بدين ترتيب اين سروری کنونی، که فارس ها در زمينه های فرهنگی و اقتصادی و سياسی خواستارند، فاقد پيشينه های بومی و ملی و عقلانيت و اسناد تاريخی است. اين يک توطئه ی معاصر برای ايجاد پراکندگی ملی و منطقه ای است که در مراکز سياسی و فرهنگی وابسته به کمپانی هند شرقی، قريب ۱۵۰ سال پيش و از هنگامی که زردشتی بازی و باستان پرستی و کورش شناسی را در آن خطه آغاز کردند، به وسيله ی وزارت امور خارجه ی انگلستان بنيان گذاری و برنامه ريزی و به زمان رضا شاه به ضرب و زور تفنگ و شکنجه و زندان و اعدام و به کمک طويله ای ازروشنفکری مزدور و احمق و خريداری شده، عملی کردند. اگر جمهوری اسلامی ايران در عين حال که بلافاصله آن آسيب سنتی و مذهبی رضا شاه را، به صورت بازگرداندن چادر بر سر زنان ترميم و جبران کرد، اما آماده نيست که به خراب کاری عميق ملی او در وابسته کردن هويت ملی ما با فارس ها رسيدگی و در رفع آن اقدام کند، از آن است که متاسفانه بقايای خدمت گذاران سلسله ی ساختگی پهلوی، هنوز هم با اقتدار تمام، در مراکز فرهنگی و آموزشی و تبليغاتی اين جمهوری حضور دارند و فارس پرستی را با نمايش مکرر و مهوع سرستون های مخروبه ی تخت جمشيد در تلويزيون و روزنامه ها و بر سر در و آرم و نام بنگاه های تجاری و صنعتی و خدماتی دولتی و ملی، و اخيرا با ساخت کاريکاتوری از تخت جمشيد در کيش، با نام و بهانه ی هتل داريوش، يادآوری و تبليغ می کنند. به گمان من و از آن که در بخش نخست کتاب ساسانيان ثابت کرده ام که حتی تخت جمشيد نيز يک زيگورات ايلامی است، پس اصولا ادامه ی توهم حضور و ديرينه و تسلط قوم و اقليمی به نام قوم و اقليم فارس، مستندات ملی ندارد و اگر زمانی بازگرداندن عقلانيت به فضای سياسی، اجتماعی و آموزشی ايران ممکن شد و کسانی موظف به رفع تضييقات رضا شاهی شدند، بايد که اين گرد و غبار فارس پرستی و فارس محوری را از آيينه ی ايران پاک کنيم، وحدت ملی مجروح کنونی را پرستار شويم و سلامت را بدان بازگردانيم.