پاسخ اقای ناصر پورپیرار به سوالات دوستان [15]

چهارشنبه 1 آذر1385 ساعت: 12:34 توسط:ناصر پورپیرار
آقای سید.ا.محمدی. از افلاطون و سقراط و ارسطو نشانه های کهنی از جمله چند مجسمه باقی است. شما از کتاب صحبت می کنید، که چیزی با نام و از دوران آن ها به جای نمانده و به دلیل فقدان امکانات فنی نمی توانسته است به جای مانده باشد. سازندگان یهودی مکاتب متعدد و مختلف فلسفه، برای کهنه وانمود کردن اندیشه های فلسفی، هر مهملی را که نیاز داشته اند به نام این چند نفر رواج داده اند. اما در باره ی چند مورخ یونانی، که نام می برند، بدانید که شخص و آثارشان قلابی و جعل مضحک است. در این باره در مقاطعی از مجموعه تاملی در بنیان تاریخ ایران مباحث روشنگری گذشته است، که می توانید رجوع کنید.

پنجشنبه 2 آذر1385 ساعت: 22:10 توسط:ناصر پورپیرار
آقای سید. منبع این تحقیق کامل ترین و مطمئن ترین و مفصل ترین و درعین حال جدید ترین است که با در زمره ی کتب میراث فرهنگی چاپ شده است. برای شناخت سعدی به کتاب مگر این پنج روزه ی خود من رجوع کنید. خواندن آن کتاب ارزش و عالمی دیگر دارد.

یکشنبه 5 آذر1385 ساعت: 13:21 توسط:ناصر پورپیرار
آقای مسعود. منتظر مباحث بسیار جدید که اثبات می کند شاهنامه را همین اواخر و در حوالی ظهور ضفویه ساخته اند، بمانید. بحث قبلی در باب شاهنامه و فردوسی با فرض قدمت تالیف کتاب بود که نشان می داد حتی مندرجات شاهنامه نیز تصورات موجود در باب آن را تایید نمی کند.

آقای حاتم. بحث جاری در باب ایران شناسی بدون دروغ و ادله و اثبات رخ داد پلید پوریم، تکلیف بسیاری از این جعلیات را از دریچه ای دیگر روشن می کند.

سه شنبه 7 آذر1385 ساعت: 1:2 توسط:ناصر پورپیرار
آقای البرز. از مرحمت های مکرر شما ممنونم. رعایت ظرفیت مرا بکنید که ممکن است تعارفات شما را جدی بگیرم، از خطوط قرمزی که دائما پهن تر و پر رنگ تر می شود عبور کنم و کار دست خود بدهم!

آقای فریدون از سوئد. پس از پوریم و درست به آن سبب که بیگاری و مالیات ده و سقف و شخصی باقی نگذارده بودند، هخامنشیان به پشت کوه قفقاز و یهودیان به اورشلیم بازگشتند که نشانه های آن در مجموعه ی تاملی در بنیان تاریخ ایران ثبت است.

خانم ریکین. هنوز مطالبی بس حیرت آورتر و قانع کننده تر نگفته مانده است، که به شرط حیات در پی عرضه ی آنم. آیا در انتهای این مباحث نو، کسی آن قدر وقیح باقی می ماند که باز هم از تمدن ایران باستان و خرابی های به بار آمده با دست مسلمانان و مغول دم زند؟ پاسخ در زمانه ودیعه است از تعارف شیرین انتهایی پیام شما هم متشکرم. شاد باشید.

چهارشنبه 8 آذر1385 ساعت: 0:2 توسط:ناصر پورپیرار
خانم ریکین. باسپاس مجدد از مراحم شما و سیمین خانم. اطلاعی از این گونه امور ندارم فقط می شنوم که کسانی در لبنان مشغول ترجمه ی یادداشت های اسلام و شمشیر به زبان ترکی و عربی اند. از درستی خبر مطمئن نیستم ولی اگر چنین اقدامی صورت بگیرد، گام بزرگی به سوی تفاهم مسلمین برداشته شده است.

آقای هاتف. با مباحث کنونی و اگر آثار فرهنگی ماقبل صفوی را جعل تمام بدانیم، پس نام گذاری اصفهان تنها از عهد صفوی موجه می شود. باید اندکی دیگر حوصله کنید.

آقای مهدی. قضاوت درباره ی زمان صفوی، که نخستین کوشش عملی برای تجدید حیات ملی در میان اندک نفوس جمع شده در ایران پس از کشتار پوریم است، با نگاه شما جز شتاب زدگی در قضاوت های تاریخی نیست. شما هم اندکی دیگر حوصله کنید.

آقای یاران و آقای یاور. از مراحم مکرر شما ممنونم.

چهارشنبه 8 آذر1385 ساعت: 20:49 توسط:ناصر پورپیرار
آقای سهند. با تشکر آن کتاب را دیده ام.

آقای وجیه زاده. شما نیز اندکی حوصله کنید. مطالب نگقته در راه است به تر این که درباره ی گفته ها نظر بدهید.

آقای منصف. ممنونم.

  پنجشنبه 9 آذر1385 ساعت: 22:36 توسط:ناصر پورپیرار
خانم ریکین. تعارفات شما اسباب دل گرمی و موجب سپاس بسیار است چنان که چشم ام به خبرگی و سرسختی نسل در راه دوخته است. موفق و محبوب باشید.

آقای علی دما. پیوسته خداوند پشتیبان حقیقت بوده است. اگر به درستی راه مطمئن باشیم، هراس از آدمی می گریزد. هنوز تمهیدی از آن باب که لازم شمرده اید، نچیده ام و چشم به عنایت و حفاظت الهی دارم.

آقای سید. کمی دیگر حوصله کنید مباحث عمده و اصلی در راه است.

آقای بچه مسلمان. در باب استاد منصوری یادداشتی نصب شده که گوشه های دیگری از صحنه های این نبرد تازه درگرفته را روشن می کند.

آقای دوست دار حقیقت. به آن هم مراجعه خواهم داشت.

آقای حزباوی. از تعارفات مکرر شما ممنونم.

یکشنبه 12 آذر1385 ساعت: 20:45 توسط:ناصر پورپیرار
آقای مهدی. صحت مطلبی را که در موضوع ابن ندیم عرضه کرده اید، در بحث از او و الفهرست در کتاب اول پلی بر گذشته اثبات کرده ام.
آقای سال های گذشته. کتاب هرودوت به دلایل بسیار از جمله نام گذاری های جغرافیایی جدید، که در زمان او مسلما وجود نداشته، مثل الفهرست و سفرنامه و ده ها و صد ها نمونه ی دیگر جعل جدید است.

آقای منتظر. اسامی اشخاص در برابر مباحث کلان و بنیانی رنگ می بازند، اگر می توان فقدان روابط تولیدی و تجاری را تا قرن نهم هجری در ایران اثبات کرد، پس هر گونه بحثی از مراکز قدرت سیاسی و یا تظاهرات و تولیدات فرهنگی با نام هرکس، که باشد، شوخی ناممکن است.

آقای شورا. نبودید، زیاد غیبت نکنید همکاران ایرانی تان این روزها به شما سخت نیاز دارند. به دادشان برسید.

دوشنبه 13 آذر1385 ساعت: 0:9 توسط:ناصر پورپیرار
دوستان احرار. بدون تعارف بگویم و بدانید که به هیچ وجه ملزم به پاسخ نویسی بر هر مهملی نیستم که به شکل سئوال دریافت می کنم. بسیاری از این سئوال ها بر فقدان ظرفیت ادراک و حتی سو نظر پرسنده گواه است که در مواردی دست کم نشان می دهد که پرسنده حتی مجموعه ی تاملی در بنیان تاریخ ایران را نخوانده است و بدانید آن نق زنی را که در میان صد مدخل ممتاز نوبیان به دنبال ایرادات لفظی و لغوی می گردد، در زمره ی احمقانی می دانم که مامور ایجاد انحراف در بیان مسائل مطروحه اند و این روزها به عنوان عکس العملی در برابر ناتوانی های مقابله با مباحث مطروحه، فراوان شده اند. می دانم که اهل خود ستایی نیستم و در عین حال باخبرم که مجموعه ی محصولات فرهنگی موجود در جهان، که در دو قرن اخیر در باب تاریخ شرق میانه و ایران به بازار آمده، قدرت مقابله و قابل سنجش فقط با مبحث پوریم نیستند که به بررسی های تاریخی منطقه و جهان ارائه داده ام. ضمن این که مدعی می شوم حاصل تحقیقات تمام آکادمی های ایران و اسلام شناسی در سراسر جهان، با مختصری از داده های من، مثلا در باره ی ناتمام بودن مجموعه بناهای تخت جمشید از دوران کهن و یا برخی از اشارات مجموعه یادداشت های "اسلام و شمشیر" برابر و همشان نیست. و اگر از یاد نبرید که این همه کار را یک مورخ منفرد و مستقل، بدون یاری و همکاری شخص و موسسه ای و در میان دریایی از دشمنی به پیش می برد، آن گاه بیان و گمان نهایی خویش در باره ی یادداشت اخیرتان را کامل کنم که کسی در حمایت از داده های این وبلاگ و یا مجموعه ی تاملی در بنیان تاریخ ایران مجبور و موظف نیست و نمایندگی دفاع از آن را ندارد، زیرا همه چیز به وجدان و سطح آگاهی و حقیقت خواهی آدمی مرتبط است و بس و اصولا جرمی در جریان نمی بینم که دفاعی را بطلبد.

آقای سال های گذشته. سئوالات شما بحث مفصل و مستدلی لازم دارد که جز با مطالعه ی سه جلد "پلی بر گذشته" به جواب نمی رسید.

دوشنبه 13 آذر1385 ساعت: 6:44 توسط:ناصر پورپیرار
آقای علی دما. طبیعت آن جامعه ی روشن فکری که استعداد هضم مطالب ندارد، به پخته خواری عادت کرده و بر آن گنجینه ی فرهنگی تکیه داشته، که داخل آن باد هوا بوده است، اینک که با دست تنگی و بی پیشینگی و مقوایی بودن بت های خیالی خود در تمام زمینه ها مواجه شده به عکس العمل های مختلف روی کرده است: یا خود را به کری زده و تظاهر می کند که چیزی نشنیده، یا به تمسخر مطلب، یعنی تمسخر خویش روی کرده و یا مشغول ایراد گیری بنی اسراییلی است. و اگر پس از این همه مطلب ناب، بیش از 5000 صفحه، که با قطره چکان به خورد برخی از آنان داده ام، احوال فرهنگی شان را بپرسید خواهند گفت که قبلا احساس سلامت و سر زندگی بیش تری داشته اند!!! غالب آن ها از آن که طعم بسیار تلخ حقیقت را برای نخستین بار چشیده اند، علاقه ای به بازخوری بیش تر ندارند، زیرا در جامعه ای که از روزنامه ها و تلویزیون و رادیو و محیط های آموزشی و مجموعه های دائره المعارفی و مسئولان فرهنگی آن، چنین بی پروا به قصه های نادرست یهود ساخته ی مثلا مندرج در شاه نامه چسبیده اند، انتظار برخورد نقادانه با قضایای بنیانی را نداشته باشید زیرا که گذشت 6 سال نشان داده است کسی، هیچ کس، چنین مایه ای را ذخیره ندارد. پس زنده باد قر زدن و ایرادات بنی اسراییلی گرفتن که لااقل دل برخی را خنک می کند و موجب کشتن وقت می شود. به نظر می رسد که جامعه ی فرهنگی موجود در مقابل این همه دریافت های جدید، بیش تر و مشتاقانه انتظار یک منجی را می کشد که منادی را به این یا آن صورت از سر راه بردارد تا او بتواند آسوده خیال با اوهام همیشگی خویش وربرود. ممکن است به نظر جدی نیاید، اما صاحب اعتباری در دانشگاه ها و اجتماع فرهنگی به من می گفت اگر تحقیقات تو متعرض سعدی و حافظ هم بشود یا خودم و یا تو را خواهم کشت!!!

دوشنبه 13 آذر1385 ساعت: 7:23 توسط:ناصر پورپیرار
آقای مهدی. اگر منظورتان از همفکر یافتن کسی است که در جای من بیاندیشد، که یکی از سوئد در ایمیلی نوشته بود که من از تو نفرت دارم زیرا نشان داده ای که فکر کردن چه قدر آسان بوده و ما نمی توانسته ایم و بدانید که یکی از میان این دارندگان کلاه بوقی نق، اگر خود یکی از این صد مدخل تازه عرضه شده را صاحب بودند لحظه ای از عرش اعلی پایین تر نمی نشستند و حتی اگر اهل فرنگی گوشه ای از این نوشته ها را برای شان به سوقات فرستاده بود، تاکنون صد جشن ملی گرفته بودند و با بوق و کرنا یک کامیون لقب و جایزه و اظهار سپاس به صاحب آن ذهن بلیغ ارسال کرده بودند. پس در واویلای موجود اگر یافتن همفکری میسر بود، با خیال آسوده و امتنان بسیار ادامه ی کار را به او می سپردم و هر که مرد این میدان است قلم را بردارد و همتی کند تا ببینیم چه از آب در می آورد. اما اگر منظورتان یافتن کسی است که فیش بردارد، نامه تایپ کند و بایگانی بسازد باید صبر کنید تا خداوند بازار نشر را رونق دهد و صاحب خانه پولی در جیب آدم باقی بگذارد تا اقدامی کنم.
و بالاخره این مطلب را هم ارائه دهم که جز یک مورد نه چندان مهم، که نقل قولی را از ذهن و بدون رجوع به متن اصلی عرضه کرده ام، در سراسر نوشته های تاکنون خویش سطری را نیازمند باربینی نیافته ام. یقین بدانید اگر در این نوشته ها ذره ای ایراد اساسی وجود داشت، کسانی که به الفاظ هم گیر می دهند، آن را با موشک به کرات دیگر هم فرستاده بودند.

دوشنبه 13 آذر1385 ساعت: 11:53 توسط:ناصر پورپیرار
آقای همراه. این بحث کلی است و قابل خرد شدن نیست و گرنه باید درباره ی هر کتابی بحث مستقلی راه انداخت که لااقل به عمر من کفاف نمی دهد. اگر نمی توان وجود شهر و تجمع را در زمان محمود غزنوی اثبات کرد، پس فردوسی هم قلابی می شود و به نام بیهقی هم مثل موارد بسیار دیگر با زبانی فاخر قصه بافته اند. چنان چه به نام ناصر خسرو و با همان قلم سفرنامه بیرون داده اند. اثبات این که سفر نامه و تاریخ بیهقی را یک نفر نوشته از خوردن آب میوه ی تک دانه آسان تر است. حالا مسخرگانی خواهند گفت که از تک دانه پول گرفته ام!

آقای از چاله... هنوز در باره ی سعدی و حافظ بحثی نشده.

آقا البرز. از لطف شما ممنونم.

آقای سال های گذشته. پاسخ کامل شما در سه کتاب "پلی بر گذشته" ثبت است و در کتاب فروشی اختر تبریز احتمالا پیدا می شود.

دوشنبه 13 آذر1385 ساعت: 22:57 توسط:ناصر پورپیرار
دوستان احرار. من از زحمات خالصانه و بی دریغ گروه شما، آن هم در کعبه ی آمال باستان پرستان و زردشتیان و یهودیان و شعر پرستان و قصه دوستان و قوم گرایان و طلب کاران چشم دریده ی از دیگران، یعنی شیراز ظاهرا عنبر سرشت، که این روزها از دود اتومبیل های اش خفقان می گیرد، بی خبر نیستم و انگیزه ی این درگیری دشوار را هم می دانم که صرفا نزاع با دروغ است، نه بزرگداشت بنده، که پیوسته امتنانم را از آن بابت ابلاغ کرده ام. تذکرم از این باب بود که بدانید از چندی پیش و زمانی که بر مدعیان معلوم شد که به سعی جمعی هم نخواهند توانست پاسخی بر پاراگرافی از این تحقیقات بگذارند، نهضت ریزبینی و آویزانی به لغات و ویرگول ها و جهات اربعه و حتی جست و جوی کار آگانه برای یافتن صاحبان اصلی پیام های وبلاگ من، به قصد لوث مباحث اصلی و ایجاد انحراف در ذهن مردمی که به صورت گروهی به این نوشته ها روی کرده اند، آغاز شده است. اشاره کردم تا مبادا به دام شان بیفتید که یکی دو نشان از نزدیکی آنان با گروه شما در پیام های تان دیده بودم. موفق باشید و به دوستان و دشمنان سلام برسانید.

سه شنبه 14 آذر1385 ساعت: 12:5 توسط:ناصر پورپیرار
با معذرت خواهی. به علت به هم ریختن فایل ناگزیر شدم این چند پیام وارد شده را به صورت زیر مجددا نصب کنم.

سه شنبه 14 آذر1385 ساعت: 9:56 توسط:ناصر پورپیرار
آقای بابک. برای رسیدن به پاسخ باید کمی دیگر حوصله کنید.

آقای سهند. بررسی بازارهای کهن انجام شده ولی نمی دانم در کدام شماره است.


سه شنبه 14 آذر1385 ساعت: 11:9 توسط:عباس احمدی
اقای پورپیرار عالی است . فقط مشکلی در سایت شما وجود دارد . وقتی می خواهم متن را به نرم افزار وورد کپی کنم به هم می ریزد . لطفا اصلاح کنید که بتوان این کار را کرد. متشکرم

سه شنبه 14 آذر1385 ساعت: 11:17 توسط:البرز_البراس
بنام الله رسوا کننده مشرکین
و با عرض سلام
استاد بزرگوار
عاجزانه خدمتتان تقاضا دارم با توجه به تب و تاب مرحله حساس کنونی یادداشتهای اخیرتان در صورت صلاحدید مابقی یادداشتهای مبارک را برای تشنگان حقیقت یکجا بیاورید .
الله نگهدارتان و همه ما تا ابد مدیون تان هستیم هرچند که هیچکس به عقیده من جز الله قادر متعال نخواهد توانست پاداش راسخیتتان را در علم بدهد پس اجرتان با الله که یقینا" محقق خواهد شد ان شا الله .

چهارشنبه 15 آذر1385 ساعت: 12:8 توسط:ناصر پورپیرار
آقای بچه مسلمان. قجری نام امروزین و رایج آن حمام است، ولی ساخت آن صفوی است. در قرن 17 میلادی در همدان حمام بوده است، آماری که خواندید مربوط به پیش از صفوی، یعنی قرن 15 میلادی است. سرودن شعر به هر سبک و مضمون از هر صاحب ذوقی بر می آید و چسباندن هر شعری به نام هر شاعری کار چندان دشواری نیست. همین امروز شاید بتوان غزلی به تر از حافظ گفت و مدعی شد که متعلق به حافظ است و در نسخه ای قدیم یافت شده و مطمئن باشید که آب از آب هم تکان نخواهد خورد. این اصل کلی را بدانید که تا قرون اخیر، مسلمین واقعی به علت نهی قرآن شعر گفتن را کریه می دانسته اند. تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.

آقای بختیار. مطالب اصلی و عمده که تکلیف هر صاحب اندیشه ای را معلوم می کند، هنوز گفته نشده. مشکل متعصبین باستان ستا و فارسیان نژاد پرست نیز همین است که هرگز نخواهند دانست فردا چه حرف تازه ای خواهند شنید. این گرا را می دهم که هرچه زودتر کاردهای شان را تیز کنند و گرنه به خواست خدا و به زودی کاملا رسوا و بی آبرو خواهند شد.

چهارشنبه 15 آذر1385 ساعت: 21:26 توسط:ناصر پورپیرار
آقای وجیه زاده. تشخیص درستی است و البته توضیح و ارائه ینمونه های فراوان می طلبد، که به زمان خود موکول است.

آقای مجد. اگر زحمتی ندارد بگرد. در مورد آن دوست شما هم چشم.

آقای اتحادیه. به آن هم خواهم رسید اگر خدا بخواهد. بحث جدید به همان اندازه که بنیانی و عظیم و تعیین کننده است، حوصله هم می طلبد. زیرا بیان درست آن بسیار جز به جز میسر است.

آقای تبریزلی. آن حمایت در مقایسه با رقیبان و درست بود. چنان که امروز تفاوت چندانی میان آنان نمی بینم.

آقای علی دما. به طور اصولی درست می گویید و ناسزا نیز در مواردی سزاوار برخی کسان است. فراموش نکنید که خداوند نیز در مواردی لجوجان غیر قابل هدایت را خر و میمون خوانده است.

پنجشنبه 16 آذر1385 ساعت: 6:19 توسط:ناصر پورپیرار
به دوستانی که صرفا علاقه به صدور بیانیه های سیاسی دارند،یاد آوری می کنم که این جا یک وبلاگ تحقیقات تاریخ است.

آقای غفوری. با وجود شما و دوست تان که استادید، چه احتیاجی به من است؟

پنجشنبه 16 آذر1385 ساعت: 18:1 توسط:ناصر پورپیرار
خانم ریکین. می خواهم حرف شنوی کنم ولی پیوند ناگزیر مسائل دچار چنان دور و دورانی شده، که نمی توانم از آن خارج شوم!!! شما چند یادداشت دیگر هم به من فرصت اظهار نظر بدهید، آن گاه نگرانی های تان بر طرف خواهد شد، زیرا پس از آن به خواست خداوند دسته جمعی به تدفین باستان پرستی و تبعیت از اسراییلیات پس از اسلام خواهیم رفت.

آقای محمدی. در مناره ی مسجد تاری خانه دامغان یک تاریخ از اواسط قرن پنجم ثبت است و سنگ تاریخ دیگری در جایی از مسجد نیست. آن ها که علاقه دارمد مسجد را قدیمی معرفی کنند می گویند که مناره را یک قرن پس از بنای اصلی مسجد ساخته اند!

آقای عسکری. مطالب خود درباره کتاب علامه عسکری را ادامه دهید که مفید است. ضمنا هیچ کجا نگفته ام که دیدگاه تاریخی علامه با من یکی است، بل به ناگزیری ها و حتی تعصبات ایشان در تدوین کتاب شان اشاره کرده ام که لابد دیده اید. شاهکار این شیخ بزرگوار زیر سئوال بردن اسناد مکتوب اسلامی از آغاز تا قرن دهم هجری است، که تنها نقطه ی مشترک واضح میان تحقیقات ایشان و این حقیر است. حدس من این که ابطال بخش بزرگی از کتب اهل تسنن از سوی ایشان شما را ناراحت کرده است.

آقای یاسین. این مکتوبات و تالیفات و مقالات شامل تحریم و در محاصره اند، چندان که غالب کتاب فروشیها هم از عرضه ی آن ها با دشنام به مولف و خریدار، طفره می روند!!! تمام درها به روی این تحقیقات بسته و تمام تریبون ها نیز گرفته شده است. در حال حاضر فقط جنگ علنی در جریان است.

جمعه 17 آذر1385 ساعت: 19:20 توسط:ناصر پورپیرار
آقای منتقد عسکری. نقد موثر و مقتدر هر نوشته و کتاب و عملی، از جمله همین نقد شما بر کتب علامه عسکری، پسندیده است. نقل های من از کتب علامه عسکری به سبب شجاعت او در بیان ورود جعلیات به مقدمات تاریخ اسلام است، نه تایید دربست ایشان، چنان که این مطلب را در آغاز انتقال نوشته های او تذکر داده ام و از آن که عنوان کتاب ایشان "صد و پنجاه صحابی ساختگی" است، سوال می کنم آیا در این باب قانع شده اید که صحابه ای که برای پیامبر والا مقام معرفی شده، از جمله سلمان فارسی، واقعی نیستند؟

شنبه 18 آذر1385 ساعت: 5:42 توسط:ناصر پورپیرار
آقای سالهای گم شده. خدا رحم کرده که نخواسته اید سیاسی بنویسید!!!

خانم ریکین. از این که برای مطالعه ی این مطالب وقت می گذارید و نیز از مراحم شما سپاس گزارم. هم شما و هم من و هم کسانی که فحاشی می کنند، به گمانم در حال آماده کردن فضایی برای قبول نواندیشی در اصلی ترین مبحث ملی، یعنی هویت اند. متاسفانه کسانی شب و روز در انتشار محکم تر و مستدل تر این مدخل ها، به صورت کتاب، کار شکنی می کنند، تا چنین خرد و خمیر و از طریق وبلاگ عرضه شود. خداوند قاضی نهایی و زمانه داور میان من و ایشان خواهد بود. و بدانید آن چه تاکنون در این مبحث جدید خوانده اید هنوز مقدمه ای است بر طرح مسائل اصلی که به خواست خدا قریبا عرضه خواهم کرد.

آقای ایران. منظور من در این مباحث جدید ایران کنونی است و بدانید آن ایران بزرگ که برای زمان هخامنشیان و ساسانیان و اشکانیان ساخته اند، هرگز وجود خارجی نداشته است.

آقای منتقد عسکری. کار نیکویی می کنید، اما دو نکته: اول این که استاد عسکری در پاره ای مقاطع نسبت به آن اسامی که آورده اید، منتقد بوده اند و دوم این که نفرمودید به نظر شما آیا ایشان در اثبات منظور اصلی کتاب شان، یعنی ساختگی بودن 150صحابه ی پیامبر، موفق شده اند یا خیر؟

آقای هادی و آقای سید. از مراحم شما ممنونم.

آقای صمیمی. آن ها از حد اکثر تصور شما هم وقیح تر و بی سواد تراند.

یکشنبه 19 آذر1385 ساعت: 14:32 توسط:ناصر پورپیرار
آقای ایران و آقای قشقایی. پاسخ کامل شما در دو مقاله ی مفصل و مسلسل نصب شده در تاریخ 27/6/85 در همین وبلاگ، آمده است. به آن دو مقاله رجوع کنید. در مورد برج طغرل هم باید حوصله کنید.

20 آذر1385 ساعت: 0:21 توسط:ناصر پورپیرار
آقای منتقد عسکری. قابل قبول و طبیعی است است که استاد عسکری با دیدگاه جدید در باب اسناد اسلامی قرون نخست نا آشنا و در مباحث خود منظور نکرده باشند. این که علامه عسکری بدون تشکیک در به اصطلاح اسناد اسلامی موجود به اثبات ساختگی بودن 150 صحابه ی پیامبر گرامی پرداخته اند ارزش و اعتبار و استحکام کار ایشان را بیش تر می کند. زیرا اگر به درستی و برابر عقل و استدلال های تازه ارائه شده، فقدان این گونه ادبیات را از آغاز بپذیریم، خود به خود و بدون استثنا آن چه در باب تاریخ و فرهنگ صدر اسلام از محرر و مکتوب می دانیم باطل می شود، که تنها مرجع ما برای قبول تاریخ کنونی صدر اسلام اند. آن گاه تنها خداوند و قرآن و پیامبر برای اسلام باقی می ماند که صحیح هم همین است و نه فقط احادیث و صحابه، بل سراسر زوائد بسته شده بر تاریخ و حوادث صدر اسلام اعم از شخص و شی و اتفاق، باطل و بدون سند می شود. چنین است که اصرار دارم واجب و بدون ابهام و برادرانه تر است که جمیع مسلمین تنها بر قرآن قدرتمند متکی باشند. آن چه را که از زبان نصرالله در لبنان می شنوم و ترتیب نماز مشترک میان سنی و شیعه در لبنان از سوی حزب الله موجب امیدواری بسیار است و شاید هم الگویی برای بی غرضان شود.

چهارشنبه 22 آذر1385 ساعت: 22:23 توسط:ناصر پورپیرار
دوستان احرار. در انتهای یادداشت پیش نوشتم که حوصله کنید تا به اتفاق به دیدار عجایب دیگری از تاریخ بدون دروغ ایران ورود کنیم، که بخشی از آن به سئوالات شما نیز مربوط می شود. در یادداشت یکی دو ماه پیش نیز آورده بودم که حضور نخستین کلنی های تبلیغاتی مسلمین فقط در نوار غربی ایران و از اواخر قرن دوم هجری مختصر نشانه هایی دارد. ضمنا یونانیان مهاجرت کرده به ایران گرچه نیرویی شکست خورده از رومیان بودند اما به هر حال بقایای یک تمدن و توانایی اقتصادی و سیاسی و ایمانی و فرهنگی عظیم عهد باستان شمرده می شدند که توان مقابله با هر خطر محلی در اندازه ی ایران خرابه را داشته اند و نمی توان آن ها را با خانوارهای بی اقتدار و توش و توان دیگر مهاجران مقایسه کرد، ضمن این که می توان پذیرفت اطلاعات مربوط به خالی بودن کامل ایران از نیروی مقاوم و محافظ را، چنان که قبلا نیز گفته بودم، از سلوکیان گرفته باشند که قریب قرنی پیش از آنان در مصر و بین النهرین و حوالی مرزهای غربی ایران حضور داشته اند. با این همه بیش تر آثار همین یونانیان را در حوزه های کم تر پوریم زده مشاهده می کنیم: در افغانستان، در خراسان بزرگ، در حوالی کرمانشاه و بالاخره در فارس شما که با تعجب بسیار، کم ترین آثار تخریب پوریمی را در خود به یادگار دارد و به بررسی دیگری محتاج است. با این همه کسی به دنبال یافتن شهرهای یونانی در ایران نبوده است که بقایای بیش ترین آن ها را در فارس و در پاسارگاد و در فیروز آباد و سروستان و نیز در نسا, خراسان و مناطق عمده ای در افغانستان و در شوش و در استان مرکزی و در کرمانشاه و در سیستان پراکنده است. در باب تجمع های بزرگ قلاع توجه می دهم که این گرد هم آیی ها را بیش تر در نقاطی مشاهده می کنیم که محل اجتماع پیشین یهودیان در قبل از پوریم بوده است: در البرز مرکزی، دماوند و فیروز کوه و در نیشابور و شاهرود و سمنان و دیگر نقاط. این نشانه ی روشنی است که توجه دهم طلسم بازگشت به ایران و عمدتا برای مقابله ی محلی و ایجاد پایگاه ناکام مانده ی تازه ای علیه پیشرفت های اسلام را نیز یهودیان شکسته اند. به هر حال هنوز هم توصیه ی صبر و تحمل و صرف حوصله ی بیش تر را دارم.

پنجشنبه 23 آذر1385 ساعت: 14:42 توسط:ناصر پورپیرار
آقای آیدین. به گمان من ارگ بم یک قلعه ی غیر دفاعی و اربابی پس از دوران صفوی و حتی در قرینه هایی مستعمراتی و جدید است که با نادانی تمام و از سر تنگ دستی و بدون ارائه ی دلیل و بینه دو هزار ساله و اشکانی قلمداد می کنند. اگر این قلعه را دو هزار ساله بدانیم، پس معتقد شده ایم که در بیست قرن گذشته در حوالی بم زلزله ی شدید نیامده، که برای سرزمین ما قابل قبول نیست و گرنه مثل مورد اخیر چیزی از آن باقی نمی ماند.

آقای اتحادیه و آقای بچه مسلمان. به تدریج و با رجوع به نمونه ها، به این جزییات نیز وارد خواهم شد

  پنجشنبه 23 آذر1385 ساعت: 22:18 توسط:ناصر پورپیرار
آقای هاتف. در آن آیه ی مبارکه هیچ مطلب پنهان غیر قابل ادراکی نیست که اگر بود هم با تفسیر حل و فصل نمی شد و به حکمت الهی مربوط بود. لفظ به لفظ همان است که در آیه آمده و حکایت از بالندگی قطعی و بی تردید اسلام دارد.

آقای Iskender. کتاب اشکانیان مرا بخوانید. تمام توضیحات در آن است.

جمعه 24 آذر1385 ساعت: 1:9 توسط:ناصر پورپیرار
آقای تلمیذ. چون نمی دانم کدام یادداشت را می گویید و شما هم هزار ماشا الله کم یادداشت ندارید، خودتان زحمت بکشید و دوباره در هر محلی که می خواهید نصب کنید. ممنون

آقای احمدی. می ترسم از هول حلیم خودت و طباخ را در دیگ بیاندازی! این همه سال با دروغ ساخته ای برای آشنایی با حقیقت کمی هم حوصله نشان بده. باید حساب معده ی آن ها را کرد که تحمل تناول لقمه به لقمه و پر از چاشنی این خوراک تلخ را هم ندارند.

جمعه 24 آذر1385 ساعت: 12:57 توسط:ناصر پورپیرار
آقای علی دما. شاید هم برای شنیدن "حق" باید "صبر" کرد.

آقای امیرخیزی. پختن حلیم سنتی به حلم بسیار نیاز دارد، یعنی باید لااقل 12 ساعت از سر شب تا صبح با یک گوشت کوب بزرگ به هم زد تا اجزا گندم و گوسفند به کلی داخل همدیگر شود. به گمان من نگارش حلیم با های جیمی منعکس کننده حوصله ای است که پخت آن می برد.

جمعه 24 آذر1385 ساعت: 16:20 توسط:ناصر پورپیرار
آقای بچه مسلمان. تلخی این مطالب موجب شده که گروهی شاتوبریان هایی را هم که در زندگی خورده بودند، بالا بیاورند. به تعلق اقلیمی و زادگاه و عقاید سیاسی به اصطلاح مورخینی که در آمریکا و انگلیس و فرانسه و آلمان و روسیه تاریخ ایران و همگی با یک مضمون نوشته اند، توجه نکنید. تمامی آن ها بدون استثنا حقوق بگیر کنیسه و کلیسایند و سطری نوشته ی قابل اطمینان ندارند. چنان که اسکندر هرگز از ایران خراب شده در پوریم گذر نکرد و یا تخت جمشید هیچ گاه بنای قابل سکونت و از نظر معماری تمام شده نداشت که کسی را به طمع تصرف دارایی های آن به ایران بفرستد. ایران از پس پوریم تا اسلام مطلقا از حضور انسان خالی و محروم و از پس طلوع اسلام نیز ترکیبی از قلعه نشینان مجزا و مستقل بوده که در حال بررسی آنم.

یکشنبه 26 آذر1385 ساعت: 14:38 توسط:ناصر پورپیرار
آقای بختیار. پاسخ شما همان است که نوشتم. ضمنا پوریم را تمام یهودیان اعم از خاخام و غیر آن قبول دارند، زیرا که ماجرای آن در تورات ثبت است.

دوشنبه 27 آذر1385 ساعت: 20:42 توسط:ناصر پورپیرار
آقاي iskender. بسيار از قافله عقب مانده ايد. در دوران کهن هرگز مجموعه ابنيه ي به اتمام رسيده و قابل بهره برداري در محل کنوني موسوم به تخت جمشيد نبوده است که يونانيان بر آن نامي بگذارند. نام گذاري جديد هم شايسته ي همان تمسخري است که مي گويند در سريال برره متوجه آن شده است.

آقاي kaybolan yillar. عقل و چيزشان مخلوط شده.

آقاي عزت الله. داستان ترک بودن سومري ها و اشکانيان و يا قصه هاي مربوط به سردار بابک خرم دين ادامه و قرينه اي بر مهملات مربوط به هخامنشي است که سازندگان اصلي آن معلوم اند. برخی ها فراموش می کنند که شتر سواری دولا دولا نمی شود و ورود به مبانی استثنا بردار نیست.

آقاي مهرداد. با وجود توضيات متعدد بار ديگر اسلوب اين بررسي ها را روشن مي کنم که بر دو پايه قرار دارد.
!. بررسي نقادانه ي هر مدخل بر اساس فرض هاي موجود.
2. بررسي ماهوي و نهايي هر مدخل بر اساس برداشت هاي جديد.
آن چه به نظر شما تناقض آمده حاصل ناتواني و یا نا آشنایی در تفکيک اين دو مبحث است. در اين باب تنها مدخل اشکانيان را در هر دو حوزه بسته ام و مابقي مدخل هاي ديگر هنوز گشوده است. يعني هنوز کسي نمي داند که در باب هخامنشيان و تخت جمشيد و ابنيه و دولت و مظاهر ساساني و فرهنگ اسلامي و قدرت هاي سياسي پيش از صفويه و خود صفويه و گل نبشته ي بابلي کورش و مسائل بسيار ديگر نظر نهايي چه خواهد بود و از آن جا که تمام مدخل هاي موجود در باب تاريخ و فرهنگ ايران و اسلام و شرق ميانه در دوران پيش و پس از اسلام بسيار کلان و دريافت آن مافوق ادراک گروه هاي بسياري است، پس ناگرير بر هر يک مقدمه هاي روشنگر و آماده و آگاه ساز مفصلي مي گذارم تا هضم نظر نهايي آسان تر شود. اين مقدمات بيش تر بر اثبات وسعت حوزه ي جعل در تلقين و القا داده هاي موجود است که موجب وحشت و عصبانيت محافل مخصوص وابسته به اورشليم شده است.

سه شنبه 28 آذر1385 ساعت: 4:31 توسط:ناصر پورپیرار
آقای البرز. گشودن برخی بحث های فرعی و تکراری و بی حاصل، در میان این مدخل های نوی که دقت در آن ها تکلیف مشتاق به دریافت جقیقت را معلوم می کند، نقب زدن عمدی به فرعیات است.

آقای همراه. قبلا از آقای منتقد هم پرسیده بودم که آیا علامه ی عسکری قادر نبوده اند که در فهرست صحابه ی پیامبر والا تشکیک هم ایجاد کنند، که بی جواب ماند. در نخستین باری که با نقل هایی حضور علامه را در کتاب های پلی بر گذشته اعلام کردم یاد آور شدم که ایشان هم نظر به اشکالات دیگران داشته اند نه کج فهمی های خودمان، ولی این امر از اهمیت طرح مطلب ایشان ذره ای نمی کاهد زیرا متوجه کردن مدافعان اندیشه های فرقوی، با هر نام که باشد، به ضرورت بازنگری، خدمت بزرگی به اتحاد اسلامی و رفعت باز هم بیش تر قرآن است.

آقای علی. اطلاعی از یافته های بم ندارم. اگر لینکی می شناسید، معرفی کنید تا بخوانم

چهارشنبه 29 آذر1385 ساعت: 8:9 توسط:ناصر پورپیرار
آقای محمود. کلید و ملاک تشخیص صداقت وارد شوندگان به موضوع و سوژه ی یهود، از برخورد یهودیان با آنان معلوم می شود. آن شخص و مبحثی را که محدود و مسخره و متهم می کنند، مشغول روشن کردن بنیان یهودیت است و آن را که اعتبار و شغل و تریبون و امکانات می دهند تا بلندتر داد بزند، بی اعتنا به ظواهر و تظاهرات اش، در خدمت یهود بدانید. استثنا هم ندارد.

چهارشنبه 29 آذر1385 ساعت: 10:36 توسط:ناصر پورپیرار
آقای احمدی. از تعارفات شما ممنونم. کتاب هیچ کس جرات ندارد حوالی سال های 1360 به وسیله ی آقای دکتر عبدالخلیل حاجتی ترجمه و "موسسات خدمات فرهنگی رسا" چاپ کرد. نام کامل کتاب "هیچ کس جرات ندارد آن را توطئه بنامد" است گممانم هنوز در مقابل دانشگاه تهران نسخه هایی از آن یافت شود.

چهارشنبه 29 آذر1385 ساعت: 11:18 توسط:ناصر پورپیرار
آقای منتقد عسکری. با این همه گمان می کنم که ردیه ی شما بر علامه عسکری ماهوی نیست و انگیزه ی فرقوی دارد. در اسلام و شمشیر 45 مبحثی در باب حدیث گشوده است که معلوم می کند نه شیخ بزرگ ناصرالدین البانی و نه هیچ کس دیگر قادر به تفکیک و دسته بندی حدیث با فرض تجلید درست و نادرست آن نیست زیرا چنین ابزاری وجود ندارد الا این که شما زمان را به عقب برگردانید و یا وسیله ای بیابید که سخنان پیامبر والا را بازتاب دوباره دهد که تحقق هیچ یک اینک ممکن نیست. پرسش اصلی چنین است که در قرآن مبارک هیچ دون خداوندی مجاز به دخالت در امور دین نیست و در این باب کسی مستثنی نشده است، پس اگر احادیث را پایه ای از تفرق در دین کرده اند و غالب این احادیث از قول و زبان صحابه بیان می شود، لااقل با همین اسلوب باید که با حذف هر حدیث راوی و محدث آن را هم به عنوان کذاب از زمره ی صحابه ی پیامبر والا حذف کنیم که گمانم تعدادی صحابه ی شناسا هم برای حذف کم می آورید. اجازه دهید به جای هو کردن یکدیگر محققانه به مبانی ورود کنیم. می پرسم دینی که مالک و صاحب قرآن محکم و مبارک است، به احادیثی که مصدر آن ها معلوم نیست، چه نیازمند است؟

آقای علی دما. تشخیص درستی داده اید. اگر ایران هم مانند آفریقا طلا و الماس و مس و چوب های قیمتی داشت، یقین بدانید که ایرانیان نیز چون هندیان در لشکر استعماری بریتانیا خدمت می کردند و یا چون سیاهان به مزارع آمریکا برده می شدند. آن توهم های ناسیونالیستی که گمان می کند ما با هوشیاری و مقاومت خود مستثنی شده ایم، تاریخ و استعمار کهنه و نو را نمی شناسد.

پنجشنبه 30 آذر1385 ساعت: 15:54 توسط:ناصر پورپیرار
آقای تلمیذ. کلمه ی سراب دو بار در کتاب خدا آمده در نور 39 و در نبا 20. اسم است و تشابه آن با لغات فارسی امروزین جز حاصل تصادف و تخلیط نیست. اسامی الزاما به ریشه نیاز ندارند چنان چه سراج و جبال و جمل. اما نمی توانید تقدم این کاربرد را در زبان به اصطلاح فارسی بر اساس شباهت امروزین آن مدعی شوید مگر این که متنی پیش از نزول قرآن بیاورید که در آن سراب با معنای قرآنی آن در فارسی به کار رفته باشد، که ناممکن است ، زیرا اصولا پیش از اسلام و از مبدا پوریم متکلمی به هیچ زبانی در ایران نبوده است. بنا بر این سراب نیز برداشته ای از سوی وارد شوندگان به ایران از پس اسلام است، که اینک آن را فارسی و بومی گمان می کنیم. و مسلم بدانید که هیچ اثری از زندگی پس از پوریم، در هیچ اندازه و صورتی، قبل از برآمدن اسلام در ایران، نشانه ی مادی ندارد. قرآن کلام انسان نیست، به عاریه نیاز ندارد و تحریف در آن به صد دلیل ناممکن است.

آقای ایزدی. به یقین بدانید که در زمان خلفای راشدین نقل و حدیث از رسول الله رواج نداشته، که خلفای راشدین مانع نشر آن شوند. ساخت حدیث و به طور عام تلقین تاریخ کنونی اسلام، در زمره ی شگردهای میانی قرون هجری و در مواردی بسیار هم جدید است. چنان که عاملی احادیث قدسی اش را در زمان صفویه تنظیم کرده است!!!

جمعه 1 دی1385 ساعت: 11:35 توسط:ناصر پورپیرار
آقای مقدم و آقای بچه مسلمان. حجاری شیخ خان یک گزارش تاریخی است و نه محلی و خانوادگی و معلوم است کسی با شتاب و ناپخته خواسته است در فرصتی کوتاه و با تنها وسیله ی ماندگاری که در روزگار او میسر بوده، یعنی حجاری بر سنگ، گزارش نمونه واری از یک ماجرای عمومی برای تاریخ و آیندگان باقی گذارد. به همین دلیل مهاجم به صورتی غول آسا و غریبه و نابرابر با اعضا خانواده و مجهز به تمام آلات قتل معرفی شده که با یک نزاع محلی بی تناسب است. آیا سرانجام بر سر این حجار هم همان آوردند که بر اهالی آن محله ی زیرزمینی در آذربایجان آمده بود؟ اگر کسی مثلا خدای ناکرده میراث فرهنگی ما بخواهد حقیقت را به مردم گزارش هد، بازخوانی همین کتیبه ی تراشیده هم با وسایی که امروز سراغ داریم ناممکن نیست تا تکلیف پوریم به سهل ترین صورتی معین شود. گرچه در شرایط کنونی باید دعا کنیم اصل این نقش را هم پاک تراش نکنند. اگر به قصد یافتن آثار و علائم پوریم تنها غارها و مخفیگاه های طبیعی ایران را بگردیم هنوز هم آثار بسیاری از کسانی خواهیم یافت که ناکامانه کوشیده اند خود را از عواقب آن قصابی نجات دهند.

جمعه 1 دی1385 ساعت: 15:25 توسط:ناصر پورپیرار
آقای فریدون. خداوند در قرآن قدرتمند تفرق در دین و فرقه گرایی را بدون تفکیک، یکسره مذموم گفته و در آیه 159 سوره ی انعام پاسخ به آن ها را به روز جزا موکول کرده است. چنان که در آیات 31 و 32 سوره ی روم فرقه گرایان را در ردیف مشرکین یعنی نازل ترین مقام عقیدتی در نزد خداوند می شمارد. تفرق در دین مذموم است و موکول به نام معینی نیست.

آقای کرمانی. شخصا و از نزدیک و نیک به احوال آن دو نفر واقفم و مواضع فرهنگی شان نیز بر کسی مکتوم نیست. از این قبیل درماندگان فراوان اند و کاری جز شبهه پراکنی و دروغ گستری ندارند. شاید لازم باشد بخشی از مقدمه ی گری آلن را در این جا نیز بگذارم.
"می کوشند با حمله به کتاب و یا نویسنده اثرات آن را خنثی کنند، این حضرات چنان منافع حیاتی و عمیقی دارند که ناچارند شما را از کشف حقایق بازدارند و برای حمله به این کتاب وسیله ی ارتباط جمعی را در اختیار دارند... در مبارزه علیه این کتاب بر غلط های چاپی انگشت خواهند گذارد یا نکته ای قابل بحث را مطرح می کنند و در صورت لزوم حتی به دروغ پردازی متوسل خواهند شد تا کتاب را لکه دار و از این راه موقعیت خود را حفظ کنند،.

شنبه 2 دی1385 ساعت: 8:15 توسط:ناصر پورپیرار
خانم ریکین. امکان ادامه ی این تحقیق کمر شکن، مدیون الطاف و تعارفات دوستانی چون شماست. هرچند دشمنان نواندیشی نیز با اصرار در تبعیت از کهنه خواهی، آدمی را به بیرون راندن این نمایندگان یهود از صحنه ی فرهنگ تحریص می کند. به ویژه بیت دوم آن شعر ترکی بسیار زیبا و عمیق بود. شادمان و پر شور بمانید.

آقای scythian. با مخالفت های شما آشنا نیستم و مضمون آن ها را نمی دانم. بدانید که غربیان یا به قول شما آنگلوساکسون ها دشمن بشریت اند، ایرانی و ترک و عرب و آفریقایی و چینی و هندی و و یتنامی و سرخ پوست و غیره هم برای شان تفاوتی ندارد. همین بوی نژاد پرستی که از جملات شما بلند است حاصل آشوب فرهنگی است که آن ها در ذهن ما پدید آورده اند تا حین دشمنی با یکدیگر، آن ها مشغول جنایات و دزدی های خود شوند. در 500 سال اخیر که یهودیان مهار تحرک تاریخی غرب را به دست گرفته اند، جهان جز با مصیبت و رنج و غارت و دروغ بافی رو به رو نبوده است.
+ نوشته شده توسط ناصر پورپیرار در پنجشنبه دوم فروردین 1386 و ساعت 21:0
ارسال شده در پنجشنبه، ۰۲ فروردین ماه ۱۳۸۶ ساعت ۲۱:۰۰ توسط naina

ارسال پیام به این نوشته
نام: *
ای میل:
وب سایت:
پیام: *
کد امنیتی: *
عکس جدید
نظر بصورت خصوصی برای نویسنده مطلب ارسال شود
دوست گرامی پیام شما پس از تأیید نویسنده نمایش داده خواهد شد.
 
 

کلیه حقوق مندرجات این صفحه برای وب سایت ` حق و صبر ` naria.asia محفوظ است.

طراحی و راه اندازی،
گروه برنامه نویسی تحت وب بنیان اندیشان