حالا ببینیم آرتور پوپ یهودی، در کتاب «معماری ایران» چه نوشته، که آن را معتبرترین سند آشنایی با مکاتب معماری و هنر، در ادوار مختلف تاریخ ایران تبلیغ می کنند و در مقابله با دست تنگی کنونی، که عرضه ظواهر یک جامعه پویای ایرانی، در هزاره نخست اسلامی را غیر ممکن می کند، به چه ادعاهایی متوسل شده و چه شگرد و شیوه هایی را به کار زده است؟....
 
شواهد متعدد و مکفی بر تهی بودن مطلق این سرزمین، از زمان رخ داد پوریم در عهد خشایارشا، تا طلوع اسلام و نیز فقدان تجمع متمدن، از اسلام تا زمان صفویه خبر می دهد. شواهدی که به ویژه با مجموع جعلیات ابلهانه ی وسیع و متنوعی معتبر می شود، که به صورت های مختلف، برای مقابله با این واقعیت، یعنی تلقین هستی ملی و پر شکوه ایرانیان در دوران مورد بحث ساخته اند، تا آن جا که بسیاری از ما، حافظ را دلیل وجود شیراز قرن هشتم، خیام را نشانه نیشابور قرن پنجم، فردوسی را برهان وجود شهر طوس در قرن چهارم و ابن سینا را علامت حضور همدان در همان قرن گرفته ایم...
 
اینک به مقدار لازم، برای قانع کردن صاحبان اندیشه، اسناد مستمر و محکم به دست است، تا بر مبنای آن، بر افسانه های تاریخی موجود، در باب ایران پس از پوریم، مهر جعلیات بکوبیم و تولید کنندگان آن را تابعین شورای جهانی یهود بدانیم. در حال حاضر قاطعانه معلوم است که مجموعه ابنیه ی تخت جمشید را، پس از توسل به قتل عام پوریم، نیمه کاره رها کرده اند، از بقایا و بازمانده های کوچ و مهاجرت و پناه موقت یونانیان به ایران، امپراتوری اشکانیان ساخته اند، کتیبه های ساسانی موجود در جنوب ایران، به خط من درآوردی پهلوی را، قریب ۷۰ سال پیش کوبیده اند، مسائل پس از طلوع اسلام در سرزمین وحی را، به انواع دروغ نویسی ها از جمله در باب حمله ی اعراب به ایران بدون سکنه آلوده اند، سلسله های ناپیدای طاهریان و صفاریان و غزنویان و سلجوقیان ساخته اند، مغول ها را بر روی کاغذ و برای انهدام نمی دانیم چه چیز به ایران فاقد تجمع و هستی متمدنانه فرستاده اند ...
 
مداخل و مباحث موجود، که با استدلال و اسناد محکم انکار ناپذیر همراه است و بی رعایت اختصار، به چند هزار برگ می رسید، در مقابله با حجم عظیم مجعولات تاریخی و ادبی، که همه جا پراکنده اند، هنوز مورخ را برای اقناع کامل خواستاران آن، نیازمند رجوع به مراتب متعدد و مختلفی می کند تا معرکه و میدان حیله گری های یهود و شبه یهود توطئه گر و جاعل را، که کم ترین ارزشی برای فرهنگ و هویت دیگران قائل نیستند، از همه سو دور زند و راه گریزی برای نان خوران آن ها باقی نگذارد. توفیق در تاریخی کردن ماجرای پنهان مانده پوریم و تشریح عوارض و عواقب نابودگر آن، که به حذف و ابطال ادعاهای کنونی، در باب حیات سیاسی و اقتصادی و فرهنگی ایران پس از پوریم منجر شد و فعلا تا رد اوراق تاریخ صفویه و شاهان آن فرا رفته، انقلاب بزرگی در درک تاریخ بی دروغ ایران و شناخت سالم همسایگان و ملت های باستانی پدید آورده و به خواست خدا، در آینده نزدیک، درب مراکز ایران شناسی و دانشگاه های مربوطه، در شرق و غرب را، با گل بد بوی بی آبرویی مسدود خواهد کرد.
 
الگوی جعلیات رایج در باب برج طغرل و دروازه شیراز، بدون استثنا، بر هر بنا و معماری دیگر، اعم از برج و مقبره و مناره، قابل انطباق است که دست آویز امثال پوپ و مورخان مامور کنیسه و کلیسا، برای القای حضور و وجود روابط و مظاهر سیاسی و اجتماعی و فرهنگی، در دوره معینی از تاریخ ایران بوده است. این مجموع بررسی ها، با بی اثر کردن تلاش آنان، همچنان اثبات می کند که به سبب وسعت قتل عام پوریم و تخریب مطلق مراکز تمدن شرق میانه، تا زمان ظهور صفویه، نموداری از تجمع متمدنانه و حوزه کوچکی از مناسبات شهر نشینی در ایران پدیدار نیست و ترسیم تصویر کم رنگ و تاری از تحرک اقتصادی و سیاسی و فرهنگی، در طول این زمان دراز دو هزار ساله ناممکن است.
 
گرچه ممکن است بحث جاری، در باب بازمانده های کنونی معماری، که جاعلانه بر آن ها مهرهای تاریخی متعدد کوبیده اند، اندکی مطول بنماید؛ اما از آن که سرانجام پرده از راز بناهایی بر می دارد که این جا و آن جا به نام این و آن سلسله و شخص، تا عمق هزار سال پیش، ثبت شده و دست آویز کسانی است که انهدام مطلق بومیان ایران کهن در قتل عام پوریم و نبود تحرکات اجتماعی در ایران پس از طلوع اسلام تا عهد معروف به صفویه ...
 
امیدوار بودیم آن تحرکات مضحکی که اخیرا به قصد یادگار و آثار تراشی برای سلاسل و امپراتوران بی نشان ایران باستان، رایج و باب شده بود، در همان اوج تفسیرهای مجنونانه بر کتیبه خارک، پیدا شدن آن کشتی اشکانی در عمق هفتاد متری دریایی که فقط چهل متر عمق دارد و برقراری سرویس هوایی قالیچه ی پرنده در ایران، متوقف بماند و آن ذوق زدگی های عوامانه ی بی مرز را ممکن بود آخرین حد پریشان بافی در ایران شناسی نوع یهودی ...
 
رد پای تغییرات عمده، حاصل حضور هر قوم و جمعی، برصحنه تاریخ باقی می ماند و آمد و رفت بی صدای پدیده های تعیین کننده در روند حیات اجتماعی هیچ ملتی میسر نبوده است. چنان که اینک چینیان و هندیان و بابلیان و آشوریان و مصریان و یونانیان و رومیان و بومیان آمریکای مرکزی و جنوبی را بر اساس یادگارهای گویایی می شناسیم و قضاوت می کنیم که حضور موزه ای و یا نشانه های مادی کهن و بر زمین مانده آنان، همانند دیوار ...
 
می توانم بگویم که منابع اصلی منتشر شده در باب معماری و هنر اسلامی را دیده و یا در اختیار دارم. در سراسر آن ها، بر شبستان مرکزی مراکز عبادی و مقابرعمده اسلامی، همان گنبد شلجمی شکل شناخته شده ای بر پاست که از استوار و دشوار ساخت ترین تکنیک های معماری در تمام جهان است و بر اساس بازبینی این منابع، با اطمینان تمام، مدعی می شوم که هرگز بر هیچ بنای اسلامی، از شمال آفریقا تا چین و هند، تصویری ندیده ام که بر فراز مسجد و مقبره ...
 
مختصر این که رجوع به نمونه های موجود از خط دیرین عرب، ظهور صاحب نظر و تالیف، در این یا آن زمینه و مبحث را، با خوش بینانه ترین فرض، به نیمه دوم دوران اسلامی منتقل و هرگونه ادعای کتابت در هفت قرن نخست هجری، در این یا آن مقوله را، ابطال می کند. چنین ادعایی با این نشانه ی درست نیز تصدیق و تایید می شود که بی تردید یافتن عین هر کتاب و یا قرآن نوشته ای، با خط بالغ و قابل و کامل شده عرب، که عمری دورتر از قرن هفتم و حتی هشتم ...
 
هنوز هم اسناد غیر قابل انکاری در دست است که اثبات می کند تنظیم و تکمیل فنی خط عرب، تا آن جا که قابلیت تالیف کتاب هایی را بپذیرد که در سراسر جهان اسلام امکان قرائت و استخراج معنا بیابد، امری است که عمر دست یابی به آن، قریب پانصد سال از زمان اعلام شده ی کنونی آن، یعنی قرن چهارم هجری، به ما نزدیک تر است. انستیتوی هنر فرانسه، حوالی دو قرن پیش، زمانی که هنوز دوربین عکاسی نبود، از بیم نابودی کامل، هیئتی از هنرمندان ...
 
بدین ترتیب بیش از دو راه در برابر مترصدین دریافت حقیقت قرار نمی گیرد: یا صحت این پاپیروس نوشته های مصری را رد کنند و یا بار دیگر به باورهای فرهنگی و فرقه ای خویش، که علی الاصول از میان کتاب های قرون اولیه ی اسلامی تراوش کرده، نظری دوباره بیاندازند و از جمله سئوال کنند که اگر این همه برگ نوشته های پاپیروسی یافته ایم، چرا هنوز قطعه نوشته ای به قدمت نامه ی آن شوهر دل تنگ روسری خریده پیدا نکرده ایم که بر آن، قطعه حدیث ...
 
آن هنگام که برای پوشاندن رد پای مرتکبین و عاملین قتل عام پوریم، نگارش تاریخ دروغینی را برای مردمی که وجود نداشتند و جامعه ای بدون آثار و روابط اجتماعی، ضروری شناختند، از آن که شرح مقنعی بر مبنای تجمع و تمدن و تولید و توزیع ممکن نبود، پس ناگزیر مانند اسکندر بیک همه را به جان هم انداختند و سینمای تاریخی پر هیجان ساختند، چنان که تاریخ هخامنشیان را با نبردهای موهوم تسخیر مصر و یونان و حبشه پر کرده اند، اشکانیان کاری جز بیرون ...
 
اگر از نادانی های عمومی اسکندر بیک منشی نیز صرف نظر کنیم، که سر به درهم ریزی سال و ماه و روز و هفته می زند، بی ارزشی متن و محتوای کتاب «عالم آرای عباسی» در مراتبی است که تالی دیگری در تالیفات تاریخی هیچ ملتی ندارد. «اسمعیل میرزا در زمان سلطنت خود نعش مبارک شاه جنت مکان را نقل مشهد مقدس معلی نموده مرتضی قلی خان پرناک حاکم مشهد بدین خدمت به اتفاق علیقلی خان شاملو بیگلربیکی هرات مأمور گشت...
 
بدین ترتیب مراتب حضور و گذر روزگاران شاهان و مسائل دوران صفویه، بر زبان سیاحانی گذشته که فرق میان مرده و زنده را نمی دانسته و از قلم مورخینی جاری شده است، که زمستان و بهار و شنبه و یک شنبه و محرم و رجب را هم نمی شناخته اند و این هنوز وصف فاضل ترین آن هاست که می گویند منشی مخصوصی بوده است، ناطر از نزدیک بر اوضاع آن زمان!!! «فی الجمله چون از اخبار سلف و سیر پسندیده ی این پادشاه جم جاه را که در عرض ...
 
زمان فرا رسیدن نوروز، در تاریخ عالم آرای عباسی، برای باقی مانده ی سال های سلطنت اصطلاحا شاه عباس کبیر، یعنی تا سال ۱۰۳۷ هجری هم، بر سبیل تکرار همان اشتباهات قبلی مظبوط است و به نظر می رسد اسکندر بیک ناشناس، در طول ۳۸ بار انتقال زمستان به بهار، نه از مسیر نجوم و ریاضیات و آگاهی از تقاویم و نه حتی از راه ادراک حسی و دیدار از طبیعت، سرانجام در نمی یابد که دهم و یا حتی بیستم اسفند ماه، هنوز زمان ارائه ی توصیفات زیر از عینیات روزگار نرسیده ...
 
باید هنوز تحمل کنید و چند یادداشت بعد را هم به شناخت بیش تر اسکندر بیک، منشی شاه عباس اول فرضی بگذرانیم. شاید بررسی اطلاعات او در موضوع حلول سال نو و تطبیق آن با روز شمار شمسی و قمری و میلادی تکراری بنماید، اما اشتباهات او چندان متنوع است و چنان از یک ذهن کاملا بیگانه با موضوع خبر می دهد، که در هرکدام درس و دلیل تازه ای برای اثبات غریبه و غیر مسلمان و ناشناس بودن این روزگار نویس عهد صفویه نهفته است تا آن جا ...
 
در یادداشت قبل، با ارائه ی متون و منقولات لازم، معلوم شد که اسکندر بیک، منشی مخصوص شاه عباس اول، ضمن داده های اش در کتاب «عالم آرای عباسی»، گرچه برآمدن نوروز در سال های ۱۰۰۰ تا ۱۰۱۷ هجری قمری در دربار شاه صفوی را، با روزهای نهم تا یازدهم اسفند برابر می دانست، ولی ناگهان از سال ۱۰۱۸ هجری، تا پایان دولت و دوران به اصطلاح شاه عباس اول، یعنی ۱۰۳۷ هجری، این انطباق را یازده روز به جلو می کشاند و به نوزدهم تا بیست و یکم اسفند ...
 
مطالبی که در چند یادداشت آینده به مدد الهی عرضه خواهم کرد، از بدیع ترین مباحث ایران و اسلام شناسی است، که به طور قطع هرگز معادلی برای آن دیده نشده است. اندیشمندانی که اراده کنند و مترصد دریافت دانایی های نو باشند، آن ها را چون منبعی خواهند یافت که نوری بر راه عبور به سوی اتحاد سیاسی و فرهنگی مسلمین، در تمام زوایا خواهد تاباند. باید به یاری های الهی امیدوار بود و منتظر ماند تا تلاش یهودیان برای پرده کشیدن بر این مباحثات...
 
توسل با هر تمهید و بهانه، به یادداشت های سیاحانی ناشناس، که سراپای ادعاهای آنان با هرگونه حقیقتی نامنطبق است، برای بر پا کردن موجودیت و مترسکی به نام سلسله ی صفویه، چنان که با موارد متعدد آن آشنا شدیم، خود برترین دلیل برای رد آن سلسله و استیلای سلاطینی است که در فاصله های مختلف آن دوران جورچینی شده اند. در واقع آن افسانه های بی بنیانی، که به قصد ایجاد قبرکی برای هر یک از حکم رانان صفوی به هم بافته شده...
 
تلاش جاری، برای برملا کردن وسعت توسل به دروغ، در تدوین تاریخ ایران، تنها گوشه ای کوچک، به مقیاس فضای یک وبلاگ، از ویرانگری هایی است که در باب هستی و هویت و پیشینه و ادب و آداب و فرهنگ و هنر و رسوم ایرانیان به بار آورده اند و دادن خط و راهی است تا نسل منتظر، در تحقیقات آتی خود، به بی راهه نیفتد، از نام و آوازه ی دهل وار این همه حقه باز که به نام ایران و باستان و اسلام شناس به ما تحویل داده و تحمیل کرده اند، هراس...
 
تا شناسایی کامل عواملی که با نام سلاطین عالی جاه صفوی به تاریخ ما قالب زده اند، به خواست خدا تنها یکی دو یادداشت فاصله داریم. اگر موضوع رسیدگی به منابع معمول و مجعول صفویه، چنین کش دار می نماید، از آن روست که بدون تعارف معلوم شود، تاریخ کنونی صفویه، از راه خواندن سفرنامه ها و یا دیدار از نوشته هایی که می گویند از مورخین آن زمان مانده، نه فقط قابل ادراک و برداشت نیست، بل از فرط نادرستی و آشفتگی، اهل خرد را مطمئن ...
 
برای درک این که سازندگان اسناد و توصیفات کنونی از ماجرای صفویه، تا چه حد ما را کودن فرض کرده و دست انداخته اند و چه لفاظی های داستان گونه ی پر اغراق و ناممکنی را، در تمام زمینه ها، از هخامنشیان پس از خشایارشا تا زمان قاجار، به خورد تاریخ وادب و فرهنگ این سرزمین داده اند، کافی است به نمونه ی زیر توجه کنید که یکی از الگوهای معمول چنین جعلیاتی است. «پایتخت صفویه ـ در نیمه ی قرن هفدهم بنا به اظهارشاردن در داخل محیط ده فرسخی...
 
ناگزیر، در مقطع این بررسی های صفویه نیز، بار دیگر یاد آور می شوم که دانایی های موجود درباره ی تاریخ ایران و اسلام و به طور کلی جهان باستان، برخاسته از تفسیرهایی است که یهودیانی مدعی ایران و اسلام شناسی، با مراجعه به متونی که می گویند قدیم است، تبلیغ کرده اند. متونی که هیچ یک از آن ها سطری باقی مانده از تحریر نخستین به جای ندارد و تاکنون نوشته ای غیر قرآنی، به ویژه با خط و زبان فارسی، که عمری کهن تر از چند سده ی اخیر داشته...
 
اگر در این بررسی ها، یهودیان در بروز عوارض و اقدامات مغایر با همزیستی و رشد، مجرم معرفی می شوند، از آن باب نیست که مورخ دشمن قوم یهود بر اساس تعصبات اسلامی است، بل نگاه آگانه به علل سیر منفی و معکوس تاریخ، در تمام ادوار تمدن، چنان یهودیان را در مرکز و مسبب این گونه اقدامات نژاد پرستانه و توطئه گرانه معرفی می کند، که خود به خود، قرآن به عنوان تنها سند صریح و بی خدشه و دیرین، در برحذر داشتن ...
 
در آغاز مباحث جدی و جدید در پیش، شاید هم بنا بر ضرورت بیان گاه به گاه مطایبه ای، با قصد تلطیف و تمدد، به یاد خاطره ای افتادم که در حوزه ی گذران بخش اعظم نوجوانی ام، یعنی در محله ی امام زاده یحیای تهران شاهد و ناظر آن بوده ام. در آن زمان مسجد محله ما را شیخ دهان گرمی با نام سرخه ای می گرداند که بیش تر وقت منبر پس از نماز مغرب و عشای اش، به ذکر تاریخ اسلام می گذشت و از همین روی مشتاقان نقل های او، صرفا کسبه...
 
بحث درباره ی امام زاده ها، عرضه ی استدلال برای اثبات این مطلب است که انتساب ساخت هیچ امام زاده ای به دورانی مقدم بر صفویه، از هیچ بابی منطق اجرایی و امکان تاریخی و تدارکاتی ندارد و برای رسیدن به این چشم انداز واقعی، در باب ساخت و سازهای صفوی است که ناگزیر باید نمونه هایی از تفسیرهای موجود بر این گونه ابنیه را زیر ذره بین گذارد و حقایق در گرد مانده ی ساخت آن ها را، با رسوب زدایی آشکار کرد. مهم و موثر ترین راه اثبات ...
 
معمم میان سال خوش سیمای نه چندان بلند بالای لاغر اندامی بود، در نهایت سادگی و آراستگی. با خضوعی راستین اجازه طلبید و وارد دفتر کارم شد. حرکات آرامی داشت با نگاهی کاونده و سنگین ولی مهربان. می گفت مجموعه ی «اسلام و شمشیر» را خوانده و از قم به آشنایی با مولف آن آمده است. پرسش هایی اصولی داشت. زبان عرب را به کمال می دانست و بر مفاهیم و اشارات آیات قرآن به صورت طبقه بندی شده مسلط بود. تذکر داد که برخی آیات را ...
 
معجزه ی ساخت و ساز صفوی و در حقیقت شاه عباسی، به مظاهری بسنده نمی کند و منحصر نمی شود که به صورت صدها باب کاروان سرا و ده ها دستگاه حمام و آب انبار و بازار و مساجد ممتاز می شناسیم. شاه کار شاه عباس، بنیان گذاری نهضت برپایی مقابر و امام زاده ها بود، که در حال حاضر احتمالا به صد هزار شماره، از آراسته و ساده ساخت، سر زده است. قم ، خبرگزاري جمهوري اسلامي نشست تخصصي "بررسي و تحليل ورود امام زادگان ...
 
انحصار ساخت و سازهای زیر بنایی و یا نمایشی و تدارک تاسیسات متعدد و عام المنفعه ی دولتی، به دوران شاه عباس صفوی، در نفس خود برملا کننده ی نقشه ای است که فراتر از نیازها و رشد طبیعی و موزون جامعه، به صحنه سازی هایی برای محو نشانه های عقب ماندگی پیشین پرداخته است و اگر در جنب اصلی ترین مظاهر مادی سلسله ی صفوی، یعنی معماری ابنیه ی شهری و مذهبی و تجاری و سدها و پل های اصفهان، ایجاد تاسیسات دشوار...
 
آن منظره ای که اینک از تسلط سلسله صفوی در برابر چشم داریم، مطلقا مجموعه ی سیاسی درخور تفسیر و قابل شناختی را مجسم نمی کند. زیرا اصل مهم تحولات تدریجی را شاهد نمی شویم و اگر شرح زیر را در باب کرونولوژی سلاطین صفویه قبول کنیم، پس با مراجعه به مانده های از صفویان، چنین به نظر می رسد که آن سلسله از شاه عباس اول آغاز و هم به او نیز ختم می شود. ۱. شاه اسماعیل اول، ۹۰۵-۹۳۰ هجری - ۲. طهماسب ائل پسر شاه اسماعیل...
 
هنگامی که از منظر مورخ و نه متعصبی پان اندیش، به ظهور صفویه می نگرم و با وارد کردن این اصل مسلّم که رد پایی از مدیریت سیاسی و برگه هایی از مفاهیم ملی، در کوچک ترین آمار و آماج خود، در ایران پیش از صفویه قابل دیدار نیست، آن گاه نقش بستن و رسامی خطوط مرزی، در اندیشه ی نخستین سلاطین صفوی، به معضلی ناگشودنی بدل می شود و این سئوال که آن ها چه گونه تعیین کرده اند تا کجا اسب بتازند، چه حدودی
 
پیش تر هم، در یادداشت ۷۳، مختصرا درباره قلمدان های زمان صفوی مطلب گذارده بودم، که شاخه و شعبه ای اصلی از صنایع دستی آن زمان حساب می شود. بحث اساسی و اشاره ی اصلی آن گفتار در این باره بود که نه سازندگان آن قلمدان ها و نه نقوش بر آن، پایه ی بومی ندارند و مکتبی ملی را معرفی نمی کنند. در جریان کار بر روی کتاب «کارهای لاکی» باز هم به نکات بسیار روشنگر دیگری برخوردم که به کار آگاهی عمیق تر در موضوع ظهور صفویه می آید:
 
شاید بتوان گفت که در هیچ کجای جهان، حتی در اسراییل، این همه سمبل و نشان یهودی که در صنایع دستی، نقوش کاشی، منابر چوبی، گچ بری و آیینه کاری، آجر چینی و نورگیرهای سقف، که در مساجد و امام زاده های عهد صفوی می بینیم، قابل دیدار نباشد! خوش بینی وافری در حد آن تمثیل انشاء الله گربه است، لازم می شود که چنین پرچم افرازی همه جانبه ی یهودیان در آثار عهد صفوی را، تنها حاصل تصادف و اتفاق در بازی های گرافیکی آن زمان ...
 
باید جای خود را در این تحقیقات تاریخی تغییر دهم، به پنجره ی دیگری رو کنم، پرده ی نو تری را کنار زنم و به مبحثی وارد شوم که بر موضوع ورود گروهی با عنوان صفوی، به تاریخ اخیر ایران، نوری خیره کننده می تاباند و لازم است به مطلبی بپردازم که گرچه تاثیر آن بر تاریخ ایران، به نحوی که بیان می کنم، هرگز مورد توجه نبوده، اما در این رسیدگی معلوم خواهد شد که بی تردید، از زمانی معین، بررسی تاریخ هیچ خطه ی عالم، بدون در نظر ..
 
سعی  یادداشت های پر تعداد اخیر، عمدتا مصروف مباحثی شد، که با نمایش زمان ایجاد بناهای عمومی، که تدارکات و مقدمات اجرای آن، جز در شرایط پیدایی دولت مقتدر و آینده نگر و رشد نفوس و ظهور مراتبی از دانایی و تراکم میزان تولید میسر نیست، اثبات می کرد که دوران درازی از تاریخ ۲۵۰۰ ساله اخیر ایران، یعنی از بروز فاجعه پلید پوریم تا استقرار دولت صفویه، به درازای بیش از ...
 
سرانجام با روش معمول خود و تعقیب مدیریتی دشوار و ویژه، در طرح و دنبال گیری مسائل، مقدمات ورود به کتاب سوم از مجموعه ی «تاملی در بنیان تاریخ ایران، برآمدن صفویه» را به پایان رساندم و در سایه تابش نور و نتایج آن، آماده می شوم تا پدیده ی ظهور صفویه در ایران را بررسی کنم. در این نواندیشی های تاریخی، با گردش به دور تمام فورمت ها و احتمالات یک داده ی واحد، عمدتا کوشیده ام ...
 
در موقعیت کنونی، که هیچ بخشی از علوم انسانی، به خصوص تاریخ و هویت مردم شرق میانه، از آسیب جعلیات یهود مصون نمانده و تل بزرگی از توهمات مختلف را، به سادگی در سراسرجهان جا به جا می کنند، کار اندیشمند و مورخی که نخواهد دلقکانه همراه این کارناوال دروغ، با ماسک خوش دلان خنده رو، به راه افتد، بسیار دشوار خواهد بود. برای نمونه به هیاهوی مولانا و شمس توجه کنید که این...
 
اگر تدوین کنندگان تاریخ توطئه آمیز کنونی، برای ایران باستان، هنوز حتی نتوانسته اند خط و زبانی برای آن دوران معرفی کنند و اگر ناگزیر بخش عمده ای از تلاش کنیسه را، صرف توجیه فرهنگی آن زمان، از جمله تدارک خطوط پوشالی پهلوی اشکانی و پهلوی ساسانی و خط اوستا و از این قبیل موهومات مطلق می بینیم، که کم ترین نمونه ی غیر جاعلانه برای آشنایی و عرضه ...
 
به نظر می رسد گروهی از همان ها که غالبا می گویند بحث های تازه گشوده در بنیان تاریخ ایران ارزش علمی لازم را ندارد، که ادای پاسخی را ضرور کند، هر ساعت به این وبلاگ سر می زنند تا نخست آگاهی خود نسبت به تلاطم های تاریخی سرزمین شان را بالا برند و اگر از عهده برآمدند، به عنوان ابراز وجود، در برابر این داده های جدید عرض اندامی کنند. از مشخص...
 
به زودی هفت سال از انتشار نخستین مجلد از مجموعه ی تاملی در بنیان تاریخ ایران خواهد گذشت. هفت سالی که ضمن آن، پرستندگان داستان های ایران باستان خواب آرام شبانه نداشته و هر روز شاهد بر باد رفتن اوراق دیگری از دست نوشته های بی مایه ای بوده اند که ماموران کنیسه و کلیسا، با صرف زحمت و زمان و هزینه زیاد تولید کرده اند. اینک هرچند هنوز بی مایگان مسخره ای، پرچم پاره ای را، نا امیدانه بر بلندی آن خاکروبه ها می گردانند که زمانی تاریخ...
 
اندک اندک به مراحل نهایی بیان مقدمات صفویه نزدیک می شوم. قصد نهایی، معلوم کردن این مطلب اساسی است که به علت وسعت آسیب پوریم، سرزمین ما و تمام شرق میانه هرگز و تا هم امروز، به داشته ها و دانش پیشین و ماقبل پوریم خود بازنگشته است، چنان که شناخت دقیق آن اقوام زنده ی تمدن ساز بابلی و آشوری و آرامی و ایلامی و ثته گوشی و رخجی و مودرایی و اوژه ای و ده ها تجمع دیگر بومیان ایران...
 
به راستی که وفور علائم حضور یونانیان مهاجر در ایران، به حدی است که به هر سو نگاه می کنم، جز مانده های آنان، چیز دیگری را به جای نمی بینم و چون از زمان خشایارشا، تا ظهور اسلام، نشان از هیچ مرکز تجمع دیگری در ایران، جز همین آثار یونانی نمی یابیم، پس برای رفع تردید و سرگردانی می توان مدعی شد که هر عارضه ای بر سنگ و خاک به صورت نقش برجسته و ساختمان و هر تولید عاج...
 
اینک به سومین گروه از مجموعه نقش برجسته های مهاجران یونانی، یعنی نقوش حاوی زور آزمایی و نیزه بازی ورود کنم که تولید کنندگان دروغ در تاریخ ایران، از آن که سلسله ی ساسانی به قدر جل الاغی مانده های باستانی ندارد، با بی شرمی تمام، این نقش برجسته های متعلق به مهاجران یونانی را، به امپراتوری بی نشان ساسانی چسبانده اند، چنان که سکه های همین مهاجران را به سود...
 
خلاف سکه ها، که بیش تر به نمایش روابط و مناسبات مطلوب و القاب و تاریخ گذاری و صورت برداری از چهره ی حاکم و ملکه پرداخته است، نقش برجسته های یونانی، به بیان تصویری حوادثی در درون مناسبات مهاجران یونانی می پردازد که انتقال آن ها بر سکه ها، به علت محدودیت فضا ممکن نبوده است. این نقش برجسته ها، یا عکس یادگاری و جمعی یک گروه از مردان صاحب مقام تازه به دوران رسیده ...
 
بررسی فنی سکه های به اصطلاح اشکانی، که فصول کاملی درباره ی آن را در کتاب اشکانیان و نیز بخش اول ساسانیان، از مجموعه ی «تاملی در بنیان تاریخ ایران» عرضه کرده ام، کاری عظیم و درعین حال بسیار روشنگر و دل نشین است. مثلا ما را به این نتیجه ی معین و مطمئن می رساند که سرپرست هر گروه از مهاجران یونانی، بسته به امکانات فنی و اقتصادی خود، با سکه هایی که از نظر ارزش داد و ستد...
 
در این تحقیق تازه درباره ی اسناد به جای مانده از کلنی های مهاجران یونانی در ایران، که به عنوان بررسی بخشی از ادله ی اثباتی پوریم انجام می شود، توجه به مظاهر و متن سکه های این مهاجرین، که اینک سکه های اشکانی نام گذارده اند، اهمیت اساسی دارد؛ زیرا این سکه ها معرف سنت و سمبل های چنان جوامعي است که هنوز هم متابعت و عمل به آن ها، در روابط مردم شرق میانه، غریبه ...
 
اصرارم در اثبات یونانی بودن بازمانده هایی که در حال حاضر راهزنانه به امپراتوری اشکانیان بخشیده اند، ازآن است که معلوم کنم مردمی بیگانه با فرهنگی غیر بومی، به صورت امواجی از مهاجران و بدون برخورد با کم ترین مقاومت ملی و حتی محلی، به ایران پس از پوریم وارد شده، تدارکات ویژه ی خود را بر مبنای توانایی های هلنیسم و تمدن یونانی در نقاط بسیاری گسترده اند و قرن ها بعد...
 
با سوء استفاده از آثار و علائم بازمانده از قریب پانصد سال توقف یونانیان مهاجر در ایران، که تنها نشانه وجود تجمع انسانی در سرزمین ما، از زمان آسیب پوریم، تا طلوع اسلام است، این بقایا را اساس و اسباب تولید دو امپراتوری قلابی اشکانیان و ساسانیان در تاریخ ایران باستان، با قصد پوشاندن رد پای پوریم کرده اند. آن چه را که پیش از این، در کتاب اشکانیان، از مجموعه ی «تاملی در بنیان تاریخ ایران» آورده ...
 
می خواستم به یکی از درخشان ترین فصول ایران شناسی، یعنی معرفی حجاری های نقش رستم و نقش رجب و بیشابور و غیره بپردازم، اما مسافرتی بدون مقدمه و تدارکات، به اصفهان، که نیم روز کاملی از آن را در مسجد جامع آن شهر گذراندم، وادارم کرد که پیش از ورود به موضوع نقش برجسته ها، فصل در پیش را با اشاره ای کوتاه به ماجرای مسجد جمعه اصفهان کامل کنم، که نشان می دهد کوشش برای تولید ...
 
 قبلی  1  2  3  4  5  6  بعدی 

نمایش :  151 / 200 

 کل 293
 
 

کلیه حقوق مندرجات این صفحه برای وب سایت ` حق و صبر ` naria.asia محفوظ است.

طراحی و راه اندازی،
گروه برنامه نویسی تحت وب بنیان اندیشان