پاسخ آقای ناصر پورپیرار به سوالات [30]

نویسنده: ناصر پورپیرار

پنجشنبه 2 اسفند1386 ساعت: 7:32
آقای باقر. برخی از آیتم های آن وب سایت به روز نیست، مطالب و یا درخواست های مورد نظرتان را از ای میل info@karangbooks.com بپرسید.

آقای مارلیک. بسته به موضوع، زبان انتقال تغییراتی می کند و فرم های مختلف می پذیرد.

آقای رهگذر. آن روشن فکری که به صرف قول هرودوت، لشکر کشی 5 میلیون نفره ی خشایارشا به آتن را باور کرده، وجود پنج هزار مسجد در دهستانی را هم خواهد پذیرفت، زیرا مانند جان دارانی که به فسیل سنگی و یا نمکی تبدیل می شوند، این حضرات نیز در اثر وفور دروغ، ماهیتا به فسیل هایی از جنس دروغ بدل شده اند. آن مقبره ها را هم تاکنون ندیده ام.

نویسنده: ناصر پورپیرار

پنجشنبه 2 اسفند1386 ساعت: 13:50
آقای عابدی. از این که به من فرصت تمرین دادید، ممنونم. من بعد می توانید نصب ها را به خود من بسپارید و اندکی از بار زحمت خود بکاهید. مجاهدت شما برای راه انداختن سایت فراموش نشدنی است.

آقای منوچهر. یوم تبلی السرائر. تمام رازها زمانی برملا می شود، حتی موضوع مورد تقاضای شما.

نویسنده: ناصر پورپیرار

جمعه 3 اسفند1386 ساعت: 19:3
آقای رضا. اغراق های ادبی و اجتماعی موجود که گریبان توصیفات معماری را نیز گرفته ، از آن روست که حقیقتی برای عرضه نیافته اند و این دروغ های بزرگ تبعیت از فرامین کنیسه است که راست و دروغ را در جهت منافع یهود یکی می داند.

آقای یک دوست. در ادعاهای موجود تاریخ هایی را که نوشته اید، زمان تعمیر مسجد عتیق گرفته اند و اصل آن بنا را از دوران یعقوب لیث می گویند!!! در باب نادرست بودن همین کتیبه ها نیز اگر خدا بخواهد در یکی دو یادداشت بعد مراتبی را عرضه خواهم کرد، اما حتی اگر مسجد را بنا شده در عهد صفویه هم بدانیم، باز هم شیراز روزگار حافظ و سعدی ساخته نمی شود و شاه شجاع و شاه منصوری که ظاهرا به اصفهان و تبریز از شیراز لشکر چند ده هزار نفره برده اند، خود در به در می مانند.

نویسنده: ناصر پورپیرار

جمعه 3 اسفند1386 ساعت: 21:8
آقای آیاز. نظریاتی که با آن آشنا می شوید، مطلقا حاصل کار فردی است، هیچ کس در هیچ حدی در ارائه ی آن ها سهم ندارد و هیچ تیم تحقیقاتی در کار نیست. اگر تمام 138 یادداشت "ایران شناسی بدون دروغ" و چند یادداشت آتی را با دقت بخوانید به پاسخ سئوال های دیگر خود از جمله ساختگی بودن تمام اسامی فرهنگی از غزالی و بیرونی و ابن سینا تا رودکی و فردوسی و سعدی و حافظ خواهید رسید.

نویسنده: ناصر پورپیرار

یکشنبه 5 اسفند1386 ساعت: 8:0
آقای آبخازی. در ایران و بین التهرین کسی از اسامی شهر و روستا و قومی با خبر نیست مگر این که چون بابل و شوش و آشور در تورات ذکر شده باشد. مثلا چه اطلاعی در باب اقوام متعددی مانند مودرایی و ثته گوشی و... دارید که داریوش در کتیبه ی بیستون معرفی می کند و نشان از این است که تا زمان او حضور تاریخی و مادی داشته و با داریوش می جنگیده اند؟

فریبا خانم. احتمالا عربستان در موضوع بانوان به تولید انبوه رسیده و در فکر صادرات آن ها به نقاط مختلف جهان به بهانه ی تعدد زوجات است. بی تردید آل عمیر باید در هتل و سرویس هوایی کساد مانده ای صاحب سهام باشد.

آقا مرتضی. باز هم گلی به گوشه ی جمال او که با سکته ی خویش نسبت به آن مستند بی نظیر حساسیت و عکس العمل نشان داد و معلوم شد که صاحب چشم و عقیده است، از مسئولینی بفرمایید که خود را به کری و کوری و لالی زده اند!

نویسنده: ناصر پورپیرار

یکشنبه 5 اسفند1386 ساعت: 13:28
آقای نتاب. پاسخ مختصر ممکن است کاملا رسا نباشد، به خواست خدا در مجلد دوم اسلام و شمشیر بحث جامع آن طرح خواهد شد.

آقای منتظر. جای جواب درست و مستند و مستدل مطالبی که می پرسید در کتاب چهارم یعنی برآمدن مردم است، که به اراده الهی پس از مبحث صفویه خواهم گشود.

نویسنده: ناصر پورپیرار

یکشنبه 5 اسفند1386 ساعت: 21:4
آقای ثاقب. با تشکر فراوان از لینک های مفید شما، پاسخ خوش خیالی و خواب های آشفته ی فرانسه و انگلیس و آمریکا و اسراییل برای منطقه ی ما، همان کاریکاتوری است که از رجا نیوز لینک داده اید!

نویسنده: ناصر پورپیرار

یکشنبه 5 اسفند1386 ساعت: 22:49
آقای نتاب. دوستان و دشمنانی در پیام خصوصی اشکال گرفته اند که چرا جواب شما را به بعد موکول کرده ام. گرچه معمولا به این گونه ایرادات بی توجهم ولی در این مورد به خصوص یاد آوری می کنم که اشاره به الاعراب قریب ده بار در قرآن بیان شده، که 6 بار آن و تقریبا در آیاتی مسلسل از سوره ی توبه بوده که در آیه ی 101 و 120 آن، خداوند با کلام صریح الاعراب را ساکنان حوالی و در مقابل اهل «مدینه» یعنی شهر نشینان قرار می دهد. مترجمان معمولا منظور از مدینه را در این آیه ها شهر مشهور گفته اند، حال آن که مدینه در این آیه و در تمام قرآن، جز یک مورد، با منظور عام شهر آمده است. بنا بر این یادآوری آقای مهدی - مهدی صحیح و دقیق است و حالا شرح بیش تر را می توان به بعد موکول کرد.

نویسنده: ناصر پورپیرار

دوشنبه 6 اسفند1386 ساعت: 4:38
آقای اتفاق. از ارسال فیلتر شکن های به تشخیص خودتان اسراییلی ممنونم، اگر موجب نشوند تمام نه ها در نوشته ها به آری تبدیل شوند!!! آن سفارش شما را هم فراموش نکرده ام. فقط در مخمصه ی کارهای نزدیک پایان سال یک انتشارات در حال موت گرفتارم.

نویسنده: ناصر پورپیرار

دوشنبه 6 اسفند1386 ساعت: 15:16
فریبا خانم. بحث اصلی یکی دو یادداشت بعد درباره ی همین سئوال شماست.

آقای مارلیک. قبلا مدعی بودند که اصفهان شهری ده هزار ساله است، تخفیف داده اند تا مشتری شویم.

نویسنده: ناصر پورپیرار

سه شنبه 7 اسفند1386 ساعت: 13:33
آقای عابدی. درباره سایت ها آقای صمیمی مطالبی داشتند که اگر می توانید با ایشان تماس بگیرید. به هر حال ممنون شما هستم.

نویسنده: ناصر پورپیرار

سه شنبه 7 اسفند1386 ساعت: 19:49
آقای عابدی. با خاطر آسوده می توانید از ایشان و آقای م. ستاره. کمک بگیرید.

نویسنده: ناصر پورپیرار

چهارشنبه 8 اسفند1386 ساعت: 12:20
جناب منوچهر خان. ارسال شده است، اگر نرسیده دوباره آدرس را اعلام کنید تا مجددا بفرستیم. بالاخره پستچی ها هم حق مطالعه دارند، آن هم کتابی به این خوبی را.

نویسنده: ناصر پورپیرار

چهارشنبه 8 اسفند1386 ساعت: 15:23
آقای ثاقب. آیا اثری از توصیه های قرآن هم در این گونه سخنان دیده می شود؟ چه چیز را جانشین چه چیز کرده اند؟ بل الذین لایومنون بالاخره و الضلال البعید.

نویسنده: ناصر پورپیرار

چهارشنبه 8 اسفند1386 ساعت: 23:20
آقای رضا. به گمانم کمی دیگر باید حوصله کنید.

خانم نصیری. در وبلاگ شما چیزی که به خواندنش بیارزد، نیافتم.

آقای آتامان. از مراحم شما ممنونم. ساعت شانزده و چهل دقیقه ی امروز گوینده ی رادیو جوان در تحلیلی از عاشورا و ماجراهای کربلا می گفت که خدا هم در برابر شهامت امام حسین کم آورده است!!!! ما با چنین دم و دستگاه فاقد کنترلی مواجهیم که چندی است تبلیغات خود را از مرز بی هدفی و ناآگاهی گذرانده و به انجام ماموریتی معین کشانده است، زیرا همین شخص در همین برنامه می گفتنخستین شعر فارسی را زردشت در اوستا گفته و فرهنگ و ادب ایرانیان را ملهم از زردشتیگری معرفی می کرد. به هر حال وارد مرحله ای می شویم که باید برای شما از جنبه ی تخصص شغلی تان نیز قابل توجه باشد.

نویسنده: ناصر پورپیرار

پنجشنبه 9 اسفند1386 ساعت: 11:31
آقای مهدی-مهدی. اخیرا نسخه ای از مستند تختگاه هیچ کس به زبان انگلیسی را، بنا به درخواست خودشان برای الجزیره فرستاده بودم. معمولا تاثیر این مستند بر عوامل یهود چنین بوده است، که ولوم دروغ های پیشین را بالاتر برده اند. در این مورد نیز جز این نمی توان ارزیابی کرد. از این راه شناسایی کلی آن ها آسان تر می شود.

نویسنده: ناصر پورپیرار

پنجشنبه 9 اسفند1386 ساعت: 16:23
آقای ثاقب. با تکرار تشکر. برخی از همین آقایان و بزرگ مردانی که سایت کتاب نیوز را می گردانند، خود انتشاراتی بارها عوام فریبانه تر از مقاتل آن آقا داشته اند. به آن نشانی که هنوز در این سایت مربوط به کتاب و قلم، کسی جرات ورود به مباحث «تاملی در بنیان تاریخ ایران» را نداشته است!!! فعلا که سیمای حقیقت برای همه تبدیل به لولوی ترسناکی شده است!

نویسنده: ناصر پورپیرار

پنجشنبه 9 اسفند1386 ساعت: 20:34
آقای علی دما. مجریان این تغییرات، مثل آن دوست شما ساده اندیش نبوده اند و لابد در منطقه ی ما اهداف دیگری را دنبال می کرده اند که حتی سرزمین و دولت مقتدر و برقرار و مسیحی بیزانس را نیز به دست عثمانیان مسلمان سپرده اند!!! اگر خدا بخواهد از این اهداف در آینده خواهم گفت ولی گمان نمی کنم ایشان را قانع کند، زیرا این مباحث خورند عوام نیست. در عین حال قصد بیرون کشیدن و رو کردن صورت جلسه ی مذاکرات و تصمیمات مخفی در محفل کشیشان و خاخام های 500 سال پیش را ندارم، رد پای صفویه را نشان می دهم و اثبات می کنم که پیش از به اصطلاح صفویان شهر اصفهانی نبوده است. اگر دوست شما در همین اندازه، یعنی دلیلی برای اثبات اصفهان پیش ازصفویه دارد، بسم الله، و گرنه بپذیرد که در باب اصفهان نیز همانند تخت جمشید دروغ شنیده است و بعد هم اگر بتواند دنبال این دروغ گویان و دروغ نویسان بگردد و آن ها را شناسایی کند، در این صورت و احتمالا اندک اندک از عوام زدگی در موضوع تاریخ نجات خواهد یافت.

نویسنده: ناصر پورپیرار

جمعه 10 اسفند1386 ساعت: 19:24
آقای منوچهر. نصب پیام به مفهوم تایید مطلب و نظر پیام گذار نیست، دریچه ای است برای سخن رویارو که طبیعتا گاه بدون مهار است و پاسخی بدون مهارتر تحویل می گیرد . شاید از این طریق تمرین اندیشمندی کنیم. در مورد فیروز نظر درستی داده اید که خانواده ی سرشناس و معروف و وابسته به طیف گسترده ای از آن تعلقات اند. ضمنا عادت به کار با یاهو مسنجر جز در مواردی بسیار معدود ندارم.

نویسنده: ناصر پورپیرار

جمعه 10 اسفند1386 ساعت: 22:49
دوستانی که در مراجعه به این وبلاگ مشکلی دارند، می توانند به آدرس:http://www.naria.asia رجوع کنند.

نویسنده: ناصر پورپیرار

شنبه 11 اسفند1386 ساعت: 2:18
برادر عزیز، آقای آتامان. آتشی که در شما شعله می کشد و جان فشانی بی دریغ مسلمانان لبنان و فلسطین و عراق و افغانستان و پاکستان، علیه توطئه های یهودیان، علی رغم کوشش شبانه روز آنوسیان، که در هر منصب و شمایلی، میان ما رخنه کرده اند، بر این وعده ی خداوند جلوه ی تازه می بخشد: ان موعدهم الصبح الیس الصبح بقریب.

نویسنده: ناصر پورپیرار

شنبه 11 اسفند1386 ساعت: 10:47
آقای قاراداغلی. قانونی شمردن حقوق ملی و قومی، در تمام زمینه ها، منحصر به ترک و کرد نیست. اگر ترکان ایران هدف اجتماعی تعریف شده ای دارند، باید برابر آن را برای همسایگان کرد خویش هم بخواهند. اگر فاشیسم فارس و لائیک های ترکیه، که هر دو به اورشلیم متصل اند، به رعایت این حقوق تن نمی دهند، دلیل نیست که کرد ترک و ترک کرد را مسئول بشناسد. پرچم آزادی شرق میانه و جهان اسلام از چنگال توطئه های متنوع کنیسه و کلیسا، باید با دست تمام ملت های منطقه و زیر نام وحدت اسلامی حمل شود و نه با نگاه به ارجحیت قومی و تمنیات جغرافیایی.

نویسنده: ناصر پورپیرار

شنبه 11 اسفند1386 ساعت: 23:48
آقای ثاقب. اگر خیابانی به پهنای 25 متر داشته باشیم و اگر برای هر نفر فقط یک متر مربع فضا لازم بدانیم، برای گنجاندن 9 میلیون نفر در مسیر آن، باید که 360 کیلومتر طول داشته باشد. و اگر این خیابان را در کربلا فرض کنیم، دنباله ی آن به داخل مرزهای ایران کشیده می شود. زحمت ارزشمند شما چنان که آقای علی دما پیشنهاد دادند مناسب آرشیو شدن است. برای این منظور می توانید با آقای م. ستاره هم با ای میل تماس بگیرید.

آقای اتفاق. امیدوارم تلاش چند ساله ی شما در گسترش حقایق نو در باب تاریخ ایران، با اجر اخروی همراه باشد. صد نسخه از مستند تاثیر گذار تختگاه هیچ کس را قریبا و به خواست خدا برای تان خواهم فرستاد.

نویسنده: ناصر پورپیرار

یکشنبه 12 اسفند1386 ساعت: 0:20
آقای اکبر. قطع نامه هایی که در این وبلاگ صادر می کنید، در مجموع قابل برداشت و لاجرم مناسب پاسخ نویسی نیست، مثلا من از "حقوق قومی و وحدت اسلامی" می گویم شما آن را به "وحدت ملی" تبدیل می کنید. یک هوای خنک که هنوز هم در طبیعت فراوان است بخورید، مطالب را دقیق مطالعه کنید، سپس وارد موضوع شوید.

نویسنده: ناصر پورپیرار

یکشنبه 12 اسفند1386 ساعت: 8:34
آقاای ترک 86 و آقای اکبر. به گمانم صحیح تر این باشد که همگی منتظر یادداشت های آتی بمانیم. قدر مسلم این که رد منطقی تاریخ رسمی و کنونی صفویه و باز کردن مشت عوام فریبانی که 130 سال پیش مقبره ی اولجایتو و برج طغرل ساخته اند، نباید موجب آزار حقیقت طلبان ترک و کرد و فارس و عرب شود.

آقای میدانداغلی. اگر هنوز دشمن را نشناخته اید و با مرکز و محفل دروغ بافی برای مردم مسلمان منطقه آشنا نشده اید، شاید اهمیت و ارزش اسلام را در این جمله بیابید و از این حقیقت بیاموزید که در پیش چشم تاریخ زنده و معاصر و در جریان، تمام نیروی نظامی و اطلاعاتی و سرمایه ی مشترک کلیسا و کنیسه را به عراق ریخته اند و پس از پنج سال جنایت و شکنجه ی بی دریغ و توسل به بمب های فسفری و جیوه ای، هنوز حریف جوان مسلمان فلوجه هم نشده اند که به فرمان کتاب خدا از بذل جان و مال در راه بیرون راندن دشمن مشرک از سرزمین اسلامی اش دریغ نکرده است و این هنوز در حالی است که نه فقط دشمن آشکار که دولت رسمی کشورش نیز به کشتار او کمک می کند. اما امثال جناب عالی، با تبعیت از انواع پیامبران سرازیر شده از مسکو، که با نامه ای مامور می شدند و با نامه ی دیگری باز می گشتند، حریف حل مطلبی نبوده اید و جز ناله و نفرین توان انجام کار دیگری را نداشته و ندارید. داستان عراق در پنج سال گذشته همان حکایتی است که 50 سال است در فلسطین می گذرد و نیز ارتش قهار سرخ را، که در جنگ جهانی دوم به شش ماه حریف فتح اروپا شد، پس از بیست سال نبرد، از افغانستان بیرون راند.

نویسنده: ناصر پورپیرار

یکشنبه 12 اسفند1386 ساعت: 15:15
آقای ثاقب. فارس ستیزی در افغانستان یک مسئله ی جدی است. در آن جا نیز اقوام بومی افغانستان و به ویژه پشتون ها از قمپزها و عشوه و اطوارها و خود بزرگ بینی فارس ها به جان آمده اند. به وجود آمدن امکان پخش مستند تختگاه هیچ کس در تلویزیون آریانا نیز ظاهرا به همین فضای نو مربوط بوده است. جالب این که در افغانستان فارس ها را آریایی نمی دانند. عجب ملقمه ای ساخته اند این جهودان!!!

نویسنده: ناصر پورپیرار

دوشنبه 13 اسفند1386 ساعت: 0:33
آقای م. ستاره. ارسال شد. آدرس کامل آن آقا هم هنوز نرسیده است.

آقای بی نام. بسیار خوش آمدید و محبت می کنید اگر یک نسخه برای من بفرستید.

آقای رحمانی. خدا را شکر هرچه دشمنان شخص من و این مباحث، اعم از جدید و قدیم بیش تر می شوند سطح بی شعوری هم در رفتار آن ها بالاتر می رود. مردمان مفلوک و شکست خورده و بی امیدی هستند. باید به آن ها حق داد که چنین زوزه هایی سر دهند.

نویسنده: ناصر پورپیرار

سه شنبه 14 اسفند1386 ساعت: 0:9
فریبا خانم. به یادداشت های آتی رجوع کنید هنوز مطالب اصلی این دوره بیان نشده است. امیدوارم به اذن الهی فرصت بیان آن باقی باشد.

آقای عابدی. لطفا اگر کار و یا کمک به خصوصی از من برمی آید اعلام بفرمایید.

خانم پانته آ. از محبت شما ممنونم. یکی از همکلاسی های شما به نام خانم نگین نسخه ای از مجموعه را در اختیار دارد، از ایشان بخواهید یک کپی برای شما فراهم کند. داستان کوتاه دیگری دارم به نام «ماخولیای عشق» ، که در یکی از شماره های مجله ی کلک، چند سال پیش چاپ شده و اطلاعی از زمان دقیق آن ندارم. به گمان خودم، این داستان در ادبیات لیریک جهان مطلقا کم نظیر است. در فرصتی نزدیک، به مدد الهی، آن را در همین وبلاگ و شاید به خاطر بهار نصب خواهم کرد.

نویسنده: ناصر پورپیرار

سه شنبه 14 اسفند1386 ساعت: 15:21
آقای مارلیک. با تشکر به حساب سپهر صادرات به شماره 0100428837001 واریز فرمایید. برابر آن برای آقای اتفاق سی دی ارسال خواهد شد.

آقای عابدی. وجه به آن حساب واریز شد. فقط متوجه منظور شما از Reservation Number نشدم. ضمن این که نمی دانیم که واریز کننده ی وجه را چه کسی قید کنیم.

نویسنده: ناصر پورپیرار

چهارشنبه 15 اسفند1386 ساعت: 4:18
آقای رحمانی. با تشکر از زحمات شما. شخصا بیش از دو هزار نسخه مستند استاد غفوری را برای مراکز و اشخاص مختلف، از جمله تمام شرکت های ساختمانی و عملیات مهندسی ارسال کرده ام و خیال دارم به خواست خدا در سال آتی پزشکان کشور را پوشش دهم. همه ما موظف به نبرد با دروغ هایی هستیم که تمام جوانب و اطراف ما را پر کرده است.

آقای عابدی. مثلی است که: "آمد ابروی اش را درست کند، چشمان اش را هم کور کرد". حالا جکایت این یهود زاده ی مطلق است، قبلا پیامبر فقط مولف قرآن بود، در این دفاعیه ی جدید به خود خداوند تبدیل شده است.

«اولیای خدا چنان به خدا نزدیک و در او فانی اند که کلامشان عین کلام خدا و امر و نهی شان و حب و بغضشان عین امر و نهی و حب و بغض الهی است. پیامبر عزیز اسلام بشر بود و خود به بشریت خود مقر و معترف بود اما در عین حال این بشر چنان رنگ و وصف الهی گرفته بود، و واسطه ها (حتی جبرئیل) چنان از میان او و خدا برخاسته بودند که هر چه می گفت هم کلام انسانی او بود هم کلام وحیانی خدا. و این دو از هم جدا نبود».

با این کلام ایشان مکتب و دفتر و دستک تازه ای می گشایند که جز «شرک اسلامی» نامی ندارد. خداوند دشمنان دین و قرآن را چنین مفتضح و بی آبرو می کند.

آقای محسن. احتمالا مجیدی معنای آن شعر ظاهرا مولانا گفته را درست نفهمیده است. ضمن این که او فیلم ساز و کارگردان بسیار بدی است و مهمل ترین عکس های کارت پستالی اش که اسم اش را سینما گذارده، همان رنگ خدا بود. زمانی نقدی بر فیلم او نوشتم که به یاد ندارم در کدام روزنامه چاپ شد.

آقای بی نام. کاش قبلا با تلفن از آمدن شما با خبر می شدم تا شرمنده نباشم. امیدوار به دیدار مجدد شما هستم.

آقای هیوا ایزدی. متاسفانه یا خوش بختانه مقنی ها برای قنات ها کتیبه نساخته اند تا قابل بررسی تاریخی باشد. اما بدانید که سخن از قنات های چند هزار ساله هم مانند تخت جمشیدی است که اسکندر آتش زده است.

آقای منوچهر. از احوال او بی خبر نیستم، اما سایتی درباره ی ایلام دارد که بدک نیست.

آقای ثاقب. خسته نباشید و دست مریزاد. در انتخاب این لینک های روشنگر و غالبا مفقود شده در لا به لای اوراق اینترنت، غوغا می کنید. برخی از آن ها یک کتاب کامل است.

نویسنده: ناصر پورپیرار

پنجشنبه 16 اسفند1386 ساعت: 0:38
آقای آراز بیلگین. برای تبلیغ و تصور ملتی یگانه و بزرگ، به پهنای کامل یک دوران، دیر شده است و به همین سبب طبیعی بود از مثال من در باب مقاومت مردم عراق و افغانستان و فلسطین و لبنان در پناه پرچم اسلام و با استعانت از فرامین آن، چندان چیزی درک نکنید. با این همه بیانیه ی مطول و بی اثر شما را نصب کردم تا گمان نبرید حرف های مهمی زده اید. نوشته ی شما از کسانی در مراکز معینی می گفت که مشغول توطئه علیه مردم این منطقه اند. کار من شناساندن دقیق تر این دشمن عمومی است و خواسته ام شما ارمنی و عرب و اسلام و فارس و آشوری و کرد و روس را دشمن نپندارید که مردان و زنانی چون شما در اندیشه ی یافتن تکیه گاهی قومی و ملی، از راه های مختلف اند. ضمنا ریش این حرف ها و انگ زدن های به سبک و سیاق روزنامه ارگان حزب توده، مدت هاست درآمده و خریداری ندارد. بشریت و به ویژه مردم خطه شرق میانه، به دلیل طراحی خیانت و سرپرستی خائنان اسلام ستیز، دشمنی جز اسراییل و راه نجاتی جز برافراختن پرچم اتحاد و همبستگی اسلامی ندارد. چه خود را ایرانی بدانید یا باکویی، دشمن شما تغییر نخواهد کرد. زیرا لابد می دانید که سرسخت ترین آریا پرستان و فارس دوستان در کرسی های دانشگاهی و صندلی مقامات سیاسی باکو نشسته اند. منظورم همان هاست که زمانی شهید شما یعنی پیشه وری را هم خلع زندگی کردند، شهیدی که به جای ایستادان چون قاضی های کرد و به فرمان پهلوی به دار کشیده شدن، به باکو گریخت تا کا.گ. ب. او را بکشد!!! قصه های در اصل اسلام ستیزانه ولی با ظاهر دفاع قومی تان را برای کودکان و نوجوانان ببرید، زیرا هیچ مویی در خیک ماست بقایای آن حزب ورشکسته نیست که جای آن را ندانم. با این همه دعوت می کنم تا دنبال یادداشت ها را بخوانید، محتملا با مطالبی آشنا شوید که در نگاه به آیینه هم، خود را نشناسید.

آقای بی نام. لطف شما مستدام. به یقین دیر یا زود این تلاش جمعی برای دفاع از حقیقت و نبرد با دروغ به نتیجه خواهد رسید. اگر موفق به دریافت آدرس ایشان نشدید باخبرم کنید تا برای تان بفرستم.

نویسنده: ناصر پورپیرار

پنجشنبه 16 اسفند1386 ساعت: 21:48
به آدم هایی مثل آیدین فرصت و یک شلاق بدهید، چنان از گرده ی اقوام دیگرخون روان خواهد کرد که روی داریوش هخامنشی سفید شود. می نویسد:

«من در ترکیه تحصیل کرده ام آنجا با ترکان مسیحی و یهودی و بودایی دوست بوده ام مشکلی هم با آنها نداشتم نقطه مشترک ترک بودنمان بود که البته مهمترین بود».

نزد او بودایی و مسیحی و یهودی زمانی قابل دوستی و تحمل است که ترک باشد!!! چنین نژاد پرستی اگر خود را از دین اسلام بیزار نشان دهد، آیا نشان عظمت و حقانیت اسلام نیست؟!

آقای منوچهر. به کارهای مهم تر رسیدگی کنید. اموات زنده شدنی نیستند.

نویسنده: ناصر پورپیرار

جمعه 17 اسفند1386 ساعت: 12:36
آقای منوچهر. ارسال کنید.

آقای ایزدی. شیرین کاری های اخیر سروش، احتمالا نوعی تقاضای دریافت اضافه حقوق است. پس از گران شدن بهای نفت هزینه ها در اروپا بیش از حد افزایش یافته و ایشان برای تامین آن پیامبر و قرآن می فروشند.

نویسنده: ناصر پورپیرار

جمعه 17 اسفند1386 ساعت: 23:44
آقای ثاقب. با تشکر از زحمات شما، ظاهرا درآمد حاصل از آپارتمان فروشی حسین رضا زاده برخی را تشویق کرده است که انشا’ الله ناخود آگاه به دفتر تبلیغات آن خانم بپیوندند.

نویسنده: ناصر پورپیرار

شنبه 18 اسفند1386 ساعت: 16:38
آقای ثاقب. با تشکر چند باره. حالا هم که می خواهند مثلا تحقیق کنند ناگزیرند به مطالب کتاب هایی چون واقدی پناه برند که هنوز نمی دانیم خود او کیست، با چه خطی کتاب می نوشته، بر سر همان نوشته ی ناممکن اش چه آمده و این گونه نقل ها را چنین مبلغانی از کجا برداشته اند؟ ظاهرا درمان دروغ هم همانند درمان عقرب گزیدگی شده است که جای گزش را با لاشه ی عقرب مرده ای می پوشانند. حالا هم دروغی را با دروغ دیگر علاج می کنند. اگر اندکی حوصله کنید به خواست خدا قریبا و در ادامه ی یادداشت ها به پاسخ خود خواهید رسید.

آقای حمید. شهر تبریز پیش از قاجار هم آثار و نامی ندارد، چه رسد به ارگ آن. به زودی و به مدد الهی به این موضوع وارد خواهم شد.

آقای اکبر. به بخش رفع شبهات حوزه ی علمیه ی قم رجوع کنید.

آقای نوشین روان. از لطف شما ممنونم. نگران نباشید مرگ و زندگی به دست خداوند است.

آقای علی. مشکل ایشان این بررسی های تاریخی نیست. با ناریا مشکل دارند که حزب شان را در سال 1359 زیر سئوال برد و با نوشتن چند جزوه عملا تعطیل کرد. با کسی که در فریب دادن خود چندان استاد شده است که می نویسد پیشه وری برای تدارک مبارزه ی چریکی به باکویی گریخت که در آن اختیار خارج شدن بدون اجازه از خانه را نداشت، مباحثه در هر موردی بی فایده است و به تر است بگذاریم با رویا های اش خوش باشد. از این گونه وبلاگ ها هم بسیار زده اند و یکی یکی صلاح را در خاموشی دیده اند. ضمنا برای تبلیغ وبلاگ ایشان به آدرس دیگری رجوع کنید که مراجعان بیش تری داشته باشد.

نویسنده: ناصر پورپیرار

شنبه 18 اسفند1386 ساعت: 22:15
آقای منوچهر. پیش تر هم گفته بودم که مرده ها را به حال خود بگذارید که زنده شدنی نیستند. اوضاع شان را که خودتان می بینید؟ در کمای دائمی فرو رفته اند. موضوع آراز انجام ماموریت آن گروهی در باکو است که با شنیدن نام ناریا و نیز مستند استاد غفوری، دندان غروچه را از سر می گیرند و در فکر تلافی کردن اند، کاری که در 27 سال گذشته پیوسته برای شان جز ناکامی نیاورده است. پیش تر هم چند تبریزی دیگر را با همین ادعاها به عرصه فرستاده بودند که حنای شان رنگ نکرد و اعتبار و محلی نیافتند. بی دغدغه به کارهای اساسی خود برسید.

آقای ایاز. به تر است باز هم حوصله کنید. تهیه ی آن فهرست کار زیادی می برد که در حال حاضر از عهده ی من ساقط است. اگر عمری بود به چشم. در همین اواخر یک سی دی قدیمی پیدا کردم که حاوی چند مقاله ی از یاد رفته ی مهم است می کوشم ابتدا آن ها را نصب کنم.

نویسنده: ناصر پورپیرار

یکشنبه 19 اسفند1386 ساعت: 5:27
آقای یک مسلمان. امیدوارم ادامه ی یادداشت ها پاسخی برای شما داشته باشد. همین قدر بدانید که شهر را با دیوارهای یک ارگ مجرد نمی شناسند و محال است زمانی در شهری مسجد کبود بسازند بی این که همزمان با آن و در نزدیکی مسجد آب و انبار و حمام و بازاری نباشد. پس مغولان نمی توانند شهری را خراب کنند و از آثار خرابی آن ها فقط دیوار مسجدی بماند!!! در ضمن مشتاقم که عکس مورد اشاره را ببینم. زیرا پاسخ شما در همان اشیای’ زیر خاک مانده است. در عین حال بدانید که تشکیل لایه ی خاک 5 متری زمان بسیار درازی لازم دارد.

آقای بیگدلی. با خبر نشدم. فعلا که شکر خدا برقرار است.

نویسنده: ناصر پورپیرار

یکشنبه 19 اسفند1386 ساعت: 12:22
دوستان. مباحث پرخاش آلوده ی در گرفته ی جاری، در بنیان خود آموزنده است. به یاد دارم در نخسین برگ و مقدمه ی اولین کتاب از مجموعه ی تاملی در بنیان تاریخ ایران، یاد آوری کرده بودم که این نوشته ها نمی تواند دست آویز و مورد سو’ استفاده ی هیچ پانی قرار گیرد و اینک پس از هفت سال که اندک اندک به حاصل اصلی این بررسی ها، یعنی اثبات مجعول و یهودی بودن بهانه های جدایی و اختلاف، و از آن راه ایجاد تفاهم و مودت میان مردم منطقه، که در ماهیت خود راه کاری برای وصول دوباره به وحدت اسلامی است، در ظاهر امر، هنوز جز لایه ی نازکی از ناظران و نزدیکان به این وبلاگ را واصل به این مقصد نمی بینم و متاسفانه هرچه به انتقال مطمئن تر پیام پایه ی خویش نزدیک تر می شوم، کسانی که در حقیقت امر با دین اسلام دشمنی دارند، در پوشش منافع و مقاصد قومی، با حرارت بیش تری به تخریب بحث می پردازند. نمونه ی روشن این کوشش را در عکس العمل هایی دیدیم که پس از نصب کامنت آقای آتامان و حاجی زاده بروز کرد و قوم گرایان ضد اسلام که موضع گیری آشکار این دو نفر به سود تقدم وحدت اسلامی را نمی پسندیدند با به راه انداختن یک روضه ی قوم گرایانه به ایجاد انحراف در مسیر این برداشت ها و تغییر جهت در این نونگری ها تا آن جا دست زدند که با مسخرگی مرا ستون پنجم فارس ها معرفی کردند. در سوی مقابل نیز دوستانی که اینک در سمت قبول ارجحیت وحدت اسلامی و ضرورت رفع تیرگی های مصنوعی در روابط ملت های منطقه قرار دارند، با درک درست از ماجرا و این تشخیص که بر پا کنندگان آشوب در بنیان این تحقیق، سرسپردگان موظفی برای تضعیف این مباحث اند، در مقابله، خصمانه و بدون خویشتن داری عمل می کنند، زیرا که در نهاد آن ها خشم از وسعت دروغ در باورهای موجود و مدافعان بی شرم آن می جوشد.
مسلم است که چنین نگاهی به منظور اصلی این بررسی های تاریخی، در ماهیت خود نافی دفاع از حقوق سیاسی و فرهنگی هیچ قومی و از هیچ طریقی نیست. زیرا مسئولیت تصمیم گیری در این باب با برگزیدگان هر قوم است. برخورد من به شخصه با عواملی است که تحت پوشش دفاع قومی به تفرقه ی اسلامی دامن می زنند و حتی با بی شرمی تمام، به بهانه های سیاسی روز، اسلام را باعث بی توجهی های کنونی به حقوق قومی خود می دانند. والسلام

نویسنده: ناصر پورپیرار

یکشنبه 19 اسفند1386 ساعت: 13:38
آقای سهند. مطمئنا هیچ پیام نصب نشده ای از شما به این وبلاگ نرسیده، و کامنت امروزتان، نخستین یادداشت شما در چند ماه گذشته است.

فریبا خانم. اظهار عقیده ای که قابل دفاع باشد، نشان پویایی اندیشه است. مسلما که کدورتی در کار نیست.

نویسنده: ناصر پورپیرار

یکشنبه 19 اسفند1386 ساعت: 15:0
آقای مارلیک. با تشکر فراوان برابر وجهی که ارسال فرموده اید، برای آقای اتفاق سی دی ارسال خواهد شد. ممنون

آقای اتفاق. سی دی ها را در بسته های پنجاه عددی به آدرس صندوق پستی شما فرستاده ایم، رسید آن را در همین ستون اعلام کنید. ممنون

نویسنده: ناصر پورپیرار

یکشنبه 19 اسفند1386 ساعت: 21:26
آقای اهوازی. در چند یادداشت پیش در این باره مطلب و تصاویری گذارده ام.

آقای رضا. یک بخش از عنوان این وبلاگ توصیه به صبر است. کلان بودن مباحث و دخالت فعالانه ی نمایندگان اورشلیم در مسائل فرهنگی و تاریخی ایران، که به همه صورت و در همه لباسی هستند، طبیعتا از سرعت رسوخ حقیقت می کاهد. حوصله کنید.

آقای همدانلی. مسائل قره باغ با موضوع مورد بحث و در جریان که صفویه است، ارتباطی ندارد. اگر خدا خواست در شروح مربوط به تاریخ معاصر آن چه را می دانم بیان خواهم کرد.

آقای ثاقب. آن موضوع مربوط به اتحاديه کشورهاي وارث تمدن ايراني، حقا که خواندنی بود. خداوند همه ی مسلمین را از شر شیاطین پنهان و آشکار حفاظت کند!!!

آقای حمید. به خواست خدا و به زودی در باره ی مسجد کبود هم سخنی خواهد آمد.

نویسنده: ناصر پورپیرار

دوشنبه 20 اسفند1386 ساعت: 0:23
آقای اتفاق. آیا ایشان مستند را دیده اند؟ کتاب ها برای تان ارسال خواهد شد، امیدوارم تاکنون دو محموله از سی دی ها را دریافت کرده باشید. لطفا به صندوق پستی تان سری بزنید و از ماحصل کار خبر دهید.

نویسنده: ناصر پورپیرار

دوشنبه 20 اسفند1386 ساعت: 8:9
آقای احسان. لطفا منبع مطلبی را که درباره ی ورود قره پاپاخ ها به دشت سلدوز آورده اید، ذکر کنید. ممنون.

آقای مجتبی غفوری. مشتاقان حقیقت تا قیامت به شما بدهکارند. اگر شهامت و ایمان شما نبود، برگ برنده ی پیروان خرد، یعنی منجنیق تختگاه هیچ کس، که در کم تر از سه ساعت قلعه ی مستحکم و بیست و پنج قرنه ی دروغ را ویران کرد، شاید هرگز ساخته نمی شد و به کار نمی افتاد. فقط کسانی که از انواع آسیب های وارد آمده بر شما در طول انجام این ماموریت دوران ساز آگاه اند، ارزش شخص و کارتان را می دانند.

نویسنده: ناصر پورپیرار

دوشنبه 20 اسفند1386 ساعت: 19:20
آقای ثاقب. زحمتی که می کشید، بسیار موشکافانه و نیز استادانه است و گزینش هایی می کنید که بسیار هدفمند و گاه کاملا روشنگر است. در باره ی سئوال شما باید مثل همیشه بگویم که مورخ هیچ یک از اطلاعات کنونی در باب حوادث صدر اسلام را قابل اثبات تاریخی نمی داند. زیرا تنها سند باقی مانده ی همزمان قابل اطمینان از دوران حیات پیامبر قرآن کریم است و در آن متن کم ترین اشاره ای به زمان تولد، سال شروع بعثت، درازای زمان آن و یا سال و نحوه ی درگذشت پیامبر عظیم الشان و بسیاری اطلاعات دیگر در باب آن دوران نیامده، جز نام گرامی و زیبای شخص پیامبر ضبط نیست و از زبان قرآن نمی توان وجود هیچ صحابه و خلیفه و یا وابسته ی دیگری به پیامبر را اثبات کرد. دانایی های متعصبانه ی کنونی در این باب از منابعی بر می خیزد که به قدر پشت ناخنی اهمیت و ارزش استنادی ندارد و حتی بارها اثبات شده است که این منابع حاصل قصد دشمنان اسلام برای آشفته کردن مبانی این دین و به خصوص آلودن آن به اتهام دیکتاتوری و خون ریزی و ارتجاع و خرافات است. اگر خدا بخواهد در روزهای آینده در همین باب یادداشت هایی خواهم گذارد که در زمینه ی خود کاملا نواندیشانه است.

آقای فتح. شما در اروپا به راحتی می توانید مستند را به زبان فارسی و انگلیسی از اینترنت دانلود کنید. با این همه بفرمایید که چه ورژنی را نیاز دارید تا ارسال شود.

آقای مسعود. از لطف شما بسیار سپاس گذارم. نگاهی به آن می اندازم و نتیجه را اعلام خواهم کرد.

نویسنده: ناصر پورپیرار

دوشنبه 20 اسفند1386 ساعت: 20:1
آقای مسعود. نگاهی به اسامی هیئت تحریریه ی آن نشریه میل رجوع به حاصل کار آنان را زایل می کند. مطلب زیر را در سرمقاله ی آن خواندم که بسیار طرب انگیز بود.

«مجموع معادل هاي پيشنهادي که از سوي اين گروه ها تا پايان تيرماه ١٣٨٠ به شوراي واژه گزيني ارائه شده ٬ حدود ده هزار واژه است که تاکنون حدود هزار و
پانصد واژه در شوراي واژه گزيني و از اين شمار ٬ پانصدو شصت واژه در شوراي فرهنگستان به تصويب رسيده است».

کاش این را هم اضافه می کردند که از این 560 انتخاب چند واژه کاربردی و چند واژه عمومی شده است. آن گاه بسیار به عدد صفر نزدیک می شدیم. ضمنا نگاهی هم به آن مقاله انداختم. در اساس متکی به همان باورهای موجود به مادها و هخامنشیان و ساسانیان و حمله ی عرب به ایران و نیز توسل به منابعی بود که اینک به یقین آن ها را باطل شده می دانم.

آقای narialinks. اطلاعات موجود در آن وبلاگ به روز نیست و غالبا تغییر کرده است.

نویسنده: ناصر پورپیرار

دوشنبه 20 اسفند1386 ساعت: 22:24
آقای آراز بیلگین. ده یادداشت جدید و مفصل شما را هم تنها به این علت که حرف تازه ای نداشت، نصب نکردم. برای قضاوت دیگران می توانید از امکانات وبلاگ های دیگر برای ارائه ی آن ها استفاده کنید. مختصرا بگویم که نمی توانم به پیشنهاد شما عازم اصفهان شوم، در میدان نقش جهان متینگ راه بیاندازم و به تضییع حقوق اقوام اعتراض کنم. کار من، گرچه به قول شما ستون پنجم قوم فارسم، علاوه بر نوشتن هزاران برگ مدخل های نظری در رد زمام داری انحصاری فارسیان و حتی انکار حضور و جاعلانه خواندن فرهنگ آنان در ایران، ساختن مستند تختگاه هیچ کس، به مدد استادان از خود گذشته ای، چون استاد غفوری، برای مردم این سرزمین، از فارس و کرد و ترک و لر و عرب و سیستانی بوده است، که بالاتر از هزار متینگ در سرباز گیری به سود حقیقت موثرتر بوده و فارس پرستان را به جنون نزدیک کرده است. شما اگر اهل اقدام اید و می خواهید علیه تسلط جدایی طلبان فارس وارد عمل شوید، به جای خیال پردازی های ناممکن، پرچم این مستند و دیگر اسناد ارائه شده در باب پوریم را برافرازید و از مسئولین سیاسی و فرهنگی مملکت بخواهید که در باب آن ها اظهار نظر کنند. گمان نمی کنم که در ستیز با قوم پرستی فارسیان کار عمده و موثرتر دیگری وجود داشته باشد. بسم الله اگر راست می گویید و قصدتان تبعیت و پادویی فسیل های نشسته در باکو نیست که از بدترین فارس پرستان و باستان گرایان اند.

نویسنده: ناصر پورپیرار

سه شنبه 21 اسفند1386 ساعت: 5:8
آقای narialinks. با تشکر از کمک شما، منظورم این بود که آدرس لینک ها کلا عوض شده و مثلا سایت «ناریا اینفو» دیگر وجود ندارد ضمن این که به دلیل نامعلومی سایت ها هم با آدرس «ناریا دات آی آر» و «نارینا دات آی آر» باز نمی کند.

نویسنده: ناصر پورپیرار

سه شنبه 21 اسفند1386 ساعت: 10:36
آقای بی نام. با عرض امتنان، مرحمتی شما را همین ساعت دریافت کردم. در نخستین فراغت خواهم دید.

نویسنده: ناصر پورپیرار

چهارشنبه 22 اسفند1386 ساعت: 0:40
آقای عابدی. طبق راه نمایی شما اجرا شد.

آقای غفوری. با اجازه تعارفات شما را نصب نکردم. تا ایجاد شبهه نکند.

نویسنده: ناصر پورپیرار

چهارشنبه 22 اسفند1386 ساعت: 8:51
آقای ایاز. برای هرگونه اظهار نظری لااقل باید یک عکس داشته باشیم.

آقای عابدی. این مطلب به سولدوز منحصر نیست، حتی در عهد ناصر الدین شاه نیز بسیاری از نقاط ایران مطلقا خالی از سکنه است.

آقای عبدالله. آن ستاره ها پنج پر است، ستاره ی داود شش پر دارد.

نویسنده: ناصر پورپیرار

چهارشنبه 22 اسفند1386 ساعت: 18:42
آقای فتح. برگرداندن مستند به هر زبانی لااقل شش ماه کار و دست کم 7میلیون تومان هزینه دارد. به همین دلیل تبدیل فارسی به عربی و ترکی و انگلیسی برای اصلی ترین مخاطبان آن کفایت می کند. برای تان نسخه ای از فارسی و انگلیسی خواهم فرستاد. آبشن تعداد مراجعان به وبلاگ باز است و هر کسی می تواند به آن رجوع کند که پایگاه های مختلفی دارد و متمرکز نیست، اما در وبلاگ من قریب 500 نفر است.

فریبا خانم. تعصبات به سرعت و سهولت فروکش نخواهد کرد و شیرینی جدال در راه حقیقت همین مشاهده ی مقاومت متعصبانه ی مرتجعین است. کاش می دانستم اعتراض ایشان به کدام قسمت از این مطالعات است، تاریخی و یا دینی؟!! امیدوارم با درایتی که اعمال می کنید، این گونه تیرگی ها هرچه زودتر رفع شود. احترامات مرا بپذیرید.

نویسنده: ناصر پورپیرار

پنجشنبه 23 اسفند1386 ساعت: 10:16
آقای تشکری... کتاب ها را می توانید از مغازه های مقابل دانشگاه خریداری و یا به شماره 66492049 تلفن بزنید تا برای تان ارسال شود.

نویسنده: ناصر پورپیرار

پنجشنبه 23 اسفند1386 ساعت: 11:28
آقای عابدی. از زحمات شما بی اندازه ممنونم. حدس شما در باب آن مشهدی به اصطلاح خالی بند درست است و بالاخره در باب سئوال بعدی به یقین در هیچ صورتی اعم از حضور و یاغیبت روند کنونی و در هیچ موردی تغییر نخواهد کرد.

نویسنده: ناصر پورپیرار

جمعه 24 اسفند1386 ساعت: 16:37
آقای ثاقب. خسته نباشید. همه دیدند و شنیدند که در مصاحبه ای دیگر، وقتی راجع به نوشته های من از این جهود متعفن و جاسوس سئوال کردند، چه گونه به تته پته افتاد. شکی ندارم به صحنه آوردن پی در پی این بی شعور، که در ماجرای 28 مرداد پادوی فعال کودتا گران بود، از ارتباطات به خصوصی در صدا و سیما خبر می دهد.

آقای اتفاق. لطفا رسیدن و یا نرسیدن سی دی ها، جمعا در پنج محموله ی پستی به آدرس صندوق پستی تان را اطلاع دهید. ممنون

نویسنده: ناصر پورپیرار

شنبه 25 اسفند1386 ساعت: 21:29
آقای مسعود و آقای رهگذر. لینک ها بسیار قابل استفاده بود و به خصوص لینک آلبوم سوروگین محشر بود و گرچه تمام عکس ها سورشارژ شده اما باز هم بسیار باارزش است.

آقای روشن. از خدا فرصت عمر می طلبم تا مقالات اسلام و شمشیر ادامه بیابد. شاید حرف های تازه ای داشت. به هر حال ممنونم.

نویسنده: ناصر پورپیرار

یکشنبه 26 اسفند1386 ساعت: 0:15
آقای اتفاق. تاکنون 250 نسخه ی کامل پست شده است. برای رعایت کیفیت با سرعت کم کار می کنیم و به گمانم لااقل یک محموله ی دیگر یعنی جمعا 300 عدد ارسال خواهد شد.

آقای narialinks. از زحمتی که برای تسهیل در رسیدن به سایت و وبلاگ می کشید، عمیقا سپاس گذارم.

آقای تازه وارد. انجام امور انتشارات ما، در این روزهای آخر سال، بیش تر توان و وقت را می بلعد. تخمین این است که این یادداشت ها تا شماره ی 150 امتداد یابد. البته این تاخیر در نصب یادداشت جدید، در ته نشین شدن و رسوب مطالب پیشین نیز بی تاثیر نیست.

نویسنده: ناصر پورپیرار

یکشنبه 26 اسفند1386 ساعت: 23:52
آقای تلمیذ. داستان سروش مرا به یاد برخورد اهل کتاب، یعنی یهود و نصارا، با پیامبر اعظم و نتیجه ی آن، که گزینش لج بازانه ی شرک از سوی تابعین تورات و انجیل بود، می اندازد.

آقای رهگذر. شنیده ام که بخشی از عکس های سوروگین در مجموعه ی شمس العماره است. در زمان سوروگین هنوز لنز های لازم برای عکاسی از نزدیک و مناسب پرتره و زوم ساخته نشده بود و فاصله ی کانونی لنزهای ثابت اجازه نمی داد سه پایه ی دوربین را از فاصله ای نزدیک تر برد.

آقای بی نام. اگر خدا بخواهد نکته ها و ناگفته های چندی در راه است، که چشم هر حقیقت خواه بی تعصبی را نسبت به حیله گری های دشمنان اسلام می گشاید.

نویسنده: ناصر پورپیرار

دوشنبه 27 اسفند1386 ساعت: 13:47
آقای سهند. شاید در فرصت تعطیلات انجام دهم.

آقای ثاقب. از حوصله و دقتی که به کار می برید، ممنونم. در مورد کسروی حرف های متناقض زیاد است، به گمان من او بر هیچ بخشی از روند سیاست و فرهنگ ایران تاثیر ماندگاری نگذارد، چندان که اگر ترور نمی شد شاید به زمان ما کسی او را نمی شناخت. در یادگارهای مکتوب اش به مسائل سطحی می پرداخت و دفاع ویژه اش از زبان فارسی و آن واژه سازی های من درآوردی اش بسیار خام و در فضای رضا شاه عرب ستیز از بنیان شک برانگیز بود.

نویسنده: ناصر پورپیرار

دوشنبه 27 اسفند1386 ساعت: 23:35
آقای اتفاق. در حال حاضر این مبارزه فقط به همین روشی نتیجه می بخشد که شما انجام می دهید. همه باید در اطراف خود کسانی را برای پیوستن به حقیقت تبلیغ کنیم و البته نخستین گام باید دعوت به دیدن مستند استاد غفوری باشد، که در آماده سازی ذهنی اشخاص بسیار موثر است. تاکنون جمعا 300 دوره برای تان فرستاده ام که باید با فواصل کوتاهی دریافت کنید.

آقای تلمیذ. تقریبا تمام ایران شناسان و باستان شناسان و هنر شناسان و اسلام شناسان که اینک مورد قبول محافل دانشگاهی ما هستند، فاقد کارت شناسایی روشن اند. غالب این ها یا شبح اند و یا مزد بگیری از میان مردم عادی برای تبلیغ داده های کنیسه و کلیسا به عنوان تاریخ و هویت و ادب ایرانیان. راه رسوا کردن آن ها همین ستیز صبورانه ای است که انجام می شود. برداشت من این است که به طور دائم از آن سو ریزش انجام می گیرد.

نویسنده: ناصر پورپیرار

سه شنبه 28 اسفند1386 ساعت: 12:13
خانم الهه. از اصل بنایی که پس از تغییرات و نوسازی های جدید برج طغرل نامیده اند، از قریب 200 سال پیش و قبل از نوسازی های جدید، نقاشی های متعددی در دست است، که به بنای کنونی شباهت کمی دارد. جالب این که در ذیل این نقاشی ها نوشته اند: «قبر یزید در شهر ری»؟!!!! نمونه ی عکس سوروگین را از آن جهت انتخاب کردم که عکس قابل استناد تر است تا نقاشی.

نویسنده: ناصر پورپیرار

سه شنبه 28 اسفند1386 ساعت: 15:4
آقای ثاقب. حقیقت این که وقت و حوصله و حتی نیازهای فنی لازم برای جست و جو در اینترنت را ندارم، روزنامه ها را هم نمی خوانم و به همین سبب لینک های ارسالی شما برای دریافت شرایط کلی منطقه بسیار سودمند است و من پیوسته از این زحمت شما ممنون بوده ام. آقای تلمیذ هم در مقایسه ی دو کار با هم اینترنت گردی را بی هوده دانسته اند. نظرم این است که کار شما نه فقط به من که به تمام خوانندگان این وبلاگ کمک می کند تا از جست و جو در نوشته های خبرگزاری ها خلاص شوند. به همین دلیل و به نظرم به تر است پیشنهاد آقای تلمیذ را دیگرانی که از کار شما بهره می برند، انجام دهند.

نویسنده: ناصر پورپیرار

چهارشنبه 29 اسفند1386 ساعت: 0:9
آقای مسعود. کاربرد توطئه را حتی در این گونه به اصطلاح افشا نویسی های آن ها از یاد مبرید و بدانید که مستقیما با شیطان طرفید که هر وسوسه ای از او بر می آید. هر نخود آن ها را که به بازار می فرستند، باید بارها و با ترازوهای مختلف وزن کرد تا پوک نباشد.

نویسنده: ناصر پورپیرار

چهارشنبه 29 اسفند1386 ساعت: 18:18
به گواهی دیدار مستقیم و نیز به دلیل گزارشات مختلف مراکز درگیر با موضوع چهار شنبه سوری، از پلیس و مراکز درمانی و آتش نشانی و غیره، امسال این مراسم نه فقط مختصر، بل سرد و یخ کرده برگزار شد و خلاف سال های پیش که دامنه ی وسیعی از یک هفته قبل تا یک هفته بعد داشت، امسال از ابتدا تا انتها بیش از چند ساعتی دوام نکرد. در کنار این مطلب به نظر می رسد که مجموع نوروز بازی که مصادف با جشن یهودی پوریم است، امسال آن رنگ و بو و جلای لازم و سنتی را ندارد. آیا این افول را ناشی از چه بدانیم؟
1. فشار مراکز کنترل و نظارت شدید پلیس؟
2. کمبود بودجه در خانواده ها؟
3. و یا تاثیر مستند تختگاه هیچ کس، کار بی نظیر استاد مجتبی غفوری که به خوبی نشان داد این گونه مراسم ظاهرا ملی، از مبدا’ خود آلوده به دروغ بوده است؟
دوستان مشاهدات و نظر خود را که یکی از این جنبه ها را تقویت و یا رد کند، ارائه دهند. شاید بتوان راه به تری برای گسترش حقیقت در میان طبقات اجتماعی پیدا کرد.

نویسنده: ناصر پورپیرار

چهارشنبه 29 اسفند1386 ساعت: 23:25
آقای رحمانی. از لطف شما ممنونم. جای ذره ای تردید نیست که خداوند برای محاسبه ی نهایی کفایت می کند. فسیکفیکهم الله.

آقای تلمیذ. ظواهر قضیه شهادت می دهد که حقیقت قوی تر از هرگونه چشم بندی این آنوسی هاست و حوادث و ظواهر و سخنان کسانی تعلق شان را به اورشلیم اثبات می کند.

آقای ثاقب. از زحمت شما متشکرم. این گونه قضاوت های یک جمله ای مثمر ثمری نیست، اگر اراده ی خداوند تعلق گرفت در بحث از تاریخ معاصر مشروحا قضایا را رسیدگی خواهم کرد.

آقای دوستی. به راستی که اظهار نظر نسبت به مستند تختگاه هیچ کس، ابزار اندازه گیری شعور و بی شعوری اشخاص است. اگر شخص و مرکز و وبلاگ و سایتی پس از دیدن این مستند باشکوه باز هم بر تعصبات خود باقی ماند، هدایت آن شخص و مرکز و سایت و وبلاگ ناممکن است. زیرا یا برای کنیسه مزدوری می کند یا از حداقل درک نیز برخوردار نیست و تکلیف را بی اعتنایی مطلق نسبت به آن ها می دانم. وقت تان را صرف تکثیر و توزیع مستند و تبلیغ آن کنید، نتیجه بخش تر است.
ارسال شده در پنجشنبه، ۲۹ فروردین ماه ۱۳۸۷ ساعت ۰۳:۳۰ توسط naina

ارسال پیام به این نوشته
نام: *
ای میل:
وب سایت:
پیام: *
کد امنیتی: *
عکس جدید
نظر بصورت خصوصی برای نویسنده مطلب ارسال شود
دوست گرامی پیام شما پس از تأیید نویسنده نمایش داده خواهد شد.
 
 

کلیه حقوق مندرجات این صفحه برای وب سایت ` حق و صبر ` naria.asia محفوظ است.

طراحی و راه اندازی،
گروه برنامه نویسی تحت وب بنیان اندیشان