ایران شناسی بدون دروغ، 128

آشنایی با ادله و اسناد رخ داد پلید پوریم

مدخلی بر ایران شناسی بی دروغ و بی نقاب، ۱۲۸

بدین ترتیب مراتب حضور و گذر روزگاران شاهان و مسائل دوران صفویه، بر زبان سیاحانی گذشته که فرق میان مرده و زنده را نمی دانسته و از قلم مورخینی جاری شده است، که زمستان و بهار و شنبه و یک شنبه و محرم و رجب را هم نمی شناخته اند و این هنوز وصف فاضل ترین آن هاست که می گویند منشی مخصوصی بوده است، ناطر از نزدیک بر اوضاع آن زمان!!!

«فی الجمله چون از اخبار سلف و سیر پسندیده ی این پادشاه جم جاه را که در عرض نمادی ایام ملازمت، به رای العین مشاهده نموده بودم، چون از مرشد عقل و پیر همت رخصت یافتم در کفه ی میزان خرد نهاده به آثار سلاطین ماتقدم که فضلای دانشور و مورخان بلاغت گستر در نشر محامد و بسط وقایع ایشان چندین کتب مبسوطه به عبارات غریب و استعارات عجیب ساخته و پرداخته و داد سخنوری داده اند سنجیدم، سیر هیچ یک از کشور گشایان والا قدر را با آن برابر نیافتم و به خاطر آوردم که  چون به شرف غلامی این پادشاه والا جاه سرافراز شده می خواهی که به فنون کمالات از ارباب استعداد ممتاز باشی، چرا طوطی طبع سخن سرای را در مقابل این آیینه ی گیتی نمای به گویایی درنیاوری...». (اسکندر بیک ترکمان، عالم آرای عباسی، دیباچه، ص۲)

می خواهم به منطق و مبحثی وارد شوم که نه تنها کتاب تاریخ عالم آرای عباسی را از عرصه ی مراجع و منابع صفویه اخراج می کند، بل اشاره به عواملی دارد و مشت هایی را می گشاید که در نهایت از خود گذشتگی و البته در غایت ناشیگری، همانند ممتازترین گریمورها، کوشیده اند بر چاله چوله ی رخسار این کتاب بی بنیان بتونه کشند و این عجوزه و وجیزه ی فرهنگی را به وجاهت عروس اقبال صفویه بیارایند. جملات بالا را از دیباچه ی تاریخ عالم آرای عباسی برداشته ام که در آن اسکندر بیک می نویسد با مراجعه و مطابقه گفتار پر از عبارات غریب و استعارات عجیب مورخین گذشته، بدون اشاره به موردی معین، با نمادهای ایام ملازمت دولت شاه عباس، شرف غلامی سلطان را در این دیده است که طوطی طبع سخن سرای خویش را، با نوشتن مجملی در باب اخلاف صفویه و بیش تری در موضوع تاریخ ایام دولت شاه عباس، به گویایی درآورد.

«ایامی در این اندیشه به سر کردم و با مزاج بهانه جو و طبع سرکش در کشاکش بودم. عاقبت رای دوربینم بدین قرار یافت که رموز احوال گرامی این آراینده ی احوال دیهیم خسروانی را بی آن که به سلاست عبارات و الفاظ مناسب و آراستگی لفظ و معنی مقید باشم، به طریق مسوده به قید کتابت درآورده در دفتر اندیشه و آمال ثبت نمایم که اگر عمر وفا کند و از مشاغل روزگار که ارباب تعلق را از آن چاره نیست فی الجمله فراغی حاصل آید و فرصتی به دست افتد...». (اسکندر بیک ترکمان، عالم آرای عباسی، دیباچه، ص۳)

منشی بزرگ شاه عباس، چنان که خود به قصه و قصد می گوید، پس از ایامی اندیشه کردن و کشاکش با مزاج بهانه جو، عاقبت صلاح را در این می بیند که فعلا بدون سخت گیری در سلاست عبارات و آراستگی لفظ و معنا، به فیش و یادداشت و نت و برگه برداری از ملاحظات پیش روی بپرازد، موقتا در دفتر اندیشه و آمال ثبت کند، تا به وفای عمر، از مجموع آن ها، تاریخ عالم آرای عباسی بسازد.

«چون از مرشد عقل و پیر همت رخصت یافتم به گل چینی این باغ شتافتم و کمیت قلم عباسی رقم اندیشه را در میدان سخنوری در جولان درآورده، شروع در تسوید حالات زمان دولت ابد مقرون اش از روز ولادت تا امروز که مطابق سنه ی خمس و عشرین و الف (۱۰۲۵) است، و سنین عمر شریف اش به چهل و هفت رسیده و هنوز ربعان ایام جوانی و عنفوان بهار دولت و کام رانی است نمودم و آن چه پرتو شعورم بر آن تافته بود بی زیاده و نقصان به قلم درآوردم و آن چه اطلاعی بر آن نداشتم ضرورتا به اقوال ناقلان اعتماد نموده، بی تکلفات منشیانه در رشته ی تحریر کشیدم و این شگرف نامه نامی و صحیفه ی گرامی را به تاریخ عالم آرای عباسی موسوم گردانیده از مقتبسات و عبارات مغلق غیر مانوس که ملال انگیز طبایع است، اجتناب لازم دانسته صور خجسته منظر اخبار و شاهد نیکو سیر آثار را به ساده تر لباسی آراسته به جلوه ظهور درآوردم». (اسکندر بیک ترکمان، عالم آرای عباسی، دیباچه، ص۴)

از مجموع داده های صریح اسکندر بیک در دیباچه ی کتاب عالم آرای عباسی، چنین مستفاد می شود که او پس از چندی ملازمت دربار شاه عباس و مقایسه ی رخ دادهای پیش چشم خویش با زیاده نویسی های مورخین پیشین، ابتدا قصد می کند تا به جمع آوری خوراک و اطلاعات، با زبانی غیر متکلف بپردازد، در اندیشه ی خود ذخیره و یا مکتوب کند و منتظر فرصت تحریر بماند، تا این که سرانجام در ۱۰۲۵ هجری، به نگارش زندگانی شاه عباس اول از طفولیت تا ۴۷ سالگی او می پردازد، که مقارن با همان ۱۰۲۵ هجری است و آن چه را که خود شاهد بوده عینا و نادانسته ها را نیز به اعتبار و با اعتماد اقوال دیگران، درهم می آمیزد و از مجموعه ی آن ها، صحیفه ی اول کتاب عالم آرای عباسی را بیرون می دهد. بدین ترتیب سایه ای از ابهام بر این مطلب باقی نمی ماند و از زمان سنجی ورود اسکندر بیک به خدمت دربار بی نشان شاه عباس، و ارزیابی مدت بلاتکلیفی و جمع آوری منابع برای نگارش عالم آرای عباسی و اعتراف صریح مولف بر می آید که اسکندر بیک نگارش و تالیف صحیفه ی اول عالم آرای عباسی را در ۱۰۲۵ هجری تمام کرده است که با سی و یکمین سال سلطنت شاه عباس و به تعبیری دیگر آغاز قرن دوم تسلط فرضی او مقارن است.

«تاریخ عالم آرای عباسی در سال ۱۰۲۵ هجری تالیف شد. مولف در این سال به مناسبت سی امین سال پادشاهی شاه عباس به تالیف کتاب آغاز می کند. هنگامی که به تالیف شروع کرده بوده است کتاب را در اندیشه به سه جلد منقسم می سازد...». (اسکندر بیک ترکمان، عالم آرای عباسی، مقدمه ی ایرج افشار، ص هفده)

اما افشار پس از این همه زحمت که برای انتشار نسخه ی چاپی کتاب عالم آرای عباسی قبول کرده است، حق دارد که اعتقاد دیگری داشته باشد و سال ۱۰۲۵ هجری را آغاز تالیف صحیفه ی اول عالم آرای عباسی بداند.

«الحمد لله و المنه که راقم این ارقام توفیق اتمام صحیفه ی اول از تاریخ عالم آرای عباسی یافته رقم تسوید پذیرف و چون مکررا در این صحیفه مرقوم کلک بیان گریده که این نسخه ی شریفه به تاریخ خمس و عشرین و الف به تحریر پیوست و بعد از آن نیز چند ساله وقایع زمان دولت سعادت پیوند حضرت ظل اللهی وقوع یافته را که در مقصد ثانی جلد دوم به تحریر آورده بود، لازم دید که مجملی از آن ها به دستور ضمیمه ی این مقالات گرداند که خلاصه احوال چهل ساله ی زمان دولت اش از مطالعه ی این جلد معلوم گشته متّعشان به وادی اخبار را موجب سیرآبی گردد». (اسکندر بیک ترکمان، عالم آرای عباسی، ص ۳۷۲)

این سطوری است برداشته شده از پایان مجلد اول عالم آرای عباسی و ختمی است بر شرح سلطنت سلطان محمد خدا بنده، منتهی به ۹۹۶ هجری. چنان که می خوانید این بار نه از شروع و یا حتی ختم نگارش صحیفه اول تاریخ عالم آرا در ۱۰۲۵ هجری، بل سخن از اتمام هر دو جلد کتاب در آن سال است، با این اضافه که به عنوان عنایت و برای سهولت کار خواننده، اسکندر بیک قصد کرده است تا خلاصه ای از مجلد دوم کتاب اش را هم، که قید می کند به تحریر در آورده بود، در انتهای جلد اول آن اضافه کند تا «احوال چهل ساله ی زمان دولت» شاه عباس را یکجا به کام عطش زدگان آن ریخته باشد!!!!! این که اسکندر بیک چه گونه می توانسته است در سال ۱۰۲۵ هجری خلاصه ای از دوران استیلای شاه عباس اول را بیاورد، که تا سال ۱۰۳۷ هجری به درازا کشیده، از معجزاتی است که نشان می دهد تدارک این گونه جعلیات، حتی برای کارگردانان فرهنگی کنیسه و کلیسا نیز چندان سهل و ساده نبوده است. با این همه در انتهای صحیفه ی اول کتاب او، آن شرح مختصر وعده داده شده دیده نمی شود، ولی مصحح کتاب که نمی تواند از این همه ابتکار و آگاهی درگذرد، دست به ابتکار نوینی زده است.  

«جلد اول که در سال ۱۰۲۵ تالیف می شود بنا بر آن چه مولف می نویسد شامل یک مقدمه و ۱۲ مقاله است. متاسفانه چاپ قدیم طهران فقط مقدمه و مقاله ی اول آن را حاوی است و یازده مقاله ی دیگر را، که در آن ها از روحیات و صفات شخصی و اخلاق خصوصی شاه عباس گفت و گو می شود، فاقد است. علت این امر آن است که مولف در سال ۱۰۲۵ فقط همان مقدمه و مقاله ی اول را تحریر کرده بوده است و قطعا در همان ایام نسخی از کتاب به همان شکل نیز استنساخ و رایج می شود. این نکته را از این جا دریافتم که در یازده مقاله ی دیگر مولف به وقایعی اشاره می کند که مربوط به سال های سی و هفتم و سی و هشتم و سی و نهم پادشاهی شاه عباس است. پس قطعی است که مولف این یازده مقاله را پس از سال ۱۰۳۳ نوشته است». (اسکندر بیک ترکمان، عالم آرای عباسی، مقدمه ی ایرج افشار، ص نوزده)

بدین ترتیب بار دیگر همه چیز در هم می ریزد و اصولا نحوه و زمان و چه گونگی تالیف کتاب عالم آرای عباسی به گرداب سرگردانی می غلطد. افشار که خود را فهرست نویس کتاب معرفی کرده، گرچه پیش تر سال ۱۰۲۵ هجری را زمان آغاز تالیف عالم آرای عباسی گفته بود، در این جا همان سال را زمان پایان تالیف آن کتاب تبلیغ می کند هرچند که ناگزیر در دو سطر بعد، همه چیز را به پس از سال ۱۰۳۳ هجری می فرستد. با این همه حتی اگر بپذیریم اسکندر بیک با مهارت خود صحیفه ی اول کتاب را در ۱۰۲۵ آغاز و هم در آن سال به پایان برده، آن گاه سئوال می کنیم که او چه گونه قصد آن کرده بود که از حوادث سال های پایان سلطنت شاه عباس، یعنی ایام قرین با ۱۰۳۷ هجری، در مقطع سال ۱۰۲۵ مطلب بیاورد؟!! با این همه، علی رغم قبول این اشکال، افشار سعی بلیغی برای یافتن آن یازده مقاله ی گم شده به کار برده و جای خالی این گاف بزرگ تاریخ نویسی نوع اورشلیمی را پر کرده است.

«اسکندر بیک منشی جلد اول تاریخ عالم آرای عباسی را بر دوازده مقاله تقسیم می کند که متاسفانه در چاپ قدیم طهران فقط مقاله ی اول از صحیفه ی اول به چاپ رسیده است و چون چاپ کنونی را هم از روی آن طبع کرده اند لذا فاقد یازده مقاله ی دیگر بود. اینک که من قبول تهیه ی فهارس مختلف این کتاب را کرده ام به چاپ قسمت افتاده از روی دو نسخه ی خطی یکی مورخ ۱۰۸۴ هجری به شماره ی ۴۱۱۱ و دیگری غیر مورخ به شماره ی ۲۶۳ که در کتاب خانه ی مجلس موجود است، مبادرت می کنم تا رفع نقص کتاب شده باشد. جای این قسمت افتاده پس از مقاله ی اول است که در صفحه ی ۳۷۳ سطر ۱۷ به پایان می رسد». (اسکندر بیک ترکمان، عالم آرای عباسی، ص ۱۰۹۷)

عجیب و مضحک است که افشار این مقالات مفقوده و تازه یافته ی خود را، که پیش تر احتمال تحریر آن را به پس از سال ۱۰۳۳ هجری برده بود، در پایان جلد دوم نسخه ی چاپی عالم آرای عباسی نصب کرده و آدرس محل واقعی آن در کتاب عالم آرا را به خواننده می دهد که همان پایان شرح سلطنت سلطان محمد خدا بنده در جلد اول کتاب و زمانی است که اسکندر بیک هنوز به شرح سلطنت شاه عباس اول وارد نمی شود!!! احتمالا او از قرار دادن مستقیم این مقالات در آن جای نامناسب به احساس ناخوش آیندی مبتلا می شده و بدین ترتیب خواننده ی تاریخ عالم آرا را با تفویض وظیفه ی جا به جایی مطالب، در این گونه جرم های فرهنگی شریک کرده است. از این راه، با صاحب اندیشگان و کتاب شناسانی آشنا می شویم که کارشان وصله پینه ی دروغ است، چنان که دل نگرانی او تنها در مورد عدم تطبیق متن عالم آرا با فهرست ابتدای آن بروز کرده و دغدغه ای در این باب نشان نمی دهد که جز با کسب مهارت در صنعت حیله گرانه ی جعل، به دست ناآشنایانی با تاریخ و تالیف، مگر می توان به سال ۱۰۲۵ هجری، در باره ی سال های آخر سلطنت شاه عباس سخنی نوشته شده باشد.

«بنا بر رفع تناقص در فوق اشاره ای در این معنی شده از تکرار نیاندیشیده در آخر کتاب نیز به تحریر این مدعا پرداخت که مورد اعتراض معترضان نبوده باشد هرچند این فقرات پراکنده ی ناتمام که فراهم آمده صحرای بی دانشی است آن قدر ندارد که در تلو دراری ارباب سیر و اصحاب اخبار که از بحار فضل و کمال به ساحل ظهور آده انتظام یابد تا قابلیت تسوید و شایستگی تحریر داشته باشد».  (اسکندر بیک ترکمان، عالم آرای عباسی، ص ۳۷۲)

مطلب بالا در زمره ی آخرین سطور صحیفه ی اول کتاب عالم آرای عباسی است و بدانید که باید بسی صاحب کرامت و معتاد به ندیده انگاری باشید تا شاید از کلمات آن برداشتی میسرتان باشد. گمان آمیخته با هزل من بر این است که اسکندر بیک بدین وسیله از افشار به خاطر یافتن مقالات گم شده او و نصب آن در پایان نسخه ی چاپی کتاب تاریخ عالم آرای عباسی، تشکرکرده است!!؟ (ادامه دارد)  

+ نوشته شده توسط ناصر پورپیرار در جمعه بیست و هشتم دی 1386 و ساعت 9:0 | نظرها در ناریا

ارسال شده در جمعه، ۲۸ دی ماه ۱۳۸۶ ساعت ۰۹:۰۰ توسط naina

ارسال پیام به این نوشته
نام: *
ای میل:
وب سایت:
پیام: *
کد امنیتی: *
عکس جدید
نظر بصورت خصوصی برای نویسنده مطلب ارسال شود
دوست گرامی پیام شما پس از تأیید نویسنده نمایش داده خواهد شد.
نویسنده : قاراداغلی
دوشنبه، ۰۱ بهمن ماه ۱۳۸۶ ساعت ۱۱:۵۷
 
بازخوانی کتیبه برج آرامگاهی لاجیم در حدود 30 كيلومتري شرق زيرآب واقع در جاده فيروزکوه به قائم شهر و در نزديكي قريه لاجيم متعلق به سال 390 باوندی – 391 یزدگردی !!!
http://www.chn.ir/news/?section=2

 
 
 

کلیه حقوق مندرجات این صفحه برای وب سایت ` حق و صبر ` naria.asia محفوظ است.

طراحی و راه اندازی،
گروه برنامه نویسی تحت وب بنیان اندیشان