ایران شناسی بدون دروغ، 182، دیدار از اندونزی، 5

آشنایی با ادله و اسناد رخ داد پلید پوریم

مدخلی بر ایران شناسی بدون دروغ و بی نقاب، ۱۸۲

اگر قطعه قطعه ی خاک اندونزی را بگردید، تمام کتاب های مصور دعوت کننده ی توریست ها به آن کشور را ورق بزنید و یا در تمام جنگل ها و مزرعه ها و حواشی رودخانه های اندونزی، به دنبال یک خانه ی اشرافی یا مرکز حکومتی و دیگر مظاهر تجمع باستانی باشید، هرگز دورتر از ۱۵۰ سال پیش بنایی استوار که از سنگ و آجر و چوب ساخته شده باشد، نخواهید یافت و حیران می مانید که این همه سلاطین اندونزیایی هندو که در کتب تواریخ اندونزی معرفی شده اند و مراکز اسکان و اقتدار مثلا آن پرنس پارامس وارا از نوادگان پادشاهان سلسله سری وی جایان که علیه نیروهای ماجاپاهیت در پالم بنگ جنگیده کجا قرار داشته و آثار آن پالم بنگ و جامپی و پرلاک و پاسای و پدیر و ملاکا و لامبوک و سامباوا و ترنیت و تیدور و مالوکا و ایربان بایا و نوستانگارا و سولاوسی و غیره را که نام شهرهایی کهن در یادداشت پیشین بود، کجا باید یافت؟!! یقین بدانید در پشت چنین نقالی های اروپاییان نیز، یک مشابه ابن ندیم نشسته که مشغول اختراع اسامی شبه اندونزیایی برای اشخاص و اماکن قدیم است، تا پیشینه و زمان تجمع اندونزیایی ها معلوم نباشد و پرده از یک کثافت کاری جانیانه ی دیگر غربیان در عصر ما بر نیفتد.

 نمونه هایی از اشیاء طلایین ظاهرا باستانی در قصر سلطان در جوگ جاکارتا، که نوسازی آن ها اظهر من الشمس است.

هنگامی که اثبات دیرینه ی هندوییستی و دو هزار ساله ی اندونزی نیز، از راه بازدید از محوطه های باستانی میسر نمی شود، لاجرم از همان شگردی تبعیت کرده اند که در باب ساسانیان و اشکانیان و هخامنشیان خودمان خوانده ایم. در جوگ جاکارتا، ساختمانی است باقی مانده از معماری عهد هلندی ها که به آن نام «قصر سلطان» داده اند؟!!! با چند قفسه از اجناس طلایی، از آن قبیل که برای ما به عنوان جام های هخامنشی و ظروف ساسانی عرضه می کنند، تا تماشاگر مطمئن شود اندونزی پیش از ورود مسلمین، در اختیار چنان سلاطین ثروتمند هندو بوده است، که جز طلا در دستان آن ها در گردش نبوده و جز با ظروف زرین سر و کار نداشته اند. ثروت و مکنت بی پایانی، که درست همانند گنجینه های ساسانیان در قصر قلابی کسری، تماما به غارت مسلمین رفته است!!! از راه نمای موزه پرسیدم: این ظروف حاصل اکتشافات باستان شناسی در کدام قسمت اندونزی است؟ پاسخ شنیدم که: معلوم نیست. پیش خود گفتم: همان طور که جام طلای خشایارشا را، که گزارش کشف ندارد، ظاهرا میانه میدانی در همدان یافته اند، شاید هم که این ظروف، اگر نه در قصور سلطنتی عهد باستان، که در اندونزی حتی سایه ای ندارند، پس احتمالا چون میوه جات وحشی، بر سر شاخه ی درختان جنگل روییده است!!!

اینک از وادی دیگری می گذرم که تور لیدرها و راه نمایان دوره دیده و تحصیل کرده ی مشغول کار در نظام گردشگری اندونزی، گرچه به دشواری مجاب شدند، اما پس از آگاهی از حقایقی که در آن دقتی نداشتند، تقریبا با التماس خواهان پنهان نگه داشتن آن بودند و احتجاج می کردند که اندونزی سرزمین ثروتمندی نیست و بخش قابل اعتنایی از درآمد مردم و دولت آن از خدمات توریستی می گذرد و طرح چنین مدخلی بی شک در ورود گردشگران فرهنگی به اندونزی تاثیر منفی خواهد گذارد و از شماره ی آن ها خواهد کاست. اما مورخ به وادی یگانه ای وارد شده، که در منظر و مقصد اصلی و نهایی، قصد اثبات بی فرهنگی و خیانت و جنایت و غارت و بافتن جعلیات برای مسلمانان و جهان اسلام را در زیرزمین های کنیسه و کلیسا و به دست خاخام ها و کشیشان شنگولی دارد که در حیات چهارده قرنه ی اخیرشان لحظه ای از ستیز ملنگ مسلکانه و همه جانبه و البته بی حاصل با اسلام و مسلمانان وانمانده اند. از دیدگاه مورخ بازگویی آن چه به دنبال می خوانید، حالا که در سرزمین خودمان مسئولین این گونه امور، گوش ها را گرفته و چشم ها را بسته اند، شاید مقامات فرهنگی اندونزی را نسبت به عمق خیانت پیشگی تاریخ و فرهنگ نویسان برای کشورشان حساس کند و هوشیارانه اجازه ندهند جای پایی که مراکز کنیسه و کلیسا، آشکار و پنهان، در اندونزی می گشایند، مانند سرزمین ما، وسعت بگیرد!

اما پیش از ورود به مدخل اصلی توجه می دهم که الواط مسلکان بی شرفی که در سیمای اسلام و شرق و ایران و عرب و ترک و هنر و باستان شناس و مرمت کار به حوزه ی زندگانی مسلمانان در همه جای جهان از اسپانیا تا اندونزی وارد شده اند، درست همانند سازندگان کتاب ها و کتیبه های قلابی ما، انواع حیله گری های غیر انسانی و ضد فرهنگی خود را در مقابل چشمان همین دو سه نسل اخیر و با سود بردن از فقدان ذهنیت ملی و قومی و حتی بومی اجرا کرده اند: تخت جمشید را در ۷۰ سال پیش از هویت ایلامی و زیگوراتی آن تخلیه کرده اند و در آن ها به سود امتداد تاریخ کوتاه مدت هخامنشیان، این جا و آن جا کتیبه های میخی کنده اند، در نقش رجب و نقش رستم ۶۵ سال قبل با خط قلابی پهلوی برای ساسانیان متن تاریخی نوشته اند، برای کورش در مزارع چغندر دشت مرغاب در ۴۵ سال پیش گور و قصر بالا برده اند و در اندونزی نیز، حوالی همان سال ها، تمپل های هندوییستی اعجاب آوری بنا کرده اند که مانند همیشه مملو از ندانم کاری های ابلهانه است.   

بر فراز فلات مرتفعی با ۲۰۰۰ متر بلندا، به نام دیه نگ، مابین دو شهر عمده ی باندونگ و جوگ جاکارتا، معبدی بودیستی به نام «بوروبودو» برپاست که شاه کاری در توطئه چینی تاریخی علیه حضور مسلمین در اندونزی شناخته می شود. شهرت این تمپل که به عظیم ترین معبد بودایی جهان معروف شده، چندان همه جانبه و همه گیر است که تقریبا بخش اعظم توریست ها به امید دیدار از این غول بی رقیب معماری مخصوص آسیای جنوب شرقی عازم اندونزی می شوند. در آغاز بنویسم که بوروبودو یک مجموعه ی بی هویت و درهم ریخته است که گرچه در آن، جا به جا مجسمه هایی از بودا، چنان که نمونه ی آن را در عکس زیر می بینید، قرار داده اند، اما در عین حال مملو از مظاهر و نمایه های هندوییستی است که در اطراف پله های ورودی تمپل در عکس بالا و در میان حجره های بنا، به فراوانی دیده می شود.

 

این بزرگ ترین مجسمه ی بودای جوان در بالاترین مرحله ی تمپل بوروبودو است که نه فقط حجاری سنگ های جانبی و محل جلوس بودا در میان آن، از نهایت بی سلیقگی و بی ترتیبی نشان دارد، بل به طور اصولی خبر می دهد که سازندگان بوروبودو تصور درستی از سیمای بودا و مراعات های مذهبی مربوط به او، آن طور که در دیگر معابد آسیای جنوب شرقی و به خصوص در هند دیده می شود، نداشته اند.

چنان که در این مجموعه نه فقط تناسب چندانی میان بلوک های بالا با نمایه های میانی و زیرین آن دیده نمی شود، که مورد واضح آن را در ادامه ی خرطوم فیل شاهدید، بل در بناهای بودایی چنین تصاویری از فیل و گراز و شغال حجاری نمی شود که مخصوص معابد هندوییستی است!!! به این ترتیب و پس از مواجهه با ناهمآهنگی های فراوان دیگر در بوروبودو، ناگزیر به راه نمایان رسمی پناه بردم و آن چه در زیر می خوانید، حاصل گفت و گو و پرس و جوهای درگرفته میان ماست. سئوال کردم: این معبد بودایی یا هندویی است؟ جواب دادند: بودایی. سئوال کردم: نزدیک ترین شهر با این تمپل چه قدر فاصله دارد؟ جواب شنیدم: نزدیک به ۱۲۰ کیلومتر. پرسیدم: در این حوالی آیا آثاری از شهری باستانی دیده می شود؟ پاسخ دادند: خیر، اطراف تمپل غالبا جنگل های انبوه است. سئوال کردم: اگر این بنای عظیم و جلیل باستانی است، پس چرا در طول زمان بودیست ها گرد آن جمع نشده و شهری نساخته اند؟ با این که مسلمان بودند پاسخ شنیدم که: مسلمانان آن ها را از این اطراف به بالی رانده اند. گفتم: ولی در بالی که بودیست نیست، آن جا تقریبا به طور کامل در اختیار هندوهاست. وانگهی اگر بودیست ها با فشار مسلمانان به بالی گریخته باشند، شهرشان را که با خود نبرده اند. از سوی دیگر چرا مسلمانانی که بودیست ها را از دور این تمپل فراری داده اند، به بتکده تعرض و آن را تخریب نکرده اند؟ جواب دادند: معلوم نیست. گفتم: آیا از این بنا تصویر و یا نقاشی کهنه ای سراغ دارید، زیرا تا آن جا که می دانم در اسناد باستانی جهان و از جمله از قول آن همه تاجر که از دو هزار سال پیش به اندونزی آمد و رفت داشته اند، کسی یادی از این معبد نکرده است. پاسخ دادند: بی خبریم. پرسیدم: نیروی کار و سرمایه ی بالا بردن چنین بنای عظیمی از چه منبع باستانی تامین می شده و کدام حکومت بودیستی و مستقر در کجای اندونزی بنای چنین معبدی را نذر کرده است؟ باز هم پاسخ شنیدم: نمی دانیم. سرانجام سئوال کردم: این بنا را در چه دورانی ساخته اند؟ جواب دادند که هشتصد سال پیش! پرسیدم: آیا برای این تاریخ دقیق مستندی موجود است؟ گفتند: بله، در قسمت زیرین کتیبه ای با تاریخ است. به اصرار و اشتیاق خواهان بازدید از کتیبه شدم که مرا به تماشای بلوکی از سنگ بردند که تصویر آن را در زیر می بینید.

پرسیدم در این مختصر، چه مطلبی را به چه خط و زبانی نوشته اند؟ جواب دادند که با خط و زبان هندی نوشته اند این بنا ساخت هشتصد سال پیش است، خودتان که عدد ۸ را ملاحظه می کنید!!! نزدیک بود از خنده پس بیافتم، سئوال کردم: مگر عدد ۸ موجود در این سنگ دیجیتالی است و مثلا صد سال دیگر تبدیل به ۹ می شود؟ به یکدیگر نگاه کردند و خندیدند و سرانجام اعتراف کردند که بوروبودو را سازمان ملل و یونسکو در دهه ی منتهی به ۱۹۷۰ با بقایای فرو ریخته ی آن بازسازی کرده اند!!! پرسیدم یونسکو نقشه ی بازسازی معبد را از کجا برداشته است؟ باز هم گفتند: نمی دانیم. آیا به راستی در این بنگاه بی در و پیکر یونسکو یک صاحب اندیشه نبوده است تا به حک چنین کتیبه ی رسوایی دست نرنند؟!! 

از بوروبودو که خارج می شدیم، به چندین مکعب بزرگ از بلوک های برهم چیده ی سنگ های تراشیده مانند تصویر بالا برخوردیم. پرسیدم این سنگ ها مربوط به کدام بناست؟ جواب دادند: پس از بازسازی بوروبودو این بلوک ها اضافه آمده است؟!! این بار از فرط خنده واقعا بر زمین ولو شدم و به یاد جراحانی افتادم که قسمتی از روده بیمار را پس از دوخت و دوز نهایی اضافه می آورند!!! چنین است این تمدن و فرهنگ کنیسه و کلیسایی غرب و در این میزان است دشمنی درمان ناپذیر آنان با اسلام و مسلمین. اما سخنان اساسی در باب اندونزی، که به کار مسلمانی ما می آید، به امید خداوند، هنوز در پیش است. (ادامه دارد)  

ارسال شده در شنبه، ۰۴ آبان ماه ۱۳۸۷ ساعت ۲۱:۳۰ توسط naina

ارسال پیام به این نوشته
نام: *
ای میل:
وب سایت:
پیام: *
کد امنیتی: *
عکس جدید
نظر بصورت خصوصی برای نویسنده مطلب ارسال شود
دوست گرامی پیام شما پس از تأیید نویسنده نمایش داده خواهد شد.
 
 

کلیه حقوق مندرجات این صفحه برای وب سایت ` حق و صبر ` naria.asia محفوظ است.

طراحی و راه اندازی،
گروه برنامه نویسی تحت وب بنیان اندیشان