ایران شناسی بدون دروغ، 189، دیدار از اندونزی، 12

   آشنایی با ادله و اسناد رخ داد پلید پوریم

 مدخلی بر ایران شناسی بدون دروغ و بی نقاب، ۱۸۹  

هنگامی که موضوع حضور و مظاهر زندگانی مهاجران سیاه اندونزی را، که جمعیتی قابل اعتنا و دومین گروه نژادی در آن سرزمین اند، با سکوت کامل و بی توجهی منابع رسمی در این باب، کنار هم می گذاریم، با خبر می شویم که در پس این بی اعتنایی به رده بندی اجتماعی مردم اندونزی، باز هم چنان صفحه و صحنه ای از جنایات مشترک کنیسه و کلیسا گشوده است که نونویسی تاریخ اسلام در آفریقا و بررسی دوباره ی مسائل مربوط به هجوم دد منشانه ی سپاه مشترک مشرکین به آن قاره ی بلا کشیده را ضرور می کند. در حقیقت وفور مسلمین و تعدد سرزمین های اسلامی در سراسر آفریقای امروز، با این که مشمول بدترین تصفیه ی قومی و تاریخی بوده است، محقق را مجاز به عرضه این ادعا می کند که پیش از هجوم صلیب در قرون اخیر، سراسر آفریقا در اختیار مسلمین بوده، آثاری از حضور مسیحیت، مقدم بر یورش کشیشان، در هیچ نقطه ای از آن قاره دیده نمی شود و به استثنای حوزه ی نفوذ واتیکان در اروپا و درسرزمین روم شرقی، فقدان ابنیه ی کلیسایی در تمام جهان، که بنای آن به دورتر از پنج قرن قبل کشیده شود، به سادگی اثبات می کند که یادگارهای مسیحیت در آمریکا، آفریقا و در سراسر آسیا، با یورش کلیسا به جهان همزمان است، در حالی که منابع اثبات کننده و از جمله مساجد قرون اولیه ی اسلامی را می توان در تمام حوزه های حضور اسلام در جهان به معاینه دید. اگر پرچم بقا و بقایای مسلمین هنوز هم در سنگال، برونو، چاد، نیجریه، آفریقای جنوبی، مالی، غنا، سودان، لیبی، مصر، الجزایر، مغرب، سومالی و... برفراز و قرار است، پس ماموریت اصلی و عمده و نخست سپاه کلیسا، آن زمان که توان مادی و فنی لازم را برای اعزام به جهان فراهم دیده اند، تبلیغ صلیب با ندای تفنگ و توپ، ایجاد مانع نظامی در برابر رشد اسلام و جبران عقب ماندگی کشیشان در گسترش سایه ی صلیب، در برابر نورانیت نام خداوند یکتا بوده است، نه چنان که رواج داده اند، تجارت ادویه و غارت طلا، که هدفی ثانویه شمرده می شود. در این میان گریز کلنی های مسلمان، از آفریقا به اعماق دورترین جنگل های شرق جهان، که اینک اندونزی می شناسیم، به ما خبر می دهد که لبه تیز جنایات پیشتازان مسلح کلیسا متوجه چه گروهی بوده، چرا سیاهان اندونزی هنوز هم در دره های دور و ارتفاعات بلند آن کشور جمع اند و از آفتابی کردن خود در شهرهای اندونزی می هراسند؟! سیاهان اندونزی سند لزوم بازنویسی دوباره تاریخ تجاوز پیروان تورات و انجیل به جهان و به مسلمین است که فرار آن ها، به دلایل فنی، به دورتر از چهار قرن پیش، یعنی اوائل هجوم کلیسا، منتقل نمی شود، چندان که آفریقاییان اندونزی هنوز هم فرصت باز اندیشی و ارزیابی شرایط برای حضور نوسازانه در شهرها را نیافته اند، زیرا از زمان اخراج ماموران مسلح و متجاوز صلیب داران از اندونزی، یعنی انگلیسی ها و هلندی ها، کم تر از شصت سال می گذرد. بدین ترتیب راز رسوخ و وجود اسلام در منتها الیه جنوب آفریقا، در میان سیاهان آمریکا و در نقاط دور افتاده ی اندونزی گشوده می شود و نشان می دهد که گرچه کلیسا از به کارگیری سرنیزه و شلاق در میان بومیان اغلب مسلمان آفریقا مضایقه نداشته، اما فقط لایه ی ناتوان و تسلیم آن مردم له شده را در اطراف صلیب گرد آورده اند و داستان پیدایش گروهی از مسیحیان در چین و هند و سراسر آمریکای شمالی و جنوبی نیز بر همین منوال است. مسیحیتی که پایه و مایه ی اعتقادی و ایمانی ندارد و محصول لشکرکشی جانیانه ی ناقوس، به سرزمین های بی دفاع و دور بوده است. اگر می توان سرخ پوستان پوست سر کنده شده در سراسر قاره ی آمریکا را پیوستگانی از سر شیفتگی و یقین به صلیب دانست، پس این حکم درباره ی دیگر مسیحیان غیر اروپایی جهان نیز جاری شدنی است، مسیحیانی که صلیب را این بار نه با ضربه ی تازیانه ی لژیون های رومی، که با احساس سوزش شلاق کشیش تفنگ برداشته، بر گرده خویش، به دوش می برند!!! 

«دوران حکومت پرتغالی ها: پرتغالی ها و به دنبال آن ها اسپانیایی ها پس از آشنایی با سواحل هند و جنوب آسیا در ۱۵۱۱ میلادی ناوگان خود را برای تصرف قلعه ی مالاکا به تنگه ی مالاکا فرستادند و پس از مغلوب ساختن حکومت اسلامی آن جا در سواحل مالزی وارد آب های اندونزی شدند. از طرف دیگر همین دو کشور موفق شده بودند پس از چند قرن تسلط اسلام بر شبه جزیره ی ایبری (اندلس)، خود را از سلطه ی مسلمانان رهایی بخشند و به عنوان منجیان مسیحیت معرفی گردند. از این رو، به هر سرزمین تازه کشف شده ای می رسیدند، با جدیت فراوان به تبلیغ مسیحیت می پرداختند». (دائرة المعارف بزرگ اسلامی، جلد دهم، ذیل اندونزی، ص ۳۵۹)

گرچه در دائرة المعارفی که با تحمیل هزینه گزاف بر مردم مسلمان ایران، فراهم می شود، مبلغانه می نویسند که پرتغالیان و اسپانیایی ها پس از چند قرن اسارت، خود را از تسلط مسلمین رهایی بخشیده اند!!!؟ اما نه فقط انواع این گونه بررسی ها که بر بوسیدن اجباری صلیب از سوی مغلوبین در سرزمین های مفتوحه کلیسا، در زیر ضربه های  تازیانه صحه می گذارد، بل آشکارا نشان می دهد که محرک کشیشان در یورش به جهان برخورد با رشد روز افزون اسلام در حوزه های متعدد تجمع و تمدن بوده است، زیرا کلیسا نیک می دانست که برای مدت دار کردن بقای موقت خود ناگزیر است صدای اذان در سراسر آفریقا را در غرش توپ کشتی های اعزامی از واتیکان خاموش کند. بدین ترتیب در هر بررسی بی غرضانه و از زوایای مختلف مادی و فنی و تمدنی، بی کم ترین تردید، معلوم می شود که خلاف نقل فوق، تجمع در اندونزی یک حادثه ی تاریخی نوپدید و همزمان با یورش صاحبان صلیب به مسلمانان در آفریقا و هند بوده که موجب گریز بخش های به جان آمده ای از آنان برای حفظ ایمان و جان، به اعماق جهان شده است. این است علت اصرار مورخین کنیسه و کلیسا که برابر معمول و با توسل به هزاران دروغ و بالا بردن معابد قلابی، تبلیغ می کنند که هندیان و آفریقاییان مسلمان، نه برای گریز از هجوم وحشیانه و مسلحانه کلیسا، بل برای توسعه تجارت و کسب درآمد، با اعمال خشونت و توسل به انهدام، بر تابعین و ساکنان کهن و هندوییست اندونزی وارد شده اند!!!؟

اینک در منتهی الیه جنوب شرقی شبه جزیره عربستان، بندر مسقط پایتخت عمان قرار دارد که یک شیخ نشین تازه متولد شده است و در جغرافیای قدیم نجد ادامه سرزمین یمن شناخته می شود. اگر مسلمانان جنوب، مصمم به عبور از پهنای دریای عرب برای رسیدن به هند می شدند، تنها به یک ملاحی محلی کوتاه نیاز داشتند که مشکلات عبور از اوقیانوس ها را نداشت. در واقع بندر مسقط و بندر کراچی امروز، که در دوران نه چندان دور بخشی از هند غربی بوده است، دو نقطه ی مقابل در دریای عرب اند که فاصله ای بیش از ۲۵۰ کیلومتر ندارند. بدین ترتیب عبور مسلمانان از دریای میان هند و شبه جزیره عربستان در هر مقطع از تاریخ، موجب اعجاب نیست و چنان که در یکی دو یادداشت قبل نیز نشان دادم، وجود مساجد باستانی در حاشیه غربی هندوستان برای اثبات گذر مسلمین به هند کفایت می کند. مطلبی که بنا بر محاسبه جمعیت کنونی مسلمانان در بنگلادش و پاکستان و خاک اصلی هند و نیز با منظور کردن مهاجران هندی مسلمان به آسیای جنوب شرقی و از جمله اندونزی، می تواند قرن ها و در گروه هایی جمعیتی گوناگون ادامه یافته باشد.    

 

مورخین دست ساز کنیسه و کلیسا هرگز زمان و علت مهاجرت و تجمع کنونی هندیان مسلمان به اندونزی را جز در همان مقدار بی اهمیت و مضحک تجارت دو هزار ساله ننوشته اند، مطلبی که کم ترین آشنایی با سرزمین اندونزی اساس آن را بر هم می زند، زیرا در اندونزی امروز هم هنوز اشرافیت ممتازی دیده نمی شود که محصول داد و ستد و تجارت دراز مدت جهانی باشد، چنان که تصویر فوق، که قریب صد سال پیش برداشته شده است، نحوه ی زیست کشاورزان متوسط اندونزی را نشان می دهد. ارابه ای در مرکز جاوا که هم دفتر و دکان داد و ستد و هم محل زندگانی یک خانواده ی اندونزیایی است. استفاده از گاو برای کشیدن ارابه در تصویر فوق با ساده ترین صورتی معلوم می کند که ساکنان این ارابه هندوییست نیستند. اگر این کشاورز مسلمان اندونزیایی در صد سال پیش نیز وسعت کسب و کاری ندارد تا بتواند مکان ثابتی برای اسکان خانواده اش تدارک ببیند، پس او یا مهاجری است تازه از راه رسیده و یا در سرزمین اندونزی امید به کسب ثروت و رسیدن به امکانات اشرافیت چنان که هنوز هم مظاهر زندگانی در آن سرزمین حکایت می کند، بسیار بی نور بوده است.  

این هم یک مجموعه ی اربابی در جاوای قرن پیش، که انبارهای نگهداری غله دارد و به زمین داری بزرگ متعلق بوده است. با این همه نشان ناتوانی اقتصادی و محدودیت امکانات در همین مجموعه نیز دیده می شود و از آن جا که در هیج کجای اندونزی ساختمان هایی با اسلوب معماری توانگران، مگر به صورت بناهای اداری اشغالگران و کلنیالیست های اروپایی دیده نمی شود، پس گفت و گو کنندگان از تاجران مسلمانی که قرن ها پیش وارد اندونزی شده اند، جز فریب دهندگان برخاسته از کلیسا و کنیسه نیستند. 

داستان زندگانی این مرد میوه جمع کن، که نظایر بسیار دیگری در شهرهای اندونزی دارد، نه فقط شنیدنی است، بل از تنگ دستی مفرط و عمومی در اندونزی و نیز نوساز بودن آن سرزمین به عنوان یک واحد اقتصادی و ملی حکایت می کند. او با میمون تربیت شده و دوچرخه اش به ارتفاعات پر درخت و تا حدودی بکر صعود می کند، میمون اش را به بالای درخت می فرستد تا نارگیل بچیند و برای او پرتاب کند و او با غنیمتی در حد بار یک دوچرخه، کالای باد آورده را در شهر به هر که بخواهد و از جمله کارگاه های روغن و پودر نارگیل کشی به اندک مبلغی می فروشد. در چهره این مرد درمانده و حتی میمون او نیز آثار آرامشی پدیدار است که در اندونزی در همه جا به فراوانی دیده می شود.

 

به سیمای این کودکان اندونزیایی جمع آمده در گذرگاهی دقت کنید: در انتهای صحنه دو سیمای سیاه پوست می بینید و در مدخل آن چهره های کاملا شناخته شده ی هندو و در میان آن ها دو رگه هایی با موهای نه چندان رام و دماغ های پهن نیمه آفریقایی. این تصویر حکایت روشنی است از اصلیت نخستین وارد شوندگان بر اندونزی در خلال چهارصد سال گذشته. سیاهانی که به سبب مواجهه با خون خوارگی بی حساب سپاه کلیسا از آفریقا به جنگل های انتهای شرقی زمین گریخته اند و هندیانی که اندکی پس از آن ها، از یورش دیگر تفنگ داران کنیسه و کلیسا که به عنوان صاحبان تجارت در هند شرقی، مشغول قتل عام مسلمانان هند بوده اند، با عبور از اوقیانوس، به دیگر مهاجران مسلمان اندونزی پیوسته اند. تصویر واضح و قابل فهم و اثباتی که واژه ای در باب آن در هیچ مکتوبی که غربیان در باب اندونزی نوشته اند، دیده نمی شود، زیرا هر اشاره ای به حقایق مهاجرت به اندونزی، کلیسا و کنیسه را در غرقاب تازه ای از اتهام آدم کشی مشرکانه غرق می کند. همان مطلبی که با وقاحت تمام، بسیار کوشیده اند آن را به مسلمین جهان نسبت دهند!!؟

این جوان دو رگه ی خوش سیمای هندی - آفریقایی نیز، حاصل زحمت چند ماهی گیر را به بازار می برد تا زندگانی نوپای مردم اندونزی تا گذشت زمان ضرور اداره شده باشد. او هم با عرضه ی لبخند شیرین اش از بی شکایتی خود در جامعه ی آزاد اندونزی می گوید چنان که آن کشاورز سوماترایی پیر که لباس سنتی و محلی خود را به تن دارد، سیمای شادمان یک عازم به جشن را گرفته است.

 

این هم دختران مسلمان دبیرستانی در شهر مالنگ. همان تقسیم بندی نژادی چهره ها را در این مجموعه ی کوچک می بینید و نیز همان شادابی معهود ناشی از زنذگانی آزاد در پناه اسلامی را شاهدید که در میان بنده و خداوند و فرامین قرآن، واسطه ای به صورت مفتی و فقیه و مفسر قرار نداده است، چنان که به شرح و به امید الهی خواهید خواند. (ادامه دارد) 

ارسال شده در یكشنبه، ۱۷ آذر ماه ۱۳۸۷ ساعت ۰۱:۳۰ توسط naina

ارسال پیام به این نوشته
نام: *
ای میل:
وب سایت:
پیام: *
کد امنیتی: *
عکس جدید
نظر بصورت خصوصی برای نویسنده مطلب ارسال شود
دوست گرامی پیام شما پس از تأیید نویسنده نمایش داده خواهد شد.
 
 

کلیه حقوق مندرجات این صفحه برای وب سایت ` حق و صبر ` naria.asia محفوظ است.

طراحی و راه اندازی،
گروه برنامه نویسی تحت وب بنیان اندیشان