پاسخ آقای ناصر پورپیرار به سوالات [20]


شنبه 1 اردیبهشت1386 ساعت: 18:44 توسط:ناصر پورپیرار
بسم الله الرحمن الرحیم و العصر ان الانسان لفی خسر الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر". ظاهرا به همت چند دانشجوی استان خراسان سایت ناریا به طور موقت آپلود شده و با رجوع به قسمت آرشیو یادداشت های پیشین به صورت تفکیک شده و موضوعی قابل برداشت است. از تمام کسانی که به جز یادداشت های نصب شده، نوشته ی دیگری در اختیار دارند خواهش می کنم که نسخه ای از آن را از هر طریق ممکن برای من بفرستند. ای میل سایت همان ایمیل وبلاگ، pirna44@yahoo.com است

یکشنبه 2 اردیبهشت1386 ساعت: 10:43 توسط:ناصر پورپیرار
آقایTalay Tuktay و آقای علی دما. ممنونم.

آقای مسعود. هنوز یک صدم از انواع و انبان بی شرافتی های انجام شده تحت عنوان ایران و اسلام و شرق شناسی بیان و برملا نشده و اصولا عرضه کردن تمام نمونه های شیادی آن ها ناممکن است جز این که به طور عام بگوییم که صد در صد گفتارهای آنان در این موارد حقه بازی مطلق است.

آقای تلمیذ. آن ستون ها در تغییر زاویه ی دوربین از کادر خارج شده اند. ضمنا به جز چند کتیبه در تخت جمشید و بیستون و شوش، تمام دیگر نوشته های هخامنشی مطلقا جعل جدید است. در این باب بحثی در جریان خواهد بود. نقوش اطراف کلاه داریوش و همراهان اش در بیستون تزیینی و بیش تر شبیه گل لوتوس است. اما اگرنقش خدای خورشید هم بگیریم، معلوم می شود که جاعلان جدید پس از بیرون کشیدن نقش قدیم فراز سر به اصطلاح اهورامزدا، نقش کلاه داریوش را به جای آن نشانده اندد. بحث اولیه و اصلی بر سر تعویض نقش است و نه چیز دیگر.

آقای آیدن. تخت سلیمان هم یکی از 600 قلعه ای است که پس از اسلام بر فراز ارتفاعی برای سکونت و محافظت نو مهاجران به ایران ساخته شده است. نوع دیوار کشی اطراف آن بیش تر تاثیر حصارکشی رومی را نشان می دهد و احتمالا نخستین مهاجران به آن از روم شرقی وارد شده اند. یک هزار متر بالاتر از آن، قلعه ی دیگری است به نام قصر بلقیس که کوچک تر است ولی همین معماری را دارد و رسیدن به آن نیازمند یک کوه نوردی کامل است. مهم ترین مسئله در شناخت ایران پس از اسلام یافتن علت اسکان آدمیان در قلاع بر سر قلل کوه ها به جای ایجاد مراکز تجمع شهری است، که می تواند بازتابی از مشاهده ی بقایای هنوز بر زمین مانده ی پوریم باشد. چنین تحقیقی تا زمانی که ما گمان می کنیم پیوسته تاج سر جهانیان بوده ایم، انجام نخواهد شد.

یکشنبه 2 اردیبهشت1386 ساعت: 15:1 توسط:ناصر پورپیرار
آقای سینا جهان بخش. مقاله ای که می خواهید در آدرس زیر:

http://www.blogfa.com/Desktop/Default.aspx?t=180447696
و در آرشیو چهاردهم آبان سال 1384 همین وبلاگ موجود است.

آقای آیدین. جز تورات در هیچ کتاب تاریخی دیگر سخنی از پوریم نیامده و یهودیان در اختفای آن نسل کشی کهن اصرار موکدی دارند. اندکی حوصله کنید هنوز مراتبی ناگفته مانده است که ابهامات بسیاری را خواهد گشود.

یکشنبه 2 اردیبهشت1386 ساعت: 17:4 توسط:ناصر پورپیرار
آقای ریبوار. همدان یا اکباتان یا هکمتانه و غیره فاقد آثار باستانی است و چون برای افسانه های موجود لازم بود که آن را شهری مادی و یا لااقل هخامنشی معرفی کنند، ابتدا دو کتیبه ی بسیار مضحک از خشایارشا و داریوش که آب جعل و نوکندگی از سراپای آن می چکد و اسباب آبرو ریزی مطلق ایران شناسی است و به مدد الهی قریبا از آن سخن خواهم گفت، با متنی کاملا مشابه که فقط اسامی در آن متفاوت است، نقر کردند و چند تکه سنگ با نقوش هخامنشی انتقالی از تخت جمشید را به سعی دمورگان با تلاشی جگر خراش که هیچ کس جدی نگرفت، از زیر خاک اکباتان بیرون کشیدند و همین. اما با هر کوششی هنوز نتوانسته اند نشانه ای از تمدن ماد در همدان معرفی کنند، زیرا گرفتاری بزرگ این است که کسی اصولا نمی داند چه چیز را باید اثری از امپراتوری ماد شناخت و این نهایت بی نشانگی در افسانه های موجود از ایران باستان است که یک امپراتوری پر از سخنان رنگین و دل فریب کم ترین نشانه ی مشخص تاریخی و تولیدی و هنری برای کپی برداری و جعل و نوسازی ندارد و گرنه تاکنون چند محوطه ی مادی نیز ساخته بودند. تکلیف آن چه را هم به عنوان بقایای اشکانی معرفی می کنند، اگر تشخیص شان درست باشد، معلوم است. احتمالا یونانیان کوچ کرده به ایران یکی دو مهاجر نشین نیز در همدان داشته اند. اسباب افسوس بسیار است که تپه همدان را چنان درهم ریختند و تخریب و بی شکل کرده اند که دیگر تعلق اصلی و احتمالا ایلامی آن قابل تشخیص نیست، چنان که مشغول اند تا همین بلا را بر سر جیرفت بیاورند.

دوشنبه 3 اردیبهشت1386 ساعت: 18:11 توسط:ناصر پورپیرار
آقای مهدی. رئوس مطالب این تمسخر نامه را ترجمه کنید و برای این وبلاگ بفرستید تا مردم بدانند که ورم های ابلهانه ی گروهی باستان پرست چه گونه از چشم دیگران پنهان نمی ماند و ابزار تحقیر ملی ما در جهان می شود!

آخوی اکبر. یک بامبول نفرت انگیز و ننه من غریبم دیگر بود که باستان پرستان درباره ی قبر قلابی کورش که بر سنگ های آن حروف یونانی کهن حک است، درآوردند و بی نتیجه ماند

سه شنبه 4 اردیبهشت1386 ساعت: 10:59 توسط:ناصر پورپیرار
آقا سید. این دو عکس را کوچک تر کنید، کنار هم قرار دهید و بنویسید که از کجا و چه زمان برداشته اید. تا برای همه مفهوم تر شود. ممنون

آقای آتیلا. آن ها از هر گفت و گوی رسمی و ملی و در رسانه های عمومی به شدت دچار هراس اند و طفره می روند. این جا و آن جا فحاشی می کنند و از سنیدن نام من هم بدن شان به لرزه می افتد. در مورد سئوال دوم شما هم گرچه وضعیت مناسبی نیست ولی به کلی بی اهمیت است. درون آب رفتن و خیس نشدن میسر نیست.

چهارشنبه 5 اردیبهشت1386 ساعت: 11:29 توسط:ناصر پورپیرار
آقای سهند. نام دقیق ایشان Fazlollah nikayin و نام کتاب شان
The Quran, The First Poetic Translation است. کتاب را
The Ultimate book, Inc. Skokie,Illinois منتشر کرده است.

آقای جنت مکان. آن یادداشت در ایران شناسی شماره 17 آمده است. در اطراف سر پل ذهاب چند نقش برجسته است که به گمان من نه نقوش رسمی و حکومتی بل انعکاسی بسیار آزار دهنده از ماجرای پلید پوریم است که مردم در حال گریز برای تاریخ ثبت کرده اند. یکی از آن ها را در همان یادداشت 17 بررسی کرده ام و آن دومی که به کتیبه ی آنوبانی معروف است، از آن جا که متن اصلی آن کتیبه را جایی ندیده ام، نظر قطعی نمی دهم ولی به توصیفات و تفسیرهای موجود نیز درباره ی آن کتیبه اعتقادی ندارم. بیش تر به نظرم می رسد که آن کتیبه هم از آن که زن و مردی را به عنوان اسیر برندگان در موهن ترین شکل خود، نمایش می دهد، می تواند سمبلی از استر و مرد خای شناخته شوند. فرض این که آن کتیبه مقدم بر دوران هخامنشی است، فرض بی سندی است. وانگهی در هنر بین النهرین کندن چنان کتیبه ی از نظر هنری کم اعتباری باب نبوده و نظیر دیگری ندارد. بیش تر به نظر می رسد که آن کتیبه ای حک شده به دست یک و یا چند آماتور باشد. وانگهی اسیر بر مرد پز یک سلطان را ندارد. نحوه ی نگهداری تبر و چماق و کمان اش بسیار لات منشانه و قصاب وار است که با ژست های زنی که به او حلقه ی اتحاد نشان می دهد و در دماغ اسیران اش حلقه انداخته، کاملا همخوانی می کند. اعتقاد من این است که کتیبه ی معروف به آنوبانی بازتاب پوریم است که همراه سمبل های آن، استر و مردخای، گریزندگان از برابر کشتار و پناه برندگان به بلندی های سر پل زهاب، برای تاریخ باقی گذارده اند. قابل تصور است که این گریختگان سرانجام از تعقیب یهودیان و نیزه داران هخامنشی جان سالم به در نبرده باشند.

چهارشنبه 5 اردیبهشت1386 ساعت: 12:36 توسط:ناصر پورپیرار
آقای جنت مکان. سئوال شما مرا واداشت تا به آن یادداشت رجوع دوباره کنم و به نکته ی تازه ای برخوردم که سخت اعجاب انگیز می نمود. در قسمت بالای کتیبه ی آنوبانی یک ستاره ی چهار پر نقش شده که نظیر کامل آن بر گردن بند مهاجم کتیبه ی دوم نیز آویزان است. این ستاره ی چهار پر احتمالا می تواند نقش اولیه ای از ستاره ی شش پری باشد که یهودیان امروز به عنوان ستاره ی داود معرفی می کنند. دقت در این ستاره ی چهار پر مرا بیش تر قانع کرد که حجار این دو کتیبه حرفه ای نیستند و قصد تهیه ی گزارشی عجولانه از پوریم برای تاریخ را داشته اند. کسی به من خبر داد که این ستاره ی چهار پر را کسانی در وبلاگ های شان برای منظورهایی با ستاره ی شمش عوض کرده اند!!! رجوع کردم و شخصا این جعل را دیدم و باورم شد که این حضرات اگر خود یهودی نباشند پس دنباله روی کامل کنیسه و حقوق بگیر آنان اند.

پنجشنبه 6 اردیبهشت1386 ساعت: 23:57 توسط:ناصر پورپیرار.
آقای مسعود. با تشکر توجه تمام بینندگان وبلاگ را به تصویری که از کتیبه ی به اصطلاح آنوبانی ارسال کرده اید، جلب می کنم. موقعیت جغرافیایی دیواره مانند این کتیبه و مغاره ها و پناهگاه های اطراف آن به راستی این کتیبه را به صورت اعلامیه ای برای آگاهی تاریخ از اوضاع پناهندگان به آن مغاره ها تبدیل می کند. اگر اجازه دهید این تصویر را که نمی دانم از کجا برداشته اید با شرح لازم به یادداشت 55 خواهم افزود. راستی که آن جاعلان و کلاشانی که کوشیده اند این کتیبه را یادداشتی از یک امپراتور و خدایی به نام آنوبنی معرفی کنند، با دقت تمام مواظبت کرده اند تا صدمه ای که پوریم به ساکنان کهن و بومیان این سرزمین وارد کرده است، علنی نشود

جمعه 7 اردیبهشت1386 ساعت: 11:21 توسط:ناصر پورپیرار.
آقایMozakker. پیش بینی شما در این باب که در چند ماه آینده چه خواهم نوشت، شتاب زده بود. وانگهی می پرسم اگر تقسیم بندی مرا درباره ی مهاجرین به ایران اسلامی از چهار سو قبول دارید، و می پذیرید که وارد شوندگان به بخش جنوبی ایران در قرون اولیه ی اسلامی، یمنی و عدنی و آفریقایی بوده اند، پس چرا امروز بر خود نام فارس گذارده اید؟ گمان نمی کنم که از گشوده شدن ضمیمه ی زنگ تفریح بر این وبلاگ که نقد دانش نامه ی فارسیان پیش از زندیه مفقود را برداشته است، ناخشنود باشید، زیرا که می دانید من قصد ستیزه و یا کرنش با هیچ قوم کنونی ایران را ندارم و برعکس به دنبال برقراری وحدت ملی و منطقه ای و اسلامی روانم که تاکنون مفهوم ذهنی و عینی و حتی تعریف لفظی خود را نیافته است. به هر حال چاره ای نیست جز این که قبول کنیم دانش نامه ی تاریخی فارس، در اجزا’ خود حد اکثر اثبات می کند که مردم آن خطه بیش از همه بقایایی از مهاجران عرب اند و ما هرگز و در هیچ زمان تاریخی در ایران فارس نداشته ایم. البته همین مطالب با همین زبان متوجه آن ترک و لر و کردی نیز می شود که برای خود پیشینه ی 9 و 10 و 11 و 12 هزار ساله می سازد!!!

آقای ادریس. هنوز هیچ نشانه ای از قوم ماد جز نامی در تورات یافت نشده است.

سه شنبه 11 اردیبهشت1386 ساعت: 16:58 توسط:ناصر پورپیرار
دوستان احرار. به سهم خود از صدماتی که بر شما وارد کرده اند، متاسفم و تلاش مخلصانه ی گروه شما در نبرد علیه دروغ فراموش نمی شود. دشمنان حقیقت به طور معمول برای خاموش کردن صدای حق طلبان جز رجاله بازی، فحاشی و وارد کردن صدمه، شیوه ی دیگری نمی شناسند. باید سختی ها را، به هر میزان که باشد، تحمل کرد ولی خاموش نشد. به گمان من پراکنده و از همه جا نویسی احرار گزک را برای به ستوه درآوردن شما به دست کسانی داد. در حال حاضر تنها و عمده ترین وظیفه، تعیین تکلیف با پوریم، اثبات آن رخ داد پلید و نیز وسعت صدمات ناشی از آن است. باید شرح این حادثه ی عظیم و تخریب کننده ی تمدن آدمی را، که عامدانه حذف کرده اند، به اوراق فرهنگ و آگاهی انسان بازگرداند. این یک جنگ واقعی بدون مصالحه است و جز با تسلیم عقلی یکی از طرفین خاتمه نخواهد یافت، چرا که شارلاتانی و نقشه چینی و قتل و حذف، فقط بر این ستیزه دامن خواهد زد.
مطمئن باشید که آن ها با تمام یال و کوپال و دم و دستگاه شان بر زمین کوبیده خواهند شد. این رسم و سنت چنین گلاویزی ها بوده است.

سه شنبه 18 اردیبهشت1386 ساعت: 2:0 توسط:ناصر پورپیرار
آقای یولداش. غرفه ی ما در شبستان، سالن 6، کیوسک 448 و در ردیف حرف کاف است.

آقای علی دما. مخالف شخصیت دیگری دارد، این حشرات فقط دشمن اند.

آقای ار ترک. می تواید کتاب ها را به وسیله ی پست درخواست کنید و ترجمه ی آن ها هم آزاد است.

آقای احمد. به طور معمول روزهای فرد و از ساعت 5 به بعد در نمایشگاه هستم.

آقای بچه مسلمان. هزار دلیل برای تغییر ذهنیت آن روشن فکری کوته اندیشی که ذهن اش به شنیدن دروغ عادت کرده کفایت نمی کند. او بدون حافظ مثل بادبادکی بدون دنباله از اوج تصوری کنونی اش سرنگون خواهد شد.

شنبه 22 اردیبهشت1386 ساعت: 20:6 توسط:ناصر پورپیرار
دوستان. برخی از مراجعه کنندگان به این وبلاگ که معلوم است حتی اندکی از مباحث آن را نیز درک و جذب نکرده اند، پیام گیر آن را با جعبه اعلانات شخصی خویش اشتباه گرفته اند. معتقدم که اشارات آقای آتامان درست است. این جا سخن از وفور جعل و دروغ در اسناد تاریخی ایران به قصد پنهان کردن ماجرای پلید پوریم است و نه چیز دیگر.

آقای محسنی. بار دیگر به مشخصات آن کتاب رجوع کنید شاید ملتفت شوید که آن ترجمه، ویراستار نداشته است، پس از بنیانی غلط به موضوع وارد شده اید و از قضیه سر در نیاورده اید، بنا براین دیگر سخن رانی های شما نیز از سر کینه توزی معرفی می شود. اگر دل خوری یهودانه ی شما به خاطر مقدمه ی ناشر است که متاسفانه جز همان یک صفحه جای آزاد نبود تا کاملا از عهده ی منظور برآیم که رسوا کردن کامل جایگاه رسوای یهودیان در تاریخ ایران است.

دوشنبه 24 اردیبهشت1386 ساعت: 10:54 توسط:ناصر پورپیرار
آقای مجتبی. کسی که به خاطر محافظت از چشمان نازنین اش مطلبی را نمی خواند، اما خود را در جایگاه اظهار نظر در مسائل جدی می بیند، مسلما به روز شما می افتد که در برابر حقیقت دست و پای خود را گم کرده اید، تکلیف خود را نمی دانید و به پریشان نویسی افتاده اید! یادداشت ات را نصب کردم تا گمان نکنی تخم طلا کرد ای و جواب ات را نوشتم تا اندازه ی خود را بدانی. برای این که حد عامیگری خود را بدانید فقط اشاره کنم که گالیله جان اش را در راه اظهار عقیده اش نگذارد!!!

آقای باریش ترک. انتقال مطالب این وبلاگ به هر صورت و هرکجا با ذکر منبع مجاز است. عرضه ی اندیشه برای ارتزاق و ویترین چینی برای فروش کالا نیست.

آقای مسعود. قرآن دعوت به اندیشه ورزی می کند، دیوان حافظ نیست که با آن فال بگیرند و بر آن تفسیر بنویسند.

اخوی اکبر. در حوزه ی علوم انسانی و از جمله تاریخ نویسی و به ویژه تاریخ شرق میانه، اروپائیان فقط کلاشی کرده و می کنند.

دوشنبه 24 اردیبهشت1386 ساعت: 23:5 توسط:ناصر پورپیرار
آقای باریش. چند سئوال

حجم سایت چه میزان است

به تر است آرشیو را برابر تاریخ نصب مطالب مرتب کنید
و برای هر سال آیکون جدا بگذارید
نخست باید تمام مقالات موجود در وبلاگ را منتقل کرد
بعدا برای مقالات گم شده فراخوان داد
سهولت کار و سهولت دسترسی از زیبایی مهم تر است
البته زیبایی هم بی تاثیر نیست

و ممنون

پنجشنبه 27 اردیبهشت1386 ساعت: 5:0 توسط:ناصر پورپیرار
آقای باریش. متاسفانه تماس با ای میل شما برای من میسر نشد و ارور می داد. به هر حال از زحمتی که می کشید ممنونم. پیشنهاد من این است که سایت را به عنوان یک مرکز داده پردازی برای نظریات تازه ی تاریخی و پشتیبان وبلاگ ناریا، به نام خودتان و با هر اسمی که می پسندید، هرچه ساده تر، راه اندازی کنید و آرشیو آن را از مقالات من و یا هر کس دیگری که ضرورت ادامه ی این مباحث تازه درگرفته را می پذیرد، پر کنید و نوشته های جدید را به شرط محققانه بودن از همه کس بپذیرید. به صلاح دید و تشخیص خودتان می توانید عکس مرا از ضمائم لوگوی سایت بردارید و یا نگهدارید. غرض این است که دسترسی خیل مراجعان تازه را در داخل و خارج آسان تر و صدمات احتمالی را کم تر کنیم. اگر برای اتمام کار نیاز به مقدار محدودی پول داشته باشید شماره حساب اعلام کنید تا به سهم خود شریک کار شما باشم. در واقع سایت شما یادداشت های وبلاگ را برای سهولت مراجعه منتقل می کند ضمن این که سرفصل های دیگری را نیز برای اطلاع و اظهار نظر می گشاید. تصور می کنم که اداره ی سایت خصوصی برای من با زمان محدودی که دارم، سازگار نیست. دوستان دیگری هم در خراسان همین پروژه را پیش می برند و به گمانم به زودی و به خواست خدا سایت شان با آدرس www.narina.ir مشغول به کار خواهد شد. اجازه دهید کار من فقط نوشتن باشد که به راستی کمر شکن است.

جمعه 28 اردیبهشت1386 ساعت: 3:47 توسط:ناصر پورپیرار
آقای باریش. ای میل info@karangbooks.com یاهو نیست، کاملا امن است و می توانید با اطمینان هر مطلبی را به آن بفرستید.

یکشنبه 30 اردیبهشت1386 ساعت: 8:34 توسط:ناصر پورپیرار
آقای درویش. من آن مطلب شما را خواندم و قابل توجه بود. در موردی که اشاره کرده اید اسامی صاحبان پیام ها نمی تواند ملاک باشد زیرا به نام و ای میل هرکسی می توان پیام فرستاد. به نام همین شخص که نوشته اید، برای من هم پیام های هرزه ی زیادی می رسد، که قلابی بودن آن معلوم است. فرستندگان این علائم عجز کاملا شناخته شده اند با این همه و ضمن تشکر مطمئن باشید که من به اصطلاح آدم خودم را می شناسم.

یکشنبه 30 اردیبهشت1386 ساعت: 16:13 توسط:ناصر پورپیرار
آقای علی دما. رسم است که کتیبه های بنیان گذاری بناها را در زیر نخستین پی ساختمان و پیش از آغاز کار ودیعه می گذارند.

 

ارسال شده در سه شنبه، ۱۳ فروردین ماه ۱۳۸۷ ساعت ۱۸:۳۰ توسط naina

ارسال پیام به این نوشته
نام: *
ای میل:
وب سایت:
پیام: *
کد امنیتی: *
عکس جدید
نظر بصورت خصوصی برای نویسنده مطلب ارسال شود
دوست گرامی پیام شما پس از تأیید نویسنده نمایش داده خواهد شد.
نویسنده : مريمي
پنجشنبه، ۱۵ فروردین ماه ۱۳۸۷ ساعت ۱۱:۰۴
 
نظرخواهي را هم كه فيلتر كرده ايد . شما اصلا تحمل شنيدن يك نظر مخالف را داريد؟
 
پاسخ:
؟؟؟

 
نویسنده : مريمي
پنجشنبه، ۱۵ فروردین ماه ۱۳۸۷ ساعت ۱۱:۰۳
 
چند تا سوال پیش می اید :
در ان حکومت ایران با ان وسعت پیش از واقعه ی پوریم و ان همه فرهنگ و تمدن ایا نابودی تنها 80000 نفر برای نابودی یک تمدن وسیع کافی بود؟ در جنگ جهانی دوم با 60000000 کشته و 100000000 اواره و مفقود هیچ تمدنی در هیچ کجا کاملا نابود نشد . پس چطور باور کنیم که در جریانی که تنها 80000 ایرانی کشته شدند تمدن ایران به کلی نابود شد؟
شما در بحثهای جنجالیتان با هر انچه که بشریت به عنوان مستندات تاریخی پذیرفته به جنگ برخواسته اید می توانم سوال کنم که مستندات تاریخی شما چه بوده؟ شما خودتان می گویید به فاصله ی 12 قرن هیچ چیزی که هیچ نشانی از هیچ وجود و تنفسی در ایران باشد به چشم نمی خورد خودتان این اطلاعات را از کجا اوردید وقتی هیچ مدرکی وجود ندارد؟ وحی الهی که نداشته اید؟
تنها کتاب استر ؟ کتابی که بیش از 20 قرن پیش معلوم نیست توسط چه کسی تالیف شده؟ اگر شما مستندات تاریخی و کتیبه ها و یافته های باستانی را به راحتی نفی میکنید و شاهنامه را دلقک بازی میدانید (هرچند من به افسانه های شاهنامه استناد نمی کنم ) پس می توانید کتاب استر را هم به راحتی نفی کنید .
می شود اگر مدراک و منابعی جز یک کتاب افسانه پردازانه دارید معرفی کنید؟
اگر مشکل اصلی شما جشنی است که یهودیان 13 فروردین میگیرند خب شما هم می توانید سالگرد یهودی کشیهای هیتلر را در جنگ جهانی دوم به جشنی برای همه ی ناسیونالیست های جهان بدل کنید . ظاهرا که قدرتش را دارید . سایتتان هم که نزدیک 5 سال است از شر همه ی فیلتر ها و مسدود شدنها پابرجاست و انشا الله عمر مستدام خواهد داشت خب پس دست به کار شوید . اگر مشکل شما یهود است می توانید بدون رودربایستی و تعارف به جرگه ی عاملان حکوت بپیوندید و با صهیونیست و انوسی خطاب کردن هر که مخالف عقاید شماست بر مرکب مراد برانید .
کسی که زرتشت را نفی میکند . با یهودیان می جنگد و مسیحیان را حامیان پرنفوذیهودیان می داند تقربا همه را از خود رانده و می رنجاند. پی روشهای بهتری برای جذب طرفدار باشید .
خب پس می شود بگویید این زرتشتیان فعلی از کجا امدهه اند؟ یهویی اختراع شدند؟
در مورد افسانه بودن زرتشت در ارشیو هفته ی چهارم شهریور وبلاگتان خواندم .
 
پاسخ:
آقای مریمی. اگر تمام یادداشت ها را با دقت بخوانید پاسخ های خود را خواهید گرفت.

 
 
 

کلیه حقوق مندرجات این صفحه برای وب سایت ` حق و صبر ` naria.asia محفوظ است.

طراحی و راه اندازی،
گروه برنامه نویسی تحت وب بنیان اندیشان