ایران شناسی بدون دروغ، 198، مقدماتی بر نتیجه، 6، با نگاهی به رم

آشنایی با ادله و اسناد رخ داد پلید پوریم

مدخلی بر ایران شناسی بدون دروغ و بی نقاب، ۱۹۸

به راستی که متن قرآن، به عنوان سندی موثق و همزمان، راه نمای هر مورخ مسلمانی است که در حوزه ی مسائل ادیان و تاریخ شرق میانه و سرگذشت مردم آن تحقیق می کند. چنان که ذکر شکست روم در آیات نخست سوره ای به همین نام، بی قید نام حریف پیروز، پیوسته موجب بروز ابهاماتی بوده است که گروهی از مفسران، همانند موارد دیگر، آن را مدخلی بر استحکام باستان گرایی ایرانی گرفته و همآورد روم در آیات آن سوره را، برای بذل مدد به توطئه ی تاریخ نویسی سبک کلیسایی و با بهره گیری از علوم غیبیه و جسارت در ویراستاری قرآن، لشکر ساسانیان گفته اند! مورخ با ایستادگی بر مدخل در پیش و بر مبنای تحلیل بازمانده های معماری در حوزه ی زیستی شرق میانه، در جست و جوی راهی برای گشودن اسرار این اشاره به روم در قرآن بوده است. اشاره ای که در عین حال پرده ی دیگری از رمز و راز تاریخ منطقه ی ما را می گشاید. 

این بقایای استادیوم باستانی کلئوزیوم در شهر رم، پایتخت امپراتوری کهن رومن است. درباره ی این مرکز با کمال تعجب تفحص های معاصر صورت نگرفته و زمان بنای آن را به طور دقیق معلوم نکرده اند. آن چه را به صورت افواهی می توان شنید، استفاده از این مجموعه برای رویارویی های پهلوانی و نمایش مهارت های گوناگون در فنون جنگی، از شمشیر و نیزه بازی و تور اندازی و ارابه رانی و غیره بوده است، که گلادیاتورها، یعنی مردان نیرومندی را به جان هم می انداختند که در روم باستان، برای این گونه مبارزات خونین، با هدف سرگرمی اشراف رومن تربیت می شدند. از جمله دیگر نمایشاتی را که در صحنه کلئوزیوم می گذشته، اعمال شکنجه های گوناگون، از جمله انداختن درندگان گرسنه به جان مسیحیانی گفته اند که با دعوت بردگان و آزادگان امپراتوری، به گریز از تحمیلات اشرافیت فاسد حاکم و نفی هلنیسم، آرامش قیصرهای روم را بر هم زده بودند و گرچه تاکنون برای این تصورها سند تاریخی ارائه نشده، اما معماری مخصوص استادیوم بزرگ کلئوزیوم و از جمله سلول های مخصوص نگهداری از زندانیان و حیوانات، در زیر زمین های پیچ در پیچ آن و عکس العمل انتقام جویانه ی کلیسا نسبت به این بنا، پس از غلبه بر هلنیسم، چنین کاربردی را برای آن مجموعه دور از ذهن قرار نمی دهد.

«بعضی از قربانی ها را آن قدر تازیانه می زدند که گوشت شان پاره پاره از استخوان های شان آویخته می شد، روی زخم ها نمک یا سرکه می پاشیدند، گوشت تن را تکه تکه می کندند و جلوی حیواناتی که منتظر بودند می انداختند، یا شکنجه شدگان را به صلیب می بستند و بدن شان را کم کم حیوانات گرسنه می دریدند و می خوردند. انگشتان برخی از قربانی ها با نی های نوک تیز که زیر ناخن هایشان فرو کرده بودند سوراخ شده بود. برخی را چشم می ترکاندند، برخی دیگر را از یک دست یا از یک پا می آویختند، در گلوی بعضی ها سرب گداخته می ریختند،پاره ای دیگر را سر می بریدند، یا مصلوب می کردند، یا با گرز مرگبار می کوبیدند، عده ای را نیز با بستن به شاخه های خم شده ی درخت و سپس رها کردن شاخه ها شقه می کردند. از غیر مسیحیان نوشته ای در این باره در دست نیست».
(ویل دورانت، قیصر و مسیح، ص ۷۶۱)

به راستی که نقل از نوشته های معرکه گیری همانند ویل دورانت بر من بسی دشوار می آید، اما به کم این منقولات نشان می دهد که نقالان آن، در باب ماجراهای تاریخی چه می دانند. مورخ برای نخستین بار در سال ۱۹۷۰ از مجموعه ی کلئوزیوم دیدار کرد. زمانی که بزک های معمول برای جلب و به واقع تحمیق توریست در بناهای باستانی جهان چندان معمول و متداول نشده بود. در آن زمان هنوز نیمه سقف تیرآهنی کنونی برای تجسم محوطه مبارزات را نزده بودند و ورود به زیر زمین های کلئوزیوم مانعی نداشت که از میان دیوارهای حائل و حتی از غرفه های بیرونی آن شدیدا بوی خاک سوخته شنیده می شد و توریستی که ورود به زیرزمین های دشوار عبور را تحمل می کرد، باید از میان لجنزاری از خاک و چوب سوخته می گذشت.

این چند ستون هم بقایای درگاه باز هم سوخته ی فورو رومانو يا انجمن شهر رم است که بنایی حکومتی در عصر حاکمیت هلنیست ها شناخته می شود و در زمان برپایی با مجموعه ای از ابنیه ی دولتی، چون ساختمان مجلس سنا و دفاتر اداري دیگر کامل می شده است. مشهور است گوگل با افزودن نسخه‌ی جدیدی به ابزار Google Earth فرصت بازدید از رم باستان مجازی را برای کاربران فراهم کرده و از طریق آن می توان بر فراز بیش از 6500 ساختمانی که در دوران رونق امپراتوری در شهر رم وجود داشته، پرواز کرد و با زوم بر روی هر بنا اطلاعات موجود درباره ی آن را به دست آورد. شخصا چنین نرم افزاری را امتحان نکرده ام و اصولا برنامه ی گوگل ارث را ندارم و به گمانم وجود ۶۵۰۰ بنای باستانی دولتی و مهم در شهر رم به غمزه های اروپایی شبیه تر است، هرچند ذره ای تشکیک در توانایی های معماری در روم باستان هم پریشان اندیشی است. اسباب حیرت مورخ را این نکته فراهم می کند، که در مرکز امپراتوری قدرتمند روم، که پایتخت جهان شناخته اند، جز همین دو بنای نیمه سوخته که یکی مظهر توحش هلنیسم و یادگاری از مرارت های مومنین اولیه به مسیح و دیگری مختصری از نمایه های حکومتی امپراتوران رومن است و یکی دو ارگ و دروازه ی دیگر، بازمانده هایی از آن همه نمودارهای معماری عهد کهن و باستانی در رم دیده نمی شود و عجیب تر این که در سراسر ایتالیا حتی بقایای یک معبد هلنیستی به میزان ستونی هم برجای نمانده است! آیا مگر رومیان هلنیست نبوده اند؟!!

این معبد پارتنون در یونان است، یکی از چندین معبد هلنیستی شگفت و با شکوهی است که همچون معبد پوسیدون، معبد پروپویانا، معبد زئوس، معبد دیان، معبد آتنه، معبد آرتمیس و معابدی دیگر، از یونان تا ترکیه را پوشانده اند، ولی یک قرینه در سراسر ایتالیا ندارند، که خود نشانه ی روشنی در اثبات این نکته است که پس از غلبه ی کلیسا بر سرزمین قیصرها، نه فقط کشیشان آثار هلنیسم در ایتالیای مقدس را به کلی پاک کرده اند، بل از آن هم مهم تر این که هلنیست های گریخته به شرق میانه و به خصوص ترکیه امروز، بار دیگر مجدانه برای خدایان خود در خارج از روم معابد باشکوه، ورزشگاه، مکان های تجمع و تفریح و کاخ های اشرافی برپا کرده اند، زیرا زمان بنای غالب معابد و ابنیه رومن در خارج از روم را، پس از قرن چهارم میلادی، یعنی دورانی می گویند که قرنی از خروج  و گریز و کوچ سرداران و سپاهیان وابسته به هلنیسم، به خارج از روم مسیحیان می گذشته است. در حقیقت پیروزی عظیم مسیحیت بر قیصرهای روم، عصر امپراتوران را در ایتالیا به سرآورد، حاکمیت به دست کشیشان افتاد و بازماندگان علاقمند به فرهنگ و باورهای کهن روم، به سرزمین های شرقی گریختند تا هلنیسم پر توان را در خارج از روم و در تبعیدگاه های اجباری خویش پی بگیرند. مورخ یادآور می شود که بر مبنای آخرین تاریخ گذاری بر سکه های کلنی های یونانی در ایران، که مورخین تابع کنیسه و کلیسا بر آن ها سکه های سلسله اشکانی نام داده اند، باید زمان خروج مهاجران یونانی از ایران را در حوالی سال های ۲۵۰ میلادی قرار داد که خود دوران فروریزی سیستم امپراتوری روم را نیز اعلام می کند، زیرا در سراسر ایتالیای امروز جز آثار معماری کلیسایی و تدارک رم نوین مقدسی، به صورت شهر مذهبی شگفت انگیز ونیز بر نمی خوریم، هیچ ابنیه و قصر دیگر غیر مسیحی و به طور عموم غیر مذهبی در ایتالیای کشیشان نیافته ایم، چنان که در میان آثار هلنیستی خارج از ایتالیا هرگز نمایه ای از معماری کلیسایی دیده نمی شود، مطلبی که افسانه های موجود درباره ی ایمان آوردن کنستانین از روم گریخته و بنیان گذاری شهری به نام کنستانتینوس و یا قسطنطنیه و اسلامبول را بر باد می دهد، روم مسیحی را از قرن سوم میلادی به بعد، قاطعانه از مهاجران هلنیست جدا می کند، که دست مایه های هنری و معماری بعدی آنان از توانی غیر عادی در زمینه های گوناگون خبر می دهد و تاریخ کنونی مسیحیت را به باز سازی و بازنویسی نیازمند می کند.

مورخین کلیسایی پیوسته مشتاق بوده اند که ماجرای تخریب و تحریق عمومی روم و پایتخت شکوهمند آن، رم را، بر دوش آتیلا و وحشیان شمالی بگذارند. آتیلا نیز در دست آنان چنگیز خان غربی و دروغین دیگری است که با او چاله چوله های تاریخی و فرهنگی غرب را پر کرده اند، از میان برف های سرزمین های شمالی بیرون پریده و در چشم بر هم زدنی امپراتوری بزرگ و بی قرینه ی روم را تسخیر کرده است!!! اگر بخواهیم تصورات کنونی در باب هجوم آتیلا و قبایل وحشی شمال به رم را بپذیریم، با مراجعه به نتایج تاریخی تحولات، از هلنیسم به مسیحیت در ایتالیا، چاره ای نمی ماند جز این که آتیلای تصوری را مزد بگیر کشیشان بگیریم، زیرا در غیر این صورت، نمی توان پذیرفت که آتیلا در انتقال ماترک تصرفی خود از دارایی امپراطوران شکست خورده، به کلیسا، چنین دست و دل باز عمل کرده باشد! بدین ترتیب و بر مبنای گواهی های کافی، قرن سوم میلادی را باید تاریخ درست غلبه دین مسیح بر سرداران رومن و هلنیست دانست که پس از شکست، برای ادامه ی هستی قدرتمند خویش عمدتا به بخش هایی از بین النهرین و سرزمین خالی از سکنه ی ترکیه ی امروز گریخته اند که در آن زمان هنوز هیچ نام جغرافیایی و قومی برای آن تعیین نشده بود. نکته ی بدیع این که با اشارات قرآن در سوره ی روم کاملا معلوم است که دو سوی هلنیستی و مسیحی روم باستان حتی تا قرن هفتم میلادی و به زمان طلوع اسلام نیز هنوز به تعیین تکلیف نهایی نرسیده اند و با استعانت از کلام خدا می دانیم که حتی در موردی هلنیست ها به طور موقت بر مسیحیان غلبه کرده اند. آیا سپاه کلیسا به هلنیست های بین النهرین و یا ترکیه تاخته و ناکام مانده و یا سرداران هلنیست پیروزمندانه به رم کشیشان شبیخون زده اند؟!! به هر حال لحن دل سوزانه ی قرآن نسبت به شکست روم مسیحی، در حاشیه بر مورخ معلوم می کند، که ماجرای آن شکست روم که در قرآن ذکر شده، بی شک زمانی رخ داده است که مسیحیان هنوز به شرک روی نکرده و عیسی را فرزند خدواند نمی خوانده اند!!؟

تابوت مرمرین اسقف اعظم تئودور، از سده هفتم میلادی، در كليساي سانتا آپوليناره

این تابوت یک اسقف اعظم معروف در ایتالیای مسیحی قرن هفتم میلادی است که در تراش آن، به طرز ناشیانه ای از سنگ قبرهای پر کار و باشکوه امپراتوران هلنیست تقلید شده است. بر این تابوت نیز نشانه ای از حقایق تاریخ ثبت است که مورخ را به کنکاش بیش تر در باب دین مسیح می خواند: لوگوی مرکزی و اصلی، در بدنه و بر درب این تابوت، هنوز صلیب نیست، آیا این نقش پرچم واتیکان در آن زمان است و آیا کلیسا می تواند در فهم بیش تر آن نشانه های مرکزی، که دو سرنای یهودی بر هم افتاده است، بر مرکز درب و بدنه ی تابوت این اسقف اعظم توضیح و تشریحی بیاورد؟!!! (ادامه دارد)

+ نوشته شده توسط ناصر پورپيرار

ارسال شده در چهارشنبه، ۲۳ بهمن ماه ۱۳۸۷ ساعت ۱۸:۳۰ توسط naina

ارسال پیام به این نوشته
نام: *
ای میل:
وب سایت:
پیام: *
کد امنیتی: *
عکس جدید
نظر بصورت خصوصی برای نویسنده مطلب ارسال شود
دوست گرامی پیام شما پس از تأیید نویسنده نمایش داده خواهد شد.
نویسنده : ندا
پنجشنبه، ۱۰ مرداد ماه ۱۳۹۲ ساعت ۱۶:۱۹
 
فوق العاده بود

 
 
 

کلیه حقوق مندرجات این صفحه برای وب سایت ` حق و صبر ` naria.asia محفوظ است.

طراحی و راه اندازی،
گروه برنامه نویسی تحت وب بنیان اندیشان