پاسخ آقای ناصر پورپیرار به سوالات [28]

نویسنده: ناصر پورپیرار

یکشنبه 2 دی1386 ساعت: 10:15
آقای یولداش. این یکی و آن دیگری ندارد، هر نوشته ای که از روابط و نمایه های اجتماعی پیش از صفویه در ایران چیزی بگوید، به یقین جعل است.

آقای بی نام. ممنونم. این هنوز قطره ای از دریا و مشتی از خروار است. آن روشن فکری بی ریشه که جرات نکرده است به این اوراق وارداتی بی مایه نگاه انتقادی بیاندازد، از سازندگان آن مقصرتر است.

آقای ولگرد. به گمانم سرانجام ناچار باید سوار اتوبوس شوید و همراه سئوال تان سری به قم بزنید.

آقای آتامان. کامنت شما رسید و با تغییرات کوچکی ثبت شد. اگر بگردید پیدا خواهید کرد.

نویسنده: ناصر پورپیرار

یکشنبه 2 دی1386 ساعت: 18:54
خانم سهیلا. سپاس گزارم. اوضاع چنان بد است که حتی نمی توانم آب لیمو شیرین بگیرم. معلوم است که نفرین باستان پرستان هم بی اثر نیست. نمی دانم متوسل به که شده اند: زردشت، یهوه و یا قمر بنی هاشم.

آقای سید. باید بماند برای بعد.

آقای رخمانی. ممنونم.

آقای تلمیذ. درباره ی مولانا و تمایلات اش به افسانه های یهودی، سخن بسیار است و درباره ی دیگر سئوالات تان هم چون حال مساعدی ندارم، و برای این که ایشان تنها نباشند، همراه ولگرد به بخش رفع شبهات در قم رجوع کنید.

نویسنده: ناصر پورپیرار

دوشنبه 3 دی1386 ساعت: 15:30
دوست دور دست. سوپ رستوران های معروف تهران که افاقه نکرد، یقین دارم دست پخت شما تاثیر خوبی می گذارد. محترم و محبوب بمانید.

آقای اتفاق. ممنونم.

آقای سندباد. نوشتن تاریخ واقعی قوم یهود، هرچند که مجموعه اسناد مربوطه را در زیر زمین های پایتخت مسیحیت و اورشلیم پنهان کرده اند، اما غیر ممکن نیست. نخست باید ته و توی حضور این قوم در مصر را بیرون کشید که مانند نیمه کاره ماندن تخت جمشید که مدخل تحقیقات هخامنشی است، آغاز روشنگری درباره ی آنان شمرده می شود.

نویسنده: ناصر پورپیرار

دوشنبه 3 دی1386 ساعت: 16:37
آقای دوستی از سوئد. پس از دریافت شماره ها مشکل به طور کامل حل شد. با عرض معذرت از ایجاد نگرانی در شما.

نویسنده: ناصر پورپیرار

سه شنبه 4 دی1386 ساعت: 4:51
آقای Araz Bilgin. آن ها حتی لنینیست هم نبودند و قدرت شناسایی مردم و تشخیص شرایط جامعه ای را نداشتند که در آن زندگی می کردند. ما لنینیست هایی چون مائو و هوشی مین هم داشته ایم که با گزینش راه مستقل و متفکرانه، گام های بلندی در تغییر سرنوشت و تحرک رو به پیش مردم سرزمین خویش برداشته اند. کمونیست های ما و به خصوص در مراتب رهبری، دلقکانی گوش به فرمان بودند که با تصویب نامه ی کمیته ی مرکزی حزب کمونیست شوروی انقلاب می کردند و با تصویب نامه ی دیگری در همان کمیته، منحل می شدند. چنان که در دورانی دیگر به جای همراهی با مردمی که عظیم ترین انقلاب دموکراتیک شرق میانه را به پیروزی رسانده بودند، موظف می شدند که برای سازمان اطلاعات ارتش شوروی، نقشه ی هواپیماهای غرق شده ی آمریکایی را بدزدند. این گونه پادویی های چاکر منشانه حد اکثر آن چیزی بود که آن ها از لنینیسم درک می کردند و این مطالبی نیست که من از روی تیتر روزنامه ها برداشته باشم. لابد می دانید و هفت جزوه ی نوشته شده با نام مستعار ناریا سندی است که ثابت می کند که من در سال 59 و درست زمانی که در حزب توده مقام و پول تقسیم می کردند، از آن ها جدا شدم، زیرا با چشمان خود می دیدم و با گوش های خود می شنیدم که آرمان آن ها خدمت به سرویس های جاسوسی شرق است در حالی که با سرویس های جاسوسی غرب هم در برابر دریافت پول لاس خشکه می زدند. چنان که با جمهوری اسلامی مغازله می کردند و در سوی دیگر علیه آن توطئه می چیدند. بدانید تا زمانی که اختیار فیزیکی قلم به دست گرفتن و زبانی نابریده داشته باشم، آن چه را که خود حقیقت می دانم برای نسل کنونی و نسل های آینده ی مردمی باز خواهم گفت که پیوسته نیم خورده ای برای کفتار گرسنه ی از راه رسیده ی دیگری بوده اند. اما زمانه نیک می داند که سرانجام برنده ی مبارزه ی چند هزاره ی انسان برای رهایی و برای غلبه حق بر باطل، نیروی باطل نخواهد بود. از صمیم قلب آرزوی پیروزی شما و دوستان تان را دارم که برای بازگرداندن حقوق فرهنگی و سیاسی رضا شاه غصب کرده ی ملت ترک، شجاعانه مبارزه می کنید.

نویسنده: ناصر پورپیرار

سه شنبه 4 دی1386 ساعت: 9:46
آقای ناشناس. پی بردن به صحت رخ داد پلید پوریم و قبول آن آدم کشی وسیع، چنان که نوشته اید، با دیدن مستند تختگاه هیچ کس، بسیار آسان است، زیرا یافتن پاسخ مناسب برای علت نیمه کاره رها شدن آن مجموعه ابنیه، جز به قبول خلا’ زندگانی جمعی نمی انجامد. آن ها که خود را به نفهمی زده اند، نه از جهت امکان و نحوه ی اجرای آن قتل عام کامل، بل از آن باب است که پای یهودیان در آن ماجرا به میان کشیده می شود و گرنه اگر بگویید مغولان نیمی از جهان را به طور کامل کشتند، در دو ثانیه و بی چون و چرا تایید می کنند، چنان که معتقدند لشکریان چنگیز تمام نفوس و حتی سگ و گربه ی نیشابور را قتل عام کرده اند!!!! از این طریق تعلق خاطر منکران پوریم به اورشلیم، قابل اثبات می شود.

نویسنده: ناصر پورپیرار

سه شنبه 4 دی1386 ساعت: 15:7
آقای عابدی. به سایت http://naria.asia سر زدم. استادانه آماده شده بود و نمی دانم چه گونه باید از زحمات شما تشکر کنم.

از تمام دوستانی که احوال پرسی کرده و وعده ی سوپ گرم داده بودند، خالصانه ممنونم.

دوست عزیز از سوئد. مشغول آماده کردن کتاب های تان هستیم. برخی از آن ها با بهای معمول در بازار یافت نمی شود. برای خرید با بهای بیش تر باید اجازه دهید. ضمنا تعیین کنید که با پست زمینی و یا هوایی بفرستیم، زیرا تفاوت قیمت ارسال سرسام آور است. در عین حال به آدرس دقیق شما نیز احتیاج است.

ضمنا دوستان به وبلاگ http://akharinakhbar.blogfa.com سرکشی و با آن همکاری کنند.

نویسنده: ناصر پورپیرار

چهارشنبه 5 دی1386 ساعت: 9:50
آقای محمدی. تمام پادوهای اورشلیم را برای تضعیف ناممکن قرآن به میدان ریخته اند و حاصل آن که خود را مضحکه ی عام و خاص خواهند کرد. روزنامه ی ایران روز شنبه اول دی در صفحه ی آخر در مصاحبه ای نوشته بود که قرآن بدون مثنوی قابل فهم نیست.

آقای رضا. چه او را آنوسی بگیریم چه اسیر جو مولانا پرستی، حاصل کار او مصیبت بوده است.

نویسنده: ناصر پورپیرار

چهارشنبه 5 دی1386 ساعت: 20:51
آقای کوشا. معمولا کامنت های با لحن و بیان شما را نصب نمی کنم، آدرس و تلفن دفتر کارم در صفحه ی شناسنامه ی کتاب های تاملی در بنیان تاریخ ایران آمده است. غلط چاپی در اغلب کتاب ها پیدا می شود و سوقات یک لغت ترکی است و باید با قاف نوشته شود. منظورتان از تنها نیستید را هم متوجه نمی شوم، تمام این نوشته ها حاصل کار انفرادی است، اما مگر این مطلب در صحت و یا نادرستی مدخل های عرضه شده تاثیری می گذارد؟

آقای بیر تورک. برای گرفتن دو تا نون هم باید مدتی انتظار کشید. به خصوص که شاطر مریض است.

آقای عثمان محمدی. لااقل من به عنوان یک مورخ و محقق، اثری از قوم کرد تا همین چند سده پیش نیافته ام، توسل به ذکر چنین نامی در شاه نامه نیز وجهه ی تاریخی ندارد و انتساب کردان به قوم ماد هم در زمره ی قصه های موجود است، زیرا هنوز حتی اندک نشان تاریخی از قوم ماد هم نیافته ایم. این مطالب به این معنا نیست که امروز قوم و ملت و زبان کردی، درست در همان پهنه ای که نوشته اید، وجود ندارد منظورم این است که همه ی ما باید بکوشیم پایه های هویت خود را از قید اوهام و افسانه رها کنیم و بر حقیقتی قابل دفاع قرار دهیم.

آقای عتیقه چی. هنوز به اصل مطلب نرسیده ایم.

آقای احسان. از پوریم تا اسلام، یعنی در آن فاصله ای که می گویید، هیچ تحرکی از هیچ سویی به علت گستردگی قتل عام پوریم در این منطقه دیده نمی شود.

نویسنده: ناصر پورپیرار

پنجشنبه 6 دی1386 ساعت: 3:35
آقای عثمان محمدی. مطلب اخیر شما، تنها حرف درستی است که می توان در باب مردم منطقه نوشت. علت دشمنی عمیق کنونی میان ترک و کرد، که ظاهرا چیزی پلید تر از کینه ی میان ترک و فارس و فارس و عرب است، واقعا قابل ادراک نیست و حاصل کند ذهنی سرانی در هر دو ملت از سویی و مهارت یهود در ایجاد اختلافات باسمه ای، ولی خشن و عمیق در میان مسلمین است. هر جوان مسلمانی که دو رکعتی نماز خوانده باشد و یا هر بی نماز و حتی بی کتاب و بی خدایی که به صلاح مردم منطقه بیاندیشد، باید بداند که اگر کلامی، با هر بهانه ای، ملی یا مذهبی، در جهت ایجاد و یا گسترش اختلاف و خشم و خشونت میان خلق های ممتاز شرق میانه و مسلمین آن بر زبان آورد، دشمن خدا و مردم و هیزم کش اجیر و یا مجانی یهودیان است.

نویسنده: ناصر پورپیرار

پنجشنبه 6 دی1386 ساعت: 21:42
آقای عتیقه چی. در باب سئوال نخستین به بحث درباره ی آریاییان در کتاب هخامنشیان از مجموعه ی تاملی در تاریخ ایران رجوع کنید. دیگر این که مورخ به این گونه مغلطه های شبه فلسفی که دست آویز ناتوانان در مواجهه با مباحث اصولی است، اعتنایی ندارد، اگر پایه ها و آوار و خرابه های یک کاروان سرا را نمی بیند، برخلاف متعصبین احمق نمی تواند گمان کند که تمام موجودیت کاروان سرایی در چهارصد سال گذشته را مثلا باد برده است!!! اگر بنا را بر چنین گفت و گوهای ابلهانه ای بگذاریم پس اگر دیوانه ی عقب مانده ای مدعی شد که در کرج ده اهرام بزرگ تر از هرم خئوپتس مصر، از عهد فریدون کیانی برپا بوده است، باید به او جواب داد شما صحیح می گویید زیرا نبودن آثار و بقایا نشان نبود اثر نیست!!! چنین نظریاتی حتی لیاقت پوزخند را هم ندارد. خودتان را با چنین اشخاصی در مباحثاتی درگیر نکنید که مقدمتا و لااقل نیازمند عقل سلیم است.

نویسنده: ناصر پورپیرار

پنجشنبه 6 دی1386 ساعت: 22:25
آقای سردار. مطالب من در این باره را یک بار دیگر و دقیقا بخوانید.

نویسنده: ناصر پورپیرار

جمعه 7 دی1386 ساعت: 1:43
آقای رحمانی. ضمن امتنان از مراحم جناب عالی معتقدم که مخالفان حقیقت پایگاه سنتی دیرین، خود را حتی در میان جیره خواران و تربیت دیدگان خود از دست داده اند. زمان خیزش نهایی آدمیان علیه دروغ و ستم فرا رسیده و وعده ی الهی در حال تحقق کامل است.

آقای رهگذر. تا جنگ جهانی دوم، یعنی تا قریب هفتاد سال پیش، اصفهان شهرکی کوچک با بناهای حقیر خشت و گلی بود.

آقای مارلیک. شرمنده می فرمایید. ممکن است این گونه تعارفات را باور کنم و کار دست خودم بدهم.

نویسنده: ناصر پورپیرار

جمعه 7 دی1386 ساعت: 12:35
آقای محمدی. اگر هر یک از ما عقل اندیشانه به ریشه ی اختلافات موجود و داستان های دامن زننده به آن ها برگردیم، دیگر جرات نگاه کردن به خود را در آیینه نخواهیم داشت. عمل زدگی افراطی که تنها قصد فرونشاندن احساساتی تحریک شده را دارد، چنان ما را نسبت به یکدیگر خشمگین کرده است که قدرت برقراری یک دیالوگ منطقی و دوستانه را هم نداریم. درست می گویید هریک از ما شیر و ببر و گرگ و اژدها شده ایم، اما برای دریدن هم، نه برای مقابله با دشمن مشترک تمدن و دین مردم شرق میانه، یعنی یهودیان. اینک بدان جا رسیده ایم که گمان می کنیم اگر فی المثل ترک کرد را نابود کند و فارس عرب را، رستگار شده ایم!!!

نویسنده: ناصر پورپیرار

جمعه 7 دی1386 ساعت: 18:20
آقای عتیقه چی. در فارسی داستان عامیانه ای است که مردی به نوجوانش با الفاظ وزین، نصیحت می کرد، دل سوزانه درس زندگی می داد و برای انتقال تجارب خود به او می کوشید. در پایان سخن فرزند را خاموش دید. پیش خود گمان کرد که جوان مشغول مکاشفه در گفته های او است و چون سکوت به درازا کشید، عاقبت پرسید: به چه فکر می کنی؟ اگر مطلبی روشن نیست بگو تا توضیح بیش تری بدهم. نوجوان با دست به سقف اتاق اشاره کرد، عنکبوتی را نشان داد و پرسید: پدر به نظر شما این عنکبوت هر روز با چند مگس سیر می شود؟ تایید می کنم که بی حوصلگی ناشی از نقاهت سرما خوردگی روی این دو سئوال اخیر شما سخت تاثیر گذارده است و چون خود من هم در حال گذراندن چنین نقاهت و بی حوصلگی هستم، لاجرم جواب به صورتی درآمد که خواندید.

نویسنده: ناصر پورپیرار

شنبه 8 دی1386 ساعت: 8:52
آقای یک مسلمان. آن فیلم گزینشی از مطالب تاریخ طبری است که تکلیف اش روشن است.

آقای قنبری. کم کم باور می کنم که دستگاهی اورشلیمی مسئول نظارت بر یادداشت های من است تا به سرعت پاد زهر آن را در آزمایشگاه های فرهنگی مخفی خود در این جا و آن جا بسازد. نکته ی آموختنی و عجیب این که همین مراکز و اشخاص، درباره ی پوریم کلمه ای نمی گویند. تا همگی بدانیم مخفی ماندن پوریم تا چه حد برای یهودیان مهم است. یادداشت مربوط به شاملو هم بسیار جذاب بود، هرچند که ....

آقای مسعود. اندکی دیگر تامل کنید، هنوز ریشه ی مطلب را نمایش نداده ام.

آقای عثمان محمدی. گمان نمی کنم که آقای سهند به گواهی برخورد های مکتوب متعددشان با مطالب و مسائل گوناگون، ستیزه ای با حقیقت داشته باشند. دوستان اجازه دهند تا به شیوه ی این وبلاگ مسئله ی قومی در منطقه طرح شود آن گاه همگی ناظر عکس العمل ها خواهیم بود.

نویسنده: ناصر پورپیرار

شنبه 8 دی1386 ساعت: 12:7
آقای قشقایی. در حال حاضر و در موضوع تاریخ و ادب و هویت ایرانیان، دو صدا بیش تر وجود ندارد:
1. تبلیغ دروغ که برای آن در همه جا مایوسانه تریبون زده اند.
2. کوشش برای عرضه ی حقیقت که میدانی ندارد و مانند نم آب اندک اندک در جان شیفتگان نفوذ می کند. این نم سرانجام پایه های آن بنای بلند دروغ را فرو خواهد ریخت.

نویسنده: ناصر پورپیرار

یکشنبه 9 دی1386 ساعت: 1:26
آقای علی رضا. از این گونه به اصطلاح سوتی ها در مجموعه ی ادب فارسی به قدری زیاد است که انگشت گذاردن بر آن ها بدون هیچ ابهامی معلوم می کند این به اصطلاح گنجینه ی ادب فارسی به زحمت عمری دویست ساله دارد.

نویسنده: ناصر پورپیرار

یکشنبه 9 دی1386 ساعت: 9:50
آقای عمواوغلی. گرفتم که اراک همان عراق است! در این باب چه می گویید که شیراز پیش از عهد کریم خان زند بر روی زمین نبوده، آن شهر را کریم خان زند پایه گذارده و در شیراز حتی خشتی کهنه تر از دوران زندیه وجود ندارد. آن گاه حافظ کدام شیراز را با لفظ "خوشا" توصیف کرده و دربار شاه شجاع در کجای آن بیابان بوده است؟ اگر حوصله کردم فهرستی از اسامی و القاب و موقعیت هایی را خواهم آورد که هیچ یک در زمان حافظ و سعدی و مولانای نمی دانم کجایی نبوده است!

آقای علی رضا. نمی دانم منظورتان از هدف سیاسی چیست؟ در جهان هیچ مقوله ی غیر سیاسی وجود ندارد. غرض از تمام کوشش های انجام شده، تحت هر نام و امری، حاکم کردن عدل و مروت و مراعات است.

نویسنده: ناصر پورپیرار

یکشنبه 9 دی1386 ساعت: 13:48
آقای عمواوغلی. کسی که تاریخ را فقط تا سر کوچه زادگاه خودش می داند و اعتراف می کند که درباره ی شیراز هم اطلاع لازم را ندارد، مناسب تر است که اصولا وارد چنین مباحثی نشود!

آقای بیر تورک. احکامی را که درباره ی دین اسلام صادر کرده اید در زمره ی تلقینات یهودیان است و در واقعیت تاریخ دلیلی برای صحت آن نمی یابید. لااقل کتاب اسلام و شمشیر را بخوانید.

نویسنده: ناصر پورپیرار

یکشنبه 9 دی1386 ساعت: 23:21
آقای یزدان پناه. موضوع صهیونیسم و تفاوت آنان با یهود، یک خلط مبحث نوین است. محتملا می دانید که خداوند در آیات متعدد قرآن، مسلمین و مردم را از خباثت قوم یهود برحذر داشته، دوری کردن از آن ها را صلاح دانسته، یهود و نصارای مشرک را نجس شمرده و مستحق و مجبور به پرداخت جزیه گفته است. بنا بر این جدا کردن حساب یهودیان از صهیونیست ها نازل کردن آیات جدید در این باب و خود نوعی جهود بازی مشرکانه است.

نویسنده: ناصر پورپیرار

دوشنبه 10 دی1386 ساعت: 10:49
آقای مورخ واقع گرا. روده درازی های شما را خواندم. کاری نمی توانم برای تان انجام دهم. ناگزیرید که حقایق را بشنوید. تقریبا تمام ایران شناسی مهمل باف رسمی به همین روز شما افتاده است. برای تسکین خودتان یک اتحادیه ی سوته دلان به راه اندازید و به یکدیگر دل داری دهید. احتمالا موثر خواهد بود و بروز دیوانگی کامل در گروه تان را به تعویق خواهد انداخت.

نویسنده: ناصر پورپیرار

دوشنبه 10 دی1386 ساعت: 13:8
آقای همدانلی. تمام اوهام آن ها را می توان با جهانی کردن مجموعه ی اسلام و شمشیر به هم ریخت و از این بابت است که در راه انتشار منطقه ای آن هم، اعم از فارسی و عربی و ترکی، این همه سنگ انداخته اند.

نویسنده: ناصر پورپیرار

سه شنبه 11 دی1386 ساعت: 11:52
آقای اتفاق. مشغول آماده سازی کتاب های شما هستیم و به زودی ارسال خواهیم کرد. موفق باشید. ضمنا یک بار دیگر مشخصات قبض ارسال وجه قبلی را برای من برستید.

نویسنده: ناصر پورپیرار

سه شنبه 11 دی1386 ساعت: 22:41
آقای باقری. پاسخ نیمی از سئوالات شما در یادداشت های پیش بود و پاسخ نیم دیگر هم در یادداشت های آینده خواهد آمد. مسلما این مدخل های فوق کلان است و آشنایی دقیق با آن ها به سهولت ممکن نیست. اگر حوصله کنید، به خواست خدا قسمت عمده ای از پیچیدگی ها برطرف خواهد شد.

آقای درویش. از کسی که با مقالات و مستندات و مباحث اسلام و شمشیر قانع نمی شود، قطع امید کنید. عناد ورز است. از لطف شما ممنونم.

نویسنده: ناصر پورپیرار

چهارشنبه 12 دی1386 ساعت: 11:59
آقاي دكتر اوزان. با تشکر، سایت های www.naria.asia و www.narina.ir پسوند بلاگفا را ندارد و هر دو بدون برخورد با مانع باز می شود.

نویسنده: ناصر پورپیرار

چهارشنبه 12 دی1386 ساعت: 22:16
آقای اتفاق. مطابق معمول صبر می کنیم و منتظر عکس العمل آقایان می مانیم، که به قرائنی باز هم سکوت خواهد بود. اما خیمه ی مالوف آنان طاقت استقامت در برابر طوفان را نخواهد داشت.

آقای یک دوست و ترک 86. بلاگفا دو هفته ای است که مشغول حذف وبلاگ های تکراری و با مراجعه ی کم است.

آقای مختار. شرمنده می کنید.

نویسنده: ناصر پورپیرار

جمعه 14 دی1386 ساعت: 1:51
آقای توحید. یادداشت های اسلام و شمشیر در زمانی نوشته شده که هنوز مبحث صفویه گشوده نبود. به دلایلی در این تحقیقات پیوسته از طرح مطالب پیش هنگام طفره رفته ام، هرچند که گاه ظن تضاد را نیز برانگیخته است.

نویسنده: ناصر پورپیرار

جمعه 14 دی1386 ساعت: 9:36
آقای سهند. من از مطالب آقای م. ستاره، ذره ای بوی ترک ستیزی و از این قبیل نمی شنوم. ایشان ظاهرا به بی تدبیری امتحان پس داده ی سران و مدعیان دفاع از حقوق ترک ها اعتراض و مشکل دارند نه با ملت و فرهنگ ترک ها. چنان که به صراحت نوشته اند که کارت سوخت اتحادیه ی ترک و عرب هم تمام شده که اشاره ی آشکاری به بی حاصلی نهایی این گونه تدارکات به سبب ضعف مدیریت بوده است. اتفاقا اسلنگ بسیار قوی آقای م. ستاره در این باب که بر سر ملت ترک مویی نمانده است تا کسی با آن آرایشگری بیاموزد نیز حاوی همین بار است و رو به ناشیگری رهبران و نه بی حقی مردم ترک دارد. یقین بدانید که آن رهبری آشکار و پنهان ملت ترک که صلاح نی داند مستند تختگاه هیچ کس را به عنوان پرچم حقانیت تقاضاهای خود بلند کند و لااقل و در ابتدا خواستار تصحیح مطالب کتاب های درسی در باب اقوام ایرانی شود، یا فاقد تیز بینی و یا بدون تعارف مزدور دروغ است. در عین حال من با مطالب آقای اتفاق هم موافق نیستم و نمی دانم به چه علت ناگهان چنین مدافع فارسیانی شده اند که مسلما خود ایشان نخواهند توانست برای آن ها حتی آدرس قومی قرار دهند چه رسد به هویت ملی. کاش ایشان عجول نبودند و لااقل تا پایان بررسی های صفوی دم در می کشیدند. هرچند که اختیار با خودشان است.

آقای روشن. پاسخ قاطع شما در پرچم کشور اسراییل ثبت است که مسلما یک لوگوی اسلامی را معرف قدمت قوم خود قرار نداده اند!!! اسلامی تصور کردن ستاره داوود درست مانند این است که بر سر یک کنیسه و کلیسا چراغ نئون "الله" بدرخشد.

نویسنده: ناصر پورپیرار

جمعه 14 دی1386 ساعت: 11:32
آقای تازه وارد. کتاب های مرا در مقابل دانشگاه تهران پیدا می کنید و البته بسیاری از کتاب فروشان خادم فرهنگ ما، هنگامی که نام من و یا تالیفات مرا ببرید، با برافروختگی و چند ناسزای ملوس از مغازه بیرون تان می کنند، تا تاج افتخار چنین دلقکی و خوش رقصی را برای نخستین بار بر سر این صنف در ایران گذارده باشند.

آقای منوچ. تحمل کنید ولی کوتاه نیایید.

نویسنده: ناصر پورپیرار

 شنبه 15 دی1386 ساعت: 1:55
اطلاعیه: دو سي‌دي (سه بخش از چهار بخش) مستند تختگاه هيچكس به زبان انگلیسی، به همت یک دوست بسیار روشن اندیش، در سرور گوگل قرار گرفته و هم اكنون به ترتیب زیر قابل مشاهده است: http://video.google.com/videoplay?docid=-8363035441824629010&hl=en http://video.google.com/videoplay?docid=-8749692227781753023&hl=en http://video.google.com/videoplay?docid=9006217246617225021&hl=en براي نمايش شفاف‌تر زيرنويس‌ها، بر روي كليدي كه در پايين و سمت راست كادر نمايش قرار دارد و شكل مثلث رو به پايين بر روي آن ديده مي‌شود، كليك كنيد و از منوي نمايش داده شده گزينه Smooth Video را انتخاب كنيد. دوستان بکوشند متن انگلیسی تختگاه هیچ کس را، تا آن جا که ممکن است به روی سایت های بین المللی و داخلی قرار دهند، درباره ی آن خارج و داخل کشور تبلیغ کنند و همین جا در باره ی آن نظر بگذارند و پیشنهاد ارائه دهند. محل آن است که تشکر خود را از دوست مان ابراز کنم. 

نویسنده: ناصر پورپیرار

شنبه 15 دی1386 ساعت: 2:16
آقا و یا خانم لاله. چیز زیاد و دقیقی از نظریات آقای کامبوزیا نمی دانم.

آقای تازه وارد. کتاب ها را که خواندید پاسخ خود را پیدا می کنید.

آقای یاهو. یک نسخه کتاب اسلام و شمشیر برای او بفرستید. آدرس وبلاگ او را اعلام نکرده بودید.

آقای توحید. کامنت های دریافت شده از شما تماما نصب شده است، اگر بگردید در همان صفحه ی ارسال پیدا خواهید کرد.

آقاي اتفاق. بدون شک تلاش گردآمدگان بر محور نو انديشي، در اين وبلاگ، تنها و تنها جست و جوي راهي براي برون رفت از بن بستي است که لااقل در صد ساله ي اخير، به گواهي نا آرامي هاي پياپي مردمي، در جامعه ي ما قابل ديدار است. اين برون رفت با تعارفات و يا با سوار شدن بر دوش يکديگر ميسر نيست. در واقع توضیح مسائل کنونی ایران تنها در این جمله می گنجد که: ایرانیان، علی رغم تعلقات قومی خویش، به محض حضور متمرکز در تاریخ، نارضایتی خود را از سازمان دهندگان و مدیران اجتماعی بروز داده اند. محور اصلی این شورش ها اعتراض به دنباله روی از دشمنان بیرونی و نمایندگان درونی آن هاست. ما هنوز به دنبال مرکزیتی هستیم که به جای اختراع راه حل های ناشیانه برای حل مشکلات حکومتی، به شیوه های رفع نا به سامانی های ملی بیاندیشد. مبنای این ناتوانی در این کمبود اصلی است، که ما ملتی تعریف ناشده هستیم و از رییس و مرئوس و به خصوص روسا، خود را چنان می پنداریم که در تواریخ قلابی توصیف کرده اند. ملتی در اندازه ی تصورات شاه نامه و کرامات دیوان حافظی که هر دو دست ساخته ای از دشمنان است!!! اگر اراده و عنایت الهی اجازه دهد، در مباحث مربوط به "برآمدن مردم" این برداشت ها روشن تر خواهد شد.

نویسنده: ناصر پورپیرار

شنبه 15 دی1386 ساعت: 2:59
آقای اویغور. در این باب بارها گفت و گو رفته است. نخست این که برداشت تان از آیه ی قرآن نادرست است، سپس این که به دفعات گفته شده که حتی اگر بتوانیم اجرای پوریم را دفاع از حیثیت و حضور متابعان یکتا پرستی در آن زمان بدانیم، که درست نیست، اما در حال حاضر اعتراض این یادداشت ها به این خیانت فرهنگی است که یهودیان به جای اعتراف و دفاع از پوریم، مثلا با استدلال شما، برای انکار آن، به تاریخ سازی حقه بازانه برای منطقه ی ما بل جهان دست زده اند و همه جا را در دروغ، غرقه و بویناک کرده اند. در این باب دو یادداشت کامل در سریال ایران شناسی بدون دروغ گذارده ام، جست و جو کنید و بخوانید.

نویسنده: ناصر پورپیرار

شنبه 15 دی1386 ساعت: 4:53
آقای ایغور. نخست از خود بپرسید که آیا دفاع از یک قوم، ملت، سرزمین، ایده ئولوژی و یا یک دین، نیازمند کشتار تا آخرین نفر مخالفان آن، به وجهی است که یهودیان در پوریم مرتکب شده اند؟!! اگر خداوند یکتا همان اندیشه ی قرآنی است که کم ترین تجاوز به حقوق دیگران را موجه نمی داند، پس باید بگوییم که سران یهودی تصمیم گیرنده به اجرای پوریم، به یکتایی خداوند و آموزه های الهی معتقد نبوده اند. من با ده ها ادله و اسناد و نشانه قادرم قتل عام کامل پوریم را با تمام عواقب آن، که ادعا دارم، اثبات کنم، اما اگر شما و یا هرکس دیگر توانست یک شخصیت مذکور در فرهنگ ایرانیان، اعم از شاعر و ادیب و خطیب و مورخ و مفسر را، که هستی پیش از صفویه ی او قابل اثبات باشد و یا حتی اگر توانستید به میزان دو واژه دست نوشته ای به زبان فارسی، بر سنگ و چوب و گچ و پوست و کاغذ و استخوان را معرفی کنید که پیش از دوران صفویه نوشته شده باشد، من در نهایت شرمندگی و پوزش خواهی تمام نوشته ها و گفته های ام را پس خواهم خواست. این گوی و این میدان. دوستانه و برای جلوگیری از دوباره نویسی، پیشنهاد می کنم که قبل از ورود به این وادی یادداشت های ایران شناسی بدون دروغ را بخوانید. ضمنا همین شخصیت های قلابی پیش از صفویه نیز به تعدادی نیستند که آمار داده اید.

نویسنده: ناصر پورپیرار

شنبه 15 دی1386 ساعت: 15:57
آقای نیک نیاز. آن دو کتاب را می توانید در مقابل دانشگاه تهران به خصوص در کتاب فروشی نیل پیدا کنید. از زبان داریوش عوام فریبانه ترین کتابی است که درباره ی ایران دوران هخامنشی نوشته شده است. در باب علت چاپ آن هم تاکنون چند بار توضیح داده ام.

نویسنده: ناصر پورپیرار

شنبه 15 دی1386 ساعت: 20:0
جناب حاجی زاده. متاسفانه نصب پاسخ آقای مسعود را فراموش کردم. در میان سی دی های سخنرانی فقط آخرین آن ها را دارم و در مورد مقالات پراکنده تعدادشان کم نیست ولی منبع چاپ شده ی آن ها یا به دست ام نرسیده و یا نگهداری نکرده ام. اگر شما و یا آقای مسعود راه و آدرسی نشان دهید از سی دی موجود و پرینت مقالات چاپ شده نسخه ای برای تان ارسال خواهم کرد. اضافه کنم که مسائل مربوط به کتاب چهارم یعنی برآمدن مردم، چندان شگفت انگیز است که داده های تاکنون در برابر آن ها بسیار کم رنگ خواهد بود. همین قدر بدانید که هنوز در موضوع جنبش مشروطه حتی سطری مطلب صحیح نخوانده اید.

آقای بیر تورک. لااقل در این کلماتی که شما نمونه آورده اید، نشانه ی تشابه دیده نمی شود، گرچه تشابه کلمات و حتی اشتراک معانی نیز دلیل پیوند قومی نیست. این گونه ابزارهای متورم کردن مردم منطقه ی ما، مرا به یاد کتاب و نوشته هایی می اندازد که مولفین آن ها سعی دارند بگویند در قرآن لغات فارسی یافته اند!!! به حیله گری های این اعجوبه ها بی اعتنا بمانید و حوصله کنید تا به زودی به خواست خدا مطلبی عرضه کنم که تکلیف بسیاری از این گونه موضوعات را روشن خواهد کرد.

نویسنده: ناصر پورپیرار

شنبه 15 دی1386 ساعت: 22:39
آقایR134a. از زحماتی که می کشید، بی اندازه ممنونم.

آقای منوچهر. ابدا چیزی مفهوم نبود و نتوانستم از مجموع آن سر درآورم.

نویسنده: ناصر پورپیرار

یکشنبه 16 دی1386 ساعت: 7:24
دوست عزیز آقا مهدی. بالاخره پس از دو روز توانستم لینک ها را ببینم. دست شما درد نکند، ولی در چند محل اشکالات فنی داشت که شاید از سیستم کهنه ی من باشد. آیا خود شما دوباره بینی کرده اید؟ به هر حال ممنونم. ضمنا بخش آخر را چه زمانی نصب می کنید؟

آقای سهند و دیگر دوستان. به گمانم از مبحث صفویه حد اقل ده یادداشت بسیار مهم و تعیین کننده باقی مانده باشد. توصیه می کنم اندکی دیگر حوصله کنید تا این گفت و گو تمام شود. اگر به خواست خدا حاصل نهایی این همه یادداشت مقدماتی را برداشتیم، شاید که بسیاری از این کج خلقی ها خود به خود رفع شود و با باری سبک تر به حوزه ی بعد وارد شویم. مختصر این که اگر بیان حقیقت آثار ترمیم کننده به جای نگذارد، پس داروی دردهای ما نبوده است و از جای دیگری زخمی شده ایم که ربطی به راست و دروغ ندارد.

آقای R134a. در این زمینه مطالعات جدی انجام نشده و کار در حد حدس و گمان است الا در یک نمونه که به زودی با آن آشنا می شوید.

آقای اویغور. گمان می کردم که حرف تازه و سند نوی برای عرضه دارید. از این دست فرمایشات احساساتی پیش تر فراوان شنیده ایم. کاش قرآن را هم همانند مثنوی دم دست نگه می داشتید. تنها توصیه ی من این است که مجموعه ی اسلام و شمشیر را بخوانید، احتمالا آرامتان می کند.

نویسنده: ناصر پورپیرار

یکشنبه 16 دی1386 ساعت: 11:25
آقای توحید. مطلب تان را ارسال کنید. از زحمتی که می کشید، ممنونم.

نویسنده: ناصر پورپیرار

یکشنبه 16 دی1386 ساعت: 13:47
اطلاعیه: به همت دوست عزیزم آقای مهدی بخش چهارم مستند تختگاه هیچ کس به زبان انگلیسی نیز در گوگل نصب شد. در عین حال سی دی این مستند به صورت دی وی دی و وی سی دی نیز آماده ی ارسال است.

http://video.google.com/videoplay?docid=5513619285850842148&hl=en

نویسنده: ناصر پورپیرار

یکشنبه 16 دی1386 ساعت: 19:58
جناب حاجی زاده. در اولین فرصت انجام وظیفه خواهم کرد.

آقای وحید. عکس ها و مدارک تان را عرضه کنید، شاید در میان آن ها مطلبی برای گفت و گو پیدا شود. سئوال شما که نشان می داد حتی مطالب وبلاگ را هم نخوانده اید.

نویسنده: ناصر پورپیرار

دوشنبه 17 دی1386 ساعت: 3:42
آقای اویغور. از عراق تا جزیره ی کرت در مدیترانه و شمال آفریقا و سراسر ایتالیا و یونان مملو از این نقش های زینتی هلنیستی است، که با خیالات کارشناسان میراث تمام آن ها ساسانی است. حالا از چه راه به این کشف بدیع رسیده اند توضیحی برای کسی ندارند. باید اعتراف کنم که آن بانو و شاه زاده ی نیمه برهنه ی ساسانی که سر نداشت، اندام خود را خوب حفظ کرده بود و به نظر می رسید که مشغول قر کمر است. می بینید که اعراب سوسمار خوار بی فرهنگ چه نعمت هایی را از ایرانیان آینده دریغ کرده اند!!!؟ خودتان را خسته نکنید ناگزیرم به عرض تان برسانم که از مرحله بحث های نو پرت اید. ابتدا کتاب ها و یادداشت های وبلاگی را بخوانید و سپس اگر سئوالی برای تان باقی ماند، ارسال کنید.

آقای الاحوازی. یاد گیری زبان عرب لااقل در اندازه ای که بتوان با قرآن ارتباط مستقیم برقرار کرد، خارج از مباحث قومی، وظیفه ی هر مسلمانی است.

آقای رضا. بارها به این سئوال پاسخ داده شده است. قدیم ترین مخطوطات توراتی یافت شده در اردن متعلق به چند قرنی قبل از تولد عیسی است. در باب این مخطوطات کتاب های تفسیری و فنی چندی به زبان های دیگر منتشر شده است. نقل معتبری نوشته بود که در این مخطوطات شرح پوریم مفصل تر آمده است، که هنوز دستم بدان نرسیده است.

جناب حاجی زاده. آن هم به چشم. فقط به علت تعطیلات دو روزه شاید کمی به تاخیر افتد.

آقای صمیمی. اینک حقانیت آن سخن من معلوم می شود که بارها نوشته ام از شریعتی تا سروش را برای جنگ جدید روش فکرانه با قرآن تربیت کرده اند و حالا ارزش نقد من بر کتاب معنای متن نصر حامد ابوزیذ معلوم می شود.

آقای سهند. حقیقت این که یهودیان در قتل عام پوریم، از میراث هفت هزار ساله ی مردم ممتاز شرق میانه چیزی باقی نگذاردند. خیزش تمدنی جدید و پس از آن کشتار در منطقه ی پوریم زده ی ما، از طلوع اسلام و با متن هدایتگر قرآن آغاز می شود. باید بیدار باشیم و بکوشیم که این هویت تازه را نیز یهودیان در پوریم های فرهنگی، که دائما بدان مشغول اند، به سرقت نبرند و سر نبرند. لینک ارسالی آقای صمیمی درباره سروش را بخوانید.

آقای بیر تورک. فراغت رسیدن به این گونه امور را هرچند که لازم است، ندارم.

نویسنده: ناصر پورپیرار

دوشنبه 17 دی1386 ساعت: 11:37
آقای مسعود. در اولین فرصت ارسال خواهم کرد.

آقای R134a. عکس ها را دوباره آپلود کردم. امیدوارم مشکل رفع شده باشد. ضمنا لینک یادداشت های قبلی 1-108 را هم تکرار کنید.

آقای توحید. ای میل وبلاگ pirna44@yahoo.com است. موفق باشید.

آقای سهند. قطعا بدانید که به روی مبارک شان نخواهند آورد. زیرا که می دانند قادر به مقابله نیستند. آن ها در حال حاضر مصداق کامل این اشاره قرآنی شده اند: صم و بکم.

نویسنده: ناصر پورپیرار

دوشنبه 17 دی1386 ساعت: 15:47
آقای sadegh. اگر منظورتان آن آدرسی است که به شماره 12 ختم می شود، بله آن آدرس را بدون نمایش عمومی برداشته ام. سی دی ها را برایتان خواهم فرستاد اما اگر آدرس دیگری است به دستم نرسیده است.

آقای توحید. شریعتی هم همین سخنان و شاید گزنده تر را البته در لفافه ای ضخیم تر و زیرکانه تر بیان کرده است. یک نمونه ی آن را که معتقد بود اسباب تفرقه میان مسلمین متن قرآن بوده است را قبلا ارائه کرده ام. بقیه را هم اگر بگردید خودتان به مقدار کافی خواهید یافت. اگر مستقیما و با وضوح و در جزییات وارد این مطلب نمی شوم از آن است که این وبلاگ را برای شریعتی و سروش ستیزی نگشوده ام که حنای شان بی رنگ تر از این حرف هاست. به مقاله ی من با نام "تولد تاویلگری تازه" در همین وبلاگ رجوع کنید.

نویسنده: ناصر پورپیرار

دوشنبه 17 دی1386 ساعت: 20:39
آقای موکری. جهان و بیش از همه ایران پر از چنین افسانه های غیر تاریخی است که برای خام کردن عوام ساخته اند و برای مورخ به قدر بال مگسی ارزش استنادی ندارد.

آقای محمد. بدون هیچ تردیدی تمام بزرگان ایرانی تعریف شده برای ما، حضور تاریخی ندارند، زیرا در سرزمینی که حمام و آب انبار و کاروان سرا و بازار و شهر نیست، ادعای ظهور حکیم و خردمند و طبیب و مفسر و مورخ و شاعر وادیب شوخی بد شکل و ناممکنی است. نمونه اش هم همان حافظ معروف. اگر عمر شهر شیراز به زحمت به 300 سال می رسد چه گونه ششصد سال پیش حافظ و 700 سال پیش سعدی از آن خروج کرده اند و دربار شاه شجاع و غیره کجا برقرار بوده است؟

آقای بولود. من می نویسم ترجمه کردن آن کار دیگران است.

نویسنده: ناصر پورپیرار

سه شنبه 18 دی1386 ساعت: 5:59
آقای رضا 71. در سایت www.naria.asia یک شماره حساب اعلام شده وجه سی دی ها را به آن حساب بریزید.

آقای یولداش. آن اسامی به تقویم ترکی مربوط نیست. نام گذاری ترکی بر سال هاست، چنان که مثلا می گویند سال اسب و سگ و مار و اژدها. شما که باید ترکی بدانید!

آقای توحید. بازخوانی آن را شروع کرده ام. اتمام آن یکی دو روزی زمان می برد.

نویسنده: ناصر پورپیرار

سه شنبه 18 دی1386 ساعت: 22:48
آقای موکری. منظورتان از اگر به فرض غلط باشد چیست؟ مگر شک دارید؟ تاریخ صفویه نوشتن آن منشی که جای شنبه و یک شنبه و برج حوت و حمل و ماه و سال و زمستان و بهار را نمی داند، باید که بسیار معتبر و قابل اتکا باشد، اما برای این که بدانیم تمام ماجرای صفویه ساختگی است!!! با این همه به تر است صبر کنید تا بحث مربوطه تمام شود.

آقایreza71. بسیار جالب بود، اما این حافظ نیست که مسیحی است، زیرا در ششصد سال پیش شیراز هم نبوده است که حافظی از آن برخیزد. مطلب آقای وزیری نشان می دهد که ماموریت ساخت دیوان حافظ و دیوان اش را کلیسا و کشیشان به دوش داشته اند. ضمنا شخص آقای وزیری هم مشغول تبلیغ مسیحیت است.

نویسنده: ناصر پورپیرار

چهارشنبه 19 دی1386 ساعت: 10:30
آقای دوستی از سوئد. هنوز قریب پانزده هزار تومان اعتبار باقی دارید. صورت حساب و قبض پست برای تان ارسال شد.

آقای کنجکاو. در آن زمان که نوشته اید، روم و سنای آن نبوده است که با کسی بجنگد. اگر روم در قرن چهارم میلادی قدرتی بود که به وسیله ی چند قبیله ی شمالی برچیده نمی شد! خودتان را با اسناد قلابی هنوز از زیر زمین های واتیکان بیرون نیامده سرگرم نکنید و به جای این دل خوشی ها به دنبال یک کاروان سرا و شهر و حمام و بازار عهد شاپور ذوالاکتاف دروغین باشید!

آقای علی رضا. کمی دیگر حوصله کنید. همه چیز به مدد الهی روشن خواهد شد.

نویسنده: ناصر پورپیرار

چهارشنبه 19 دی1386 ساعت: 13:48
آقای بیر تورک. از توجه و دل سوزی شما ممنونم. بالاخره یکی را پیدا می کنم که پیشنهاد شما را عملی کند.

نویسنده: ناصر پورپیرار

چهارشنبه 19 دی1386 ساعت: 15:35
آقای عابدی. تنها می توان اجر زحمات شما را به خداوند حواله کرد. اگر بتوانید برای نصب سی دی های مستند تختگاه هیچ کس به زبان انگلیسی فکری کنید. ممنون.

نویسنده: ناصر پورپیرار

چهارشنبه 19 دی1386 ساعت: 22:25
آقای توحید. روزهای سال در مطابقه با سال های شمسی و میلادی، ثابت است، یعنی مثلا همیشه 30 مهر با 22 اکتبر جز در سال های کبیسه منطبق می شود که آن هم با تغییر در تعداد روزهای یکی از ماه ها جبران می کنند. بنا بر این اگر محاسبات من در تاریخ میلادی درست است، بدون تردید در تطبیق با روز و ماه و سال هجری شمسی نیز درست است. ضمنا آن متن را دیدم و مجددا به ای میل شما فرستادم.

آقای اتفاق. کتاب های درخواستی شما جز یک مورد که هنوز نیافته ایم، ارسال شد.

آقای صادق. سی دی ها ارسال شد.

آقای رضا. ممنونم.

آقای رحمانی. از مراحم شما ممنونم.

نویسنده: ناصر پورپیرار

پنجشنبه 20 دی1386 ساعت: 6:3
آقای مسعود. سی دی ها را ارسال کردم. اگر تا چند روز دیگر دریافت نکردید خبر کنید. کنترل کردم اغلب مقالات متفرقه در وبلاگ هم نصب است. به زودی لینک مقالات را جداگانه خواهم گذارد.

آقای اویغور. نخست این که ارمنی بودن اسکندر قوربانس زمان ناصر الدین شاه امر پنهانی نبوده ولی کسی و از جمله شما با هوش سرشارتان منشی شاه عباس اول را تا پیش ازیادداشت 125، ارمنی نمی شناخته اید و اصولا گفت و گوی دین و مذهب نیست، می کوشم تفهیم کنم که اصولا نه آن دربار و نه این منشی هرگز برقرار نبوده و اسناد صفوی نیز همانند اسناد ساسانی و اشکانی ساخت کنیسه و کلیساست. مسلم این که نمی توان نوشته های آن منشی را که شنبه و چهارشنبه و اسفند و فروردین و حوت و حمل و زمستان و بهار و این سال و آن سال را نمی فهمد، مستند تاریخی قرار داد، زیرا به زودی معلوم خواهم کرد که او حتی از شهر اصفهان نیز چیز درستی نمی داند. این را می گویند منشی شاه عباس از راه دور!!!

نویسنده: ناصر پورپیرار

پنجشنبه 20 دی1386 ساعت: 18:31
آقای علی. چند آدرس دیگر برای ورود به وبلاگ از جمله سایت های:
www.naria.asia و www.narina.ir در دسترس است.

آقای عابدی. آدرس خانم وکیلی ناقص است و شماره پلاک منزل ندارد.

آقای تلمیذ. آن چه را که درباره ی آقای اویغور می گویید کاملا مشهود است. به گمانم او یکی از محصلان کورس های آخر باستان شناسی است که به خاطر بر باد رفتن واحدهای تحصیلی اش حال خوبی ندارد. من جواب او را می نویسم تا به خسران خود واقف تر شود. ضمنا داستان گورکانیان هند جدا از مسائل ایران است.

آقای م. ستاره. توجه کنید که پیام تان را به نام من گذارده اید، اگر اصولا پیام مال شما باشد. به گمانم کسانی مشغول شیطنت اند. به هر حال اصلاح کردم.

نویسنده: ناصر پورپیرار

جمعه 21 دی1386 ساعت: 17:53
آقای عابدی. آیا اشکال از فراهم آورندگان قبلی است که دنبال جنس ارزان قیمت بوده اند؟ اگر ممکن است هزینه ها را اعلام کنید.

آقای زاهدی. این هم از آن سئوال هایی است که پاسخ آن نزد مورخ نیست و نیاز به یک سفر قم و رجوع به متخصصان حوزه دارد.

نویسنده: ناصر پورپیرار

جمعه 21 دی1386 ساعت: 20:55
اقای هوشنگ. لینک برداشت نسخه ی انگلیسی در بالا و در آدرسی که آقای عابدی ارسال کرده اند آمده است. پیش تر هم لینک های دیگری هم از جمله در گوگل نصب شده بوذ.

آقای نتاب. خودتان و بدون استثنا، هر نام متعلق به دوران پیش از صفویه که به عنوان ادیب و مورخ و مفسر و مترجم و حکیم و طبیب معرفی کرده اند، در فهرست جعلیات قرار دهید.

نویسنده: ناصر پورپیرار

جمعه 21 دی1386 ساعت: 22:34
آقای مهدی. بسیار سپاس گزار زحمت هایی هستم که بردبارانه تحمل می کنید. بگذارید بی صبری خود در مواجهه با حقیقت را در سایت های بین المللی مدافع فرهنگ و مدعی آزاد اندیشی نیز جار بزنند و اسباب تمسخر خودشان را به دست ما بدهند.

آقای عابدی. من از مسائل فنی چیز زیادی نمی دانم. آن مبلغ را به شرط اعلام حساب خواهم پرداخت و با تشکر کامل اختیار امور را به دست خودتان می سپارم. در مورد آخر هم مطلب عمده ای نیست و ظاهرا نقشه ی به خصوصی در کار است. تا آن جا که می دانم آن اشتباهات عمدی است.

آقای آیدین. چنین موردی که می گویید درباره ی سال شمار ترکی، آیا مستند مکتوب و بررسی شده ای هم دارد؟ ضمنا در نظر بیاورید که اسکندر بیک سال هایی متوالی را دو پاره می شمارد حال آن که با قبول قول شما این اختلاط باید موردی و حد اکثر در یک یا دو سال پیاپی باشد. چنان که اسکندر بیک سالیان متمادی دیگری را هم بدون این اختلاط بر می شمارد. طبیعت این گونه امور در نظم آن است و به دل به خواه این و آن انجام نمی شود. اگر مدعای شما را بپذیریم با برخورد اسکندر بیک معلوم می شود که او از سال شمار ترکی نیز چیزی نمی دانسته است. به هر حال مایلم در باب اشاره ی شما بیش تر بدانم که تاکنون جایی در آن باب مبحثی را گشوده و نوشته ندیده ام. ضمنا ذکر قید شمسی برای جلوگیری از اختلاط با هجری قمری است. و ممنونم.

نویسنده: ناصر پورپیرار

جمعه 21 دی1386 ساعت: 23:59
آقا و یا خانم فا... آستینی هم در این باره خود شما بالا بزنید. دوستان دیگری هم به این گونه امور مشغول اند. موفق باشید.

نویسنده: ناصر پورپیرار

شنبه 22 دی1386 ساعت: 9:37
آقای بختیار. با این همه به نظر می رسد مستند قدرتمند تختگاه هیچ کس حتی کسانی را در سیمای جمهوری تکان داده است، زیرا مدتی است خجالت می کشند ستون های تخت جمشید را نمایش دهند و از آن پایتخت نیمه ساخت امپراتوری نیمه کاره ی هخامنشی دیگر حرفی نمی زنند. باید دعای گوی استاد غفوری بزرگ باشیم که با از خود گذشتگی بار سنگین تهیه ی این مستند را یک تنه و بدون کمک گرفتن از کسی برداشتند. در مورد آرشیو رجوع به سایت ناریا سهل تر است.

نویسنده: ناصر پورپیرار

شنبه 22 دی1386 ساعت: 22:7
آقای صدرالدینی. بخش اول کتاب ساسانیان نزد اختر هست. دوباره رجوع کنید.

آقای عزت الله. کمی دیگر حوصله کنید.

آقای توحید. تا آن جا که نصب شده بود اشکالی نداشت.

نویسنده: ناصر پورپیرار

یکشنبه 23 دی1386 ساعت: 6:48
آقای فتح. جالب ترین مطلب این نشست نام آن بود: "موسویت در عرفان مولانا". روایت شده است که در سخن رانی ها تقدس اشعار مولانا را در حد تورات گفته اند. بالاخره صاحب خانه به تر می داند که در گنجه چه گذارده استّّّّ!؟

نویسنده: ناصر پورپیرار

یکشنبه 23 دی1386 ساعت: 16:50
آقای sadegh. تنها یک امکان می شناختم که به آدرس شما ارسال شد.

آقای ستار. برخورد با این بررسی های جدید تاریخی، تقریبا مرا قانع کرده است که نه فقط آن اسامی که بسیاری دیگر و در جامه های به ظاهر پاکیزه تر و به ویژه در حوزه فرهنگ یکسره آنوسی اند.

نویسنده: ناصر پورپیرار

دوشنبه 24 دی1386 ساعت: 2:14
آقای احمد. تز عبور آسیاییان شمالی از تنگه ی میان قطب شمال و کانادای امروزین و نیز مهاجرت آنان به ارض جنوب یعنی اتازونی، به دلایلی و از جمله سفال صورت سرخ پوستان یک تز دیرینه است و می تواند کاملا قابل قبول باشد اگر در ابتدا معلوم شود که اتازونی پیش از ورود این مهاجران، ساکن بومی نداشته است که خود چند سئوال تازه می تراشد. اگر قائل به وجود بومیانی در اتازونی پیش از مهاجرت اقوام آسیایی باشیم، پس یا باید آن ها را به کلی مغلوب مهاجران و ریشه کن شده توسط آنان بدانیم و یا در میان قبایل سرخ پوست چند گانگی چهره و اندام و فرهنگ بیابیم که وجود ندارد و اگر سرزمینی چنان وسیع و آباد را فاقد تجمعات بومی چند ده هزاره بدانیم آن گاه بیان علت آن بی اندازه دشوار می شود. بدین ترتیب تنها با مراجعه به لغات نمی توان تکلیف موضوع را تعیین کرد.

آقای توحید. اگر کتاب عالم آرا را دارای قدمت تالیف بدانیم در آن زمان تغییرات فرهنگی و سنتی یک شبه و مثلا وسیله ی رادیو توزیع نمی شده است.

آقای مسعود. یهودیان نه فقط تاریخ ما که اطلاعات مربوط به دنیای پیش و پس از پوریم را به کلی آلوده اند. به ترین نشانه آن است که چند سال پیش حتی نتوانستم یک یونانی را نسبت به ماجرای مهاجران یونانی و سکه های اشکانی حساس کنم. دانسته های کنونی در موضوع تاریخ از فزط تکرار ایجاد اعتیاد فرهنگی کرده و اگر بخواهیم تا مصرف آن را قطع کنند، کسان زیادی به خمیازه می افتند.

آقای آیدین. هنوز در باب اسکندر بیک منشی مطالب نگفته ی فراوانی باقی مانده است.

آقای عابدی. مخالفتی با نصب سه کتاب ساسانیان به شرط عدم تغییر ندارم. موفق باشید. درباره ی خرید نیز آماده هستم.

آقای بی نام. از تعارفات شما ممنونم.

نویسنده: ناصر پورپیرار

سه شنبه 25 دی1386 ساعت: 11:18
آقای عابدی. خوش بگذرد.

نویسنده: ناصر پورپیرار

چهارشنبه 26 دی1386 ساعت: 9:31
آقای نادر. کاملا درست گفته اند، زیرا اشکانیان به علت سکونت در بیابان های پارت، عقده ی قورباغه داشته اند.

آقای @. به دنباله ی یادداشت صفویه توجه کنید.

آقای بیر تورک. اگر مجموعه مقالات اسلام و شمشیر توجه به اصول دین اسلام را به شما نیاموخته، پس راه دیگری برای اقناع شما وجود ندارد. منصفانه می پرسم که شما در میان مردم سراسر جهان و حتی در میان کشیشان، مردی را یافته اید که در عمر خود، به این یا آن صورت، به چهار زن هم قناعت کرده باشد؟!

نویسنده: ناصر پورپیرار

چهارشنبه 26 دی1386 ساعت: 21:36
آقای رضا. کتاب قبیله ی سیزدهم نایاب است ولی ترجمه ی دیگری هم به نام "خزران" دارد که از انتشارات خوارزمی است و شاید هنوز موجود باشد. مگر این پنج روزه را اگر آدرس بدهید خواهم فرستاد.

آقای رهگذر. آقای خسرو گل سرخی در بحث های تاریخی قرار نمی گیرد و زمان گفت و گو از او در این زمان نیست.

آقای مسعود. فرستاده ام ولی اگر تا پس از تعطیلات دریافت نکردید بفرمایید تا دوباره بفرستم. درباره ی آن دوست تان نیز نگران نباشید. دشمنی ها در سوی شما بیش تر از زمان توزیع تختگاه هیچ کس آغاز شده و معلوم است به چه دلیل. از معجزات بیان عریان حقیقت یکی هم این است که نقاب از صورت دشمن خویش برمی دارد.

آقای مهدی. انشا’ الله و به زودی.

آقای علی. با کمک و همت دوستان مشغول پیدا کردن راه حل هستیم.

آقای م. ستاره. بحمد الله مشکلات برطرف شد. انشا’ الله مال شما هم برطرف خواهد شد.

نویسنده: ناصر پورپیرار

چهارشنبه 26 دی1386 ساعت: 23:3
خطاب به آقای غیور و ستار و دیگر دوستان و دشمنان اندک تحمل. لطفا تا پایان بیان این مبحث جاری حوصله کنید، اگر به جواب ها نرسیدید، که می رسید، آن گاه بپرسید. ممنون

نویسنده: ناصر پورپیرار

پنجشنبه 27 دی1386 ساعت: 11:24
آقا و یا خانم بیر تورک. تشخیص من این است که سئوالات شما مبنای فمینیستی دارد و نه تاریخی و احتمال می دهم از بانوان ترک باشید. کوشیدم با اشارات لازم و در حد یک گفت و گوی عالمانه، که مقاصد و دلایل را به اشاره برگزار می کند، پاسخ تان را بدهم، اما به نظر می رسید نیازمند طرح مسائل از مدارج پایین تری هستید که این کادر وبلاگ محل تشریح آن نیست. بدانید که قرآن متنی آسمانی است و از جانب مدیریتی محیط بر تمام اجزا’ جهان صادر شده است و نیز بدانید که متن کنونی آن بدون تغییر یک "واو" همان فرو فرستاده ی نخستین الهی بر پیامبر است و نیز بدانید که هنوز و تا ابد، متن برتری، از هیچ جانبی، به آدمی ابلاغ نشده و نخواهد شد. اگر به آگاهی در این علاقه دارید، پس ای میلی بفرستید و آدرس ای میل خود را بگذارید، گمان می کنم قانع کردن شما بسیار دشوار نباشد.

آقای سید. هر نوشته ای وظیفه ی خاص خود را دارد. آن کتاب که دردانه ای در دریای تحقیقات ادبی است، وظیفه ی انحصاری خود را به خوبی انجام داده است.

نویسنده: ناصر پورپیرار

پنجشنبه 27 دی1386 ساعت: 13:52
آقای یولداش. اتکا’ این حضرات بر شاه نامه ی فردوسی است که از مازندران یاد کرده است، اما کاری به این مطلب ندارند که شاه نامه هم قدیم تر از عالم آرای عباسی نیست. در منجلابی از دروغ دست و پا می زنند و توان بیرون کشیدن خود را ندارند.

نویسنده: ناصر پورپیرار

جمعه 28 دی1386 ساعت: 9:52
آقای م. ستاره. زمان تولد دفترچه ای برای افراد صادر می کنند که کهنگی آن با چنین عوارضی توام می شود تا پزشکان حال و آینده نانی بخورند. با عرض امتنان به توصیه های شما عمل خواهم کرد. آن شخص هم هنوز به دنبال فرصت مناسب می گردد و چند تایی پیشنهاد کار را نپذیرفته است که در واقع هم به درد نخور و در گوشه های بسیار پرت افتاده ی دنیا بودند. ضمنا دنبال نسخه ی دوم آن آدم نگردید، هر دو همان ب 1 خودمان اند.

آقای آراز بیلگین. موظفم که از تلاش های شما برای اشاعه ی حقیقت سپاس گذاری کنم. مستند باشکوه تختگاه هیچ کس واقعا مثل چماقی بر سر دروغ بافان در موضوع تاریخ ایران فرود آمده است. اضافه کنم که نسخه ی انگلیسی شده ی آن نیز آماده است اگر به کارتان خورد خبر دهید تا به نحوی ارسال کنم.

نویسنده: ناصر پورپیرار

جمعه 28 دی1386 ساعت: 13:0
آقای sadegh. مطلب را با آقای غفوری در میان گذاردم. احتمالا خودشان در این باره کاری انجام خواهند داد. هنوز عیوب نسخه ی انگلیسی به طور کامل حل نشده است. از لطف شما ممنونم.

نویسنده: ناصر پورپیرار

جمعه 28 دی1386 ساعت: 17:52
آقای عبدالله شاهینی. خداوند در قرآن دوستی با یهود و نصاری را منع کرده و آن ها را نجس شمرده است. آیا دین جدید آورده اید؟!!

نویسنده: ناصر پورپیرار

شنبه 29 دی1386 ساعت: 1:36
جناب حاجی زاده. جلد اول کتاب عالم آرای عباسی، که چاپ شده ی آن حدود 300صفحه می شود، به معرفی اجداد صفویان و مختصرا به شرح احوال و حکومت شاهان صفوی پیش از شاه عباس می پردازد، که با شرح دوران حکومت سلطان محمد خدابنده در سال 996 هجری تمام می شود. سخن از شاه عباس که به صورت مشروح و بیان مجزای حوادث سالانه آمده و از سال 996 تا 1037 هجری مرتب شده، تماما در جلد دوم کتاب و قریب 800 صفحه ی چاپی است. مضحکی مطالب در همین است که اسکندر بیک در پایان شرح دوران سلطان محمد می خواهد مجملی از روزگار شاه عباس را هم بیاورد که در آن از حوادث سال های پایانی سلطنت شاه عباس می گوید، حال آن که خود می نویسد جلد اول را در 1025 هجری تمام کرده که هنوز 12 سال از عهد شاه عباس باقی بوده است!!! تاریخ عالم آرای عباسی در موضوع سلاطین صفوی پس از شاه عباس حتی به اشاره و اختصار هم مطلبی ندارد.

آقای رضا. در آیه ی 28 سوره ی توبه پاسخ سئوال شما آمده است که می گوید از این پس با مشرکان نجس قطع رابطه کنید و از رکود نترسید که خداوند شما را به زودی مستغنی خواهد کرد. قید وعده ی استغنا نشان می دهد که مراد آیه رکود اقتصادی است. به خصوص آیه های دنبال و مرتبط یعنی از آیه ی 29 تا 35 را هم به دقت بخوانید تا معلوم شود که غرض قرآن قاطع، قطع تمام و کمال است. بدین ترتیب و با راه نمایی صریح قرآن مبارک از جست و جوی در سیره های ساختگی نیز بی نیاز می شوید.

آقای محمد ب. من زاده و ساکن تهران بوده و هستم و شغلم نشر کتاب است.

نویسنده: ناصر پورپیرار

شنبه 29 دی1386 ساعت: 8:13
آقای خجالتی. در هر مدخلی مبحث مخصوص خود گشوده و این حقایق تلخ قطره قطره خورانده می شود. چنان که تا پیش از یادداشت 108 از نبود سلسله ی صفوی گفت و گویی نشده بود. به همین ترتیب تکلیف تخت جمشید و اشکانیان و ساسانیان و طاهریان و صفاریان و غزنویان، تا برسد به صفویه را در بحث های انحصاری و پس از زمینه چینی های ضرور روشن کرده ام وگرنه این بررسی ها به صورت جمله ی زیر در می آمد: «خانم ها و آقایان یهودیان به قصد پنهان کردن ماجرای پلید پوریم برای تان افسانه های تاریخی و ادبی بافته اند، همه چیز از ماجرای لشکر کشی داریوش به مصر و هجوم خشایارشا به یونان و سلطنت داریوش دوم و اردشیر سوم تا حافظ شیرازی و ابن سینای همدانی و خیام نیشابوری و شاه عباس صفوی یکسره جعل مطلق و دروغ محض است»!!! در این صورت هم باید جواب می دادم که اصولا پوریم نام چه چیزی است و ماجرا به همین صورتی در می آمد که تاکنون خوانده اید.

نویسنده: ناصر پورپیرار

شنبه 29 دی1386 ساعت: 11:22
آقای خجالتی. عصبانیت کور دشمنان این بررسی ها، که دم اکثر آن ها دانسته و نادانسته به اورشلیم، یعنی مرکز نشر جعلیات درباره ی مسائل ایران و اسلام، وصل است، درست از همین بابت است که از درک روش های این تحقیق عاجز مانده اند. آن ها هنوز نمی دانند و حتی به حدس نیز درنمی یابند که برای رسوا کردن آن ها چه در چنته ذخیره دارم. به همین دلیل هر یادداشت این وبلاگ، ناگهان چون چماقی بر فرق شان فرود می آید و برق تازه ای از چشمان شان می پراند و هنوز به خود نیامده بدون این که بدانند به کدام سوی امن بگریزند، ضربه ی یادداشت بعد را می چشند. مطمئن باشید آن چه را هم در باب مسائل معاصر شنیده اید ذره ای اعتبار تاریخی ندارد و با بنیان ماجرا بیگانه است که بیان آن به امداد و اجازه ی الهی موکول می شود.

نویسنده: ناصر پورپیرار

شنبه 29 دی1386 ساعت: 20:48
آقای کنجکاو. به وقت خود و به خواست خدا، شاید در آینده به این بحث وارد شوم. موضوع جعل در تاریخ ارامنه از بازخوانی نادرست یک لغت بابلی در کتیبه ی بیستون به صورت "ارمنیا" آغاز می شود که خود نشان می دهد قالب زدن دروغ های کنونی به تاریخ مردم شرق میانه به خلق چنین ملت کهنی نیازمند بوده است. هیچ کس از خود نپرسیده است که چه گونه پانصد سال پیش از ظهور مسیح ملتی به نام ارامنه و احتمالا با کلیساهای مخصوص به خود وجود داشته است؟!! اگر این نام یک قوم و سرزمین است، چرا اینک بر یک اپوزسیون مسیحی گذارده اند که مبدا’ پیدایش آن اروپا بوده است؟

آقای رضا. سئوالات شما را با دو گوش می توان شنید. گوشی که به نغمه های وابستگی ناگزیر و حفظ آن علاقمند است و گوشی که به آیات آسمانی توجه دارد. روابط سیاسی و اقتصادی و فرهنگی کنونی با مشرکین، خود به ترین آموزگار بی حاصلی و توطئه آمیز بودن آن است که هیچ ملتی از آن سود نبرده و جز تحقیر و غارت نصیبی ندیده است. کم ترین کاری که اینک میسر است و می توان انجام داد، تلاش برای بازگشت از مسیر و مناسبات کنونی از راه ستیز برای حفظ استقلال همه جانبه و توسعه ی دانش ملی و بومی است. مسلم است که اینک ملل بسیاری میراث بر روابطی هستند که سازمان های ناشناخته و شناخته با سود بردن از ابزارهای سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و نظامی، در طول دو سه قرن گذشته بر گردن مردم جهان و به ویژه مسلمین گذارده اند. هر یک از ما به سهم خود باید به هویت اصلی و اسلامی خویش احترام بگذاریم و صلاح دیدهای الهی را بر ناگزیری های کنونی ارجح شماریم. نحوه ی اجرای تدریجی این روند را گذشت زمانه تعیین خواهد کرد.

آقای م. ستاره. ای مرتضی بد جنس ای میل خود را چک کنید و اگر هنوز مشکلی بود خبر دهید. در مورد سئوال آلن، دو کبوتر از یکدیگر می پرسیدند که روباه تخم می گذارد و یا بچه می زاید؟ کلاغی پاسخ داد که این حرام زاده همه هنری دارد.

آقای بیر تورک. به آدرس ای میل شما توجه کردم و به تر دیدم که برای گرفتن پاسخ راه قم را در پیش بگیرید که پاسخ دهندگان صالح تری برای سئوالات شما دارند.

آقای توحید. مستند و کتاب برای شما و به سفارش و هزینه ی پرداخت شده ی آقای م. ستاره ارسال شده است. احتمالا یکی دو روز آینده دریافت خواهید کرد.

نویسنده: ناصر پورپیرار

یکشنبه 30 دی1386 ساعت: 10:19
آقای رضا. اگر خدا وجود دارد و اگر قرآن فرو فرستاده ای از جانب اوست و اگر ما مسلمانیم، به هر بهایی موظف به اطاعت از فرامینیم. اگر علوم زمان موبایل و کامپیوتراست، انسان قرن ها بدون این اسباب بازی ها زندگی کرده، معیار آدمیت رعایت اصول همزیستی بوده و حالا هم اساس بر همان است. یقینا داروها و بیمارستان هایی که ده درصد انسان ها نیز از آن بهره نمی برند و مخصوص اغنیا است، یا بمب های لیزری و هواپیماهای مافوق مدرن نیز ایده آل ما نیست تا خود را محتاج به کنیسه و کلیسا بدانیم. زیرا مردم فلسطین با کودکان سنگ به دست شان نیز جنگیده اند. ایمان مقدم بر همه چیز است، حتی اگر بر این نظر پوزخند بزنند.

آقای خرگوش. گمانم صبح هویج گیرت نیامده است.

نویسنده: ناصر پورپیرار

دوشنبه 1 بهمن1386 ساعت: 2:8
آقای آتامان. حقیقت این است که من هم در تعلق آن کامنت به آقای سهند دچار تردیدم و به همین دلیل بدون پاسخ مانده است. به تر است آقای سهند آن را تایید و یا تکذیب کنند.
ارسال شده در سه شنبه، ۲۷ فروردین ماه ۱۳۸۷ ساعت ۰۰:۳۰ توسط naina

ارسال پیام به این نوشته
نام: *
ای میل:
وب سایت:
پیام: *
کد امنیتی: *
عکس جدید
نظر بصورت خصوصی برای نویسنده مطلب ارسال شود
دوست گرامی پیام شما پس از تأیید نویسنده نمایش داده خواهد شد.
 
 

کلیه حقوق مندرجات این صفحه برای وب سایت ` حق و صبر ` naria.asia محفوظ است.

طراحی و راه اندازی،
گروه برنامه نویسی تحت وب بنیان اندیشان