بيانيه

(سومين بار است که اين بيانيه را  نصب می کنم و معلوم نيست چه گونه واز چه راه حذف می کنند؟!!!)

مخالفان کتاب های من به شدت فعال شده اند، به تهديدات مکرر و متنوع دست می زنند و با مراجعه به مراکز سياسی مدعی دموکراسی و اصلاح طلبی و مسامحه و گفت وگو، در خاموش کردن اين صدا مصمم اند که خود مصمم و متعهد به برملا کردن دروغ های يهود ساخته درباره ی تاريخ ايران است.

آن ها که در پاسخ نويسی درمانده اند و از اعزام يکی دو بازيچه در سيمای نقاد به ميدان مبارزه با تزهای کتاب های «تاملی در بنيان تاريخ ايران» طرفی نبسته اند و نتايج نامطلوب گرفته اند، اينک ديگر علنا به حذف فيزيکی اشاره می کنند و گويا به سردمداری پيرمردی که از ستون های ياوه بافی در موضوع ايران پيش از اسلام است، هيئتی برای مقابله ی به هر بها و به هر صورت با اين کتاب ها و نويسنده اش تدارک ديده اند تا به بلند پايگی و ورجاوندی و ايستادگی و امتداد خويش بر دروغ های پيشين ، تا حد جنايت، معنای عينی و عملی ببخشند. نخستين موفقيت آن ها عدم صدور مجوز چاپ برای بخش سوم کتاب «۱۲ قرن سکوت» با نام فرعی ساسانيان است، که از نفوذشان در وزارت ارشاد نيز خبر می دهد.

آن ها در حالی که از ضربه ی کتاب «اشکانيان» کمر خم کرده اند، پس از دسترسی به متن «ساسانيان»، که برای بررسی به ارشاد فرستاده بودم، از طريق عوامل شان در وزارت ارشادعاقلانه انديشيده اند که ادامه ی انتشار اين مجموعه با ابطال کامل تاريخ يهود نوشته درباره ی تاريخ پيش از اسلام ايران و با برچيده شدن سفره ی کورش خوری، عرب و ترک ستيزی و هويت براندازی بوميان ايران برابر خواهد شد.

آن ها نيک دريافته اند که انتشار تزهای من درباره ی ساسانيان با بی اعتباری و حتی بی کاری انبوهی از صاحبان کرسی در دانشگاه ها، در ميراث فرهنگی، در باستان شناسی و در ديگر مراکز ايران شناسی غربگرا مترادف است و از آن که کم ترين تعهدی به حقيقت و به هويت واقعی ساکنان اين سرزمين ندارند و جز گوش به فرمانی مورخين بيگانه ی دست پرورده ی کليسا و کنيسه، وظيفه ای برای خود نمی شناسند، پس تنها صلاح و راه چاره را در منع انتشار اين کتاب ها ديده اند.

متاسفانه در برابر اين يورش همه جانبه و ناجوانمردانه و نابخردانه و غير انسانی و ضد فرهنگی و البته بی حاصل، دوستان احتمالی کتاب ها نيز عافيت انديشی می کنند و صدايی به اعتراض بر نمی آورند. معلوم است که از کسی نمی ترسم، چنان که نياز و تمنايی ندارم، فقط گزارش می دهم و دفاع از انديشه و از قلم و بيان را وظيفه می دانم.

+ نوشته شده در چهارشنبه، 22 بهمن، 1382 ساعت 1:28 توسط ناصر پورپيرار