کوهنوردی


ناصر پورپیرار/ نشریه شکار و طبیعت/ شماره 27 – بهمن 1340


«کوهنوردی از مفرح ترین و در ضمن خطرناک ترین ورزش هاست که به خصوص در دنیای امروز با فشار شدیدی که تمدن و عوارض شهر نشینی به اعصاب مردم وارد می آورد می تواند علاج و آرامشی برای اعصاب خسته و درهم گرفته شهرنشینان به حساب آید.عده ای از خوانندگان ارجمند و علاقمند شکار و طبیعت بارها علاقه خود را به اختصاص صفحه ای در مجله برای کوهنوردی ابراز داشته و مقاله زیر می تواند نمونه بارزی از نامه هایی که در این زمینه می رسد محسوب گردد. متاسفانه  مثل اینکه کوهنوردان ارجمند ما آنقدر که علاقه به کوه گردی و استفاده از مظاهر زیبای طبیعت دارند به نوشتن خاطرات و شرح گردش ها و اکتشافات خود توجهی مبذول نمی دارند. به خصوص عکس برداری که گویاترین شرح احوال می تواند باشد کمتر مورد توجه و استقبال آنها بوده است و این موضوع مسئولین مجله را با مشکل بزرگی مواجه ساخته. زیرا از یک طرف نهایت کوشش را دارند که رضایت خاطر خوانندگان خود را فراهم سازند و از طرف دیگر هر چه جستجو می کنند شخصی را که بتواند و بخواهد مطالب مستدل و آموزنده ای در این رشته ورزشی بنویسد نمی یابند. اخیرا از فدراسیون کوهنوردی کشور درخواست شد مقالاتی همراه با عکس از حوادث مهم کوهنوردی در ایران و در صورت امکان تاریخچه و اصول و وسائل مورد نیاز آن برای مجله مرقوم دارند و امید است این تقاضا مورد قبول قرار گرفته باشد.(مجله شکار و طبیعت)


کوهنوردی ورزش جسم و روح/ از ناصر بنا کننده فرد
کوهنوردی بدون شک یکی از بهترین و سالمترین ورزش ها برای پیران و جوانان است، در کشوری مانند ایران این ورزش جوان تقریبا ناشناخته است و مردم کوچه و بازار وقتی جوان یا پیری را می بینند که کوله بر پشت و با لباس مخصوصی عبور می کند با تعجب به او می نگرند و حتی گاهی با پوزخندی او را تمسخر می کنند. لازم دانستم برای آگاهی بیشتر خوانندگان عزیز شکار و طبیعت که مسلما از علاقه مندان به این ورزش مفید و مفرح هستند و جواب به آنها که بارها از من پرسیده اند:  برای چه کوهنوردی می کنم مطالبی بنویسم.
ابتدا بحث در ابنکه انگیزه این سوال چیست و چرا مردم مثلا از یک بسکتبالیست نمی پرسند که برای چه به بسکتبال پرداخته است زاید است.مجملا عرض می کنم برای خود من که چندین سال است کوچکترین فرصت خود را در میان سنگ ها و برف ها گذرانده ام لااقل جواب به این سوال آسان است . در واقع من قانع شده ام که اگر ورزش ناشناخته و شاید از نظر اغلب مردم بی ارزشی را دنبال می کنم نه تنها زیانی نمی برم بلکه شیرین ترین و لذت بخش ترین ساعت برایم ایامی است که احیانا در میان زیبایی سرد و خاموش و یا در میان برف و کولاک حسرت حتی جرعه آب کرده ام. برای اینکه جوابم تا حد امکان قانع کننده باشد و به خاطر درک بهتر و عمیق تر مطلب مجبورم صحنه هایی از این ورزش را برای شما مجسم کنم.
نانگاپاربات با ارتفاع 8127 متر نهمین قله جهان و از قله های رشته جبال هیمالیا می باشد. این کوه که در اصطلاح محلی نام (برهنه) داشته در نظر بومی ها  شوم می باشد و برای اولین کوهنوردانی که  مشتاق پیروزی بر او بودند از همان آغاز کار جز بلایا و حوادث چیزی به ارمغان نیاورد.
اولین ورود به قلمرو دست نخورده آن موجب مرگ « اف مومری» کوهنوردی که در سال 1895 قصد فتح این قله را نموده بود شد. این کوه که به کوه آلمان ها نیز معروف شد پس از کشتاری که از دسته های 14 الی 13 نفری از زبده ترین کوهنوردان کرد و آنها را برای ابد در دامان سرد و منجمد خویش جای داد، بالاخره پس از 58 سال تلاش و اعزام هفت هیئت و تلف شدن 32 انسان در سال 1952 به دست « هرمان بوهل» جوان نوزده ساله آلمانی فتح شد. این کوهنورد جوان و قهرمان و شجاع از همان زمان که از فراز نانگا پاربات کوههای پر شیب و عظیم اطراف « تاراقورم» را دیده بود همواره آرزوی صعود بر آن ها را داشت. پیروزی وی به قله 8045 متری « اودپیک» توانست او را قانع کند...
تا اینکه بالاخره در 25 ژوئن 1957 هنگام صعود از قله 7654 متری « چوگرلیزا» در ارتفاع 7350 متری در اثر کولاک شدید سقوط کرد و سه روز جستجوی رفقای او برای بدست آوردن نشانی از او بی نتیجه ماند.
نکته قابل توجه دیگری که حاکی از عشق کوهنورد به ورزش مورد علاقه اوست در تاریخچه غم انگیز صعود به این قله به چشم می خورد. در سال 1934 وقتی « اشتایدر» کوهنورد در میان یخچال ها و گودال های این کوه با مرگ و زندگی دست به گریبان بود، در عین نومیدی و یاس به رفیقش گفت که : ازیک آدم شایسته نیست که در این فصل کناره های زیبای بنادر فرانسه را گذاشته و با این طبیعت هیولا و وحشت انگیز دست و پنجه نرم کند. و در میان همان گودال با خود عهد کرد که اگر از معرکه جان به در برد دیگر هرگز بدین گونه محیط ها پای نگذارد.
ولی سه سال بعد اولین کسی که در کلوپ کوهنوردی آلمان داوطلب صعود به قله  نانگاپاربات شد، همین اشتایدر بود و نیز اولین کسی بود که در میان همان برف و یخ ها برای ابد مدفون شد. حتما می دانید که اکنون افکار عمومی جهان علیه ورزش بکس برانگیخته شده است. البته فقط به خاطر اینکه در چند ساله اخیر چند نفر در اثر ضربه های وارده تلف شده اند. ولی بد نیست بدانید که تنها در 1957 فقط در رشته جبال آلپ واقع در مرکز اروپا 110 نفر از کوهنوردان با دردناک ترین وضع و با انواع مختلف هلاک شده اند و باز هر سال عده بیشتری لجوجانه به این کوه حمله ور می شوند.
شما هم نام اورست را شنیده اید و حتما داستان هایی که حاکی از رنج و فداکاریهای مردانی که به خاطر پیروزی متحمل شده اند شنیده اید. دو انسان قهرمان که گویی روحشان اقیانوسی خشمگین و بی انتها بود برای پیروزی بر اورست کوشش ها کردند تا جایی که وقتی یکی از دوستان کوهنورد از آنها پرسید که آخر برای چه اینقدر در راه فتح این قله سرسختی نشان می دهید و بالاخره به چه منظور بار گران این مشقات را تحمل می کنید در جواب فقط در حالیکه با دست به قله رفیع اشاره می شد گفتند: « برای آنکه اورست آنجاست». و در همان سفر آخرین خاطره ای  که از دو رفیقش به جاست ( دو نقطه سیاه در میان دنیایی از برف و دیگر هیچ ). تنها چندین سال بعد در 100 متری قله کلنگی پیدا شد که احتمال داده می شود متعلق به یکی از آن دو بوده است.
نام اورست مترادف با نام دو نفر از بهترین کوهنوردان عالم (تنسینگ و هیلاری است که توانستند برای اولین بار به تمام افسانه های هیمالیا پایان دهند). البته اینها نمونه ای از مراحل عالی این ورزش است و در این مقوله سخن بسیار. و من قصد ندارم تنها از این مرحله سخن بگویم، اما در مقابل اینها به طور وضوح می بینم که هر سال نیز در رشته های مختلف ورزش ده ها رکورد شکسته می شود و کار این گونه رقابت ها نیز بالا گرفته و بازار رکورد شکنی نیز گرم است. اما نباید فراموش کرد که ورزش به خاطر سلامت جسم و پرورش عقل سالم در یک بدن نیرومند است. کار به جایی رسیده است که امروزه فقط به داشتن چند تیم قوی کفایت کرده و سلامت کلی مردم از لحاظ بهداشت در شهرها و دهات و مخصوصا عوارض ناشی از زندگی در شهرهای بزرگ را نادیده می گیریم و حتی این عیب دامن کشورهای بزرگ را رها نمی کند. وقتی خبرنگاری از چند پسر و دختر که در سنترال پارک نیویورک مشغول گردش بودند سوال کرد: « شما چه آرزویی دارید؟» جواب دادند که : « ما آرزو می کنیم لااقل در قلب این پارک هیاهو و جنجال شهر و ترمزهای مرتعش کننده وسایط موتوری دست از سر ما بردارند»
کوهنوردان در سخت ترین شرایط پشتیبان یکدیگرند. ایجاد یک زندگی فعال و برانگیختن حس انسانی در میان طبیعتی خشک و یخ زده درسی است از فداکاری و همکاری در میان آنها. نهراسیدن از مرگ و طرز مبارزه با مشکلات و ثبات قدم برای رسیدن به قله پیروزی و شناسایی روحیه دوستان در مواقع حساس زائیده مکتب پاک و بی آلایش کوهستان است. آنها قبل از اینکه در اندیشه سینه سطبر و بازوانی عضلانی باشند دارای فکری باز و روحیه ای بسان صخره های عظیم می باشند و بالاخره در گیرودار و هیاهوی بزرگ قرن ما که موجب شده است اعصاب آسوده و سالم در بدن کسی نجوئیم، آیا قبول نمی کنید که تماشای آبشارها و یخچال های زیبای طبیعی و استفاده مطلوب از نور خورشید و هوایی پاک و لذت بخش موجب انبساط خاطر و یک ورزش مطلوب جسمی است؟
صرف نظر از ارزش علمی و بین المللی کوهنوردی قبل از کشف قطب و مناطق ناشناخته و تحقیق درباره افسانه های کوه تجربیات جوانان هر کشوری را از لحاظ شناسائی موقعیت های جغرافیایی و سوق الجیشی باید مورد توجه قرار داد. البته منظور من از ذکر این نمونه ها فقط نتیجه ای است که می خواهم راجع به کوهنوردی بدست آورم. وگرنه پر واضح است که برای هر کشوری اعم از بزرگ یا کوچک داشتن یک تیم قوی کشتی و فوتبال افتخار بزرگی است و همچنین شخصیت و اراده یک ورزشکار از هر دسته قابل ستایش و احترام می باشد، لاکن غیر قابل تردید است که نباید نام یک قهرمان کوهنوردی را از نام مثلا قهرمان زیبایی اندام کمتر به زبان آورد و سخن گزاف نیست اگر گفته شود هیچ قهرمانی از لحاظ عشق به ورزش خود به پای کوهنورد نمی رسد. زیرا این ورزش صحنه ندارد و در میان سنگلاخ ها و یا دل غارها و در میان برف و بوران و دیدن طبیعت زیبا هیچ چیز غیر از عشق او به ورزش مورد علاقه اش مشوق او نیست. فی المثل در همین ایران در چند سال پیش دسته ای مرکب از نه نفر با داشتن وسائلی تقریبا غیر کافی با فداکاری واقعا قابل ستایش و در میان سرمای بیست درجه زیر صفر و کشمکش با مرگ و زندگی پیروزی به دست آوردند ( صعود در بهمن سال 1337 به قله 4822 متری علم کوه ) و همه ما دیدیم که تنها تشویق قابل ارزش از اینان چاپ چند عکس در جراید و چند تعارفات معمولی بود و در پانزده روزی که از سرنوشت این جوانان کوچکترین نشانی در دست نبود، هیچگاه شنیده نشد ابراز علاقه از طرف مقامات مسئول ورزش شود، در حالیکه برای دوچرخه سواری دور شمال آنهمه تشویق به عمل آمد، حتی از ذکر نام سه نفری که در بهمن ماه سال 1336 با تحمل خسارات مالی فراوان به بزرگترین قله ایران صعود کردند خودداری شد. 

ارسال شده در پنجشنبه، ۲۶ دی ماه ۱۳۹۲ ساعت ۱۸:۰۸ توسط ننا

ارسال پیام به این نوشته
نام: *
ای میل:
وب سایت:
پیام: *
کد امنیتی: *
عکس جدید
نظر بصورت خصوصی برای نویسنده مطلب ارسال شود
دوست گرامی پیام شما پس از تأیید نویسنده نمایش داده خواهد شد.
 
 

کلیه حقوق مندرجات این صفحه برای وب سایت ` حق و صبر ` naria.asia محفوظ است.

طراحی و راه اندازی،
گروه برنامه نویسی تحت وب بنیان اندیشان