آشنایی با ادله و اسناد رخ داد پلید پوریم
مدخلی بر ایران شناسی بی دروغ و بی نقاب، ۹
ذخیره کردن آب مورد نیاز شرب و شست و شو، تقریبا در تمام سطوح جغرافیای مرکز و جنوب و شرق ایران، بخش عمدهای از نخستین تدارکات مورد نیاز برای سامان و سازمان دادن تجمعهای شهری، رفع احتیاجات بین راهی، امورات درونی کاروان سراها، باراندازها، منازل مسکونی، معابد، مساجد، کارگاههای تولیدی و نیز آبیاری محیط گیاهی منضم به آنها است و ساختمان آب انبارها در زمره نخستین مستحدثات عمومی و خصوصی قرار میگیرد که در صورت قبول یک تجمع و تشکل شهرنشین، ضرورت احداث آنها، حتی بر بنای پلها، کاروان سراها و بازارها، مقدم میشود. زیرا نخستین جوامع، پیش از ورود به جریان تولید و مبادله و توزیع، برای گذران معمولترین امور روزمره و از جمله نیازهای کارگاهی و ساختمانی خود، در اقلیمهای خشک ایران، به ذخیرهی آب، محتاج و مجبور بودهاند.
«ورودی آب انبار حاج کاظم در قزوین، بنایی از دورهی قاجار»
معماری این منابع آب و آب انبارها، همانند حمامها و پلها، به دلیل برخورد دائم با عامل نافذ و مخرب آب، نیازمند مصالح و طرح و اجرای ویژهای در دیواره و پی بندی است که در عین حال بقای دراز مدت کهنترین نمونههای آن را تضمین کرده است. بدین جهت اگر وجود شهرها و مراکز تجمع در ایران را موضوعی قدیم بیانگاریم، باید صدها و صدها نمونه آب انبار عمومی و کارگاهی و مسکونی و بین راهی را، به صورت باقی ماندههایی از قرون اسلامی و سدههای متوالی پیش از اسلام بیابیم. آب انبارهای درون شهری را، به طور معمول، بسته به میزان سرمایه و کار، از پس طلوع اسلام، غالبا به عنوان عقبات و باقیات، در جوار حسینیهها و بازارها و مساجد، به همت شخص، خانواده و یا سرمایه گذاری گروهی و محلی، احداث میکردهاند، اما ساخت منابع ذخیره آب در خارج از شهرها و آب انبارهایی که میان دو کاروان سرا ساخته شده، از آن که به سرمایه گذاری و نظارت اجرایی ویژه نیاز داشته، غالبا مستحدثاتی از سوی دولتها بوده است.
با این همه، گرچه در اکتشافات محیطهای کهن ایران پیش از پوریم، از جمله در شوش، وجود آثاری از مخازن آب مسلم است، اما میان پوریم و طلوع اسلام، که به دوران ایران باستان شهرت دادهاند، آب انباری در سراسر ایران نیافتهایم، که بیمجامله نبود مراکز تجمع انسانی، روابط تجاری و برقراری سکوت کامل، در ایران پیش از اسلام را اثبات میکند. قدیمترین آب انبار شناخته شده دوران اسلامی را، که در یزد است، بنابر متن کتیبه سردر، به سالهای آخر قرن نهم هجری، یعنی اوایل صفویه و با فاصله اندکی پیش از استقرار دولت صفوی میگویند و از قریب یکصد آب انبار موجود، که برخی هنوز مورد استفاده است و تعدادی دیگر بقایا و آثار واضح و کامل و قابل شناخت و گاه مستعد تعمیر به جای دارند، همگی در زمره تدارکات عمومی عهد به اصطلاح صفوی و پس از آن دورهاند.
پس با قبول این اصل غیر قابل تردید، که بدون منابع و مکانهای ذخیره آب شرب و شست و شو، ادامهی حیات عمومی و معمول، در بخشهای بزرگی از این سرزمین ممکن نبوده و نیست و همچنین با اطمینان از این مطلب که نمیتوان از دوران پیش از صفوی، آب انبارهای عمومی، اعم از شهری یا بین راهی معرفی کرد، چنان که به زودی و به خواست خدا نشانههای قاطع تاریخی آن را عرضه خواهم کرد، بیتردید رسم شهرنشینی و ورود به مقدمات و ضمائم تولید و توزیع و مبادله کالا و داد و ستد و کاسبی و حجره داری بازار و نمایشات گوناگون رو بنایی و فرهنگی، تا دوران صفویه مطلقاً برقرار نبوده و همین جا به کم حوصلگانی که ممکن است دچار سرگیجه شوند و به پرسشهای پریشان رو کنند، توصیه دارم به جای اظهار نظرهای عجولانه، تا پایان یادداشتهای این بررسی صبور باشند، زیرا عمده و اصلیترین مسائل مربوط به این فصل نوین، از مدخل ایران شناسی بدون دروغ را، که میتواند اصلیترین ابهامها را مرتفع کند، هنوز نگشودهام.
کاهل اندیشانی که برای همکاری با یهودیان، در امحاء رد پای آدم کشی بیمنتهای پوریم، از جمله معتقدات حیرت آوری دربارهی رعایت احترام و قبول قداست آب و پرستش الههی مفقود الاثری با نام آناهیتا از سوی ایرانیان پیش از طلوع اسلام را، بنا بر توصیه دانشگاههای کنیسه و کلیسایی غرب و متابعین مضحک و جاعل و مطلقا بیسواد آنها، تنها با ارائهی مجسمهای یونانی از زنی و گاوی، پذیرفتهاند؛ بد نیست به دنبال آثار حضور این الهه، در خشکترین بخشهای جغرافیایی این سرزمین، یعنی سراسر مشرق و جنوب و مرکز تشنه ماندهی ایران، لااقل به صورت احداث یک آب انبار کهن وقف شده بر این الهه، بگردند و اگر نیافتند برای برقراری میان اوضاع و موضوع، لااقل نام این خدای فرتوت شده را به الههی بیآبی تغییر دهند!
اینک و پیش از معرفی عمدهترین آب انبارهای موجود در پهنهی ایران، بد نیست از این نکتهی پنهان مانده و پر مایه نیز با خبر شوید که گرچه در متن کتابهای به ظاهر کهنهی مانده از قرون نخست و میانی اسلامی، خلاف صحنه و صحن قابل باز بینی، هر گوشه را مملو از نمایش کاروان سرا و پل و بازار و مساجد کهن کردهاند، اما تا آن جا که به اختیارم بود، جایی ندیدم که ذکری از آب انباری به موضعی در کتاب کهنهای رفته باشد و گواه حاضر آن مدخل آب انبار در دائرة المعارف بزرگ اسلامی است، که رجوع به منبع کهنه ندارد و هنگامی که این فقدان را حتی در کتاب تاریخ یزد جعفر بن محمد جعفری نیز یافتم که تدوین آن را به قرن نهم هجری میگویند و به انفراد، در عرضهی دروغهای شاخ دار پر غمزه و فریب، از مجموع جعلیات قدیم سبقت میگیرد، لاجرم و از این طریق قاطعانه قبول کردم که خوراک ساز و صحنه پرداز تمامی این فرهنگ مکتوب و منتسب به قرون نخست و میانی اسلامی، غذا پزی واحد و تک نمایش نامه نویسی نه چندان ماهر در دوران اخیر داشته است و گویی تمامی این گونه مؤلفان و مکتوبات به ظاهر کهن اسلامی، اجرای دستور العمل معینی را دنبال کردهاند، که تبلیغ آب انبارها، در الگوی اقدام آنها سهوا از قلم افتاده است، وگرنه ممکن نیست این همه کتاب، همآوا و همسان، چنین با آب و تاب و به دروغ، از کاروان سرا و بازار و حمام و قبور و منزل و باغ و وفور همه چیز در قرون اولیه و میانی اسلامی بنویسند، اما هیچ یک، مطلبی درباره آب انبارها نیاورند؟ مسلم است چنین هارمونی و همآهنگی در تدوین دروغ، بدون رهبر ارکستر میسر نیست.
«در این کتاب مطالب و اطلاعات دست اول راجع به تمام دورهها به دست داده میشود. اطلاعاتی که راجع به مدرسهها و مسجدها و باغها و قناتها و دیگر آثار یزد در این کتاب هست، همه مفید و تازه و در حد خود دقیق است.
نسخههای متن: سه نسخه از تاریخ یزد در تصحیح این متن مورد استفاده قرار گرفته است. برای من مایهی دریغ است که با تجسس بسیار نسخههای دیگری که کهن باشد، به دست نیامد، در فهرستهای چاپ شده نسخ خطی فارسی کتاب خانههای ایران و خارج از ایران، نشانی از نسخههای این کتاب نیست و متاسفانه کتابت این هر سه نسخه که من دیدهام، تازه است... در هر سه نسخه اغلاط و اشتباهات و افتادگیهای بسیار هست. البته به حد امکان و مقدور در تصحیح کوشیدهام، اما تا کجا توفیق اصلاح و تصحیح نصیب شده باشد بر نکته سنجان است که نیک و بد را بنمایانند. چه بسا که عیبهای نادیده و نقصهای پنهان مانده و نکتههای آسان گرفته در آن بسیار باشد. ناگفته نگذارم که من برای به دست آوردن نسخهای قدیمی از این کتاب در تهران و یزد تجسس به اندازه کردم ولی توفیق رفیق نشد و نسخهی نسبتا قدیمی هم به دست نیامد.»
(جعفر بن محمد جعفری، تاریخ یزد، صفحهی ۱۱، مقدمه ایرج افشار)
همان بوی تعفنی را استشمام نمیکنید که از دست نویسهای جعل شده در هند، از به اصطلاح سفرنامه ناصر خسرو بلند بود؟ آدمی در انگیزهی این همه تلاش میماند که گرفتار و پر کاری چون ایرج افشار را به تصحیح کتابی وا میدارد، که خود میگوید هیچ نسخه و منبع و مدرکی از آن، جز سه نسخهی تازه نوشتهی مغلوط و معیوب نمیشناسد؟!!! به راستی چه حکمتی در این مدخل فرهنگ و تاریخ اسلامی - ایرانی ما خفته است که تقریبا تمام مدارک تاکنون ارائه شده آن، در فاصلهی قرن اول تا نهم هجری، نسخهی اصل ندارد؟!! و آن گاه در همان چند سطر نخستین متن تاریخ یزد رمز و چرایی این تلاش بر ما گشوده میشود:
«و صدها هزار صلوة و صلوات نثار بارگاه معلای آن خوار کنندهی لات و عزی و آن ویران کنندهی قصر قیصر و کسری، ماهی که از فروغ طلعت او و نور شرع انور او «نار موقده» مجوس منطفی شد، شاهی که از آبروی رسالت او دریای ساوه از خاک تیره مختفی گشت. آن شب که ز مادر او جدا شد، عالم همه از بلا رها شد. هم آب بحیر ساوه برده، هم آتش تیز فارس مرده. آن غنی که با وجود گنج دنی در آستین دم از فقر زد که الفقر فخری.»
(همان، صفحهی ۱۷)
شش سطر است و چهار حکم مطابق میل و مورد نیاز صفحهی آرایان فرهنگ مجهول منطقه را، هم از آغاز کتاب، تایید کرده است: زندگی کسری را، دین مجوس را، آتشکدهی آن دین را، و بالاخره اتصال پیامبر گرامی به فرقهای از متصوفه را!!! آیا نباید چنین کتابی را، اگر دست خطی از ده روز پیش هم فراهم داشته باشد، برای کسب فیوضات نیازمندانی که ماهیت آنان را میشناسیم، به سرعت و بیمعطلی تصحیح و چاپ کرد؟! و اگر زیاده میطلبید پس به قسم هشتم کتاب جعفری در صفحهی ۹۴ رجوع کنید که در این موضوعات است: «مساجد جمعه شهر یزد در خارج و داخل و مدارس و مزارات سادات و علما و مشایخ و مقابر مسلمین از قدیم و جدید و بانیان و تاریخ هریک بر طبق اجمال.» و عیان ببینید که یزد، گرچه تا پیش از صفویه هنوز آب انبار ندارد و کاروانی به راه آن نمیرود، اما در کتاب جعفری به بیش از ده مسجد جمعه و پنجاه مدرسه و مزار متبرکه و شفا خانه و بازار و حمام و کاروان سرا و عمارت اشرافی و مقابر عالی مقامان مفقود و محشر کبرای تمامی بر میخوریم، با چنین قول و قبولها که گرچه ربطی به تاریخ شهری ندارد، اما سرگرم کننده و سودا ساز است:
«در زمانی که محمد بن مظفر باروی نو کشید و حفر خندق میکرد در بیرون شهر همه مقابر بود، قطعهای زمین نبش کرد. قبری ظاهر شد و شخصی به غایت مهیب در آن قبر بود، همچنان درست نپوسیده و کفن تازه و مصحفی بر سینه نهاده. این خبر به محمد بن مظفر بردند. بفرمود که او را نبش نکنند و در آن مقام بگذارند و فصیل (دیوار) گرد قبر او بسازند و او در همان مقام مدفون است. آوردهاند شبی زنی و مردی بد کار در آن مقام رفتند و به فعل فواحش مشغول شدند. در زمان آتش به هر دو افتاد و بسوختند. یک موزه از زن و یکی گیوه از مرد آن جا بماند.»
(همان صفحهی ۱۵۴)
باری، جدای از این فعل فواحش در قبرستان، که زن و مردی سخت در تنگنا و با جگر شیر میطلبد، بگویم که در آذربایجان شرقی و غربی، که وفور آب است، آب انباری هم نساختهاند، اما در یزد ۴۲ آب انبار یافتهایم، ساخت روزگاران اخیر، تا بدانیم مظاهر اصلی تجمع، برحسب تجمل و افاده نیست و در پی هر نشانه و یا بینشانگی، پردهای من باب تعقل اهل نظر پنهان است. در استان اصفهان بقایای ۱۲ آب انبار به کار و یا ویرانه یافتهایم، که تنها یک نمونه آن، به نام آب انبار مادر شاه، از عهد صفوی در شهر اصفهان است، که زاینده رود و سهم منظم آب محلات دارد. شش نمونه از ۹ آب انبار یافت شده در کاشان، با نامهای آب انبار کوی کوشک صفی، آب انبار بقعهی چهل تن، آب انبار مسجد سر پله، آب انبار مسجد وزیر، آب انبار مسجد و مدرسهی میان چال و آب انبار میر سید علی، ماندههایی از عهد صفوی است، دو نمونه دیگر، آب انبار حاجی سید حسین صباخ و آب انبار گذر نو، قاجاری است و آب انبار عبدالرزاق خان را مانده از دورهی زندیه گفتهاند. در تهران جدید التاسیس نیز که شهر قناتها و دارای سیستم منظم تقسیم آب در محلات بوده، غالب آب انبارها خانگی است و جز دو آب انبار عمومی: آب انبار سید اسماعیل و آب انبار امام زاده یحیی دیده نشده است. در خراسان بقایای ۷ آب انبار مانده، که آب انبار بازار نوی نیشابور قاجاری، آب انبار تربت شیخ جام، صفوی، آب انبار حاج ملک بیرجند، قاجاری، آب انبار کاروان سرای زعفرانیهی سبزوار، قاجاری، آب انبار لنگ تربت جام، تیموری، آب انبار قریه خشت کلات، صفوی و آب انبارهای مشهد نیز صفوی است. در استان سمنان ۹ آب انبار یافت شده که آب انبارهای امام زاده علوی، آب انبار کهنه دژ و آب انبار ناسار سمنان و آب انبار علی آباد گرمسار قاجاری و آب انبار سرخه و آب انبار قلی در سمنان، و آب انبار بیابانک صفوی است. در استان فارس هم ۹ آب انبار قدیم یافت شده که چهار آب انبار آن، با نامهای آب انبار آقا، آب انبار بام بلند، آب انبار سید جعفر و آب انبار گراش، در لار، آب انبار سبزکوه و آب انبار شاه عباس بنارویه و آب انبار اوز، همگی از عهد صفوی ماندهاند، آب انبار وکیل شیراز زندی و آب انبار حاجی آقا جانی شیراز قاجاری است. در قزوین هر سه آب انبار حاج کاظم، آب انبار حکیم و آب انبار سردار، قاجاری است. تنها آب انبار مدرسهی دارالشفای قم صفوی است. آب انبار گنج علی خان کرمان و آب انبار قلعه سنگ سیرجان صفوی و آب انبار حاج علی آقای کرمان قاجار است. آب انبار بلور تفرش و آب انبار حاج مهدی نراقی در نراق و آب انبار حاج میرزا حسین در ساوه قاجاری است. آب انبار قلعه در جزیرهی هرمز و آب انبار شیخ علی خان در اسدآباد همدان صفوی است و ۲۹ باب از مجموع ۴۲ آب انبار در استان همیشه تشنهی یزد، با نامهای آب انبار باغ گندم یزد، برسه در تفت، ابوالمعالی در یزد، پای برج در یزد، توده در رکن آباد، جنک در یزد، چهارسوق در یزد، خانقاه در فیروزآباد، خلف باغ در یزد، خواجه در یزد، خورمیند بالا در مهریز، دروازه شاهی در یزد، دروازه مال میر در یزد، دروازه مهر یزد، زیر آب در خرانق، شاه ابوالقاسم در یزد، شاه ولی در تفت، فهادان در یزد، کلار در میبد، کوشک نو در یزد، محله بالا در فیروز آباد، مصلای عتیق بزرگ در یزد، مصلای عتیق کوچک در یزد، مسجد سرحوض در عزآباد، ملاحسین در فیروزآباد، آب انبار ساعت یزد، همگی از دوران صفوی و دو آب انبار میرچخماق و وزیر در یزد را، تیموری شناسایی کردهاند. آب انبارهای تخت استاد یزد، جوهر یزد، حاج حسین عطار یزد، حاج سید حسین یزد، حاج کریم و هاباد، حاجی یادگار فیروزآباد، حمام گودک یزد، شش باد گیر یزد، شهدای فهرج، صفه باغاده عقدا، نصرآباد یزد را قاجار و یک نمونهی دیگر از آب انبارهای یزد، با نام رستم گیو را، ساخت دوران رضا شاه میدانند.