مو لای درز آن نرود، حتی از عهده ی یهودیان نیز ساقط بوده است. 

«تاورنیه، ژان ـ باتیست، (۱۰۱۴ ـ ۱۱۰۰ هجری قمری،۱۶۰۵ ـ ۱۶۸۹ میلادی)، جهانگرد و بازرگان معروف فرانسوی که بارها به ایران و مشرق زمین سفر کرد. سفرنامه ی او در شرح وقایع دوره صفویه بسیار حائز اهمیت است... او ۱۱ ماه در قسطنطنیه ماند و سپس به همراه کاروانی از طریق توقات، ارز روم و ایروان، عازم اصفهان شد و در میان سال های ۱۶۳۱ ـ ۱۶۳۲ میلادی وارد این شهر شد. وی در مدت اقامت ۲ تا ۳ ماه خود در اصفهان به بررسی موقعیت بازرگانی اصفهان و چگونگی برقراری روابط بازرگانی میان فرانسه و ایران پرداخت در این سفر او نخستین بار ساعت سازی از اهالی سویس را به ایران آورد. این سفر مصادف با پادشاهی شاه صفی (۱۰۳۸ ـ ۱۰۵۲ قمری) بود... او در نخستین سفرش به ایران پارچه ها و سنگ های گران بهایی خریداری کرد و با خود به فرانسه برد و در آن جا با سود فراوان فروخت. این موقعیت انگیزه سفرهای بعدی او را به شرق به قصد تجارت تقویت کرد... تاورنیه در ۱۶۳۸ میلادی سفر دوم خود را به ایران آغاز کرد و به همراه برادرش دانیل، به عنوان بازرگان از راه حلب و بصره وارد ایران شد. این سفر با تولد لوئی چهاردهم (سال ۱۶۴۳ ـ ۱۷۱۵ م)، پادشاه فرانسه مصادف بود و تاورنیه این خبر را به دربارهای عثمانی، هندوستان و نیز ایران رسانید... تاورنیه در ۴ شوال ۱۰۵۳ قمری، ۶ دسامبر ۱۶۴۳میلادی از راه حلب سومین بار راهی مشرق زمین شد. او در این سفر به عنوان خاورشناس وظیفه ی تعلیم ماموران سیاسی و هیت های تبلیغی مذهبی را که به شرق سفر می کردند، بر عهده داشت تاورنیه در حلب به اتفاق دو کشیش و سفیر کبیر و نیز، دومینیکو د سانتیس که از طرف پاپ، پادشاه لهستان و جمهوری و نیز حامل پیغامی برای شاه عباس دوم بودند، راهی اصفهان شد. او در این سفر مدتی طولانی در اصفهان نماند و از طریق بندرعباس به هند و از آن جا به جاوه رفت و از راه اقیانوس هند به اروپا بازگشت... تاورنیه در ۹ رجب ۱۰۶۱ قمری، ۱۸ ژوئن ۱۶۵۱میلادی سفر چهارم خود را به شرق آغاز کرد و از راه اسکندریه و حلب به بندرعباس رفت و از آن جا راهی هندوستان شد و از شاه اسحاق خان خلعتی فاخر دریافت کرد... تاورنیه در ۱۰۶۷قمری، ۱۶۵۷ میلادی سفر پنجم خود را به همراه چند تاجر و ماجراجوی فرانسوی در پیش گرفت در این سفر از راه ارزروم و ایروان به اصفهان رفت و با شاه عباس دوم ملاقات کرد و سنگ های گرانبهایی که همراه خود داشت، به او فروخت و از او خلعتی فاخر دریافت کرد، آن گاه در ادامه سفرش به هندوستان رفت و در سورات از شاه اسحاق خان مجوزی برای سفر در قلمرو پادشاهی مغولان هند گرفت... تاورنیه در ۷ جمادی الاول ۱۰۷۴ قمری، ۲۷ نوامبر ۱۶۶۳ میلادی، ششمین سفر خود به شرق را همراه تنی چند از صاحبان حرف و مشاغل گوناگون و نیز آندره دولیه دلاند، جهانگرد معروف فرانسوی آغاز کرد. این سفر بیش از دیگر سفرهایش موجب معروفیت وی گردید. او در این سفر اشیاء تجملی و تزیینی مانند ساعت، گلدان های کریستال و انواع سنگ های گران بها را با خود همراه داشت و از راه ازمیر به ایروان و تبریز رفت و کالا های تجارتی خود را پیش از دیگر تاجران هم سفرش به اصفهان فرستاد. هدف آنان از این سفرها، فروش کالا به دربار ایران بود. در این سفر شاه عباس دوم خلعتی فاخر به همراه خرقه ای زرین و خزی اعلا به تاورنیه هدیه داد». (دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ذیل مدخل تاورنیه، جلد چهاردهم، ص ۳۶۷)

حتی آخرین سفر تاورنیه به ایران نیز، هنوز سه سال مقدم بر مرگ شاه عباس دوم است و چنان که دائرة المعارف بزرگ اسلامی شهادت می دهد، شاه عباس دوم در همین سفر آخر، به تاورنیه خلعتی فاخر، جامه خز و خرقه زرین هدیه داده است و اگر مبنای توشیحات او را به طور طبیعی، یادداشت های سفر اول او به اصفهان قرار دهیم، چنان که خواندیم، زمان آن با حیات و سلطنت شاه صفی هم برابر می شود، اما همین تاورنیه ی نمک به حرام، بدون اعتنا به نیکی هایی که این دو شاه صفوی در حق او روا داشته اند، هنگام گذر از قم به سمت اصفهان، در سفرنامه اش نوشته است:

«چیزی که در قم خیلی قابل ملاحظه است، مسجد خیلی بزرگی است که ایرانیان احترام آن را کم تر از مسجد اردبیل به جا نمی آورند و در همان جا است که مقبره شاه صفی و شاه عباس ثانی دیده می شوند، و همچنین مقبره سیدتی فاطمه دختر امام حسین پسر علی (ع) و فاطمه زهرا(ع) دختر محمد صلی الله علیه و آله است». (سفرنامه تاورنیه، ص ۸۲)

اگر هنوز برای بی ارزش خواندن تمام داده های کنونی در باب دولت و سلسله ی صفویه و یا لااقل نقل ها و نقاشی های مربوط به مقابر شاهان آن، از قول تواریخ مکتوب آن زمان و نیز تلقینات سفرنامه نویسان مرددید، پس حوصله کنید تا به خواست خدا نشانه های دیگری بیاورم که شناخت درست شاهان صفویه را آسان تر می کند. (ادامه دارد)

+ نوشته شده توسط ناصر پورپیرار در یکشنبه نهم دی 1386 و ساعت 19:30 | نظرها در ناریا

ارسال شده در یكشنبه، ۰۹ دی ماه ۱۳۸۶ ساعت ۱۹:۳۰ توسط naina

ارسال پیام به این نوشته
نام: *
ای میل:
وب سایت:
پیام: *
کد امنیتی: *
عکس جدید
نظر بصورت خصوصی برای نویسنده مطلب ارسال شود
دوست گرامی پیام شما پس از تأیید نویسنده نمایش داده خواهد شد.
 
 

کلیه حقوق مندرجات این صفحه برای وب سایت ` حق و صبر ` naria.asia محفوظ است.

طراحی و راه اندازی،
گروه برنامه نویسی تحت وب بنیان اندیشان