خطاب به : صاحب نظران، متخصصان، مديران مطبوعات و مدعيان دفاع از انديشه و بيان آزاد!

من با کتاب های ام آينه ای به دست تاريخ و به دست فرهنگ شناسان دادم تا در آن سيمای بسياری از مدعيان حراست از انديشه و بيان آزاد را، طبيعی و آن طور که هست، نه بزک کرده و با ماسک، به نيکی و نمايانی تماشا کنند. آينده قضاوتی دردناک و زخم زبانی بهبود نيافتنی در باب آن ها روا خواهد داشت، چرا که معلوم شد فريادهای درخواست دموکراسی و دفاع از حق آزادی بيان و قلم و انديشه، که از حلقوم بسياری از آنان می شنويم، در نهاد فرياد زن، جز ناله ای از ناهمگرايی چرخ گردون نيست که چرا به هستی قدرت خواه خود او، چنين بی رحمانه و دراز مدت، بی اعتنا مانده است؟!

معلوم شد که برخی از استادان دانشگاه ما، و درست همان ها که وسعت نادانی و ناتوانی کنونی خود را متوجه تازيانه ی فرضی عربی در ۱۴۰۰ سال پيش می کنند، خود به زمان ما نيز قادرند که در جای رويارويی کلامی، صاحب نظر نوی در بيان تاريخ را، با ضربه های شلاق در برابر دانشگاه ها ادب کنند و به توبه و استغفار وادارند!!!

معلوم شد که مسئولان نهادهای فرهنگی، در دولتی با هياهوی اعتقاد به اصالت گفت وگو در مقياس جهانی، پس از بی حاصلی تازيانه داری آن استاد دانشگاه، آماده اند که با قبض و قباله ی اداری، ادامه ی ارائه ی انديشه ی تازه ای در موضوع تاريخ به جامعه را، متوقف و ممنوع کنند!!!

معلوم شد که نزديک به تمامی مطبوعات ما، که صورتک های فرهنگی متنوعی درانبار گريم خود آماده دارند و هر شماره بت های محافل خويش را به صورتی رنگين تر می آرايند، برابر نظريه ای ناموافق، همان حربه ی سکوت آميخته با دشنام های زير لبی و پراکنده را بر می دارند، که شورای جهانی يهود، برای مقابله، به دست شان داده است!!!

و بالاخره معلوم شد که بنگاه ميراث فرهنگی و تمام آن دم و دستگاه موزه داری و اکتشاف و مرمت و کرسی های تدريس تاريخ و باستان شناسی ، صفحات تاريخ و خاک های ميهن ما را، با بيل داری بيگانگان، از آن روی زير و رو می کنند که حقيقت هستی، هويت و به ويزه گستردگی و عظمت تمدن ۷۰۰۰ ساله‌ی بوميان ايران را،  هرچه ممکن است، به سود سياست ممتاز و مرکز انگاری فارس‌ها، که سوقات دوران رضا شاه است، مدفون تر کنند!!!

اينک اين پيام متممی است بر بخش نخست کتاب ساسانيان، که در آن با وضوح تمام اثبات کرده ام که باستان شناسان بيگانه سی هزار متر مربع بناهای بی نظير و کهن ايلامی تخت جمشيد را، عامدا و کاملا نابود کرده اند. اگر اساتيد کنونی باستان شناسی و دانش جويان رشته های تاريخ و موزه داری و مرمت و اکتشاف، حتی ذره ای غيرت دفاع از ميراث کهن بوميان ايران را در خود ذخيره دارند، بايستی تا تعيين تکليف آن ويرانگری مسلم، به ورود مجدد باستان شناسان بيگانه به سايت های کهن ايران اعتراض کنند. بدون اين اعتراض و بدون اين تعيين تکليف، در واقع تمام کوشش آموزشی خويش را به تلاشی برای ربودن نان پاره ای از راه همکاری در امحاء پيشينه ی اقوام ايرانی تبديل کرده اند و اين سطور شاهدی است برای ارائه به آينده و به زمانی که صلاحيت ادعايی هر متخصصی در اين يا آن زمينه را ارزيابی دوباره می کند.

ارسال شده در جمعه، ۱۱ اردیبهشت ماه ۱۳۸۳ ساعت ۰۳:۳۰ توسط naina

ارسال پیام به این نوشته
نام: *
ای میل:
وب سایت:
پیام: *
کد امنیتی: *
عکس جدید
نظر بصورت خصوصی برای نویسنده مطلب ارسال شود
دوست گرامی پیام شما پس از تأیید نویسنده نمایش داده خواهد شد.
 
 

کلیه حقوق مندرجات این صفحه برای وب سایت ` حق و صبر ` naria.asia محفوظ است.

طراحی و راه اندازی،
گروه برنامه نویسی تحت وب بنیان اندیشان