ایران شناسی بدون دروغ، 3، بررسی کاروان سراها، 1

آشنایی با ادله و اسناد رخ داد پلید پوریم

مدخلی بر ایران شناسی بی دروغ و بی نقاب، ۳

اگر در پایان این گروه یادداشت‌ها، که ناگزیر و به سبب وسعت نظر مخصوص در مراکز تصمیم گیری فرهنگی این جمهوری، از جمله و به خصوص در وزارت ارشاد اسلامی آن، علی البدل ادامه‌ی انتشار مجموعه کتاب‌های تاملی در بنیان تاریخ ایران قرار داده‌ام، هنوز در صف مرددین باقی مانده و نپذیرید که سطر و برگی از آگاهی‌های کنونی ما در باب تاریخ ایران، از مبداء پوریم تا ظهور صفویه و زندیه و افشاریه و محمد حسن قاجار و انقلاب مشروطه و دوران رضا شاه و حوادث ماجرای نفت و غیره، منطبق با حقایق و همسان با واقع امور نیست، پس بدانید در زمینه و زمره مشتاقان دریافت حقیقت نیستید، بدون دروغ‌های موجود بی‌مایه می‌مانید و جرات نگاه به خویش در آیینه‌ی بی‌غبار تاریخ را ندارید. اما اگر قانع شدید که مرکز بزرگ کنیسه و کلیسا، از جمله و به خصوص در تدارک و تعریف یک تاریخ مملو از مجعولات، ما را بازیچه امیال خویش، به قصد ایجاد غروری کاذب قرار داده‌اند، که اصلی‌ترین سبب ایجاد اختلاف داخلی و منطقه‌ای و منبع جدایی از دیگر همسایگان مسلمان و موجب تصورات شلم شوربای شاه نامه‌ای شده است، پس به جنبشی بپیوندید که به مدد الهی، آتش آشنایی با حقایق تاریخ ایران را در جان‌های مشتاق بسیاری شعله ور کرده و نزدیک‌ترین راه ستیز با اورشلیم و اذناب و ابواب اش را، مقابله با دروغ‌های آنان در موضوع تاریخ شرق میانه، یعنی توطئه‌ای می‌دانند که تا آرنج عالی رتبه‌ترین مراکز و مسئولان در دانشگاه‌های غربی و نواله خواران داخلی آنان را، به خون این فریب کاری فرهنگی و گردن زنی حقایق مربوط به هستی و هویت و فرهنگ ایرانیان، آلوده است.
یادداشت موجود، به خصوص اعلام و اعلامیه و مانیفستی در باب هستی پس از اسلام ایرانیان است، تا اندازه گیری عمق فاجعه‌ای که تاریخ ایران سازان یهود به بار آورده‌اند، تا حدودی میسر شود و معلوم کنم که باز ساخت دوباره‌ی این سرزمین و پل زدن بر بخشی از توانایی و هستی بومیان و اقوام کهن ایران زمین، در فراغت و امنیتی که طلوع اسلام میسر کرد، گرچه به همت مردم مهاجری انجام شد که کم‌ترین پیوندی با نابود شدگان در ماجرای پلید پوریم نداشته و ندارند، اما سخت کوشی همین مهاجران نفوذ کرده به داخل ایران، برای تبدیل سرزمینی خالی مانده و بی‌استعداد و امکانات رشد و توسعه، که از سخاوت جغرافیای وفور محروم بود و قرن‌ها فقدان حضور انسان و برقراری سکوت کامل در آن، زیر بنای لازم برای آغاز مدنیت، از جمله راه‌های ارتباطی، زه کشی جویبارها، حفر قنات، تسطیح زمین و غیره را به کلی متروک و نابود کرده بود، به هزار سال تلاش در حوزه‌هایی معین و با مردمی کم تعداد و تنگ دست نیاز داشت، تا سرانجام از اواخر دوران معروف به صفویه، بروز نخستین علائم هستی بومی و قومی و به صورتی کم رنگ تر، ارتباطات ملی و تولیدات ابتدایی و مانوفاکتوری را شاهد شویم.

این بررسی بر منابع و مدارکی استوار است که جای اندک تجاهل و انکار باقی نمی‌گذارد و مقدمتا بر اسنادی قرار داده‌ام که کتاب قطور و پرکار، اما شتاب زده فراهم آمده «کاروان سراهای ایران»، اثر محمد یوسف کیانی و ولفرایم کلایس در باب بقایای کاروان سراهای موجود در ایران عرضه می‌کند. کتابی که با وجود نقائص نه چندان اندک خود، به‌ترین و کامل و امین‌ترین منبع آشنایی با موضوع ساخت کاروان سرا در ایران شمرده می‌شود.
رسامی صفحه‌ی قبل را هم از همان کتاب برداشته‌ام، که بقایای قریب ۸۵۰ کاروان سرای موجود در جغرافیای ایران را، با توضیحاتی مختصر، شامل نام و موقعیت استقرار و قدمت و مصالح ساختمانی اغلب آن‌ها و تعدادی پلان بنا ارائه می‌دهد. این نقشه‌ها و اطلاعات همراه، گرچه ناقص است، اما و در عین حال کامل و سالم‌ترین برگ‌های تاریخ نخستین هزاره‌ی ایران پس از اسلام را عرضه می‌کند. معماری قریب یک چهارم این ۸۵۰ کاروان سرا، که در رسامی به صورت مربع‌های تو خالی آمده، کاملا بررسی نشده و غالبا فاقد نمایش پلان و توضیحات ضمیمه است، مطلبی که از ارزش کتاب اندکی می‌کاهد و نشان می‌دهد که شناخت دقیق کاروان سراهای ایران، که برگ زرین و سند قاطعی برای رسوا کردن مورخین بیگانه و مغرض و بدطینتی است که برای ما تاریخ ایران پیش و پس از اسلام نوشته‌اند، هنوز به کوشش فراوانی نیازمند است.
برای ورود به توضیح و تفسیر و برداشت‌های تاریخی از داده‌های این کتاب و برای ترمیم ذهن خالی مانده علاقه مندان به حقایق تاریخ ایران و ندیده انگاران ارزش و اهمیت شناخت کاروان سراها به قصد وضوح تصاویر تاریخ ودریافت درست از روند رشد ملی، لازم است مقدمات کم‌تر بیان شده‌ای در باب پیشینه و ملزومات کاروان سرا سازی در ایران را بیان کنم.
کاروان سراها مجموعه ابنیه مسلسلی میان شهرها و در فاصله‌ای است که به طور معمول با قدرت عبور آرام شتری بار بردار، در هشت ساعت روز، یعنی ۳۵ کیلومتر برابر است. ضرورت بنای این کاروان سراها در اقلیمی مانند ایران، که فواصل میان اغلب شهرهای آن، تا چهارصد کیلومتر بیابان فاقد امکانات لازم برای رفع معمولی‌ترین نیازهای آدمی و قفر مطلق است، در زمره لوازمی است که نبود آن، با فقدان ارتباط محلی و ملی و داد و ستد فرا بومی و به بیان دیگر نداشتن قدرت تولید انبوه و تجارت و توزیع، یکسان می‌شود. این مطلبی است که در جغرافیای وفور مصداق ندارد، که فواصل شهرها اندک است و در مسیر می‌توان برای تامین آب و خوراک، با چراندن آزاد دواب، برداشت از رودخانه و چشمه و نیز از راه شکار، طبیعت خام و بدون خدمه را به خدمت گرفت.

چنان که در بخش‌های بزرگی از جغرافیای سخاوتمند شمال ایران، آن طور که نقشه‌ی بالا نشان می‌دهد، به علت عدم نیاز به خدمات، هرگز کاروان سرا نساخته‌اند، در حالی که وفور منطقی کالاهای کشاورزی و چوب و میوه جات و گوشت ماهی و شکار، احتمال نبود داد و ستد محلی و منطقه‌ای را منتفی می‌کند. مساحت و مراکز خدمات این کاروان سراها بسته به آمد و شد مسافر و کالا در جاده‌ها، متغیر بوده، اما در مسیری واحد، مثلا میان اصفهان و شیراز تمام نمونه‌ها با اسلوب و اندازه‌ی یکسان ساخته شده‌اند.

در نقشه کردستان نیز، که از همان کتاب برداشته‌ام، با فقدان کاروان سرا در مسیر میان شهرها مواجه‌ایم. با این تفاوت که در این جا استحکام روابط بسته عشیرتی، تمایل به جدا سری درون قومی، عدم مبادله تجارب تولیدی و اصرار در انحصار باورها و دست آوردها و نیز صعوبت شرایط و شمایل جغرافیایی و اقلیمی و تمایل سران قبایل به صیانت هویت بومی و قومی از دستبرد اختلاط، که دست دولت‌ها و قدرت مرکزی و مسلط را از ورود به منطقه کوتاه و مردم را از مشارکت در برنامه ریزی‌های عمومی باز می‌داشت، عمده‌ترین دلیل عدم نیاز به کاروان سرا، فقدان بازار و توزیع محلی و پیرامونی در این گونه مناطق بوده است. شرایطی که هنوز هم به نحوی کردستان را در انزوای بدون توضیحی در پروسه‌ی گریز ناپذیر رشد قرار داده و بی‌اعتمادی و هراسی دو سویه و چند سویه را، نه تنها با دولت مرکزی که با سایر اقوام ایجاد کرده است.

«پلان کاروان سرای باجگاه، شرق شیراز، قاجار، برگرفته از صفحه‌ی ۲۰۵ منبع»

پلان بعدی که نمونه ویونیفورمی میانه حال از کاروان سراهای موجود در ایران و با وسعت تقریبی ۴۵۰۰ متر مربع است، آن گاه که در یک مسیر ۵۰۰ کیلومتری، در فاصله اصفهان و شیراز، به نمونه‌های متعدد آن بر می‌خوریم، با توجه به معماری بسیار محکم و ماندنی و استادانه و نقشه اجرایی چشم نواز و نیز عدم دسترسی به مصالح لازم محلی، که مستلزم انتقال آجر و آهک و گچ و سنگ و گروه مجریان از فواصل بسیار دور است، در بررسی موقعیت و مقدار کاروان سراها، این حکم را تفهیم می‌کند که تدارک ساخت آن‌ها از قدرت و ثروت و امکانات مردم عادی و به تعبیر امروز، بخش خصوصی بیرون و نیازمند سرمایه گذاری و برنامه ریزی مفصل و پر هزینه دولت‌ها بوده و از آن که بی‌شک ارائه خدمات و خوراک و آب و علوفه و انبار و مکان خواب و حمام و غیره در این کاروان سراها بدون دریافت وجوهات و هزینه‌ها از صاحبان کالا و ساربان‌ها انجام نمی‌شد، پس وجود این کاروان سراها، خود به خود چند تصویر اجتماعی - اقتصادی تاریخ ساز را پیش چشم ما می‌گشاید. نخست این که ظهور آن‌ها معلوم می‌کند که رشد تولید، اعم از کشاورزی و صنعت ابتدایی و مانوفاکتوری و آمد و رفت میان شهری، باید به درجه‌ای از وسعت رسیده باشد که ضرورت انتقال مازاد محصولات و دست ساخت‌ها به بازارهای منطقه‌ای و محلی و ملی، دولت را نه فقط به سرمایه گذاری برای ایجاد این تسهیلات ناگزیر کرده باشد، بل فراوانی داد و ستد و رفت و آمد، بتواند بازگشت این سرمایه گذاری کلان دولتی را تضمین کند. مطلبی که عالی‌ترین کمک را به مورخ برای دریافت درست از مراحل رشد ملی ارائه می‌دهد، زیرا روی دیگر این سکه نیز گواه اعتبار دیگری در مناسبات اقتصادی و میزان رشد و پیشرفت بومی و ملی و محلی است. یعنی حجم و میزان و ارزش و تنوع تولید و قدرت خرید عمومی و گردش پول و نیروی کار و نیاز مصرف جامعه و کثرت جمعیت نیز، باید به میزان و مبلغی رسیده باشد که تولید کننده و تاجر را در پرداخت حقوق بار انداز در این همه کاروان سرا، مثلا در مسیر کرمان تا تبریز و یا شیراز به مشهد، راضی و حرفه او را با صرفه نگه دارد.
اما نکته‌ی بس حیرت آور این که ساخت تقریبا تمام این کاروان سراها به دوران مشهور به صفوی و پس از آن متعلق است و از میان ۸۵۰ کاروان سرای موجود، سازندگان و مولفین کتاب «کاروان سراهای ایران» فقط ۲۵ کاروان سرا را عمدتا به سبب کاربرد مصالح متفاوت، متعلق به دوران پیش از صفویه گفته‌اند! نگاه دقیق تری به ساخت این گونه کاروان سراها، مورخ را قانع می‌کند که به دلایل زیر، غالب این ۲۵ کاروان سرا نیز، متعلق به همان دوران است که به علت نبود الگو و پیشینه، هنوز معماری آن‌ها به پختگی لازم از نظر طرح و مصالح و وسعت و نحوه‌ی اجرا نرسیده بوده است، هر چند تعدادی از این گونه ابنیه‌ی متفاوت را به طور اصولی نمی‌توان کاروان سرا شناخت.
از جمله دلایل روشنی که در رد قدیم شناختن این ۲۵ بنا، می‌توان ارائه داد این که نمی‌توان یک واحد منفرد در میان و مسیر یک سلسله کاروان سرا، مثلا کاروان سرای «رباط قمصر» در راه اصفهان و کاشان را، که دیگر نمونه‌های زنجیره‌ی آن را صفوی تشخیص داده و تعیین کرده‌اند، متعلق به صدر اسلام شناخت، زیرا اصولا یک بنای مجرد، میان دو شهر، با فاصله‌ی ۲۵۰ کیلومتر را نمی‌توان کاروان سرا و بار انداز شناخت زیرا میان بار انداز و مبداء بیش از صد کیلومتر فاصله می‌افتد که دور از عقل و امکان است. وانگهی وسعت این ابنیه و تطابق آن‌ها با دیگر نمونه‌های مسیر، از نظر گستره‌ی زیر بنا و نه مصالح، لزوم ساخت و نیاز به آن را در فاصله‌ی زمانی چنین دور، که هنوز مقدمات اجتماعی - اقتصادی لازم برقرار نیست، منتفی می‌کند. علت وجود برخی تفاوت‌ها در کاربرد مصالح، در این الگوها را هم می‌توان وفور طبیعی آن مصالح، مثلا قلوه سنگ و یا خاک مناسب برای تولید خشت خام مقاوم در محل دانست. بدین ترتیب با تابش عظیمی از سرچشمه‌ی نور حقیقت در باب تاریخ ایران پس از اسلام مواجه می‌شویم: بر اساس علائم و آثار رشد، در زمینه‌های گوناگون، حتی با فرض صحت تاریخ گذاری‌های کنونی، تا این جا معلوم شد که تا قرن پنجم هجری در ایران مسجد و تا قرن دهم کاروان سرا نداشتهایم و پیش از آن که به فقدان دیگر مظاهر مورد نیاز تاریخ منتشر شده و موجود، در قرون نخست اسلامی بپردازم، فعلا تاریخ نوشته‌هایی در باب طاهریان، صفاریان، سامانیان، آل بویه و زیار، سلجوقیان، غزنویان، اتابکان، خوارزم شاهیان، مغولان، ایلخانیان، تیموریان، آق و قره قویونلوها را، که از قصه‌های غریب در باب توانایی و رشد اقتصادی و سیاسی و نظامی آن‌ها سرشار است، به دور بریزید تا به زمان خود به واقعیت‌ها درباره آن‌ها رجوع دهم. زیرا در سرزمین و دورانی که کاروان سرا نمی‌یابیم، به طور منطقی جیب دولت و حاکم آن، حتی در اندازه‌ی تامین نان شب خویش هم، به علت نداشتن منبع درآمد، خالی خواهد بود، چه رسد به لشکرکشی‌های مکرر و با سپاهیان صد هزار نفری، مثلا از سیستان به خوزستان، که تامین آب آنان نیز در بیابان‌های تفته سرزمینی پهناور و بدون شهرهای نزدیک و کاروان سرا از توان هرکسی خارج است. پیش‌تر هم بیان کردم که تاریخ را نمی‌توان بدون ارائه ظواهر مادی، از درون اوراق کتابی بی‌هویت، متن سکه‌ای کارشناسی ناشده، یا از میان رنگ‌های مینیاتوری بدون امضا و زمان، معرفی و مسجل کرد، چنان که به تک تک آن‌ها خواهم رسید، تا معلوم شود اگر در همان روابط نو بنیان و مختصر منطقه‌ای و ملی، در عهد صفوی، لزوم و نیاز به ساخت صدها کاروان سرا، سر بلند می‌کند، پس دورانی که هیچ کاروان سرایی در این سرزمین نساخته‌اند، از نظر محتوای اقتصادی و اجتماعی و مفاهیم قومی و ملی، هزاران فرسنگ از توصیفات عهد صفوی نیز عقب می‌ماند و با محتوای برگ نوشته‌های تاریخی موجود به کلی در منازعه و مغایرت قرار می‌گیرد و اگر برای ایجاد زمینه‌ی تفریح از مدافعان مهملات ردیف شده درباره تاریخ ایران باستان بپرسیم بر سر کاروان سراهای عهد هخامنشیان و اشکانیان و ساسانیان چه آمده است، بلافاصله و با صدا و سیمایی طلب کارانه و سوزناک، جواب خواهند داد که تمامی آن‌ها را اعراب خراب کردند و اگر دوباره سئوال کنیم آن بقایا و خرابه‌ها کجاست، احتمالا و بنا بر سنتی که از سوزاندن کتاب‌های ایران در حمام‌های قاهره به یاد دارند، شاید بگویند که اعراب، پس از تخریب، بقایای کاروان سراهای عهد باستان را به مصر برده و با آن اهرام ساخته‌اند!!!
(ادامه دارد) 
ارسال شده در چهارشنبه، ۰۱ آذر ماه ۱۳۸۵ ساعت ۰۲:۰۰ توسط naina

ارسال پیام به این نوشته
نام: *
ای میل:
وب سایت:
پیام: *
کد امنیتی: *
عکس جدید
نظر بصورت خصوصی برای نویسنده مطلب ارسال شود
دوست گرامی پیام شما پس از تأیید نویسنده نمایش داده خواهد شد.
نویسنده : Ramin_H68
سه شنبه، ۰۷ اردیبهشت ماه ۱۳۸۹ ساعت ۱۸:۲۹
 
باتشکر فراوان ازشما مطالب خیلی برام خوب بود ممنون

 
 
 

کلیه حقوق مندرجات این صفحه برای وب سایت ` حق و صبر ` naria.asia محفوظ است.

طراحی و راه اندازی،
گروه برنامه نویسی تحت وب بنیان اندیشان