محرک و ملات بالا بردن بنای بلند شیادی و جعل، در چیدن پازل تاریخ معاصر ایران، ناسیونالیسم وقیح و چشم دریده‌ای بوده و هست که از لب دریا تا ستاره ثریا را پایگاه خود گرفته و سرچشمه‌ای است که صحرای کید و دشمنی با اسلام را سیراب می‌کند...
 
از زمان ظهور دستگاه و دوربین عکاسی، تصاویر به عنوان برگه تاریخی، به حوزه مستندات و محکمات قدرتمند هر مدخل و مباحثه وارد شده و توان ختم کننده آن‌ها در مناقشات چندان قوی است که جاعلین و سند سازان یهود نیز صرفه را در تولید تصاویر قلابی برای تاریخ ایران، از جمله در موضوع سفرهای ناصرالدین شاه دیده‌اند...
 
از منظر و دیدگاه مورخ، در مسیر کشف حقایق و عوامل دخیل در برداشت های تاریخی و فرهنگی، فاصله و تفاوتی میان منظور و مقصد جعل کتیبه های ساسانی در نقش رستم، با دست بردن در تصویر میرزای شیرازی نیساز منظر و دیدگاه مورخ، در مسیر کشف حقایق و عوامل دخیل در برداشت‌های تاریخی و فرهنگی، فاصله و تفاوتی میان منظور و مقصد جعل کتیبه‌های ساسانی در نقش رستم، با دست بردن در تصویر میرزای شیرازی نیست....
 
اندک اندک فرصت فراهم می شود تا از راز و راه ورود به سرداب تاریخ معاصر آگاه شویم، که از جمله ی تصاویر بی اندازه درشت نمایی و به صحنه کشیده شده آن، ماجرای واگذاری حق انحصار خرید و فروش محصول توتون و تنباکوی ایران به شرکت تالبوت انگلستان در قراردادی به نام رژی و مبارزه ملی به رهبری روحانیت برای فسخ آن قرارداد است. قراردادی که با هیچ تمهیدی نمی توان از متن و محتوای اصلی آن سراغی گرفت.
 
بنیان اندیش از آن که بحث نوساز بودن مسجد شیخ لطف الله به همراه اسناد مربوطه را پشت سر گذارده و توصیف حاج سیاح از مسیر گذر به نقش جهان را بی پایه می یابد، در برخورد با این ستایش نامه از آن مسجد، نوع نگاه خویش به حاج سیاح و کتاب خاطرات اش را تغییر می دهد و سرانجام به میزان لازم مطالبی در خاطرات او می یابد که تنها به قصد تایید مجعولات پیش ساخته در باب تاریخ ایران فراهم کرده اند...
 
به بیانی نزدیک می شوم که به امید خدا، در آینه روشن آن، ناظر تصویر روزگار تاریخ کنونی خویش خواهیم شد و آن توجه خاص به اسناد کاملی است که به صورت مکتوب از قلم مدیران و کارگردانان دوره قاجار به جا مانده است. باید تذکر دهم که بنیان اندیشی با مراتبی توضیح داده می شود که با ورود به ضمائم مدنی، در قریب ۳۰۰ یادداشت، به بررسی و بود و نبود و سلامت یا تشکیک در هویت ابزار و اثاری پرداخته است که در موقف خود، فی المثل چون برخورد با تاریخچه نگارش و ظهور خط و قلم، و یا دعوت به ادای پاسخ این سئوال...
 
بدین ترتیب با رجوع به نمونه هایی از مکتوبات و مولفه های دوران ناصرالدین شاه، مورخ پس از ۲۳ قرن خود را با اندک نمایه هایی مقابل می بیند، که بیش و کم و لااقل از روابط اندرون و بیرون سلطانی خبر می دهند که از اتاق خواب تا کنار چشمه سارها، در حال شکار و خوردن نهار و شام، تصاویر اثباتی و حکومتی از خود به جای گذارده که نه فقط مورخ را در ارزیابی حیات و جایگاه او دچار تردید نمی کند، بل به برداشت و بازتابی می رساند که دریابد این نخستین صاحب منصب پس از قرن ها سکوت،‌ بر کرسی سلطنت نشانده شده، به علت فقدان فرهنگ و میراث و تجارب تاج داری در ایران، جز سرک کشیدن به اندرون،‌ دوره گردی مدام در طبیعت اطراف و جا به جایی بی هدف در شبه کاخ های دور شهر، شرح وظایف دیگری برای خود نمی شناخته، دغدغه رشد ملی نداشته و پاسخ گوی کسی و چیزی نبوده است.
 
با یاری خدا، به اصلی ترین بخش تاریخ ایران، یعنی نگاه به عمده تلاطم های اجتماعی دوران معاصر وارد می شوم. حصه ای که جز حکایاتی در باب تعداد و ظواهر و روابط زنان حرم سرا، نحوه و مقدار رشوه دریافتی صاحبان مقام و یا تعداد کبک های در تیر رس تفنگ قبله عالم، اشارات دیگری نیافته و از بنیان مطالب نگفته اند...
 
بررسی مبانی تاریخ، در این تریبون، اندک اندک لشکر پنهان مدافعان و محمل سازان دروغ های بافت یهود را از پناهگاه بیرون کشیده و به تکاپو واداشته است...
 
آن فرصت مغتنم از کف کاسب کاران تاریخ تراش بیرون شد که با بهانه انهدام و غارت منابع پایه، به دست اسکندر و عرب و چنگیز و تیمور و هلاکو، به میل خویش تاریخ صفوی و زند و نادر بی‌قراری نوشته‌اند که از بغداد تا دهلی را، ضمن ساخت کله منارهایی در مسیر، در می‌نوردیده است و اگر برای این گونه گزافه نویسی‌ها مصدقی مطالبه شود، فریادشان بر این تظلم بالا می‌رود که اسناد افتخارات ما را دشمنان و مهاجمان سوزانده و یا به بغما برده‌اند...
 
قصدم این بود که لااقل ده عنوان از مکتوبات و منابع اصلی افشار و زند را گوش مالی دهم و جماعت را باخبر کنم که کنیسه به قصد پیچیده کردن مراتب معمول، نهایت کوشش را در اختلاط میان اطلاعات سه گروه صفوی و زندی و افشار، تا مکان و مقامی به کار زده که اگر در میان ماجرای زند ناگهان یک سلطان صفوی به معرکه وارد شد، نباید هراسان و دچار حیرت شوید...
 
در تکاپوی تولید آدمک‌های تاریخی کارساز، برای سرزمینی که حتی دسنی از شهرکی ندارد، به کسانی برخورده‌ایم که با بیان داستان‌های مسخره بی‌شمار، بدون ضوابط وملزومات، مثلا بر کوه نشینی ناشناس و زاییده خیال، لباس امپراتور پوشانده و در صورت نیاز، به تصرف سرزمین‌های دیگر، چون یونان و ه ند فرستاده‌اند! فهرست و شرح احوال شان مطول است و جوش و خروش تاریخی منتسب به آنان قواره و مهار ندارد...
 
مطالعات نوین در مسائل انسانی، که بنیان اندیشی نام گرفته و مایه لازم برای گسترش به حوزه های دیگر را دارد، مواضع و ایستگاه های مجهزی را آدرس می دهد که تامل و توقف در آن ها، هریک به نوعی، جست و جوگر نواندیش را برای دنبال کردن مقصد خویش مصمم تر می کند. از جمله این توقفگاه های پرمایه درک صورت این مسئله است که برقراری...
 
هر یک از یادداشت های ایران شناسی بدون دروغ، که در زمان عرضه بی ارتباط با موضوع و موجد سئوالاتی بود، به اراده خداوند در مباحث  اتی اهمیت خود را آشکار خواهند کرد و ان شاء الله با این نکته دقیق و عمیق و کم تر گفته شده آشنا خواهیم شد که مفهوم کلی جهان و مردمان و ساکنین هر گوشه و کنار آن، روشنی نوتابیده ای است مدیون ابراز شجاعت ملاحان و جاشویانی که بی هراس از وسعت نا آشنایی ها و دشواری ها، به قلب اوقیانوس ها شراع کشیدند، به تدریج و در درازای قرنی کاشف جغرافیای زمین شدند و مردمانی را به عرصه حیات و هستی جمعی کشاندند که در هیچ مقیاس، فرهنگ و پیشینه مشترک نداشتند. 
 
ظاهرا به عرصه تاریخ راندن و برملا کردن ماجرای نسل کشی پوریم و تشریح عواقب آن قصابی عظیم بر تمدن حوزه شرق میانه، چنان درگیری و دل نگرانی میان دوستان و دشمنان این مطالب نو، برانگیخته است که به نظر می رسد رفع آن نیازمند ارائه مقالات و مستندات و پر شمارتری است تا شاید کسانی از تحمیق بیش تر خویش دست بدارند و لااقل شهادت چشمان خود را به هنگام دیدار مستند تختگاه باور کنند.
 
شاید که انتقال نقل هایی از کتاب رستم الحکما، توانسته باشد کسانی را قانع کند که مجمع معینی با تولید مجموعه مطالبی بی ارزش در موضوع تاریخ شرق میانه، مملو از گمانه هایی ناممکن و فاقد منطق گفتار و تهی دستی آشکار در استدلال، قصد اعطای هویت تاریخی ساخت کنیسه و کلیسا را به مردمی فاقد میراث باستانی روشن داشته اند.
 
به استثنای ابنیه رومن، که به خواست خدا شرح و بسط بس هیجان انگیز و حیرت آوری در باب هویت و میراث آن ارائه خواهم داد تا نه تنها فطرت نگاه به تاریخ اروپا را زیر و رو کند، بل مورخ را وادارد تا تامل کننده در بنیان تاریخ را به غور در این نکته بدیع فرا خواند که ابنیه مجلل و مورد احترام آیینی، معابد، مساجد و اماکن مقدس، در شرق میانه پوریم زده، اندک همخوانی فنی و فرهنگی و اجرایی، حتی به مقیاس یک نشیمن اشرافی، با الگوی سرپناه حلقه مردم اطراف ندارد.
 
به راستی که گشودن سرفصلی برای عنوان کردن ضرورت بازبینی و تامل در این باب که فرهنگ و دانش و اشنایی انسان با آن چه مجملا مقوله شناخت در علوم انسانی می نامند، سوقاتی است حاصل آن دگرگونی که قریب ۵۰۰ سال پیش، آن زمان که کسانی، لرزان و نامطمئن اما کنجکاو و شجاع،  سفینه های بادبانی و با مختصر امکانات فنی را به پهنه بس گسترده و ناشناس اوقیانوس ها راندند و اندک اندک آدمی را با محتویات جهان و از جمله مظاهری مندرس از نشانه های تمدن عتیق در آمریکای مرکزی و آفریقا و آسیا آشنا کردند.
 
کسانی بهانه می گیرند که به عرصه کشاندن و نقل از کتاب رستم التواریخ، که مورد اعتنای مورخان نیست، از تهی دستی ناقد و مورخ خبر می دهد. فی الحال گرچه فاصله عمده ای میان مندرجات رستم التواریخ با تالیفات دیگر در بررسی حوادث آن عهد نیست، و اگر سئوال کنم کدام مورخ و ناقد و در چه مکان، حتی به اشاره، مطلبی در رد محتوای کتاب رستم الحکما آورده، علی المعمول پاسخی ندارند و نمی آورند، زیرا جدای از تجلیل ناشر و مصحح و دست کم چهار نوبت چاپ، در اعلام هر تالیفی در موضوع صفویه و زندیه و افشار، بارها به رستم التواریخ رفرنس داده و در منابع تخصصی نیز، چنین جامه مجللی بر قواره کتاب دوخته اند.
 
مصمم بودم فصول رسمی مراکز قدرت کاغذین و یراق داران بی نشان حکومت ها را بر اساس قصه های موجود دنبال کنم، از افشاریه و زندیه بنویسم و اوراق کتاب هایی را نشانی دهم که مشتی از عالی مقام ترین مدعیان، در صحن صفحات آن درباره سردم داران این سلاسل بی نمایه، همچنان به قرار قبل، نقالی کرده اند.
 
پیرمردی به دیدار آمده بود، آراسته و در سیما و گریم عارفان، با سبیلی فرا انبوه و آویخته، که بر طنین صدای اش می افزود و حرکت لب های اش را در پوشش خود پنهان می کرد. پس از ادای تعارفات معمول، ساکت و سر به زیر، بی ادای کلامی مشغول خوردن چای شد. همچنان در سکوت به لیوان دست اش خیره بود و ناگهان از جای برخاست و با صدایی تر شده در بارش قطرات اشک، گفت...
 
به مدد الهی، بار بزرگی از خس و خاشاک یهود انباشته را، از مسیر عبور تمدن جهان و به ویژه در شرق میانه برچیدم و با گذر از طبقات مختلف دور اندیشی بنیان نگر، مدخل هایی را گشودم که محتوای غنی هر یک، همانند مستندات استاد مجتبی غفوری نازنین، شایستگان و طالبان آگهی های نو را چنان حیرت زده کرد که گفت و گو در باب آن، منجر به ظهور مکتب نوین بنیان اندیشی در مکالمات تاریخی و بن مایه های فرهنگی شد که از روزن فضای نوپدید آن، چشم انداز تازه ای با این ادعا ظهور کرد که سراپای فرهنگ و فرمت های فراهم آمده کنونی، در تصورات هویت شناسی اقوام، از صحت و سلامت تهی، و در زمره خیال پروری هایی است که به سعی کنیسه و کلیسا، در سه قرن اخیر، برای امحاء نقش و رد پای قوم یهود در توسل به نسل کشی و قتل عام گسترده و مخفی مانده پوریم، در شرق میانه تدارک شده است.
 
آن حرکت گام به گام و منزل به منزل، در مسیر و مفهوم بنیان اندیشی، که با ورود به چند صد مدخل و منظر گوناگون، سرانجام فقدان مطلق اسلوب و ارتباط، در اطلاعات تاریخی و فرهنگی موجود را علنی کرد، زمینه سازی مقدماتی برای ورود به حوادث مبهم و پیچیده تاریخ معاصر ایران بود، که ادبیات کنونی درباره آن، مملو از تعارفات فریبنده و قصه هایی بزک شده برای خواب روشن فکری عوام اندیشی است، که گویی برای بلعیدن و بالیدن به ناآگاهی های کنونی تربیت شده اند. 
 
 قبلی  1  2  بعدی 

نمایش :  51 / 73 

 کل 73
 
 

کلیه حقوق مندرجات این صفحه برای وب سایت ` حق و صبر ` naria.asia محفوظ است.

طراحی و راه اندازی،
گروه برنامه نویسی تحت وب بنیان اندیشان