ایران شناسی بدون دروغ، 25، مکاتب و مراحل و مکان های جعل، 1

آشنایی با ادله و اسناد رخ داد پلید پوریم

مدخلی بر ایران شناسی بی دروغ و بی نقاب، ۲۵

آنان بدین سبب، سراسیمه و هراسان، از ورود به مباحث بنیانی می گریزند، که از حقیقت به خوبی آگاه اند و می دانند در سرزمینی تا دوران صفویه، فاقد زیربنای تجمع و تولید، شهر و بازار و حمام و کاروان سرا و پل و بناهای حکومتی و اشرافی و دیگر نشانه های وجود و تجمل، هر گونه گفت و گو از تظاهرات فرهنگی، در قرون نخست و میانه اسلامی، از جمله و به خصوص تالیف شاه نامه، به مطایبه می ماند و درگیری با موضوع و مبحث آن، موجب رسوایی و شکست مدعیان می شود. آن ها نیک باخبرند که به طور قطع وارد کردن بازمانده های تمدن مجهول ساسانیان، به پروسه توسعه فرهنگ اسلامی، از آن قبیل که گواهانی چون ابن مقفع قرن دوم و ابن ندیم قرن چهارم برای آن تراشیده اند، جز ره نوردی در مسیر دروغ و جعل نیست، جز به همت یهودیان صورت نگرفته و جز قصد پوشاندن وسعت اثرات فاجعه بار پوریم را نداشته است، که بیست و دو قرن تجدید حیات و تمدن در این حوزه را ناممکن کرد.

گاه بر خود می بالم که جریان این تجسس را به گونه ای هدایت کرده و به کانالی فرستاده ام، که پس از هفت سال گفت و گوی محاسبه شده و گام به گام، از تریبونی محدود، اینک کسانی را آماده شنیدن این مدخل باور نکردنی می بینم که شاه نامه را به زمان صفویه نوشته اند و تمام آن قرآن هایی که با ترجمه فارسی در دارایی های قرون سوم تا دهم هجری فهرست شده، جدید نوشته هایی از دوران پس از صفوی است و به قصد القاء حضور فرهنگ فارسیان از آغاز اسلام فراهم کرده اند! زمانی که هنوز مسجدی در ایران نبوده و انحصارا با مظاهر زندگی مردمی رو به روییم که به طور پراکنده، در قلاعی فراز کوه می زیسته اند! اگر بر این سخن درخواست گواه کنید، بگویم نگارش آن قرآن های ترجمه داری را که در کتاب «فرهنگ نامه قرآنی» به اوایل قرن چهارم و یا حتی اواخر قرن سوم منتسب کرده اند، بر «کاغذ نخودی ضخیم آهار دار» می گویند، که در ایران و جهان تا سده های اخیر، هنوز تولید نمی شده است!

تمام خشم یهود و عوامل آن ها در ایران، که به صورت صدور فحش نامه ها و مجموعه اتهامات احمقانه علیه صاحب این قلم، از آن نشست مرکز گفت وگوی تمدن ها تا مطالبی که در نشریه اطلاعات سیاسی- اقتصادی در این اواخر بروز کرده، از آن است که هرگز تصور نمی کردند این مباحثات دامنه ای چنین وسیع بگیرد و دودمان شان را به باد دهد و اینک به خود لعنت می فرستند که با تاخیر به حربه ممانعت دست برده اند و خشم بیش تر آنان زمانی زبانه می کشد که هنوز نمی دانند در آینده چه مطلبی به میان خواهم کشید و کنجکاوی وادار و ناگزیرشان می کند امکان ارائه مباحث در حد همین وبلاگ را امتداد دهند و به راستی این دیدگاه درستی است که هنوز هم زمینه را آماده عرضه مداخل هوش ربایی نمی بینم که از وسعت توجه یهود به اختفای ماجرای پوریم نزد مردم جهان حکایت می کند، زیرا ارائه ی آن ها مخصوص زمانی است که گره های ذهنی آن روشن فکری اندکی بازتر شود که در یک و نیم قرن گذشته بر باورهایی لمیده که از تاروپود انواع جعلیات تاریخی بافته اند. این همان داروی تلخی است که جز اندک اندک و به مدد چند چاشنی و شیرینی، از حلقوم این ننران بی سواد بد ادای روشن فکر نما، پایین فرستاده نمی شود.

«داستان های مشابه دیگری در منابع فارسی و عربی وجود دارد ولی مجال نقل آن ها در این جا وجود ندارد و این داستان ها میزان گستردگی جعل در دنیای اسلام را بیان می کنند. این سنت دیرین و کهنه تا به امروز نیز، که انگیزه ی اصلی برای جعل به دست آوردن پول است، ادامه دارد. اما من باور ندارم که این تنها انگیزه باشد، از آن جهت که میزان تلاش و زمانی که برای جعل صرف می شود، گاه به سختی معادل اجرتی است که برای آن پرداخته می شود. چالش عمده برای فریب دادن معاصران با ایجاد کارهای هنری باستان ، با علم به این که جاعل چیزی را ایجاد می کند که حتی کارشناسان ماهر بین المللی نیز نمی توانند آن را کشف کنند، موضوعی است که نمی توان آن را نادیده گرفت. زیرا تجارت سکه ها، سفالینه ها، بشقاب های نقره ی ساسانی، منسوجات، مفرغ های لرستان و حتی مجسمه های بودایی قندهار که در روالپندی ساخته اند، بسیار پر منفعت تر و پر رونق تر از ساختن کتاب های جعلی است. از سوی دیگر، مینیاتورهایی که در یک نسخه ی عربی یا فارسی وجود دارد، کتاب را از صورت یک کتاب در کتاب خانه ای، به یک اثر هنری تبدیل می کند. در ادامه ی این مقاله، می خواهم تعدادی از کتاب سازی های جدید را در ایران بیان کنم. این مهم است به یاد داشته باشیم که جعل کننده ی کتاب دائما روش های خود را متحول ساخته اشتباهات خویش را تصحیح می کند، چنان که جعل های بعدی بسیار به تر از کتاب های اولیه هستند. گاهی جعل با این که از نظر تکنیکی عالی است، اما در پس مرزهای ساده لوحی قرار دارند. به عنوان مثال، نامه ای از پیامبر به خسرو دوم پادشاه ساسانی که او را به پذیرش اسلام دعوت می کند و اکنون در موزه ی م. فرعون در بیروت نگهداری می شود، یک جعل عالی است ولی به ماورای یک توقع معقول برای حفظ چنین سندی برای حدود چهارده قرن برمی گردد».

(ریچارد نلسون فرای، کتاب های اسلامی ساختگی از ایران، نامه بهارستان، دفتر پنجم، ص ۱۹۴)

این مقاله را، که بار دیگر قطعاتی از آن عرضه خواهم کرد و ریچارد فرای به عنوان تطهیر خود و گریز از رسوایی بزرگی منتشر کرد که برملا شدن شرکت او در تجارت و تبلیغ کتاب های جعلی به وجود آورده بود، حاوی مطالب درخشانی است و بلافاصله این سئوال را پدید می آورد: چرا او، با وجود این آگاهی ها هنوز به انتشار جعلیات دیگری در باب تمدن ایران پیش و پس از اسلام، از مبداء پوریم مشغول است؟!

این تذکر مهمی است که می نویسد در ساخت کتاب های جعلی منافع مادی نقش اصلی را نداشته ، ولی با توسل به موجب ذهنی، آن هدف عمده را هم بیان نمی کند که قصد اولیه و آشکار این مجعولات کاغذی، اختراع فضای فرهنگی عملا و عقلا و منطقا ناموجود برای مردم ایران در ده قرن نخست پس از اسلام است تا امتداد فقدان تمدن و تجمع ناشی از پوریم معلوم نباشد که به مقصد اختفای آن، پیش تر افسانه های تاریخی بی سر و تهی برای ایران قبل اسلام نیز ساخته اند و اشاره به مجعول بودن نامه پیامبر به اصطلاحا خسرو دوم را چندان مبهم گرفته که راه گریز بعدی بر او باز باشد. زیرا نمی نویسد که جعل را در انتساب و موضوع نامه و یا در اصل آن دیده، که مخاطب آن معلوم نیست، با این همه اگر او به جعل اصل و یا متن نامه هم با چنین استحکامی معتقد باشد، باید بلافاصله مجموعه مفصل تاریخ طبری و توابع آن، از قبیل تاریخ نامه بلعمی را، ساخت همان کسان داند که قدرت تولید نامه هایی از قول پیامبر، برای خسرو دوم و این و آن را داشته اند!

«با یکی از دوستان بزرگوار خود که در ردیف علمای درجه ی اول استشراق نام برده می شود، در سال جاری در ایتالیا ملاقات کردم و از نسخه ی کاپوس نامه ی فرای که تا آن زمان دو مقاله درباره آن منتشر شده بود بحث به میان آمد و چون اصرار این دوست بزرگوار را به مجعول بودن این نسخه شنیدم، گفتم: اگر علما فریب این جعل ها را بخورند و فقط گرد آورندگان اشیاء عتیقه، آن ها را به عنوان نسخه کهنه به قیمت هنگفتی بخرند و مبلغی دلار محتاج الیه ما را به ایران بفرستند، چه زیان دارد؟ در این روزها نامه ای از آن دوست به بنده رسید که در آن به براهین متقن و دلایل دندان شکن دعوی خود را اثبات و بنده را اقناع کرده است که کاپوس نامه ی فرای قبل از ۱۳۲۱ هجری شمسی وجود نداشته و عقیده ی بنده که این گونه جعل ها ضرری ندارد، باطل بوده است. زیرا که هم از لحاظ لغوی و ادبی مضر است که مشتی لغت تقلبی و غلط در ذهن ما می اندازد و به کتاب ها راه می دهد و هم از جنبه ی هنری زیان دارد که اشخاصی مانند ارنست کونل را به دام می اندازد. به این جهت است که بنده از برای جبران خطایی که سابقا مرتکب شده ام که شفاها اصالت و صحت این نسخه را تایید نموده ام خویشتن را مجبور می بینم که مکتوب آن دوست بزرگوار را زمینه ی این مقاله قرار داده به مسئولیت خود اعلام دارم که: آن نمونه هایی از نسخه کاپوس نامه ی فرای که منتشر شده، و ما دیده ایم، مجعول است».

(مجتبی مینوی، کاپوس نامه ی فرای، تمرینی در فن تزویر شناسی، نامه ی بهارستان، دفتر پنجم، ص ۱۶۸)

اجازه دهید در همین ابتدا چند نکته را مرتبط با مقاله مینوی بیان کنم: نخست این حضرات آسیب های دست نویس کردن جاعلانه این همه کتاب را، که لااقل و چنان که بعدها خواهم نوشت، دست کم به ده ها نسخه و نمونه آن از قرون مختلف هجری و در همه گونه عناوین اعتراف کرده اند، نه متوجه تاریخ و فرهنگ و هویتی می دانند که از طریق این گونه مجعولات به خورد مردم داده شده و می شود، بل تنها نگران و دلواپس چند لغت نامانوس اند که احتمالا از این راه به زبان شکرین فارسی آن ها داخل خواهد شد، تا پهنا و عمق اندک اندیشه آنان به دست مان افتد که از اندازه نقالان قهوه خانه نازل تر است. دیگر این که اگر گاه گاه آنان را مشغول اعتراف به نادرستی و جعل این یا آن عنوان می بینید، در حقیقت به شگرد یهودانه و تیز هوشانه دیگری متوسل اند که با افکندن این قربانی های موردی، که قابل نجات و علاج نبوده اند، به دهان گرگ حقیقت، بقیه ی گله خود را بپایند و زنده نگهدارند و گرنه در نظر بنیان اندیشی که اقتصاد و سیاست و فرهنگ را اجزای پیوسته هر تجمعی می داند، سراپای تظاهرات مرتبط با عروج فرهنگی ایران اسلامی تا قرن دهم هجری، که به صورت کتاب و نمونه های صنعتی و فنی ممتاز و تابلوهای شگفت انگیز مینیاتور و از این قبیل عرضه کرده اند، به علت نبود زیر بنا و فضای اجتماعی لازم، باطل و مجعول می شود. و سرانجام، انتساب مفاهیم و ادعاها و ادله مندرج در مقاله مینوی، به «دوست بزرگی از علمای درجه اول استشراق»، به نظر می رسد ساخت سپری برای محافظت جایگاه خویش از احتمالاتی باشد، که خود حکایت ناپسند دیگری است.

«درباره مقاله «کاپوس نامه فرای» از شادروان مجتبی مینوی که در دفتر پنجم مجله تجدید چاپ شده بود، این نکته را عرض کنم که سال ها پیش روزی که در خانه دانشمند فقید رولاند امریک بودم و چند تن از ایران شناسان غربی هم حضور داشتند، از دانشمند فقید مکنزی شنیدم که مطالبی را که مرحوم مینوی در رد اصالت قابوس نامه ی مذکور آورده، از ایران شناس فقید والتر هنینگ است. یعنی آن دوستی که مرحوم مینوی در مقاله ی خود مطالبی از نامه اش را نقل می کند، ولی نام او را به سببی که خود نوشته نمی آورد، کسی جز هنینگ نیست».

(نامه بهارستان، دفتر هفتم و هشتم، ص ۲۷۵)

در این نامه نیز که ۵۰ سال پس از نخستین چاپ مقاله مینوی در مجله یغما، از قول جلال خالقی مطلق منتشر می شود، چند نکته غریب می بینیم: چرا تجدید چاپ مقاله مینوی، در نامه بهارستان محرک خالقی مطلق شده، که پس از سال ها دانسته ی مکتوم مانده خود از زبان یکی دیگر را به میدان بفرستد؟ وانگهی مینوی دلیل نبردن نام دوست مستشرق خود را ارائه نداده که خالقی مطلق به آن متوسل است و هیچ منطق درستی در این میان ظهور نمی کند که هنینگ کشف خود را نه با بیان شخصی، که از زبان مینوی عرضه کند! مگر این که گمان کنیم عرصه ی ایران شناسی موجود چندان کثیف و به دروغ آلوده و مافیایی است، که زمینه امنی برای گوینده حقیقت، خودی و غیر خودی، باز نمی گذارد و ورود به عیوب آن نیاز اتکای به یکدیگر و اختفای هویت و نقل قول از مجهولان ناشناس دارد. اما بدون توجه به این جزییات، مقاله مینوی را دنبال کنیم، که برای اندیشه های یخ نبسته در تعصب، آموزه های بسیاری به همراه می آورد.

«در اصفهان یا در دهکده ای در جوار تهران و یا در هر دو جا و در جاهای دیگری نیز، یک یا چند کارگاه از برای جعل و تزویر و ساخته کاری انواع اجناس عتیقه ی تقلبی بر پا شده است و گروهی از پیشه وران ماهر و بی وجدان دائما مشغول کارند و گاه به گاه از کار ایشان اثری به خارج ایران می رود یا در خود ایران جلوه گر می شود، از آن جمله است دیوان معزی که آقای فرای خرید و به آمریکا برد و دیوان قطران به خط انوری که آقای دکتر بیانی مدیر کتاب خانه ی ملی درباره ی آن مقاله ای نگاشته و آن را اصیل و صحیح النسب تشخیص داده است و کتاب موسوم به الهدایة و الضلالة منسوب به صاحب ابن عباد که متن آن را حسین محفوظ چاپ کرده است و اینک هم کاپوس نامه فرای».

(مجتبی مینوی، کاپوس نامه فرای، تمرینی در فن تزویر شناسی، نامه بهارستان، دفتر پنجم، ص ۱۶۹)

زمانی که تصویر فقط بخشی از کتاب هایی را که جعل بودن آن ها مسلم شده، نشان دادم و دریافتید که تقریبا ساخت انواع خطوط و رسوم و زینت و ستون گذاری و سر عنوان و دیگر مظاهر کتاب ها از صفویه تا روزگار ما ادامه داشته و هر کدام را به قرنی منسوب کرده و به موزه ای فرستاده اند، با محرک و انگیزه آن تعصب خشم آلود برخی متخصصین و هنرشناسان بسیار معتبر و خوش آوازه آشنا می شویم که می کوشند همین جعلیات مسلم و اثبات شده را هم سالم بگویند و بر ردیه های قابل اعتنای آن ها اعتراض های آبکی بگذارند، زیرا بیم دارند گنجینه های با خون دل فراهم کرده خویش را بر باد فنا ببینند و این گونه استدلال ها و سخنان، هالوترین مشتریان شان را هم برماند!

«قزوینی در حواشی چهار مقاله از قول مردی نقل می کند که او با کمال افتخار می گفته است که: «مرحوم والد ما هنری مخصوص داشت. هر نسخه ی خطی از مصنفین قدیم که چند ورق از اول یا آخر یا وسط آن افتاده بود آن را به مرحوم والد می دادند و او در عرض یک یا دو شب آن چند ورق افتاده را به همان اسلوب باقی کتاب انشاء نموده به کتاب ملحق می ساخت و چنان شبیه به سایر ابواب و فصول کتاب بود که هیچ کس از فضلا و علما نمی توانست تمیز دهد که این اوراق از اصل کتاب است یا ملحق به آن. شاید این مردی را که مرحوم قزوینی درباره ی او از قول فرزندش چنین وصفی آورده بتوانیم به حدس و تخمین تعیین کنیم . نسخه ای از رساله ی معینیه ی خواجه نصیرالدین طوسی و از شرح مشکلات آن در کتاب خانه ی حاج حسین آقا ملک موجود است که دانشگاه تهران آن دو را به چاپ عکسی در همین سال جاری منتشر کرده است و در آخر رساله ی دومی این عبارت خوانده می شود : «خطوط کوفی این رساله عملیات مرحوم صدر الافاضل است و از این گونه عملیات در کتب از آن مرحوم بسیار، و انا الاقل حسین بن محمد کاظم ملک التجار عفی عنه، از مجدالدین پسرش خریداری شد». این مجدالدین که در این عبارت ذکر شده هنوز در حیات است و خطوط مختلف را می نویسد و حتی رساله ای در فن خط با نمونه های مختلف چاپ سنگی منتشر کرده است و فعلا در دهکده ای در جوار تهران منزل دارد».

(مجتبی مینوی، کاپوس نامه ی فرای، تمرینی در فن تزویر شناسی، نامه بهارستان، دفتر پنجم، ص ۱۷۰)

چه آشوبی به پا خواهد شد اگر زمانی ذخیره های کتاب در گنجینه های متعدد ایران و جهان، در موضوعات مختلف این منطقه به آزمایشگاه فرستاده و از عمر غالب بل تمامی آن ها، که منتسب به پیش از قرن دهم هجری است، سال های بسیاری کاسته شود!!!

معجزه این جاست که هر یافته ی کاغذی را که به نحوی با فرهنگ اسلامی ایرانیان تا پیش از دوران صفوی متصل است، فی الفور به مرکز انتشاراتی نام دار در دانشگاه ها و غیرآن می سپارند تا برای گریز از دغدغه ظن جعل، با چاپ سریع و احتمالا مقدمه ای مهر کننده از صاحبان عنوان، به آن هویت و مقبولیت دهند! و اگر اضافه کنم نمایش شورانگیز کندن عمدی صفحات آغاز و انجام برخی از کتاب ها و الصاق آشکارا مجعول صفحاتی نو در جای آن ها، نوعی خدعه برای قدیم نمودن و رفع شکاز صفحات داخلی آن هاست، بیم آن است که مرا اضافه بر دیگر عیوب، به بد بینی مفرط نیز متهم کنید، اما اگر حوصله به خرج دهید، با شیادی های نخبه تری در این امور آشنا خواهید شد، که متوسلین به مطلق کتاب های کهنه، برای اثبات هستی تاریخی و سیاسی و فرهنگی این یا آن دوره از تاریخ پیش از ظهور صفویه در ایران را، مستحق تمسخر بیش تر می کند.

«آیا جداً معتقدی که ایرانیان نسخه ی قلب و مصنوعی رضایت بخشی که مدت مدیدی اهل خبره و شناسندگان اصل و بدل را فریب دهد و فقط با اصول علمی و اسلوب های دقیق فنی بتوان به مجعول بودن آن ها پی برد، نمی توانند بسازند یا نخواهند ساخت؟ اگر بگویی نمی توانند ساخت قطعا پایه ی ذکاوت و زرنگی و کاردانی هموطنان خود را بی جهت پایین تصور می کنی و اگر بگویی نخواهند ساخت آن ها را بی سبب در درستی و دین داری و داشتن وجدان برتر از سایر عالمیان می پنداری. من نمی دانم که در ایران یک مدرسه ی هنرهای زیبا و یا هنرهای قدیم موجود است یا نه. اگر آن جا نباشد به هر حال در این قبیل مدارس همه ی عالم سال هاست که بر روی نصرانی و یهودی و گبر و مسلمان باز بوده است و بی مضایقه و تبعیض به بیگانه و خودی همه ی فنون و حیل را می آموخته اند. کاغذ قدیم نما را با همان موادی که سابقا در کاغذ سازی به کار می رفته است می توانند بسازند کاغذ قدیم حاضر و آماده هم کم نیست. نسخه های قدیم را هم می توانند بگیرند و اوراق آن را بشویند به طوری که از مرکب سابق بر آن اثری نماند یا ماده های آن ها را خمیر کنند و بی رنگ کنند و از نو رنگ بزنند و دوباره کاغذ به وجود آورند».

(مجتبی مینوی، کاپوس نامه ی فرای، تمرینی در فن تزویر شناسی، نامه ی بهارستان، دفتر پنجم، ص ۱۷۲)

این مطالبی است که به سال ۱۳۳۵ در باب توانایی های جعل نزد مراکز مختلف ساخت نمونه های کهن در ایران، از انواع فلزی و کاغذی آن قابل شناسایی بوده است. این که در زمان ما، با وجود تسلط و تجربه و ابزار و مواد شیمیایی جدید و وفور کاغذهای کهنه شده کارخانه ای، در لابراتوارها و کارگاه های مجهز اسراییل و اروپا و آمریکا و هند چه معجزاتی برای ساخت الگوهای منحرف کننده اذهان در جریان است، به راستی چندان قابل تشخیص نیست، اما بر اخباری که گاه از کارگاه های مخفی اسراییل درز می کند، می توان این نکته را اضافه کرد که در مورد ما، مکتوبات و مجعولات کاغذی، در زمره نخستین سفارشات به چنین مراکز گسترش شیادی در داخل و خارج ایران بوده است و اگر نمی توان در یهودی بودن سفارش دهندگان اغلب سازندگان این امور تردید کرد، پس نخستین هدف و آمال یهودیان از این تدارکات جاعلانه گسترده، پنهان نگهداشتن عوارض و ضایعات پوریم بوده و بس.

(ادامه دارد)

ارسال شده در یكشنبه، ۱۷ دی ماه ۱۳۸۵ ساعت ۰۳:۰۰ توسط naina

ارسال پیام به این نوشته
نام: *
ای میل:
وب سایت:
پیام: *
کد امنیتی: *
عکس جدید
نظر بصورت خصوصی برای نویسنده مطلب ارسال شود
دوست گرامی پیام شما پس از تأیید نویسنده نمایش داده خواهد شد.
نویسنده : دانیال
چهارشنبه، ۰۷ تیر ماه ۱۳۹۱ ساعت ۰۱:۱۳
 
یا سلام
امیدوارم خسته نباشید و همچنان به روشنگری ادامه دهید

 
 
 

کلیه حقوق مندرجات این صفحه برای وب سایت ` حق و صبر ` naria.asia محفوظ است.

طراحی و راه اندازی،
گروه برنامه نویسی تحت وب بنیان اندیشان