پس از بررسی و عرضه ی چند نمونه مختصر از مانده های بومیان کهن ایران ماقبل هخامنشی، که معرف هستی انحصاری و فرهنگ ممتاز شرق میانه ماقبل هجوم هخامنشیان بود؛ به دورانی وارد می شوم که تنها به سبب پیدایش خط میخی داریوشی، نادانانی با عنوان ایران شناس و بوزینگانی به نام باستان پرست، بی اعتنا به دست آوردهای صنعتی - هنری پیشین، دوران آغازین تاریخ و تمدن ایرانیان نامیده اند!!! بی شرمی...
 
منظور از بررسی اسناد ایران شناسی، که عمدتا و از آغاز به صورت مکتوباتی بر سنگ و پوست و کاغذ و کتاب درآورده اند، استفاده از آن ها برای رد مندرجات و معتقداتی است که عرضه می کنند و هدایت به سوی حقایق نو پدیدی است که در این داد و ستد نقادانه جای گزین مطالب پیشین می شود. در این مبحث تازه گشوده در باب ایران شناسی بدون دروغ هم، نخستین هدف، ارائه ی ادله ای در اثبات...
 
همین که کسانی، گرد و غبار ناشی از نابود سازی پوریم را، از مسیر تاریخ ما، چنین به سهولت روبیده، گورستانی دو هزار ساله را با انواع دروغ های اقتصادی و سیاسی و فرهنگی به آسانی چراغان کرده و ویرانه ای را با صحنه های متنوعی از حیات و هستی سربلندانه دکور بسته اند و از هیچ جانب با اعتراض صاحب خرد و اهل نظری مواجه نبوده اند، خود به ترین دلیل فقدان حافظه و حضور قومی و ملی در تمام زمینه های ...
 
کسی و از جمله مهدی بیانی چیزی در این باب نگفته است که شاه نامه ی بایسنغری، با وجود چنان توصیف عاشقانه ای درباره ی جزء جزء صفحات آن، از کجا پیدا شده و تنها خبر می دهند در میان نسخ متعدد از شاه نامه های کتاب خانه ی سلطنتی، از روزگار دور باقی مانده است. «اما بعد، درین ایام که تاریخ هجری به هشتصد و بیست و نه رسیده است، حضرت شاه و شاه زاده ی اعظم ... معز الحق و الدنیا و الدین امیر ...
 
زمانی که بذر این بررسی، یعنی بازخوانی تاریخ ایران کهن، ایران باستان و ایران اسلامی به بار بنشیند، نسلی از راه برسد که با تلقینات یهودانه ی کنونی درباره ی تاریخ و ادب و اوراد ما پرورش نیافته باشد، پدران و مادرانی پدیدار شوند که در خانه آثار بد آموزی های رسمی کتاب های درسی در این حوزه ...
 
بدین ترتیب، اگر این مجموعه افسانه های نادرست مربوط به مغول و حواشی آن را بپذیریم، پس یکی از برجسته ترین ترک و عرب ستیزان ایران، یعنی سود آور، مستقیما اعتراف کرده است که نخستین شاه نامه ها را مغولان نوشته و مصور کرده اند! پس چرا مغولان، به این سبب که مهم ترین سند هویت کاغذی فارسیان را از زیر آوار بی اعتنایی زمان بیرون کشیده اند، از سوی قوم فارس ستوده نمی شوند؟ ...
 
به همین ترتیب، کتاب سود آور، در سیصد سال فاصله ی میان ظهور چنگیز تا استقرار صفویه، از هنر دربار چنگیزیان و ایلخانیان و آل مظفر و تیموریان و سلطان حسین بایقرا و سلسله های ترکمن، جز تعداد اندکی تابلوی مینیاتور، عمدتا از صحنه های شاه نامه، چیز دیگری برای عرضه ندارد، با این تفاوت که چشم های تنگ آدمیان، در ...
 
دست بستگی و بد شانسی مطلق جاعلین تاریخ ایران، در تدارک اسنادی بروز می کند که بتواند ادعاهای آنان در استحکام زیر بنای اقتصادی و سیاسی ایران پیش از صفویه را اثبات کند. آن ها که قادر نبوده اند مسجد و مدرسه و کاروان سرا و بازار و حمام و آب انبار و کاخ و دربار کهنه بسازند، ناچار سعی خود را منحصر و متوجه تدارک نمودارهای فرهنگی سهل الجعل کرده، آلبوم های معرف هستی ملی و نمایه های تولیدی و هنری ...
 
تصرفات چنگیز از تابستان تا آخر پاییز ادامه داشت. او خود در راس سپاهی کارآزموده، که در حدود دویست هزار نفر یا بیش تر برآورد می شود، به پیشروی پرداخت. سپاهیان مغول با پشتوانه ای قوی سازمان یافته بود، تا بتواند هزاران مایل دورتر از قرار گاه خود به حملات ادامه دهد. حملات و عملیات آنان بر اساس آگاهی از نقاط ضعف طرف مقابل و رخنه در این نقاط ...
 
آن ها در ظاهر به هزار اطوار بالا نشینی متوسل می شوند، با نیشخند به یکدیگر دل گرمی دهند که این مباحث و مداخل جدید قابل اعتنا نیست، قدرت حذف پذیرفته های پیشین را ندارد و دل خوش اند که این هیاهو موقت است و بی توجه به زبانه های آتشی که هفت سال است دائما سرکش تر می شود، در حال گریز از لهیب آن، به ...
 
پس، از تعارفات دست بشوییم و به تعقل روی آوریم. از یک شیرازی الاصل صاحب عنوان و با کرامت های مکرر، که به حکم مسئولیت های اش در مراکز فرهنگی فارس، لاجرم حجره داری زبان و بزرگان و بناهای فارس می کند و خود را کباده کش نام آوران و شیرین زبانانی می داند که گمان دارد در اقلیم فارس دفن شده ...
 
در مورد املای واژه ها نیز همیشه از املای درست تر که بیش تر در دست نویس های کهن تر یا معتبرتر آمده است و بی هیچ گمانی املای زمان فردوسی بوده است، پیروی کرده ایم، ولی همیشه املای دیگر را هم در جزو نسخه بدل ها ثبت کرده ایم. برای نمونه: شست به جای شصت، تشت به جای طشت، در زمان ...
 
به نظر می رسد هنوز کسانی به عمق و اهمیت مباحث تازه گشوده در موضوع تاریخ ایران اسلامی، پی نبرده و ماهیت و محتوای این گفت و گو را درک نکرده اند که با ارائه ادله و اسناد متنوع و در حوزه های مختلف، می کوشد عواقب رخ داد پلید پوریم را، آن طور که واقع شده، ترسیم و اثبات کند و نشان دهد بروز آن نسل کشی عظیم، نه فقط تا اسلام اثر حضور آدمی را از این سرزمین برانداخت که تا قرن یازدهم هجری نیز برقراری تحرک اجتماعی و اقتصادی و سیاسی و فرهنگی برای مهاجرین به این سرزمین را ناممکن کرد ...
 
اگر مردمی را، درموضوع شناخت خود و درک یکدیگر، چنان سرگشته و انگشت به دهان می بینیم، که هرکسی می تواند با توضیح کوچکی به ذهن شان بنشاند که بنیان دانایی را در جهان قوم و فرقه ای از آنان پی افکنده، یا آن دیگری در گوش شان بخواند که هنر فقط در جهان نزد آنان ودیعه بوده، که کریمانه اندکی به این وآن بخشیده اند
 
به دید نو اندیشان و اصحاب خرد، اینک که هیچ کس نتوانست برگی دست نوشته به زبان فارسی را آدرس دهد که تاریخ تحریر ماقبل قرن پیش آن را آزمایشگاهی تایید کرده باشد، پس این مبحث را می توان به سود نظریات مطروحه در این مقال، بسته گرفت و باور و قبول کرد که کتاب شاه نامه تدارکی از دوران جدید است و اگر بخواهم کار را بر آنان آسان گیرم و از سرگردانی و صرف وقت درکتاب خانه ها و آزمایشگاه های تشخیص نجات دهم ...
 
بر صفات تلخی و تندی که بر حقیقت نهاده اند، با مشاهده بهت زدگی خموشانه ای که بر عرصه روشن فکری و مسئولین فرهنگی و صاحبان نظر و عقیده کنونی حاکم شده، باید صفت و عارضه دیگری افزود و یاد آور شد شدت امواج و اصوات حقیقت، هر قدر با ملایمت بیان شود، گوش هایی را که به شنیدن آن عادت ندارند، بلافاصله کر می کند و به اطوارهایی وا می دارد که گویی چیزی به سمع مبارک شان نرسیده است...
 
اگر مدعی شوم نمونه ای از کتاب به خط و زبان فارسی با زمان تحریر ما قبل سه قرن پیش نداریم و خواستار آن شوم که مراکز مسئول، به گزینش خویش، هر کتاب هزار، نهصد، هشتصد و هفتصدو ششصد و پانصد و چهارصد  ساله به خط و زبان فارسی، با متن شعر و نصیحت و عرفان و اندیشه، که بر صحت آن سوگند می خورند و بر اصالت آن اطمینان دارند، از جمله قرآنی ترجمه دار را، برای تایید قدمت، به آزمایشگاه تشخیص بفرستند ...
 
این مباحث نه چندان ضرور، برای ارائه به آستان خرمندان و خبرگان را، با قصد به راه و بر سر عقل آوردن کسانی ادامه می دهم که در اندازه ی ادراک مبانی، رشد نکرده اند؛ نمی توانند پیش نیازهای هر شرایطی را درک کنند، بفهمند که نگارش کتاب در جامعه ای بدون نشان اشرافیت و حاکمیت و تولید و توزیع، مثل راه رفتن روزانه و دائم و در تمام عمر، بر دست ها، ناممکن است و حتی با ارائه نمونه هایی چند از گستره شیادی های انجام شده در دو برهه تاریخ پیش و پس از اسلام ایرانیان، باز هم به اداهای بچگانه و ایراد های بنی اسراییلی خویش آویزان اند و از آن که راهبران و در واقع به چاه اندازان این گروه، جز چند نامی در داخل و خارج ایران نیستند، پس چنین پیش آمده که تایید مطلب خویش را از زبان خبرگان خیالی آن ها نیز بازگو کنم، تا اگر بر لجاجت باقی بمانند، بدانیم به صورتی جاویدان و علاج ناپذیر، شیدا و دل بسته دستورات و درخواست های کنیسه و کلیسا شده اند؛ اگر با فرضی کم رنگ، بزرگان و کوشندگان شان را نان خوران همان مراکز نیانگاریم.
 
آنان بدین سبب، سراسیمه و هراسان، از ورود به مباحث بنیانی می گریزند، که از حقیقت به خوبی آگاه اند و می دانند در سرزمینی تا دوران صفویه، فاقد زیربنای تجمع و تولید، شهر و بازار و حمام و کاروان سرا و پل و بناهای حکومتی و اشرافی و دیگر نشانه های وجود و تجمل، هر گونه گفت و گو از تظاهرات فرهنگی، در قرون نخست و میانه اسلامی، از جمله و به خصوص تالیف شاه نامه، به مطایبه می ماند و درگیری با موضوع و مبحث آن، موجب رسوایی و شکست مدعیان می شود...
 
با این مقدمه و از آن که بررسی مینیاتورها و مینیاتوریست های شاه نامه ها و دیگر کتب منتسب به دوران مغول و هلاکو وتیمور، بدون رسیدگی به شاه جعل این دوره، یعنی شاه نامه بایسنغری، نیمه کاره می ماند؛ چنان دیدم که پیش از عبور از این مباحث، اجمالا به کار این نمونه و نهایت هنرمندی کلاشان یهود در سرکیسه کردن جماعت ساده لوح باستان پرست ایرانی وغیر ایرانی، نظر اندازم، که در راس شان خود بزرگ انگاری چون محمد رضا شاه قرار داشت و این کتاب تی تیش مامانی تازه ساز را، که وصف عاشقانه خان بابا بیانی، خود میدان تاثیر گیری از آن را بیان می کند...
 
نتیجه کوشش و کار برتلس، حقیقت هول آوری را بر مبلغان ومولدان شاهنامهآشکار کرد: دورانشناسی شاهنامه منطبق بر ادعاهای قدمت آن، مستند مطمئن ندارد و گرچه عرصه را چنان در اختیار خویش میدیدند که تصور احتمال تشکیک در حماسه سرایی با نام فردوسی و کتاب کشک سابی او را نداشتند، اما از آن که چهار نسخه مورد رجوعبرتلس، چندان بیاساس مینمود، کهنخستین معترضو معترف به بی پایگی آن ها شخص برتلس بود و اعترافات او و اظهارات کمیسیون انتشار متن انتقادی شاه نامه...
 
اعصاب شان متشنج است، بی ملاحظه و مکث و محابا ناسزا می گویند و بهتان می زنند، از وحشت ریزش کامل سقف آن بنای سراپا دروغ بر سرشان، که تمدن ایران باستان و ایران اسلامی قبل از دوران صفوی نام داده اند، در این سرما و سوز، ناگزیر به زیر آسمان باز پناه برده اند، از تمام جوانب دیده می شوند و با وجود هزار گونه گریم آزاد اندیشی و انتساب خود به محیط به ظاهر دموکراتیک دانشگاه های غرب، اینک از بسیاری درماندگی و به سبب ناتوانی مطلق و محض در مقابله قلمی...
 
معلوم شد نسخه شناس معروف ایران، ایرج افشار، در سال ۱۳۵۵، از میان بیش از هزار دست نویس قدیم، که خود آمار داده است، فقط آدرس دو نسخه پیش از صفویه را می داند:نسخه موزه بریتانیا و نسخه معروف به بایسنغری.در این مرحله هنوز به درستی و نادرستی همین تشخیص مختصر و محدود او وارد نمی شوم و فقط نسخه های منتسب به پیش از صفویه را، با قبول اولیه ی اقوال در جریان، شمارش می کنم و شناخت فنی و توضیحات دیگر را به حوزه ی خود می برم که در پایان معلوم شود هیچ نسخه ای از شاه نامه نمی شناسیم و نداریم که اثبات نگارش پیش از صفویه ی آن، با اسناد درست، میسر باشد. مطلبی که صحت دریافت و بیان آن، با سایر نمایشات هستی اجتماعی ایرانیان، در دوران پس از اسلام، برابر است و معلوم می کند در سرزمینی که هنوز جاده و پل و کاروان سرا و بازار و آب انبار و حمام و مصلی و دولت و خدمات عمومی و اسلوب شهر نشینی نیست و اندک جماعت پراکنده آن، در قلاعی فراز کوه ها زیست می کنند...
 
ایرج افشار علاوه بر این که کتاب شناس زبده‌ای است، در محیط و خانواده‌ای سخت دل بسته ایران باستان پرورش یافته و نقل او را در این باب که ایرانیان و شیفتگان زبان فارسی و شخص فردوسی، از هزار سال پیش، در قهوه خانه‌ها و زورخانه‌های جهان، برای افزودن بر پهنای اندیشه‌ی انسانی خویش، شاه نامه می‌خوانده‌اند، در یادداشت پیش دیدید. هم او که با اشتیاق و ذوق زدگی نامتعارف، فردوسی و کتاب اش را هزار ساله می‌شناساند و به گونه‌ای حرفه‌ای و آموزش دیده و آکادمیک از فهرست‌ها و منابع معرفی کتاب‌های خطی فارسی خبر دارد...
 
در آغاز بگویم این مدخل نوگشوده و در میان، از فرط بدایت بیان، تنها به کار حقیقت طلبان و مترصدان دریافت و درخواست مباحث نوپخت کپک نازده می‌آید و به چنان ظرافت نظر می‌رسد که جز صاحبان حوصله و مایلان به حق را به خود نمی‌خواند و از آن که یقینا معجزه همین گفتار منفرد، آسیب‌های فرهنگی بدنمای بسیاری را علاج می‌کند، میکرب ومولدشان را می‌شناساند وراهی به دورانی جدید در منطق و مبحث شناخت می‌گشاید...
 
بررسی تاریخ ایران، از مبداء برآمدن اسلام، بی‌قبول عواقب پوریم و بدون منظور کردن فاکتور ناتوانی مطلق و فقدان کامل امکانات رشد و همآهنگی، در آغاز این دوره، از بی‌راهه می‌گذرد و به دروغ و افسانه ختم می‌شود. چنان که معلوم شد سرزمین خالی از جذبه جغرافیایی ایران، که قرن‌ها از مداخله نوسازانه آدمی محروم بود، زیر بنایی برای آغاز دوباره عرضه نمی‌کرد...
 
اشارات کتاب هیچ کس جرات ندارد، در میان شبه روشن فکران و شبه صاحب نظران و شبه مسئولان فرهنگی و شبه مراکز دانشگاهی و شبه گروه‌های تحقیقاتی و شبه روحانیون ایران هم مصداقی تازه یافته است. زیرا یهودیان، برای حفظ موقعیت و اقتدار و بقای ماسک مظلومیت دروغین بر سیمای قوم خود، برای تاریخ جهان و به خصوص مردم شرق میانه، که قتل عام پوریم را در میان آنان اجرا کرده‌اند، چنان گزافه‌های محکمی بافته، چندان دانه زنجیر دروغ دنبال هم کرده و به میزانی دلقک حقوق بگیر موید گفتارهای درهم و برهم خویش اجیر گرفته‌اند...
 
تنظیم این بررسی‌های جدید، براساس و با استناد به بقایای آثار و ابنیه تاریخی مانده بر زمین انجام می‌شود، که برای محقق وسیله رصد عمومی محیط و سنجش توان فنی و فرهنگی در اجتماع معینی است. مورخ قدرت دفاع جانانه از یافته‌های خویش را در برابر منکران و مدعیانی دارد که با مباحث نو، دچار مشکل عمده‌ای شده‌اند: نمی‌توانند بنای تاریخی جدید بسازند، بازمانده‌های کنونی را خراب کنند...
 
زمانی که این بررسی بسیار مفصل و متمایز به پایان رسید و به خواست خدا، با وضوح کامل و بی‌کم و کاست بر همگان معلوم شد که یهودیان در اقدام پلید پوریم و با قتل عام کامل مردم ممتاز شرق میانه، چنان ضربه‌ای بر پیکر تمدن و تاریخ بشر وارد آوردند که آدمی، در عین نادانی به منبع این آسیب عمومی، هنوز در حال پرداخت تاوان و رفع ضایعات آن است؛ آن گاه با گذشت زمان، شاید سپاهی از محققان نواندیش پدید آیند تا به تدریج و در کوششی مشتاقانه و مدام، بر مبنای داده‌های این تجسس تازه، کارنامه سیاه حضور یهود در جوامع بشری را بگشایند...
 
باید درباب قلاعی که به دنبال طلوع اسلام در این آب و خاک ساخته‌اند بیش‌تر بدانیم، که نمایش علائمی از نخستین تحرک دوباره انسان در سرزمین ایران، پس از قرن‌ها سکوت و برگ ناآلوده به دروغی از تاریخ پس از اسلام ایران را گزارش می‌دهند. مشکل پژوهش در باره‌ی تاریخ بی‌نقاب ایران و شرق میانه در این است که پیش از این یادداشت‌ها، هیچ مدخلی را با فرض وقوع پوریم بررسی نکرده، آمار مورد نیاز برداشت از مظاهر زیستی متاثر از پوریم را ارائه نداده و محققی از این دریچه به مسائل تاریخ ایران، توجه و تمرکز نکرده است...
 
مدت‌ها پس از طلوع اسلام، زمانی که بانگ بلند و آرام کننده اذان، اندک اندک سایه‌های ترس و خرافه را از محیط شرق میانه و اطراف آن دور می‌کرد، به تدریج و با تردید و تعلل و تاخیر، گروه‌های کوچکی از حوالی و همسایگان، پس از قرون متوالی، به خاک خالی مانده و به ظاهر نفرین زده‌ی ایران، از چهار سو کوچ کردند و آن یهودیان لجوج ایستاده در برابر پیامبر نیز، که با غیظ تمام، شاهد پیروزی و پذیرش اسلام، از سوی مردم ممتاز این خطه و باز سازی و تجدید حیات شرق میانه، در روشنی تابناک قرآن بودند...
 
ناگزیر و برای تطبیق دشوار تفهیم این مطالب کلان، با اندک توان دریافت مدعیان، این تجسس تاریخی شیوه و زبان خاص خود را، برای جلب توجه کسانی یافته است که مبانی را به آسانی درک نمی‌کنند. مثلا نخست، به هر وسیله، عرضه و اثبات می‌کنم که ساخت مجموعه‌ی تخت جمشید، به دنبال قتل عام پوریم، از آن که بومیان سازنده و دست به کار تدارک آن بنا هم مشمول آن کشتار شده‌اند، نیمه تمام مانده و قرار ملاقات‌های بین المللی و برگزاری مناسبات ملی و آتش سوزی اسکندری در آن محوطه در اصل نیمه ساخت، مطابق موازین عقل، ممکن نبوده است، آن گاه نتیجه...
 
در تجسس‌های بنیانی، از عمده حرکت می‌کنند، بنا را بر اصلی اثبات شده می‌گذارند و تناقض‌های مزاحم و معدود را مانع نمی‌شمرند. مثلا اگر قبول کرده‌ایم که هرکس به طور ژنتیک نقش سرانگشت ویژه‌ای دارد، بر فرض یافت شدن دو اثر همسان، اصل ابطال نمی‌شود، بل در بروز این استثنا یا باید به دنبال کشف حقه بازی تازه‌ای بود و یا علت این رخ داد ژنیتیکی غیر معمول را جست و جو کرد. چنان که انسان با فیزیک معینی به دنیا می‌آید و در موارد معدود، با ظواهری غیر معین و نامانوس...
 
تضاد پدید آمده میان نو داده‌های این یادداشت‌های جدید و تصورات تاریخی - اجتماعی پیشین، در هر زمینه، سیمای آشکار و عبوسی به خود گرفته و به صحنه جدال دانایی و تعصب و دو راهی تصمیم بدل شده است و اگر خدا بخواهد به جایی کشیده خواهد شد که ندیده انگاری در باب این داده‌ها بر هیچ کس، که در مسیر آگاهی از آن قرار گیرد، میسر نباشد. به زودی و به یاری خداوند، به مقطعی خواهم رسید که خواننده این سطور را به صف بندی معینی می‌برد...
 
ذخیره کردن آب مورد نیاز شرب و شست و شو، تقریبا در تمام سطوح جغرافیای مرکز و جنوب و شرق ایران، بخش عمده‌ای از نخستین تدارکات مورد نیاز برای سامان و سازمان دادن تجمع‌های شهری، رفع احتیاجات بین راهی، امورات درونی کاروان سراها، باراندازها، منازل مسکونی، معابد، مساجد، کارگاه‌های تولیدی و نیز آبیاری محیط گیاهی منضم به آن‌ها است و ساختمان آب انبارها در زمره نخستین مستحدثات عمومی و خصوصی قرار می‌گیر...
 
سه سالی قبل از کتاب من، در نقد زندگی نامه متعارف سعدی، با نام مگر این پنج روزه، استاد و محقق ممتاز، فیروز منصوری، نقد کتاب سفر نامه ناصر خسرو را منتشر کرده بودند که در نوع خود پیش تاز شمرده می شوند. آقای منصوری، به شرحی که می آورم، در تدوین کتاب با ارزش خود بسیار محتاط عمل کرده و صراحت دارند که منظورشان از عرضه نقد، تنها رد انتساب تالیف سفرنامه بوده است، نه تردید در موجودیت و مقام ناصر خسرو...
 
باز سازی ویرانه‌های دو هزار ساله ایران، بازمانده از آسیب پوریم، آبیاری زمین خشکی به قطره‌های باران مدیریتی نو اندیش بود. این که ابرهای این ریزش از کجا می‌رسید، بحثی است که به خواست خداوند و به استمهال اجل، در پی این همه خواهد آمد و خواهم گفت که منظور از ظهور مغول و ایلخانی و تیموری در ایران، چه مضمون و محتوایی دارد و موجبات کدام دگرگونی بنیانی را فراهم کرده است. انقلابی که حاصل مدیریت کسانی بود ...
 
این مطالب برای تحریک تفکر است و نه ابراز تعجب! اگر کسانی هنوز افسانه‌های شاهنامه و هرودت و مطالب کتاب‌های سیره را می‌پسندند و دل خوشانه در حصار این قصه‌ها و دیگر ردیف‌های موازی آن مانده‌اند، که مثلاً گرچه بر شانه‌های ضحاک دو مار مغز آدمی خوار می‌زیسته، ولی او هزار سال سلطنت کرده، یا رایحه شتران سپاه کورش اسبان کرزوس را رمانده، یا زخمی کردن گاو آپیس در مصر، کمبوجیه را به دیوانگی کشانده، یا شیهه اسب، داریوش را به سلطنت رسانده است، زیرا ظاهرا این گروه برای تعیین تکلیف با تاریخ، زبان حیوانات تاریخ ساز را به‌تر درک می‌کنند و کوشش آدمی در تبلیغ و تبیین حقیقت به آنان بی‌حاصل می‌نماید...
 
اینک به نقشه استان خراسان، همراه نشانه کاروان سراها، پیش از تقسیم بندی‌های جدید استانی رجوع می‌دهم. ۱۳۰ کاروان سرا در مسیرهای مختلف و در نظم منطقی قرار دارد، که از آن میان تنها ساخت سه کاروان سرا را به پیش از صفویه برده‌اند: رباط سپنج، رباط شرف و رباط چاهه، که باز هم یا کاروان سرا و یا قدیم‌تر از عهد صفوی نیستند، زیرا در زنجیره کاروان سراهای میان شهری، وجود تک ساختمانی کهن، بدون نمونه‌های دیگری در فواصل منظم، کاروان سرا شناسایی نمی‌شود.
 
اینک که فرصتی فراهم است، تفسیر بیش‌تری بر شمای کاروان سراهای موجود در ایران بگذارم و نگاه کاونده‌ی تیزتری بر آن‌ها بیاندازم، که قریب به تمامی را، در دو سه قرن اخیر ساخته‌اند. اکنون و در بحث موجود نمی‌خواهم به آن جان مایه‌ی صفویه وارد شوم و بگویم بر اساس چه تحول و تدبیر و تمهید و توسل، سر زمینی که بر اثر وسعت نسل کشی پوریم، بیش از دو هزاره خاموش بود، ناگهان به این همه راه و کاروان سرا و مراکز تولید و توجه به هنر و ساخت مساجد و خانه و باغ‌های با شکوه و غیره و غیره رسید، که یافتن خوشه و خشتی از آن‌ها، در ماقبل صفویه، به دشواری و ندرت بسیار هم ممکن نیست...
 
اگر در پایان این گروه یادداشت‌ها، که ناگزیر و به سبب وسعت نظر مخصوص در مراکز تصمیم گیری فرهنگی این جمهوری، از جمله و به خصوص در وزارت ارشاد اسلامی آن، علی البدل ادامه‌ی انتشار مجموعه کتاب‌های تاملی در بنیان تاریخ ایران قرار داده‌ام، هنوز در صف مرددین باقی مانده و نپذیرید که سطر و برگی از آگاهی‌های کنونی ما در باب تاریخ ایران، از مبداء پوریم تا ظهور صفویه و زندیه و افشاریه و محمد حسن قاجار و انقلاب مشروطه و دوران رضا شاه و حوادث ماجرای نفت و غیره، منطبق با حقایق و همسان با واقع امور نیست، پس بدانید در زمینه و زمره مشتاقان دریافت حقیقت نیستید، بدون دروغ‌های موجود بی‌مایه می‌مانید و جرات نگاه به خویش در آیینه‌ی بی‌غبار تاریخ را ندارید. اما اگر قانع شدید که مرکز بزرگ کنیسه و کلیسا، از جمله و به خصوص در تدارک و تعریف یک تاریخ مملو از مجعولات، ما را بازیچه امیال خویش، به قصد ایجاد غروری کاذب قرار داده‌اند، که اصلی‌ترین سبب ایجاد اختلاف داخلی و منطقه‌ای و منبع جدایی از دیگر همسایگان مسلمان و موجب تصورات شلم شوربای شاه نامه‌ای شده است، پس به جنبشی بپیوندید که به مدد الهی، آتش آشنایی با حقایق تاریخ ایران را در جان‌های مشتاق بسیاری شعله ور کرده و نزدیک‌ترین راه ستیز با اورشلیم و اذناب و ابواب اش را، مقابله با دروغ‌های آنان در موضوع تاریخ شرق میانه، یعنی توطئه‌ای می‌دانند که تا آرنج عالی رتبه‌ترین مراکز و مسئولان در دانشگاه‌های غربی و نواله خواران داخلی آنان را، به خون این فریب کاری فرهنگی و گردن زنی حقایق مربوط به هستی و هویت و فرهنگ ایرانیان، آلوده است...
 
مامون همین که به یاری طاهر و یاران او به خلافت رسید، در سال ۲۰۵ هجری طاهر را به پاس خدماتش به حکومت خراسان منصوب کرد. طاهر یک سال بعد نام مامون را از خطبه انداخت و دعوی استقلال کرد. در سال ۲۰۷ هجری طاهر در مرو درگذشت. چنین مشهور است که مرگ او در شب همان روزی روی داد که دستور داده بود خطبه به نام خلیفه خوانده نشود...
 
به ملاحظه معده‌های ضعیف و ثقیل و زخمی شده، ناشی از تناول مداوم دروغ، تاکنون معمول و روال نبوده است که انبوه یافته‌های هول آور تاریخی و فرهنگی تازه به دست آمده را، یکجا عرضه کنم. چرا که می‌دانم بسیار کسان نه فقط تحمل هضم این خوراک فراوان را ندارند، بل چنان که آشکار می‌شود، جلا و درخشندگی ظاهر این حقایق نیز، چشم‌هایی را خیره، چهره‌هایی را درهم و خشن و اخلاق‌هایی را چاله میدانی کرده است. به این نشان باید بر این دست نظر داران متفرعن و نادان، نور را روزن به روزن بتابانم، داروی تلخ این دانسته‌ها را قطره قطره به کام شان بچکانم و مائده آگاهی را ذره ذره به حلق شان بریزم تا بلع آن را از عهده برآیند و امید را به آینده‌ای ببندم که شکوفه‌های هوشیاری کنونی بار دهد، مدخل‌ها و دعوت‌های سرنوشت ساز مجموعه «تاملی در بنیان تاریخ ایران» و تذکرات مندرج در یادداشت‌های «اسلام و شمشیر» و نیز این سلسله یادداشت‌های جدید، مردم ممتاز و در زیر آوار دورغ مانده‌ی شرق میانه‌ی جاوید را به خود آورد.
 
 قبلی  1  2  3  4  5  6  بعدی 

نمایش :  251 / 293 

 کل 293
 
 

کلیه حقوق مندرجات این صفحه برای وب سایت ` حق و صبر ` naria.asia محفوظ است.

طراحی و راه اندازی،
گروه برنامه نویسی تحت وب بنیان اندیشان