ایران شناسی بدون دروغ، 108

آشنایی با ادله و اسناد رخ داد پلید پوریم

مدخلی بر ایران شناسی بی دروغ و بی نقاب، ۱۰۸

باید جای خود را در این تحقیقات تاریخی تغییر دهم، به پنجره ی دیگری رو کنم، پرده ی نو تری را کنار زنم و به مبحثی وارد شوم که بر موضوع ورود گروهی با عنوان صفوی، به تاریخ اخیر ایران، نوری خیره کننده می تاباند و لازم است به مطلبی بپردازم که گرچه تاثیر آن بر تاریخ ایران، به نحوی که بیان می کنم، هرگز مورد توجه نبوده، اما در این رسیدگی معلوم خواهد شد که بی تردید، از زمانی معین، بررسی تاریخ هیچ خطه ی عالم، بدون در نظر گرفتن تحولات جهانی، ممکن نیست.

«کشف راه دریایی هند، توسط دریانوردان پرتغالی، بی شک یکی از مهم ترین وقایع تاریخ جهان است و عده ای از مورخین آن را آغاز عصر جدید می دانند. پیش از آن که دریا نوردان شبه جزیره ی ایبری، آفریقا را دور بزنند و یا آمریکا را کشف کنند، اجتماعات انسانی، جدا و بی خبر از هم، در نواحی مختلف دنیا به سر می بردند و اطلاع چندانی از حال یکدیگر نداشتند. مردم آسیا و اروپا از اجتماعاتی که در تمام آمریکا و قسمت بزرگی از آفریقا و اوقیانوس آرام وجود داشت، بی خبر بودند. اروپای غربی اطلاع اندکی از تمدن های آسیا و شمال آفریقا داشت. اهالی ناشناخته ی بسیاری از نواحی جدید نیز به طریق اولی، هیچ گونه اطلاعی از اروپا و برخی از نواحی آسیا نداشتند. در سایه ی کوشش دریا نوردان پرتغالی و پیش تازان کاستیلی بود که شاخه های پراکنده ی عالم انسانی به هم نزدیک شدند. چنان که گذشت، البته در این کار نیت خیر بشر دوستانه ای در میان نبود و شاید هم نتیجه برای برخی از ملل کشف شده فاجعه بار بود ولی به هر حال این دوره ی جدید در تاریخ بشر او را از پراکندگی و در عین حال وحدت نژاد خود در سراسر دنیا آگاه ساخت و بزرگی کره ای را که در آن زندگی می کند، آشکار کرد». (حسن جوادی، ایران از دیده ی سیاحان اروپایی، ص ۱۶۵)

هیچ شکی در این مطلب روا نیست که تشخیص و ترسیم گرافیک جغرافیای جهان، تعیین فرم هندسی و حتی نام گذاری بر قاره ها و سرزمین ها، پیش از کامل شدن تصویر عمومی زمین، ناممکن بوده است. زیرا خطاب بدون شناخت در ردیف اوهام قرار می گیرد و قصه های کنونی که روابط گسترده مثبت و منفی بین المللی، در دورانی را باز می گوید که آگاهی های جغرافیایی آدمی در حد صفر بوده و هنوز بخش بزرگی از ملل جهان صورت سیاسی به خود نگرفته بودند، ایجاد انحراف در شناخت تاریخ است. بدین ترتیب آشنایی های ما نسبت به دنیای اطراف، از زمانی آغاز می شود که دریا نوردانی شجاع به پهنه ناشناخته ی اوقیانوس ها وارد شدند تا برای تاجران مشتری و مواد اولیه ی ارزان بیاورند، برای زمین داران بزرگ نیروی کار برده وار شناسایی کنند و برای کلیسا راهی بگشایند تا کشیشانی نظامی شده و یا نظامیانی صلیب به دست، مردم آرام و بی آزار آفریقا و آمریکا و آسیای دور را با کلیسا و تازیانه و کار اجباری و گلوله آشنا کنند. با خروج ناخدایان کنجکاو و جسور از محدوده سواحل محلی، از میانه ی قرن پانزدهم میلادی، و راه یابی کشتی ها و ملاحان سودا زده به سرزمین های دور، پس از قریب قرنی، سرانجام نقشه برداران و رسّامانی پدیدار شدند که با جمع بندی اطلاعات ناخدایان، اندک اندک و به روش آزمایش و خطا، تصویری از جهان را، ذهنی و یا واقعی، بر کاغذ آوردند، مردم دنیا را که به محدوده بومی خود دل خوش بودند به گستردگی و وسوسه انگیزی جهان پهناور آگاه کردند و آفریقا و آمریکا و خاور میانه و چین و هند و خاور دور، نام های رویایی برای گروه متنوعی از فرصت طلبان و ماجراجویان  شد.

کتاب «پایان زمین، ۱۰۰نقشه که مفهوم جهان را تغییر داد»، اثر جرمی هاروود، که نقشه ی بالا را از صفحه ی ۵۸ آن برداشته ام، در زمره ی آن کتاب های جغرافیا نیست که مثلا برای تولید خلیج فارس از ۲۷۰۰ سال پیش شمای کاملی از گرافیک سراسر کره ی زمین را همراه نام خلیج فارس ارائه می دهند!!! این نقشه ی سراسری از قاره ی آمریکا، در آن کتاب، که درست صد سال پس از کشف آن قاره ترسیم شده، نشان می دهد که تلاش نقشه برداران و ملاحظات دیداری ملاحان و ناخدایان، علی رغم صدها سفر اکتشافی، پس از قرنی، هنوز نتوانسته بوده است شمای قابل تایید و مطابق با طبیعتی، برای قاره ی آمریکا فراهم کند.

«نقشه آمریکا، مایکل مرکاتور، آلمان ۱۵۹۵. بیش از بیست سال طول کشید تا ژراردوس مرکاتور (۱۵۱۲-۱۵۹۴)، نقشه ها و اطلس ارزشمندش را تهیه کند. در واقع او هرگز موفق به اتمام کار نشد و این نقشه سالی پس از مرگ او منتشر شد که اعضای جوان تر خانواده اش، از جمله نوه اش مایکل تکمیل کرده بودند. تهیه ی این نقشه نقطه عطفی در شناخت اروپاییان نسبت به جغرافیای «دنیای جدید» محسوب می شد. دوره ای که عصر اکتشافات نام گذارده اند، نتایج بسیار مهمی نه تنها برای اروپا که برای تمام دنیا در پی داشت. در آن زمان ناخدایان جسور کرانه های ساحلی دنیای قدیم را ترک و سفری را به پهنه ی اوقیانوس ها آغاز کردند که در زمره ی بزرگ ترین اکتشافات بشر خوانده شده است». (جرمی هاروود، پایان زمین، ص ۵۹، متن اصلی)

جست و جو در نقشه های کتاب «پایان زمین» به خوبی وسعت تسلط جعل در داشته های تاریخی، به خصوص در موضوع ایران باستان را اثبات و معلوم می کند که خواب های پریشان سازندگان امثال هردوت در تدارک چند هزار کشتی و میلیون ها سرباز، برای داریوش و خشایارشا، که از مسیرهای دریایی هنوز نامکشوف، خود را به یونان برسانند و جنگ های دریایی بین المللی به راه اندازند، تا چه اندازه بیمار گونه بوده است.

 

این نقشه ی جهان را، والدسی مارتین مولر آلمانی در سال ۱۵۰۷تهیه کرده است. نقشه، با صورت جهانی که امروز می شناسیم، مدت ها پس از ورود مکتشفانه ی انسان به پهنه ی اوقیانوس ها، هنوز بسیار متفاوت است و فقط قاره ی آفریقای آن به طور نسبی صورت طبیعی خود را دارد. در غرب کاریکاتوری از آمریکا را می بینیم، خاورمیانه و سرزمین های عربی شباهت کمی به فرم واقعی خود دارند، در جای ایران دریایی مربع شکل نشسته است، هند را گویی پشت و رو کرده اند و در آسیای دور یک دماغه و زائده ی بلند و ناشناخته مصور است که از جا به جایی هند در تصورات رسّام و یا از دروغ سازی های معمول ملاحان و نقشه برداران کشتی ها خبر می دهد، که هر یک به نوعی مشغول بافتن اغراق بوده اند. عرضه ی چنین نقشه ای که اندازه ی اعتبار و قدمت آن را در مطلب زیر می خوانید، خود نشان می دهد که آدمی تا قرن شانزدهم نیز نسبت به جهانی که در آن می زیسته، چشم انداز سالمی نداشته است.

«نقشه جهان، مارتین والدسی مولر، آلمان ۱۵۰۷. این نقشه به ابعاد ۱۳۴٫×۲۴۴ سانتی متر، نخستین نقشه ای است که جای آمریکا در موقعیت جغرافیایی جهان را نشان می دهد. نامی که به افتخار کاشف ایتالیایی، آمریگو وسپوچی، نخستین اروپایی که «دنیای جدید» را معرفی کرد، برای این قاره انتخاب کردند. از این نقشه که در زمره ی به ترین رسّامی های زمان خود است، تنها یک نسخه باقی ماده بود که کتاب خانه ی کنگره درسال ۲۰۰۳ برای تصاحب آن ده میلیون دلار پرداخت». (جرمی هاروود، پایان زمین، ص ۶۶، متن اصلی)

چیزی نگذشت که ماجراجویان و کنجکاوان، برای به چنگ آوردن سود های باد آورده ی کلان، سوار بر هزاران کشتی، با امکانات فنی تازه به دست آمده برای عبور از اوقیانوس ها، راهی اکتشاف جهان شدند و چنین به نظر می رسد که راه شرق و به دست آوردن ادویه ی ارزان هند، خواستاران بیش تری داشته و پیشاهنگ این سودا زدگان حریص را پرتقالی ها تشکیل می داده اند.

«دور زدن آفریقا به تدریج و در مراحل مختلف انجام پذیرفت و درنوردیدن فواصل نسبتا کم برای ملوانان آزموده ی پرتغالی مشکل نبود، گرچه در بازگشت مبارزه با بادهای شمالی و جریان های کنار ساحل سفر را پر مخاطره می کرد ، ولی از همه مهم تر ترس آن ها از دریاهای ناشناخته بود که شاید برای مردم روزگار ما قابل درک نباشد. تقریا تمام دریا نوردان آن دوران کوشش می کردند که از «دماغه نه» فراتر نروند چون فکر می کردند که جنوب این ناحیه، «دریای تاریکی» غیر قابل کشتی رانی است. مردمان تحصیل کرده هرچند کم و بیش از کرویت دنیا با خبر بودند ولی دنیا را به دو ناحیه ی مسکون و غیر مسکون تقسیم می کردند و می گفتند آفتاب در خط استوا چندان به زمین نزدیک است که دریا به جوش می آید و تمام موجودات زنده هلاک می شوند. و سیاهی رنگ مردمان شمال آفریقا و پهنه ی وسیع و لم یزرع صحرای کبیر را به عنوان نشانه ای از عدم وجود حیات در نقاط گرم تر ذکر می کردند. اکثر ملاحان معتقد به اژدها و حیوانات غول پیکری بودند که کشتی ها را درهم می شکستند... با این همه پرتغالی ها به تدریج و در مراحل مختلف دور آفریقا را پیمودند تا به دماغه ی امیدواری رسیدند و با پیشرفت سفرهای دریایی بر معلومات دریا نوردان نیز افزوده می شد». (حسن جوادی، ایران از دیده ی سیاحان اروپایی، ص ۱۶۷)

به این ترتیب سد سکون و خواب بی خبری از جهان اطراف شکسته شد و در هر دهه گروه های تازه ای با کشتی های تجهیز شده برای گذر از هر دو سوی شرق و غرب اوقیانوس ها آماده ی سفر می شدند. عصر نخستین دنیا گردی ها آغاز شده بود و خطر شناخت ایران خالی از تعلقات تاریخی بر مجریان پوریم آشکار تر می شد. هنوز چند سالی از عبور بارتلومی دیاس از دماغه ی امیدواری در ۱۴۸۷ و رسیدن واسکوداگاما به هند در ۱۴۹۸ میلادی نگذشته بود، که سیاحان دیگری با نام های آفوتسو دوپایوا و پرودو کویلها، به سفارش پادشاه پرتغال، برای جمع آوری اطلاعات جغرافیایی و شناخت مراکز تجاری و کالاها، به سمت شرق حرکت کردند و خطر برملا شدن واقعیت ها در سرزمین پوریم زده ی ایران فزونی ملموس گرفت. هنوز کسی از گزارشات سیاحان پرتغالی درباره ی شرق و به ویژه از اوضاع ایران با خبر نیست و هنوز چیزی در باب سفرنامه های پرتغالی ها به ایران بیرون نداده اند، اما تا بخواهید مسافرانی قلابی، برای دوران مقدم بر صفویه، چون ناصر خسرو و ابن بطوطه و ابودلف و ابن فضلان و ابن حوقل و مارکوپولو و کلاویخو و حتی فیثاغورث داریم که ایران خاموش را از غلغله ی شهرهای بی نشان، صدای زنگ کاروان های دروغین و هیاهوی باربران در کاروان سراهای خیالی پر کرده اند و کتاب های مضحکی با نام مسالک و ممالک از مولفان مختلف وجود دارد، که هیچ را به خوبی در خیال خود آراسته و به نام های دل به خواه خویش، توصیف کرده اند. 

«در دوره ی صفویه تعداد سیاحانی که به ایران سفر کردند فزونی گرفت و سفر نامه های جالبی چون نوشته های شاردن، تاورنیه، پیترو دلاواله و غیره چاپ شدند. از این میان سفرنامه های پرتغالی ها و اپانیایی ها در عصر صفوی تا حد زیادی ناشناخته مانده اند. مدارک خطی زیادی در کتاب خانه های لیسبون و مادرید درباره ی ایران وجود دارد که مطالعه نشده اند و آثار عمده ی چاپ شده ی سیاحان این دو کشور نیز به فارسی ترجمه نشده است». (حسن جوادی، ایران از دیده ی سیاحان اروپایی، ص ۱۶۴)

به خواست خداوند و به زودی و در یک مطالعه ی تطبیقی به خواستاران معلوم خواهم کرد که حتی یک سیاح واقعی از ایران ماقبل صفوی گذر نکرده، و با فرض عبور چنین سیاحی، به مطلبی برای بیان برنخورده و بدون اندک انکار و با ادله ی قانع کننده، اعلام می کنم که صد در صد سفرنامه های منتشر شده در باب ایران ماقبل صفوی، سطر به سطر و بدون ظهور هیچ ابهامی، تولید دروغ برای پوشاندن خلاء موجود در هستی ایران پیش از صفویه است. بدین ترتیب تحولات ناشی از گسترش دریانوردی در جهان، نه فقط موجب کشف آمریکا، بل موجب ظهور سرزمینی به نام ایران شد که گروهی در آن عجولانه مشغول بازساخت زیر بناهایی بودند که پیش تر، نمونه های اندکی از آن نیز بر پا نبوده است. آن ها دیگر صلاح نمی دیدند سرزمینی به بزرگی ایران را، همچنان بدون تاریخ و تولید و ملت و شهر، در معرض تماشای جهانیان بگذارند و دنیای نو شونده و به حرکت درآمده و سیاحان و ملاحان فضول را در باب برهوت ایران به کنجکاوی وادارند. این راز همزمانی نسبتا دقیق تحرک انسانی در عرصه ی دنیای تازه کشف شده با ظهور دولت صفوی در ایران است که سرزمینی دو هزار سال خالی از تجمع و تحرک و تولید را، ناگهان به صورتی غیر عادی و نمایشی، مشغول ریختن توپ، ساختن عمارات عالی، بر پا کردن صدها کاروان سرا و بازار و حمام و پل و سد و بنای مساجدی بی نظیر به همت صفویان می بینیم، بدون این که به ما توضیح داده باشند که سران آن سلسله، از کجا آمده اند و چنین سرمایه ی گزاف و قدرت فنی و زیر بنای تکنیکی را از کدام پیشینه بومی و قومی و از کیسه ی انباشت کدام سرمایه ی ملی برداشته اند!!! پس با این نگاه و نمایه، به توضیح و تشریح و ارائه ی اسناد کافی درباره ی حقیقت سلسله ی صفویه وارد شوم. (ادامه دارد)

+ نوشته شده توسط ناصر پورپیرار در پنجشنبه هفدهم آبان 1386 و ساعت 17:0 | نظرها در ناریا

ارسال شده در پنجشنبه، ۱۷ آبان ماه ۱۳۸۶ ساعت ۱۷:۰۰ توسط naina

ارسال پیام به این نوشته
نام: *
ای میل:
وب سایت:
پیام: *
کد امنیتی: *
عکس جدید
نظر بصورت خصوصی برای نویسنده مطلب ارسال شود
دوست گرامی پیام شما پس از تأیید نویسنده نمایش داده خواهد شد.
 
 

کلیه حقوق مندرجات این صفحه برای وب سایت ` حق و صبر ` naria.asia محفوظ است.

طراحی و راه اندازی،
گروه برنامه نویسی تحت وب بنیان اندیشان