ایران شناسی بدون دروغ، 167

آشنایی با ادله و اسناد رخ داد پلید پوریم

مدخلی بر ایران شناسی بدون دروغ و بی نقاب، ۱۶۷

مورخ در برخورد با سبک سری ها و نا به سامانی های منتشره در متن اسفار پنج گانه و به خصوص کتاب پیدایش، هیچ تابشی از انوار الهی، اندیشه های قدسی و هدایت های روحانی در آن کتاب نمی یابد و هنگامی که تورات را، به جای ارائه ی ره نمودی برای رعایت های ابتدایی در جوامع نوپا، تنها مشغول تبلیغ ذهنیات ناممکن جهانی بودن طوفان و صدور شناس نامه برای ظهور بی مصرف زاد و رود این و آن می بیند، در اعلام نو نوشته و زمینی بودن آن متن تردید نمی کند و بیش از همه زمانی دچار حیرت بی پایان است، که با شروح موجود در کتاب پیدایش، به علت و فضیلت ویژه ای بر نمی خورد که موجب برگزیدن مثلا ابراهیم و یا یعقوب توراتی شود، جز این که ابراهیم سارا را با عنوان جعلی خواهر خود روانه ی دربار فرعون و ابی ملک کرده و یعقوب با یهوه کشتی گرفته است!!!

«رونوشت های اولیه عهد عتیق از زمان موسی، یعنی ۱۴۵۰ قبل از میلاد، تا ملاکی ۴۰۰ قبل از میلاد، بر روی چرم یا پاپیروس، نوشته شده اند. تا زمان کشف کتیبه های دریای مرده، در سال ۱۹۴۲ میلادی، قدیمی ترین رونوشتی که از عهد عتیق در اختیار داشتیم، متعلق به سال ۸۹۵ میلادی بود. دلیل آن به سادگی این است که یهودیان برای این متون احترامی خرافی قائل بودند و این امر آن ها را وادار می کند تا رونوشت هایی را که برای استفاده خیلی قدیمی شده بود، بسوزانند». (دائرة المعارف کتاب مقدس، ص ۶)

برای به دست آوردن تاریخ یهود، کافی است عدد ۳۷۶۰ را بر تاریخ میلادی بیافزایید، چنان که در حال حاضر سال ۵۷۶۸ عبری را طی می کنیم. اسناد و تقویم دین یهود، تاریخ معینی برای آغاز دعوت موسی ارائه نمی دهد و به طور کلی قرن پانزدهم پیش از میلاد را دوران نزول تورات و نیز تعلیم آن به قوم یهود در سال های سرگردانی پس از عبور از نیل می شناساند که بر سبیل تقریب ۲۳۰۰ سال پس از هبوط آدم بر زمین، مطابق تقویم دین یهود است. اگر همین مطلب ساده را ملاک بگیریم که تقویم عبری، همانند دین مسیح و اسلام، آغاز حرکت را مثلا بر تولد و یا بعثت موسی، نزول تورات، عبور از نیل و یا حتی درگذشت موسی قرار نداده، خود نشانه ای است بر این که کنیسه از این راه جاده را برای جا به جایی کالای تقلب و دروغ بر خود گشوده نگهداشته و با گریز از قطعیت، اعمال دست بردگی های متعدد در تمام امور آن دین را، به خصوص از منظر دوران شناسی آسان کرده است. چنان که کنکاش دقیق در مبداء زمانی و منبع اکتساب اسفار پنج گانه ممکن نیست و مثلا بر سبیل اشارات نقل بالا قدیمی ترین رونوشت این متن، نسخه ای از سال ۸۹۵ میلادی معرفی می شود که با قرن سوم هجری برابر است. مورخ حتی با فرض قبول این تاریخ، توجه می دهد که این نه رونوشتی از تورات نازل شده بر موسی از جانب خداوند، بل متنی است که خاخام ها پس از گرایش به شرک و حذف و سانسور تاییدیه های قبلی تورات، دال بر حقانیت ظهور اسلام و قرآن و پیامبر، باز نویسی و نسخه های مقدم بر آن را نابود کرده اند.

«طومارهای بحرالمیت، نسخه هایی خطی است که از روی اسفار اصلی عهد عتیق و دیگر کتاب های ادبی به زبان های عبری آرامی و یونانی روی پوست یا پاپیروس نوشته شده است. این طومارها در غارهای انتهای شمال غربی بحرالمیت در فلسطین به دست آمده است، از جمله در مناطق: قمران، وادی مربعات، خرابه های المرد، در شمال وادی النار و غار قشخه. این طومارها با دقت در ظرف های بزرگ سفالی گذاشته شده بود تا از رطوبت و پوسیدگی در امان بماند... بیش تر این طومارها از چهارمین غار اکتشافی و طی سه بار کاوش و حفاری به دست آمد. این نوشته ها شامل آوازها و سرودها، طلسم های جادویی، دعاها و تعویذهایی برای دور راندن ارواح خبیث و شیاطین بوده است. ظاهرا بیش تر پژوهشگران بر این باورند که طومارهای یاد شده را اسینیان نوشته اند و افراد این گروه عادت داشته اند که این نوشته ها را استنساخ نمایند. طومارها شامل موارد زیر است:
۱. اسفار عهد عتیق: مهم ترین بخشی که از این اسفار به طور کامل به دست ما رسیده است سفر اشعیای نبی از دو نسخه است که یکی از آن ها کامل است و با متن اشعیای موجود در کتاب مقدس مطابقت دارد، هر چند در بعضی عبارت ها، قرائت ها و تلفظ برخی کلمات تفاوت هایی با آن دارد. نسخه ی دیگر از لحاظ متن با متن مورد اعتماد، متن ماسورتی، مطابقت دارد.  این طومار ۴۵ ستونی قدیمی ترین نسخه ی کامل از یکی از اسفار عهد عتیق به شمار می رود. علاوه بر آن بخش های متعدد از اسفار اعداد و سموئیل نیز کشف شده است.
اهمیت این اسفار از آن جهت است که این اسفار گرایش تازه ای برای تدوین متونی همآهنگ پدید می آورد تا تناقضاتی را که پژوهشگران در متن کنونی عهد عتیق یافته اند جبران کند. این امر نشانه ی آن است که نویسندگان این اسفار با نویسندگان عهد عتیق موجود، تفاوت داشته اند. در سال ۱۹۵۰ مدرسه ی آمریکایی پژوهش های شرقی برای نخستین بار، نسخه ی خطی سفر اشعیا را منتشر کرد، و سپس مدرسه ی فرانسوی تحقیقات باستان شناسی، طومارهای جدید عهد عتیق را که کشف می شد، منتشر نمود». (عبدالوهاب المسیری، دایرة المعارف یهود، یهودیت و صهیونیسم، ص ۱۰۹-۱۰۸)

مشکل بزرگ، چنان که المسیری نیز در لفافه آورده، بی اطمینانی عام بر یافته های باستان شناسان و باستان شناسی جهان است، که مهار اصلی و عمده ی آن در دست یهودیانی است که در قالب کردن و نوسازی جاعلانه و هدفمند یافته های باستانی و کهن استاد شده اند، که از جمله ی آن ها همین مخطوطات غارهای اردن است. بدین ترتیب اگرچه طومارهای بحرالمیت نیز تصدیق و تاییدی بر اسفار پنج گانه کنونی ندارد و اشارات بالا تنها بر نادرست بودن و عدم انطباق نسخه های کهن با تورات های موجود صحه می گذارد، اما مورخ در عین حال یاد آور می شود که بر مبنای شناسایی مجموع اسناد تاریخی کهن که در خیزگاه های تمدن انسانی و حتی با تکیه بر اشارات تورات در باب لوحه های نازل شده بر موسی، لااقل تا ۲۵۰۰ سال پیش و بنا بر مباحث قبل، تا طلوع اسلام، انتقال هیچ متنی، جز از طریق تکثیر و نگارش بر سنگ و خشت، امکان و نمونه ی اجرایی نداشته است. 

«و چون خداوند گفت و گو را با موسی در کوه سینا به پایان برد، دو لوح شهادت، یعنی دو لوح سنگ مرقوم به انگشت خدا را به او داد. و چون قوم بدیدند که موسی در فرود آمدن از کوه تاخیر نمود، قوم نزد هارون جمع شده وی را گفتند: «برخیز و برای ما خدایان بساز که پیش روی ما بخرامند، زیرا این مرد، موسی، که ما را از زمین مصر بیرون آورد، نمی دانیم او را چه شده است»؟ هارون بدیشان گفت: «گوشواره های طلا را که در گوش زنان و پسران و دختران شماست، بیرون کرده، نزد من بیاورید». پس تمام قوم گوشواره های زرین را که در گوش های شان بود بیرون کرده نزد هارون آوردند و آن ها را از دست ایشان گرفته، آن را با قلم نقش کرد و از آن گوساله ای ریخته شده ساخت و ایشان گفتند: «ای اسراییل این ها آن خدایانی هستند که شما را از مصر بیرون آوردند. و چون هارون این را بدید، مذبحی پیش آن بنا کرد و هارون ندا در داده و گفت: «فردا عید یهوه می باشد». (عهد عتیق، خروج، فصل ۳۲، ۱ تا ۵)

با این همه نمی توان اسفار پنج گانه ی کنونی را از یادگارهای تورات های اصلی مطلقا تهی پنداشت. این مطلب که هارون، برادر و یاور موسی در مقابله با فرعون و همراه و همکار او در نجات قوم از مصر، نخستین یاغی بر موسی و دعوت کننده ی قوم به بازگشت بر بت پرستی است، کمک می کند تا مفهوم آیات ۳۳ و ۳۴ سوره ی آل عمران را عمیق تر درک کنیم و دریابیم که چرا خداوند در فهرست برتری یافتگان بر عالم، ذکری از موسی و آل اش نکرده است!!؟ و مهم تر این که اگر هارون پس از ساختن گوساله، مجسمه را نجات دهنده ی قوم از مصر معرفی می کند و به این مناسبت آن را عید یهوه می خواند، پس آشکار است که در اندیشه ی هارون و یا خاخام های مولف تورات های جدید، یهوه با آن خدای کارساز که موسی برای دیدارش به کوه رفته بود، منطقا و در آرمان متفاوت است!؟  

«آن گاه موسی برگشته، از کوه به زیر آمد و دو لوح شهادت به دست وی بود و لوح ها به هر دو طرف نوشته بود، بدین طرف و بدان طرف مرقوم بود. و لوح ها صنعت خدا بود و نوشته نوشته ی خدا بود، منقوش بر لوح ها. و چون یوشع آواز قوم را که می خروشیدند شنید، به موسی گفت: «در اردو صدای جنگ است». گفت: «صدای خروش ظفر نیست و صدای خروش شکست نیست، بل که آواز مغنیان را من می شنوم». و واقع شد که چون نزدیک به اردو رسید و گوساله و رقص کنندگان را دید، خشم موسی مشتعل شد و لوح ها را از دست افکنده و آن ها را در زیر کوه شکست». (عهد عتیق، خروج، فصل ۳۲، ۱۵ تا ۱۹)

اینک سخن از دو مطلب مهم در مقابل است: نخست این که در روزگاران کهن و باستان و تا حوالی طلوع اسلام، حتی خداوند هم بر سنگ پیام می نوشته و آن کلاشان که از کلاه شان از جمله خرگوشانی به سطح و شکل نقشه های کاغذین خلیج فارس از رسامی های ۲۷۰۰ سال پیش و یا مجموعه تالیفات فلسفی افلاطون بیرون می کشند، اگر برای خود جایی در اعتبار انسانی و عرصه ی فرهنگ ناآلوده می شناسند یکی از این برگه ها را که در این نبرد میان حقیقت و دروغ بر نیزه های حماقت خویش بالا برده اند، به آزمایشگاهی معتبر بفرستند تا به سادگی شستن صورت، دغل کاری آنان معلوم شود. و نیز پرده بردارم که نویسندگان همین نقل در باب خشم موسی و شکستن الواح تورات، زمینه می سازند که دوباره نویسی تورات دل خواه شان را پس از شکسته شدن الواح، موجه جلوه دهند. این دروغ توراتی زمانی در سرحد رسوایی قرار می گیرد که خداوند در قرآن کریم بارها صحت و سلامت تورات و انجیل در دست یهود و نصاری را، در زمانی مقدم بر مشرک شدن کشیشان و خاخام ها، در آیاتی مکرر تایید کرده است. آن گاه به آن سوزاندن نسخه های کهن توجه کنید که از میان برداشتن هر نوع مستندی است که می تواند سد راه و موجب رسوایی جاعلان کنیسه و کلیسا شود.

با این همه اساس این نوشته بر درهم ریختگی کرونولوژی در کتاب پیدایش تورات است. اگر اینک بنا بر تشخیص و تقویم عبری، ۵۷۶۸ سال از هبوط آدم بر زمین می گذرد و سال شمار وقایع پس از آن، بر مبنای هدایت های تورات، خروج نوح از کشتی را ۱۶۵۷ سال پس از ظهور آدم بر زمین می داند، میان بر خشکی نشستن کشتی، تا تولد ابراهیم ۳۹۰ سال فاصله می اندازد، برای ابراهیم ۱۷۵، اسماعیل ۱۳۷، اسحاق ۱۸۰، یعقوب ۱۴۷ و یوسف، که کوچک ترین فرزند و در ایام کهولت یعقوب زاده شده، ۱۱۰ سال عمر تعیین می کند، پس با ملاحظه و محاسبه ایام حضور توامان آن ها، زمان درگذشت یوسف، قریب ۲۴ قرن پس از هبوط آدم می شود، که قرنی پس از رسالت موسی، بر مبنای صحنه سازی های کنونی تورات است!!! بدین ترتیب می توان به این یقین نزدیک شد که نومولفان کتاب پیدایش تورات، نام هایی چون آدم و نوح و ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یوسف و داود و سلیمان و حصه هایی از زندگانی آنان را، برای تدوین نوین اسفار خمسه، از داده های قرآن کریم برداشته، اما در داستان سرایی و تنظیم زوایای زندگی و تاثیر و نقش دینی و پیامبری و حتی تعیین زمان زندگی آنان درمانده اند.

«پس با دو دختر خود در مغاره سکنی گرفت. و دختر بزرگ به کوچک گفت: «پدر ما پیر شده و مردی بر روی زمین نیست که بر حسب عادت کل جهان، به ما درآید. بیا تا پدر خود را شراب بنوشانیم و با او همبستر شویم، تا نسلی از پدر خود نگاه داریم». پس در همان شب، پدر خود را شراب نوشانیدند، و دختر بزرگ آمده با پدر خویش همخواب شد، و او از خوابیدن و برخاستن وی آگاه نشد. و واقع شد که روز دیگر، بزرگ به کوچک گفت: «اینک دوش با پدرم همخواب شدم، امشب نیز او را شراب بنوشانیم، و تو بیا و با وی همخواب شو، تا نسلی از پدر خود نگاه داریم». آن شب نیز پدر خود را شراب نوشانیدند، و دختر کوچک همخواب وی شد، و او از خوابیدن و برخاستن وی آگاه نشد. پس هر دو دختر لوط از پدر خود حامله شدند. و آن بزرگ، پسری زاییده، او را موآب نهاد، و او تا امروز پدر موآبیان است. و کوچک نیز پسری بزاد و او را بن عمی نام نهاد. وی تا به حال پدر بنی عمون است». (عهد عتیق، پیدایش، فصل ۱۹، ۳۵-۳۸)

بدین ترتیب لوط توراتی تنها در نام با آن رسول قرآنی مشابه می شود که درصدد نجات قوم خود از انهدام بوده است.  در تورات لوط را ناگهان همراه ابراهیم در خروج از مصر و سپس پدر نواده های اش می یابیم که یکی از آن ها با دبیر کل کنونی سازمان ملل همنام است!!؟ اصرار تورات برای به صحنه درآوردن همخوابی بی محمل لوط با دختران اش، موجبی جز مزاحم شمردن توصیه های اخلاقی در جوامع انسانی ندارد و تقریبا برابری است با الگوهای کوچک تری که شاعران نام دار خودمان در دیوان های اشعار به زبان شیرین فارسی توصیه می کنند!!!

«پس ابراهیم از آن جا به سوی ارض جنوبی کوچ کرد، و در میان قیادش و شور ساکن شد و در جرار منزل گرفت. و ابراهیم در خصوص زن خود، ساره، گفت که «او خواهر من است». و ابی ملک، ملک جرار، فرستاده، ساره را گرفت. و خدا در رویای شب، بر ابی ملک ظاهر شده، به وی گفت: «اینک تو مرده ای به سبب این زن که گرفتی، زیرا که زوجه ی دیگری می باشد». و ابی ملک، هنوز به او نزدیکی نکرده بود. پس گفت: «ای خداوند، آیا امتی عادل را هلاک خواهی کرد؟ مگر او به من نگفت که او خواهر من است، و او نیز خود گفت که او برادر من است؟ به ساده دلی و پاک دستی خود این را کردم». خدا وی را در رویا گفت: «من نیز می دانم که این را به ساده دلی خود کردی، و من نیز تو را نگاه داشتم که به من خطا نورزی، و از این سبب نگذاشتم که او را لمس نمایی. پس الان زوجه ی این مرد را رد کن، زیرا که او نبی است، و برای تو دعا خواهد کرد تا زنده بمانی، و اگر او را رد نکنی، بدان که تو و هر که از آن تو باشد، هر آینه خواهید مرد». (عهد عتیق، پیدایش، فصل ۲۰، ۷-۱)

این همان ساره است که از وعده ی خداوند برای صاحب فرزند شدن به علت کهولت به خنده می افتاد، اما در عین حال دل خواه و مورد طمع حاکمان بزرگ است، که بر سبیل استمرار و رسوم، حرم سراهای مملو از نو دختران گزیده داشته اند!!! به نظر می رسد ابراهیم توراتی از تجربه ی کسب دواب و حشم در دربار فرعون با معرفی سارا به عنوان خواهر خود خاطره ی نیکی نگهداشته و آن معامله را پر سود دیده است، زیرا بدون هیچ درس آموزی از رخ داد پیشین، بار دیگر مشغول معرفی سارا به عنوان خواهر خود به ابی ملک است که نمی دانیم کیست، اما ابی ملک را نیز همچون فرعون چندان در تورات سلیم النفس پیدا می کنیم که در برابر این خدعه، به جای خشم، دست به بذل و بخشش می زند؟!!! در مقابله با این وجه از توصیفات توراتی چیزی جز این نمی توان گفت که احتمالا یهوه در اجرای نمایش خواهر سازی ابراهیم به نوعی شریک بوده، همکاری می کرده و سهم می برده است، زیرا به جای سرزنش نبی خود، فریب خوردگان را تهدید می کند تا برای دفع بلا، از اموال خویش به نفع ابراهیم درگذرند!!!

«پس ابی ملک، گوسفندان و گاوان و غلامان و کنیزان گرفته، به ابراهیم بخشید، و زوجه اش ساره را به وی رد کرد». (پیدایش، فصل ۲۰ ،۱۴) «و ابراهیم هفت بره از گله جدا ساخت. و ابی ملک به ابراهیم گفت: «این هفت بره ی ماده که جدا ساختی چیست؟» گفت: «که این هفت بره ی ماده را از دست من قبول فرمای، تا شهادت باشد که این چاه را من حفر نمودم». از این سبب، آن مکان را بئرشبع نامید، زیرا که در آن جا با یکدیگر قسم خوردند. و چون آن عهد را در بئرشبع بسته بودند، ابی ملک با سپهسالار خود فیکول برخاسته، به زمین فلسطینیان مراجعت کردند. و ابراهیم در بئرشبع، شوره گزی غرس نمود، و در آن جا به نام یهوه، خدای سرمدی، دعا نمود. پس ابراهیم در زمین فلسطینیان ایام بسیاری به سر برد». (عهد عتیق، پیدایش، فصل ۲۱، ۳۳-۲۸)

اینک حاصل سعی کنیسه در اختراع ابراهیم توراتی و ساره بازی های او در دوران جدید، معلوم می شود که صاحب آب و علاقه و مقیم کردن دراز مدت او، در سرزمین فلسطینیان است و آن هفت بره و چاه، نه برای استحکام عهد میان ابراهیم و ابی ملک، که شاهد تراشی برای تاریخ است و از آن که خاخام های مسئول تدوین سفر پیدایش، پیش از این یهوه ی دست ساز خود را وادار کرده بودند تا سرزمین های میان نیل تا فرات را نیز به ابراهیم ببخشد، پس ای مسلمانان خاور میانه و ای مردم سرزمین فلسطین، میراث ابراهیم توراتی را به سران کنیسه های امروزین بازگردانید! اما کاش کنیسه صحنه هایی را در جهت اهداف و امیال خود در سفر پیدایش می آفرید که از موضوع ساره و دختران لوط اندکی پیامبرانه تر بود، هرچند که بی اعتنایی به اخلاق و حقوق دیگران از آموزه های سراسری تورات است.

«و اسحاق نزد ابی ملک، پادشاه فلسطینیان به جرار رفت. و خداوند بر وی ظاهر شده و گفت: «به مصر فرود نیا بل که به زمینی که به تو می گویم ساکن شو. در این زمین توقف نما. با تو خواهم بود و تو را برکت خواهم داد زیرا که به تو و ذریت تو تمام این زمین را می دهم و سوگندی را که با پدرت خوردم استوار خواهم داشت و ذریت ات را مانند ستارگان آسمان کثیر گردانم و تمام این زمین ها را به ذریت تو خواهم بخشید و از ذریت تو جمیع امت های جهان برکت خواهند یافت. زیرا که ابراهیم قول مرا شنید و وصایا و اوامر و فرایض و احکام مرا نگاه داشت». (عهد عتیق، پیدایش، ۵:۲۶ - ۳)

آن هنگام که مراتب مربوط به رسالت ابراهیم در قرآن مبین را، به خواست خداوند، پی گرفتم و میان این دو ابراهیم ابراز و انجام قضاوت ممکن شد، آن گاه با مفهوم تعارفات یهوه با آل ابراهیم توراتی معلوم می شود که چیزی جز زمینه سازی و مقدمه چینی برای برداشت های سیاسی و ارضی از سوی خاخام های مامور نونویسی سفر پیدایش در دوران جدید نیست، زیرا اگر ابراهیمی که مکررا همسرش را با مارک خواهر به مراکز قدرت می فروشد، مستحق چنین مراعات وسیعی در نزد یهوه است، پس اساسا شخص یهوه مشکلی دارد که تعیین تکلیف با او و پیروان اش، به عهده ی خداوند یکتا و قهار در روز جزا محول است. (ادامه دارد)

ارسال شده در سه شنبه، ۱۵ مرداد ماه ۱۳۸۷ ساعت ۱۵:۰۰ توسط naina

ارسال پیام به این نوشته
نام: *
ای میل:
وب سایت:
پیام: *
کد امنیتی: *
عکس جدید
نظر بصورت خصوصی برای نویسنده مطلب ارسال شود
دوست گرامی پیام شما پس از تأیید نویسنده نمایش داده خواهد شد.
 
 

کلیه حقوق مندرجات این صفحه برای وب سایت ` حق و صبر ` naria.asia محفوظ است.

طراحی و راه اندازی،
گروه برنامه نویسی تحت وب بنیان اندیشان