ایران شناسی بدون دروغ، 184، دیدار از اندونزی، 7

آشنایی با ادله و اسناد رخ داد پلید پوریم

مدخلی بر ایران شناسی بدون دروغ و بی نقاب، ۱۸۴  

تفکیک زن و مرد در اندونزی غیر ممکن است و حضور هر دو جنس در مراودات اجتماعی و محیط کار، از مزرعه تا مراکز اداری و خدمات عمومی، قابل لمس و در برابر چشم است. چنان که دیدار کننده، حساسیت تجسس در این باب را از دست می دهد و به صورتی عادی، نگاه متفاوت به زن، از تمام جهات را، منتفی می بیند. زنان در اندونزی پدیده ای بسیار هدایت کننده برای محقق اند و به خوبی روابط سالم اجتماعی میان دو جنس را در یک جامعه ی اسلامی توضیح می دهند. آن ها غالبا خوش برخوردند و از آغاز با سیمای بشاش و خندان با غریبه ها وارد مکالمه می شوند، چیزی از جدایی و ناپختگی و خجالت و احساس دوگانگی و دلبری در رفتار و گفتار آنان دیده نمی شود و ظواهر حضور در اجتماع را با چنان سادگی طبیعی توام کرده اند که غالبا جنسیت آنان به چشم نمی آید و شوق ارتباطی مطمئن و بی فریب، در جای غمزه های جفت خواهانه ی معمول و دو سویه می نشیند. در اندونزی تعلق طبقاتی زنان از روی پوشاک ظاهری، به رخ کشیده نمی شود و کسی را نمی بینید که به عینک و روسری و دالبر و چاک و رنگ و دکمه و بخیه لباس اش بنازد و از الزامات مد پرستانه تبعیت کند. زنانی غلیظ بزک کرده، در خیابان و یا حتی در قسمت عرضه لوازم آرایش فروشگاه های بزرگ نمی بینید، که در تمام جهان کارمندان آن بخش را به طوطی هفت رنگ و مدل تمام زینت شده ای برای نمایش معجزات محصولات خود بدل می کنند. این حقیقتی است که در اندونزی زنی با موهای مش کرده و یا با پشت چشم های سبز و زرد و آبی و قرمز و بنفش ندیدم و ندیدم که زنی با بسته بندی مخصوص و هدایت کننده به دیدار از برجستگی های وسوسه انگیز بدن اش، در خیابان ظاهر شود و به زودی با احساسی از آرامش، عادت می کنید که خلاف معمول، با زنانی رو به رو شوید که موارد کاربرد جنسی شان را تبلیغ نمی کنند و به رخ خواستاران آن نمی کشند.

زنان و دختران اندونزی در انتخاب پوشش کاملا آزادند، تقریبا کسی را با اسلحه های تقابل و لج بازی معمول و متداول شده در کشور ما، به نام روسری های هر روز پس رونده تر نمی بینید، اکثریت بزرگی از آنان مقنعه پوش اند و درصد کوچکی نیز با موهای آزاد و بدون حجاب در همه جا و چنان که در میان دایره ی تصویر بالا معلوم است، حتی در مساجد دیده می شوند. این گونه زنان فقط در صف نماز مقنعه بر می دارند و حجاب می گیرند و با وجود قرار گرفتن در اقلیت، حضور بدون حجاب شان در جامعه با هیچ پرسش و کنکاش و حیرت و مواخذه از سوی هیچ کس رو به رو نیست. در اندونزی زن بی حجاب و یا با حجابی را نمی بینید که حتی اندکی بیش از انتهای ستون گردن خود را در مجامع عمومی برهنه کرده باشد، بی این که کسی با حضور کنترل کننده ی خود او را به انتخاب و یا رعایت نحوه ی پوشش مخصوص مجبور کند.

در اندونزی به ویژه دختران و زنان جوان نیز، همانند مردان، غالبا موتور سوارند و چون بر سر داشتن کلاه کاسکت از جمله لوازم و فرهنگ عمومی در موتور سواری است، تشخیص راکب زن، مگر با سنجش های مختلف ممکن نیست، با این تفاوت که در ساعات بعد از ظهر و پس از پایان کار روزانه، سرنشینان بیش تر موتورسیکلت ها دو ترکه می شوند: پسر و دختری که برای گذران وقت آزاد خود، عازم گوشه ای از شهر و یا خارج از آن اند، در وسعت و تعدادی که دختران بدون همراه، قدم زنان و یا سوار بر موتور، در ساعات فراغت اوائل شب، کم تر دیده می شوند. در اندونزی برقراری ارتباطات پنهان و دور از چشم این و آن، میان جوانان ضرورتی ندارد و فهمیده نمی شود، زیرا لزوم آزادی ارتباط اجتماعی میان دو جنس مختلف، یک اصل پذیرفته و بیش از همه مورد حمایت خانواده هاست و در این باب نه فقط منظره ی شهر، بل اظهار عقیده ی چند پدر، از میان مردم معمول در این باب، که به آن خواهم رسید، برای من همانند شست و شوی کاملی در چشمه سار حقیقت تازه کننده و پاک ساز بود و درس بزرگی در شناخت اسلام بدون دکان دار به همراه داشت.

            مغاره ای هندوییستی و زیارتی در بالی که گرچه کاملا نوپدید است ولی برابر معمول در افواه به آن عمری بیش            
از هزار سال داده اند. در همین مغاره بود که آن شبیه دسته هاون های مورد پرستش را در تاقچه ای چیده بودند.

در بالی که مرحله  پایانی سفر و در واقع استراحتگاه آن دیدار شتاب زده و دور و دراز بود، تنظیم گذران را خود بر عهده داشتیم و راه نمای همراه در کار نبود. در جزیره چرخ می زدیم و با مراتب و مناسک هندوییسم آشنا تر می شدیم. رانندگان تاکسی، یکی از خالص و بی غش و مستقیم ترین منابع شناخت و کسب اطلاعات هر سرزمینی محسوب می شوند. آنان غالبا به پرده پوشی عیوب و بزک مناظر اجتماعی نمی پردازند، مانند راه نمایان رسمی سازمان های توریستی، مامور تبلیغ برای کشور خود نیستند و به خوش آیند مسافر نغمه سرایی نمی کنند. دیدگاه اجتماعی رانندگان تاکسی بیش تر ناقدانه است، کمبودها و انحرافات و اشکالات و نیز امتیازات سرزمین و مردم خود را، بی گزافه بافی، می شناسند و کار دشوار وادارشان می کند که به شرط برخورد با شنونده ای با حوصله سفره دل را بگشایند، متقابلا اطلاعات بخواهند، اوضاع خود را با دیگران بسنجند و به طور طبیعی از درآمد رانندگان تاکسی در کشور مسافر سئوال کنند. یکی از آن ها می گفت نرخ تاکسی در هر کشوری دیاگرام اقتصاد عمومی است و از روی آن می توان قیمت نان و گوشت را نیز به دست آورد و به سطح رفاه اجتماعی پی برد!!؟ در بالی که قریب به اتفاق هندو مذهب اند، رانندگان تاکسی رغبتی به باز کردن باب گفت و گو با مسافر مسلمان را ندارند، مطلبی که در همان برخورد نخست و به محض رد و بدل کردن چند کلمه آشکار می شود. لاجرم به شگرد دیگری متوسل شدم. هنگام ورود به تاکسی با لهجه ی غلیظ عربی می گفتم: السلام علیک و رحمة الله و برکاته و از استقبال و یا روترش کردن راننده نبض اوضاع را به دست می گرفتم. سرانجام در بعد از ظهر روز نخست ورود به بالی شکار را به تور انداختم. راننده به محض شنیدن السلام علیک با شتاب برگشت و با شادمانی پرسید: مسلمانید؟ و چون پاسخ مثبت گرفت تقریبا با من مصافحه کرد. حالا نام او را به یاد ندارم ولی در باقی مانده ی ایام سفر، در هر جا به جایی داخل جزیره، همراه ما بود و مرا با درونی ترین مسائل و روابط خانوادگی در اندونزی مسلمان آشنا کرد.

در مبادلات پولی، ارزش روپیه ی اندونزی با ریال ایران کاملا برابر و ارزش یابی هر سکه و اسکناس، برای مسافر ایرانی بسیار آسان است. اگر سکه و یا اسکناسی ۱۰۰، ۱۰۰۰ و یا ۱۰۰۰۰ روپیه ای در دست دارید، ارزش مالی آن با ده، صد و یا هزار تومان ما برابر است و بر مبنای تاکسی متر، یک جا به جایی نه چندان دور در داخل شهر، نزدیک به دو هزار تومان یا بیست هزار روپیه هزینه دارد. راننده مورد اشاره از وضع خود روی هم رفته، در آن لایه ی اجتماعی که بود، اظهار نارضایتی نمی کرد. تاکسی نه چندان نو مدل اش، به کمپانی تعلق داشت که سهم او را از مجموع درآمد روزانه، بر اساس جمع ارقام کارکرد تاکسی متر، سی و سه درصد حساب می کردند، پولی که در شرایط معمول حقوق ماهانه ی او را به کم تر از چهاصد هزار و با محاسبه سخاوت های مصطلح برخی از مسافران و توریست ها، در حداکثر به بالاتر از پانصد هزار تومان می رساند. مردی عیالوار بود با دو دختر و پسری، که دختران مشغول گذراندن دانشگاه و پسر ظاهرا خرد سال و در اواخر دوران دبستان بود. به زودی معلومم شد که با مسلمانی پاک طینت و درست کردار و زحمت کش مواجهم که به اظهار خود واجبات را با دقت و وسواس انجام می داد، از اوضاع عمومی مسلمانان جهان خبر داشت و اظهار تاسف می کرد و چندمین مسلمان در رده های مختلف اجتماعی در اندونزی بود که نه فقط خلفای راشدین و سلسله ی بنی امیه و بسیاری دیگر را نمی شناخت، بل تلفظ بنی امیه نیز برای او بی اندازه دشوار می نمود!!!؟ مطلبی که با شرح کامل و واضح به امید خداوند در دنبال خواهم آورد. 

بالاخره با او نیز سخن را به مسائل درون خانواده و رفتار و حقوق والدین نسبت به فرزندان و برعکس آن کشیدم و از او هم سخنانی شنیدم که برای هر صاحب چشم و گوش بازی که در هر جایگاه و سرزمینی عهده دار تصمیم گیری برای مسلمین است، درس های بزرگی به همراه دارد. پرسیدم: در اندونزی مسلمان میان دختران و پسران ارتباطات آزاد فراوان و بدون مرزی دیدم، آیا خانواده ها و یا حکومت، به چنین روابط گسترده ای معترض نیستند؟ به گمانم حتی معنای سخن مرا درک نکرد. ناگزیر پرسیدم: دختران شما ازدواج کرده اند؟ پاسخ داد: خیر، دوستانی دارند که شاید به شوهران شان تبدیل شوند؟ گفتم: شاید؟!!! جواب داد: بله، آن ها در حال انتخاب اند و تاکنون موارد چندی را آزموده اند. با تعجب مخصوص عقب ماندگان پرسیدم: این مطلب برای شما جای اعتراض ندارد؟ جواب داد: از چه بابت؟ گفتم: ملاحظات شرعی و اخلاقی. پاسخ او را باید نوشت و بر سر در تمام مراکز آموزش های اسلامی آویخت. جواب داد: آن ها قبل از این که فرزند من باشند بنده ای معتقد به خداوند و روز بازگشت اند و اگر خلاف فرمان الهی رفتار کنند در روز حساب پاسخ گوی اعمال خود خواهند بود. از این طریق به رموز آن احساس شادمانی و آزادی پی بردم که مردم سرزمینی با امکانات محدود اقتصادی و غوطه ور در رنج فقر را در سایه اسلام مهربان، چنان امیدوار و شادمان نگه می داشت. سخن ام با آن راننده را ادامه دادم و به موارد خاص کشاندم و مطالبی شنیدم که اگر خدا بخواهد با آماده کردن زمینه ی عرضه، از آن خواهم گفت. آن روز دریافتم که چرا قتل های ناموسی و عروسک نمایی زنان و کج بستن روسری و تنگ کردن هرچه بیش تر دامن و بالا رفتن دائم آمار طلاق و فرار از خانه و پناه بردن نوجوانان به مواد مخدر و برقراری فضای زد و خورد پنهان و آشکار و لج بازی و تمرد نسبت به ارشادهای پلیس مآبانه ی حکومتی و با کمال تاسف و بدتر از همه مجرم شناختن دین کبیر اسلام و گرایش به زردشتیگری دروغین و رو کردن به کلیسا به بهانه ی کسب آزادی رفتار اجتماعی و بسیاری از این گونه نیازهای رواج یافته در سرزمین ما، در اندونزی دیده نمی شود و دریافتم اشکال کار در این است که بزرگان خانواده و زمام داران و فتوا دهندگان ما، رفتارهای ظاهرا هدایتگر خود را با پرس و جوهای محشر اشتباه گرفته، گمان دارند در جای خداوند نشسته و مشغول جزا دادن پیش هنگام، به مجرمان ملعون اند!!!؟ در اندونزی فضای عمومی در اختیار ادای اعتماد و احترام نسبت به یکدیگر و به خصوص در خانواده ها است و به ویژه حکومتیان به حریم شخصی افراد وارد نمی شوند و هیچ گونه تجسسی را قانونی نکرده اند. با این همه کوشیدم خود را نسبت به بی تفاوتی در موضوع آزادی مطلق و مفرط روابط میان جوانان معترض نشان دهم و به آیات قرآنی در باب نهی منکر و دعوت به معروف اشاره کردم و در پاسخ درس اسلامی فراموش ناشدنی دیگری را گرفتم که متحول کننده بود. راننده به آیه ای از سوره ی نحل (آیه ۹۰) اشاره کرد و گفت: دستور قرآن شامل نهی حاکم ظالم از اجحاف و زیاده روی و دعوت او به دادگری و انصاف است، نه مانع ارتباط بی آزار جوانان شدن. پیش خود گفتم: برداشت او از این اوامر قرانی، درست ماهیت آن امر به معروف و نهی از منکری را دارد، که می گویند امام حسین جان اش را بر سر اجرای آن گذارد، زیرا که بی شک برای اصلاح پوشش زنان دربار یزید، عازم کربلا نشده بود!    

یک گام آن سوتر و بسیار عجیب تر این که در خیابان های اندونزی کسی را در کسوت نمایندگی دین و در لقب نشانه ای از خداوند ندیدم و در چند دهکده ی دورافتاده شاهد بودم که امام جماعت، یکی از میان مردم معمول نمازگزار بود که داوطلبانه در جای امام قرار می گرفت و کس دیگری، باز هم از میان صفوف نمازگزاران، به اختیار خود، پس از نماز موعظه می کرد که در جمع خطیب خوانده می شد و گرچه مطمئن نیستم و در این باب کسی را ندیدم که آگاهی نزدیکی با این گونه امور داشته باشد، اما گمان می کنم که در اندونزی حوزه های علمیه دائر نبود و اداره ی امور بر دو مبنا و منطق استوار می شد: قرآن و قانون. در اندونزی فرامینی به عنوان داده های فقهی و رسالات عملیه جاری نبود و آن گاه که مبتدا و علل این بیگانگی با رسومات معمول و جاری در دیگر سرزمین های غرب اسلامی را بیان کردم، شاید بر همگان معلوم شود که ضربه ی فقرات شکن شکاف و نفاق و تفرقه در اسلام، از چه زمان و از سوی چه کسانی بر ما فرود آمده است. (ادامه دارد)

ارسال شده در جمعه، ۱۰ آبان ماه ۱۳۸۷ ساعت ۱۸:۰۰ توسط naina

ارسال پیام به این نوشته
نام: *
ای میل:
وب سایت:
پیام: *
کد امنیتی: *
عکس جدید
نظر بصورت خصوصی برای نویسنده مطلب ارسال شود
دوست گرامی پیام شما پس از تأیید نویسنده نمایش داده خواهد شد.
 
 

کلیه حقوق مندرجات این صفحه برای وب سایت ` حق و صبر ` naria.asia محفوظ است.

طراحی و راه اندازی،
گروه برنامه نویسی تحت وب بنیان اندیشان