ذکر مزار سعدی در کتاب شدالازار

ماهنامه کیان – شماره 41 – اردیبهشت 1377/ناصرپورپیرار
مقدمه: انتخاب مناسب و مبارک روز اول اردیبهشت به عنوان روز سعدی نشستی را در روزهای اول و دوم اردیبهشت امسال، به شیراز، در پی داشت. مقالات ارائه شده به این نشست، بیش و کم در مقایسه با آن چه پیش از این درباره سعدی گفته و نوشته بوده اند، نشان ازآغازی دیگر می داد و درآنها اشاراتی به جدی تر گرفتن شیخ اجل آشکار بود.مقاله زیر که می تواند پی نوشتی بر کتاب مگر این پنج روزه، اثر ناصر پورپیرار شناخته شود، دیدگاه تازه ای است بر سعدی و از جمله ذکر مزار شیخ در کتاب شدالازار اثر معین الدین ابوالقاسم جنید شیرازی که به نخستین نشست بزرگداشت سعدی ارائه شد.
 
ابهام آزار دهنده و آشکار زندگانی شیخ اجل سعدی شیرازی، بی اعتنایی عمدی، مطلق و گسترده ای است که در اسناد زمان شاعر نسبت به او روا شده است. حق سعدی، که معجزه زبان پارسی را ظاهر کرده است، در آثار پارسی زمان او و پس از او ادا نشده و چنین به نظر می رسد که این بی اعتنایی حتی وسیع تر از آن است که در نظر اول دیده می شود.
در چهار سند فرهنگی معتبر همزمان با سعدی، المعجم فی معاییر اشعار العجم شمس قیس رازی، تاریخ جهان گشای علاء الدین جوینی، معیار الاشعار خواجه نصیر طوسی و بالاخره جامع التواریخ رشیدالدین فضل الله، که تمامی آن ها در فاصله ای قریب یک قرن، از اوایل قرن هفتم تا اوایل قرن هشتم فراهم شده، یاد و اثری از شیخ دیده نمی شود. به علاوه در تاریخ وصاف فقط دو سطر شعر از سعدی دیده شده، که استاد قریب حتی آن را نیز منکر است:
«جای تعجب است وصاف الحضره با آن که از اهل فارس و هموطن و معاصر شیخ سعدی و مدتها بعد از وی نیز زندگانی کرده است، به هیچ وجه ذکری از زندگانی شیخ سعدی نمی کند.(گلستان سعدی، تصحیح استاد عبدالعظیم قریب)»
وصاف حتی همین دو بیت را از زبان خویش نمی آورد و اشعار سعدی را از سوم شخص نقل می کند:
«وقتی نویسنده به نوشتن این سطور مشغول بود، یکی از حاضران این دو بیت از سعدی شیراز رحمت الله علیه بر خواند:
گر خردمند ز اجلاف جفایی بیند
تا دل خویش نیازارد و درهم نشود
سنگ بد گوهر اگر کاسه زرین شکند
قیمت سنگ نیافزاید و زر کم نشود( تحریر تاریخ وصاف، عبد المحمد آیتی ، ص 60)»
وصاف الحضره تاریخش را در 698 آغاز کرده و از آنجا که ذکر حوادث تا 728 در آن مضبوط است، پس افزون بر 30 سال مشغول به آن بوده است. زمان شروع نگارش این تاریخ، 7 سال پس از درگذشت شیخ اجل بوده، و نیز وصاف تمامی دوران آموزش و رشد و بلوغ خود را در محافل فرهنگی شیراز، آن هم به دورانی که می گویند سعدی در اوج شهرت ملی و جهانی خود قرار داشته ، به سر آورده است. چگونه می شود که وصاف در تاریخش از اشعار فردوسی تا کیخاتوی ترک، حاک کرمان قطعه و شعر بیاورد، ولی از همشهری بلند مرتبه اش جز دو بیت، آن هم به اشاره از زبان دیگران، یاد نکند؟
به نشانه هایی چند حقیر معتقد است که حتی جنید بزرگ ابوالقاسم شیرازی در شدالازار و به تبع آن عیسی بن جنید در مزارات شیراز سخنی از مقبره شیخ، صد سال پس از درگذشت وی، نیاورده اند و ذکری از زاویه و خانقاه و خاکستان وی نکرده اند. اثبات این مطلب مدعیان زبان فارسی را مکلف می کند که در زندگی شیخ کنکاش ژرفتری کنند و شخصیت این انسان شریف عاشق پیشه یکه سرا را بیش از این با آسان و عامی گویی درباره وی مهمل نگذارند. باری، صاحب این قلم مدعی است آن مطلب که اینک تنها در برگ آخر شدالازار و ترجمه فارسی آن، به مزار چون لاله زار سعدی اشاره دارد، به احتمال بسیار زیاد، الحاقی و متعلق به قرون اخیر است و ادعای خود درباره این الحاق را با نشانه های زیر معتبر می کند:
1. تصحیح موجود شدالازار، اثر پر قدر معین الدین ابوالقاسم جنید شیرازی، بنا بر نسخه های قدیم انجام نشده است و به احتمال بسیار، مراجع این تصحیح، دورتر از قرن 12 و یا حتی 13 هجری نمی رود. متاسفانه هر دو استاد بزرگ، علامه قزوینی وعباس اقبال، اطلاعات کافی درباره نسخه های مرجع خود نمی دهند و ذکری از سال کتابت نسخه های مورد رجوع خویش نمی آورند:
«مبانی طبع کتاب شدالازار بر سه نسخه بوده است به این شرح: 
1. نسخه بالنسبه قدیمی کتابخانه موزه بریتانیا در لندن به نشانی supp.077 به خط نسخ که در حواشی این چاپ همه جای آن را به علامت «ب» نموده ایم و اما حق طبع نیز بر آن نهاده شده است.
2. نسخه «م» یعنی نسخه متعلق به کتابخانه مجلس شورای ملی(فهرست مرحوم اعتصامی، جلد دوم، شماره 559 ص 328) که نسخه ای است بالنسبه قدیمی به خط نسخ ولی ورق اول آن به خط جدیدتر است و ورق آخر آن نیز افتاده است.
3. نسخه «ق» متعلق به آقای تقی بهرامی، که از دو نسخه دیگر بالنسبه مصحح تر است و مالک محترم آن در تمام تصحیح کتاب آن را از راه لطف در اختیار ما گذشته بودند.(شدالازار، مقدمه، به تصحیح عباس اقبال، ص60)»
 
واقعا پنهان کردن چنین صریح سال کتابت نسخه های مرجع شدالازار حیرت آور است. چگونه ممکن است استادان عالی قدری چون قزوینی و اقبال از سال کتابت نسخه های مورد رجوع خود چنین به ابهام سخن گفته باشند؟ ذکر کلمات بالنسبه قدیمی اصولا در کار تحقیقات بی معناست. اگر فرض کنیم که سال کتابت این نسخه ها، به دلیل افتادگی برگ آخر و یا به هر دلیل دیگر، قابل استنساخ نبوده، پس استادان محترم از کجا به بالنسبه قدیمی بودن آن پی برده اند؟ این دو بزرگوار، درباره نسخه آقای بهرامی ابدا گزارشی نیاورده اند و هیچ اشاره ای به ارزش و اعتبار و سال کتابت آن نکرده اند. این مطلب، تردید الحاقی بودن ذکرمزار سعدی در برگ آخر کتاب شدالازار را تقویت می کند. همین پرهیز از ذکر تاریخ کتابت نسخه مرجع، در تصحیح کتاب مزارات شیراز هم، که ترجمه ای است  از شدالازار به کوشش عیسی بن جنید شیرازی، دیده می شود:
«برای تصحیح کتاب هزار مزار دو نسخه در اختیار بود. نخست نسخه مطبوع کتابخانه احمدی و جهان نما که در سال 1320 در شیراز انتشار یافته است( با رمز «جما» در ذیل صفحات)، دوم نسخه کتابخانه مدرسه سپهسالار سابق(مطهری)، (با رمز «مد» در ذیل صفحات) (تذکره هزار مزار، مقدمه، به تصحیح دکتر نورانی وصال، ص 1)»
همین و بس! این تمامی توضیح استاد نورانی وصال درباره نسخه های مرجع تصحیح هزار مزار است. به یقین نسخه چاپ شده در سال 1320 نمی تواند نسخه مرجع به شمار آید و مصحح محترم درباره نسخه کتابخانه  مدرسه سپهسالار نیز مشخصاتی نیاورده اند. بدین ترتیب نمی دانیم با چه منابعی سر و کار داریم و اساس تصحیح دو کتاب مزبور بر چه مراجعی بوده است. لیکن از آنجا که تالیف شدالازار به پایان قرن هشتم هجری باز می گردد، حتی اگر استناد ما به همان قید بالنسبه قدیمی هم باشد، پس باید نسخه ها را به پس از قرن دهم منتسب کنیم، تا این قید موجه تر شود. بدین ترتیب نتیجه می گیریم که ما هیچ نسخه قدیمی از دو متن شدالازار و مزارات شیراز نمی شناسیم تا ملاحظه کنیم آیا در نسخ نزدیک به تالیف، ذکر مزار شیخ مندرج بوده است یا نه؟
2. این مطلب که ذکر مزار متبرک شیخ بزرگوار، سعدی شیراز، در آخرین برگ کتاب شدالازار آمده است، نیز جای تامل بسیار دارد. هر چند به تحقیق و تعیین نمی توان گفت که شیخ ابوالقاسم جنید شیرازی در ترتیب ذکر مزارات یاد شده در کتاب، حفظ مقامات آن بزرگواران را کرده باشد. از برخی نکات می توان دریافت که ترتیب این مزارات چندان هم بدون ربط با عنوان و اهمیت صاحب خاک نبوده است. در نمونه های زیر، به آن چه می توان بی تردید و در نگاه نخست پی برد این است که اول خاک ذکر شده در هر یک از خاکستان ها صاحب عنوان ترین در گذشته آن نوبت بوده است:
الف: نوبت اول، الشیخ الکبیر ابوعبدالله محمد بن خفیف بن اسکفشاد الضبی ،خاکستان شیخ کبیر و حوالی آن.
ب : نوبت دوم، الشیخ باهلی( و در مزارات شیراز، استاد سیبویه نحوی)، گورستان باهلیه و حوالی آن.
پ : نوبت سوم، الشیخ مسلم بن عبداله الصوفی شیرازی، گورستان مسلم و حوالی آن.
ت : نوبت چهارم، السیده ام کلثوم بنت السید اسحق الکوکبی، مشهد ام کلثوم و شیرویه و حوالی آن.
ث : نوبت پنجم: الشیخ منذر بن قیس، گورستان باغ نو و حوالی آن.
ج : نوبت ششم: السید الامیر احمد بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی المرتضی رضوان اله تعالی علیهم اجمعین، مسجد عتیق و حوالی آن.
چ : نوبت هفتم،  السید الامام علی بن حمزه بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی المرتضی رضوان اله علیهم اجمعین، مصلی و گرداگرد آن.
بدین ترتیب مسلم می شود که لااقل درآغازهر نوبت، صاحب خاک، یا از خاندان عصمت و طهارت بوده و یا کل خاکستان بدو منتسب می شده است. حال اگر در ترتیب سایرین نیز تاملی کنیم، می توان همین ملاحظه را در ذکر سایر بزرگواران هر خاکستان مشاهده کرد. این ترتیب مسلما بر مناصب حکومتی مستقرنیست. زیرا برای نمونه مزار امیر یعقوب بن اللیث، بنیان گذار سلسله صفاریه در انتهای نوبت پنجم و مقابر اتابک سعدبن زنگی بن مودود و اتابک ابوبکر بن سعد در دو عنوان مانده به انتهای نوبت چهارم و مقبره سلطان جلال الدین شاه شجاع نیز به همین ترتیب در دوعنوان مانده به انتهای نوبت هفتم ذکر شده است. بدین لحاظ رعایت ترتیب بیان در کتاب شدالازار بر مراتب و مناصب معنوی مذکور است. حال اگر حتی تصور کنیم که ذکر مزار شیخ سعدی در نسخه اصل نیز بوده است، چرا جنید بزرگ ذکر مقبره این بزرگ مرد ادب فارس را، در انتهای فصل مربوطه و در ذیل و دون دیگران، حتی شاه شجاع، آورده است؟
3. نکته دیگری که ذکر مزار شیخ بزرگ سعدی را در نسخه قدیم و اصلی شدالازار و مزارات شیراز محل تردید می کند این است که ظاهرا این ذکر و متن، از برخی منابع دیگر رونویس شده، که متاخرتر از شدالازار است:
«315. الشیخ مشرف الدین مصلح بن عبدالله السعدی شیرازی. کان من افاضل الصوفیه المجاورین فی بقعه الشیخ الکبیر ابی عبدالله رحمت الله علیه، ذا حظ تام من العلوم و نصیب وافر من الاداب. مرتاضا مجاهد للنفس قد فتح الله تعالی علیه ابواب المعرفه من بدایه امره فکان یتکلم فی الاحوال المختلفه و الاوصاف المتفرقه و اکثر اشعاره فی واقعات الطریق و افات السالک و لکلامه ظاهر یحتظی به العوام و باطن یدرکه اولو الفطن و الافهام موزون بمیزان اهل الطریقه مکنونه فیه اسرار الحقیقه قد سافر البلاد وجال فی الاقالیم و حج بیت الله تعالی مرارا ماشیا و طاف حوالیه حاسرا حافیا و وقعت له وقائع و دخل بیت الاصنام بسومنات فکسر الصنم الاکبربها و رای الشیوخ الکبار و ادرک اولیاء الله کثیرا و صحب الشیخ شهاب الدین عمر السهروردی و کان معه فی السفینه و قیل کان یسقی الماء ببیت المقدس و بلاد الشام مده مدیده حتی رای الخضر علیه السلام فارواه من زلال الافضال و الانعام...( شد الازار_ ابوالقاسم جنید شیرازی – ص 461)»
حال اگر این متن را با اشاره شیخ عبدالرحمن جامی در نفحات الانس منطبق کنیم، گویی به ترجمه واژه به واژه آن مراجعه کرده ایم:
«از افاضل صوفیه بود و از مجاوران بقعه شریف شیخ ابوعبدالله خفیف، قدس الله تعالی سره، از علوم بهره ای تمام داشته واز آداب نصیبی کامل، سفر بسیار کرده است و اقالیم را گشته و بارها به سفر حج پیاده رفته و به بت خانه سومنات درآمده و بت بزرگتر ایشان را شکسته و از مشایخ کبار بسیاری را دریافته و به صحبت شیخ شهاب الدین سهروردی رسیده و با وی در یک کشتی سفر کرده و گفته اند که وی در بیت المقدس و بلاد شام مدتی مدید سقایی می کرد و آب به مردم می داد تا به خضر- علیه السلام- رسید و وی را از زلال انعام و افضال خود سیراب گردانید.( نفحات الانس ، عبدالرحمن جامی ، ص 598)»
بدین ترتیب روشن می شود که هر دو متن، کلام به کلام یکی است. این که کدام یک از این دو متن از آن دیگری استنساخ شده، در بحث جاری به وجهی موثر کارساز است. اگر ذکر مزار شیخ بر قلم معین الدین ابوالقاسم جنید شیرازی در شدالازارگذشته باشد، از آن جا که تقدم تالیف آن بر نفحات الانس نود سال می شود، پس جای مجامله نمی ماند که شیخ جامی وصف و ذکر شیخ را از شدالازار برداشته است، ولی اگر روشن کنیم که چنان ذکری در نسخه اصلی نبوده، پس بی مباحثه آشکار می گردد که دوستداران شیخ سعدی، نقل شیخ عبدالرحمان جامی در نفحات الانس درباره سعدی را در قرون اخیر، بر برگ آخر کتاب شدالازار افزوده اند. حال می ماند این که با قرینه های معتبر، تا زمانی که نسخه اصیلی از شدالازار یافت نشده، ثابت کنیم که ذکر موجود از مزار شیخ سعدی در نسخه اصلی شدالازار نبوده است.
اول، آوای بیان و حد فصاحت ذکر مزار سعدی در شدالازار مطلقا با آوای بیان وحد فصاحت سایر ذکرها برابر نیست و از اعتبار ادبی نازلتری برخوردار است. اوصافی چون« مرتاضا مجاهد للنفس»، «قد فتح الله تعالی علیه ابواب المعرفه» و «مکنونه فیه اسرار الحقیقه» که درباره شیخ سعدی در شدالازار آمده، اوصافی است که در سراسر کتاب مذکور تکرار نشده و گواهی بر این که دو خامه یکی نبوده است.
دوم القاب و عناوینی که ابوالقاسم جنید شیرازی، درباره سایر صاحبان مزار در شدالازار می آورد، غالبا و کرارا کامل و شامل است که توجه به موارد زیر، حد شیوایی و گستره آن را آشکار می کند: 
292. مولانا رکن الدین یحیی بن اسماعیل: العالم الربانی و العارف الحقانی احیا ماثر الخلفاء و اید ارکان الشریعه الغراء تصدی لامر القضاء و الامامه....
293. مولانا مجدالدین اسماعیل بن یحیی: قاضی قضاه الاسلام و سلطان العلماء الاعلام و قدوه صنادید النحاریر و امام الائمه المشاهیر ذوالفضائل النفسیه و الکمالات الانسیه والاداب الفاخره و العلوم القدسیه و المعارف الالهیه قدبلغ فی علو شانه و رفعه مکانه...
294. مولانا سراج الدین مکرم بن یحیی: کان قاضیا صادقا محققا عظیم الهیبه شدید الصلابه ینقاد له الحکام و یطیعه الملوک فی الاحکام یدرس فی المدرسه العمیدیه...
295. مولانا روح الدین اسحق بن یحیی: شرفنی مرارا بحسن تفقده ویمن تعهده و ساعدنی الجد السعید عند تردده و تودده و کان قاضیا عاقلا والیا عادلا جمع بین الشرع و السیاسه و الطاعه و الریاسه ذاهمه عالیه و رحمه متوالیه و عزه سامیه و نعمه دائمه...
296. مولانا محب الدین محمد بن مکرم بن یحیی: القاضی المتدین العادل الباذل المشفق علی خلق الله ما رایت فی القضاه بحسن خلقه و وفور شفقته علی خلقه و جزاله جوده و سخاوه و کمال عفته و طهارته...
297. مولانا علاءالدین محمد بن اسحق: القاضی الفقیه الفاضل العالم العاقل الکامل نال من العلوم بحظ وافر ومن الجاه و المال بنصیب...(شدالازار، ابوالقاسم جنید شیرازی ، ص 422 الی 429)
حال اگر این توصیفات را، که اهم آنها در شدالازار نیست و به گمانه و تصادف گزیده شده، با ذکری که از شیخ در آن کتاب آمده، مقایسه کنیم، در همان بررسی اجمالی نخستین، تفاوت آشکار فصاحت بیان این دو متن به خوبی آشکار می شود. اختصار اشارات درباره شیخ، نسبت به دیگر یادها، حیرت برمی انگیزد و نشان از دوگانگی قلم می دهد. 
سوم، و مهمترین نکته که بی تردید الحاقی بودن ذکر مقبره شیخ را در شدالازار اثبات می کند، توجه به قید «رحمت الله علیه» است که به دنبال نام شیخ کبیر ابی عبدالله ابن خفیف شیرازی در متن مربوط به خاکدان شیخ بزرگوار سعدی شیرازی در شدالازار آمده است:
315. الشیخ مشرف الدین مصلح بن عبدالله السعدی شیرازی: کان من افاضل الصوفیه، المجاورین فی بقعه الشخ الکبیر ابی عبدالله رحمت الله علیه...(شدالازار ،ابوالقاسم جنید شیرازی، ص 461) 
در سراسر کتاب شدالازار بیش از 60 بار نام شیخ کبیر ابوعبدالله محمد بن خفیف آمده است و هرگز نام این شیخ بزرگ با قید«رحمت الله علیه» همراه نبوده است. در حالی که به توالی، چنین قیدی را در پس نام بسیاری از دیگر عناوین کتاب می یابیم. چنین پیداست که جنید شیرازی در نیفزودن تمنای رحمت الله علیه در پی نام ابن خفیف از سنت شیعه پیروی کرده، که پیوسته از آوردن چنین ادعیه ای در پس نام غیر شیعه پرهیز داشته است. می دانیم که شیخ کبیر به نص صریح و متوالی شافعی است:
قال الشیخ ابو عبدالله الرحمن السلمی فی کتابه المسمی بتاریخ الصوفیه هوالیوم شیخ المشایخ و تاریخ الزمان لم یبق للقوم اقدم منه سنا ولا اتم حالا و وقتا و هو من اعلم المشایخ بعلوم الظاهر متمسکا بعلوم الشریعه من الکتاب و السنه و هو فقیه علی مذهب الشافعی...(شدالازار، ابوالقاسم جنید شیرازی، ص 41)
در شیعه بودن ابوالقاسم جنید شیرازی و پسرش عیسی بن جنید نیز جای تردید نیست. شیخ آقا بزرگ تهرانی در چند مجلد از الذریعه آثار این پدر و پسر را در ردیف تالیفات شیعه فهرست کرده است:
«1281. دیوان جنید شیرازی و هو معین الدین ابوالقاسم جنید شیرازی مولف شدالازار فی حط الارزار عن زوار المزار من شعراء الشیراز وعاظها فی النصف الثانی من القرن الثامن، طبع دیوانه بطهران مع مقدمه لسعید النفیسی، فی 1320 ش ، فی 40 ص ، نشر مکتبه احمدی بشیراز. ( حاج آقا بزرگ تهرانی،الذریه، ج 9، ص 207)»
«6675. ملتمس الاحباء خالص من الریاء او«هزارمزار» لعیس ابن معین الدین ابوالقاسم الجنید بن محمود شیرازی و هو ترجمه شدالازار عن زوار المزار لابیه المذکور بعد وفاه ابیه سنه791. ( حاج آقا بزرگ تهرانی، الذریعه ، ج 22، ص 196)»
بدین ترتیب محال است که جنید شیرازی تنها در یک مورد، آن هم در متن مربوط به ذکر مقبره شیخ اجل، قید رحمه الله علیه را در پی نام شیخ کبیر آورده باشد، مگر این که این متن را از جامی بدانیم که شیعه نبوده است. در این صورت مسلم می شود که برگ آخر کتاب شدالازار که بر قلم ابوالقاسم جنید شیرازی نگذشته است، متنی است الحاقی و در همین اواخر با رونویس کردن از یاد شیخ در نفحات الانس بر آن کتاب افزوده اند. زیرا که بر جست و جوگران، گران آمده است که جنید از شیخ اجل یاد و نام نبرده باشد. بدین ترتیب، اینک کوشش برای یافتن نسخه اصیل و قدیمی از شدالازار و یا مزارات شیراز به یکی از وظایف مهم مراکز فرهنگی دولتی و ملی و به ویژه بنیاد فارس شناسی تبدیل می شود. یافتن چنین نسخه ای، که به گمان صاحب این قلم به احتمال قریب به یقین، در آن ذکری از خاکدان شیخ یافت نخواهد شد بر متعصبین تفهیم خواهد کرد که اگر جنید بزرگ حتی یک قرن پس از درگذشت سعدی از ذکر مقبره او طفره رفته، پس جست و جوی علت چنین پرهیز گسترده ای از شیخ، که حتی قرنی پس از وفات، شامل مزار و خانقاه وی نیز شده است، مسلما سببی دارد که کشف آن شاید کشف کلید رموز تاریخ ادبیات قرون هفتم و هشتم ایران باشد.
تذکر دیگری می آورم که شایسته توجهی عمیق است وآن این که شاعر و حکیم و مردم شناس بزرگ قرن هشتم هجری، خواجه نظام الدین عبیدالله زاکانی قزوینی که از میانه قرن هشتم به شیراز می زیسته است در رساله مختصر و مفید و کم برگ اخلاق الاشراف نزدیک به سی مورد به شعر فارسی و عربی متوسل شده است و از این سی مورد نزدیک به ده آن از ادبیات و آثار شیخ سعدی است و چون آن بی مثال یگانه، به زمان خود پیوسته خلاف عرف و عادت و قبول و یقین مدعیان جلالت ره می سپرده است، پس ذکر مکرر اشعار شیخ بزرگوار سعدی، در آثار اکبر الحکماء و النقادین، نظام الدین عبید زاکانی، خود نشانه ای است بر شیوع بی اعتنایی بر شیخ اجل سعدی والامقام، که دیدیم حتی شامل بی اعتنایی بر مزار او، صد سال پس ازوفات وی نیز می شده است. به نظر حقیر عبید با توجه کامل به شیخ اجل، خواسته است تا به عمد خلاف روال زمان رفتار کرده باشد.
ارسال شده در جمعه، ۲۷ دی ماه ۱۳۹۲ ساعت ۰۲:۳۸ توسط ننا

ارسال پیام به این نوشته
نام: *
ای میل:
وب سایت:
پیام: *
کد امنیتی: *
عکس جدید
نظر بصورت خصوصی برای نویسنده مطلب ارسال شود
دوست گرامی پیام شما پس از تأیید نویسنده نمایش داده خواهد شد.
 
 

کلیه حقوق مندرجات این صفحه برای وب سایت ` حق و صبر ` naria.asia محفوظ است.

طراحی و راه اندازی،
گروه برنامه نویسی تحت وب بنیان اندیشان