ایران شناسی بدون دروغ، 153

آشنایی با ادله و اسناد رخ داد پلید پوریم

مدخلی بر ایران شناسی بدون دروغ و بی نقاب، ۱۵۳

اینک صف بندی ها آشکارتر شده است. یهودیان که انتظار چنین هجومی را نداشتند و رشته بافته های قرون اخیر خویش، برای مردم ممتاز شرق میانه و اسلام را، در موضوع هستی و هویت و فرهنگ و ادب و عقاید و مذاهب، به خصوص پس از مدخل کوتاه جمعیت شناسی تاریخی و نقد کتاب بی اعتبار مجد، بار دیگر پنبه شده می بینند و شاید هم بویی از مباحث بی آبرو کننده ی بعدی برده باشند که قسمت عمده ای از به اصطلاح دانایی های کنونی، با عنوان علوم انسانی را، به باد تمسخر می گیرد و نیز آن گاه که لباس تقدیس شده به لسان خاخام ها و کشیشان برای تاریخ مجعول ایران باستان و هزاره نخست اسلامی را، بر تن فرهنگ آدمی پوسیده دیده اند، در آغاز ورود به مباحث معاصر، ظاهرا و به عنوان آخرین سلاح، هنگامی که هر گونه برخورد منطقی با این داده ها را غیر ممکن می یابند و راهی برای اثبات دوباره ی دروغ های خود ندارند، شعبه ی تازه ای در میان اقوام کنونی ایران علیه این وبلاگ و کتاب های تاملی در بنیان تاریخ ایران و به طور کلی بنیان اندیشی گشوده اند که از فرط بی مطلبی فقط عربده می کشند و به کار تحریک لایه لومپن و بنیان ناشناس درون اقوام دل خوش اند. آن ها که کار خود را با نمایش مترسکی از اجداد موز به دست خویش شروع کرده و طعم ناکامی مطلق این گونه اطوارها در برخورد با مکتب بنیان شناسی را چشیده اند، مسلّما از این نو لجنزار بدبوتر اخیر نیز، شسته و رفته خارج نخواهند شد.

اینک فاصله ها روشن تر است و صیادان ناکام مانده در گرفتن کره از آب، با دست های خالی به میدان آمده اند. قوم گرایان به سویی و بنیان اندیشان به راه خود می روند، زیرا دیگر آشکار است که این تحقیقات سر نزول از مبتدای هستی سوز پوریم را ندارد و منطقا اندک گنجایشی برای پذیرش هیچ قومی در ایران پس از آن نسل کشی، تا مقطع تحولات اخیر را منظور نکرده است و آن کسان که گمان داشتند سازمان دهندگان صفویه اند، چنان که ناگهان از هپروت تاریخی خویش پریده باشند، خود را با توهم و توطئه ای دیگر مواجه می بینند که از شاه اسماعیل تا منشی شاه عباس و تاریخ عالم آرای عباسی اش مضحکه ای دست ساز یهودیان درآمده است. آن ها دیگر می دانند سر از کجا بیرون خواهند کرد و با خبر شده اند که مکتب بنیان شناسی، بی اعتنا به حماسه سرایی های گوناگون اقوام، راه به کجا خواهد برد و چنین است که کنیسه تمام همکاران و همراهان قدیم و جدید را برای نبرد با این داده های نو، که پرچم فرهنگ مظلومیت یهود را به زیر خواهد کشید، به خدمت فرا خوانده است، چنان که بنیان اندیشان نیز مصرّند تا تعیین تکلیف نهایی، به هر بهایی، از این نبرد نو با دروغ سر نپیچند.

باری تا زمان بیان برداشت نهایی از این مقدمات طولانی، جز یکی دو آیتم دیگر باقی نمانده است: اتمام مبحث معماری عهد صفویه و گفتاری در باب وارداتی و نوپدید بودن زبان فارسی. هر صاحب نظری که مظاهر معماری اشرافی و یا دولتی و دینی را، حصه ی مشخص و عمده ای از هویت اقوام و تمدن ها می داند و نبود آن را دلیل محروم ماندن این یا آن گروه انسانی از امکانات رشد، تا حد تقلید ناگزیر از زیستن بر پایه ی نمایه های طبیعی می شناسد، با نگاهی به بقایای معماری در ایران، به آسانی در می یابد که نوساخته های عهد صفویه، از هیچ مکتب و مبنا و پیشینه ی ملی الهام نگرفته و چنان که در گفتار مربوط به کاروان سراهای آن عهد با خبر شدیم، هر گروه کاروان سرا ساز وارداتی بنا بر تصورات خود از نیازهای یک کاروان سرا، محوطه ای را به زیر ساخت برده و مکررا خوانده ایم که بنای دو کاروان سرا هم در ایران یکسان نیست و پل های سبک رومن اصفهان نخستین نمونه از نوع خویش در پهنای تاریخ ایران، تا دوران صفویه بوده است! آن ها که به اهمیت معماری در شناخت هویت و پیشینه و سرنوشت اقوام و ملل بها نمی دهند، یا از درک مطلب به کلی عاجزند و یا قدرت برداشت از این مبداء مشترک را ندارند که تمامی تجمع های انسانی که توان ارائه ی معماری قومی و یا ملی را نداشته اند، ناگزیر و در سراسر جهان، از بومیان آمریکا، تا بدویان صحراها، جز در انواع چادرهای پوستی و الیافی و یا در غارها و میان شاخه ها و حتی در هوای باز نزیسته اند و به طور قطع ملت هایی که نمودار و نمونه ای از تدارکات معماری ندارند، بی اعتنا به زبان و موسیقی و غیره، که می توانند عوارضی طبیعی و حتی عاریتی شمرده شوند، در فضای ماقبل عرض اندام ملی و به صورت غیر مستقر و بلاتکلیف و کوچ نشین زیسته اند! چنین است که وجود معابد مایاها و آزتک ها در آمریکای مرکزی و یا معماری اهرام در مصر، ظن دخالت تمدن های ناشناخته غیر زمینی دراحداث آن ها را، نزد ناباوران محاسبه گر و پیشینه خواه، تقویت کرده است.

بدین ترتیب آن گروه های کاری کشور ساز، که اصطلاحا به زمان صفویه، با قصد رفع علائم تهی ماندگی ایران پس از پوریم و حتی المقدور انباشتن آن از نمایه های معماری و تغییر سیمای سر زمینی سوخته و بی حاصل، به مراکز تجمعی با نمایشات پیش رفت و آثار و ابنیه عمومی وارد این سرزمین شده اند، در برابر خویش الگویی از معماری معتبر ملی برای تقلید نمی دیده اند تا دنباله ی آن را ادامه دهند و این اساس اولیه و دلیل اصلی این همه سر گردانی و بلبشوی بی سامان و غیر قابل توضیح در معماری ایران عهد صفویه است که دو کاخ دولتی در فاصله ی چند صد متر، یکی به شمایل عالی قاپو و دیگری با نمایی چون چهل ستون از آب درآمده است، بلبشوی عامی که هنوز هم گریبان معماری ایران را رها نکرده و تاکنون نتوانسته ایم الگویی از معماری بومی خویش، جز کلبه ی مشهدی حسن، در کوه پایه ای را نمایش دهیم، چنان که معماری عهد زندیه در شیراز سخنی جدا از معماری صفویه دارد و مقایسه ارگ بدوی کریم خان با معماری فاخر کاخ های صفویه گام بزرگی به عقب محسوب می شود و معماری عهد قاجار راه دیگری از معماری عهد زندیه و صفویه را پیموده است. بدین ترتیب معماری به اصطلاح صفویه را باید با زمان طولانی حضور آن سلسله در ایران منطبق کرد و سخت گیرانه به دنبال پاسخ این سئوال بود که گرچه صفویه را ۲۵۰ سال حاکم بر این سرزمین گفته اند، اما چرا تمام نمایشات معماری مشخص این دوره ی طولانی را به شاه عباس اول در میانه ی آن سلسله می بخشند؟!! آیا سازندگان واراداتی به ایران، نیمه ی نخست ورود خود را مشغول تمرین و اتودهای متفاوت و در عین حال آماده کردن تدارکات ساخت و سازهای خویش بوده اند؟!! حقیقت دیده نشده از آن دوران، چنان که با مدد خداوند، جزییات حیرت آور آن را باز خواهم گفت،  جز این را نمایش نمی دهد. 

می خواهم برای آسان کردن ارائه ی شگفتی های متعدد در پیش، بحث از معماری موجود در منطقه را از انتها آغاز کنم و به دقت کامل در بنای این مقبره در بخارا بخوانم که به خواجه احمد یساوی بخشیده اند و ساخت آن را به میانه ی قرن هفتم هجری، یعنی هفتصد سال قبل منسوب می کنند. برای این که بدانید این مقبره در کدام خطه ی عالم است، پس این نقل کوتاه از خاطرات یکی از متعصب ترین، سرشناس ترین و کنیسه ای ترین یهودی جهان را بشنوید:

«در این ایام روزی شخص آشنایی به نام «ایسار خان» به من گفت با یک ایرانی مرافعه دارد و می خواهد از کنسول ایران کمک بگیرد. او اهل بخارا بود و فارسی را با لهجه ای شیرین حرف می زد. می دانیم که بخارا زمانی به ایران تعلق داشته و از مراکز مهم یهودی نشین دنیا بوده است». (حبیب لوی، خاطرات من، ص ۱۳۴)

حبیب لوی از جزء جزء تاریخ یهود ایران و منطقه با خبراست و نیک می داند که سراسر خراسان بزرگ را بقایای یهودیان به شرق گریخته ی قوم خزر پر کرده اند، چنان که بقایای به غرب گریخته ی آنان، اینک کشورهایی چون رومانی و لهستان را انباشته اند، همان ها که کستلر با نام «قبیله سیزدهم» یاد کرده است. از همین خراسان بزرگ است که هلاکو و تیمور و چنگیز قلابی را مورخان یهود به ایران اعزام کرده اند تا سهمی از خرابی های کنیسه در پوریم را بر دوش خود برند وگرچه آن را خاستگاه فارسی دری می دانند، اما برای پی بردن به اساس این موهومات کافی است توجه کنید که اینک در این زادگاه اولیه ی زبان فارسی تمامی مردم به ترکی صحبت می کنند. به زودی و به خواست خداوند درخواهیم یافت که آن دربار سامانیان که گویی در آن زبان دری رواج داشته، جز اهالی همین کلنی های به هم فشرده ی یهود در ماوراء النهر نبوده اند که زبان بومی خود را، با شاخه های متعدد آن، که امروز زبان فارسی نام داده اند، همراه گروه های کاری، در عهد به اصطلاح صفویه، به ایران فرستاده اند. اما اینک سخن از معماری است و می خواهم نشان دهم که حقه بازی های یهودیان علیه مسلمین منطقه ی ما تا چه عمقی نفوذ کرده و چه صورت هایی به خود گرفته است. نگاهی دوباره به تصویر بالا بیاندازید. از منظر یک معمار این بنا جز کاریکاتوری بی هویت نیست و اجزاء آن اندک تناسب قابل قبول معماری با یکدیگر ندارند. سراپای جبهه ی سمت راست مطلقا نوساز است، با قاب کتیبه هایی تهی مانده و از نظر معماری نواندیشانه و حتی مقلدانه و مدرن. کاشی کاری تنوره ی گنبد و دیوار زیر آن، از هیچ بابتی با نمایه های دیگر قابل انطباق نیست، گنبدها به سبک های متنوع بالا رفته اند، سمت چپ مطلقا آجری است، سمت راست را با آجرهای کاشی نمای بدون نقش اولیه پوشانده اند و گنبد میانی شاه کاری از جدیدترین تکنیک کاشی کاری و معرق در معماری اسلامی جهان است. مجموعه این مطالب چنان که به خواست خدا منطق تاریخی و حرفه ای آن را بیان خواهم کرد، عمر بنای این مقبره و مجموعه را از ۲۵۰ سال نیز کم تر می کند.

حالا به نمای نزدیک تر این عکس از مقبره ی به اصطلاح محمود یساوی نگاه کنید تا معلوم شود که حتی کاشی های ابتدای کتیبه ی قرآنی آن، یعنی قال الله تبارک و تعالی را هنوز نچسبانده اند، قال آن حتی در زمان برداشتن این عکس رنگی که دورتر از پنجاه سال پیش نیست، مفقود است، تبارک دو حرف ر دارد یکی در میان ستون الف و کاف و دیگری در بالای تعالی و به نظر می رسد که من ورقة در میانه ی آیه ی ۶۹ از سوره ی انعام «و عنده مفاتیح الغیب لایعلمها الا هو و یعلم ما فی البر و البحر و ما تسقط من ورقة الا یعلمها و ما حبة فی ظلمات الارض و لا رطب...»  نادرست و معیوب و خوانده ناشدنی و حتی به صورت الحاق بعدی و در فضای تنگ و نامناسب آمده است.

اینک به کاشی کاری گنبد میانی مقبره ی خواجه احمد یساوی در ترکستان توجه کنید. این همان کاشی کاری ممتازی است که در مساجد سمرقند و اصفهان نیز شاهدیم، که یکی را پایتخت تیمور مغول در قرن هشتم هجری و دیگری را پایتخت صفویان در قرن دوازدهم گفته اند! اندکی حوصله کنید تا به روشنی اثبات کنم، تکنیک این کاشی کاری از شهر کاشان و در اواخر دوران صفویه، یعنی قرن دوازدهم هجری بیرون آمده است، تا تکلیف تان را با بسیاری از ابنیه ی کاشی کاری شده ی اسلامی، که از قرن سوم بر سر پا می گویند، تعیین کنید!!! (ادامه دارد)

ارسال شده در جمعه، ۱۷ خرداد ماه ۱۳۸۷ ساعت ۱۳:۰۰ توسط naina

ارسال پیام به این نوشته
نام: *
ای میل:
وب سایت:
پیام: *
کد امنیتی: *
عکس جدید
نظر بصورت خصوصی برای نویسنده مطلب ارسال شود
دوست گرامی پیام شما پس از تأیید نویسنده نمایش داده خواهد شد.
نویسنده : محمود بجانی
سه شنبه، ۲۱ خرداد ماه ۱۳۸۷ ساعت ۱۳:۰۸
 
خیلی ممنون می شویم لطفا تاریخچه ای از زندگی و مدرک تحصیلی آقای پورپیرار را در اینجا بگذارید یا لینکش را بدهید تا بیشتر در مورد شخصیت تحصیلات آثار و خصوصیات آقای پورپیرار آشنا شویم - چون برخی می گیوند که ایشان توده ای است و از این قبیل.

 
نویسنده : قدرت
دوشنبه، ۲۰ خرداد ماه ۱۳۸۷ ساعت ۱۳:۵۷
 
سلام جناب عابدی
چرا آرشیو نظرات پست های قبل وبلاگ ناریا در این وب وجود ندارد؟
چگونه میتوانیم به ان دست یابیم

 
نویسنده : Duman Öztürk
دوشنبه، ۲۰ خرداد ماه ۱۳۸۷ ساعت ۱۳:۲۷
 
کتاب ها و یافته های شما واقعا شگفت انگیز میباشد. احسنت به هوش و استعداد کاوشگر جناب عالی.اگر کسی بدون تعصب بیندیشد متوجه خواهد شد که واقعیت با آنچه که با تعصب و سیاست دیکته شده است کاملا فرق دارد.گفته ها و ادله شما نظر هر اندیشمندی را به خود جلب میکند تا بیندیشد و سپس لب به سخن باز کند.

 
نویسنده : محمود بجانی
دوشنبه، ۲۰ خرداد ماه ۱۳۸۷ ساعت ۱۲:۴۷
 
با سلام
ضمن خسته نباشید - آیا هنوز مقالات ایرانشناسی pdf نشده است؟
که یکسره دانلود کنم؟
 
پاسخ:
کتاب های صفوی را از فروشگاه می توانید تهیه کنید.

 
نویسنده : ...
دوشنبه، ۲۰ خرداد ماه ۱۳۸۷ ساعت ۱۱:۱۹
 
سلام لطفا راهنمايي كنيد براي دسترسي به نظرات بايد چه كرد

 
نویسنده : حاجی زاده
دوشنبه، ۲۰ خرداد ماه ۱۳۸۷ ساعت ۱۰:۴۴
 
با سلام و خسته نباشید
آقای عابدی، در وبسایتwww.naria.asia از چه طریقی می توان وارد باکس کامنتها شد؟
با تشکر

 
نویسنده : سئوال
یكشنبه، ۱۹ خرداد ماه ۱۳۸۷ ساعت ۲۲:۰۷
 
با سلام
متاسفانه سایت narina.ir باز نمی شود!!می خواستم بدانم اشکال فنی است؟!
سایت پشتیبان باز می شود که متاسفانه نمی توان وارد بخش نظرات شد!!

 
نویسنده : دوست
یكشنبه، ۱۹ خرداد ماه ۱۳۸۷ ساعت ۰۹:۲۸
 
خوشم میآید حمارها هر چه قدر عصبانی میشوند حمارتر میشوند. و اما پارسیان (به قول رحمانی پارسیان با وفا) ، هر چه قدر استخوانشان بیشتر، درجه با وفاییشان بیشتر !!

به قول آق مرتضی : هه هه هه هه هه هه هه هه

 
 
 

کلیه حقوق مندرجات این صفحه برای وب سایت ` حق و صبر ` naria.asia محفوظ است.

طراحی و راه اندازی،
گروه برنامه نویسی تحت وب بنیان اندیشان