آشنایی با ادله و اسناد رخ داد پلید پوریم
مدخلی بر ایران شناسی بی دروغ و بی نقاب، ۶
این مطالب برای تحریک تفکر است و نه ابراز تعجب! اگر کسانی هنوز افسانههای شاهنامه و هرودت و مطالب کتابهای سیره را میپسندند و دل خوشانه در حصار این قصهها و دیگر ردیفهای موازی آن ماندهاند، که مثلاً گرچه بر شانههای ضحاک دو مار مغز آدمی خوار میزیسته، ولی او هزار سال سلطنت کرده، یا رایحه شتران سپاه کورش اسبان کرزوس را رمانده، یا زخمی کردن گاو آپیس در مصر، کمبوجیه را به دیوانگی کشانده، یا شیهه اسب، داریوش را به سلطنت رسانده است، زیرا ظاهرا این گروه برای تعیین تکلیف با تاریخ، زبان حیوانات تاریخ ساز را بهتر درک میکنند و کوشش آدمی در تبلیغ و تبیین حقیقت به آنان بیحاصل مینماید! سعی این نوشتهها مصروف این است که از سادهترین مسیر، یعنی نمایش زمان و مکان ایجاد مستحدثات عمومی، که تدارکات و مقدمات اجرای آن، جز با پیدایی دولت مقتدر و آینده نگر و رشد نفوس و ظهور مراتبی از دانش و تراکم میزان تولید میسر نیست، اثبات کند که دورانی از تاریخ ۲۵۰۰ ساله اخیر ایران، یعنی از بروز و وقوع فاجعه پلید پوریم تا استقرار دولت به اصطلاح صفوی، به درازای بیش از ۲۰۰۰ سال، هستی این سرزمین در خاموشی مطلق و یا نسبی گذشته و هرگفتاری در باب تظاهرات اقتصادی و سیاسی و نظامی و فرهنگی، در این دوران دراز سکوت، مجعولاتی به قصد پوشاندن رد پای مجریان و مجرمان پوریم، یعنی یهودیان است. آنها با پرده بازیهای دوره گردانه و سرگرم کننده و عامی فریب و عرضه انواع نمایشات تاریخی رنگ و روغن خورده شاه نامه سان، سعی ملتی برای شناخت هویت و هستی پیشین خود را به انحراف کشانده و به طنازیهای کودکانه و افاده فروشیهای نژاد و قوم و فرقه پرستانه و گمانهای گیج و گنگ ارجحیت فرهنگی و مدنی، منحصر و محدود کردهاند. امری که کمترین آسیب آن ایجاد دشمنی و طلب کاری و عناد میان مردم سرزمینهایی است که صدها دلیل برای بستن خود به محکمترین رسن اتحاد دینی و منطقهای دارند.
این بررسی مصروف بیان این حقیقت مطلق و مهم است که سرزمین ایران، از پس بروز فاجعهی پوریم تا صفویه، به سبب خلاء مادی و فقدان سرمایه و ثروت و زیر بناهای ضرور رشد و نیز طبیعت ناسازگار آن، کمترین محرک و انگیزهای به مهاجمان برای دست اندازی عرضه نمیکرده و درست برعکس تلقینات بیارزش و سند کنونی، تحرک دوبارهی تاریخی و تولیدی و فرهنگی و سیاسی، در این سرزمین، با طلوع اسلام به تدریج آغاز و در ظهور مهاجرانه و تدریجی و کند همسایگان اطراف کامل میشود.
این تحقیق سرانجام و به شرط بقای محقق آن، خواهد گفت که محدوده بزرگی از شرق میانه کهن و به خصوص ایران، در تاریخ تاریک خود، تنها با دو هجوم بنیان برانداز مواجه بوده: نخست هجوم یهودیان و بازوی نظامی خون ریزشان، یعنی هخامنشیان، که سرانجام و در میانه حکومت خشایارشا، به اجرای پروژه پلید پوریم دست زدند و دوم هجوم دامنه دار و همه جانبه سیاسیون و سفیران و جاسوسان و جهان گردان و اسلام و ایران و شرق شناسان و نمایندگان کاسب نمای کمپانیهای غربی، از میانه عهد صفوی، که هنوز ادامه دارد و جز این دو هجوم، دیگر تعزیه گردانیهای پر سوز و گذاز در باب جنگهای ایران و روم و حمله اعراب و مغول و غیره، نه فقط جز اطوارهای مضحک و بینشان تاریخی نیست، که به سعی مراکز دانشگاهی کنیسه و کلیسایی غرب و سلسله زنجیری از بیمایگان روشن فکر نمای دشمن اسلام و جیره خواران مستقیم و بیآبروی یهود، با ساز و آواز و سرود و انواع مطربی و دلقکی، به کام ملتی ریختهاند، بل این مسخرگیهای بیبنیان را، از آن که سازمان دهندگان هر دو تجاوز کهن و جدید یهودیاناند، جای گزین حقایق عریان آن دو هجوم گرفتهاند تا سر در گمی کنونی را در تمام اجزاء اندیشهی ملتی ابدی کنند.
پیش از این، نشانههای روشن توقف رشد، از مبدا پوریم تا طلوع اسلام و نادرستی ادعاهای عظیم هخامنشی و اشکانی و ساسانی محور را، به رغم این همه قصههای دل نشین، بیان کردم و شمهای از ادامهی همان توقف رشد در ایران اسلامی را، با اثبات نبود مراکز تجمع و تولید و حتی مکانهای عبادت و آموزش اسلامی، تا قرون میانی پس از هجرت، باز گفتم و معلوم کردم که در اسناد و ادعاهای موجود هم، تاریخ ساخت مساجد در ایران به قبل از قرن پنجم هجری نمیرود و ساخت اغلب ۸۰۰ کاروان سرایی که در پهنه ایران، در حوزه ارتباطات اجتماعی و اقتصادی کاربرد داشته، به آغاز رسمی تسلط سراسری و حاکمانهی مجموعهای میدانند که دولت صفویه نام دادهاند. اینک به متمم اثبات کنندهی دیگری رو میکنم تا به وجه ممتازی بدانیم که داشته و داده و داناییهای کنونی در باب موقعیت سیاسی و اقتصادی و فرهنگی ایران، پیش از صفویه، تا چه حد نادرست و مجعول است و آن هم بررسی زمان ساخت و محل احداث پلهایی است که بقایای آن در پهنهی جغرافیای ایران پراکنده است و بیان آن را با توضیحات فنی مبسوطی شروع میکنم که چون چراغ، نوری بر سراسر اشارات این فصل از یادداشتها میتاباند.
بر مبنای منطق و عقل، پلها و کاروان سراها، به واقع امر، اجزاء یک اقداماند. معلوم است که سرزمین بدون کاروان سرا، زنجیرهی پلهای متصل و میسر کنندهی رفت و آمد انبوه را ندارد و جادههای بدون پلهای ارتباطی امکان استفاده از کاروان سراها را معطل میگذارد. پس طبیعی است که زمان برآمدن آنها را توام بگیریم، چنان که این بررسی ظهور آنها را توام میبیند. پلها، از آن که در دشوارترین شرایط استقرار، یعنی در مسیر ساینده و کاهنده و نفوذهای مخرب آب و سیلابههای پر قدرت فصلی و به قصد تحمل سلسله زنجیری از ثقل مبادلات کالایی و برای گذر کاروانهایی از اسب و استر و شتر ساخته میشوند، چنان که نمونههای موجود قدیم و جدید آنها اعلام میکند، از نظر معماری و مصالح و محاسبات و رعایت ضرورتهای پا بر جایی و تحمل و دیرپایی، از زبدهترین شاه کارهای معماری بشری در تمام دورانها و سرزمینها حساب میشوند و به همین سبب باور این مطلب بسی دشوار است، که پلی در هر فصل از حیات تمدن بشری و در هر گوشه عالم، بر آب گذری اصلی و مهم بسته شده باشد و امروز به کلی بیبقایا و آثار ظهور بماند. بنا بر این شناسایی زمان ساخت پلها، نه فقط بررسی ممکنات هر دوران و مکان را، به دقت لازم میسر میکند، بل پلها نیز همانند کاروان سراها حیاتی زنجیرهای و مسلسل دارند. یعنی یا راهی میان دو شهر در هیچ بعدی برای عبور منظم گشوده نیست و یا اگر قرار بر گذر کاروانی در مسیری پر رفت و آمد باشد، پس باید بر تمام حفرهها و بریدگیها و دیگر عوارض طبیعی زمین، چون درههای عمیق و شکافهای عریض و آب راهه و رودهای بزرگ و کوچک، پلهایی به خورند و نیاز ببندند و سخن از وجود یک پل مجرد و بیپیوند با قرینههای پیش و پس خود، در مسیری پرت افتاده و بدون تسلسل جاده ای، تنها سعی کوچکی برای ایجاد ارتباط محلی میان دو ایل و ده و قبیله و یا ایجاد سهولت در جا به جاییهای فصلی - عشیرتی را بیان میکند که در اغلب موارد از مصالح و شیوه ساخت و طول عمر مناسبی بهره نمیبرند. اما درست خلاف این گونه موارد، پلهای دراز عمر و عظیم و دهانه بندی شده، بر مبنای حداقل و حداکثر عبور آب، چنان که این بررسیها اثبات خواهد کرد، در خط زنجیر یک راه تجاری و ارتباطی فعال قرار دارند و بدون شک محصول کار و برنامه ریزی معین و معلوم دولتی، در دورهی مشخصی از نیازهای اقتصادی و اجتماعیاند.
بدین ترتیب در پایان این رسیدگی به وضوح معلوم میشود به همان ترتیب که نزدیک به تمامی کاروان سراها و بار اندازهای میان راهی و درون شهری، حاصل کوشش برای ایجاد تسهیلات و تدارکات و پاسخ به نیاز تازهی بازار منطقهای و ملی بود، پلها نیز درست با همان میزان و ابعاد، بخش دیگری از تلاشهای آن دوران برای برقراری ارتباط عمومی و کالایی از طریق ایجاد راههای اصلی و فرعی و بر طرف کردن موانع عبور را بیان میکند تا استری حامل بار گندم و نمک و پوست و نخ، مجبور به غوطه زدن در رود، در عبور از آب گذری میان راه نباشد. نو پدیدی این پلها در قرون اخیر، بدون هیچ مجامله، اثبات میکند که در ایران پیش از ظهور این لوازم پیوند، هنوز تجمع و تولید و توزیع صورت ملی و حتی منطقهای نداشته و در اندازه روابط بومی و بازارهای مصرف محلی محدود بوده است. مورخ میداند در چنین شرایط و در سرزمینی که جاده و کاروان سرا و پل نیست، بحث دربارهی عبور و هجوم پیاپی مثلا محمود غزنوی به هند، شوخی یخ کردهای است که با قبول معجزه نیز ممکن نمیشود، زیرا نخست باید وجود غزنویان و سپس محمود را با نشانههای مادی و نه ذکری در شعر شاعرکی یا نقش و نامی بر سکهای اثبات کرد، آن گاه او را رستم تعصبات اسلامی در ایران شناساند، هر چند نمیدانیم محمود غزنوی، که به تبار ترک و تعلق به اقلیمی دیگر معروف و مشهور کردهاند، در صورت اثبات تاریخی هم، به کدام دلیل ایرانی شناخته میشود و چرا به سرودن شاه نامه علاقه مند بوده است؟! بدین ترتیب و بر مبنای بررسیها معلوم میشود از مجموع ۲۰۰ پل هنوز قابل استفاده و یا متروکی که در سراسر ایران کنونی پراکنده است، اگر چند انتساب نادرست به ساخت پیش از اسلام آنها را حذف کنیم، باز هم نزدیک به تمامی آنها را تدارکاتی از عهد صفویه میگویند.
شاید صفوی بودن تمام سدها و بندها و پلهایی که در آب و رهگذری از حوالی اصفهان در این شما ترسیم شده، تا حدودی منظور این بررسی را برساند وگرچه مسیرهای تجاری متصل با بار انداز شهر اصفهان، در محدوده آن استان، فاقد آب راهههای وسیع و بزرگ است، با این همه فهرست پلهای استان اصفهان، که میگویند در عهد صفوی ساختهاند، تقریبا تمام پلهای شناخته شدهی درون و بیرون شهری آن محدوده را شامل میشود:
پل اژیه، پل الله وردی، پل بابا محمود، پل چوم، پل خواجو، پل دشتی، پل ساسون، پل سعادت آباد، پل کله، پل ماربین، پل ورگون، پل و بند الله قلی بیک، پل و بند خرچان، پل و بند شانزده ده، پل و بند مارون. و از این که با تاسف تمام، نقشهی مفصل و کامل و سراسری از مکان استقرار پلهای تاریخی ایران را نیافتم، اما بازبینی مجدد و محدودی از نقشهی پل و کاروان سراهای کردستان و گیلان و آذربایجان، که زبان گویای بیتحرکی کامل و نسبی در اقالیم ایران، از مبدا پوریم تا ظهور دولت صفوی است، نه فقط دقت دادههای این بررسی را معلوم میکند، بل نشان میدهد که جست و جوی آثار حضور سیاسی و اقتصادی و فرهنگی هر سلسلهای در ایران، ماقبل چند قرن اخیر، تلف کردن اوقات و تسلیم به یاوه بافیهای مراکز تاریخ سازی یهودیان برای ایران و به قصد گم کردن رد پای پوریم است، زیرا نمیتوان مدعی استقرار امپراتور گونه دولت سلجوق و کشاکشهای مکرر نظامی آنها در سراسر جغرافیای منطقه شد، بی این که پیشاپیش راه و پل و آب انبار و سد و کاروان سرایی را که ساختهاند معرفی کنیم و نیازی به توضیح و تذکر نیست آن سیستم حکومتی که در سرزمین اش کاروانها به راه نباشد، استعداد و امکان بدل شدن به قدرت را، به علت محروم ماندن از منابع تغذیهی اقتصادی، ندارد.
ملاحظه کنید اصالت و دقت و صحت و سلامت این دیاگرام اقتصادی از ایران عهد صفوی را، که در گیلان پر آب، گرچه به دلایل پیش گفته، کاروان سرایی نساختهاند، اما پلهای فراوانی در سلسله زنجیر جادهها ترسیم است که تمامی آنها ماندههایی از دوران صفوی و به ندرت، قاجار است. پل انبوه، پل پونل، پل تجن گوگه، پل تمیجان رانکوه، پل حاجی یحیی پردسر، پل دیم آبی، پل سیم رود، پل شاه عباسی بلاردکان، پل کسما، پل کیسم، پل گاز رودبار، پل گوکه، پل لاله دشت، پل لنگرود، پل لوشان، پل یشاوندان، پل مدیریه، پل مناره بازار، پل منجیل، پل میرزا، پل نیاکو و پل ویرانه. اما در کردستان پر آب، باز هم به دلایل پیش گفته، از آن که کالایی برای عرضه به بازار ندارد، نه کاروان سرا و نه پل ساختهاند، چنان که در راههای آذربایجان پر برکت، به سلسله زنجیری از تسهیلات عبور کالایی و ارتباطی، به صورت ردیف پلها و کاروان سراها بر میخوریم، که باز هم تمامی آنها را ماندههایی از دوران صفویان میشناسیم: پل آذرشهر، پل جلفا، پل چیکان مراغه، پل دختران ملکان، پل سنگی مراغه، پل شهر چای میانه، پل غرب تبریز، پل گردنه یشبلی، پل لیلان چای، پل مزرعه، پل وینار تبریز (قاجار)، پلهای خدا آفرین بر رود ارس، پل ارمنی پل دشت، پل مار اندوز (قاجار)، پل چشمه ماکو، پل چنقرالو (قاجار)، پل خاتون خوی، پل ساروق تکاب، پل سرخ مهاباد، پل سیاه ماکو، پل قلعه جوق ماکو، پل میرزا رسول میاندوآب (قاجار)، پل میمند (قاجار)، پل ابراهیم آباد اردبیل، پل الماس، پل بالاچای، پل ججین، پل سامیان، پل سید آباد اردبیل، پل قره سویا زاغالان اردبیل، پل کلخوزان، پل نیرو پل یعقوبیه.
مورخ میپرسد اگر در دوران نه چندان دراز پس از صفوی ۸۰۰ کاروان سرا و صدها پل و حمام و بازار و بند و سد ساختهاند، پس سراغ بقایای این گونه مستحدثات عمومی، از عهد هخامنشی تا صفویه را کجا باید گرفت؟ دنبال کردن این سئوال نه به کم کاری این سلسلهها و قدرتها، که به حذف امپراتوری هخامنشی و اشکانی و ساسانی و طاهری و صفاری و غزنوی و سلجوقی و ردیف دیگری از قدرتهای ماقبل و مابعد عهد اصطلاحا صفوی خواهد کشید.