پاسخ ها، 41، بهمن87

پاسخ ها، 41، بهمن87

شنبه 12 بهمن1387 ساعت: 0:57                                                  توسط:ناصر پورپیرار

آقای خرمی و آقای قشقایی. یهودیان و اذناب شان مدتی است در رسانه ها هم مسخره ی دنیا شده اند. پس از پرتاب لنگه کفش معروف، سخنان اردوغان نیز ماندنی و تاریخی خواهد شد. نمایندگان رسانه ای حاضر در آن سالن که اردوغان را با کف زدن تشویق می کردند، جایگاه پست و مردود حاکمان غرب و اسراییل در نزد آنان را نشان می داد.
دوستانی که تصاویر را نمی گیرند، یک بار هم با فیلتر شکن امتحان کنند. عجیب است که شکایت دریافت نکردن تصاویر غالبا از آذربایجان می رسد!!!؟؟


آقای sadegh. از ابراز محبت شما ممنونم. جدال میان کهولت و سلامت، جز با میانجیگری مرگ به سامان و پایان نخواهد رسید.

شنبه 12 بهمن1387 ساعت: 13:24

آقای یک ایرانی. اولا که خوش آمدید و بعد هم اگر به طور جدی خیال خواندن این یادداشت ها را دارید، با آن گذشته ای که برایتان ساخته اند، وداع کنید.


آقای مهران حقیقت. ممنونم و چشم.


آقای بجانی. بیان موثر آن مطلبی که از کامنت شما حذف شده نیازمند مقدمه چینی فراوانی است که مدتی زمان خواهد برد.


آقای بابک. با کمک خداوند و به تدریج عملی خواهد شد.

شنبه 12 بهمن1387 ساعت: 23:29

آقای عبور. کار بس ارزشمندی انجام داده اید، اگر لازم دانستید جایی هم برای من باز کنید. ضمنا انتخاب حروف را هم از نظر نوع و هم از نظر اندازه نامناسب دیدم. انتخاب نوع تاهوما اصلح است.

آقای محمدی. از ارسال لینک ها متشکرم.


آقای دهقانی. tinypic سال هاست از طرف مخابرات ایران فیلتر می شود ولی ایرادات انتقال تصاویر گاه گاهی بروز می کند.

یکشنبه 13 بهمن1387 ساعت: 11:15

آقای رحمانی. بنده و دوستان رسما سپاس گزار مرحمت شماییم.

دوشنبه 14 بهمن1387 ساعت: 23:22

آقای بجانی. جدال کلامی برای دریافت حقیقت، عین فضیلت است.


آقای قشقایی. داشتن زمین زیاد گاهی آدم را دچار سرگیجه می کند.


آقای وارسته. نتیجه گیری یک امر عقلی و استدلالی است و به خود شخص مربوط می شود.

آقای !! لطفا بفرمایید که مطلب را از کجا برداشته اید؟!


آقای حسنی. لطفا شماره ی آن یادداشت را هم ذکر کنید.

 
خانم نسرین. شما که مسائل ایلات ایران را پی گیری می کنید، بخشی هم به مبدا’ و زمان مهاجرت شان اختصاص دهید. در ورود به تاریخ معاصر به سهم خود از این باب وارد خواهم شد.

سه شنبه 15 بهمن1387 ساعت: 21:11

آقای حسنی. هنوز متوجه اشکال کار نشده ام.


آقای نارنیا. این خنک نویسی ها از سر نافهمی نسبت به اصل مطلب مطروحه است و پاسخ اش این است که باید یادداشت مربوطه را دوباره بخواند.


آقای توحید. در مسجد جامع اصفهان هیچ نقش و نمایشی ندارد که قلابی نباشد. اگر بار دیگر به تصاویر آن با دیده ی نقاد نگاه کنید، خواهید دید که هیچ یک ارزش هنری و یا حتی ارتباطی با دوران دور ندارد و تماما جاعلانه و نوساز است.


آقای آرمان. مقالات مربوط به صفویه از یادداشت 107 در همین مجموعه ی ایران شناسی بدون دروغ آغاز می شود.

آقای خرمی. معنی سلیس جمله ی «امکان بررسي نقادانه تاريخ ايران باستان بسته شد» این است که ما دست و پا و زبان بسته و بی جواب ماندیم. آن ظاهرا مورخی که ماجرای پوریم را، حتی پس از این همه توضیح هم نفهمیده است، چه گونه می توانست آن را طرح کند؟!

چهارشنبه 16 بهمن1387 ساعت: 4:49

آقای علیرضا. مجموعه مقالات اسلام و شمشیر را بخوانید.


آقای طالب حقیقت. یادداشت های ایران شناسی بدون دروغ را از ابتدا تا انتها بخوانید پاسخ های خود را خواهید گرفت. ضمنا تاکنون کسی توان نقد منطقی این نوشته ها را نداشته است. برای امتحان، از افراد مورد نظر، درباره ی مستند تختگاه هیچ کس سئوال کنید، بلافاصله شروع به فحاشی نسبت به سازنده آن خواهند کرد تا دریابید که تا چه اندازه بی شعورند.

چهارشنبه 16 بهمن1387 ساعت: 19:40

آقای کاوه. کارها به لطف خدا خوب پیش می رود. از حمایت شما ممنون.


آقای مجید حسینی. همان بار که در مقابل اداره جیب رفیق ما را زدند مطالب ضبط شده را هم برده اند ولی به عنوان شاهد شاید بتوان در مراحل دشوار و لازم از او استفاده کرد.


آقای نارنیا. تصاویری وجود دارد که نشان می دهد هنوز بخشی از آن سکوها در زیر خاک است! چه طور می توان سکویی ساخت که نصف اش زیر خاک باشد.

پنجشنبه 17 بهمن1387 ساعت: 12:25

آقای حقیقت طلب. پس خیال کرده بودی هرتسفلد شدن الکی و آسان است. باید در مهمل گویی به اوجی رسید که بدون هراس از عنوان مجنون، نام شهری را برگرفته از موقعیت شاهی در 1200 کیلومتر آن سوتر تشخیص داد. حالا خدا رحم کرده است که شهرهایی به نام رشت شاه، تبریز شاه، شیراز شاه و همدان شاه نداشته ایم!!!

جمعه 18 بهمن1387 ساعت: 5:23

آقای مسعود. ضمن تشکر، عکس های بی اندازه زیبای شما وضوح مطالب را بیش تر کرده است، به طوری که با کسب اجازه تصویر روشنگری از آن میان را به مطلب افزودم. کلئوزیوم یک بنای نسبتا بیضی با میدانچه ی بزرگی است که محل نمایش مهارت در ارابه رانی و یا جنگ میان دو و یا چند گلادیاتور بوده است. در کلئوزیوم ردیف های نشستن محدود است و تقریبا از ارتفاعی نزدیک به سه متر آغاز می شود. تسلط بینندگان بر صحنه کافی است ضمن این که در آن جا عملیات نبرد و یا مسابقه مورد نظر است نه دیالوگ های فرضا عاشقانه و نجوا گونه که ادای به صدای بلند و نعره مانند، لطافت لازم را از آن خواهد گرفت. به همین دلیل هالیوود در باز سازی میدان های نبرد مانند کلئوزیوم در فیلم هایی چون "بن هور" موفق بوده است ولی هنوز ندیده ام که کاربرد یکی از این آمفی تآترها با توصیفات کنونی را به صحنه ی سینما برده باشند. چون امری غیر ممکن است.

آقای فتح. دولت های غربی با گسیل سالانه تعداد زیادی توریست با فرهنگی کلیسایی به اندونزی برای دیدار از بروبودوی نوساز و برگزاری نشست های مخصوص در بالی، می کوشند فضای اسلامی و آرام آن کشور را غربی کنند که از نخستین عوارض آن سر به هوا شدن زنان و مردان است.


آقای ایاز. البته کلیسای سنت پیتر در رم از نظر معماری شباهت دوری با ایاصوفیه دارد. مطلب مهم تر این که مصالح به کار رفته در گنبدهای ایاصوفیه یعنی ورقه های بزرگ فلز در زمانی که ادعا می کنند، هنوز در چرخه و امکانات تولیدی بشر نبوده و مطلب دیگر این که درست همانند صفویه در ایران، نخستین گروه های کاری وارد شده بر ترکیه که حالا آن ها را عثمانی می شناسیم، باز هم مقاطعه کاران غربی بوده اند. فراموش نکنید که امروز هر دو کشور ایران و ترکیه جمعیتی برابر دارند. به ادامه یادداشت ها توجه کنید.

آقای دهقانی. آن تصاویر در کتاب ساسانیان از مجموعه کتاب های تاملی در بنیان تاریخ ایران موجود است.

جمعه 18 بهمن1387 ساعت: 15:36

آقای بنیان اندیش. برای نام آن هم داستان خود را ساخته اند و البته مانند همیشه و بدون ارائه ی هرگونه دلیلی می فرمایند: در آغاز نام آن "مگا سوفیا"، یعنی دانایی بزرگ سپس "تئا سوفیا" به معنای دانایی الهی، بعد هم "آگیا سوفیا" به معنای حکمت مقدس بوده است و بالاخره ترکان نام آن را به ایاصوفیا که هنوز برای آن معنا صادر نشده تبدیل کرده اند!!! البته این داستان با تکمله ای هم رنگ و روغن می خورد که کلیسای اصلی بارها به کلی سوخته و تجدید بنا شده است، زیرا بدون این تکمله هر بیننده ی آگاهی با یک نظر در می یافت که چه قادر تازه ساز است!!؟ در باب دیگر سئوال ها هم حوصله کنید مطالب بس شنیدنی خواهد بود، اگر خدا بخواهد.

آقای علی رضا. البته آن شجره نامه توراتی است. در باب ترکیه هم باید مثل همیشه حوصله کنید.

آقای یک مسلمان. آن داستان ها در باب سلجوقیان و پیدا شدن عثمان و عثمانیان در ترکیه ی امروز یک پول سیاه هم نمی ارزد. هیچ نامی که در تواریخ متنوع اسلامی ذکر می شود، به جز نام پیامبر که در قرآن آمده، مستند تاریخی ندارد. اگر خداوند اجازه و عمر دهد و زمانه بگذارد، سرانجام مغز و ماهیت قضایا برملا خواهد شد. کمی حوصله کنید.


آقای خرمی. مطلبی را که می پرسید شامل تمام آثار ایرانی جمع شده در موزه های جهان است. اگر از اشیا’ متعلق به مردم ماقبل یورش پوریم بگذریم، دیگر نمونه های نمایشی با مارک ایرانی در این موزه ها بدون استثنا قلابی است. مثلا باید از گردانندگان موزه ی لوور پرسید آن سرستون های مشکی کوه آسای مثلا هخامنشی را، که کم ترین اثر مرمت ندارد، از کجا برداشته اند؟ اگر روی زمین بوده پس خود حکایت ناتمامی بناست، زیرا اگر سرستونی به آن حجم از فراز ستونی افتاده باشد، دیگر چیزی برای عرضه به دیدار کنندگان موزه از آن باقی نمی ماند!!؟

شنبه 19 بهمن1387 ساعت: 15:31

آقای رهگذر. یادداشت های ایران شناسی بدون دروغ، از شماره 105 تا 120 را دوباره بخوانید.

آقای درویش. به آدرس مستقیم pirna44@yahoo.com رجوع کنید.

یکشنبه 20 بهمن1387 ساعت: 23:48

آقای موشکاف. کلمه ی فارس در کتیبه ی بیستون مفهوم قومی و فرهنگی ندارد، فقط یک عنوان ظاهرا نظامی است. کسانی مشغول زدن نهایی پنبه ی این کتیبه اند. حوصله کنید.


آقای رضا. کم ترین تردیدی در کشتی بودن آن یافته نداریم و اگر خدا خواست و مستند طوفان نوح تمام شد آن گاه قضایا صورت واضح تری به خود می گیرد.


آقای ارت. در موضوع تاریخ شرق میانه، مگر منابع غیر یهود ساخته هم داریم؟ ضمنا در روسی لغت «بگ» به معنای مطلق خداست که در کتیبه های هخامنشی نیز به همین معنا آمده است، سند آن هم هر فرهنگ لغت روسی است، ارت هم در لاتین که روسی نیز شاخه ای از آن است، به معنای خدای هنر و عدالت شناخته می شود. این خدا تنها در کتیبه ی h خشایارشا در تخت جمشید چهار بار مورد پرستش قرار گرفته است.

دوشنبه 21 بهمن1387 ساعت: 19:21

آقای قشقایی. ممنون.


آقای آثار شکست.... این ها که مدعی شده اند خواندن گل نبشته ها تمام شده پس کاسه گدایی را برای چه می گردانند؟ مطمئن باشید که تمام ادعاها و قمپزهای موجود در باب خواندن الواح ایلامی شوخی کثیفی است. به آن نشانی که از اسناد زیگورات ایلامی تخت جمشسد، که لااقل 500 سال کهن تر از عهد هخامنشیان است نام داریوش مهربان زیر دست نواز بیرون می کشند؟!!!!! حال آن که خود او در کتیبه ی بیستون اش از مهارت در گوش و دماغ بری و فروکردن نیزه در مقعد مخالفان گفته است!!!

آقای توحید. در باب بحیره و سائبه و وصیله و حام هرچه گفته شود جز حدس و گمان نیست.

سه شنبه 22 بهمن1387 ساعت: 17:1

آقای حسین. آشنایی ام با آثار او به اجمال است. زمانی نسخه ای از اسلام و شمشیر را برایش فرستادم چون گفته بودند که فارسی هم می خواند. حتی رسید آن را هم اعلام نکرد. در مجموع این حضرات اهل گفت و گوی جدی نیستند و به ریشه های آسیب نمی پردازند. همین قدر که دعا کنیم نان خور کنیسه و کلیسا نباشند، خود غنیمت است.

 
آقای محمدی. اولترا امپریالیسم یک پیکر واحد اقتصاد جهانی است. هر قسمت آن که اسیب ببیند سلامت تمام سیستم به خطر می افتد. نو سیاست مداران کاخ سفید درست تشخیص داده اند که تلاش برای نجات تولید و توزیع ملی مقدم بر حفاظت از منافع جهانی سرمایه داری است و این به تنهایی یعنی عقب گرد سرمایه داری به شرایط جهان ماقبل جنگ جهانی دوم است. تحقق این سیاست شاید آمریکاییان را از گرسنگی در راه موقتا نجات دهد اما در ماهیت به معنای بی کار و بی مصرف کردن سراپای نخبه مدیران سرمایه داری بین المللی است، که با زحمت زیاد و طی سه دهه برای تحقق جهانی شدن تجارت تربیت شده اند. اوباما به دلیل همین حمایت از تولیدگر داخلی است که ناگزیر جنگ بی حاصل افغانستان و عراق را ادامه می دهد، زیرا تعطیل جنگ به معنای محروم کردن تولید کنندگان ملی آمریکا از یک سفارش سالانه چند صد میلیارد دلاری و بی کاری یک شبه ی دو میلیون نیروی کار دیگر است که ثبات در آن سرزمین را دچار تزلزل جدی خواهد کرد.

چهارشنبه 23 بهمن1387 ساعت: 7:11

آقای طالب حقیقت. وقت تان را برای آن کس تلف نکنید که دیدار از مستند استاد غفوری بر او اثر نمی کند. سابقه نشان داده است چنین کسانی در عین آشنایی با حقیقت لج بازانه قصد به ستوه آوردن بنیان اندیشان را دارند و تا آن جا در بی آبرو کردن خویش پیش می روند که قطعه سنگی را میز باستانی داریوش و خشایارشا معرفی می کنند؟!!


آقای علی رضا. معنای دقیق و کامل آیه را که هیچ ارتباطی با ترجمه های کنونی ندارد، قبلا در ستون کامنت ها ارائه داده ام. اگر جست و جو کنید، خواهید یافت. مختصر این که "فضرب الرقاب" در آیه "پس نهایت احتیاط را به کار برید" معنا می شود. زیرا رقاب از ثلاثی رقب به معنای مراقبت و احتیاط کردن است.

فریبا خانم. توضیح بیش تر در باب اشاره ی درست شما به خواست خداوند مضمون دو یادداشت بعد خواهد بود.

چهارشنبه 23 بهمن1387 ساعت: 14:47

آقای عابدی. احوال شما را به طور سیستماتیک از دوستانی که با شما در تماس اند سئوال می کنم و سلام می رسانم و از مجموع زحماتی که متحمل می شوید بی اندازه سپاس گذارم.

چهارشنبه 23 بهمن1387 ساعت: 21:57

آقای حسینی. تآتری است که برای دهمین بار به دیدن آن دعوت می شویم. لااقل هنرپیشه ها را عوض نمی کنند.

آقای بنیان اندیش. قرن هاست که ایتالیا در قبضه ی کلیساست و اثری از امپراتوری کهن رومن در آن نمی بینیم. پس رومن ها یا باید مسیحی شده باشند و یا از وحشت انتقام جویی کشیشان به بیرون از ایتالیا بروند. آن گاه صحنه ی دوم خط ممتدی از سرزمین هایی را به ما نشان می دهد که در کنار آثار سلوکیه معابد و معماری هلنیستی روییده است. جدای از این تصویر منطقی در باب دو حصه شدن امپراتوری روم هر روایت دیگری اعتبار اسنادی ندارد. علاقمندم آن تصویر از معبد هلنی سیسیل را ببینم لطفا لینک آن را ارسال کنید. ضمن این که معابد هلنیستی باید در میان شهر رم باشد نه در سیسیل.


آقای عبور. مبهمات را طرح کنید تا هضم این مسائل بغرنج آسان تر شده باشد.

پنجشنبه 24 بهمن1387 ساعت: 2:32

آقای آرمان. قبلا هم پاسخ شما را گذارده ام. تمام یادداشت های ایران شناسی بدون دروغ و بهه خصوص از شماره ی 105 به بعد مربوط به صفویه است.


آقای بنیان اندیش. تنها یک گزینه وجود دارد: احتمالا بخشی از هلنیست ها، با در اختیار گرفتن نیروی دریایی امپراتوری، سیسیل را هم چون ترکیه و بین النهرین سنگر خود کرده باشند. وجود این معابد کلاسیک هلنی در جزیره ی نسبتا کوچکی چون سیسیل بر این سئوال قوت بیش تری می بخشد که پس چرا در شهر رم معبد هلنیستی نیست؟! ضمنا آخرین لینک ارسالی به شدت آلوده بود و احتیاطا حذف کردم.

آقای عابدی. منظورتان این است که یادداشت 104 نیست؟!


آقای توحید. ممنون از یادآوری شما.

پنجشنبه 24 بهمن1387 ساعت: 14:43

اقای عابدی و آقای عبور. آن کلمه و اعداد درست شد. ممنون.


آقای بنیان اندیش. در حوالی همان مطلب به مقدمه ی کتاب هخامنشیان رجوع کنید.

آقای عبور. کار دشوار و خسته کننده ای در پیش دارید. اصل این است که سرد و مایوس نشوید. بیان حقیقت برای خردمند یک نیاز است و نه ابزار تفاخر و برجستگی در میان جمع.

پنجشنبه 24 بهمن1387 ساعت: 17:59

آقای احسان. هامان ذکر شده در قرآن مربوط به دوران ظهور دین یهود است و هامان مربوط به تاریخ هخامنشیان لااقل هزار سال با آن دیگری فاصله ی زمانی دارد و نمی توان به شخص واحدی مرتبط کرد. ضمنا تمام پانل های ساختمانی در تخت جمشید به طور همزمان اجرا می شده و قسمت قبلی و بعدی مشخصی ندارد. فقط بر مبنای پیشرفت کار می توان تقدم و تاخر آن ها نسبت به یکدیگر، آن هم فقط با فاصله هایی قریب چند سال تعیین کرد.

جمعه 25 بهمن1387 ساعت: 18:45

آقای عابدی. به آن یادداشت سرکشی کردم اشکال چشم گیری ندیدم ولی با این همه در برخی از جملات تغییراتی دادم که انتقال مطلب آسان تر شود.


آقای توحید. ممنونم و بدانید جز بنده خدایی نیستم که کتمان حقیقتی را که گمان می کنم دریافته ام، کمک به جبهه ی کفر و شرک می دانم. یقین بدانید تا زمان هجوم متحدانه ی کارگزاران کنیسه و کلیسا به جهان در پانصد سال پیش، کلیسا نتوانسته است مردم دهی را به مسیحیت بخواند. چنان که هلنیسم رومی و یونانی تا همین چند سده پیش، که توطئه ی بزرگ ایجاد تفرقه در دین اسلام را چیدند، زنده بود و در مقابل مسیحیت می ایستاد. گسترش صلیب در جهان بدین طریق صورت گرفته است که بومیان آفریقا و آمریکا یا باید صلیب را می بوسیدند و یا شلیک به سرشان را تحمل می کردند. با این همه امیدوارم به خواست خداوند یادداشت های آتی به روشن تر شدن مطلب کمک بیش تری کند.

 
آقای خرمی. یاوه می بافند و از خواندن دوباره ی یادداشت داش اسمال کف به لب آورده اند. من اهل خود ستایی نیستم ولی نه در قلمرو ادبیات، اعم از شعر و داستان، نه در تحقیقات ادبی، نه در بررسی های هنری و معماری، نه در تحقیقات تاریخی، نه در عکاسی و رنگ شناسی و نه حتی در نقد فیلم، به قوزک پای من هم نمی رسند. اگر مخالف اند پس کارهای خود را با آثار من مقایسه کنند. این خود ستایی غیر معمول را از آن روی آوردم که با آنان زبان دیگری کارساز نیست.

شنبه 26 بهمن1387 ساعت: 2:41

آقای داریوش. به تلفن 66492049 تماس بگیرید.


آقای یه نفر. هر دو سخت قلابی بودند.


آقای مارلیک. ممنون.


آقای درویش. از فیلتر شکن استفاه کنید.


آقای بنیان اندیش. این چه کلیسایی است که ستون های بیرون از محوطه دارد! بنا یک ییلاق اشراف نشین بسیار خوش استیل و در سوریه است.

شنبه 26 بهمن1387 ساعت: 14:51

آقای مسعود. بارها و به هر مناسبتی یاد آور شده ام که درخواست های قومی یک مقوله ی حقوقی کتمان ناپذیر است، استحکام آن ربطی به دیرینگی و درازای زمان ندارد و بدون شک اگر گروهی می توانند تعریفی از فرهنگ و سنن و زبان خود ارائه دهند، از هر زمان و به هر نحو که گرد هم آمده باشند، برابر تمام پروتکل های تمدن، حق زندگانی با ویژگی های بومی خود را دارند و البته نه با تصور برتری طلبانه و قوم پرستانه که در جمله ی نادرست و افاده فروش شما نیز ثبت شده بود:
"ما كردها ، تمدنهاي هيتي ، اورارتو، ماننا، ماد ، لولوبي و حتي بعضي ها سومر را هم كرد میدانند".
آقای مسعود. اشکال کار درست از همین نقل از بعضی ها شروع می شود، یعنی ردیف کردن یک سری اسامی قومی که تماما تلقینی و تصوری است. کردان هم مثل اقوام دیگر تاریخ قدیم تر از حد اکثر سه قرن پیش ندارند همه ی ما مهاجرانی تازه از راه رسیده به این سرزمینیم مطلبی که با نگاهی دقیق به اطراف خود از صحت آن مطمئن می شویم و بار دیگر بگویم که دیرینگی تغییری در حقوق اجتماعی شناخته شده ی هیچ قوم و فرهنگی ندارد.
ضمنا این جمله ی شما: "ما حضور امريكا را بر تمامي دول منطقه ترجيح ميدهيم؟" نشان می دهد که برای حفظ امتیازات قومی خود تا چه حد آماده ی سرسپردن اید، با چه دست و دل بازی از کیسه ی دیگران خرج می کنید و نگاه تان به مسائل منطقه فقط از پشت شیشه و با عینک منافع کردستان انجام می شود!

شنبه 26 بهمن1387 ساعت: 19:49

آقای رحمانی. در سلامت آن سوژه تردید نکنید اما مواظب باشید که گرفتار نشوید!!؟ در باب سئوالتان نیز مطلب بسی دراز دامنه است و پاسخ به آن یا نیازمند دیدار حضوری است و یا باید اندک اندک و در فرصت های مناسب ارائه شود. زیر بنای مطلب آن که مهاجران پس از اسلام به ایران هر کدام به تجمعی وابسته بوده اند که بی شک در این یا آن زمینه توانایی هایی هم داشته اند و نیز به یاد داشته باشید که بسیاری از تفسیرهای موجود در این باب به وجه مسخره ای نادرست است.


آقای مارلیک. آن ها تدارکات تصویری یادداشت های آینده بود که اشتباها ثبت وقت نشده بود.

یکشنبه 27 بهمن1387 ساعت: 0:59

آقای محمدی. بعد از آن یوسف صدا و سیمایی چشم مان به شاه عباس ارشادی روشن خواهد شد.

آقای ایلماز. طبیعی است که تابلوی نقاشی و مینیاتور سند تاریخی شمرده نمی شود. زیرا در هر پستویی در اصفهان و شیراز و ترکیه و اروای شرقی و روسیه سفید و هند، صدها نمونه ی آن را برابر سفارش در برابر دستمزدی اندک کی می کنند به طوری که به اصطلاح کارشناس نیز در نوسازی آن درماند. یادداشت های 34 تا 39 در موضوع نقد کتاب "هنر دربارهای ایران" را با دقت بخوانید.

آقای سامان. نمی دانم کارتان را چه گونه انجام داده اید، در آن کتیبه هنگامی که داریوش می خواهد بگوید: این مال من است، "اتا مایی" را به کار می برد. در کتاب چنین گفت داریوش کار آقای دکتر نیک آیین پس از ارائه ی لغات کافی می نویسد: به تر است به جای زبان هندو و اروپایی بگوییم هند و روسی.

آقای سعید خسروی. نخست این که با کربن 14 نمی توان شیراز پیش از کریم خان زند ساخت و با این همه اگر کارشناسان آن آزمایش از پادوهای کنیسه و کلیسا نباشند و زیر نظر یک هیئت بین المللی انجام و کتابت آن در عصر حافظ مسلم شود، نه فقط تمام نوشته هایم را به آتش خواهم انداخت بل با لباس رسمی از همگان معذرت خواهم خواست. ضمنا چنین تشخیص هایی کربن 14 نمی خواهد چند دقیقه ای در اختیارم بگذارند آدرس پستوی جعل آن را هم خواهم داد.

دوشنبه 28 بهمن1387 ساعت: 6:20

آقای رضا. فرقه های اسلامی فاقد عمر دراز تاریخی اند و در دوران حیات کوتاه شان هیچ جنگ "رسمی" میان آن ها، مگر در اوراق کتاب هایی که می شناسیم، رخ نداده است. اینک به جست و جوی وسیع و عالمانه برای کشف حقایق سخت پنهان مانده نیازمندیم.


آقای طالب حقیقت. این گونه افسانه ها تنها به کار مسخره کردن آن می آید. در حوالی پاسارگاد مزرعه ی کاشت سبزی خوردن و از جمله شاهی فراوان است ولی از راه شاهی خبری نیست. پس از اتمام مباجث مربوط به صفویه به امید خدا به شرحی از تاریخ معاصر وارد می شوم که هیچ ربطی به مکتوبات کنونی ندارد.

آقای سهند. از بابت راه نمایی ها ممنونم و بحث زبان های منطقه در پیش است.

دوشنبه 28 بهمن1387 ساعت: 16:36

دو مسعود هر دو کرد و در دو جبهه ی گوناگون، حالا چه گونه باید خطاب شان کرد که مخلوط نشوند؟!!

آقای مسعود. رافائل و داوینچی نقاش یا میکل آنژ پیکرتراش مانند آتیلا ساختگی و ذهنی نیستند، معرف دوران معینی از تحولات تاریخ اند. حوصله کنید.


آقای مسعود. سراپای یادداشت شما به مردم کرد توصیه داشت که چشم از وعده های خداوند قهار در قرآن برگیرند و به نماینده ی یهودیان حاکم در آمریکا بدوزند. شما دیگر چه مسلمانی هستید؟! یادداشت شما اعتراف بدی بود که کردان از حضور آمریکا در منطقه خوش حالند چرا که دشمنان کرد را می کشند! چشم سران سیاسی کردستان روشن. هرچند مسلما این صدای شخص شماست و نه مردم با شرف کردستان.
ضمنا جز فارسی زبان دیگری نمی دانم که آن را هم اغلب غلط می نویسم.

سه شنبه 29 بهمن1387 ساعت: 5:12

آقای آمون. خدا را شکر دیگر شکایتی نمی رسد. خیر ببینی فرزند!

آقای یکی. نگران آمد و رفت این و آن نباشید.


آقای داریوش. کاش این تجارب سیاسی روشن فکران کرد را به عکس العمل دعوت می کرد.

آقای کشاورز. هم در پیستوم و هم در سیسیل هر دو در جنوب ایتالیا چند معبد هلنی - یونانی هنوز نیمه برپاست، با این برداشت تاریخی که سلطه ی کامل کلیسا بر نقاط جنوبی ایتالیا بسیار دیر رخ داده است. در باب کلیساهای گنبد دار رم نیز که کاخ سفید و واتیکان نسخه برداری از آن هاست، منتظر یادداشت 200 باشید. انشا’ الله.


آقای سجاد. آن بنا بیش تر شبیه دیگر ابنیه ی دولتی در مسکو است و البته اگر یک صلیب برفراز آن بگذاریم به عنوان کلیسا هم می توان از آن استفاده کرد.


آقای تفکر. ده بار دیگر هم که این وبلاگ را هک کنند، تخت جمشید همچنان نیمه کاره است.

آقای!! به خواست خداوند مشغول آماده کردن مقدمات آن هستیم.


آقای بنیان اندیش. الحمدلله در بزک مراکز مذهبی کت کلیسا را از پشت بسته اینم.

سه شنبه 29 بهمن1387 ساعت: 10:55

آقای سلام محمدی. بدون تعارف تکنیک کار شما در آن چند نمونه که دیدم، کاملا انحصاری و تاثیر گذار بود. تقسیم سوژه به قطعات مختلف و رنگ گذاری استادانه بر آن ها به گونه ای که ماهیت و هویت خود را از دست ندهد، کار دشواری است که شما از عهده ی آن برآمده اید. اگر بکوشید همین تکنیک را به طبیعت محض، مثلا درخت و آب و پرندگان و وحوش نیز گسترش دهید، که بسیار ظریف و زاینده است، مکتبی را می گشایید که می توانید نام "چهل تکه" بر آن بگذارید. به هر حال در هر زمان از دیدار کارهای تازه ی شما خرسند خواهم شد.

سه شنبه 29 بهمن1387 ساعت: 13:20

آقای درویش. با تشکر فراوان، نوشته ی مفصل ارسالی را خواندم. به یاد داشته باشید که تمام آگاهی های کنونی ما در باب مصر و روم و یونان و بین النهرین و ایران و چین و هند بسیار تازه تدوین است و از آن که تفسیر هرگونه رد پا از تمدن های کهن و باستان، از هر مسیری که یافت شده باشد، از صافی منافع کنیسه و کلیسا گذشته است، پس هرگونه سند انگاری و توسل به آن ها، از جمله در باب فلاسفه ی یونان و غیره، پیش از پیرایش و باز بینی دوباره، سقوط در تاریک خانه ای است که اینک فرهنگ عمومی بشر در موضوع گذشته ی خویش خوانده می شود.
ضمنا در باب خواندن کتیبه ها، هرگز ننوشته ام که بازخوانی هیچ یک از خطوط کهن و یا باستانی ممکن نیست، زیرا خوانده شدن خط میخی داریوشی منطق قابل قبولی دارد ولی آن چه را درباره ی خطوط پهلوی و ایلامی و بابلی می گویند بیرون از واژه های تطبیقی با کتیبه های میخی داریوشی قابل قبول و مطمئن نیست.
این را هم بگویم که ستاره های پرچم آمریکا و پشت دلارها پنج پر است و نه شش پر. موفق باشید.

دوستانی که تصاویر را دریافت نمی کنند یا باید چند دقیقه ای برای باز شدن تصاویر فرصت بگذارند و یا با فیلتر شکن وارد شوند.

سه شنبه 29 بهمن1387 ساعت: 22:31

آقای سهند. به جمع دوستان خوش آمدید. کسی همنام شما در این وبلاگ آمد و رفت نسبتا پر هیاهویی داشت که سرانجام نیز انشعاب کرد!!! دوستان فرض را بر بازگشت او گذارده بودند، بدون هرگونه بد خواهی.

آقای ایلماز. هیچ نامی نمی تواند تغییر عمده ای ایجاد کند. آن نمونه هم عالی ترین مصداق نافهمی و عقب افتادگی است.


آقای سعید. چه آلمانی و چه روسی، درست مثل حال حاضر معلوم می شود که ایران به علت آسیب گسترده و دراز مدت پوریم، فاقد الگوی ملی و قومی معماری است. چادر نشینان تازه وارد و پراکنده ای هستیم که پس از یک دور تسبیح مداخلات متنوع بیگانه در دو سه قرن اخیر، فعلا کارمان به این جا رسیده، که هنوز دعوای اصلی و عمومی بر سر اثبات هویت و کسب حقوق مربوطه است! یعنی گام نخست برای بدل شدن به یک ملت!

دوستان اگر عکسی باز نمی شود، اطلاع دهند تا مجددا آپلود شود. امیدوارم مشکل عکس یادداشت 64 حل شده باشد.

چهارشنبه 30 بهمن1387 ساعت: 1:32

آقای سعید. الگوی مساجد تبریز، نسبت به دیگر نمونه ها، که بنای آن ها در تمام ایران از عهد به اصطلاح صفویه آغاز شده، ویژگی خاصی ندارد. بر مبنای مباحث به قدر کافی مستدل پیشین معلوم شد که عمر کاشی پوشانی مساجد خشت و گلی و آجری مانده از عهد اصطلاحا صفویه در همه جای ایران و حتی در همان اصفهان، بیش از 150 تا 200 سال نیست، چنان که مساجد قاجاری در تبریز و تهران، که پس از پیدایش کاشی و فن کاربرد آن برپا شده، زیربنای اصلی و کاشی چسبانی همزمان دارد که یکی هم مسجد جامع تبریز با کاشی های اندک آن است. چنان که هر بیننده ای می تواند به سادگی درک کند که همین میزان کاشی های باقی مانده بر جرزهای فرو ریخته در مسجد کبود تبریز نیز تماما بر زمینه های خشتی چسبانده شده است. به گمان من بنای اصلی مسجد کبود هم متعلق به عهد فتح علی شاه است که در دوران بعد کاشی چسبانی کرده اند و گرچه نمی توان به دقت معین کرد ولی شاید معمرینی در تبریز بتوانند از وقوع زلزله ای در آن شهر خبر دهند که در میانه ی دوران ناصرالدین شاه موجب فرو ریزی گنبد و سقف شبستان آن مسجد تازه کاشی پوشیده، اما خشت و گلی شد تا کسانی بقایای آن را تحفه ای مانده از تیمور و غیره بدانند. متاسفانه از این مسجد چندان باقی نمانده که با تشریح اصول بنا بتوان قاجاری بودن آن را به سهولت اثبات کرد و کسی هم به سبب باور به افسانه های کنونی در این باب سعی نکرده است. ضمنا به این مدخل تعیین کننده نیز توجه کنید که نمایش حیات دیرین هر شهری با اشاره به مسجد جمعه ی آن تمام نمی شود، بل باید آثار هستی عمومی ساکنانی را که به چنین مسجد بزرگی نیاز داشته اند، از قبیل حمام و آب انبار و آسیاب و بازار و نشستنگاه حاکم و قبور بزرگان سیاسی و فرهنگی و مدرسه ی تربیت طلاب و از این قبیل را نشان داد وگرنه به اصطلاح مسجد می ماند و حوض اش. به یاد داشته باشید که از شباهت معماری و گنبد امام زاده ها به کلیسا سخن گفته ام و نه از شباهت معماری مساجد به کلیسا.


آقای داریوش. این به اصطلاح تخت جمشید تا اواخر قاجار، یعنی سال 1300 شمسی نام معینی نداشته است. آن را تخت جمشید نامیده اند تا دو قرانی هم گیر فردوسی مجعول و شاه نامه ی قلابی ترش بیاید!!!

چهارشنبه 30 بهمن1387 ساعت: 10:29

آقای درویش. این دانشمند عالی مقام که ضعف لغوی فارسی را با صفت "شلوغ پولوغ" نبودن تعریف می کند، در فرهنگ شیر تو شیر کنونی باید استاد اعظم زبان شناسی و دارای چندین کرسی آموزشی باشد!

آقای حقیقت. این آقای رمی بوشارلو همان دلقکی است که در کارتن بچگانه "شکوه تخت جمشید" با اشاره به خاک های روی زمین از فرش های زربفت هخامنشی و با اشاره به آسمان لخت از سقف های طلا نشان می گفت. چنین بوزینه ای آیا ممکن است جواب ای میل شما را مثل آدمیزاد بدهد؟!! پیش از این هم برای این حضرات از خرد و کلان و ایرانی و غیر ایرانی نسخه ی انگلیسی تختگاه هیچ کس ارسال شده بود، هیچ کدام جرات اعلام وصول آن را هم نداشتند. چنین است اوضاع فرهنگی در دانشگاه های پر آوازه ی غرب.

چهارشنبه 30 بهمن1387 ساعت: 18:17

آقای طالب حقیقت. ممنون از تعارفات تان. تمام تورم های بادکنکی در خطر انفجار سریع بر اثر برخورد با سورن حقیقت اند. چنان که اینک دروغ بافان فریب کار به شدت از جمع کوچک بنیان اندیشان دچار هراس اند، میکروفون های سمت ما را بسته اند و می دانند که سنجاق نوک تیز حقیقت در دست ماست و اگر مستند استاد غفوری را یک بار بر آنتن سیمای جمهوری بفرستند، بادکنک شان هزار تکه خواهد شد، زیرا که سوراخ عفن تخت جمشید مرکز رشد حشرات دروغی بوده است که تاریخ ما را بید زده کرده است. بنا بر این کار برای دوستان اندیشمند سهل نیست، باید چهره به چهره و نفر به نفر تبلیغ کرد . پیشنهاد من برای شما این است که باکس مستقلی بسازید از لینک نسخه ی انگلیسی تختگاه هیچ کس و تصاویر سنگ های تراش نخورده همراه یادداشت کوچکی به زبان انگلیسی که دوست داران حقیقت در جهان را به بازبینی بخواند. آن گاه این باکس را به مراکز تحقیقاتی و فرهنگی، از ژاپن تا کانادا ای میل کنید و منتظر عکس العمل بمانید. حاصل مطلوبی به دست خواهد داد. انشا’ الله

ارسال شده در دوشنبه، ۱۹ مرداد ماه ۱۳۸۸ ساعت ۱۰:۲۰ توسط naina

ارسال پیام به این نوشته
نام: *
ای میل:
وب سایت:
پیام: *
کد امنیتی: *
عکس جدید
نظر بصورت خصوصی برای نویسنده مطلب ارسال شود
دوست گرامی پیام شما پس از تأیید نویسنده نمایش داده خواهد شد.
 
 

کلیه حقوق مندرجات این صفحه برای وب سایت ` حق و صبر ` naria.asia محفوظ است.

طراحی و راه اندازی،
گروه برنامه نویسی تحت وب بنیان اندیشان