ایران شناسی بدون دروغ، 21، شاه نامه، 3

آشنایی با ادله و اسناد رخ داد پلید پوریم

مدخلی بر ایران شناسی بی دروغ و بی نقاب، ۲۱

معلوم شد نسخه شناس معروف ایران، ایرج افشار، در سال ۱۳۵۵، از میان بیش از هزار دست نویس قدیم، که خود آمار داده است، فقط آدرس دو نسخه پیش از صفویه را می داند: نسخه موزه بریتانیا و نسخه معروف به بایسنغری. در این مرحله هنوز به درستی و نادرستی همین تشخیص مختصر و محدود او وارد نمی شوم و فقط نسخه های منتسب به پیش از صفویه را، با قبول اولیه ی اقوال در جریان، شمارش می کنم و شناخت فنی و توضیحات دیگر را به حوزه ی خود می برم که در پایان معلوم شود هیچ نسخه ای از شاه نامه نمی شناسیم و نداریم که اثبات نگارش پیش از صفویه ی آن، با اسناد درست، میسر باشد. مطلبی که صحت دریافت و بیان آن، با سایر نمایشات هستی اجتماعی ایرانیان، در دوران پس از اسلام، برابر است و معلوم می کند در سرزمینی که هنوز جاده و پل و کاروان سرا و بازار و آب انبار و حمام و مصلی و دولت و خدمات عمومی و اسلوب شهر نشینی نیست و اندک جماعت پراکنده آن، در قلاعی فراز کوه ها زیست می کنند، گفت و گو از این یا آن سراینده شیرین سخن و این و آن نسخه ی قدیم، به صرف ارائه ی دو و یا چند دست نویس، که تولید و محتوای آن مبنا و مقدمات ضرور اجتماعی را ندارد و ساخت آن به هر صورت و در هر زمانی میسر است، نه فقط خیال بافی، که توطئه چینی است. باید سرانجام به بنیان اندیشی، عادت و این حرارت تب گونه ادعاهای هری پاتری را، که برای دیرینه خود قائلیم و ویروس انتقال تبلیغات و تمایلات تفرقه افکنانه کنیسه و کلیسا بوده، علاج کنیم و برای شناخت یکدیگر، زبان روشن تاریخ و نه افسانه های شاه نامه را به کار بریم. زیرا ملتی که در جای ارائه آثار و علائم مادی حضور متمدنانه، چنان که شاهدیم، خود را در ابیات و اشعار به تاریخ می شناساند و به لفاظی و معرکه گیری فرهنگی رو می کند، مستحق تحقیر و تبسم خردمندان است. ابهام واقعی و سایه های پهناور ناسلامتی آن جا پدیدار می شود که شاهدیم همین ادعاهای کاغذی کنونی را، مراکز به ظاهر علمی و بزرگ جهان، نه تنها بی مجامله می پذیرند، بل با علاقمندی غیرعاقلانه و مقدم و مفصل، به بوق می فرستند، بر آن ها تیم های بزرگ تصحیح و تبلیغ می گمارند و چنان که فرزندان خویش بپرورانند، برای حفظ و باور و انتشار آن ها به دل شوره دچارند!!!؟

«چنان که معلوم است، اولین متون کامل و علمی شاه نامه که در قرن گذشته به واسطه ی ماکان و ژ. مول انتشار یافته و در زمان انتشار از موفقیت های مهم به شمار می آمدند، پاره ای از خواست های اساسی متن انتقادی و علمی را برآورده نمی ساختند. نه مول و نه ماکان در مقدمه های متن های انتقادی خود صراحتا تذکار نداده اند که کدام نسخه ها را مورد استفاده قرار داده، کدام متن ها را مرجح دانسته و کدام شیوه ی انتقاد متن را به کار برده اند. هر دو ناشر، چنان که معلوم است، شمار زیادی از نسخه های نه چندان قدیمی شاه نامه را گرفته، آن ها را با یکدیگر مقایسه نموده، متن اصلی را نسبتا خود سرانه انتخاب نموده و واریانت های نسخه های دیگر را ابدا ذکر نکرده اند.بدین شکل متن هایی به دست آمده است که قرائت آن ها آسان ولی رابطه شان با متن اصلی فردوسی نامعلوم است».

(برتلس، متن انتقادی شاه نامه فردوسی، پیش گفتار، ص ۵)

این نگرانی های بی منتهای غالبا یهودی، در یافتن متن مطمئنی از شاه نامه، چراغ هدایتی است تا به تلویح بر وسعت و منظور این حقه بازی های ظاهرا دل سوزانه و فرهنگ ستایانه واقف شویم که صاحبان عقل و نظر ملتی را، با فرض سلامت آنان، به جست و جوی نخود سیاه در انبار زغال مکتوبات و مجعولات قدیم می فرستند تا به جای دعوت ملی برای فهم و تعیین تکلیف با اشعار بی مایه مندرج در شاه نامه، قرنی است کسانی را در التهاب درست خوانی این و آن بیت در این و آن دیوان قرار داده اند و برای موجه کردن منظور، عامدانه نسخه های مختلف نوشته اند! آدمی در می ماند این همه دغدغه، با ظاهری مقدس، در باب یافتن اصل سخن فردوسی، برای چیست و چه معنا می گیرد، هنگامی که در روایات جاری هم، قدیم ترین دست نویس شاه نامه را لااقل300 سال دورتر از زمان فرضی تالیف آن و به زمانی یافته اند، که اصل خط فارسی هم مفقود است؟!!

«جای خوشبختی است که با امکانات علمی و فنی که در دوران ما فراهم است، قدیم ترین نسخه های شاهنامه و تحقیق و تصحیح علمی و محققانه ی آن ها قابل دسترسی است و همچنان که یان ریپکا در مراسم هزاره ی فردوسی در سال ۱۳۱۳گفته است: «بزرگ ترین احترامی که مجمع ممتاز ما می تواند به مقام فردوسی بگذارد، این است که تصمیم قاطع گرفته شود که یک چاپ انتقادی از متن شاهنامه تهیه گردد، ما این را به شاعر، به شعر جهان و ایرانی و به عالم علم مدیون هستیم».

مرحوم فروغی نیز که از پیشگامان شاهنامه پژوهی در ایران است، ترتیب یک شاه نامه را که نسخه ای معتبر و حجت شناخته شود،از واجبات می داند و معتقد است که حتی الامکان باید مشکلات و موانع این کار را از پیش پا برداشت: «یکی از دردهای بی درمان که ضمن تتبع در شاهنامه به آن برخورد می شود این است که ترتیب دهندگان نسخه ها، به هیچ وجه مقید نبوده اند که متابعت از اصل فردوسی بنمایند و عمدا یا سهوا غلط نقل کرده اند... در بعضی موارد مشاهده می شود که فراهم کنندگان شاهنامه، داستانی را ناقص پنداشته و دریغ دانسته اند که به آن حالت بگذارند، پس به الحاق ابیاتی از گفته ی خود رفع نقص شاهنامه را نموده اند و در بسیاری از موارد، آن را اصلاح فرموده اند!! کسانی که تعصب دینی و مذهبی داشته اند، لازم دانسته اند در بعضی مواضع، اشعاری مبنی بر تدین و تشیع فردوسی بیفزایند.... یکی دیگر از علل تصرفاتی که در شاهنامه به عمل آمده، این است که از بس این کتاب مقبول و مطبوع واقع شده، بعدها هر شعر قابل توجهی از بحر متقارب را به فردوسی نسبت داده و داخل شاهنامه کرده اند، چنان که اشعار اسدی و سعدی و غیره در بعضی از نسخ شاهنامه دیده می شود و یک علت این کیفیت آن است که در سوابق ایام، بسیاری از اشخاص تمام یا قسمت هایی از شاهنامه را حفظ داشته اند و در روایت ذهنی آن ها اشتباهات واقع شده است».

این تغییرات و تصرفات در شاهنامه تا بدان جا می رسد که شاهنامه شناس بزرگ معاصر ایران، شادروان استاد مجتبی مینوی، اظهار نظر می کند که: «شاهنامه، دوتاست، یکی شاهنامه ای که فردوسی سرود و دیگر شاهنامه ای که پس از مرگ اش، شاعران و کاتبان و مرشدان ساختند و آن چه را خواستند بدان افزودند. شعرها را اصلاح و جرح و تعدیل کردند و به صورتی که امروز می بینیم درآوردند، به طوری که حتی در شاهنامه های چاپی نیز که همه از روی نسخه ی انتخابی ترنر ماکان به طبع رسیده، توافق و هماهنگی به چشم نمی خورد. استاد مینوی نتیجه می گیرند که: ما نباید به این انتظار بنشینیم که در ممالک دیگر برای ما شاهنامه تهیه کنند و به این خوش باشیم که در پایتخت کشور، خیابانی و میدانی به نام فردوسی داریم...».

و مرحومخانلری معتقد بود که: «درباره ی شاهنامه، کار بسیار باید کرد. در درجه اول، مسلما یک چاپ دقیق انتقادی از شاهنامه لازم است. این برای ما هیچ پسندیده نیست که خارجی ها بیایند و برای ما نسخه ی دقیقی از شاهنامه تهیه کنند...».

و شادروان مسعود فرزاد عقیده داشت که: «بنده به دست آوردن متن کامل و صحیح شاهنامه را حتی از گرفتن جشن یادبود برای فردوسی و ساختن آرامگاه برای او مهم تر و مفیدتر می دانم. ما منتهای احتیاج را به یک شاهنامه صحیح و کامل داریم». به هر حال، سرآغاز راه دور و دراز، شناخت واقعی شاهنامه، تثبیت متن شاهنامه است و خوش بختانه از آغاز دوران چاپ تا امروز، کوشش هایی فراوان در دست یابی به متن صحیح شاهنامه صورت گرفته است».

(رستگار فسایی، متن شناسی شاهنامه فردوسی، صفحات سیزده تا پانزده)

پس قضیه چنین خلاصه می شود: شاه نامه، شناس نامه ملی ماست، که یا دو تاست و یا برگ هایی از اصل آن را کنده و صفحاتی به آن افزوده اند و بدین ترتیب تا زمانی که متن اصلی و یا غیرمخدوش این شناس نامه را نیابیم، نه فقط یکدیگر، که خودمان را هم نخواهیم شناخت، پس ضرورت است ابتدا مطمئن شویم شاه نامه اصلی و هنوز نایافته، در باب هویت ما چه سروده و تاریخ و مکان تولد و اسامی والدین مان را در چه زمان و چه مکان و به نام چه کسان ثبت کرده، تا پس از آن زندگی عالمانه و عاقلانه در این ملک آغاز شود!!! آیا نپرسیم در این صورت قمپزهای بی قرینه و فارس بازی های خنک کنونی را از روی کدام یک از این شناسه های نامطمئن کنونی نقل می کنید و چه گونه مدعی آن می شوند در حالی که بنا بر ارزیابی موجود، در همین نسخ مورد قبول، با چنان مغایرت های وسیعی مواجهیم که حتی مجتبی مینوی را به نوشتن مقاله ای در باب و با نام فردوسی ساختگی و جنون اصلاح اشعار مجبور و ناگزیر کرده است:

«این ایام بر حسب وظیفه ای که به من محول شده، به داستان رستم و سهراب فردوسی پرداخته ام و مشغول شده ام به تحقیق و تدقیق درباره ی آن داستان و مقابله کردن نسخ خطی قدیم با یکدیگر و تهیه متن صحیحی که بتوان آن را نزدیک به رستم و سهرابی دانست که فردوسی ساخته است. اختلافی که در میان نسخ از حیث عده ی ابیات این داستان و ضبط کلمات و الفاظ آن دیده ام به اندازه ای زیاد است که انسان متحیر می شود و با خود می اندیشد و از خود می پرسد که آیا ما یک فردوسی داشته ایم یا چندین فردوسی!...  اگر نسخه ی بریتانیا مورخ ۶۷۵ را ملاک کار خود قرار دهیم و آن عده را که بنده از این نسخ «ابیات مورد اطمینان از داستان رستم و سهراب» می نامم درست فرض کنیم، در چاپ کلکته و به تبع آن در تمام چاپ های سنگی و سربی که از روی آن در ایران و هندوستان و غیرآن کرده اند، متجاوز از ۶۵۰ بیت الحاقی فقط در یک داستان هست و در چاپ ژول مهل و چاپ بروخیم و چاپ امیر کبیر بیش از ۴۲۰ بیت الحاقی است. این ها از کجا آمده است؟ آیا فردوسی این ها را گفته بوده و نسخه نویسان قدیم آن ها را حذف کرده اند؟ یا آن که دیگران این ها را سروده اند و در نسخه های مختلف در حاشیه ها الحاق کرده اند و از آن جاها به نسخه ی بایسنغری و چاپ های کلکته و پاریس و ایران و بمبئی سرایت کرده است»؟

(رستگار فسایی، متن شناسی شاه نامه، ص ۱۲۱و ۱۲۴، مقاله مینوی با عنوان «فردوسی ساختگی و جنون اصلاح اشعار»).

این سئوال های محصول سردرگمی مینوی، که تاکنون بی جواب مانده فقط حاصل بررسی و مقابله داستان رستم و سهراب در نسخه های مختلف شاه نامه است و اگر کسی بخواهد با این کتاب تازه ساز، که با هزار حیله و حقه، متن قرن چهارمی وانموده اند، بیش تر آشنا شود؛ پس او را به خواندن ارزیابی دیگری ببرم که کسی دیگر، در همین باره و با نگاهی به تمام شاه نامه انجام داده است:

«مسئله ی دیگری که در تشخیص و شناخت ملحقات و چه گونگی و چرایی آن ها باید مورد بررسی قرار گیرد، نسبت ملحقات در بخش های مختلف شاه نامه است. بدین منظور چند متن چاپی موجود را در نظر گرفته، با هم می سنجیم. چاپ های مسکو، بروخیم، موهل، دبیر سیاقی و رمضانی را برای این سنجش انتخاب کرده از نسخه های ماکان و فولرس که مبنای چاپ بروخیم و دبیر سیاقی بوده اند و نسخه اولیا سمیع که منطبق بر چاپ ماکان است، صرف نظر می کنیم و نسخه ی مسکو را مبدا قرار می دهیم:

شاهنامه تا داستان سهراب: مسکو ۷۰۲۵ بیت، بروخیم ۷۲۹۰ بیت، موهل ۸۲۸۰ بیت، دبیرسیاقی ۸۲۵۷ بیت، رمضانی ۸۴۵۲بیت. چنان که پیداست در این بخش اختلاف بیش از ۱۴۰۰ بیت است. یعنی حدود ۲۰ درصد افزایش نسبت به متن. ضمنا باید دانست که این نسبت در تمام این بخش نیز یکسان نیست و داستان های قبل از فریدون ۵درصد و پس از آن ۳۰ درصد افزایش را نشان می دهند، ضمنا مجموع این بخش قریب به ۱۵ درصد کل شاهنامه است.

داستان سهراب: مسکو ۱۰۵۹ بیت، بروخیم ۱۴۹۰ بیت، موهل ۱۴۹۰ بیت، دبیرسیاقی  ۱۶۷۵بیت، رمضانی ۱۷۰۰ بیت. اختلاف بالغ بر ۶۵۰ بیت و به نسبت ۶۰ درصد داستان است و کل داستان معادل ... (کذا) درصد شاهنامه. ضمنا چاپ بنیاد شاهنامه حاوی ۱۰۵۳ بیت است که ۲۵ بیت آن نیز الحاقی تشخیص داده شده است.

داستان سیاووش: مسکو ۳۷۷۵ بیت، بروخیم ۴۲۱۲ بیت، موهل ۴۲۱۵ بیت، دبیرسیاقی ۴۵۱۰ بیت، رمضانی ۴۶۱۹ بیت اختلاف بیش از ۱۷۰۰ بیت و حدود ۴۶ درصد داستان است که خود ۸ درصد کل شاهنامه است. نسخه مصحح بنیاد شاهنامه که زیر چاپ است دارای ۳۷۷۰ بیت است که ۸۲ بیت آن نیز الحاقی تشخیص داده شده است.

دوره ی کیخسرو: مسکو ۱۱۶۰۰ بیت، بروخیم ۱۲۱۰۰ بیت، موهل ۱۲۱۰۰ بیت، دبیرسیاقی ۱۲۷۰۰ بیت، رمضانی ۱۳۴۰۰ بیت. اختلاف عبارت است از بیش از ۱۷۰۰ بیت و ۱۵ درصد کل داستان ها که خود معادل ۲۵ درصد متن شاهنامه اند.

از لهراسب تا مرگ بهمن: مسکو ۵۴۹۰ بیت (داستان اسفندیار ۱۶۷۶ بیت)، بروخیم ۵۴۷۵ بیت (داستان اسفندیار ۱۶۹۰ بیت)، موهل ۵۴۹۰ بیت (داستان اسفدیار ۱۶۷۰ بیت)، دبیرسیاقی ۵۸۰۰ بیت (داستان اسفدیار ۱۸۲۰ بیت)، رمضانی ۶۰۳۵ بیت (داستان اسفدیار ۱۹۲۰ بیت). اختلاف ۵۵۰ بیت و ده درصد این بخش است که خود ۱۱ درصد کل شاهنامه است. ضمنا باید توجه داشت که از این مقدار ۲۵۰ بیت آن تنها متعلق است به داستان ۱۶۰۰ بیتی اسفندیار.

بخش تاریخی از پادشاهی همای تا پایان شاهنامه:  مسکو ۲۰۵۰۰ بیت، بروخیم ۲۰۶۲۵ بیت، موهل ۲۰۹۴۵ بیت، دبیرسیاقی ۲۰۹۴۰ بیت، رمضانی ۲۱۵۰۰ بیت... در نتیجه می توان گفت: اولا هرچه داستانی کم تر خوانده شده، کم تر نیز در آن دست برده اند. ثانیا داستان هایی که با بنیان های ذهنی و روانی و اندیشگی و احساسی قومی آمیزش بیش تری داشته اند، بیش تر مورد اقبال بوده اند. ثالثا از داستان های معروفی که جواب گوی نیازهای مردم و تجلی گاه دردها و آرزوهای آنان بوده، روایات مختلف و شکل های بیانی متفاوتی فراهم آمده که همگی به شاه نامه راه یافته اند».

(رستگار فسایی، متن شناسی شاه نامه، صفحات ۹۴ تا ۹۷، مقالهسیاوش روزبهان، کیفیت افزایش و کاهش روایات و ابیات شاه نامه)

پس، چنان که می خوانیم، گویا سالم ترین و دست نخورده ترین حصه شاه نامه به درد نخورترین بخش آن برای مطالعه و معیوب ترین قسمت، پرخواننده ترین سهم آن اشعار است!!!؟ راستی که لازم است برای چنین محققانی اسفند در آتش و آب جوش بریزیم زیرا چنان ذکاوتی که به چنین جزییاتی اشراف یافته باشد یگانه است، به شرط این که به ما هم بیاموزند چه گونه می توان پیش از مطالعه دریافت کدام بخش شاه نامه به درد خواندن می خورد و یا نمی خورد، چه قسمتی با ذهن و حس اقوام مرتبط تر است و کدام ابیات شاه نامه «جواب گوی نیازهای مردم و تجلی گاه دردها و آرزوهای آنان» بوده است؟!! بدین ترتیب و بی اعتنا به این نتیجه گیری های فوق خیالی، بررسی های بالا تنها به ما نشان می دهد که جاعلان شاه نامه، با تدارک عمدی نسخه های متفاوت و مغایر، صورتی فراهم کرده اند که تا ابد برای شناخت خویش، از مسیر یافتن محال نسخه ی اصلی و صحیح سخنان فردوسی در شاه نامه، اوقات را به باد دهیم، تا آن زمان بی پایان، موقتا بر سر و روی یکدیگر بکوبیم و اگر در این بررسی معلوم شد که شاه نامه نسخه قدیم ندارد و نخستین تحریر آن در دو سه قرن اخیر است، شاید برای ارائه عذر و از سر عنایت به این مردم محتاج مودت و نیازمند وحدت اسلامی، از تکرار موهومات دشمنان دست بدارند، این حضرات شاه نامه شناس!!! و اینک وقت است به جست و جوی خویش باز گردم و ببینم کاوندگان نسخه های قدیم، در انستیتوی خاور شناسی فرهنگستان علوم شوروی، چه نصیب برده اند؟!!

«در اواخر قرن گذشته، ا. وولرس چاپ دیگری از شاه نامه منتشر ساخت. وولرس چاپ های مول و ماکان را با هم مقایسه نموده، متن خود را بر پایه این دو چاپ قرار داد و تفاوت آن ها را با دقت در پاورقی ذکر نمود. علاوه بر آن که چاپ وولرس بر اثر فوت ناشر ناتمام ماند، این چاپ نیز مسائل عمده ای را که بر عهده ی علم است، یعنی رجوع به قدیمی ترین، به ترین و معتبرترین نسخه های خطی و همچنین معرفی نسخه های مورد استفاده و ذکر دقیق نسخه بدل ها حل ننمود».

(برتلس، متن انتقادی شاه نامه فردوسی، پیش گفتار، ص ۵)

این تاریخچه ای است روشن کننده این مطلب، که تا پیش از متن انتقادی انستیتوی خاور شناسی فرهنگستان علوم شوروی، یعنی چهل سال پیش، چاپ های مختلف و متعدد شاه نامه، بر اساس نسخه های کهن تدوین نمی شده و از آن که هیچ یک از تصحیح های تا آن زمان، ضرورتی به ذکر نسخه های مورد مراجعه ندیده اند، پس به احتمال بسیار در زمان آنان هنوز لزوم یافتن نسخه های بسیار قدیم مطرح نبوده، ولنگارانه، اما صادقانه و بدون دنگ و فنگ و به عنوان یک دیوان معمول شعر تدوین می شده و یا بدتر از آن، شاید که این محققان، متن منتشره به نام خویش را، به علت ضیق وقت و ضرورت فوری شاه نامه بازی در ایران و در جهان، حاضر و آماده از مرکزی، که اینک کم وبیش می شناسیم، همراه ضمائمی چون فرهنگ لغت شاه نامه اثر ولف، تحویل گرفته اند. اگر در صحت و صراحت این ادعاها تردید دارید، پس شما را به خواندن متن اصلی بکشانم:

«انستیتوی خاور شناسی فرهنگستان علوم شوروی برای انتشار متن نوین علمی شاه نامه راه دیگری را که با راه متقدمین تفاوت داشت در پی گرفت. استفاده از چاپ های قبلی، که بر پایه ی نسخ خطی نامعلوم و بدون ذکر تاریخ قرار دارند، بدون فایده تشخیص داده شد. همچنین رجوع به شماره های زیادی از نسخ خطی مختلف را که دارای اغلاط و اشتباهات و اضافات و تحریفات زیادند نیز غیر مفید به نظر رسید. در نتیجه چنین تصمیم گرفته شد که فقط از قدیمی ترین نسخ، که تقریبا همزمان و از حیث متن به یکدیگر نزدیک باشند، استفاده گردد. ترتیب دهندگان متن برای کار خود از نسخ خطی زیرین استفاده کرده اند».

(برتلس، متن انتقادی شاه نامه فردوسی، ص ۵)

این متن، حکم ابطال دیگر متون و لاجرم آن نسخ اصلی مورد رجوع را می دهد که تا پیش از تدوین متن انتقادی انستیتوی خاور شناسی شوروی، تا سال ۱۹۶۶ میلادی، تدوین شده بود. چنین که می خوانیم چاپ های قبلی بر پایه نسخ خطی نامعلوم و بدون ذکر تاریخ ارزیابی می شود و راه دیگری را جدای از متقدمین، برای فراهم آوردن متن انتقادی نهایی از شاهنامه، که تنها بر مقابله قدیم ترین نسخ متکی باشد، نشان می دهد و در پایان، مشخصات نسخ قدیمی یافت شده را بیان می کند. آیا می دانید محققین انستیتوی خاور شناسی شوروی، که این همه برای دیگران رجز خوانده اند، چند نسخه را از میان آن هزار نسخه ی خطی موجود، بر حسب تصور، قدیم و شایسته رجوع یافته اند؟ چهار نسخه و هر چهار آن، چنان که بررسی نشان خواهد داد، قلابی و غیر مطمئن و تازه ساز‼!

(ادامه دارد)

ارسال شده در جمعه، ۰۸ دی ماه ۱۳۸۵ ساعت ۱۷:۰۰ توسط naina

ارسال پیام به این نوشته
نام: *
ای میل:
وب سایت:
پیام: *
کد امنیتی: *
عکس جدید
نظر بصورت خصوصی برای نویسنده مطلب ارسال شود
دوست گرامی پیام شما پس از تأیید نویسنده نمایش داده خواهد شد.
 
 

کلیه حقوق مندرجات این صفحه برای وب سایت ` حق و صبر ` naria.asia محفوظ است.

طراحی و راه اندازی،
گروه برنامه نویسی تحت وب بنیان اندیشان