آشنایی با ادله و اسناد رخ داد پلید پوریم
مدخلی بر ایران شناسی بی دروغ و بی نقاب، ۱۴
باید درباب قلاعی که به دنبال طلوع اسلام در این آب و خاک ساختهاند بیشتر بدانیم، که نمایش علائمی از نخستین تحرک دوباره انسان در سرزمین ایران، پس از قرنها سکوت و برگ ناآلوده به دروغی از تاریخ پس از اسلام ایران را گزارش میدهند. مشکل پژوهش در بارهی تاریخ بینقاب ایران و شرق میانه در این است که پیش از این یادداشتها، هیچ مدخلی را با فرض وقوع پوریم بررسی نکرده، آمار مورد نیاز برداشت از مظاهر زیستی متاثر از پوریم را ارائه نداده و محققی از این دریچه به مسائل تاریخ ایران، توجه و تمرکز نکرده است؛ پس همه چیز را باید از آغاز و دوباره بخوانید و گرچه سرانجام کسانی، به سبب باور ساده لوحانه پیشین، دچار بیزاری از خویش میشوند، اما برای علاج سوداهای ناسالم و سرسام آور کنونی، چارهای جز سریع و لاجرعه سرکشیدن این داروی تلخ حقیقت نیست، زیرا دروازه ایران شناسی رسمی و موجود بر این روال و پاشنه میگردد که هر چاله معمول و یا سنگ چین منادی و معرف عقب ماندگی و جعل، از قماش و قبیل پاسارگاد را، با هیاهوی فراوان، نشان تمدن باستانی و ممتاز ایرانیان میدانند، یهودیان سریعا به ثبت جهانی میرسانند و ناواردان هندوانه در بغلی را وا میدارند تا با ورم تاریخی، کنار هر سنگ چکش خورده ای، بیآن که هویت آن را بشناسند، یقه درانی کنند، نطق ملی سر دهند، سرسره بازی باستانی به راه اندازند، خود را به بهانههای خنده دار، طلب کار جهانیان بگویند، دست هایشان را برای تصرف داراییهای عهد باستان دیگران، بر سبیل مالیخولیاهای خام، تا آن سوی صحرای شمال آفریقا دراز کنند و ظاهرا این مصیبتی است که بیش از همه بر سر مردم ما فرود آوردهاند!
این جنگل عظیم ابنیه کهن تاریخی، که دوربین عکاس قادر به ثبت عرصه آن نبوده و تخت جمشید در برابر آن جز مخروبه مضحک نیمه کارهای نیست، فقط گوشهای از بقایای معماری یونانی- سلوکی در پالمیرای سوریه است، که افزون بر دوهزار سال، با ابهت نخستین خویش برپاست. درباره تاریخ ساخت این مجموعه، باز هم مورخان پیرو کنیسه، سخنان سر در گم زیاد به زبان و قلم آورده و سرانجام نیز در نهایت نادانی بنای آن را، گرچه هر انحنا و درگاه آن با فصاحت تمام از هنر و معماری هلنی میگوید، به سلسله اشکانیان نسبت دادهاند که آنان را بیابان گردانی بیسر و سامان میگویند، هر چند در سراسر ایران یک درگاه از این قبیل به یادگار نباشد!!! بیتردید سازندگان آن امپراتوری بیبنیان، که سکههایی به زبان یونانی با تاریخ گذاری سلوکی و ستایش خدایان هلنی و شعار زنده باد یونان را، به نفع پارتها مصادره کردهاند، جز این چارهای نداشتهاند که گوشهای از معماری هلنی منطقه را نیز برای تطبیق با سکههای عاریه ای، صاحب شوند و تمام این زبالهی واریز شده بر اسناد واضح تاریخی را، تنها از آن روی بر سفرهی ناداناییهای باستانی ایرانیان گذاردهاند تا تعریف پیشینهی این مردم، چنان شکل بگیرد که تصویری از آدم کشی پوریمی یهودیان، که منجر به سکوت مطلق و متمادی و غار و قلعه نشینی وارد شوندگان پس از اسلام بر این سرزمین شد، به نمایش عمومی درنیاید و مخفی بماند‼!
و این هم نمونهی بسیار کوچک دیگری، از مجموعهای بیانتها از ابنیه سلوکی، بنا شده در پترای اردن، با نام قصر صخرهای که یکپارچه، از شکم قوز سنگی عظیمی از مرمر سرخ بیرون کشیده و به تعریفی هنرشناسانه و نه تاریخی، در مستند ممتازی که از تمام آن بنا موجود است؛ زیبا و ظریف و در عین حال پیچیدهترین ابنیه سنگی ساخت دست بشر، در تمام ادوار و در سراسر دنیا نامیدهاند. از قبیل چنین آثار معماری هلنی، قصرها، معابد، ورزشگاهها، که سادهترین آنها تیسفون در اطراف بغداد است، در گستره وسیعی از ترکیه تا لبنان و سوریه و اردن و مصر و جزایر مدیترانه و شمال آفریقا، با تنوع و شکوه ممتاز، چندان فراوان است که مثلا موزه طرابلس پایتخت لیبی جز بقایای حضور یونانیان و رومیان در شمال آفریقا چیز دیگری برای نمایش ندارد و بدانید ترکان و لبنانیان و سوریها و اردنیها و مصریها و مراکشیها و لیبیاییها، ذرهای ادعای بومی و قومی و ملی نسبت به این بقایا ندارند، با کمال احترام و حافظانه آنها را هلنی و سلوکی میشناسند، نام شهر اسکندریه را مثلا با فرعونیه یا فرعون آباد تعویض نمیکنند، ابنیه بیبدیل هلنی ترکیه را به عثمانیان نمیبخشند و هیچ عربی گمان نمیکند که قصر سرخ پترا را اجدادش ساختهاند؛ چرا که ظاهرا ویروس این بیماری کشنده شعور را، تنها به ذهن مردم ما وبه دست چند یهودی استاد در فن جعل و دروغ، تزریق کردهاند و در نتیجه قرنی است گرفتار در تب تاریخی شدید، هذیان گویان، بر ارابه باد سواریم، با خیالات خوش باستان ستایانه، در دو هزاره موجودیت سرشار از افسانه و افسون نادرست و ساخت یهود، از پوریم تا صفویه سیر میکنیم، تا مگر در اندیشه و علت یابی این همه مخروبه به جا مانده از هستی کهن این سرزمین نباشیم، احساس خلاء تاریخی نکنیم و پرده از رسوایی یهودی پوریم برنداریم!
در یادداشت پیش با اوضاع واقعی نخستین تدارکات و تحولات پس از حضور مجدد انسان در ایران، به دنبال طلوع روشنایی اسلام، تا قرون متمادی پس از آن، با خبر شدیم و مهاجرانی را شناختیم که از وحشت ابتلا به تجدید سرنوشت کسانی که پیش از آنان، در ویرانههای وسیع و بیحساب اطراف میزیستهاند، خود را به بلندیهای دربستهای رسانده و کشاندهاند که مقصد اصلی برآوردن آنها تدارک وسایل و سامانی برای قطع ارتباط مدافعانه با دیگران، در قلاعی از نظر معماری مستحکم و مقاوم در برابر تخریب زمانه و هجوم دشمن بوده است. اما با تمهیدات و تدارکات جدا سرانه عمدی آنان آشنا نخواهید شد، مگر شرح نمونههایی را، مثلا در آذربایجان و از جلد ششم مجموعه «دائرة المعارف بناهای تاریخی ایران در دوران اسلامی» ارائه دهم:
«قلعهی آغجا، ورزقان: دسترسی به قلعه آغجا از طریق جاده معدن مس امکان پذیر است. این قلعه نسبت به جاده مزبور حدود ۵۰۰ متر ارتفاع دارد و به جز بخش جنوبی آن، در جهات دیگر پرتگاه بوده و با درختان جنگلی پوشیده شده است. تنها جهت جنوبی قلعه سطح شیب دار و قابل دسترسی دارد و احتمالا دروازه اصلی قلعه نیز در همین سمت قرار داشته است.
قلعه آق گنبد، جزیره اسلامی: بنای اولیه قلعه به قرون نخستین اسلامی برمی گردد. از این قلعه امروزه آثار چندانی برجای نمانده، شاید شهرت مدفون شدن گنجینه هولاکوخان مغول، ویرانی گسترده این بنا را سبب شده است . سه جانب این قلعه به پرتگاه منتهی میشود که این مسئله دفاع از قلعه را آسان میکرده است. در بخش جنوبی قلعه بقایای دیوار سنگی به عرض یک متر و ارتفاع باقی مانده ۳ متر دیده میشود.
قلعه آوارسین، کلیبر: صخرهای که قلعه بر بالای آن ساخته شده، بر تمام نقاط پیرامون اشراف دارد. بر فراز این صخره، قلعه در جهت شرقی ـ غربی و به ابعاد ۴۵×۲۵۰متر ساخته شده که امروزه بقایای دیوارها، برجها و تاسیسات داخلی آن بر جای مانده است. ضلع جنوبی قلعه مشرف به درهی بسیار عمیقی است و سه جانب دیگر آن نیز به پرتگاه منتهی میشود. دسترسی به داخل قلعه از جهت شمالی و از داخل جنگل است. در این مسیر تعداد۳۴ عدد پلکان درقسمت شرقی دیواره صخرهای کنده شده است. این راه پله تنها راه بزرو مانندی است که به درب اصلی قلعه منتهی میشود.
قلعه بابک، کلیبر: مرتفعترین قله این بخش حدود ۳۰۰۰ متر ارتفاع دارد. درههای عمیق و گردنههای صعب العبور و خطرناک و پوشش جنگلی انبوه از دیگر ویژگیهای این بخش از آذربایجان است. احداث قلعهای نظامی و پناهگاهی مطمئن در این نقطه کوهستانی که دسترسی به آن، به ویژه برای لشکریان دشمن بسیار دشوار است، مطمئنا با مطالعه و بررسی صورت گرفته است، چرا که حفاظت از این قلعه با تعداد کم نیرو امکان پذیر بوده است.
قلعه بختک، ملکان: قلعه بر بالای صخره سنگی که وسعت چندانی ندارد، به صورت شمالی ـ جنوبی ساخته شده و دسترسی به سطح آن تنها از طریق باریکه راهی خطرناک که به صورت راه پلهای در صخره کنده شده، امکان پذیر است. جهات دیگر این صخره پرتگاه و دیواره صخرهای است. راه پله مذکور متشکل از ۲۵۰ پله است که طول آنها در نقاط مختلف بین یک متر تا ۲۰ سانتی متر و ارتفاع هر کدام از آنها از ۳۰ تا ۱۰ سانتی متر متغیر است. موقعیت قلعه بر روی این صخره به مدافعان آن این امکان را میداده تا با نیرو وامکانات اندک ازقلعه در برابر دشمنان دفاع کنند.
قلعه یکان، یزید قلعه سی، کلیبر: وضع طبیعی صخره و طرز وقوع آن و همچنین دیوارههای غیرقابل نفوذ، مکان مناسبی را برای ساخت قلعه و پناهگاه نظامی فراهم آورده است. کوه قلعه پیکان در قسمت شرقی و جنوبی خود دارای دیوارههای غیرقابل نفوذی است و تنها یک معبر از سمت شمال غرب دارد. قسمت فوقانی کوه به صورت سه سطح یا طبقه است که در هر سطح تاسیسات دفاعی ساخته شده است. در بلندترین طبقه، باروی قلعه دور تا دور لبه کوه را فرا گرفته است.
قلعه دختران ملکان: قلعه دختران ملکان بر بلندای چندین قله که به شکل نعل اسبی به هم پیوستهاند و دهانه آن به سمت جنوب است، قرار دارد. ارتفاع کوه و قلعه روی آن در قسمت دهانه کمتر است و این ارتفاع با شیب تندی تا قسمت مرکزی افزایش مییابد. شکافهای صخره در این قلعه با سنگهای تراشیده و به ابعاد مختلف مسدود شده است.
قلعه سنگ، داش قلعه ضحاک، عجب شیر: تنها یک راه دسترسی از جانب شرقی و پشت روستای بازار دارد و بقیه جهات آن پرتگاه بوده و بدون تجهیزات کوهنوردی غیر قابل صعود است. با توجه به این وضعیت قلعه در جهات مختلف نیازی به برج و بارو و استحکامات اضافی نداشته و بقایای برجهای موجود نیز عمدتا جهت دیده بانی است.
قلعه سنگ، میانه: قلعه سنگ در زمینی به مساحت ۵ هکتار و بر روی صخرهای که صعود به بالای آن تنها از جانب شمال غربی امکان دارد، ساخته شده است. در این سمت با کندن پلکانی در بدنه صخره ای، دسترسی به بالای صخره را ممکن ساختهاند.
قلعه علی بیک، علمدار: ساختمان قلعه علی بیک بر پستی و بلندی کوه گونهای بنا شده که دسترسی به آن غیر از دو راه کوهستانی، غیر مقدور است. مصالح مورد استفاده در قلعه، سنگ لاشه و به مقدار کمتری سنگ تراشیده با ملات ساروج است.
قلعه قهقهه، اهر: ازدرگاه قلعه که دامنه آن کوه است تا فراز قلعه راهی است سر بالا تا نیم فرسخ در غایت تنگی که عبور یک سوار از آنها در نهایت دشواریست، که یک نفر مانع خروج کثیر میتواند باشد.
قلعه نودوز، قلعه داغ، اهر: دسترسی به این قلعه تنها از یال شمالی کوه امکان پذیر است که با ایجاد دیواره بلندی این راه مسدود شده است.
قلعه بردینه، بوکان: قسمت فوقانی تپه، صخرهای است و دسترسی به بالای آن تنها از یک جهت امکان پذیر است. در این جهت با ایجاد راهی به دروازه قلعه که به صورت راه پلهای در صخره کوه تراشیده شده، میتوان رسید.
قلعه جم جم، ارومیه: بقایای این بنا بر فراز کوهی در ۲۶ کیلومتری شهرستان ارومیه و بر سر راه این شهر به اشنویه و در نزدیکی روستاهای تفمترو، بزرگ آباد و پولاوده واقع بوده و به نامهای «شهر خرابه»، «قلعه خرابه جم جم» و «قلعه خرابه دمدم» نیز شهرت دارد. طول قلعه در حدود یک کیلومتر و عرض آن در حدود ۳۰۰ متر و ارتفاع آن از سطح جلگه در حدود ۲۰۰ متر است. دیوارههای صخرهای کوه حفاظ طبیعی برای قلعه به وجود آورده است. از این قلعه میتوان تمامی مناطق پیرامون را تا مسافت بسیار در معرض دید قرار داد. صعود به قلعه دم دم از طرف جنوب و شمال تقریبا محال است، زیرا این دو جبهه از تخته سنگهای عظیم و یکپارچه با درههای عمیق تشکیل یافته است... قلعه مذکور بر بالای کوه بلندی از سنگ یکپارچه طولانی کم عرض واقع شده که سطح آن پشت ماهی است که طرف شمالی و جنوبی آن دره عمیقی است که از پایین به بالا جز با نردبان خیال نتوان رفت و از غایت ارتفاع محتاج به حصار نبوده و حصار نکرده، از دو طرف دیگر که عرض قلعه است شرقی آن در بلندی است که به جبال اتصال دارد و حصاری مرتفع و بروج عالی ساخته یک دروازه دارد و ضلع غربی آن به زمین نزدیکتر است و حصار استوار ترتیب داده یک دروازه در جانب جنوبی قلعه قرار دارد که از دروازه تا روی زمین راهی است در میان سنگ در نهایت تنگی و پیچ و خم که عبور یک سوار از آن جا به غایت دشوار است.
قلعه ساری قورخان، تکاب: بخش فوقانی تپهای که قلعه بر روی آن قرار گرفته به صورت صخرهای لخت است که تنها از باریکه راهی و با پلکان سنگی ایجاد شده در آن، به بالا میتوان راه یافت. اضلاع دیگر به صورت پرتگاه بوده و امکان صعود از آنها بدون تجهیزات کوهنوردی مقدور نیست. در نقاطی از این دیواره صخرهای که امکان نفوذ وجود داشته با احداث دیوارههای مستحکم، نفوذ ناپذیر ساختهاند.
قلعه کاظم داشی، ارومیه: بر سطح این قلعه که تنها از طریق یک ورودی و جاده سنگی به کنار دریاچه متصل میشود، بقایای ساختمانهایی از سنگهای بزرگ تراشیده به چشم میخورد. در بالای این قلعه همچنین حوضچهای به طول و عرض ۵/۲ متر و عمق ۸ متر وجود دارد که آب حاصل از بارندگی در آن جمع آوری میشده است.
قلعه ماران، نقده: سطح قلعه در حدود ۱۳۵ متر طول و ۵۵ متر عرض دارد. در قسمت غربی، دیوار صخرهای کوه به ارتفاع ۱۵ متر، حفاظ طبیعی برای این قلعه به وجود آورده است. بر طبق نوشته «تاریخ مفصل کردستان» امیر بداق بن میر ابدال در دوره صفویه ماران را در تصرف داشت و آن را تعمیر کرده است.
قلعه ارشق، مشکین شهر: قلعه ارشق از سه طرف به پرتگاه عمیق کوهستانی منتهی میشود و تنها از بخش شرقی میتوان بدان دسترسی پیدا کرد.
قلعه دیو، مشکین شهر: در قسمتی از کوه که مشرف به رودخانه و پرتگاه است، با ایجاد دیواری سنگی و پشت بنددار شکافهای طبیعی و حفرههای کوه را گرفته و مسدود ساختهاند. طول این دیوار در کل به ۵۰۰ متر میرسد. دیوار مزبور از تخته سنگهای فرم داده شده و به صورت خشکه چین ساخته شده است.
قلعه قشلاق زاخور، مشکین شهر: قلعه قشلاق زاخور بر روی صخره و در ارتفاع ۲۰۰ متری از پای کوه قرار گرفته و سه جانب آن به پرتگاه منتهی میشود و تنها از یک سمت و توسط راه صعب العبوری میتوان بدان راه یافت.»
آیا در این شروح جز سایه اصراری از روی ترس، در جدا سری و انفراد دیده میشود و اگر در قرون نخست اسلامی به جز این قلاع، مکان دیگری برای تمرکز آدمی در ایران نیست، پس چه گونه میتوان از چنین مجموعههای زیستی پرت افتاده و انزوا جو، سلاطین قدر قدرت شمشیر به دست فاتح هند و از چنین منافذ عبور مناسب گذر یک فرد، جنگ جویان بیشمار و در حیطهای فاقد یک مزرعه جو، گنجهای چند میلیون دیناری بیرون کشید و از چه طریق گستردن زبان یکسان و فرهنگ و هنر ملی در این واحدهای پراکنده و بیارتباط با یکدیگر، ممکن میشود که هر بخش آن از حاشیهای دیگر به ایران کوچیده و راهی به روی بیگانهای نمیگشایند؟ پس برای جواب حوصله کنید تا به خواست خدا، در مراتب بس شگفت آور دیگری از تاریخ بیدروغ ایران وارد شوم.
(ادامه دارد)