بحران کتاب تنگناها و تنگ نظری ها(1)

کلک – اردیبهشت و خرداد 1370 -  شماره 15-14/   ناصر پورپیرار

1.    تنگناها:
مجله گردون در شماره 12 از برگزاری میزگردی با ناشران، برای بررسی « بحران بازار کتاب در ایران» خبر میداد. عدد شرکت کنندگان در این میزگرد، به نسبت تعداد ناشران، در حد یک صدم بود و علی رغم چهره های شناخته شده مطلع، تا آنجا که به ریشه های بحران کنونی کتاب مربوط می شود، گفتارهای متبادله، حتی درصد کمتری از انتظار را برآورد. منظورم آن تنه اصلی بحران کتاب است که ندیده گرفته شد. و شاخه های فرعی آن، همان هایی است که میزگرد عمدتا به آن پرداخته است: صدور مجوز، قیمت گذاری، اداره بررسی کتاب، بازار کاغذ و غیره...
همان مدخلی که بر میزگرد نوشته شده، خود نشانه ای است از برخورد محفلی و سطحی با بحران کتاب در ایران:
« ... کتاب به ویژه در زمینه های فرهنگی(!)، آن هم ادبیات، می تواند پایه های اساسی سازندگی یک جامعه را مستحکم یا متزلزل کند.»( گردون شماره 12 ، صفحه بیست)
زاویه غلط این دیدگاه، ردیابی مشکل را کج و معوج می کند. چرا که سهم ادبیات در نشر، تا آنجا که به «استحکام اساس سازندگی جامعه» مربوط می شود، بسیارکم و در حقیقت رنگ و لعابی بر ساختمان نشر است.
در همه جای جهان، روشنفکران، که عمدتا به وسیله کتاب با جامعه و دنیای اطراف خویش مرتبط می شوند و دیدگاه خود را وسعت می دهند، غالبا فقط برای تفنن و درحقیقت زنگ تفریحی در مطالعه، به ادبیات روی می آورند. ساختمان زیربنای اجتماع، به تغذیه از آخرین دستاوردهای تمدن و تفکر بشری درزمینه های اقتصاد، جامعه شناسی، سیاست، فلسفه و علوم نیازمند است. ادبیات، پیوسته سهم بسیار ناچیزی را از آمار انتشار کتاب در سراسر جهان – از جمله ایران – تشکیل داده است.
فی المثل سهم ادبیات در عناوین کتاب های منتشر شده درایران، همیشه بین ده تا پانزده درصد نوسان داشته است. نگاهی به آمار چاپ کتاب، در چند ساله اخیر، به قدر کافی روشن می کند که از زمان آغاز بحران کتاب در ایران، اتفاقا سهم کتاب های ادبی در مجموع عناوین منتشر شده، بالا رفته و درصد بیشتری را شامل شده است.
در سال 1364، سهم کتاب های ادبی 462 عنوان از مجموع 3563 عنوان کتاب منتشره، یعنی 13 درصد بوده است. همان سال از مجموع 2717 عنوان کتاب تجدید چاپ شده، باز هم سهم ادبیات 370 عنوان، یعنی 13 درصد بوده است.
همین ترتیب در سالهای 1365، 1366 ، 1367 نیز، که سال های پیش از بروز بحران، که به طور نسبی سالهای شکوفایی نشر در ایران بوده، دیده شده است. سال 1365 سهم ادبیات یازده درصد، سال 1366 ، 5/9 درصد و در سال 1367، 5/10 درصد بوده است.
اما سال 1368، که سال آغاز بحران کتاب در ایران است، سهم ادبیات در چاپ اول کتاب ها به 16 درصد و در تجدید چاپ ها به 15 درصد افزایش یافته است.
هر چند هنوز آمار رسمی سال 1369 منتشر نشده است، ولی یک محاسبه اجمالی و یک گمانه زنی در فهرست انتشاراتی چند ناشر، نشان می دهد که سهم ادبیات در سال 1369 به قریب 18 درصد می رسد.
این آمار نشان می دهد که خلاف تصور مدخل نویس گردون بر آن میزگرد، و احتمالا خلاف فضای مسلط در آن نشست، بحران کنونی کتاب در ایران، ربطی به بحران ادبیات در نشر ایران ندارد. بل، برعکس، هر چه محیط نشر ایران بحرانی تر می شود، سهم کتاب های ادبی در آمار نشر کشور بالاتر می رود.
در فرصت بهتر و بیشتری می توان آمار جهانی نشر کتاب را نیز آورد که از این هم گویا تر است: برابر آمار یونسکو در هیچ کشور پیشرفته جهان، از استرالیا تا ایالات متحده امریکا، در چین، در ژاپن، در اتحاد شوروی، در آلمان و فرانسه و سوئد، سهم ادبیات در عناوین منتشره هرگز از شش درصد بیشتر نبوده است.
از این جا به خوبی معلوم می شود که ارتباط بنیادین کتاب با پیشرفت فنی و فرهنگی درجامعه، اتفاقا با آمار چاپ کتابهای ادبی نسبتی معکوس دارد. جریان تغذیه اندیشه، که می تواند «پایه های اساسی سازندگی یک جامعه را مستحکم یا متزلزل کند» نه در وجود متن های ادبی و دفاتر شعر، بل، در آن چیزی است که از مراکز دانشگاهی، آکادمی ها، موسسات آموزشی و تحقیقاتی و متفکران و پژوهشگران آماتور، به صورت کتاب، در زمینه های مختلف اقتصادی، سیاسی و اجتماعی به جامعه عرضه می شود.
مسلما هر کشوری که فاقد چنین مراکز ملی یا دولتی فعال و متناسب با پتانسیل رشد خود باشد، مجبور است از راه ترجمه و برگردان کتابهای منتشر شده در کشورهای پیشرفته، جریان تغذیه مناسب اندیشه در کشور را برقرار ساخته، فضای فرهنگی تهی را پر کند.کشورهای پیشرفته نیز به علت وسعت میدان عمل دانش و هنر، به این واردات نیازمندند.
اما، این روند ناگزیر واردات اندیشه و علم و هنر، در کشورهای عقب مانده و رو به رشد، متاسفانه به دو دلیل عمده، ناکارساز و کم بار است. اول، کمبود مترجم های با صلاحیت در زمینه های مختلف و دوم، ناآشنایی همین مترجمان قلیل و کم صلاحیت، با نسخه های اصلی تازه ترین یافته ها و دانسته ها در جهان.
جالب است توجه کنیم در چنین کشورهایی، اتفاقا مترجمان ورزیده بیشتری در عرصه ادبیات پیدا می شوند که به نمونه مقایسه ای آن در کشور خودمان می توان رجوع داد.
ناشران چنین کشورهایی، معمولا با مراکز انتشاراتی بزرگ جهان، مرتبط نیستند و فهرست آخرین کتابهای منتشره در جهان را، حتی در حوزه یک زبان، مثلا انگلیسی، هم دریافت نمی کنند. این موضوع در کشور ما از بدیهیات است که نه فقط ناشران و اتحادیه مربوطه، بلکه مراکز فرهنگی رسمی دولتی نیز، ضرورت چنین ارتباطی را حتی مطرح هم نمی دانند. بدین ترتیب کتابهای منتشره در ایران و کشورهای نظیر، پیوسته با آخرین ویرایش ها در جهان، دست کم ده سالی فاصله دارد که 6-5 سال این مدت، صرف ترجمه ای ناقص و نشری پر دردسر شده است.
این تنه اصلی بحران امروز نشر در ایران است. تا زمانی که جهان دچار تحول های بنیادین و تندبادهای سیاسی – اقتصادی اخیر نشده بود، همین کتابهای یک دهه قبل به نیاز کتاب خوان های سنتی ما کم و بیش پاسخ لازم را می داد و هر کس می توانست با گزینش یک کتاب، که تاییدیه نسبتا تازه ای بود بر اصول عقاید و تفکر و معلومات او، انرژی لازم فکری را کسب کند و همان تک و پوی آرام انتشاراتی در کشور، با تک و پوی آرام روشنفکری ما منطبق بود.
اما ناگهان این جریان کند و کهنه ارتباط فرهنگی با جهان پیشرفته، از طریق کتاب، در مقابل ارتباط برق آسای رادیو و تلویزیونی که روزانه خبر از تحولات و دگرگونی های وسیع سیاسی و اقتصادی و اجتماعی تازه ای در جهان می داد، ناهمخوان از کار درآمد. آنچه عملا در جهان، در دو سه سال گذشته روی داده است، با آن انتظاراتی که کتاب های خوانده شده در قشر روشنفکر کتاب خوان ما پرورش داده است، چنان دچار تناقض شده است که یکباره کتاب های چیده شده در قفسه های کتاب خانه های شخصی و کتاب فروشی ها را دچار کهنگی، پوسیدگی ، کپک زدگی، بیگانه با واقعیات و گاه متناقض با این واقعیات نموده است.
آن کتاب هایی که زمینه های آمادگی ذهنی برای تحولات بنیادین در جهان را فراهم می ساخت و رد پای آنها را می توان مثلا در فهرست کتاب های بسیار متنوع « نیو لفت رویو» و بسیاری از انتشارات جنبی دانشگاه ها، مراکز تحقیقاتی – اقتصادی و احزاب سیاسی کشورهای پیشرفته از قریب یک دهه پیش یافت، هرگز در دسترس مردم و روشنفکران ما و کشورهای نظیر نبوده و انتشاراتی های ما حتی از وجود آنها نیز بی اطلاع بوده اند.
بنابراین، به نظر ما گویی جهان را دستی پنهان با فشار اهرمی نیرومند زیر و رو کرده است و از آنجا که با پیش درآمد چنین زیرو رویی آشنا نبوده ایم، رخدادهای اخیر جهان، چون ضربه ای بر ما فرود آمده و دچار گیجی و سرخوردگی و دل زدگی شده ایم.
این سرخوردگی و دل زدگی هنگامی که برای رفع آن، به کتاب های موجود در کتاب فروشی ها مراجعه می کنیم و در بهترین وضع خود، پنجره ای به سوی جهان ده سال گذشته اند، تشدید می شود.
تفکرات کلاسیک قالبی ، که قشر کتابخوان ما در 50 سال گذشته در فضای آن رشد کرده است، ناگهان غیر قابل مصرف و بی کاربرد شده است. آنچه را که درباره خاورمیانه، آفریقا، آسیای جنوب شرقی، آمریکای لاتین، اروپای شرقی، سرمایه داری، شیوه های رشد، ماتریالیسم تاریخی و نظایر آن باور داشته ایم و غالبا آن باور را از میان کتابهای مراکز سیاسی و تحقیقاتی شرق و یا غرب متمایل به شرق دست چین و دریافت کرده ایم و کتابخوان ایرانی، به شدت مشتاق مطالعه آنها بوده است، اینک لااقل به متممی توضیحی نیازمند است، که نشر ایران به عللی که برشمردیم، در ارائه آن عاجز مانده است.
من اجازه ندارم کتابهای تحقیقاتی منتشره را، در زمینه های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی، که نسخه های اصل آنها متعلق به نیمه اول و حتی دوم دهه هشتاد است و در انبار ناشران پرآوازه ایران، خاک می خورد، در این جا فهرست کنم. زیرا بازار بسیار سرد آنها را باز هم سردتر خواهد کرد. ولی نه فقط میزان اندک فروش روزانه کتابفروشی ها، بل شهادت هر یک از خوانندگان مجله شما، که چند مدتی است کتابی از این دست را نخریده اند، بهترین گواه موضوع است.
تردید ندارم که اگر همین فردا، نفیس ترین چاپ و بهترین و امین ترین ترجمه، از مجموع آثار نظریه پردازان سیاسی، اقتصادی، اجتماعی کلاسیک های صد سال گذشته را، در کتاب فروشی های مقابل دانشگاه ارائه دهید، به زحمت چند هزار خواننده برای آن خواهید یافت. آنچه را که نظریه پردازان خرده پای دست دوم در این یا آن جای جهان، در همین باره ها عرضه کرده اند، و عمده عناوین چاپ و نشر کتاب در ایران را تشکیل می دهد، که دیگر جای خود دارد.
بدین ترتیب بحران کنونی کتاب در ایران را باید بحران کهنگی کتاب نامید. متفکران، روشنفکران، جوانان و علاقمندان و کتابخوان های ایرانی در جست و جوی کتابی هستند که پاسخی به پرسش بزرگ روز آنها بدهد، «چه پیش آمده است» و ناشران ایرانی اگر با این نیاز آشنا هم باشند، تازه نمی دانند این پاسخ ها را باید کجا، به چه زبان و از میان فهرست انتشاراتی کدام ناشر جهانی بیرون بیاورند.
بدین ترتیب هنگامی که امید روشنفکر، محقق و کتابخوان ایرانی از قفسه کتابفروشی ها قطع می شود، آنگاه جامعه کتابخوان به طور طبیعی در جستجوی جانشین کتاب و راه جدیدی برای فرونشاندن عطش و اشتهای خود برای آگاهی بر می آید. و آنچه عملا پیش آمده، عبارت است از روی آوری کتاب خوان های ایرانی به مجلات. زیرا برابر سنت و سیاق، مجله به مطالب روز می پردازد و مقالاتی، از ترجمه و تالیف، در خود دارد که به کار آگاهی های نو می آید و آخرین رخدادهای سیاسی، فرهنگی را منعکس می نماید. مجلات، پیش صدای کم طنین و مدخلی بر آن اندیشه های سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی هستند که بعدها باید شرح و تفصیل و بررسی پر حجم این اندیشه ها در کتاب های آینده منعکس شود. مجلات جای عرض اندام و عرصه ای است برای آن گروه پویندگان اندیشه های نو، که با مصاحبه، نقد و یا طرح موضوعات در دستور روز، زمینه را برای آماده سازی و پذیرش یا رد اجتماعی این یا آن تحول در راه، فراهم سازد.
بنابراین، مجلات بلندگوهایی هستند که خرده صداهای تازه را از همه جا، داخل و خارج، جمع و منعکس می کنند. و از نظر خواننده جستجوگر ولی سرگردان ایرانی، بسیار محتمل است که در میان این خرده صداها، بتوان خرده پاسخی نیز، برابر نیاز روز یافت. این است که مسیر مطالعه از کتاب به مجله تغییر یافته است. به جای انتظار عبث و دراز مدت، برای نشر کتابی نو در زمینه انحصارا مورد علاقه، فعلا باید مجله ای خرید، شاید در میان مطالب آن، چیزکی نیز باب دندان یافت شود.
گزارش محسن امین زاده معاون امور مطبوعاتی و تبلیغاتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی خود بیان رسای این هجوم اجتماعی کتاب خوان های ایرانی از کتاب به مجله است:
«... نشریاتی که در فاصله دو ماه یک بار و بیشترمنتشر می شود، از 33 عنوان در سال 1367 به 83 عنوان در سال 1368 افزایش یافته و با 151 درصد افزایش، بیشترین رشد را داشته است...این گروه نشریات حدود 33 درصد از نشریات را از حیث عنوان تشکیل می دهند... تعداد نشریات هفتگی از 48 نشریه در سال 1367 به 44 نشریه در سال 1368 کاهش یافته که عمدتا به دلیل توقف انتشار برخی نشریات نامنظم در شهرستان ها و تغییر ترتیب انتشار برخی از نشریات از هفتگی به ماهانه است...تعداد نشریاتی که با ترتیب 15 روز یک بار و یا ماهانه منتشر می شوند از 92 عنوان در سال 1367 به 132 عنوان در سال 1369 افزایش یافته است که رشدی معادل 47 درصد را نشان می دهد... 46 درصد این نشریات در زمینه های علمی و تخصصی و نیمه تخصصی و فنی و حرفه ای منتشر می شود، 75 نشریه، یعنی 54 درصد از ماهنامه های منتشر شده، در زمینه های فرهنگی و هنری و در سطوح مختلف انتشار می یابد...گروه ماهنامه ها متنوع ترین گروه نشریات از حیث موضوع و گرایش های متفاوت سیاسی، اجتماعی و فکری به شمار رفته و در حال حاضر تقریبا حضور جناح ها و گروه های مختلف اجتماعی، سیاسی و فرهنگی کشور در عرصه مطبوعات کشور را نشان می دهد»
ملاحظه بفرمایید؛ مجلات فنی، علمی، حرفه ای و تخصصی، جایگزین کتاب هایی از این دست، و بقیه جایگزین کتابهایی از قماش خود شده اند.
افزایش تیراژ چاپ مجلات، باز هم سرمایه گذاران، گردانندگان، دست اندرکاران، خطی زندگی کن ها و گاه گداری هم شیفتگان بیشتری را به اندیشه راه اندازی مجله ای تازه می کشاند و خوانندگان بیشتری را ازکتاب دور می سازد. زیرا دایرکنندگان مجلات، غالبا متاسفانه به ریشه این استقبال کنونی نرسیده اند و بیشتر وسوسه بازار داغ می شوند.
این جا، بار دیگر نطفه بحران بسته خواهد شد و این بار بحران مجله در ایران. زیرا گرفتاری هایی که کارکتاب را به اینجا کشانده است، رفته رفته به مجلات نیز نشت می کند. باز هم عقب افتادن از عناوین و فهرست مجله های تحقیقاتی – اجتماعی در جهان و کم جانی کار ترجمه. سردبیر مجله که با این وضع ارز و پست و بازرسی چند مرحله ای، دستش حتی به یک هزارم مجلاتی که در جهان منتشر می شود نمی رسد، و اگر بر حسب تصادف دوست مسافری، مطلبی به دستش برساند، باید به هزار در برای ترجمه درست و سریع آن که به کار شماره زیر چاپ او بخورد، بزند و دست خالی برگردد، مجبور است صفحات خود را هر چه بیشتر با شعر و داستان و نقد داستان و نقد شعر و چند کلمه ای درباره حافظ و مولوی و مراسم بزرگداشت فردوسی و خواجوی کرمانی و سفرنامه و جدل ها و جدال های لفظی میان تهی روشنفکری و شرح حال مردگان و زندگان هنری، سوگواره نویسی مسلسل درباره این و آن و یا برپایی جشن و سرور این یا آن رخداد فرهنگی، هنری، نمایشی داخلی و خارجی پر کند و خواننده ایرانی را سرخورده تر و بی پاسخ تر و سرگردان تر بگذارد.
نان وا خوردگی اجتماعی از مجلات هم که پخته شد، آنگاه زمان برگزاری مراسم رسمی اعلام فوت فرهنگی جامعه و فروریزی کامل «پایه های اساسی سازندگی جامعه» فرا خواهد رسید.
برای جامعه ای که مدعی داشتن برنامه های کوتاه  و میان و بلند مدت برای رشد و توسعه و پیشرفت است و برای سرزمینی که به قولی در آن دویست هزار دانشجو، تحصیلات عالی را دنبال می کنند و در مقاطع مختلف زیر دانشگاهی تا پانزده میلیون نفر مشغول آموزش هستند، ولی تیراژ متوسط کتاب در آن هر ساله کاهش می یابد، انتظاری نمی رود جز توقف کامل رشد و سیر به قهقرا و تبدیل آن رشد به رشد عامی گری در تمامی سطوح.
بحران کهنگی کتاب و عقب ماندگی فرهنگی در ایران، جز از طریق برنامه ریزی جدی دولتی و ملی ممکن نیست. چنین نیست که اگر میلیون ها بند کاغذ وارد کشور کنیم، سر هر چهار راه بین عابران جواز نشر پخش کنیم، صدها موسسه مدرن چاپ و صحافی و لیتوگرافی فوق مدرن دایرکنیم، قضیه بحران نشر در ایران حل خواهد شد و ناگهان با شکوفایی فرهنگی رو به رو خواهیم بود.خیر، در این صورت حداکثر تا بخواهید شعر و داستان، از کهنه و نو، داخلی و خارجی چاپ خواهد شد و شاید روزی نسبت کتابهای ادبی به مجموعه نشر در ایران به نود درصد برسد. در این صورت، از مدخل نویس گردون در آن میزگرد رفع نگرانی خواهد شد، اما فرهنگ ملی ذره ای از جای خود نخواهد جنبید.
باید به طور ضربتی مرکزی برای گردآوری کتابنامه ها و فهرست های سالانه نشر در جهان فراهم سازیم، باید این مرکز در کمترین زمان گزیده ای از بهترین کتاب های منتشر شده در جهان را، در تمامی سطوح، به ناشران معرفی کند. این مرکز باید نیازهای فوری فرهنگی کشور را بسنجد و باید به مترجمان برای انتخاب کتاب هایی در جهت رفع این نیازها انگیزه بدهد و باید ترتیبی داده شود که جوانان نسبت به کمبود مترجم در کشور حساس شوند و گروه کثیری از آنان را به روی آوری به کار ترجمه تشویق کنیم. پس از این مقدمات، آن گاه شاید کاغذ و ماشین چاپ و جواز نشر – آن هم برای کسانی که خود لااقل معنی لغوی فرهنگ و نشر را می دانند، نه آنها که در کار کتاب کهنه کارترند – بتواند کاری صورت دهد.

                                                              

ارسال شده در پنجشنبه، ۲۶ دی ماه ۱۳۹۲ ساعت ۱۹:۱۷ توسط ننا

ارسال پیام به این نوشته
نام: *
ای میل:
وب سایت:
پیام: *
کد امنیتی: *
عکس جدید
نظر بصورت خصوصی برای نویسنده مطلب ارسال شود
دوست گرامی پیام شما پس از تأیید نویسنده نمایش داده خواهد شد.
 
 

کلیه حقوق مندرجات این صفحه برای وب سایت ` حق و صبر ` naria.asia محفوظ است.

طراحی و راه اندازی،
گروه برنامه نویسی تحت وب بنیان اندیشان