يادداشت برای آقای علی

آقای علی من بارها نوشته ام که تا پيش از داريوش هيچ قوم و جغرافيايی با نام «فارس» در محدوده ای که اينک ايران می ناميم، نبوده است. حتی در همين تفسيرهای پر از بلاهت کنونی، پارس پرستان خود می گويند که قوم شان در حوالی همان ۲۵۰۰ سال پيش به ايران سرازير شده اند، بی اين که بتوانند خط سير اين عبور را معلوم کنند. عده ای این مثلا فارس ها را از خراسان، گروهی از هند و برخی نيز از ماوراء قفقاز صادر می کنند! حتی اگر همين پيشينه را برای چنين قوم بی نشانی بپذيريم، معلوم می شود که آن ها لااقل ۳۰۰۰سال ديرتر از سيستانی ها و کرمانی ها و ايلامی ها و لرها و کردها و اورارتوها و مردم جنوب دريای کاسپين و سيلکی ها و جيرفتی ها، که غالبا آثار حضور ۶۰۰۰ ساله در ايران دارند، سروکله شان از يک ناکجا آباد پيدا شده که قريب ۲۰۰ سال آدم کشی کرده اند و بعد هم ريشه شان به عنوان مشتی مهاجر از اين سرزمين کنده شده است. چرا که از پس خروج هخامنشيان از ايران، نه ديگر يادی از حضور و هستی آن ها در تاريخ ايران بوده و نه تا زمان رضا شاه، و به فاصله ی ۲۳۰۰ سال، هيچ حکومتی ادعا کرده است که به نام و برای فارس ها در ايران فرمان روايی می کند!

بدين ترتيب اين سروری کنونی، که فارس ها در زمينه های فرهنگی و اقتصادی و سياسی خواستارند، فاقد پيشينه های بومی و ملی و عقلانيت و اسناد تاريخی است. اين يک توطئه ی معاصر برای ايجاد پراکندگی ملی و منطقه ای است که در مراکز سياسی و فرهنگی وابسته به کمپانی هند شرقی، قريب ۱۵۰ سال پيش و از هنگامی که زردشتی بازی و باستان پرستی و کورش شناسی را در آن خطه آغاز کردند، به وسيله ی وزارت امور خارجه ی انگلستان بنيان گذاری و برنامه ريزی و به زمان رضا شاه به ضرب و زور تفنگ و شکنجه و زندان و اعدام و به کمک طويله ای ازروشنفکری مزدور و احمق و خريداری شده، عملی کردند. اگر جمهوری اسلامی ايران در عين حال که بلافاصله آن آسيب سنتی و مذهبی رضا شاه را، به صورت بازگرداندن چادر بر سر زنان ترميم و جبران کرد، اما آماده نيست که به خراب کاری عميق ملی او در وابسته کردن هويت ملی ما با فارس ها رسيدگی و در رفع آن اقدام کند، از آن است که متاسفانه بقايای خدمت گذاران سلسله ی ساختگی پهلوی، هنوز هم با اقتدار تمام، در مراکز فرهنگی و آموزشی و تبليغاتی اين جمهوری حضور دارند و فارس پرستی را با نمايش مکرر و مهوع سرستون های مخروبه ی تخت جمشيد در تلويزيون و روزنامه ها و بر سر در و آرم و نام بنگاه های تجاری و صنعتی و خدماتی دولتی و ملی، و اخيرا با ساخت کاريکاتوری از تخت جمشيد در کيش، با نام و بهانه ی هتل داريوش، يادآوری و تبليغ می کنند. به گمان من و از آن که در بخش نخست کتاب ساسانيان ثابت کرده ام که حتی تخت جمشيد نيز يک زيگورات ايلامی است، پس اصولا ادامه ی توهم حضور و ديرينه و تسلط قوم و اقليمی به نام قوم و اقليم فارس، مستندات ملی ندارد و اگر زمانی بازگرداندن عقلانيت به فضای سياسی، اجتماعی و آموزشی ايران ممکن شد و کسانی موظف به رفع تضييقات رضا شاهی شدند، بايد که اين گرد و غبار فارس پرستی و فارس محوری را از آيينه ی ايران پاک کنيم، وحدت ملی مجروح کنونی را پرستار شويم و سلامت را بدان بازگردانيم.

ارسال شده در چهارشنبه، ۱۳ خرداد ماه ۱۳۸۳ ساعت ۰۷:۰۰ توسط naina

ارسال پیام به این نوشته
نام: *
ای میل:
وب سایت:
پیام: *
کد امنیتی: *
عکس جدید
نظر بصورت خصوصی برای نویسنده مطلب ارسال شود
دوست گرامی پیام شما پس از تأیید نویسنده نمایش داده خواهد شد.
 
 

کلیه حقوق مندرجات این صفحه برای وب سایت ` حق و صبر ` naria.asia محفوظ است.

طراحی و راه اندازی،
گروه برنامه نویسی تحت وب بنیان اندیشان