ایران شناسی بدون دروغ، 41

آشنایی با ادله و اسناد رخ داد پلید پوریم

مدخلی بر ایران شناسی بی دروغ و بی نقاب، ۴۱

 

همین که کسانی، گرد و غبار ناشی از نابود سازی پوریم را، از مسیر تاریخ ما، چنین به سهولت روبیده، گورستانی دو هزار ساله را با انواع دروغ های اقتصادی و سیاسی و فرهنگی به آسانی چراغان کرده و ویرانه ای را با صحنه های متنوعی از حیات و هستی سربلندانه دکور بسته اند و از هیچ جانب با اعتراض صاحب خرد و اهل نظری مواجه نبوده اند، خود به ترین دلیل فقدان حافظه و حضور قومی و ملی در تمام زمینه های قابل تصور در این سرزمین، از رخ داد پلید پوریم تا به زمان صفویه است و جار می زند که مباحث تازه درگرفته و تامل جاری در بنیان تاریخ این سر زمین، پس از ۲۵ قرن، نخستین نمایش از تلاش مردمی است که قصد شناخت و باز ساخت تصاویر و تعلقات تاریخی خویش کرده اند.

«فلات ایران به دلیل موقعیت ممتاز جغرافیایی، به عنوان یکی از مهم ترین سرزمین ها از دیر باز به عنوان مهد تمدن مشرق زمین مورد توجه قرار گرفته است. نشانه های استقرار انسانی از آغاز، در همه جای ایران قابل مشاهده است. ایران از شمال به دریای خزر و از جنوب به خلیج فارس محدود می شود و به همین دلیل همواره پل ارتباطی بین شرق و غرب بوده است. اقوام مختلف به هنگام مهاجرت خود، از این سرزمین گذشته اند. برقراری ارتباط بین انسان های اقوام مختلف در این منطقه منجر به تاثیر گذاری فرهنگ های مختلف بر روی فرهنگ جماعات بومی شده است. نتیجه ی این اختلاط شیوه های مختلف زندگی، پدید آمدن هنر و فرهنگ ایرانی بود که توانسته است تا امروز نیز هویت خود را حفظ کند. پایداری و پویایی زبان فارسی دلیلی بر این مدعاست». (موزه ی ملی ایران، با همراهی موزه ی تاریخ هنر وین، ۷۰۰۰ سال هنر ایران، مقدمه ی محمد رضا کارگر، مدیر موزه ی ملی ایران، ص ۱۳)

آن چه تاکنون شنیده ایم از قبیل این توهمات مضحک و محض، از جمله گمان موقعیت ممتاز جغرافیایی ایران! بوده است و چون متن فوق را از کتابی برداشته ام که رسمی ترین شناس نامه ی تاکنون منتشر شده در موضوع هستی و هویت و توانایی های هنری ملتی، به اذعان عنوان کتاب، هفت هزار ساله است؛ اما بر جلد آن تصویر دست ساخته ای قلابی و بی هویت و نوساز منتسب به دوران هخامنشی نصب کرده اند، که تاریخ کوتاه و دم بریده ای در ۲۵۰۰ سال پیش دارند، آن گاه در می یابیم چنین صحنه سازی هایی نه با سبب شناخت تاریخ واقعی ایران، که اسبابی برای هدایت اذهان و اندیشه ها به این مطلب تبلیغی است که عالی ترین دوران رشد و بالندگی و اقتدار سیاسی و توانایی های فنی و هنری ایرانیان را، در این پروسه ی حضور ۷۰۰۰ ساله، عصر هخامنشیان بدانیم!!! همین کتاب که خلاف کتاب سود آور، یک مرجع رسمی و دولتی و حتی بین المللی است و به عنوان هند بوک نمایشگاهی که برای ۴ ماه، از اواخر سال ۲۰۰۰ تا اوایل سال ۲۰۰۱ در وین برگزاربوده، به زبان های مختلف و با قصد معرفی آثار برگزیده و باقی مانده ی تمدن و تولید و هنر ایرانیان، به مردم اروپا منتشر کرده اند، خود سند محکمی برای اثبات آثار مخرب و ضد تمدنی رخ داد پلید پوریم است، که عالی ترین مرکز و مهد و مدرسه علم و فرآوری و هنر و فرهنگ، یعنی شرق میانه ی کهن را، بدل به گورستان و سرزمین ما را بیش از دو هزار سال از عوامل تجمع و تمدن و تولید محروم کرده است. چنان که مقدمه کتاب را محمد رضا کارگر سرپرست موزه ملی قلمی داشته که نمی تواند از اشراف به موضوع حرفه ی خود بی خبر باشد، اما در متن بالا می خوانیم که چون ایران از شمال و جنوب به دریا متصل است، پس پل ارتباطی شرق و غرب بوده است! همین مطلب به ظاهر بی اهمیت نشان می دهد که عمده آگاهی های امروز درباره هستی و هویت ایرانیان را از همین قماش لفاظی ها و تعارفات سر هم بندی شده و فاقد مدرک ساخته اند، چنان که هم او می نویسد نشان تاثیر ارتباط میان بومیان ایران و اقوام مختلف، که گویا در مهاجرت خود از این سرزمین گذشته اند، پایداری و پویایی زبان فارسی است!!! بدین ترتیب احتمال می دهم اگر این اقوام مختلف و مجهول در مهاجرت خود از ایران نمی گذشتند، امروز زبان فارسی در تعارفات پویای کنونی را از دست داده بودیم!!! اینک سالیانی است برای هر یک از این گونه ادعاها اسناد مطمئن تاریخی می طلبم و در پاسخ ناسزا تحویل می گیرم، زیرا که فرماندهان اورشلیمی تدوین تاریخ و ادب دروغین کنونی برای مردم ایران، نیک می دانند که حتی جمله ای سازگار با حقیقت برای حضور مجرد ایرانیان در پس اقدام پلید پوریم تدارک ندیده و آماده ندارند و از عهده ی پاسخ گویی به سئوالات عرضه شده، مگر با توسل به لودگی های کودکانه و اعلام نادانی بیش تر، برنمی آیند!!! اینک به درون این کتاب برویم و ببینیم در این سند رسمی و دولتی، که مراکز مسئول و مربوط بر مطالب آن صحه گذارده اند، چه حکایات آموختنی درباره ی دوران های مختلف موجودیت ایرانی مندرج است.

«گاه نگاری حسنلو، بین ۱۲۰۰ تا ۸۰۰ پیش از میلاد و نشان دهنده ی ساخت و سازهای عظیم انسانی است. به خصوص یک بنای دفاعی که در درون دیواری با برج های دیده بانی بر روی پایه های سنگی قرار گرفته، جالب توجه است. همچنین استفاده از ستون های چوبی بر روی پایه های سنگی نیز در این دوره مشاهده می شود که معرف نوعی معماری است که شاید بتوان از آن به عنوان پیشگام بناهای پاسارگاد و تخت جمشید نگریست. در خانه های مسکونی، سفال های با دیواره ی نازک سیاه با سطح صیقلی شده و بیش از صد مهر و مهر استوانه ای یافت شده است. در اواخر سده ی نهم پیش از میلاد حسنلو با خشونت تمام تخریب شده و به خاکستر تبدیل شد. در خاکسترها و مواد تخریب شده ی این لایه، اشیایی مانند یک جام طلا با صحنه های اساطیری در کنده کاری مسطح، تزیینات سینه ی اسب با کنده کاری و کنده کاری های بر روی عاج دسته یافت شد». (موزه ی ملی ایران، با همراهی موزه ی تاریخ هنر وین، ۷۰۰۰ سال هنر ایران، ص ۵۸)

آن چه را کتاب ۷۰۰۰ سال هنر ایران از هویت کهن تجمع حسنلو ارائه می دهد، علی رغم اعترافات متعدد به گستردگی قدرت و تنوع تولید در آن محدوده، همین پلاک پیش سینه ی اسب و یک مهر سنگی است که باز هم قادرند برتری مسلم و مطلق توانایی مردم حسنلوی کهن را بر امپراتوری هخامنشیان فاقد نشانه های تولید، آشکار کنند.

حسنلو یکی از مراکز تجمع بومیان ایران کهن در دوران پیش از هخامنشی است، که نام دیرین آن را نمی دانیم و گرچه این پلاک مفرغی سینه ی اسب، نمودار کوچکی از صدها یافته در آن سایت کهن آذربایجان به حساب می آید، اما تنها تصویر از مصنوعات فلزی آن محوطه است که رضایت داده اند در کتاب ۷۰۰۰ سال هنر ایران چاپ شود و هرچند برابر تمام اقوال، جام طلای حسنلو عالی ترین مرتبه و امتیاز را در ساخت و تزیینات، در میان جام های یافت شده در کلاردشت و مارلیک و املش و سراسر ایران، به دست آورده است؛ اما تصویری از آن جام در کتاب ۷۰۰۰ سال هنر ایران عرضه نمی شود! می پرسم چرا در تصویر روی جلد کتاب، به جای جام طلای حسنلو، که برگزارش اکتشاف ومحل کشف و اشیاء همراه و هویت مسلم تاریخی و قدمت بیش تر متکی است، آن جام طلای قلابی هخامنشی را قرار داده اند، که همین اواخر در کارگاه های تولید نمونه های جعلی ساخته اند، فاقد گزارش و محل کشف است و بر کنار پیاله ی نوساخت دیگری، از همان قماش، برای فریب عمومی و به عنوان سند، آن جمله ی کودکانه «این جام طلای من است» را به خط میخی داریوشی و از قول خشایارشا حک کرده اند؟!! اگر این جام، با فرض هخامنشی بودن، علامت اقتدار یک امپراتوری است، چرا جام طلای حسنلو و هزاران شیء دیگر ممتاز در تکنیک و تولید، که از سراسر ایران کهن چند هزاره پیش از هجوم هخامنشیان یافته ایم، از وجود امپراتوری های کهن و قدرتمند ایرانی ماقبل هخامنشی خبر نمی دهد؟ و اگر خبر می دهد چرا توضیحی بر علت انهدام عمومی و همزمان آن ها نمی خوانیم و چرا اصولا در این باب سئوالی نبوده است؟!!

«تزیینات سینه اسب با نقش رام کننده حیوانات: حسنلو، آذربایجان غربی، شمال غربی ایران، ۸۰۰ -۱۰۰۰ پیش از میلاد. مفرغ، بلندی ۲۱ سانتی متر. درازا، ۴۱ سانتی متر. حد اکثر ضخامت، ۱/۸ سانتی متر. تهران، موزه ی ملی. شماره ی شیء، ۸۶۷۰ ـ گـ م. شماره ی کاوش: حسنلو، ۲۴۱/۷۴.
محل کشف این شیء اتاق شماره ی ۴ «بنای کریدور» بین «بنای سوخته ۴ ای» و «بنای سوخته ۵» در قلعه ی حسنلو در شمال ایران است. این تزیینات سینه ی اسب در هنگام فتح شهر توسط اورارتوییان در سال ۸۰۰ پیش از میلاد مفقود شده و در سال ۱۹۷۴ در لایه ی بی ۴ کشف شد. این شیء همراه با دیگر اشیاء مفرغی در عمق ۴۰ سانتی متری از کف زمین در اتاق شماره ی ۴ قرار داشت و با توده ای از آجرهای فرو ریخته و تیرهای سوخته و خاکستر شده ی سقف پوشیده شده بود. ۵۰۰ شیء فلزی در هنگام فرو ریختن طبقه ی اول بنا مدفون شده اند که این اشیاء و همچنین تزیینات سینه ی اسب دارای خوردگی های عمیقی بود و همگی در موسسه ی مرکزی مرمت در شهر رم، مرمت شدند». (موزه ی ملی ایران، با همراهی موزه ی تاریخ هنر وین، ۷۰۰۰ سال هنر ایران، ص ۱۹۳)

تعداد و تعدد ارائه اطلاعات دروغ در همین چند سطر تفسیر درباره یک پلاک مفرغی سینه ی اسب یافت شده در حسنلوی آذربایجان، که نام منطقه ای و واقعی و هستی بومیان آن را ماجرای پوریم از خاطره ی تاریخ سترده، به مقیاسی است که حتی خانم زهرا جعفر محمدی، مسئول همآهنگی های نمایشگاه و امین اموال و مسئول «گنجینه ی مرکزی ذخایر باستانی و تاریخی» در ذیل صفحه تذکر داده اند:

«هیچ کدام از این آثار به منظور مرمت از ایران خارج نشدند، فقط برخی در محل کاوش در حسنلو مرمت شده اند». (ز. جعفر محمدی، همان، همان صفحه، پاورقی)

آیا مگر شروح بر تصاویر کتاب «هفت هزار سال هنر ایران» را چه کسانی نگاشته اند که متن و اطلاعات آن، حتی مورد تایید سرپرست گنجینه ی موزه ی ملی ایران نیست؟ از این طریق با آسیب اصلی در سازمان های مسئول میراث کهن ایران واقف می شویم که در یک جمله چنین شرح می شود: «این مسئولین، حتی در اندازه ی فراهم آوردن یک متن برای بروشورهای اطلاعاتی هم، اختیاری نداشته و ندارند و فقط مجری فرامین و گوش به فرمان مراکز جهانی ایران شناسی بوده و هستند»! باری، تمدن حسنلو، که دیرینه ای بس کهن دارد، نه به دست اورارتوئیان که همراه همان اورارتوئیان، با خشونت تمام در میانه ی هزاره ی اول پیش از میلاد و در ماجرای پلید پوریم تخریب و سوزانده شده و در سراسر محوطه ی آن جنازه های نامدفون و پراکنده و آثار ثروت و حرکت و حیات متمدنانه ولی ناگهان متوقف مانده یافته اند، این تابلوی یونیفورم، الگویی برای قریب سی مرکز تجمع و تولید و تحرک اجتماعی است که تاکنون و تقریبا تمامی آن ها را به تصادف، در سیستان و کرمان و جیرفت و تل باکون و شوش و ایلام و کردستان و مارلیک و کلاردشت و املش و سیلک یافته ایم و بقیه ی آن ها، به این سبب که مراکز مسئول میراث و باستان شناسی و کاوش، در سطح جهان، برای آشکار نشدن وسعت اقدام و اثرات پوریم، به ایران ماقبل هخامنشی اهمیتی نمی دهند و اعتنایی ندارند، هنوز منتظر قاچاقچیان آثار ایران کهن اند که برای این گونه مراکز مسئول، یک تمدن ممتاز پیش از هخامنشی دیگر، نظیز آن ماجرای دردناک جیرفت را، از زیر خاک بیرون بیاورند!!! چنان که از حسنلو که به اعتراف خودشان در معماری، پیش الگوی تخت جمشید بوده، مردم آن از پیش سینه های منقوش و ممتاز اسب سود می برده اند، که آنان را در صنعت و هنر ریخته گری و ذوب فلز پیش تاز و استاد برجسته معرفی می کند و جام طلای آن در سراسر جهان مشهور و موجب حیرت است، فقط و فقط یک قطعه سردیس عاج و آن پیش سینه ی اسب و یک نمونه ی نه چندان درخشان از صدها مهر سنگی را در کتاب ۷۰۰۰ سال هنر ایران آورده اند، اما در همان کتاب، بیش از ۳۰ تصویر از ابنیه و اشیاء هخامنشی نمایش داده اند، که بخش اعظم آن ها، نظیر لوحه های ایلامی مصادره شده به وسیله دانشکاه شیکاگو و سراسر محوطه ی موسوم به پاسارگاد، اصولا هخامنشی نیست و هنوز کسی از خود نپرسیده است که بر سر سازندگان آن مفرغ ریخته شده و منقوش پیش سینه ی اسب و حکاکان ماهر آن سردیس عاج و تولید و مصرف کننده ی آن جام طلا و سازندگان و کاربران آن مهرهای استوانه ای، که همزمان با دیگر مراکز تجمع ایران کهن سوزانده شده اند، چه آمد، که مردم امروز حسنلو، ۲۵۰۰ سال پس از آن نشانه های بی نظیر تولید و صنعت و هنر و تمدن، از تعمیر یک بیل عاجزند؟!! آیا اگر تمدن حسنلو و دیگر مراکز درخشان علم و دانش در شرق میانه به حیات طبیعی خویش ادامه می دادند، امروز در چه مرحله ای از پیشرفت قرار داشتند و اخلاف سازنده ی آن پیش سینه اسب، که تکنیک ذوب فلز امروز اروپا هم، از تجدید قالب گیری و تولید یکپارچه ی آن عاجز می ماند، در چه مرحله ای از تکنولوژی ذوب فلز بودند و از همه مهم تر این که هنوز نپرسیده اند عامل این سقوط و رکود سراسری و وسیع و عظیم، چه بوده است، زیرا که هر سئوالی در این باره سعی چند قرنه ی معاصر یهود برای اختفای ماجرای پلید پوریم را خنثی و بی اثر خواهد کرد!!!

«ایران در دوران پیش از تاریخ: با توجه به نتایج کاوش هایی که تاکنون ارائه شده به نظر می رسد در سراسر ایران از هزاره ی هفتم تا چهارم پیش از میلاد، به تصویر کشیدن حیوانات به خصوص حیوانات شاخ دار، همچنین حیوانات درنده و مارها، یک ویژگی مشترک باشد... یک ویژگی قابل توجه دیگر هنر ایرانی دوران اولیه، تجسم مکرر هیکل زنانه است. پیکرک های مینیاتوری متعددی از زنان، که مطمئنا به اغلب آن ها باید به عنوان نماد باروری نگریست، زنان باردار و یا زنان با کودک را مجسم کرده اند. در ایران از هزاره ی هفتم پیش از میلاد، سفال منقوش یافت شده است. سازندگان از نقوش حصیری آغاز کرده و همواره الگوها و نقوش پیچیده تری ابداع کرده و با آن سطوح را پوشانده اند. روش ساخت سفال در هزاره ی چهارم پیش از میلاد با ساخت سفالینه هایی با دیواره های نازک به اوج خود رسیده است... در اواخر هزاره ی چهارم و آغاز هزاره ی سوم پیش از میلاد و همزمان با بین النهرین اولین متون مالی در منطقه مشاهده می شود و معلوم می کند که معامله و اداره ی امور معاملات ثبت و حساب داری می شده است. همچنین ابداع مهرهای استوانه ای در نیمه ی دوم هزاره ی چهارم پیش از میلاد با این مسئله در ارتباط است... تاثیر هنر و فرهنگ بابل در آخرین ثلث هزاره ی سوم پیش از میلاد مناطق غربی ایران را فرا گرفت. جام های نقره ای با خط ایلامی که احتمالا در نزدیکی تخت جمشید کشف شده، دارای ترتیب مشابهی مانند مهرهای استوانه ای فرا ایلامی شهداد هستند...». (موزه ی ملی ایران، با همراهی موزه ی تاریخ هنر وین، ۷۰۰۰ سال هنر ایران، مقاله ی اریکا بلایبتروی درباره ی ایران پیش از تاریخ، ص ۸۷)

این بررسی که صفحاتی ادامه دارد، گرچه امواج و اوج های مکرر پیشرفت در ایران چند هزاره پیش از هخامنشی، در مقاطع مختلف تاریخی و در زمینه های گوناگون فنون را برمی شمارد، ولی با وقاحت تمام، پنج هزاره پیشرفت فنی و هنری مقدم بر هخامنشیان در این سرزمین را، که نمونه ها و نشان های فراوان هستی خردمندانه و نوآورانه در تولید دارد، پیش از تاریخ ایران معرفی می کند، زیرا مقرر است تمدن ایران را از هخامنشیان آغاز کنند و اگر از آن ها بپرسیم مردمی که در ادوار پیش از تاریخ شان چنین مدارکی از انواع توانایی های خویش عرضه کرده اند، چرا در همان آغاز تاریخ، یعنی اوائل ظهور هخامنشیان، ناگهان در تمام مظاهر هستی به کلی مفقود و گم می شوند، برابر معمول انگشت اتهام را متوجه اورارتوها و آشوری ها و اسکندر و عرب و مغول نگه می دارند، تا عامل اصلی نابودی شرق میانه یعنی پوریم همچنان ناشناخته بماند.

«کلاردشت، دشتی در جنوب دریای خزر است که در آن یافته هایی به طور تصادفی و بدون تعیین دقیق محل کشف به دست آمده است. از جمله ی این یافته ها ظروف پایه دار به شکل حیوانات با شکم های برآمده و کروی در اشکالی است شبیه آن چه در تپه مارلیک دیده می شود. در نزدیکی کلاردشت در گرمابک در هنگام درو یک مزرعه یک گاو کوهان دار سفالی به دست آمد که باعث شد در این محل کاوش هایی انجام شود. با توجه با یافته های سفالی از گرمابک می توان ارتباط با حسنلوی ۴ را نیز محتمل دانست». (موزه ی ملی ایران، با همراهی موزه ی تاریخ هنر وین، ۷۰۰۰ سال هنر ایران، ص ۵۸)

کار جست و جوی ایران کهن پیش از هخامنشی پیوسته چنین گذشته است که خیش دهقان و کلنگ گنج یابی اثر خیره کننده ای از تمدن ایران کهن را آشکار کرده تا مسئولین میراث ایران به کندی و پس از نابودی کامل، به عنوان تشریفات حفاظت، بر قوز خاکی و تلی کهن، کاه گل بمالند و همه چیز را دوباره و رسما تعطیل و مهر و موم کنند، اما اگر با مسخرگی تمام یک سرستون ناشناس و اغلب دست تراش را در میان بیابانی دفن کنند با سر و صدا و در حضور خبرنگاران و عکاسان دوباره می یابند، بلافاصله کاخ دیگری از امپراتوران ناپیدای هخامنشی نام می گذارند و برای حفاظت از آن زنجیره ی انسانی می بافند!!! این همان نمایش دلقکانه است که در موارد دیگر با کشتی های مغروق و جنازه های مومیایی و قالیچه های پرنده، به صحنه برده اند و توجه ندارند که اجرای این نمایشات کثیف، که سناریوی آن در اورشلیم نوشته می شود، دیگر کسی را نمیفریبد. باری، به دلایل گوناگون و در بررسی های مفصل و مقایسه میان دست ساخته های فلزی و سفالین و آرایه های زنانه و دست بندها و گوشواره ها و نیز تکرار سمبل و توتم ها و شباهت نقوش هندسی و فرم های گرافیکی و همسانی کاربرد رنگ ها و نیز قرائنی که از یکسانی مواد و ترکیبات مصرفی به دست آمده، می توان در میان اقوام و تجمع های ایرانی پیش از هخامنشی، در سطوح مختلف سیاسی و اقتصادی و فرهنگی، چنان همسانی و تشابهاتی یافت که مدعی شویم گرچه در ایران پیش از هخامنشی، حضور واحدهای قومی متعددی را شاهدیم، اما به نظر می رسد که آن ها در پیوندی فدرالیستی و همآهنگ، به ویژه در نوار شمال و جنوب ایران زیسته اند، چندان که تفکیک میان تولیدات اقوام شمالی ایران، از حسنلو تا مارلیک، جز با اشاره به محل کشف آن ها میسر نیست. آن چه مورخ را دچار حیرت بسیار می کند و روابط اجتماعی در میان اقوام ایرانی پیش از هخامنشی را تا سرحد مدینه ی فاضله بالا می برد، نبود سکه های رایج در ارزش های مختلف، در میان این اقوام است که در تضاد کامل با تمایز واضحی است که در طبقه بندی وسائل مصرفی از فلزهای گوناگون دیده می شود. آیا در این مراکز تولید که شاه کارهای بسیاری در صناعت و هنرمندی و کاربرد طلا و نقره به جای گذارده اند، روابط داد و ستد کالا بر اساس چه برابری انجام می شده است؟!! این سئوال که برای نخستین بار در مقابل جست و جو گران خودی و غیرخودی قرار داده می شود، در صورت پی گیری آکادمیک، ممکن است دریچه ی دیگری از اهمیت هستی نابود شده ی مردم ممتاز شرق میانه بر اثر رخ داد پلید پوریم را، در منظر فرهنگ بشری بگشاید.

اینک و پس از این مقدمات و با تذکر این نکته که جز دست ساخته های منتسب به دوران هخامنشی، که مطلقا بی هویت اند، بر هیچ گزارش اکتشاف و تایید هیئت های باستان شناسی متکی نیستند و قریب به تمامی آن ها را می توان بی تردید، نو ساخته هایی جاعلانه و یا مانده هایی از تولیدات دیگر اقوام پیش از هخامنشی معرفی کرد؛ تمام دیگر یافته هایی که از اقوام ایران کهن در کتاب «۷۰۰۰ سال هنر ایران» معرفی شده، بر اطلاعات مشخص و مطمئنی از محل کشف و گزارش هیئت باستان شناسی و نمایش اشیاء همراه، استوار است و در شناخت ایران پیش و پس از پوریم، چنان زبان و بیان قدرتمند و شیوا و همه فهمی ارائه می دهند که کار آشنا شدن با حقایق تاریخ ایران را بر خواهان آن بسیار سهل می کند. (دامه دارد)

+ نوشته شده توسط ناصر پورپیرار در جمعه هجدهم اسفند 1385 و ساعت 22:0
ارسال شده در جمعه، ۱۸ اسفند ماه ۱۳۸۵ ساعت ۲۲:۰۰ توسط naina

ارسال پیام به این نوشته
نام: *
ای میل:
وب سایت:
پیام: *
کد امنیتی: *
عکس جدید
نظر بصورت خصوصی برای نویسنده مطلب ارسال شود
دوست گرامی پیام شما پس از تأیید نویسنده نمایش داده خواهد شد.
 
 

کلیه حقوق مندرجات این صفحه برای وب سایت ` حق و صبر ` naria.asia محفوظ است.

طراحی و راه اندازی،
گروه برنامه نویسی تحت وب بنیان اندیشان