ایران شناسی بدون دروغ، 106

آشنایی با ادله و اسناد رخ داد پلید پوریم

مدخلی بر ایران شناسی بی دروغ و بی نقاب، ۱۰۶

 سرانجام با روش معمول خود و تعقیب مدیریتی دشوار و ویژه، در طرح و دنبال گیری مسائل، مقدمات ورود به کتاب سوم از مجموعه ی «تاملی در بنیان تاریخ ایران، برآمدن صفویه» را به پایان رساندم و در سایه تابش نور و نتایج آن، آماده می شوم تا پدیده ی ظهور صفویه در ایران را بررسی کنم. در این نواندیشی های تاریخی، با گردش به دور تمام فورمت ها و احتمالات یک داده ی واحد، عمدتا کوشیده ام هر مدخل را از مناظر گوناگون ببینم و حتی یادداشتی را به حق دفاع قومی و مدد آسمانی نسبت به یهودیان، در ماجرای پوریم اختصاص دادم تا از آن زاویه نیز روزنه را بر فرصت طلبان غوغاگر ببندم و معلوم کنم که آن قتل عام بر مبنای مجوز آسمانی نبوده است، زیرا خداوند تنبیه متجاوز را، به رفتار آزاد و دل به خواه بندگان خویش و یا لااقل یهودیان نمی سپرد. کوشیدم خوراک لااقل هفت کتاب را، در حجم و حوصله وبلاگ، کوچک کنم، از ارائه ی اسناد متعدد و مباحث فرعی چشم پوشیدم و مدخل را در بیانی فشرده عرضه کردم که به طور طبیعی گاه موجب برداشت هایی خام شده است. از منظری می توان گفت که هر یک از ۱۰۵ یادداشت پیش و متمم هایی که خواهد آمد، استعداد گسترش تا میزان یک رساله و پایان نامه ی گزیده را دارد و با تک نگاره ی ویژه و تکمیل اسناد و تصاویر، می تواند عنوان کتابی را در تحقیقات تاریخی صاحب شود، کار نه چندان دشواری که انجام آن به کوشندگان در راه و نسل سخت گیر بعد محول است.

 

اعلام برداشت و نتیجه نهایی از مباحث مندرج در این همه یادداشت، به سبب حجم و گستردگی مدخل های عرضه شده، آسان نیست و تنوع گفتار و گوناگونی اسناد و تصاویر، به حدی است که حتی فهرست کردن آن ها، زمان و حوصله ی بسیار می طلبد. در عین حال همین وسعت موضوعات، که به زودی یک سال از آغاز طرح آن خواهد گذشت، باز یادآوری برجسته ترین مداخل مطرح شده، برای آماده سازی اذهان در ورود به حقایق مربوط به ظهور صفویه را ضرور می کند. به این دلیل، پیش از شروع بحث از صفویه، تکرار و انتقال مختصری از اصلی ترین ادله و روشنگرترین مطالب گذشته، به چند یادداشت آتی را، به خصوص برای مراجعانی که اخیرا به این وبلاگ پیوسته اند، لازم می بینم. با این توجه که گفت و گو از برقراری سکوت و خاموشی همه جانبه و محض، در ایران باستان، به سبب وسعت آدم کشی در ماجرای پلید پوریم را کافی و پرونده ی آن را بسته شده می دانم و یقین دارم اگر کسی علاقه و استعداد استقبال از حقیقت را در نهاد خود خفته داشته، بر ادله اثبات برقراری ۱۲ قرن سکوت کامل، میان اجرای پروژه پوریم تا طلوع اسلام آغوش قبول گشوده، نادرستی سراسری ادعاهای مغایر و مخالف را قبول کرده و جاعلانه و تخیلی بودن اسناد مربوط به آن دوران را پذیرفته است. اما به خوبی با خبرم و به عینه شاهدم که طرح مسئله ی فقدان تحرک و تمدن، نبود روابط تولید و توزیع و غیبت سازمان ها و مدیران سیاسی، در هزاره نخست حضور اسلام در ایران، که در بطن خود ابطال مطلق ادعاهای موجود در باب فرهنگ غنی نشات گرفته از زبان فارسی و نیز بومی بودن آن زبان را حمل می کند، موجب برآشفتگی و آشوب ذهنی کسانی شده است که هرگز گمان نداشتند این بررسی ها موجب برچیده شدن پرده ی ابهام از چنین پهنه ی وسیعی از تاریخ و فرهنگ شرق میانه خواهد شد. حتی گاه مستمع نصایحی هستم که آشکارا بسته ماندن مدخل صفویه را بیش تر به صلاح می دانند و به بهانه هایی متوسل می شوند که غالب آن ها سیاسی است و به طور طبیعی برای محقق مسائل تاریخ، که مشغول مقوله ای فرهنگی در حوزه شناخت است، ارزش اعتنا ندارد، چنان که همین حکم درباره ی کسانی جاری است که بی هوده و فرصت طلبانه، برای بل گرفتن های سیاسی از طرح مسئله ی صفویه، به سود امیال شخصی و قومی و اعتباری خود، بزخو کرده اند. من پیوسته اصرار داشته ام که نباید پیش هنگام و بدون آماده کردن اذهان، برای ورود به مطالب کلان، به طور دست و پا شکسته و عجولانه مدخلی را گشود و به پایان برد و کوشیده ام تا کاملا و از همه سو، با بها دادن به هر احتمال و امکان و رنگین کردن بساط مقدمات، به تدریج وارد نظر نهایی در هر موردی شوم و به خصوص در موضوع صفویه به میزان و تعداد کافی اصرارهایی را پس زده ام که به طور خصوصی و حتی به اختصار خواستار آگاهی پیش هنگام در قضاوت و توضیح نهایی نسبت به ظهور دوران آن ها بوده اند. 

 

باری، همان طور که مخالفت و مقابله با تبلیغ موذیانه نفوذ اسلام به ایران، به مدد ضربات شمشیر، بدون اثبات برقراری خاموشی و سکوت عام ۱۲ قرنه، ناشی از حادثه ی پوریم، ناممکن بود، برداشت و دریافت از توضیح تاریخی در باب صفویه نیز، بی اثبات نبود نمایه های تمدن و تحرک تاریخی تا مقطع آنان، آسان نخواهد بود. به همین دلیل گمان می کنم که طرح دوباره و حتی بازخوانی متن برخی از ورودیه هایی که به سهولت بی باری تاریخی در دوران مورد بحث را اثبات می کند، کار سازی ویژه ی خود را دارد که در صدر آن اشاره به مدارک منتشره از سوی جبهه ی مخالف این نظریه است که هر صاحب اندیشه مستقل بی تعصبی را، بدون نیاز به درگیری های کلامی بیش تر، قانع می کند که از طلوع اسلام تا زمان صفویه نیز، کم ترین اثری از تجمع تولیدگر و تظاهرات سیاسی و دولتی، در ایران قابل دیدار نیست. مثلا نوشتم که سخت گیرترین منابع موجود، که قصد اثبات هستی اجتماعی ایرانیان و معرفی مراکز سیاسی صاحب اقتدار پیش از صفویه را داشته اند و کوشیده اند توانایی های صنعتی و فرهنگی جهان باستان و دوران اسلامی را، چون هندوانه ای، به زیر بغل ایرانیان منتقل کنند و در انحصار آنان درآورند، هنگام ضرورت عرضه ی نمونه ای برای اثبات ادعاهای خود، دست های خالی خویش را نشان داده اند. چنان که آقای سود آور، یکی از سر سخت ترین باستان ستایان ایران، که خود را کارشناس امور فرهنگی تمام دوران ها می شناساند و بر موجودی موزه های جهان مشرف است، در تالیفی که بر آن «هنر دربارهای ایران» پس از اسلام نام نهاده، در حقیقت سندی ساخته است که به صراحت توضیح می دهد که لااقل در هفت قرن نخست هجری، از این همه دربار و دولت های اسلامی ایران، که شایع است یکی از آن ها روزانه به هند لشکر می برده، حتی نعل اسبی برای عرضه وجود ندارد. به راستی کار سود آور، کتاب دیگری با نام «تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام» را به یادم می آورد که گرچه نام مولف متعصبی چون «احمد تفضلی» را یدک می کشد، اما تنها به این کار آمده است که با تکیه به محتوای آن، اثبات کنیم از ایران پیش از اسلام، به مقدار نیم بیتی هم یادگارهای ادبی نمانده است.

 


این تصویر بخشی از صفحه ی ۲۷ کتاب سود آور، یعنی فصل آغازین و پس از مقدمه ی تالیف اوست، که معرفی نمونه های هنر در دربارهای ایران را، از دوران مغول، یعنی هفت قرن پس از طلوع اسلام آغاز کرده است. اگر به فهرست کتاب او رجوع کنیم، فصل دوم را به هنر دربار تیمور، فصل سوم را به هنر دربار بایقراء ترک، فصل چهارم را به هنر دربار ترکمانان و بالاخره فصل پنجم را به معرفی هنر دربار صفوی اختصاص داده است تا بر خواننده هوشیار معلوم شود که بنا بر همین توهمات موجود، اگر مغولان و تیموریان و ترکان به ایران نتاخته بودند، سودآور فارس پرست باید کتاب اش را به صورت دفتری بی متن بیرون می داد و این هنوز در حالی است که معرفی هنر مغول و تیمور و غیره نیز، در کتاب سود آور، منحصر به نمایش چند تابلوی یخ کرده ی مینیاتور است که در کارگاه های ساخت فرآورده و لوازم جعلی تاریخ و هنر، در زیر زمین ها و مراکز وابسته به اورشلیم ساخته اند. در پیشگاه یک خرد فروخته نشده و به گروی دروغ نرفته، فقط رجوع به کتاب سود آور برای قبول بی باری کامل اجتماعی در ایران پیش از صفویه معلوم و هر زائده ی مباحثاتی و استدلالی دیگر غیر ضرور می شود. چنین است که دربرخورد با تاریخ ایران پس از اسلام، ما را نه با مظاهر عام المنفعه ي ملي و يا لااقل قومي و منطقه اي، چون مسجد و کاروان سرا و بازار و حمام و آب انبار و پل و معبد و ورزشگاه، بل با آرایه و اسامی فرهنگی، چون شاعر و عارف و مفسر و طبیب و سخن سرا آشنا می کنند!!! اگر سراسر هستی تاریخی ایران پس از اسلام تا زمان صفویه را، تنها به ذکری در دیوان شعرا، مندرجات کتاب ها و چند تابلوی مینیاتور موکول و متکی کرده اند، که همگی در زمره ی عوارض فرهنگی قدرت اند، نه علایم سیاسی و مادی، پس به طور طبیعی اصالت همین نمایشات فرهنگی نیز موکدا مورد تردید قرار می گیرد، زیرا اثبات وجود مراکز قدرت سیاسی در سرزمین و حوزه ای، پیش از تظاهرات فرهنگی، به آبشخور گذران اجتماعی و نمایه های اقتصادی و تولیدی نیازمند است که مجمل و سربسته ترین سر فصل های آن، با چنین شروح و شروطی پیوند می خورد:

 

۱. مراکز تولید و تهیه ی لوازم مورد نیاز حکومت و مردم، از کارگاه های سازنده ی تازیانه و شمشیر، تا آهنگری که برای اسب و الاغ آدمیان نعل هلالی می خماند، سفالگری که ظرفی برای شام و نهار اهالی می پزد و زرگری که ظواهر پیوند زناشویی آماده و عرضه می کند.

۲. مجموعه ابنیه ی مخروبه، اما بر جای مانده ی حکومتی، که حاکم و سلطانی در آن ساکن بوده و قبه و بارگاهی بر سقف، جای جداگانه برای نشست و خورد و خواب خدم، طویله ای برای اسب و حشم، باغی برای تفرج بزرگان و سالن و سرسرایی برای بار عام، به ضمیمه داشته باشد. در حال حاضر وضعیت به این گونه است که مثلا مقبره ای سخت آراسته از شاه شجاع به شیراز امروز نمایش می دهند ولی خشتی از سکونتگاه او برای عرضه ندارند تا با پادشاه دیوانه ای رو به رو باشیم که گویی از آغاز در گور خویش می زیسته است!

۳. مسجد و مناره و معبدی که وسعت آن، بیانگر جمعیت شهر و استحکام و اسلوب آن، نماینده و معرّف مرتبه ی مدنیت شود و نوع ایمان مردم را اعلام کند.

۴. بازار و سرایی که چیزی به عمده و جمله در آن بفروشند، با سراچه هایی تو در تو که کالا در آن انبار کنند، حجره هایی که محل رجوع دلال و مشتری و مظنه گیر و ربا خوار شود تا بررسی بقایای آن، طول و عرض و وسعت تولید، میزان گرفت و داد و حوزه ی امکانات شهری را به آیندگان بنمایاند.

۵. آثاری از راه های رسیدگی شده ی ارتباط، که در آن کاروان ها بگذرند، شهرهایی به هم متصل و وسیله ای برای امتزاج آدمیان و اقوام شود.

۶. کاروان سراهایی که به شکل پلکانی در یک مسیر و در مواضع معین، امکان باراندازی و استراحت ساربان و استر و جمل را میسر کند، آب و نان و علوفه ای به از راه رسیدگان بفروشد، در نا به سامانی جوی، امکان اسکان چند روزه را عرضه کند و معماری، وسعت و تعداد حجره های آن، به تاریخ بگوید چه میزان رفت و آمد کالایی و در چه حوزه ی جغرافیایی، به زمان ساخت آن کاروان سراها برقرار بوده است.

۷. ضمایم زندگی شهری، گورستان، گرمابه، گلستان، می و مطرب خانه، جایی برای قبول مهمان و اهل عبور، در خود تعبیه داشته باشد.

۸. و بالاخره ظواهر اثبات حضور و وجود طبقات اجتماعی، به صورت لوازم کاربردی زندگی معمول یا ممتاز، خانه های اشرافی بهره برده از حداکثر استحکام و مهارت سازندگان و مصالح گزیده ی روزگار خود، تا معلوم شود که وزراء و صاحبان دیوان و کسب و کار و حجرات و سازندگان و استاد کاران دست اول نیز، بنا بر توان و نیاز خود، عرض اندامی کرده و مرده ریگی از خویش به جای گذارده اند.

اگر جامعه ای نتواند لااقل بخش هایی از این مجموعه علایم و امکانات را، به عنوان پایگاه حضور قدرت و مکنت نشان دهد، چنان که در یونان و روم و چین و مصر و بین النهرین عهد سلوکیه قابل دیدار است، پس ادعای وجود سلطان و حاکم و لشکرکشی و عیاشی شبانه و شاعران قصیده گوی صله گیر و هنرمندان و مغنیان و رقصندگان و خواجگان و عمله جات سیاست و سربری و میل کشی چشمان و از این دست قمپزها، جز خیال پردازی نخواهد بود و تنها در متن مینیاتورها و سطور کتاب ها و ابیات اشعار شاعرانی ناشناخته واقعیت می گیرد. زیرا نخست باید زمینه هایی برای تولید ثروت فراهم باشد، تا حاکمی سهم خود از آن بطلبد، سپس با آن ذخیره مطرب و شاعر و نقاش و سپاهی و طبیب و فالگیر و معمار و معبّر را به بارگاه خویش بخواند و به خدمت بگیرد. بدون این مقدمات هیچ صاحب مقامی، که به قدر ماندگاری تاریخی بیارزد، حتی اگر درصد کتاب نام او را برده باشند، صد خمره سکه به نام او بیابند و  صد بیت شعر در اوصاف قهر و لطف او سروده باشند، در طشتک تاریخ ظهور نخواهد کرد، زیرا که شعر و کتاب و سکه و نقش و نگار بر کاغذ را، می توان در هر زمان و با هر متن و ربطی، در فضای کوچک اتاقی، به دل خواه این و آن آماده کرد، که پیوسته حرفه ی اولیه و اصلی یهودیان بوده است.

 

بدین ترتیب با تابش عظیمی از سرچشمه ی نور حقیقت در باب تاریخ ایران پس از اسلام مواجه می شویم: بنا بر نمایشی که از بقایای علائم و آثار رشد، در زمینه های مختلف، در یادداشت های پیش و به تفصیل و توضیح ارائه داده ام، می دانیم که تا قرن پنجم در ایران مسجد و تا قرن دهم کاروان سرا و بازار و حمام و آب انبار نبوده است، تا در نتیجه تاریخ نوشته های کنونی در باب طاهریان و صفاریان و سامانیان و آل زیار و آل بویه و غزنویان و سلجوقیان و اتابکان و خوارزم شاهیان و مغولان و ایلخانیان و تیموریان و آق قویونلوها و قره قویونلوها را، که از قصه های غریب در باب توانایی سلاطین و رشد اقتصادی و سیاسی و نظامی در سرزمین های آن ها سرشار است، دور بریزیم. زیرا در اقلیم و دورانی که کاروان سرا نمی یابیم، به طور منطقی جیب دولت و حاکم احتمالی آن، حتی در اندازه تامین نان شب هم، به سبب نداشتن منبع درآمد، خالی خواهد بود، چه رسد به لشکرکشی های مکرر، مثلا از سیستان به خوزستان،  با سپاهیان چند ده هزار نفری، که تامین آب آنان نیز در بیابان های تفته ی سرزمینی پهناور و فاقد شهر و کاروان سرا، از توان هرکسی خارج است. تاریخ را نمی توان بدون ارائه ی ظواهر مادی، از درون اوراق کتابی بی هویت، سکه ای کارشناسی ناشده، یا از میان رنگ های تابلوی مینیاتوری ناشناخته، معرفی و مسجّل کرد. اگر در مختصر روابط نوبنیان منطقه ای و ملی، در عهد صفوی، لزوم و نیاز به ساخت صدها کاروان سرا و ده ها بازار و حمام و آب انبار سر بلند می کند، پس دورانی که در آن هیچ یک از این لوازم زندگی جمعی را نساخته اند، از محتوای اقتصادی و اجتماعی و مفاهیم قومی و ملی، تخلیه می شود و از تلقینات برگ نوشته های تاریخی موجود به کلی فاصله می گیرد. (ادامه دارد)

 

+ نوشته شده توسط ناصر پورپیرار در پنجشنبه دهم آبان 1386 و ساعت 12:0 |نظرها در ناریا

ارسال شده در پنجشنبه، ۱۰ آبان ماه ۱۳۸۶ ساعت ۱۲:۰۰ توسط naina

ارسال پیام به این نوشته
نام: *
ای میل:
وب سایت:
پیام: *
کد امنیتی: *
عکس جدید
نظر بصورت خصوصی برای نویسنده مطلب ارسال شود
دوست گرامی پیام شما پس از تأیید نویسنده نمایش داده خواهد شد.
نویسنده : persianmans
یكشنبه، ۱۳ آبان ماه ۱۳۸۶ ساعت ۱۶:۲۵
 
با سلام خدمت دوستان عزیز من بعنوان عضو سایت شما درخواست دارم که قسمت دانلود نسخه word اصلاح گردد در ضمن پیشنهاد دارم که مانند دیگر سایتهای فارسی مطالب جدید سایت برای اعضا ایمیل شود

 
 
 

کلیه حقوق مندرجات این صفحه برای وب سایت ` حق و صبر ` naria.asia محفوظ است.

طراحی و راه اندازی،
گروه برنامه نویسی تحت وب بنیان اندیشان