ایران شناسی بدون دروغ، 133

 آشنایی با ادله و اسناد رخ داد پلید پوریم

مدخلی بر ایران شناسی بی دروغ و بی نقاب، ۱۳۳

مختصر این که رجوع به نمونه های موجود از خط دیرین عرب، ظهور صاحب نظر و تالیف، در این یا آن زمینه و مبحث را، با خوش بینانه ترین فرض، به نیمه دوم دوران اسلامی منتقل و هرگونه ادعای کتابت در هفت قرن نخست هجری، در این یا آن مقوله را، ابطال می کند. چنین ادعایی با این نشانه ی درست نیز تصدیق و تایید می شود که بی تردید یافتن عین هر کتاب و یا قرآن نوشته ای، با خط بالغ و قابل و کامل شده عرب، که عمری دورتر از قرن هفتم و حتی هشتم هجری داشته باشد، ممکن نیست. یافته های کهن تر، نخست منحصر به اوراق آزاد قرآنی با خط سنتی عرب و به صورت پوست نوشته هایی صحافی ندیده است و سپس اسناد و اوراق خصوصی و غالبا نوشته بر پاپیروس، که با نمونه های تاریخ خورده و دوران دراز استفاده از آن ها آشنا شده ایم. اگر این قضاوت را به عرصه ی زبان فارسی نیز بکشانیم ناگزیر به این اعترافیم که یافتن نوشته ای به خط و زبان فارسی، به هر مقدار و با هر متن و بر هر مواد و ماتریال، که دراز عمرتر از چهارصد سال پیش شناخته شود، غیر ممکن است. در این صورت قضاوت در باب کتاب های عربی و فارسی، که تالیف و تهیه آن ها را به قرون نخست اسلامی برده اند، با خواننده ای است که در راه وصال و وصول به حقیقت، از کس و چیزی نمی هراسد، دلواپس نام و نان خویش نمی شود و تعصب و توقف بر نادانی را گناه می شمرد.

سند ۱                                                                      سند ۲

در صفحه ی ۱۶۷ متن اصلی تاریخ اسلام آکسفورد، با نمایش تصویر سند۱ نوشته اند: «عبدالرحمان الصوفی کتاب المجستی را در قرن سوم هجری تالیف کرده و این تصویر برگی از رونویس آن است که برای شاه زاده الغ بیک بن شاهرخ در قرن هشتم هجری و به عهد تیموریان فراهم کرده اند». این تحقیقات می خواهد کسانی را وادارد که از خویشتن و یا فراهم آورنده ی این موهومات بپرسند حضور عبدالرحمان صوفی در قرن سوم چه گونه اثبات می شود، این صاحب تالیف به آن دوران با آموزش در کدام مکتب و مدرسه نجوم آموخته، با کدام خط کتاب نوشته، این نسخه کامل و باجمال و پخته و غمزه دار، چه گونه و با مراجعه به کدام منبع اصلی و در چه زمانی فراهم شده و اصولا چرا تمام کتاب های مسلمین را که به عهد ما علنی کرده اند، بدون استثنا با اصل دست نوشته و زمان تالیف، قرن ها فاصله دارد؟!! چنان که در ابتدای قرن سوم، برابر سند ۲، مندرج در صفحه ی ۱۸۶ کتاب تاریخ اسلام آکسفورد، صاحب الخوارزمی بزرگ شده ایم، مولف کتاب الجبر و المقابله که با قضاوت درباره ی خط آن، این نسخه را نمی توانسته اند زود تر از قرن هشتم و نمی دانیم از روی کدام اصل بازنویسی کرده باشند. آیا عجیب نیست که از آغاز اسلام تا قرن ششم هجری پوست نوشته ی قرآنی و پاپیروس نوشته های رسمی و غیر رسمی، با خط خام عرب به فراوانی یافته ایم و از تالیفات بزرگان صاحب کتاب در شرق و غرب جهان اسلام، به قدر پشت ناخنی اصل نوشته نداریم تا لااقل بدانیم خط ان ها چه گونه بوده است؟!!

  

سند ۳                                                                           سند ۴

به همین سیاق و سان، در صفحه ی ۱۹۹ همان تاریخ اسلام آکسفورد، با نمایش تصویر سند ۳، کتابی از یحیی النحوی را معرفی می کنند که ظاهرا در زمان عمر و عمروعاص مقالات پزشکی جالینوس را ترجمه و با تصاویری از پزشکان یونانی با نام های به وضوح ساختگی، چون جالینوس و مارینوس و افلاغورس و بوتاغورس و حتی ابراقلیدوس به سیمایی که در فوق ملاحظه می کنید، منتشر کرده است و اگر هوس دیدار از یک قرائت خانه قرون وسطای اسلامی را دارید، پس در سند ۴، تصویری از کتاب خانه های بغداد را در مقامات حریری ببینید، که گنجینه ای از کتاب های تا قرن ششم هجری را، برابر دیدگان تان می نهد که با جلدهای چرمی ناب، چون خشت بر روی هم در قفسه ها چیده اند تا شاید فراموش کنیم در همان قرن، صاحب منصبی در اداره مالیات قاهره، درست نوشتن دال و را و ق و نون و کاف عربی را نمی دانسته است. بدین ترتیب از نظر سازندگان و باور کنندگان این اباطیل قلابی، تولید و تالیف کتاب، در قرون نخست اسلامی، به تدارک پول هنکفت برای تهیه اوراق پوستی گران قیمت و خطی مناسب کتابت عام نیاز نداشته، بل برای اثبات وجود کتاب و کتاب خانه، به خط عرب و با مفاد و محتوایی که خود نیاز داشته اند، فقط ارائه ی همین نقاشی کودکانه را بسنده دیده اند!!! 

سند ۵                                                                              سند ۶

اینک زمان آن رسیده است که به مبحث نهایی در شناخت نیروهایی وارد شوم، که در عهد معروف به صفویه، آگاه و نا آگاه، بی خبر از گردش ایام و تحولاتی که زمانه ناگزیر می کند، مهر خود را در همه جای این سرزمین کوبیده اند و زمینه هایی فراهم کرده اند که اینک با یقین کامل تری از هویت اصلی آنان با خبر شویم و خردمندان بی تعصب را بخوانیم تا در باب دولت و سلسله ی صفویه با حوصله و آرامش و کنکاش بیش تری بیاندیشند. اگر کسی در پایان این مبحث نو و پس از دیدار با علائم و آگاهی از ادله ای که بیاورم، هنوز در ادای حق مطلب درباره ی صفویه و اقرار به نادرستی اطلاعات کنونی در موضوع آنان ابا کند، او را به حال خود بگذارید تا در گهواره ی خام خیالی های تاریخی کنونی، که با دست یهود می جنبد، موی سپید کند. دو رسّامی بالا را نیز از همان کتاب هنر عرب برداشته ام که در توضیح سند ۵ در صفحه ۴۵ کتاب آورده است: «گنبد و مناره ی مسجد خیر بک، قرن شانزدهم» و در ذیل سند ۶ در صفحه ۴۴ نیز نوشته اند: «مقبره ی منسوب به محمود جانوم بک، قرن شانزدهم میلادی». در هر دو نمونه با اسلوب و اساس واحدی مواجهیم و در آن ها، مگر به تعبیه های الحاقی و جدید، آرایه های کاشی کاری ندیده ایم.

  

سند ۶، نمایش دو جبهه ی مختلف از بنای آرامگاه سلطان برقوق

حکم فوق در این جا نیز جاری است. رسّامی بالا نمایش دو جبهه از مقبره ای است که در صفحه ی ۳۳ کتاب هنر عرب «آرامگاه سلطان برقوق، قرن چهاردهم میلادی» معرفی شده است. بر این مقبره نیز سه گنبد با طراحی مخصوص مکان های اسلامی، اعم از مساجد و مقابر می بینید، که بدون استثنا از فرم یکسانی تبعیت کرده اند.

سند ۷. نمایش گروهی از الگوی واحد گنبدهای اسلامی در کتاب هنر عرب

همان بیان و بنیان را در این هشت نمونه می بینید، که در صفحه ی ۵۶ و ۵۷ همان کتاب و بدون توضیح بیش تر، عرضه شده که در تمام مراتب تبعیت از هویتی یکسان را بدون نیاز به توضیح های فنی ارائه می دهد: پایه هایی با بلندای نه چندان زیاد، که فضا و فرصتی برای دخول نور و امکان کوران و تخلیه ی هوا و در عین حال تکیه گاهی قدرتمند برای استقرار حباب پیازی شکل سنگین فراز خود فراهم می کند.   

سند ۸                                                                             سند ۹

پیروی از فرم ماندگار و مقاوم برای بنای گنبدها، در سراسر جهان اسلام، بدون اظهار سرکشی های بومی، دنبال شده که در نمای مخصوص آن پیام ویژه ای در عبودیت نسبت به خداوند و تاکیدی بر و له ملک السموات و الارض خفته است. این مرکز ثقل عجیب، که انعکاسی از تمامی کائنات و کاسموس است، بر پا شده بر مزار بزرگان اسلامی و بر شبستان مساجد بزرگ، بیننده ای را که از ذیل مجوف آن به بالا می نگرد، در اختیار عظمتی می گذارد موجد ذهنیتی مسحور به گستردگی جهان و اقتدار خداوند رحمان. چنان که قبول استقرار این تندیس گونه ی واحد، از تاج محل در هند، سند ۸، تا گور امیر تیمور در آسیای میانه، سند ۹، به یکسان ارائه شده است.

سند۱۰                                                                             سند ۱۱

قانون و قدرت بیان قوی گنبدها، چون شعاری مکرر، از مسجد کوچکی در مربط عمان، سند ۱۰، تا مقبره شیخ احمد یساوی در ترکستان، سند ۱۱، به یکسان حکمرانی می کند. هنوز به گمان من در باب معماری اسلامی و به خصوص بنای مساجد و مقابر، هیچ تحقیق قابل تاملی صورت نگرفته و هنوز به بن مایه های تفکر و بازتاب آن از طریق بالا بردن فرم های بس انحصاری، در مقابر و مساجد اسلامی، ورودی انجام نشده و مطلب درخوری ننوشته اند. (ادامه دارد) 

+ نوشته شده توسط ناصر پورپیرار در پنجشنبه یازدهم بهمن 1386 و ساعت 13:30 | نظرها در ناریا

ارسال شده در پنجشنبه، ۱۱ بهمن ماه ۱۳۸۶ ساعت ۱۳:۳۰ توسط naina

ارسال پیام به این نوشته
نام: *
ای میل:
وب سایت:
پیام: *
کد امنیتی: *
عکس جدید
نظر بصورت خصوصی برای نویسنده مطلب ارسال شود
دوست گرامی پیام شما پس از تأیید نویسنده نمایش داده خواهد شد.
نویسنده : ناریا
سه شنبه، ۱۶ بهمن ماه ۱۳۸۶ ساعت ۲۲:۴۹
 
آقای تنکسیر. امیدوارم چند یادداشت آتی پاس حاوی پاسخ مناسبی برای شما باشد و به گمانم به تر است بحث در این باره به پایان مباحث صفویه موکول شود.

 
نویسنده : تنگسیر
سه شنبه، ۱۶ بهمن ماه ۱۳۸۶ ساعت ۱۹:۴۸
 
آقای پورپیرار با عرض سلام و تشکر از زحمتی که تحمل می کنید ، من مدتی است که با نوشته های شما آشنا شده ام و کما بیش آنها را خوانده ام چندین سوال مختلف ذهنم را مشغول می کند که پاسخی برای آنها نمی یابم برخی از آنها بشرح ذیل است:
1- من نتوانستم منطقه دقیق پوریم را بر اساس نقشه های جغرافیایی فعلی دریابم.
2- اگر بر اثر پوریم در ایران و ترکیه فعلی کسی ساکن نبوده است پس قاعدتا عراق فعلی هم خالی از سکنه بوده و در چنین صورتی اصلا در چند دهه بعد از اسلام هم عراق مسکونی نبوده است که حوادث کربلایی هم بوجود آمده باشد. وحتی تمام نوشته های مربوط به صدر اسلام خیالی یا حداقل نامطمئن هستند در چنین صورتی اگر بخواهیم تمام مطالب نامطمئن را از تاریخ برگیریم جز یک مجموعه بزرگ تهی چیزی باقی نمی ماند.
3- اگر خط و نوشته های تکمیل شده چند قرن بعد از پیامبر خدا بر پوست یا پاپیروس نوشته شده " دلیل شما برای دست نزدن یهود در متن قران" در حالیکه توانسته است اصحاب و احادیث جعلی و تاریخ جعلی بسازد، چیست؟
4- شما بزیبایی تمام دروغهای کتاب عالم آرای عباسی را نشان داده اید و البته بخاطر عدم وجود دلایل محکم مانند مقابر شاهان صفوی مدعی هستید که آنها هم جعلیند اما بسیاری از شاهان قاجار که عکس و تفضیلات دارند مقابر مشکوک دارند اگر بخاطر نقص های موجود در مورد صفویه از شاه اسماعیل تا سلطان حسین را دروغ بپنداریم سلسله های بعدی هم چنین ابتلایی خواهند داشت و برای من که فقط محمدرضا شاه را بچشم دیده ام باید تاریخ از زمان تولد خودم یعنی 1352 واقعی باشد و همه تاریخ ماقبل من یهود ساخت باشد.
فعلا شمارا بخدا می سپارم و امیدوارم خداوند خود ذهن آشفته مرا هدایت کند.ضمنا بسختی توانستم به سایت شما دسترس باشم لطفا مرا بیجواب نگذارید.
 
پاسخ:
ناریا: آقای تنکسیر. امیدوارم چند یادداشت آتی پاس حاوی پاسخ مناسبی برای شما باشد و به گمانم به تر است بحث در این باره به پایان مباحث صفویه موکول شود.

 
نویسنده : هیوا ایزدی
پنجشنبه، ۱۱ بهمن ماه ۱۳۸۶ ساعت ۲۱:۵۳
 
استاد پورپیرار با سلام
آیا این مساجد و بنا هاییی كه رسامی های آن ها در كتاب هنر عرب آمده است امروزه هم پابرجا هستند؟
 
پاسخ:
ناریا: آقای ایزدی. متاسفانه در سراسر کتاب و برای هیچ یک از نمونه های عرضه شده توضیح جغرافیایی نیامده است. ولی چند مکانی، پس از تعمیرات از جمله مسجد و آرامگاه برقوق از مملوکان مصری قرن هشتم هجری، در قاهره از برترین مکان های دیداری مصر است. جالب است که در مصر از فراعنه تا حاکمان محلی مقبره های باشکوه دارند ولی در ایران تنها گور تاریخی قابل معرفی چند قبر معمولی و نیمه مشکوک از برخی سلاطین قاجار در شاه عبدالعظیم و قم است. برای خردمند تنها همین اشاره برای اثبات گستردگی قتل عام پوریم کافی است.

 
 
 

کلیه حقوق مندرجات این صفحه برای وب سایت ` حق و صبر ` naria.asia محفوظ است.

طراحی و راه اندازی،
گروه برنامه نویسی تحت وب بنیان اندیشان