ایران شناسی بدون دروغ، 73

آشنایی با ادله و اسناد رخ داد پلید پوریم

مدخلی بر ایران شناسی بی دروغ و بی نقاب، ۷۳ 

 

اینک به هر طرف که می نگرم، در برابر خویش شاهد دیگری می یابم تا این حکایت دردناک و باز آموز را در گوش های عامدا و غالبا بنا به مصلحت و فرمان کر شده، بازگوید که در ایران کنونی، تا پیش از ظهور صفویه، نشانه های هستی بومی و روابط اجتماعی، در هیچ عرصه ی اقتصادی و سیاسی و فرهنگی دیده نمی شود و ۲۲۰۰ سال پس از ویرانی و حریق منهدم کننده ی پوریم، نخستین جوانه بر درخت جوشش اجتماعی، در دوران صفویه سبز شده است. دو هفته ای است که مشغول ویراستاری دشوار مجلد «کارهای لاکی» از مجموعه ی هنر شرق اسلامی، کار مشترک دانشگاه آکسفورد و نشر آزیموت هستم، که عمدتا به شرح ساخت و توضیح نقوش قلمدان های باقی مانده از دوران های گذشته در شرق اسلامی و به ویژه ایران پرداخته است.

«غالب لاک و الکل های موجود در مجموعه ی خلیلی، در یک دوره ی ۲۵۰ ساله در ایران ساخته شده اند. این دوره سال های آغاز سلطنت شاه سلیمان صفوی ۹۴-۱۶۶۶میلادی، تا سقوط سلسله ی قاجار در ۱۹۲۴ میلادی را در بر می گیرد. منابع موثق در ارتباط با نقاشان لاک الکل ایرانی و یا سایر نقاشان این دوره بسیار کم است، از این روی امضاء آثار در درجه ی اول اهمیت قرار می گیرد». (ناصر خلیلی، کارهای لاکی، صفحه ۲۲۲)

درباره ی کارهای لاکی و قلمدان های یافت شده در ایران و نقاشی های آمده بر آن، مانند دیگر رده های تولید در زمان دولت صفوی، مطالب روشنگر بسیاری می توان و باید گفت که بیان آن را به اواخر این سری یادداشت ها موکول کرده ام و اینک فقط یادآور می شوم که ساخت قلمدان ها در ایران، از سده ی دوم تسلط صفویه آغاز می شود، هیچ یک از نقاشان و پته سازان آن، شرح حال موثقی ندارند و هستی آنان تنها و تنها با امضایی شناخته می شود که بر گوشه ای از دست ساخت خویش گذارده اند. امضاهایی که تشخیص اصالت آن به تایید مولف کتاب، از هیچ مسیری میسر نیست!!! بیننده ی ریز بین و آگاه با نگاهی به این دست آوردهای نوظهور در می یابد که لااقل نخستین سازندگان چنین قلمدان هایی ذره ای آگاهی نسبت به فرهنگ معهود و مناسب با عهد خویش ندارند و دست مایه های شان تعلق و تمایل به نمایش فرهنگ دیگری را نشان می دهند. بدین ترتیب و با این همه، مورخ می پرسد مگر انبوه دانشوران و شاعران و مفسرین و مورخین و صاحب نظران ایرانی پیش از عهد صفویه، از فردوسی و بیرونی و خوارزمی تا ابن سینا و عطار و خیام و حافظ و سعدی و مولانا و بیهقی و غیره، به قلمدان نیاز نداشته اند و به کدام سبب در این سرزمین ابزار نگارش با هر شمایل و ترکیب و فن و ترفندی که باشد، از دوران ماقبل صفویه نیافته ایم؟ اگر دورتر از اواسط صفویه قلمدانی نبوده، پس از دو حال خارج نیست: یا قلم به دست و محتاج ابزار نگارشی ظهور نکرده و یا دانش تربیت استادان و سازندگانی در این فنون ظریفه نداشته ایم. حاصل هر دوی این موارد برابر است: ایران پیش از صفویه فاقد هستی اقتصادی و سیاسی و فنی و فرهنگی است. اگر سرزمینی در هزاره ای فاقد قلم و قاشق و بازار و کاروان سرا و حمام می شود، پس دو سئوال غول آسای دیگر سر بر می آورد: نخست این که عامل این همه سقوط و سکوت پیش از صفوی را کجا بیابیم و دیگر این که کشف کنیم کدام تحول بنیانی و عامل اصلی، همین سرزمین خاموش را، از عهد صفویه، به خیزش و خروش عمومی واداشته است؟!

گرچه خیال ندارم از مباحث حساس این دوره یادداشت ها، بدون عبور از مقدمات آن، پرده بردارم، اما به قصد روشن کردن گوشه هایی از مدخل موجود و جاری، توجه دهم که تصاویر بالا، دو نمونه از قدیم ترین کارهای لاکی یافت شده در ایران و از نیمه ی دوم قرن هفدهم میلادی، یعنی قریب ۳۵۰ سال پیش از این را نشان می دهد. نگاهی به آن ها بیاندازید تا با فرهنگ مندرج و جاری در این باسمه های رنگ و روغنی آشنا شوید. مردم فارغ البالی که در گوشه ای مشغول میگساری و طرب اند، در هیچ جزیی به آدمیان زمان خویش شباهت ندارند و قضیه تا به مرزی غریبه است که آدمی در شناخت تعلقات دینی و قومی صاحبان این رخسارها به کلی در می ماند. آیا زنان و مردان آن عهد به صورتی بوده اند که بر بدنه و یا قسمت فوقانی این قلمدان و یا آن پانل تصویری بالاتر دیده می شوند؟ درباره ی حواشی این تصاویر، بناها و پل ها و البسه و آلات موسیقی و حتی درختان چه می توان گفت؟ آیا کسی چنین معماری و مظاهری را جز در اروپا جای دیگری از ایران زمان ساخت این قلمدان سراغ کرده است؟ آیا کم ترین قطعه ای از آن ادوات طرب، که تعلقی به پیش از عهد صفویه داشته باشد، در گوشه ای از این سرزمین یافته ایم؟ آیا تصاویر بر قلمدان از روابط معمول و مورد پسند کاتبی در عهد صفویه می گوید که با این قلمدان احتمالا آیات قرآن می نوشته است؟ و اگر اینک به نیکی می دانیم که هیچ بخشی از دفتر شعر فارسی، قدمتی دیرتر از صفویه ندارد، آیا این تصاویر، صورت دیداری و نمایشی آن فرهنگ وسوسه ساز و مبلّغ لاابالیگری نیست که شعر فارسی، هنوز هم همگان را به پیروی از آن دعوت می کند؟

باری، در پی آن مباحث پیشین، که عمق نادرستی در اسناد ایران شناسی موجود را، در فازها و مقاطع مختلف اندازه می گرفت و حقایقی را در فقدان نیازهای زیر بنایی برای روابط ملی و حتی بومی در ایران پیش از صفویه باز می گفت، اینک رسیدگی به اسناد و علائم اثباتی رخ داد پلید پوریم و تبعات ناشی از آن را، به عنوان مکملی بر آشنایی کامل با تاریخ شرق میانه، در پیش دارم و گمان می کنم سنگ نخست بنای این آگاهی را گذارده ام که اثبات بی چون و چرای نیمه کاره رها کردن ساخت ابنیه ی تخت جمشید و نادرست بودن مطلق ادعای ادامه ی سلسله ی هخامنشی، از پس حکم رانی خشایارشای مجری پوریم بوده است.

اینک از آن ماجرای کثیف ارائه ی مستندات حضور داریوش دوم و اردشیر اول و دوم، با بیان نوشته هایی بر چند پایه ستون با خبریم و گرچه نفس این ادعا پوچی مطلب را در بطن خود نهفته دارد، اما این را هم می دانیم که هنوز نتوانسته اند حتی تصویری از همین زیر ستون های معجزه گر و سلسله ساز را در منبعی قابل مراجعه و در دسترس، به نمایش بگذارند!!! بدین ترتیب آن قطعه ی نخست، در این دومینوی اعجاب انگیز و دوران ساز، به جلو هل داده شده و مانده است که بنشینیم و ناظر تخریب و برهم آوار شدن دست مایه ی سه قرنه ی یهودیان در موضوع تاریخ نویسی برای جهان را نظاره کنیم که تنها محرک و منظور از تدوین و تحریر آن، مخفی نگهداشتن قتل عام پوریم بوده است. من به زودی آن تحول ماهوی و بنیانی را به شرح خواهم آورد که یهودیان را مجبور کرد تا به تاریخ نویسی و فیلسوف سازی و فلسفه بافی و تدارک فرهنگ واژه ها و تدوین دائرة المعارف ها رو کنند و حاصل ملموس و مشهود آن این که اگر امروز یک سکه ی با متن و تصویر و تاریخ گذاری و القاب و الهه های یونانی را، که در ذیل آن به صراحت حک کرده اند «زنده باد یونان»، به یک استاد برجسته ی تاریخ در دانشگاه آتن نشان دهیم و تعلق آن را بپرسیم جواب می شنویم که این سکه ای از پارتیان در صحرای شمال خراسان است!!! در مقابل اگر نام جزیره ای در دریای شمال و یا محلی در آمریکای جنوبی، اندک شباهتی به واژه ای در زبان فارسی داشته باشد، گروهی مدعی می شوند که هخامنشیان بر آن خطه مدت مدید سروری کرده اند!!! چنان که تاریخ نگاری جهان باور دارد که کورش از فارس و برای آموزش نحوه ی رعایت حقوق بشر به مردم بابل تاخته است، همان که نماینده ی نظامی امروز یهودیان، یعنی رئیس جمهور آمریکا، مشابه آن را در موضوع حمله به عراق تکرار می کند. اینک نخبه مورخین جهان گمان می کنند که تابش دانش شرق میانه، نه در نسل کشی عام یهودیان در ماجرای پوریم، بل در تاراج اسکندر و اعراب و مغولان خاموش شده است. چنان که گروهی گمان می کنند که همین مخروبه های نیمه تمام تخت جمشید محل برگزاری جشن های ملی ایرانیان و پایگاه پذیرایی از نمایندگان ۱۲۷ ملت بوده یا گمان دارند که خشایارشا با پنج میلیون خدمه و نظامی به یونان تاخته است یا اعراب در نبردهای قادسیه و نهاوند و جلولاء بر ایرانیان هجوم آورده و به ضرب شمشیر آنان را از دین زردشتی برگردانده اند، چنان که می پذیرند سلطان محمود غزنوی ۱۹ بار به هند حمله برده و مسلّم می دانند که ایرانیان، خردمندان و شاعران و طبیبان و منجمان و اندیشمندان بزرگی داشته اند که بدون نیاز به مدرسه و شهر و خانه و قلم و دوات، در غنای فرهنگ بشری کوشیده اند!!! تمام عوارض این بیماری خاموش همه گیر و بی علاج مانده، تنها و تنها از آن سبب تا مغز استخوان مبتلایان به آن، در سراسر جهان و در تمام مراکز تفحصات تاریخی رسوخ کرده است که یهودیان، هم مرکز انتشار این آلودگی، یعنی کرسی های مربوطه در دانشگاه های غرب و هم کلینیک های تشخیص و مداوای آن را در اختیار داشته و اداره کرده اند.     

«عید نصیب (پوریم): «عید نصیب» معادل «عید پوریم» است. «پوریم» واژه ای عبری است که از کلمه ی بابلی «پور» یا «فور» به معنای «قرعه» یا «بخت و نصیب» گرفته شده است. این عید را «یوم مسروخت» می نامیدند و این مسروخت به لباسی اشاره داشت که یهودی در عید نصیب در قرن اول قبل از میلاد بر تن می کرد. اعراب این عید را «عید الشجرة» می نامیدند. عید نصیب در چهاردهم آدار برگزار می شود. این عید یک عید بابلی است که خداوندان بابل در آن سرنوشت انسان ها را رقم می زدند. چهاردهم آدار همان روزی است که استر یهودیان ایران را از توطئه ای که هامان برای کشتن آن ها چیده بود، نجات داد، به همین دلیل برخی از یهودیان، روز قبل از آن را به عنوان «روزه (تعنیت) استر» روزه می گیرند و بدین وسیله خاطره روزه ای را که استر و تمام یهودیان آن زمان گرفتند، زنده نگه می دارند. بر اساس روایت تورات، استر نزد پادشاه رفته و نظرش را در مورد کشتن یهودیان عوض کرد. پادشاه با قرعه (که در عربی به آن «نصیب» گفته می شود) تصمیم گرفته بود که در سوم آدار همه ی آنان را قتل عام کند. در شب و روز این عید یکی از یهودیان سفر استر را از روی یکی از مجموعه های پنج گانه قرائت می کند. بر همگان از جمله زنان و کودکان واجب است که به قاری گوش فرا دهند. این عید با سر و صدای فراوانی همراه است، زیرا یهودیان در هنگام شنیدن نام هامان که نام او در سفر استر آمده است، هیاهو بر پا می کنند و یا با چوب دستی خویش بر زمین می کوبند تا گویی هامان را زده باشند. خواننده کاملا سکوت می کند تا سر و صداها پایان یابد. سپس ادامه داده تا بار دیگر به نام هامان می رسد. یهودیان در این روزها هدایایی به دوستان و نیازمندان می دهند و خانواده ها نیز به مبادله ی غذا می پردازند. از دیگر سنت های این عید خوردن فطیری به نام «گوش هامان» است. یهودیان در مراسم عید همچنین کلاه خاصی بر سر می گذارند. آن ها در جهان غرب هم چنین نمایشی در مورد استر ترتیب می دادند. این نمایش برای اولین بار در گتو شهر ونیز به سال ۱۵۳۱ برگزار شد. این نمایش از کارناوال های شادی ایتالیا و نمایش های اخلاقی مسیحی تاثیر گرفته بود. شرکت کنندگان در مراسم، در باده نوشی افراط می کردند تا آن جا که برخی فقهای یهودی فتوا دادند که یهودی می تواند آن قدر شراب بنوشد که در هنگام قرائت سفر استر نفهمد فرق میان نفرین هامان و دعا برای مردخای چیست. در میشنا آمده است: تمامی اعیاد به استثنای عید نصیب، لغو شده است، زیرا یهودیان همواره مخلص خدا و قوم خود باقی خواهند ماند و از سوی دیگر، همواره هامانی وجود دارد که برای نابودی یهودیان توطئه چینی کند». (عبدالوهاب المسیری، دایرة المعارف یهود، یهودیت و صهیونیسم، جلد پنجم، ص ۲۸۸)

این تمام آن چیزی است که المسیری صاحب معتبرترین دائرة المعارف یهود، که به ظاهر مسلمانی تدوین کرده، درباره ی «پوریم» می داند که سراپا به مطایبه شبیه است. دائرة المعارف المسیری چیزی در باب نسل کشی یهودیان در پوریم نمی نویسد و اصولا مدخل معینی با عنوان «پوریم» با محتوای یک حادثه ی تاریخی ندارد و مطلب بالا را از میان شروح او در باب اعیاد یهودیان بیرون کشیده ام، که کوشیده است با نام گذاری نو و عاریتی و علی البدل بر پوریم، تا حد توان، این نام را از یادها بروبد. چنان که در فصل شانزدهم جلد چهارم دائرة المعارف اش، تاییدیه ی آشکاری بر عناوینی می گذارد که اندک تحقیق عالمانه مندرجات باب های آن را به باد می دهد:

«پارس ها، (مادها، هخامنشیان، پارت ها و ساسانیان)، مادها، هخامنشیان، زرتشتیگری، کورش کبیر، دارا (داریوش اول)، اردشیر اول، خشایارشا، پارت ها (اشکانیان)، ساسانیان، استر، زرو بابل، نحمیا، عزرا، شیشبازار (شیشبصر)». (عبدالوهاب المسیری، دایرة المعارف یهود، یهودیت و صهیونیسم، جلد هشتم، ص ۱۴۰)

ملاحظه می کنید که دانایی این نو دائرة المعارف نویس مسلمان در باره ی مسائل تاریخی منطقه ی شرق میانه، شمه و شعبه ی دیگری از همان کپی برداری های متداول و مبتذل است که در تمام دیگر دائرة المعارف های جهان و به تمام زبان ها یافت می شود. با این توجه که داده های المسیری گامی نیز به توجهات یهودی شبیه تر است و تشریحات او در باب فصل های تاریخ ایران، از جمله درباره ی هخامنشیان فقط و فقط به مندرجات تورات منحصر است، چنان که مادها و هخامنشیان و اشکانیان و ساسانیان را در زمره ی فارسیان فهرست می کند و هخامنشیان او، درست برابر توضیحات تورات، پس از داریوش به اردشیر اول منتقل می شود و داریوش دوم و سوم و اردشیر دوم و سوم ندارد، زیرا که تورات آن ها را نمی شناسد! جای آن دارد که سعی مجموعه ی «تاملی در بنیان تاریخ ایران» در ابطال این همه داده های تاریخی یهود نوشته، در موضوع روند حرکت انسان در هفت هزاره ی دوران تمدن را، نخستین پاد زهر و تزریق اولین واکسن سلامت بر پیکره ی بیماری گرفته ی باورکنندگان به تاریخ تلقینی و موجود بشر بنامم و ادعا کنم که این تحقیقات سرانجام و به زمان خود، آدمی را از بستر بیماری ابتلا به تلقینات یهودیان در پایه های علوم انسانی، از جمله تاریخ و ادبیات و حواشی حقه بازانه ی کنونی آن بیرون خواهد کشید و غبار اختلافات ناشی از این همه فریب را از فرهنگ ها خواهد سترد. باری چنان که خواندید، در بررسی المسیری از ماجراهای مربوط به ایران، نامی هم از استر آورده می شود، که ضمن آن اشاره ای خواندنی هم به پوریم دارد.

«گمان غالب این است که اسم استر دارای ریشه ی هندی باستان و به معنای خانم کوچک است. سپس این لفظ وارد فارسی شده و معنای «ستاره» به خود گرفته است و گفته می شود که این واژه با واژه ی اکدی »اشکار» (به عبری عشتروت) مرتبط است. اسم عبری استر «هاداسا» یا «درخت آس» است. استر در شوش، پایتخت پارس، بزرگ شد و بدون این که کسی از هویت او با خبر باشد به دربار سلطنتی ایران راه یافت و بعد از این که پادشاه همسر خویش شهبانو وشتی را طلاق داد، استر محبوب و مقرب پادشاه شد». (عبدالوهاب المسیری، دایرة المعارف یهود، یهودیت و صهیونیسم، جلد چهارم، ص ۲۱۴)

من بخش های عمده و مهم و موثر دائرة المعارف ۸ جلدی المسیری را خوانده و در آن باب ها مطالبی یافته ام که تردیدهای مرا در بستن اتهام آنوسی به او رفع می کند. چنان که در متن بالا استر را بزرگ شده ی شوش پایتخت پارسیان می گوید و احتجاجات او در پایان همین مدخل استر، در رد نسل کشی پوریم و حذف اهمیت تاریخی آن، چنان که بیاورم، به گونه ای است که مشت این دائرة المعارف نویس آنوسی ظاهرا مسلمان را باز می کند. آیا عجیب نیست که سر و کله ی این دائرة المعارف جانب دار یهود، ناگهان و در بحبوبه ی توجه خردمندان ایرانی به ماجرای پوریم، پیدا شده است؟!! 

«سرانجام هامان به دار آویخته شد و بعد از آن پادشاه به یهودیان اجازه داد که «برای دفاع از خود و خانواده های شان متحد شوند و تمام بد خواهان خود را از هر قومی که باشند، بکشند و دارایی آن ها را به غنیمت بگیرند». (استر ۸/۱۱). یهودیان شادمانی بسیاری کردند و بسیاری از اقوام روی زمین به دین یهود گرویدند «زیرا از یهودیان می ترسیدند» (استر۸/۱۷). یهودیان دست به انتقام جویی زدند و بزرگان و روسای شهرها آنان را در این کار یاری دادند. «به این ترتیب یهودیان به دشمنان خود حمله کردند و آن ها را از دم شمشیر گذراندّه کشتند. آن ها در شهر شوش که پایتخت بود پانصد نفر را کشتند»... و هفتاد و پنج هزار نفر از دشمنان خود را کشتند، ولی اموال شان را غارت نکردند». (عبدالوهاب المسیری، دایرة المعارف یهود، یهودیت و صهیونیسم، جلد چهارم، ص۲۱۵)

من به اندک مغایرت های نقل فوق با متن تورات، از سوی المسیری کاری ندارم فقط می خواهم توجه دهم که چه گونه او، هنگامی که ناگزیر بوده است با انتقال متن تورات، به گوشه ای از آن قتل عام کامل، در حد انتقال متن کتاب استر تورات اشاره کند، سراسیمه به تعمیر و تصحیح آن می پردازد و می کوشد که اعترافات آن کتاب، در باب نسل کشی پوریم را، بی رنگ کند و از اعتبار بیاندازد:

«کتاب استر سئوالات و مشکلات زیادی را بر می انگیزد : این کتاب مضمون و محتوای دنیایی و غیر دینی دارد، در آن اسم خدا به صراحت برده نمی شود، بل که در عوض برای اشاره به او از ضمیر غایب «او» استفاده می شود و در آن هیچ اشاره ای به هیچ مکان مقدسی نیست و هیچ نشانه ای از شعائر دینی نیست، مگر روزه و عید نصیب. همچنین پیام اصلی آن قوم گرایی شدید است. با این همه این کتاب از نظر دینی جایگاه ویژه ای دارد و یکی از طومارهای پنج گانه ای است که در طول سال در پنج عید مختلف خوانده می شوند. این کتاب در عید نصیب (پوریم) در کنیسه های یهودی و در رادیو تلویزیون اسرائیل خوانده می شود. عید نصیب عیدی است که یهودیان به دلیل نجات شان از توطئه ی هامان شادمانی می کنند. الحاق کتاب استر به متن کتاب مقدس مخالفت و گو مگوی شدیدی برانگیخت، اما در نهایت با آن موافقت شد. بزرگ ترین سازمان صهیونیستی دنیا، یعنی سازمان هاداسا، سازمان زنان صهیونیست، به نام استر نام گذاری شده است. شاید بتوان گفت که کتاب استر احتمالا به نیمه ی اول قرن دوم قبل از میلاد باز می گردد و اخشویروش مذکور همان خشایارشا است. با این حال هیچ سند تاریخی برای چنین قصه ای نمی توان یافت و گفته می شود که کتاب استر برای توجیه مبالغه در بزرگداشت عید نصیب نوشته شده است و این کتاب در کنار کتاب های معتبر دیگر، به منظور توجیه عید نصیب که عیدی مشرکانه بود، پذیرفته شد. حتی ظاهرا این قصه در کلیت خود دارای ویژگی اسطوره ای است که این ویژگی از مبالغه در شمار کسانی که به دست یهودیان کشته شدند، به خوبی پیداست. ظاهرا این قصه اصالتا عبری نیست، بل که اسطوره ای بابلی است که پیروزی دو خدای بابلی مردوخ و عشتار بر دو خدای عیلامی هومان و ماشتی را حکایت می کند». (عبدالوهاب المسیری، دایرة المعارف یهود، یهودیت و صهیونیسم، جلد چهارم، ص ۲۱۵)

آسمان و ریسمان بافی المسیری، و دلواپسی او از ذکر آمار کشته شدگان ماجرای پوریم، در متن بالا به خوبی هویداست. او از سویی نمی خواهد که از ارزش و اهمیت و قداست پوریم کاسته شود و صحت آن را پذیرفته شده ار سوی کنیسه می گوید، جایگاه ویژه ی دینی آن را تذکر می دهد و حتی یادآوری می کند که بزرگ ترین سازمان صهیونیستی جهان، نام استر را برخود دارد و از سوی دیگر می کوشد که آمار کشته شدگان در پوریم را غلو شده بنمایاند، بی این که اعداد بدون غلو آن را بازگوید و بالاخره ماجرای پوریم را انعکاسی از نبرد خدایان بابل و عیلام در تورات می نویسد و می کوشد خواننده را در باره ی اصل مطلب به حواس پرتی و تردید بکشاند. کاری که از حوزه ی توضیخات راوی یک دائرة المعارف خارج است و با نمونه های دیگری از این دست، ابهامی باقی نمی گذارد که المسیری به اشاره و پسند اورشلیم دائرة المعارف اش را تدوین و با جریان عمومی نفی و انکار پوریم همکاری کرده است. (ادامه دارد)  

+ نوشته شده توسط ناصر پورپیرار در دوشنبه هجدهم تیر 1386 و ساعت 9:30
ارسال شده در دوشنبه، ۱۸ تیر ماه ۱۳۸۶ ساعت ۰۹:۳۰ توسط naina

ارسال پیام به این نوشته
نام: *
ای میل:
وب سایت:
پیام: *
کد امنیتی: *
عکس جدید
نظر بصورت خصوصی برای نویسنده مطلب ارسال شود
دوست گرامی پیام شما پس از تأیید نویسنده نمایش داده خواهد شد.
نویسنده : رحماني
دوشنبه، ۱۸ تیر ماه ۱۳۸۶ ساعت ۲۰:۲۲
 
با سلام خدمت همگی

قانون برعکس
(از مجموعه بحث های مدیریت فرهنگی)
خیلی موقع عکس چیزی که ما فکر می کنیم درست است یا بعبارتی دیگر حالتی غیر از آنچه ما فکر می کنیم درست است ، این به خاطر فهم ناقص ما و محدوده دید ما ایجاد می شود
1- معمولا عاملی باعث ایجاد شرایط و معلولی می شود
2- این معلول با دارا بودن آن شرایط در جهت بروز یا بررسی یا حل یا کشف یا دستیابی به عامل حرکت می کند
چون دید ما محدود است ما تکه اول را نادیده می گیریم و فقط از تکه دوم با خبریم و
انسان با دیدن نتیجه ، حالت دوم را می فهمد در حالیکه عامل اصلی حالت اول بوده است
مثلا ما با دیدن یک تاجر موفق ، (فرض کنید از پدر چیزی به او نرسیده) و خوش فکر بودن او به این نتیجه می رسیم که تاجر موفق (البته با شرایط ذکر شده) خوش فکر است
در حالیکه موفق بودن او نتیجه خوش فکری اش بوده یعنی شاید می توانست استاد دانشگاه موفقی بشود یا کارخانه دار یا دلال موفقی بشود و ...
پس عامل اول یعنی خوش فکر بودن او اصل بوده نه تاجر بودنش
فیلسوفی می گفت این اهداف بزرگند که انسانهای بزرگ می سازند (یعنی قسمت اول مهم است)

در مورد اندیشمندان ، چون همه اندیشمندان را انسانهای با خصوصیات خاص می یابیم فکر می کنیم پس هر اندیشمندی انسان خاصی است یعنی خاص بودن ، زائیده اندیشمند بودن شخص است در حالیکه دقیقا برعکس
چون انسان خاصی بوده اندیشمند شده
به عبارتی دیگر تمام کسانی که خاص هستند و این خصوصیت را دارند می توانند به انسانهای خاص مثلا اندیشمند تبدیل شوند

یکی می گفت هر کس که در فلان گروه از جامعه ما است ، انسان نرمالی نیست
باید گفت چون انسان نرمالی نبوده به فلان گروه پیوسته است و ...

هر صهیونیستی ، برای غیر از صهیونیست ها (یعنی مابقی انسانها) ارزشی قائل نیست
چون این اصل را قبول کرده ، صهیونیست شده وگرنه صهیونیست نمی شد (عامل اول مهم است)

از این دست موارد در جامعه ما زیاد است می توانید جستجو کنید و بیابید

تا بعد ...
اگر اشکالی کلان می بینید حتما کمک کنید تا بحث ها تکمیل شوند
با تشکر

 
 
 

کلیه حقوق مندرجات این صفحه برای وب سایت ` حق و صبر ` naria.asia محفوظ است.

طراحی و راه اندازی،
گروه برنامه نویسی تحت وب بنیان اندیشان