چند هفتهای پيش بخش اول کتاب «ساسانيان» را به وزارت ارشاد برای بررسی و اجازه چاپ فرستادم. تصورم اين بود که کتاب به دشواری از سد فرهنگی ـ اداری وزارت ارشاد خواهد گذشت. زيرا میدانستم که سازندگان تاريخ دروغين و بزک کردهی ايران پيش از اسلام، با کانالهايی که در وزارت ارشاد دارند، به مطالب آن پی خواهند برد و از آن جا که بی ترديد انتشار کتاب ساسانيان با بر چيده شدن کامل افسانه سرايیهای باستان پرستان و تلقينات يهوديان دربارهی تاريخ پيش از اسلام ايران برابر خواهد شد، خواهند کوشيد حتیالامکان مانع چاپ و انتشار آن شوند.
اما هرگز تصور نمیکردم که وزارت ارشاد جمهوری اسلامی، با کتابی که به هويت و تاريخ ايرانيان پرداخته، انبوهی سئوالات نو در خصوص تمدن کهن ايران و پيشينه و سرنوشت شرق ميانه پيش و پس از اسلام پديد آورده و اينک مرجعی جهانی برای مطالعهی تاريخ ايران شناخته میشود چنين برخوردی کينه توزانه و بی منطق را جايز شمرد، که برای من اين تصور را پديد آورد که کسانی در وزارت ارشاد صلاحيت اداره و حفاظت و نظارت بر کتاب را ندارند و نه ساز فرهنگ و دانايی و رشد انديشه، که ساز تمايلات گروهی و شخصی خود را می نوازند.
باری، سه روز پيش بالاخره خبر دادند که کتاب ساسانيان من، اجازهی انتشار نخواهد گرفت و غير مجاز شناخته شده است و مرا به حضور مسئول مربوطه راهنمايی کردند. مدتی در پشت بارگاه ايشان انتظار کشيدم که زمان آن به نظرم بسيار طولانی و غير معمول بود. بالاخره به حضور ايشان بار يافتم و قسم میخورم که مکالمهی زير تصوير سالم آن گفتوگويی است که بين من و ايشان گذشته است.
مسئول مربوطه در اولين جمله و پيش از اين که حتی خودم را معرفی کنم، گفت:
ـ شما چه دشمنی با ايران پيش از اسلام داريد؟
ـ شما چه دوستی با تاريخ دروغين ايران پيش از اسلام داريد؟
ـ شما غرور مردم ما را جريحهدار کردهايد؟
ـ مگر غرور مردم ما به تاريخ ايران پيش از اسلام مربوط میشود؟
ـ شما تفسير علامهی طباطبايی را نخواندهايد، که چه قدر از کوروش ذوالقرنين ستايش کردهاند؟
ـ علامه طباطبايی مفسر قرآناند نه مورخ و تحت تأثير تبليغات جديد بودهاند. ذوالقرنين در اسناد کهن اسلامی و تا همين ۸۰ سال پيش اسکندر بوده است، اين جا به جايی اسکندر با کورش از توطئه های اخير همان سازندگان تاريخ دروغين پيش از اسلام ايران است.
ـ شما همه را عصبانی کردهايد.
ـ مگر عصبانيت ديگران موجبی برای عدم صدور مجوز چاپ کتاب است؟
ـ شما حتی آقای رئيس جمهور را هم عصبانی کردهايد!!!
ـ اولاٌ که عصبانيت آقای رئيس جمهور هم موجب عدم صدور مجوز کتاب نيست و بعد هم جايی نشنيدهام که ايشان ابراز کرده باشند که از نوشتههای من عصبانیاند.
يکی از آن پوشههای پلاستيکی کنار دستاش را باز کرد و قسمتی از نطق رئيس جمهور را در جايی خواند که ايشان به طور تلويحی تمدن ايران پيش از اسلام را ستوده بودند. کاملاٌ معلوم بود که از پيش برای رويارويی خود را مجهز کرده است.
ـ عقيدهی و علاقهی تاريخی رئيس جمهور شخصی است، نه مستند تاريخی.
ـ شما که کسی را قبول نداريد.
ـ پيشرفت و اقتدار حقيقت هميشه با در افتادن و ستيزه با افکار رسمی آغاز میشود. اگر جز اين بود آدمی هنوز در غارها زندگی می کرد.
ـ همه از شما انتقاد میکنند.
ـ پس چرا انتقاداتشان را چاپ نمیکنند تا مردم از شيوه انتقاد آنان آگاه شوند؟
ـ پس لابد شما نمیخوانيد، روزنامهها و مجلهها پر از انتقاد از شماست.
ـ متأسفم که يک مسئول کتاب از پايه با کتاب و برخوردهای اجتماعی با آن بيگانه است و درباره کتابی که دستور عدم چاپ اش را صادر کرده، چيزی نمی داند.
ـ شما میدانيد که کتابهای شما را ترکها ترجمه کردهاند؟
ـ خوب اشکال اين قضيه کجاست؟ ضمن اين که در حال حاضر بخشی از ترک ها از مخالفين کتاب های من محسوب می شوند و بد نيست آن ها را هم به فهرست ناراضيان از نوشته های من اضافه کنيد ولی نارضايتی از يک کتاب تحقيقاتی هراندازه هم که گسترده باشد، باز هم دليلی برای توقيف انتشار آن نيست.
ـ چرا ترک ها مخالف کتاب های شما شده اند؟
ـ برای اين که مورخين نام دار آذربايجان پيش خود خيال کرده بودند که امپراتوری اشکانی يک امپراتوری ترک بوده و روی اين مطلب سالها مانور دادهاند، حالا با کتابهای من معلوم شده که اشکانيان اصولاٌ يونانی بودهاند.
ـ کجا چنين چيزی ثابت شده؟
ـ در آخرين کتاب من به نام اشکانيان.
ـ به هر حال تشخيص من اين است که کتابهای شما به غرور ملی لطمه میزند و طبق آيين نامه اجازهی انتشار نمیگيرد.
ـ اگر منظورتان از غرور ملی باور حقههای يهود ساخته دربارهی ايران پيش از اسلام است، سعی من اين است که اثبات کنم اين غرور دروغين و بیپايه است.
ـ تا مملکت تجزيه شود؟
ـ اگر مملکتی با تحقيق تاريخی يک محقق و مورخ تجزيه میشود، آن مملکت اصولاٌ پايههای اتحاد محکمی ندارد ولی من خلاف شما تصور میکنم که تحقيقات من موجب مودت بيشتر و استحکام وحدت ملی شده است. اگر کتاب من برابر قانون و آيين نامه مطالبی دارد که مجاز به انتشار نيست شما بايد به طور مشخص معلوم کنيد که کدام سطر و پاراگراف، صفحه و يا فصل کتاب من به قول شما غرورملی را جريحه دار کرده، وگرنه کارتان غير قانونی و جرم است و مجبورم از شما شکايت کنم. وانگهی بد نيست بدانيد که در حال حاضر يهوديان بزرگترين مخالفين کتابهای مناند و دستور سکوت دربارهی اين کتابها را شورای جهانی يهود داده، همان سکوتی که لج بازانه در مطبوعات ايران با دقت تمام رعايت میشود.
ـ به هر حال ما به کتاب شما اجازه نمیدهيم. شما میتوانيد شکايت کنيد، ولی من خيلی ميل دارم آن دستور يهوديان را ببينم.
ـ آن دستور در سايتهاست، ولی من بايد به کجا شکايت کنم!
ـ به خود ما!!!
ـ خوب من شکايت نامه، آن دستور يهوديان و يک دوره از کتابهای خودم را فردا برايتان میآورم و تعجب می کنم شما که از مجموعه کتاب های من هيچ اطلاعی نداريد و سطری از آن را نخوانده ايد چه طور با اين حرارت عليه آن حرف می زنيد؟
ـ بسيار خوب، بياوريد.
اما ديروز که همهی اينها را به دفتر ايشان بردم، پس از اين که به طور دقيق دو ساعت و پانزده دقيقه انتظار کشيدم، بالاخره هم مرا به اتاقشان راه ندادند و گفتند که دوشنبهی هفتهی ديگر رجوع کنم.
اينک خطاب مستقيم من به وزير ارشاد اسلامی است. ايشان در دفاع از کتاب «فرهنگ لغات مخفي» در مجلس گفته بودند که محتوای هر کتابی تعدادی خواننده و علاقهمند دارد و مجاز نيستند علاقه مندان هيچ کتابی را از مطالبی که میپسندند محروم کنند. شايد ايشان و مسئولين برگماشته ايشان خيال میکنند کتابهای جدی و تحقيقی علاقهمند ندارد و به همين دليل ادامهی انتشار مجموعهی تأملی در بنيان تاريخ ايران را ضروری نمیدانند!
ضمناٌ میخواهم از آقای رئيس جمهور بپرسم اگر ميلياردها تومان را صرف ادارهی دستگاهی به نام «مرکز گفتو گوی تمدنها» میکنند، خود را شخصيت دموکرات با فرهنگ و طرفدار مسالمت و تبادل نظر معرفی میکنند، چه طور اجازه می دهند سخنانشان دستآويز مخالفان رشد انديشه و نظر باشد. مگر اين که چنان که شايع است و آن مسئول کتاب در وزارت ارشاد نيز تاييد می کرد، آقای رئيس جمهور نيز شيفته ايران پيش از اسلام باشند که تمام اطلاعات موجود درباره آن ساخت نوين مورخين يهود است و سطری اشاره درست در ميان آن ها نيست. من پيوسته نوشته ام که روحانيت کورش دوست و پيش از اسلام پرست، از حيرت انگيزترين پديده های ايران کنونی است!
مخالفين کتابهای من، از آن جا که کلامی در رد آن ها ندارند، برای ممانعت از ادامهی انتشار اين کتابها به شدت فعال شدهاند و سخت به تکاپو افتادهاند، تا شايد از اين راه نفسی به راحت کشند. به خصوص که با خبر شدهاند بخش ساسانيان اين کتابها دکان و بازار آنها را نه فقط کساد که به کلی تعطيل خواهد کرد. به گمانم اگر کتابهای من موافقينی نيز دارد، اگر احساس وظيفهای در برابر ابراز حقايق تاريخی ايرانيان دارند، بهتر است که به وزارت ارشاد برای توقف ادامهی انتشار اين مجموعه اعتراض کنند.
+ نوشته شده در سه شنبه، 2 دى، 1382 ساعت 16:41 توسط ناصر پورپيرار
اگه ممکنه اون قسمتی از تاریخ پیش از اسلام ایران که با دروغ و افسانه آمیخته شده را برای من ایمیل کنید
با تشکر
3 جلد کتاب پلی بر گذشته را بخوانید.