آشنایی با ادله و اسناد رخ داد پلید پوریم
مدخلی بر ایران شناسی بی دروغ و بی نقاب، ۲۰
ایرج افشار علاوه بر این که کتاب شناس زبدهای است، در محیط و خانوادهای سخت دل بسته ایران باستان پرورش یافته و نقل او را در این باب که ایرانیان و شیفتگان زبان فارسی و شخص فردوسی، از هزار سال پیش، در قهوه خانهها و زورخانههای جهان، برای افزودن بر پهنای اندیشهی انسانی خویش، شاه نامه میخواندهاند، در یادداشت پیش دیدید. هم او که با اشتیاق و ذوق زدگی نامتعارف، فردوسی و کتاب اش را هزار ساله میشناساند و به گونهای حرفهای و آموزش دیده و آکادمیک از فهرستها و منابع معرفی کتابهای خطی فارسی خبر دارد، سالیان پیش جزوهای برای یک فیلم تبلیغاتی اختصاصا در همین موضوع و با نام «شاه نامه، از خطی تا چاپی» نوشت که در دومین جشن طوس در سال ۱۳۵۵ با اصطلاح جدید و عجیب این روزها «رونمایی» شد! اصطلاحی که آدمی را به یاد مراسم سنتی شب زفاف میاندازد و چون غالب کتابهای اخیرا و مرتبا رونمایی شده، پسند اجتماعی ویژه پیدا نکردهاند، به نظر میرسد علی رغم بزک و دوزکهای متفرقهی قبلی و چنین رونماییهای تشریفاتی پر هزینه جدید، رونمایی شدگان مورد قبول داماد، که مردم باشند، قرار نگرفتهاند!
باری، انتظار بود نوشته چنین صاحب نظر و نسخه شناسی، در باب موضوع مورد پسند و علاقه اش، به میزان لازم جامع و کامل باشد که نیست و با متن مختصر و عجولانه و با اطلاعات اندک مواجهیم که مثلا تنها دو نسخه شاه نامه تحریر پیش از صفویه را آدرس میدهد و در صفحات آن جز «خبر نداریم» و «ندیده ایم» و «نمی دانیم» و «ممکن است» و «شاید» و «اما و اگر» نمیخوانیم، که به معنایی صداقت ایشان را میرساند. اشکال در این است که از نگاه منتقدان و خرده گیران، ابراز چنین صداقتهایی با اظهار چنان ستایشهایی از شاه نامه و فردوسی، همخوان و منطبق نمیشود.
«هیچ نمیدانیم نسخهای از شاهنامه که علی الظاهر در دیه باژ از آبادیهای طوس تهیه و به غزنین فرستاده و در آن جا به پیشگاه سلطان محمود غزنوی تقدیم شد، به چه صورت بود... به نقل مجتبی مینوی از روایات قدیم، چون کتاب بسیار مفصل و بزرگ بود به ناچار آن را در چندین مجلد، مثلا ۷ یا ۱۲ دفتر یا حتی ۲۰ دفتر، هر دفتر حاوی دو هزار و پانصد تا سه هزار بیت نویسانیده و ترتیب داده بوده است. به هر تقدیر تردید نیست که فردوسی خود دست کم یک نسخه از شاه نامه به دست خویش نوشته بوده است و مانند هر نویسنده و شاعری در آن تصرفات و کم و بیشیها کرده بوده است، اما بسیار جای افسوس است که ورقی هم از چنان نسخهای عزیز به واسطهی کثرت و سختی حوادث روزگار برای ما باقی نمانده است.»
(ایرج افشار، شاه نامه از خطی تا چاپی، صفحهی ۵)
یعنی این که در باب آن «کثرت حوادث و سختیهای روزگار» توضیحی بخواهید، از حمله مغول و هلاکو و تیمور ترک میگویند که بهترین شاه نامههایشان نیز به دوران همانها متعلق است!!؟ حالا نوبت من است که ندانم این دیه باژ در حوالی طوس و یا حتی خود طوس، اگر مقیاس را دهات و شهرکهای ایران عهد قاجار نیز بگیریم، در قرن چهارم هجری، با چه نیاز و از چه راه، استثنائا صاحب مکتب خانه و مکان پرورش ذوق شده، تا کسی چون فردوسی از آن برآید و مگر چه امکاناتی ذخیره داشته است که در آن کتابهایی با چنین مشخصات و صفحاتی نوشته شود و شاعر، این همه پوست آماده و مناسب نگارش را، که بیشک بهایی بارها بیش از تمام دارایی مفروض ده باژ میطلبیده، با کدام توان مالی و فنی و چه پیشینهی تولیدی در طوس و یا ده باژ و یا حتی غزنین به دست آورده است؟!!
«قدیمترین نسخهی شاه نامه: فردوسی در سال ۴۰۰ هجری از تحریر نهایی شاه نامه فارغ شد. قدیمترین نسخهی خطی موجود و شناخته شده از آن کتاب متعلق است به سال ۶۷۵، که اگر احتمال خدشهای در تاریخ کتابت آن نرود و همهی اوراق اش یکدست دانسته شود، نسخهای است که حدود ۲۷۵ سال پس از تصنیف اثر کتابت شده است. ناچار احتمال تصرفات و تصحیفات و تحریفات هم در آن میرود. این نسخه اکنون در موزهی بریتانیا نگهداری میشود، چند ورق اش به خط نستعلیق گونه است و بقیه به خط نسخ.»
(ایرج افشار، شاه نامه از خطی تا چاپی، صفحهی ۹)
معلوم نیست آن قید و شرط افشار در متن بالا که میگوید: «اگر همه اوراق آن یکدست دانسته شود»، در نتیجه گیری او چه تاثیری داشته، زیرا در عین حال که اوراق نسخه را یکدست نمیبیند، آن را قدیمترین نسخه معرفی میکند!!؟ احتمالا در این جا با یک مطایبه فرهنگی مواجهیم. اگر بعدها خواندید تاریخ کتابت این قدیمترین نسخه را، که سی سالی است دیگر قدیمترین نسخه نمیگویند، بر همان چند برگ الحاقی به خط نستعلیق یافتهاند، که در قرن هفتم هجری هنوز ابداع هم نشده بود، حیرت نکنید، از بیخیالی چنین کتاب شناسانی حیرت کنید که برای دادن اعتبار به آرزوها و اوهام خویش، هر گنجشک رنگ شده را به جای طوطی شیرین سخن بر میدارند و نسخهای چنین آشکارا دست برده و از اصل مجعول را، نه فقط بر سر سازندگان و جاعلان جای خوش کرده در موزهی بریتانیا نمیکوبند، بل از فرط تنگی دست، در شمار قدیمترین نسخه خطی شاه نامه میآورند و فهرست میدهند، با اندکی غمزه در قالب همین اگر و مگرهای آبکی که خواندید.
«شاه نامهی بایسنغری: یکی از عالیترین نمونهها، شاه نامهی معروف به بایسنغری است از کارهای هنری مکتب هرات و مربوط به سال ۸۳۳ هجری. این نسخه به خط نستعلیق خطاط مشهور جعفر بایسنغری است. بیست و دو مجلس تصویر دارد با جلد ممتاز سوخت طلاپوش از بیرون و معرق از درون و اوراق سرلوحه و ترنج دار و مرصع در آغاز و جداول مذهب برای خزانهی غیاث الدین بایسنغر نوادهی تیمور. این نسخه از شاه نامه دارای مقدمهای است به نثر که بعدها به مقدمهی بایسنغری شهرت یافت. در آن گفته شده است که گرچه نسخههای متعدد از شاه نامه در کتاب خانه همایون موجود بود، در سال ۸۲۹ ارادهی امیر زاده بر آن قرار گرفت که نسخهای از چند کتاب یکی را مصحح ساخته مکمل گردانند.»
(ایرج افشار، شاه نامه از خطی تا چاپی، صفحهی ۱۷)
گرچه سال ۸۳۳، بسیار به ظهور دولت صفوی نزدیک است، اما زمانی که به نقد این شاه نامه به اصطلاح بایسنغری پرداختم روشن میشود که شاید از کلاه برداری عظیم ساخت نسخه بایسنغری، به زحمت قرنی بگذرد. کافی است به آن جمله آخر نقل بالا رجوع کنید که مدعی است کار مقابله و تصحیح نسخ، که در تمام جهان شیوهای بسیار جدید است، در ایران از زمان نوادهی تیمور آغاز شده است، تا به صرف این گنده گویی خنده دار وجود نسخ متعدد شاه نامه را در صندوق خانهی امیر زادهی تیمور مسجل کنند، شاه نامههایی که چشم سالم اشخاص هنوز اصلی از آنها ندیده و جز در صندوقچه خیالات انواع و امثال ایرج افشار یافت نمیشود.
«مقدمه شاه نامه بایسنقری، با افسانههای واهی و اشعار سست آن، خود موضوع نقد و بررسی جداگانهای است. کیفیت هنری این کتاب نیز، که بعد از پانصد و هفتاد سال گویی هم اکنون از چاپ خانه بیرون آمده، با تذهیب و تزیینات تکامل یافته و نقاشیهای کاملا متفاوت با نمونههای ربع اول قرن نهم هجری و طلا اندازیهای بین السطور بیسابقه در آن دوره، ما را به یاد نسخههای خطی کتابهایی میاندازد که ساخت آنها در گذشته طعمه خوبی برای کتاب خانههای سلطنتی و کلکسیونهای پول داران جهان به شمار می رفت و منبع در آمد خوبی برای جاعلان و کتاب سازان.»
(فیروز منصوری، نگاهی نو به سفرنامه ناصرخسرو، صفحهی ۱۱)
نقد و رد قدیم بودن این نسخه هم کاری است موکول به یادداشتهای بعد، اما اینک که ورقی چند در این باب گشوده است، تذکر دهم رجوع به چنین فضل فروشیهای ناگزیر، دل آدمی را نسبت به حال باستان پرستان و ترک و عرب ستیزان کنونی کباب میکند که از سویی عرب و چنگیز و هلاکو و تیمور را بر باد دهندگان هستی ملی خویش میشمارند و از دیگر سو، به آن دلیل که در اطراف خود جز مختصر آثاری از عرب و ترک نمیبینند، در لاف و گزافهای ناسیونالیستی مورد نیاز، دست گدایی به همان سمت دراز میکنند که از ممتازترین آنها را همین شاه نامهی معروف به بایسنغری میگویند، که شرح و بسط بالا داستان کامل حیات جاعلانه آن است.
«شاه نامههای تیموری: بسیاری از شاه نامههایی که در عهد تیموری نوشته و آراسته میشد، چون برای اهداء به پادشاه زادگان هنر دوست تیموری و حکام و امرای عصر و نیز ارسال به دربار عثمانی، شاهانه بود. یعنی مزین و هنری بود. افسوس که عده کثیری از آنها از دست رفته است. مثلا شرف الدین علی یزدی مورخ و وزیر عصر شاهرخ تیموری ابیاتی دارد در ماده تاریخ جلد و طبله نسخه مصوری از شاه نامه که برای امیر شمس الدین محمد میرک فرزند جلال الدین امیر چخماق شامی در مدت سه سال از ۸۳۹ تا ۸۴۱ تهیه شده بود. نیک معلوم است که اگر نسخه و جلد و غلاف آن نسخه اهمیت هنری نداشت و از نفایس به شمار نمیرفت ماده تاریخ در باب آن گفته نشده بود... مصور ساختن شاه نامه، از نخستین قرن پس از سروده شدن آن اثر مرسوم بود و دو بیت سوزنی سمرقندی، شاعر قرن شسم هجری، اگر چه به منجیک ترمذی هم نسبت داده شده، ضمن مدیحه ای، دلالت بر این معنی دارد.»
(ایرج افشار، شاه نامه از خطی تا چاپی، صفحهی ۱۱ و ۱۸)
از همین جا تبعات دست تنگی در ارائهی نمونههای شاه نامهی پیش از دوران صفوی آغاز میشود. افشار که جز همان دو نسخه مجعول، اصل قدیم دیگری را نمیشناخت، حالا به اشعار دیوانها برای اثبات وجود انواع شاه نامهها متوسل میشود، که دو نمونه آن را در نقل فوق خواندیم، هر چند شاعر یکی از آنها را نیز به درستی نمیشناسد!!! او که از طریق علم غیب معهود و معمول این جماعت، اختصاصا از وجود نسخههای مصور شاه نامه از قرن پنجم هجری، یعنی قرنی پس از سرودن اصل آن خبر دارد، نمیدانیم چرا نخستین شعر را از قرن ششم میآورد! اشعاری که دو صد بیت آن را میتوان در یک نیمه روز سرود و با خط و اسلوب منتسب به هر دورانی در هر دیوانی جای داد، که نوع سوزنی سمرقندی آن بدان دلیل شایستهی دقت ویژه میشود که این هجو باف ناشناس، نسب خود را به سلمان فارسی رسانده است!!! اگر گمان میکنید توسل به دیوان و ابیات برای اثبات شاه نامهای نوشته به دوران پیش از صفوی، فقط شگردی برای رفع تنگناهاست، اشتباه میکنید!
«نسخههای مصور: از این میان نسخههای مشهور به مغولی، یعنی از عصر ایلخانیان ایران، واجد اهمیت است. مخصوصا آن نسخی که دارای مجالس تصویر است همیشه مورد توجه تام و تمام عتیقه دوستان و متمولین و اعیان و پادشاهان مختلف بوده است و نمونههایی از آنها در آمریکا، ممالک اروپایی، ترکیه، ایران و شبه قاره هندوستان موجود است. کثرت علاقه به مجالس تصویر این نوع نسخ چندان بوده است که در موارد بسیار، نسخ قدیم و مهم را اوراق و متن آن را فدای تصویر کردهاند. شاه نامهای که اوراقی چند از آن باقی است و به نام دموت شهرت یافته، یکی از نمونههای این نوع تضییع است... امروزه شاه نامههای مصور و خطی و حتی اوراق منفرد و جدا شدهای که از مجالس شاه نامههای قدیم در دست است، زینت بخش کتاب خانهها، موزهها و مجموعههای شخصی است و فهرستی از آنها که زیر نظر الگ گرابار تهیه شده بازگوینده و راه نما است... .»
(ایرج افشار، شاه نامه از خطی تا چاپی، گزیدههایی از صفحات ۱۰ تا ۱۴)
«اسکندر و درخت سخن گو، مینیاتور نو قلمی به قرن هشتم، نگارستان فریر، واشنگتن»
این یکی از آن دهها و دهها برگ مصور از به اصطلاح شاه نامههای کهن پیش از صفویه است که هر یک را سند حضور و دلیل وجود یک شاه نامهی کامل قدیم میگیرند و در جای تمام یک شاه نامه کامل مغولی و تیموری و غیره قرار میدهند، زیرا شاه نامه دیوان حافظ نیست که پنجاه نسخهی پیش از صفوی از آن بسازند، مطول است و باز تولید نسخههای با کالبد درست و قدیم آنها، از جلد و کهنه کردن آن همه کاغذ و نگارش بدون الگوی خطوط قرن ششم تا دهم هجری، بسیار پر هزینه و زمان بر و دشوار میشود و بعدها خواهم نوشت که در همین چند نسخهای که به هزار زحمت کهنه کردهاند و به عنوان منبع تصحیح به شیوههایی بس شامورتی به کار میبرند، به سبب پیچیدگی و دشواری، تا چه میزان مملو از خطا و ندانم کاری است. پس برای گذر از این دشواریها، با به کار زدن شگردهای اورشلیمی و جعل سریع و سرپایی، با نوشتن چند بیت و کشیدن یکی دو مینیاتور، با یک تیر چند نشانه زدهاند: نخست این که یکی دو برگ مصور را، با آه و افسوس و لعنت و ننه من غریبم بازی و البته خندههای زیر لب و پنهان، علی البدل و شناس نامه و دلیل وجود شاه نامههای چند منی کهن گرفتهاند، دوم این که هر برگ آن را به بهای مخارج ساخت و جعل نسخه کامل و نیمه کامل دیگری، به خوش خیالان خر پول فروختهاند و بالاخره با سهولت تمام و بدون نیاز به امضای خطاط و نساخ و تدارک مقدمه و موخره و ثبت تاریخ برای کتاب، بر هر یک از این برگها، با شیادی دیگری به نام شناخت شیوه هنری در ترسیم تابلوی مینیاتور، به دل خواه خود تاریخ زدهاند، چنان که نمیدانیم تصویر بالا را با چه شیوه قرن هشتمی معرفی میکنند!!؟ زمانی که نوبت بررسی بازماندههای هنری هزاره نخست ورود اسلام به ایران رسید، آن گاه احتمالا با پهنای پیکره این هیولا و وسعت حوزهی دروغ و جعل انجام شده در تدارک نسخههای قدیم شاه نامه، آشنا خواهید شد، ان شاء الله.
(ادامه دارد)