ایران شناسی بدون دروغ، 101

آشنایی با ادله و اسناد رخ داد پلید پوریم

مدخلی بر ایران شناسی بی دروغ و بی نقاب، ۱۰۱

 

به راستی که وفور علائم حضور یونانیان مهاجر در ایران، به حدی است که به هر سو نگاه می کنم، جز مانده های آنان، چیز دیگری را به جای نمی بینم و چون از زمان خشایارشا، تا ظهور اسلام، نشان از هیچ مرکز تجمع دیگری در ایران، جز همین آثار یونانی نمی یابیم، پس برای رفع تردید و سرگردانی می توان مدعی شد که هر عارضه ای بر سنگ و خاک به صورت نقش برجسته و ساختمان و هر تولید عاج و شیشه و سفال و هر سکه ی غیر جاعلانه ی پیدا شده، در این فاصله، هویتی جز یونانی ندارد. شگفت این که در بقایای بازمانده از یونانیان هجرت کرده به ایران، همه جا آثار تمدن مردمی دیده می شود که گرچه از توانایی های تاریخی و بومی خود محروم مانده اند، اما می کوشند با امکانات اندک مهاجرت، لااقل حضور فرهنگی و باورها و مراسم سنتی خود را، در سکه ها و نقش برجسته های سنگی، ادامه دهند، به نمایش گذارند و بشناسانند.  

 

این شاهکار پیکر تراشی، با نام سرنوشت، که بر مبنای تجسم یک میتولوژی یونانی، از قطعه مرمر یکپارچه ای بیرون کشیده اند، یکی از ده ها و صدها اثر بی بدیل و کار دست هنرمندان پیکرتراش یونان است که نسبتا از آسیب حوادث زمانه مصون مانده و به دوران ما رسیده است. تجسم صورت پر تمسخر مرگ، که به صورت مار، علی رغم تلاش پیر و جوان، نیش خود را با لذتی قابل دیدار و آشکار، به پیکر پر نیروی فرزند آدمی فرو می برد، این شاه کار ممتاز را، به تنهایی برای بیان میزان برجستگی و ارزش هنر نزد یونانیان باستان کافی نشان می دهد. این یونانیان که در مهاجرت، پیکر تراشان نخبه ی میهن را به همراه نداشته و مرمر و ابزار و وسایل مورد نیاز را در اطراف خویش نمی یافته اند، ناگزیر برای حفظ و نمایش سنت پیکر تراشی خود، در همان اندازه ی نقش برجسته هایی قناعت کرده اند، که اینک بر صخره های خارایی در نقاطی از ایران محفوظ مانده است.

مهارت در نیزه بازی چوبین، که در اروپا مدرک برتری و توانایی و کسب عنوان شوالیه بود، از آن که در نهایت سرعت و قدرت و سبعیت، به قصد بر زمین انداختن سوار مقابل انجام می شد، چنان که بقایا و بازمانده های آن دوران، در موزه های سراسر اروپا، باز می گوید، از نظر فنی و تدارکاتی، نیازمند مقدماتی مطمئن بود. آن ها از سمت جلو، پیکر و صورت خود و مرکب شان را با لباس و کلاه و ماسکی از ورقه های شکل داده شده ی فولاد می پوشاندند، تا صورت سوار و اسب در برابر ضربه ی نیزه ی چوبی و تراشه های ناشی از خرد شدن احتمالی آن محفوظ بماند و نیز سنگینی آهن مانع سقوط آسان آنان از اسب شود. هنوز هم تعداد این زره و البسه فولادی مخصوص شوالیه ها، در اروپا چندان فراوان است که نه فقط در موزه ها، بل در هر سالن عتیقه فروشی هم، یکی دو نمونه ی آن ها پیدا می شود. ظاهرا داوطلبانی، چنان که رسامی و نقوشی نشان می دهد، گاه به علت اعتماد به خویش و ابراز شجاعت ویژه و یا پرهیز از هزینه های گزاف، بدون این گونه پوشش ها هم وارد میدان مبارزه می شده اند.

 

این موزه دار آتن، یک نمونه از کلاه های محافظ صورت سوار را نشان می دهد که با قوس های حساب شده ی خود حد اکثر توان مقاومت در برابر ضربه را دارد. رعایت حفاظت از چشم ها در برابر آسیب مستقیم و یا تراشه ی پران نیزه ی چوبی، پنجره ی دید سوار رزمنده را تا اندازه ی شکافی باریک، تنگ کرده است.

                          

این ها انواع دیگری از کلاه نیزه بازان باقی مانده از زمانه است، که یکی از آن ها ظاهرا از طلا و کاملا اشرافی می نماید. چنین نمودارهای وسائل نظامی، که هرگز در مشرق زمین مشابه نداشته است، نشان می دهد که فرهنگ مبارزه و جنگ، در نزد هر قوم و ملتی، در دوران باستان، هویت و نحوه ی مخصوص خود را داشته، چنان که مقابله و دفاع در شرق دور، با نیروی درون، تربیت اراده، آماده کردن ذهن و تمرکز و سرعت و بدون هیچ اسب و زره و کلاه، با ضربه های حساب شده ی دست و پا انجام می شود، که امروز مجموعه ای از این شیوه های شرقی را، علوم و یا ورزش های رزمی نام می دهند.

 

این نمایی از یک سوار هلنی با همان نیزه های مخصوص چوبین، در تاق بستان کرمانشاه است. مو به مو با سیاه قلم سوار یونانی در رسامی زیر منطبق است. در این نقش برجسته نیز مرد و اسب را از قسمت جلو، با محافظ هایی در حد امکانات مهاجرت، تجهیز کرده اند که به جای زره سنگین فولادین، بافته ای فلزی بر تن دارد و به تبعیت از تجربه و سنت اجداد و سرزمین خویش، گرچه آن کلاه های محافظ را بر سر ندارد، اما صورت خود را از به وسیله ی بافته ای زره گونه پوشانده است.

 

 

 

اگر مقایسه ی این رسامی سیاه قلم یونانی، که صد ها نظیر دیگر دارد، با آن نقش برجسته ی تاق بستان کرمانشاه، معلوم نمی کند که این دو سوار از یک اقلیم و قوم اند، پس به بزرگ نمایی قسمتی از همان حجاری نیز دقت کنید.

این شوالیه برخاسته از میان مهاجران مدعی، که کوشیده است با کم ترین امکانات، خود را با نیاز ها و آرایه های سنت مبارزه ی هلنی بپوشاند و مجهز کند، پاسخ کسانی را می دهد و مانند تفی بر صورت آن ها می نشیند که او را یکی از سلاطین و تاق بستان را بنایی ساسانی معرفی کرده اند. تاق بستانی که بر سر در ارک آن نقش فرشته ی نیکه حک است، از معماری مخصوص رومی و یونانی تبعیت کرده و در گوشه ای از آن شوالیه ای نقش است که با تمام لوازم مخصوص، عازم میدان نبردی برای کسب عنوان و احتمالا به دست آوردن موقعیت و مقام سیاسی است!!!! آیا باستان شناسی و باستان شناسان جهان، پس از این همه جست و جوی فضولانه و توطئه آمیز و خراب کارانه، در مراکز و سایت های باستانی ایران، نه این که نمونه ای از آن کلاه های رزم آزمایی شوالیه ها و نه شمشیر و سپر و لباس فولادین، بل یک کارد میوه خوری ساسانی و یا اشکانی یافته اند که درباره ی جنگ های دویست ساله میان ایران و روم لاف های احمقانه می زنند و گزافه های گوناگون می گویند و می نویسند؟!!! (ادامه دارد)

+ نوشته شده توسط ناصر پورپیرار در جمعه بیستم مهر 1386 و ساعت 7:0 |  نظرات وبلاگ ناریا 
ارسال شده در جمعه، ۲۰ مهر ماه ۱۳۸۶ ساعت ۰۷:۰۰ توسط naina

ارسال پیام به این نوشته
نام: *
ای میل:
وب سایت:
پیام: *
کد امنیتی: *
عکس جدید
نظر بصورت خصوصی برای نویسنده مطلب ارسال شود
دوست گرامی پیام شما پس از تأیید نویسنده نمایش داده خواهد شد.
نویسنده : محمد
یكشنبه، ۲۹ مهر ماه ۱۳۸۶ ساعت ۱۱:۳۸
 
با سلام خدمت استاد پور پیرار .میخواستم عرض كنم كه در مورد ایران قبل از هخامنشیان نیز مبسوط بحث نمایید.
با تشكر

 
 
 

کلیه حقوق مندرجات این صفحه برای وب سایت ` حق و صبر ` naria.asia محفوظ است.

طراحی و راه اندازی،
گروه برنامه نویسی تحت وب بنیان اندیشان