ایران شناسی بدون دروغ، 145

آشنایی با ادله و اسناد رخ داد پلید پوریم

مدخلی بر ایران شناسی بدون دروغ و بی نقاب، ۱۴۵

گرفتاری های پر تعداد و از جمله آماده کردن تدارکات برای حضور در نمایشگاه کتاب و نگرانی و چانه زنی برای اختیار فضای مناسب و کافی، تبعاتی به بار آورده که بد ترین آن ها تاخیر در نصب این یادداشت ها در موضوع برآمدن به اصطلاح صفویه است که به تعیین کننده ترین مباحث و نیز به انتهای خود نزدیک می شود. بار دیگر ضمن پوزش از این تاخیر و نیز از اختصار در طرح مطالب، امیدوارم به عنایت الهی و به زودی بر اوضاع مسلط شوم و روال گذشته را از سر گیرم.

بنیان شناس تاریخ، مستندات خود را از میان عناصری بر می دارد که به ظاهر ارتباط مستقیم و محکمی با مباحث تاریخ ندارد، به باز نگری آن مبانی می خواند که در نگاه نخست بی توجه از آن می گذریم و اجزایی را به هم وصل می کند که ظاهرا از مواد مختلف اند. از نظر مورخ بنیان شناس، عوامل و عناصر اجتماعی، خلق الساعه و به اختیار اشخاص و تصادفات نیستند، بدون نظم منطقی و به اراده و میل پدیدار نمی شوند و با زمان و مکان و امکانات و الزامات تاریخی ارتباط مستقیم دارند. مثلا اگر قابل اثبات قطعی است که نمودارهای زندگی جمعی، چون کاروان سرا و پل و حمام و بازار و آب انبار، از زمان اجرای پوریم، تا مقطع معروف به صفویه، ساخته نشده و نمونه و بقایایی از آن ها موجود و به جا نیست، آن گاه نزد مورخ بنیان شناس سئوالات تاریخی چندی از این جمله بروز می کند که مردم روزگار ماقبل عهد به اصطلاح صفویه، بدون این عوامل بقا و ضرورت های گذران جمعی، چه گونه نیازهای فردی و گروهی را برآورده می کرده اند و مهم تر از آن کدام عامل و رخ داد و بروز چه تحولی در توانایی و نیازها، ناگهان مردم و سران حکومت سرزمینی، قرن های متمادی در سکوت و بی تحرکی تاریخی و تولیدی مانده را، به ایجاد این همه تاسیسات عمومی واداشته و سرمایه و آگاهی های فنی و فرهنگی و هنری ضرور را، بدون ذخیره های سنتی، از چه منبعی برداشته اند؟! مورخ بنیان شناس با مراجعه به چنین مقولات و بزرگ نمایی زوایایی از آن، طبعا چنین برداشت می کند که اولا در ایران ماقبل صفویه، در ایران تجمع متمدن تولیدگر یافت نمی شده و در ثانی ظهور تغییرات نوین و ناگهانی و بی پیوند با مدارج رشد بومی و قومی و ملی، در دورانی که صفوی نامیده اند، از آن که توضیح و منطق دیگری ندارد، محصول سرمایه گذاری و دخالت عوامل مهاجر و بیگانه برای دست یابی به اهدافی مشخص و مخصوص بوده است. 

«تنوع ویژگی های کاروان سراهای ایران، شگفتی برانگیز و اعجاب آور است. به طوری که با بررسی و مطالعه می توان دریافت که هر یک از این کاروان سراها با نقشه خاص خود ساخته شده و دو کاروان سرا با نقشه  واحد و مشابه دیده نمی شود». (محمد یوسف کیانی، ولفرام کلایس، کاروان سراهای ایران، پیش گفتار، بدون شماره صفحه)

از نظر مورخ، ظهور چنین پدیده ای نیز، در معماری سراسر دنیا، استثنایی و نوظهور است و علتی جز این ندارد که گروه های اجرایی مشغول به تاسیس چنین کاروان سراهایی، از میان مقاطعه کاران ملت های مختلف و با مناظر و مبناهای متفاوت معماری انتخاب شده اند، زیرا برای طراحی و اجرای کاروان سراهای ایران، درست همانند بنای تخت جمشید و تیسفون و غیره، الگوی مقدم ملی و بومی نمی یابیم. چندان که هنوز هم سرگردانی در انتخاب پایه های معماری قومی و ملی موجبی است تا ساخت هر مجموعه عمومی و خصوصی، حتی بدون رعایت شرایط و احکام جغرافیایی و منطقه ای، از علائق افراد و یا تصورات و تمایلات ذهنی مجرد این و آن مایه بگیرد و چنان حاصلی پدید آورد که شاهد آنیم. در واقع مبانی معماری نوین ایران، که ظهور دوباره آن پس از قتل عام پوریم را، در زمان معروف به صفویه شاهدیم، چنان ناشناخته است که ناگزیر و از فزط نوظهوری موجب بروز حیرت نزد صاحب نظران در تاریخ و سبک شناسی معماری می شود.

«در شهر سازی اسلامی این دقیقه را تشریح کرده اند که مسجد جامع در قلب و مرکز شهر قرار گرفته و در حول آن، تاسیسات اجتماعی و ابنیه ی شخصی به نحو همسان و همآهنگ استقرار یافته است. به طوری که هرگونه تکثر و تضاد باطنی را نفی می کند. با این همه آن چه موجب شگفتی همگان گردیده، تنوع حیرت انگیزی است که در عین حفظ وحدت بناها و آثار هنری، چشم ها را خیره می سازد و معنای «لا تکرار فی التجلی، در تجلی تکرار وجود ندارد» را به منصه ظهور می رساند. از نمونه های بارز این پدیده ی شگفت انگیز در تاریخ بشر، کاروان سراهای ایران است که علی رغم وحدت کلی و تبعیت از اصول عام و شامل، تنوعی حیرت آور را به نمایش می گذارند. کتاب حاضر قریب ۵۰۰ کاروان سرای بازمانده از دوران اسلامی در ایران را به پرده ی تصویر و رشته ی تحریر کشیده که هیچ یک با دیگری همانند نیست و هر یک از طرح و نقشه ی مستقلی در معماری داخلی و خارجی برخوردارند». (محمد یوسف کیانی، ولفرام کلایس، کاروان سراهای ایران، مقدمه)

مورخ بی توجه به تعارفات موجود و مندرج در متن بالا، ورود به این مقوله را از مدخل دیگری آغاز کرده، با طرح اسلوب و استدلالی متفاوت، توجه می دهد که مثلا کاشی کاری مسجد شیخ لطف الله و طراحی بنای عالی قاپو، بدون طی مدارج تکامل فنی و بی ارتباط با مقدماتی در آن صنعت و زینت، ناگهان به اوجی عرضه شده در آن مسجد صعود نمی کند. بدترین نمونه ی در پیش رو، معماری زندیه است که مثلا استقرارگاه کریم خان را، نه حاصل تحولات تکمیلی رو به پیش در معماری کاخ های اصفهان، بل به صورت بازگشت به بنای قلاع اولیه می بینیم!!! چنین ظرایفی به روشنی حکایت می کند که معماران سازنده ی ابنیه ی اصفهان در عهد صفویه، پس از اجرای ماموریت تولید یک سرزمین تاریخی، از طریق نمایش نمایه های مختلف معماری، دیگر در اختیار کریم خان زند هم نبوده اند. همین پریشان و پراکنده اندیشی و نا به سامانی در معماری را، که عارضه ی نبود سبک ملی در سرزمینی است که ۲۲۰۰ سال در آن خشتی بر خشت ننهاده اند، در عهد قاجار و پهلوی و تا امروز نیز به گونه های مختلف شاهدیم، چندان که کاخ های قاجار شبیه کوشک های اربابی در جنگل های حوالی مسکو و در نخجوان و باکو، کاخ مرمر تقلید کوته بینانه ای از ابنیه ی مرمری هند ، عمارت شهربانی کل کشور و بانک مرکزی، کپی برداری باسمه ای از مظاهر تخت جمشید و ساختمان های سابق شهرداری و پست خانه در شمال و جنوب میدان امام، کاریکاتوری از معماری نئوکلاسیک فرانسه اند. در این میان تلاش های نوگرایانه که می کوشید پیوندی میان این نمونه ها، به صورت تلفیق و التقاطی در الگوهای معماری پدید آورد، در حد اکثر کوشش خود به بنای ساختمان وزارت امور خارجه و صندوق پس انداز بانک ملی منجر شد، چنان که در دوران اخیر فقط شاهد کپی کشی از برج های غالبا کلیسایی دیگرانیم و در این مورد به طور مشخص با فرهنگ و دیدگاه ملی مواجه نیستیم و فقط ملقمه ای است از انواع معماری که به سادگی فقدان الگویی برای معرفی معماری ملی در ایران را اثبات می کند. برای این که حیرت خود را به اوج برسانید، سری به همسایگان جنوبی و شرقی و غربی ایران بزنید تا مثلا از حفظ لجوجونه ی معماری سنتی در کشور یمن و یا هند بی اختیار دچار شگفتی توام با تحسین شوید.

با این همه و به عنوان هشدار نهایی به گوشه ی دیگری در باب معماری اصطلاحا عهد صفویه و بقایای برجای مانده از ابنیه ی آن دوران نظر می دوزم، که حیله گرانه و از سر توطئه، بناهایی تاریخی معرفی می کنند و زمان ساخت آن ها را به دوران های دور می برند. مبحث تازه ای که ابهامات در باب این نظریه را برطرف می کند، که تمامی آثار معماری پس از پوریم در هر کجای ایران و به هر شمایل و صورتی، به استثنای بناهای یونانی را، ساخت مقاطعه کاران بیگانه در زمان صفویه می داند. دقت در مفاهیم این مبحث تازه، برای درک تاریخ متاخر و حتی معاصر ایران، در حکم زایمان دوباره است و هر خردمندی را مجاب می کند که اعتماد و اعتنا به هر سطری از داده های کنونی در مسائل مربوط به ایران و در هر حوزه ای از علوم انسانی، خطای محض و مطلق است.

پیش تر و در یادداشت ۱۴۱، حتی بر مبنای گمان ها و قول های بی ارزش مهره ای چون آرتور پوپ، معلوم شد که آن مظاهر معماری ایران، که احداث آن را به پیش از صفویه نسبت می دهند، بسیار محدود و منحصر به قریب سی نمونه، اعم از برج و کوشک و مناره و امام زاده است. اما عجیب تر از این نیست که تعداد کاروان سراهای موجود در ایران، که ساخت آن را به همان عهد صفویه و پاره ای را به زمان های دورتر می برند، در بررسی ها و مکتوبات موجود، از ۷۰۰ باب در می گذرد! این یکی از زیرکانه ترین برنامه ریزی های کلیسا و کنیسه در بازسازی تاریخی ایران پس از پوریم است، زیرا مثلا تدارک ۷۰۰ مسجد جامع و یا مقر حکومتی در ایران، به توصیفی که پیش تر گذشت، لااقل به بقایای مختصری از تجمع شهری و نمونه هایی از حمام و آب انبار و فضاهای مسکونی در اطراف نیاز داشت، که تدارک آن ها ناممکن بود و به همین دلیل عالی ترین راه برای نمایش یک هستی ملی در زمینه های مختلف اقتصادی و اجتماعی را، بی نیاز به مخلفات همسان و همآهنگ، در بنای مجرد کاروان سراهایی میان بیابان ها دیده اند که در عین حال می توانست نشانه ای بر تحرکات تولید و توزیع کالاهایی بی نشانه و ایستگاه هایی برای ارتباط میان شهرهایی شمرده شوند، که هرگز وجود نداشته است. وسعت این عوام فریبی بس هوشمندانه تا به حدی است که ادای توضیحی روشنگرانه، برای وجود این همه کاروان سرا میسر نیست تا معلوم شود این خط زنجیر ارتباط سراسری، برای توزیع چه کالای به تولید انبوه رسیده، از چه مبداء و به چه مقصد نیازمند آن همه تدارکات حمایتی بوده است؟!! باریک شدن در این مبانی، که برای نخستین بار برای آگاهی از حقایق تاریخ ایران ارائه می شود، ما را با مجموعه ای جهانی آشنا می کند که برای ایجاد انحراف در فهم هستی تاریخی و اعتقادی مردم ممتاز شرق میانه، از هیچ کوشش و سرمایه گذاری اقتصادی و فنی و فرهنگی صرف نظر نکرده و ابایی نداشته اند.

«نام کاروان سرا ترکیبی است از کاروان به معنای جمعی مسافر، که به طور گروهی سفر می کنند و سرا، به معنای خانه و مکان، که هر دو ماخوذ از پهلوی ساسانی است. منابع تاریخی حکایت از آن دارند که بنیان گذار احداث کاروان سراها، هخامنشیان بوده اند. هرودوت، مورخ یونانی، در کتاب پنجم خود از منزلگاه هایی گفت و گو می کند که توسط هخامنشیان بین شوش و سارد ساخته شده بود. این مورخ از ۱۱۱بنای شبیه به کاروان سرا نام می برد که در طول ۲۵۰۰ کیلومتر فاصله میان پایتخت هخامنشی و بابل ساخته شده و کاروانیان سه ماهه آن را طی می کردند. گرچه نمونه ای از بناهای یاد شده از عهد هخامنشیان به جای نمانده، ولی روشن است که در آن زمان نیاز وافری به ایستگاه های بین راه و امنیت و رفاه کاروانیان و بالاخره پیک های مخصوص احساس می شده است.

در دوره ی اشکانی، همانند عهد هخامنشی، توسعه ی راه ها و ایجاد ایستگاه های بین راه و حمایت از کاروانیان اهمیت فوق العاده ای یافت و در مسیر اغلب جاده ها، به ویژه در مسیر جاده معروف ابریشم، ساختمان هایی شبیه کاروان سرا ایجاد شد. متاسفانه هنر و معماری عهد اشکانیان که حدود پنج قرن در ایران حکومت کردند، به طور کامل شناخته نشده و ویژگی های هنرهای مختلف این دوره، به ویژه معماری و تزیینات آن، ناشناخته مانده و بنا بر این نمی توان درباره ی نحوه ی معماری کاروان سراهای این دوره نظریه ای ارائه داد، ولی با مقایسه با دژها و شهرهای اشکانی که اخیرا در دشت گرگان شناسایی گردید، می توان احتمال داد که کاروان سراهای آن زمان به صورت مربع یا مستطیل و با مصالحی چون خشت و آجر بنا گردیده و اطاق ها و اصطبل هایی در اطراف داشته است.

در معماری و توسعه ی کاروان سراهای پیش از اسلام، عصر ساسانی را باید یکی از ادوار مهم دانست. در این دوره به علت اقتصاد وسیع و گسترده، ایجاد راه ها و همچنین امنیت کاروانیان اهمیت داشته و در نتیجه کاروان سراهای بسیار در مسیر جاده ها و گذرگاه های اصلی بنا شد». (محمد یوسف کیانی، ولفرام کلایس، کاروان سراهای ایران، ص ۲)

از قبیل این مبهمات و احتمالات باطل است آن چه در باب تاریخچه کاروان سراهای ایران در منابع موجود به هم بافته اند. تکرار کنندگان این گونه گمانه ها، که خود به بی نشانه بودن آن ها اعتراف مکرر دارند، حتی در آن حدی نبوده و نیستند که بدانند فاصله ی میان بابل و پایتخت نامشخص هخامنشیان، با فرض شوش و یا تخت جمشید گرفتن آن، ۲۵۰۰ کیلومتر نیست، تا به احداث ۱۱۱ کاروان سرایی نیازمند شود که اینک حتی کپه ای خاک از هیچ یک آن ها باقی نیست. در نظر مورخ، آن مفسری که بدون هیچ مولفه معین، برای دو واژه کاروان و سرا در میان لغات زبان قلابی پهلوی در سلسله ی جعلی ساسانی، جا باز می کند، به طور طبیعی فقط می تواند همان کسی باشد که از روی مانده های معماری هایی در گرگان، که خدا می داند به کجا اشاره دارد، نقشه کاروان سراهای اصطبل دار اشکانی ترسیم می کند!!!

باید مقدمتا و پیشاپیش یاد آور شوم که احداث پلکانی کاروان سراها، در فاصله میان دو شهر، پروژه ای به هم پیوسته و چون ساخت جاده، بهره برداری از آن ها محتاج تکمیل نهایی ایستگاه های خدمات کاروان سرایی برای فواصل لازم، در تمام مسیر است. زیرا اگر در فاصله های مشخص، سر پناهی برای ارائه ی خدمات به کاروان ها آماده نباشد، امنیت و امکان سفر برای قافله ها ناممکن می شود و نبود حتی یک کاروان سرا، در فواصل لازم، درست مانند نیمه ساخت گذاردن احداث جاده ای، حتی به میزان چند کیلومتر، استفاده از سراسر آن را ناممکن می کند و اگر جز با اتصال نهایی و رفع گره های ارتباط با ایجاد پل، عبور از شارعی ممکن نیست، پس نبود تسلسل منزلگاهی در میان دو شهر، به طور طبیعی موجب سرگردانی کاروان ها در ایستگاه های بدون خدمات کاروان سرایی و تعطیل ارتباطات میان دو مقصد خواهد شد. بدین ترتیب هنگامی که در اسناد تفسیری بر کاروان سراهای ایران، که مولفان متعدد ندارد، زمان ساخت ایستگاه های کاروان سرایی، در یک مسیر واحد را، میان امپراتوران اشکانی و ساسانی و مغول و صفویه و زندیه و قاجار قسمت می کنند و ساخت هر ایستگاهی را به سلسله ای می بخشند، مورخ را وا می دارند تا به این همه نادانی پوزخند زند و مشت این باطل نویسان را بگشاید. زیرا این منظره ی بس مضحکی در مراودات کالایی سرزمینی است که سلطانی در سلسله ای مثلا در ۱۷۰۰ سال پیش، در میان دو شهر تنها یک کاروان سرا بسازد به امید آن که سلاطین آینده در سلسله های بعد، هر کدام به قدر وسع خویش در تکمیل ایستگاه های خدمات کاروان سرایی در فاصله ی میان همان دو شهر بکوشند!!! تردید ندارم که ادامه ی این مبحث، به خواست و اراده ی الهی، نور دیگری بر مقوله ی شناخت در ضمیر و خاطر اهل آن خواهد تاباند. (ادامه دارد)

ارسال شده در جمعه، ۰۶ اردیبهشت ماه ۱۳۸۷ ساعت ۰۰:۳۰ توسط naina

ارسال پیام به این نوشته
نام: *
ای میل:
وب سایت:
پیام: *
کد امنیتی: *
عکس جدید
نظر بصورت خصوصی برای نویسنده مطلب ارسال شود
دوست گرامی پیام شما پس از تأیید نویسنده نمایش داده خواهد شد.
 
 

کلیه حقوق مندرجات این صفحه برای وب سایت ` حق و صبر ` naria.asia محفوظ است.

طراحی و راه اندازی،
گروه برنامه نویسی تحت وب بنیان اندیشان