اندک اندک فرصت فراهم میشود تا از راز و راه ورود به سرداب تاریخ معاصر آگاه شویم، که از جملهی تصاویر بیاندازه درشت نمایی و به صحنه کشیده شده آن، ماجرای واگذاری حق انحصار خرید و فروش محصول توتون و تنباکوی ایران به شرکت تالبوت انگلستان در قراردادی به نام رژی و مبارزه ملی به رهبری روحانیت برای فسخ آن قرارداد است. قراردادی که با هیچ تمهیدی نمیتوان از متن و محتوای اصلی آن سراغی گرفت. مورخ علاقمندان به زیرساخت تاریخ معاصر را به جست و جوی متن قابل دفاع و بیخدشه معاهدات گلستان و ترکمان چای و پاریس و آخال و رژی میفرستد تا با زیر و رو کردن زیرزمینهای تمام مراکز مرتبط و مسئول، از جمله بایگانیهای وزارت خارجه، دست خالی برگردند زیرا در اسناد معاصر توشیح این گونه لوایح را به زمانی وصل میکنند که ناصرالدین شاه حتی اتاق خواب مناسب زناناش نداشته است، تهران جز چهار دیواری خشت و گلی توخالی و تهی از نمایههای تجمع نیست و ردی از دیگر شهرهای بزرگ ایران جز طراحی اولیه انها بر کاغذ نقشه برداران ارتش تزار نیست. در عین حال این ماجرای تنباکو را میتوان از زاویه دیگری مکاشفه کرد و از مغاره ابهام بیرون کشید.
در تاریخچه کشف و استعمال توتون و تنباکو، چنین ضبط است که کشت و مصرف تنباکو تا ۴۰۰ سال پیش در سراسر جهان ناشناخته بود و آشنایی عمومی و جهانی نسبت به آن، از ماجراهای منضم به کشف آمریکا و مشاهده چپق کشیهای سران بومی اتازونی بوده است. در مدارک موجود کشت و استعمال تنباکو پس از قرنی به اسپانیا رسیده و قرن دیگری را هم برای انتقال تخم گیاه توتون و تنباکو به شرق قائل شدهاند. چنین توجهاتی میتواند به برداشتهایی منجر شود که در مستندات زیر شاهد آنیم.
http://dbagri.maj.ir/zrt/ostanrep.asp?p=136&y=89
وزارت جهاد کشاورزی
بانک اطلاعات زراعت
نام محصول : توتون و تنباکو سال زراعی : ۸۹ - ۸۸
نام استان |
سطح زیر کشت |
تولید (تن) |
عملکرد |
|||||
آبی | دیم | جمع | آبی | دیم | جمع | آبی | دیم | |
آذربایجانغربی | ۳۵۴ | ۰ | ۳۵۴ | ۴۹۲.۰۱ | ۰ | ۴۹۲.۰۱ | ۱۳۸۹.۸۵ | ۰ |
اصفهان | ۳۱۷ | ۰ | ۳۱۷ | ۷۲۶.۴ | ۰ | ۷۲۶.۴ | ۲۲۹۱.۵ | ۰ |
بوشهر | ۱۸۱۳ | ۰ | ۱۸۱۳ | ۲۶۰۷.۱۳ | ۰ | ۲۶۰۷.۱۳ | ۱۴۳۸.۰۲ | ۰ |
جنوب استان کرمان | ۱۸۵ | ۰ | ۱۸۵ | ۲۶۹.۳۲ | ۰ | ۲۶۹.۳۲ | ۱۴۵۵.۷۸ | ۰ |
خراسان جنوبی | ۲ | ۰ | ۲ | ۱.۳۲ | ۰ | ۱.۳۲ | ۶۵۸ | ۰ |
خراسان رضوی | ۲۸۱ | ۰ | ۲۸۱ | ۷۹۱.۳۶ | ۰ | ۷۹۱.۳۶ | ۲۸۱۶.۲۴ | ۰ |
سیستان و بلوچستان | ۳۶۹ | ۰ | ۳۶۹ | ۳۶۹.۷۷ | ۰ | ۳۶۹.۷۷ | ۱۰۰۲.۰۹ | ۰ |
فارس | ۸۷ | ۰ | ۸۷ | ۱۳۴.۶۹ | ۰ | ۱۳۴.۶۹ | ۱۵۴۸.۱۴ | ۰ |
کردستان | ۶۰۲ | ۰ | ۶۰۲ | ۱۰۶۴.۹۷ | ۰ | ۱۰۶۴.۹۷ | ۱۷۶۹.۰۶ | ۰ |
گلستان | ۲۲۲۸ | ۰ | ۲۲۲۸ | ۳۰۶۵.۳۱ | ۰ | ۳۰۶۵.۳۱ | ۱۳۷۵.۸۱ | ۰ |
گیلان | ۰ | ۶۴۱ | ۶۴۱ | ۰ | ۶۶۴.۴ | ۶۶۴.۴ | ۰ | ۱۰۳۶.۵۱ |
لرستان | ۵۶ | ۰ | ۵۶ | ۱۴۰.۶۳ | ۰ | ۱۴۰.۶۳ | ۲۵۱۱.۱۶ | ۰ |
مازندران | ۱۱۵۳ | ۶۴ | ۱۲۱۷ | ۱۱۷۲.۰۳ | ۶۱.۶۹ | ۱۲۳۳.۷۲ | ۱۰۱۶.۵ | ۹۶۳.۹۲ |
هرمزگان | ۱۴۲۷ | ۰ | ۱۴۲۷ | ۲۵۵۲.۷۱ | ۰ | ۲۵۵۲.۷۱ | ۱۷۸۸.۸۶ | ۰ |
یزد | ۷ | ۰ | ۷ | ۳۱.۴۲ | ۰ | ۳۱.۴۲ | ۴۴۸۸.۵۷ | ۰ |
کل کشور | ۸۸۸۱ | ۷۰۵ | ۹۵۸۶ | ۱۳۴۱۹.۰۶ | ۷۲۶.۱ | ۱۴۱۴۵.۱۶ | ۱۵۱۰.۹۹ | ۱۰۲۹.۹۲ |
این آخرین آمار منتشر شده از وضعیت کاشت توتون و تنباکو در جغرافیای متفرق ایران است، که رخسار بیرونق این کشت و داشت را، حتی در زمان ما روشن میکند. برای آشنایی بیشتر با زیر و بم و سرنوشت این دو گیاه، کافی است به سایت مربوطه رجوع کنید. نتیجه این که در سال زراعی ۸۸ - ۸۹ از ۹۵۰۰ هکتار مزرعه توتون و تنباکوی ایران نزدیک به ۱۵ هزار تن برگ سبز تنباکو برداشت شده است. بیشک این آمار در میانه سالهای حاکمیت ناصرالدین شاه با رعایتهای لازم، از جمله قلت جمعیت، ناچیزتر از آن بوده است که یک کمپانی بین المللی را وادارد که با ناصرالدین شاه مشغول گشت اروپا، که مملو از انواع ابهامات است، برای تصرف اندک برداشت احتمالی از مزارع تنباکوی ایران ساخت و پاخت کند؟ مورخ با انتقال دیدگاه اعتماد السلطنه در باب این قرارداد، قصد دارد که خواهان آن را به تماشای افت و خیز تنظیم و فسخ آن قرارداد به روایت اعتماد السلطنه برد.
«دوشنبه ۳ جمادی الاولی سال ۱۳۰۳ قمری - به فرمایش شاه در انحصار تنباکو به دولت که الحال در تمام دنیا معمول است و کرورها مداخل میکند برای شاه کتابچهای نوشتم. به دست امین السلطان خواهد افتاد که پیش نخواهد برد.جمعه ۳ جمادی الاولی سال ۱۳۰۴ قمری - صبح منزل پسر حاجی محمد کریم خان رفتم. تا ساعت سه تمام رسالهای که در معاش و معاد نوشته بود خواند. بسیارخوب نوشته بود. از آن جا خدمت شاه رسیدم. بعد خانه آمدم. انحصار تنباکو که جناب وزیر دربار متکفل شده بود و زحمت چهار ماه ما را باطل کرده بود و به شاه عرض کرده کتابچی بهتر از فلان کس نوشته است نتیجه اش این شد از تمام بلاد مامورین امین السلطان را سنگ باران کرد و به ریش او فلان کردند. شاه هم از ترس موقوف کرد. به علاوه محض ترضیهی امین السلطان تمر را هم موقوف کردند. امروز در پست خانه آشتی کنان میان امین الدوله و امین السلطان و مخبر الدوله بود. چهارشنبه ۸ جمادی الاولی سال ۱۳۰۴ قمری - شنیدم ایل سمنان در شورش مسئله تمباکو سر ضیاءالدوله حاکم را شکسته بودند. امروز عصر دختر غلامعلی خان امین همایون قهوه چی باشی را به آقا محمد حسن برادر امین السلطان عقد بستند. جمعه ۱۴ جمادی الاولی سال ۱۳۰۳ قمری - این قانون انحصار تنباکو که ایجادش یعنی وضع ایجادش به من رجوع شده چند روز است مرا زیاد مشغول میدارد. یک شنبه ۱۴ جمادی الثانی سال ۱۳۰۳ قمری - بعد دربخانه آمدم. کتابچه انحصار توتون و تنباکو را که چندیست با زحمت زیاد نوشتم و هفت کرور به مالیات علاوه نمودم به شاه تقدیم کردم و عرض کردم اول سال هفت کرور خدمت خانه زاد است پیش کش به دولت. سه شنبه ۲۳ جمادی الثانی سال ۱۳۰۳ قمری - امروز به شاه عرض کردم حاصل کتابچه انحصار تنباکو چه شد؟ فرمودند همه تمجید کردند. عرض کردم پس چرا مجرا نمیدارند؟ بفرمایید ظل السلطان مجرا دارد. سه شنبه ۲۰ محرم سال ۱۳۰۴ قمری - خدمت شاه رسیدم. اطاق آبدارخانه ناهار صرف فرمودند. در طاقچه کتابچه تنباکو تالیف خودم رادیدم. افسوس خوردم که چهار ماه زحمت کشیدم کتابچه نوشتم و الحال به موجب فرمان بیشرط به امین السلطان داده شد.»
تا این تاریخ فقط سخن از برقراری حق انحصاری دولت و دربار بر کشت و کار و مصرف تنباکو و توتون در داخل کشور است. اما چهار سال بعد برای نخستین بار اعتماد السلطنه از قرارداد خارجی و حوادثی مینویسد که با نارضایتی روسها از انعقاد آن قرارداد همراه است.
«دوشنبه سلخ صفر سال ۱۳۰۸ قمری - صبح به رستم آباد منزل مشیرالدوله رفتم نبود. از آن جا بازدید سفیر عثمانی رفتم. او میگفت روسها ایرادی در امتیاز انحصار تمباکو به انگلیسها دارند و معاهده با امین السلطان بستهاند که هر چه از طرف آنها گفته میشود به ایلچی انگلیس گفته شود. در صورتی که هر دوی این مطلب بیمعنی است و صورت نخواهد گرفت. جمعه ۱۰ رجب سال ۱۳۰۸ قمری - عصر امین السلطان کاغذی نوشته بودند که کار واجبی دارم با شما. بیایید مرا ببینید. من هم رفتم. معلوم شد در فقره امتیاز تمباکو که به ماژر «طالبت» داده بودند حالا او به جهت اجرای امتیاز خودش آمده بعضی اشکالات از خارجه و داخله میان آمده. مرا به جهت مشاوره خواستهاند. من یک صورت اعلانی که نوشته بودم به ماژر طالبت داده بودم. سه شنبه ۱۴ رجب سال ۱۳۰۸ - با عارف خان مشغول صحبت بودم که سرزده حسینقلی خان برادر زاده نواب سفارت انگلیس ورود کرد. میخواست اعلانی در مسئله تمباکو در روزنامه چاپ کند. جوابی دادم رفت. سه شنبه ۲۰ شعبان سال ۱۳۰۸ قمری - دیشب باغ ایلخانی که حالا به تصرف کمپانی تمباکو است مهمان بودیم. این باغ ایلخانی را امین السلطان با ملحقات اش بیست هزار تومان از شاه خرید. ملحقات اش را علیحده فروخت! خود باغ را به این کمپانی فروخت پنجاه هزار تومان. شنبه غره صفر سال ۱۳۰۹ قمری - باز از این راه شروع کردند. از سه کار یکی را باید بکنید. یا قشون برود به زور اسلحه اهالی تبریز را مطیع کند. یا آذربایجان را از عمل تمباکو مستثنی کنید. یا «مونوپول» را موقوف کنید. «باندرول» ایجاد کنید، والا تبریزیها اگر دست خارجی نبود کجا عقلشان میرسید سگ را به گردن اش طناب ببندند و کاغذی به گردن سگ آویزان کنند که فرستادهی شاه امین حضور است. یک شنبه ۲ صفر سال ۱۳۰۹ قمری - بعد از ناهار به منزل آمدم. عصر شارژد فرروس آمد. معلوم شد. امپراطور روس سخت ایستاده که عمل تمباکو به هم بخورد. جمعه ۲ ربیع الثانی سال ۱۳۰۹ قمری - میگفت که فتوایی از جناب میرزا حسن شیرازی که اعلم و بزرگ مجتهدین است در «سرمن رای» منزل دارد رسیده است در منع استعمال تنباکو و توتون و این فتوا را در مسجد شاه و سایر جاها خواندند. مردم تمام غلیان و چپقها را شکستند. از این حرف اگرچه باور نکردم، لاکن اگر راست باشد کار مشکل خواهد شد. شنبه ۱۳ ربیع الثانی سال ۱۳۰۹ قمری - همین قدر شنیدم شاه به امین السلطان فرموده بودند این کار تمباکو را تو سبب شدی، اصلاح او هم با تو است. از قراری که از همه کس میشنوم مسئله تمباکو خیلی اهمیت دارد و مردم از زن و مرد، عالم و عامی در این کار سخت ایستادهاند... از آن جا که بیرون آمدم درست ملتفت نبودم که مسئلهی استعمال توتون و تمباکو به این درجه سخت است. بقیه سیگاری که در خانهی فوریه میکشیدم به لبام بود که بیرون آمدم. شخص مجللی با سرداری خز میگذشت. همین که دید من سیگار میکشم بنا کرد به فحش دادن. خلاصه خانه آمدم. شنیدم حاجی ملک التجار را به اتهام این که در این باب تمباکو محرک مردم بود دیشب گرفته زنجیر نموده به قزوین که حالا محبوسین را آن جا میبرند بردند. عصر که من مراجعت به دوشان تپه میکردم البته قریب سی هزار نفر مردم تماشای اسب دوانی رفته بودند مراجعت میکردند. احدی را ندیدم سیگار یا چپق بکشند. صورت فتوای جناب میرزا از این قرار است که از ایشان استفسار نمودهاند جواب مرقوم فرمودند که به عین هم استفتا و هم جواب را در این جا مینویسم.»
این که تهران ۱۵۰ سال پیش اصولا سی هزار جمعیت را در خود جای داده باشد، که همگی را روانه تماشای نمایش اسب دوانی کنند و بسیاری از دیگر اشارات در روزنامه خاطرات اعتماد السلطنه، از قماش نقل زیر، برگه دیگری در رد صحت و یا ورود ملحقات جاعلانه به بخشهایی از خاطرات او را محرز میکند.
«بعد از این که قدری از پوست کلیجه او تعریف کرد و دو سه بوسه بر لب و لوچه و صورت چون گه پخته او داد او هم نازید و نوازید، چشمی خمار کرد، لبانی غنچه نمود، وزیر اعظم چند ایه به آواز حزین و لحن نمکین تلاوت فرمود، حکیم الملک قران را از دست وزیر اعظم ربود. به آهنگ راک آن ناپاک قدری تغنی فرمود.»
(روزنامه خاطرات، صفحهی ۲۹۴)
ملاخظه فرمودید: تغنی و ترقص به آهنگ راک در دربار ناصرالدین شاه؟! معلوم است که در میان این همه آشفتگی گفتار در باب حوادث آن زمان، وارد کردن این رقص و لحن به دربار ناصرالدین شاه، آن هم در قرائت قرآن، محل شگفتی نیست.
«استفتا - حجت الاسلاما! ادام الله عمرکم العالی، با این وضعی که در بلاد اسلام در باب تمباکو پیش آمده فعلا کشیدن غلیان چه صورت دارد و تکلیف مسلمانان چه است. مستدعی است آن که تکلیف مسلمانان را مشخص فرمایید.
فتوای جناب میرزا - بسم الله الرحمن الرحیم. الیوم استعمال تمباکو و توتون بای نحو کان در حکم محاربه با امام زمان صلوات الله علیه است، حرره اقل محمد حسن الحسینی...»
تدارک و تاسیس حوزه علمیه قم با همت آقا شیخ عبدالکریم حائری یزدی به ابتدای سال ۱۳۰۰ هجری شمسی محول است و اطلاق عنوان آیت الله و حجت الاسلام و دیگر خطابهای این چنینی و مصطلح موجود، در روابط درونی و بیرونی روحانیت، در ان زمان رواج نبوده است. علما به ندای میرزا و حاج شیخ و سید و اقا بسنده میکردند و تعارفات و مقامات کنونی در آن زمان بر زبانها جاری نمیشد.
«داخلهی مملکت و مخالطه و تردد آنها با مسلمین و اجرای عمل تمباکو و بانک و راه آهن و غیرها از جهاتی چند منافی صریح قرآن مجید و نوامیس الهیه و موهن استقلال دولت و مخل نظام مملکت و موجب پریشانی رعیت است. جمعه ۹ جمادی الاولی سال ۱۳۰۹ قمری - امروز با وجود این که احوالم خوب بود اطبا مانع شدند. نگذاشتند جاجرود بروم. صبح امین الدوله دیدن آمد. میگفت منع تمباکو به قدری است که سه چهار روز قبل به جهت عیال من غلیان میآوردند بنا و عمله که مشغول کار بوند دست از کار کشیدند رفتند. پرسیدم چرا میروید؟ بنا جواب داد خانهای که بدین وضوح بیدین باشند که غلیان بکشند ما کار نمیکنیم. عصر هم که رئیس تمباکو آمده بود این جا خود او هم مایوس بود. میگفت گمان نمیکنم کار از پیش برود با این وضع. شنبه ۲۴ جمادی الاولی سال ۱۳۰۹ قمری - شنیدم که دیشب بعضی اعلانات به دیوارها چسباندهاند که هر گاه تا روز دوشنبه کار تمباکو موقوف نشود جهاد خواهد شد و تمام فرنگیها و اتباع آنها را خواهیم گشت. دربخانه که رفتم دیدم هنگامهی غریبی است. شنبه غرهی جمادی الثانی سال ۱۳۰۹ قمری - میگفت این کار تمباکو را امین السلطان خبط کرده و این قرار تازه با کمپانی تمباکو که عمل خارجه به دست آنها باشد و در گمرک صدی بیست گرفته شود این اسباب فتنه و شورش خواهد شد. دوشنبه ۳ جمادی الاخر سال ۱۳۰۹ قمری - مسئله معلوم شد که دیروز شاه دست خطی به نایب السلطنه نوشته بود که یا این که فردا میرزا حسن مجتهد آشتیانی میرود روی منبر قلیان میکشد و مردم را بگوید قلیان بکشند یا این که از شهر بیرون برود. نایب السلطنه دست خط میدهد عبدالله خان والی میبرد خدمت میرزا حسن. جواب میگوید قلیان که نخواهیم کشد. اما رفتن از شهر را اطاعت میکنم. فردا خواهم رفت. امروز هم شاه به معین نظام حکم میکند برود توی شهر به قهوه خانهها قلیان بگذارد و به مردم حکم کند قلیان بکشند. هر کس اطاعت نکند شکم آنها را پاره کند. این هم نتیجهی شورای صبح بود. از اتفاق امروز که دوشنبه است وفات سیده النساء علیها السلام بود. خانهی میرزا حسن مجلس روضه خوانی برپا مینماید. تمام علما را خبر میکند. جمعی محض خصوصیت، جمعی به واسطهی فضولی حاضر میشوند. یک شنبه ۲۳ جمادی الاخر سال ۱۳۰۹ قمری - خلاصه دست خطی که دیروز شاه خطاب به تجار تمباکو فروشان نوشته بودند به من حکم فرمودند که در «اطلاع» بنویسم، سوادش را از امین السلطان خواستم. اصلاش را به من داد که صورت او را عینا در این جا مینویسم. «نایب السلطنه جناب امین السلطان و سایر وزرای محترم دولت این یادداشت ما را ملاحظه کرده برای تجار محترم و غیرتجار معتبر تمباکو فروش قرائت نمایند. حکمی که پادشاه دولت میکند او را خود دولت لازم الاجرا میداند و هر حکمی که میکند چه در خارجه و داخله و اجنبی و غیراجنبی از روی خدعه و اشتباه نخواهد بود. یک وقتی مقتضی شد عمل دخانیات را به کمپانی انگلیسی بدهند دادند. چندی بعد مقتضی شد که آن امتیاز را از کمپانی بگیرند گرفتند. اعلان دولتی هم نوشته و به همه جا انتشار داده شد که این عمل از کمپانی گرفته شده است. سه شنبه ۲۵ جمادی الاخر سال ۱۳۰۹ قمری - امروز صبح شهر آمدم. عیادتی از امین الدوله کردم. بحمدالله بهتر است. بعد منزل آمدم. شنیدم جارچی در کوچه و بازار جار میکشد که حکم جناب میرزای شیرازی رسید که حرمت قلیان برداشته شده اجازهی استعمال دادند. همه مردم قلیان کشیدند. آفرین بر قلم جناب میرزا که بیشتر از سرنیزه دولت اثر دارد. عصر مراجعت به دوشان تپه کردم. پنج شنبه۲۶ رجب سال ۱۳۰۹ قمری - امروز صبح به پارک امین الدوله رفتم. از قراری که امین الدوله میگفت کمپانی رژی مبالغ گزافی مطالبه خسارت مینماید و ایلچی انگلیس ایستادگی دارد. از آن جا دربخانه رفتم. بعد از ناهار مراجعت به منزل نمودم. عصر شارژدفر روس دیدن من آمده بود. دوشبه ۱۴ شعبان سال ۱۳۰۹ قمری - میگفت وجه خسارت تمباکو را به یک کرور لیره که سه کرور و دویست و پنجاه هزار تومان پول حالیه است قرار دادند که از بانک شاهنشاهی قرض کنند. از قرار صدی هشت تنزیل بدهند. پنج شنبه ۱۶ رمضان سال ۱۳۰۹ قمری - گفت دولت روس حاضر است تنخواه خصارت تمباکو را با شروط بسیار سهل به دولت ایران بدهد. صحبتهای غریب میکرد. من جمله میگفت حکیم طلوزان که هیجده سال قبل امتیاز همین سد اهواز را گرفته بود در آن وقت انگلیسها مانع شده بودند. جمعه ۱۷ رمضان سال ۱۳۰۹ قمری - در این چند روز سندی به سفارت انگلیس دادند که از غرهی رمضان الی انقضای چهار ماه دولت ایران به عهده میگیرد که نهصد هزار لیره خسارت تمباکو را بدهد. این سند به صحه و مهر شاه رسید و این از خبطهای بزرگ بود که کردند. یک شنبه ۲۶ رمضان سال ۱۳۰۹ قمری - چند دقیقهای با کمال احتیاط با من خلوت کرد در باب استقراض از روس ها. نمیدانم حرف شاه را قبول کنم که به گردن وزیرش میاندازد یا حرف وزیر را که به گردن شاه میاندازد. جمعه ۲۱ شعبان سال ۱۳۱۰ قمری - شاه دوشان تپه تشریف بردند. من منزل ماندم. عصر دیدن محقق رفتم از قراری که مشهور است کمپانی تمباکو دبه درآورده چهل هزار لیره دیگر هم مطالبه میکند.»
این پایان بیانات اعتماد السلطنه از ماجرای تمباکو است که رفیعترین قله تاریخی آن ماجرا در میان پاسخ استفساریه از میرزای شیرازی نمایان است.
فصل نامه تخصصی تاریخ معاصر ایران در شماره پاییز و زمستان سال ۱۳۷۸ که ویژه بهاییت است، عکس بالا را بیهیچ مجامله، متعلق به آقا سید صادق مجتهد «فقیه پارسا و محبوب تهران در عصر ناصرالدین شاه و پدر سید محمد صادق طباطبایی پیشوای مشروطه» میداند که لااقل و به صورت واضح هر دو دست او ترسیمی و الحاق است. مناسب میدانم در همین ابتدای مدخل یادآوری کنم که صحنه به دار کشیدن شیخ فضل الله نیز الحاقی بود.
چنان که این عکس را در همان منبع به شیخ شامخ میرزای شیرازی متعلق میدانند. سازنده این عکس هم نمیدانسته است که در حالت تشهد و به خصوص سلام آخر مصطلح نیست که پیشنماز یک دست خود را به زیر عبا برد، چنان که سمت و زاویه توجه میرزا با محل مهر و جا نماز همسو نیست و جا گذاری نعلینهای پیشنماز بیتردید دخالتی جاعلانه در عکس است.
ما در این دو عکس که ظاهرا برداشتی از یک مجلس است حتی لباس خطیب را تعویض شده میبینیم، اما در فورم و حالات شیخ ذرهای تفاوت نیست، جماعتی ایستاده و گروهی نشستهاند و در چپ و راست پیشنماز مردم مختلفی مشغول درد دل با یکدیگرند. عکس ترکیبی از قطعات مختلف با نورهای متفاوت است که در مواردی به تمپلات نزدیک شده است. زندگانی و جایگاه و آوازه مجتهد بزرگ شیعه را، همه جا از سامره بلند میکنند و دو عکس بالا نمایشی از برگزاری نماز جماعت در آن خطه به امامت شیخ شیراز است که شیخ را با یک نما و ضمائم ثابت، در مقام امام جماعت نشاندهاند. آیا کسی در حد آن است که این گونه تجمع بیتناسب آدمیان از خرد و کلان، حتی در اطراف سجاده شیخ را، منظری از اقامه نماز جماعت بداند؟! و آیا همه چیز را به طرزی موهن بازسازی و شاهد تراشی نکردهاند که در ماهیت تاریخی خود مکان و منطق وقوع نداشته است؟!
(ادامه دارد)
از الطاف شما ممنونم. وظیفه ای است که به یاری خداوند مشغول ادای آنم.
فقط انجام وظیفه است.