زمزمه‌ی زيرلبی ؟!!!!

در سايت ميراث فرهنگی، مصاحبه‌ی آقای دکتر سيد محمد صادق سجادی «دبير شورای عالی علمی دايره المعارف بزرگ اسلامي» با عنوان «تداخل سياست و فرهنگ بزرگ‌ترين دشمن رشد فرهنگی و علمي» آمده بود. می‌خواهم ابتدا شما را با يکی از پرسش‌های اين مصاحبه و پاسخ آن آشنا کنم:

«سئوال: با در نظر گرفتن اين كه طي چند سال اخير ترديدهاي بنياديني در مورد صحت اعتبار بعضي از منابع اصلي تاريخ اسلام و ايران در قرون اوليه هجري، كه مآخذ اصلي نگارش بعضي از مقالات دايرة المعارف اسلام هستند، مطرح شده است، نظر شما به عنوان يك متخصص تاريخ اسلام و ايران درباره منابع تاريخي آن دوره چيست؟ 

جواب: به نظر من كه ساليان درازي است كه در اين زمينه ها فعال بوده و قلم زده ام، قسمت اعظم اطلاعات تاريخي موجود درباره وقايع، رجال و تحولات تاريخي در حقيقت مي بايد، ‌دگرگون شوند. ديدگاه هاي امروز به هيچ وجه نتيجه گيري هاي سابق و حتي نتايج تحقيقات دهه هاي اخير را نمي پذيرد. امروزه ديدگاه ها و نوع نگاه به تاريخ و نوع استفاده از مواد تاريخي كاملا تغيير كرده است. براي ما ديگر طبري، بلاذري، ابن اثير و ساير راويان تاريخ، مورخان درجه اولي كه تمام گفته هايشان را بدون چون و چرا بپذيريم، نيستند. بدين لحاظ مي بايد ديدگاه هاي تاريخي موجود درباره حوادث، مسايل و رجال صدر اسلام و كل دوره اسلامي را متحول كنيم. تحقيقات جديد نشان مي دهند بسياري از اطلاعات تاريخي كه تاكنون حقيقت مطلق فرض مي شده اند، قابل رد و بررسي دوباره هستند. از اين رو در حال حاضر اطلاعات تاريخي مندرج در كتب قديم به عنوان تنها اطلاعات دست اول براي ما محسوب نمي شوند. تاريخ را امروزه مي بايد بر اساس حركت هاي مردم سنجيد، يعني نتايج عملي آن را در تاريخ اجتماعي پيگيري كرد. در واقع يكي از فقر هاي ما در باب تاريخ اسلام و تاريخ ايران پس از اسلام، فقدان توجه نويسندگان و مورخان قديم به اوضاع و احوال مردم است. به همين دليل بايد با زحمت و رنج فراوان در ميان انبوه آثار تاريخي، اطلاعات اندكي را درباره وضعيت واقعي زندگي مردم به دست آورد. تواريخ قديم غالبا مشتمل بر شرح جنگ ها و رفتارهاي شاهان، امرا و وزرا هستند و به مردم توجه چنداني نكرده اند. در حالي كه يك حادثه تاريخي را تنها نمي توان از ديد فرمانرواي آن دوره نگاه كرد، بلكه بايد از ديدگاه مردم نيز آن را بررسي و تاثيرات سياسي ، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي اش را بر جامعه تحليل كرد. اما متاسفانه تواريخ اسلامي مقدار بسيار اندكي به ديدگاه هاي مردم توجه داشته اند. لذا مورخ امروزي بايد علاوه بر اسناد مكتوب از مدارك غير مكتوب هم استفاده و سعي كند ذهنيت و اوضاع اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي غالب بر دوره مورد تحقيق خود را به دست بياورد تا شايد از اين طريق بتواند با مقايسه اين نتايج با روايت هاي سرد و گنگ تاريخي،‌ فرضيات تازه اي را با حدس و گمان مطرح كند.
يك مشكل ديگر، علاوه بر پيش داوري محققان، دوگانگي ديدگاه يك مورخ و يا به عبارت بهتر يك شبه مورخ نسبت به حوادث تاريخي براساس يك منبع است. يعني اينكه يك محقق معاصر روايت هاي تاريخي مثلا طبري را در مورد يك واقعه به طور كامل مردود مي شمارد، اما روايت هاي همين طبري را درباره يك واقعه ديگر كه نظر او را تامين مي كند، به طور دربست مي پذيرد و ديگر توجهي به اسناد و شواهد مغاير نمي كند. اين دوگانگي در رجوع به منابع اصلي تاريخ كه متاسفانه در ميان محققان معاصر ما رواج دارد، تحقيقات تاريخي را در ايران با معضلات متعددي مواجه كرده است. به عبارتي تداخل سياست و فرهنگ و تحقيقات علمي با يكديگر در ايران باعث شده است كه محققين و مورخين واقعي به دليل نبود فضاي مناسب كمتر جرات داشته باشند تا نتايج حقيقي تحقيقات و بررسي هاي خود را عرضه كنند. اين موضوع بزرگترين دشمن رشد فرهنگي و علمي است، زيرا در نتيجه عدم عرضه نتايج تحقيقات واقعي، اطلاع از واقعيت به تاخير مي افتد و تحقيقات تاريخي از رشد باز مي مانند. به همين دليل بعضي از آثار تاريخي ايرانيان نسبت به آثار تحقيقي كشورهاي همسايه اعم از تركيه،‌ كشورهاي عربي و كشورهاي آسياي مركزي از سطح پايين تري برخوردارند. ضمن آنكه بعضي از كشورهاي همسايه غربي ايران تاريخ و گذشته چنداني ندارند و حتي كشورهاي تازه پديد آمده اي هستند كه بعضا بخش عظيمي از تاريخ ايران را جزو تاريخ خودشان قلمداد كردند و صدها واقعه تاريخي براي خودشان تدارك ديدند».


بدين ترتيب معلوم می‌شود که سئوال کننده با خبر است که ترديد‌های جدی و بنيادين درباره ی صحت و اصالت اصلی‌ترين منابع شناخت فرهنگ و تاريخ ايران و اسلام در «چند ساله ی اخير» پديد آمده است، اما به ملاحظاتی نمی‌تواند و يا نمی‌خواهد به صراحت بيان کند که اين ترديد های جدی و بنيانی برای نخستين بار در کتاب های «تاملی در بنيان تاريخ ايران» و به خصوص در بخش «پلی برگذشته»‌ ‌‌های اين مجموعه ارائه شده است.

در عين حال پاسخ دهنده نيز نيک می‌داند که  «قسمت اعظم اطلاعات تاريخی در حقيقت می‌بايد دگرگون شوند»، می‌داند که «طبري، بلاذري، ابن اثير و ساير راويان تاريخ، مورخان درجه اولي كه تمام گفته هايشان را بدون چون و چرا بپذيريم، نيستند» و می‌داند که ضروری است «ديدگاه هاي تاريخي موجود درباره حوادث، مسايل و رجال صدر اسلام و كل دوره اسلامي را متحول كنيم»، می داند که «تحقيقات جديد نشان مي دهند بسياري از اطلاعات تاريخي كه تاكنون حقيقت مطلق فرض مي شده اند، قابل رد و بررسي دوباره هستند» و بالاخره می‌داند که «در حال حاضر اطلاعات تاريخي مندرج در كتب قديم به عنوان تنها اطلاعات دست اول محسوب نمي شوند»، اما در عين حال نه فقط به منبع و مرکز اشاره به اين نيازهای نوين در بررسی تاريخ و فرهنگ ايران و اسلام و به منبع نخستين اين «تحقيقات جديد» يعنی مجموعه‌ی «تاملی در بنيان تاريخ ايران» اشاره ای نمی‌کند، بل هنوز هم به عنوان «دبير شورای عالی علمی دايره المعارف بزرگ اسلامي» شاهد و ناظر انتشار مجلدات جديد دائره المعارف با همان منابع کهنه و پوسيده و جعل شده و منحرف و مقصر و غالبا يهود ساخته‌ی پيشين است و نگفته پيداست که خود در انتشار داده‌های اين منابع نامطمئن اگر نه مقصر، لااقل موثر بوده است. به گمان من بايد بار ديگر سخن خودشان را در برابر ديدگان‌شان قرار داد که: «تداخل سياست و فرهنگ بزرگ‌ترين دشمن رشد فرهنگی و علمي» است.  

ارسال شده در سه شنبه، ۲۸ مهر ماه ۱۳۸۳ ساعت ۰۷:۴۰ توسط naina

ارسال پیام به این نوشته
نام: *
ای میل:
وب سایت:
پیام: *
کد امنیتی: *
عکس جدید
نظر بصورت خصوصی برای نویسنده مطلب ارسال شود
دوست گرامی پیام شما پس از تأیید نویسنده نمایش داده خواهد شد.
 
 

کلیه حقوق مندرجات این صفحه برای وب سایت ` حق و صبر ` naria.asia محفوظ است.

طراحی و راه اندازی،
گروه برنامه نویسی تحت وب بنیان اندیشان