سياست داريوشی - امتداد فرهنگ و سياست داريوشی

به راستی که يک سده ی تمام است تا پارسيان فزون خواه و جدا سر و تجزيه طلب، که پيشينه ی قديم و قويم تاريخی در ايران ندارند، به ضرب و زور تفنگ و درفش و دروغ، گردنه ی همانديشی ملی را بسته اند و به ياری چند تخته سنگ و سرستون و سطوری چند، فاقد معنی و عقل و آدميت، نظير آن چه بر کوه بيستون به زبان داريوش هخامنشی گذشته، کوشيده اند برای خود، به نام و نشان صاحبان اين سرزمين، قباله و شناسه جعل کنند و قلدری رضا شاهی را، ضرورتی برای مهار مردم و مغلوبين بگويند، که پيشينه ی چند هزاره داشته است:

«داريوش شاه گويد : آن فرورتی با سواران کم به سرزمين ری گريخت. سپاهی به سوی او فرستادم او را گرفته و به نزد من آوردند. من بينی و گوش و زبان او را بريدم، يک چشم او را کندم و به دروازه ی کاخ بستم تا همه او را ببينند . سپس او را و مردانی را که با او بودند در درون دژ به دار زدم». (کتيبه ی بيستون داريوش، بند ۱۳، ستون ۲)

تمام کتيبه ی بيستون داريوش شرح اين قبيل آدم کشی های او به مدد يهوديان است که خود تفسير ديگری می طلبد. از اين راه و از طريق قتل عام نهايی و سراسری و ناگهانی، و چنان که در تورات ثبت است، از مسير هجوم برق آسا و بی رحمانه به سرداران و خردمندان و صنعتگران و ثروتمندان سراسر ايران، در روز دشمن کشی، که يهوديان پوريم نام گذارده اند، سرانجام ۱۵ ملت صلح جو و سازنده و هنرمند و صاحب خرد ايران و بين النهرين را، با نسل کشی کامل، از صحنه ی تاريخ روبيدند، مراکز تجمع و توليد را تعطيل کردند، بقايای بوميان ايران را به کوه و جنگل و اعماق دشت ها راندند، تا ظهور اسلام، به طول ۱۲ قرن، اين سرزمين را به سکوت واداشتند و چادر نشينی و زندگی عشيره ای در دهات دور افتاده را جايگزين آن مراکز بزرگ صنعت و هنر و توليد کردند، چندان که اينک هر نقطه ی ايران را که می کاويم ويرانه ای سوخته پديدار می شود که در پس مانده های آن نيز حضور فرهنگی و صنعتی و هنری  درخشان و حيرت انگيز يک قوم کهن ايرانی اعجاب جهان را بر می انگيزد. اين هنوز شماره ای از مراکز تجمع در ايران کهن است که تاکنون و به تصادف شناخته و يافته ايم و نمی دانيم به شرط يک جست و جوی جدی و موظف، چند مرکز تجمع و تمدن ديگر، همانند جيرفت تازه پيدا شده، ظاهر خواهد شد؟

اين مسير به پای ارتش رضا شاهی به کمال طی و کامل شد که با هجوم به بقايای بوميان ايران، در همان عزلتگاه های تاريخی خودشان، کشتار سران ايلات و عشاير و تخليه ی آنان از هويت و هستی ديرين و تخته قاپو کردن و تزريق فرهنگ «ريق ماسي» و حقير و بی پيشينه و پشتوانه ی فارس نشان و نمايش سر بريده ی سرداران‌ ايل نشين، به جرم فارس نشدن، و اين بار در ميدان توپخانه ی تهران، سرانجام در جای آن همانديشی و همراهی ملی، که طليعه ی آن پس از انقلاب درخشان مشروطه پديدار شده بود، ايران امروز را بنا نهاد که در هر فرصت دشوار به دست آمده ی تاريخی، برای رشد و سازندگی و همکاری و نوسازی، کرد و لر و بلوچ و خوزی و سيستانی و ترکمن و ترک، يعنی نيم بيش تر اهالی اين ديار، ابتدا خواستار بازگشت حقوق غصب شده به دست رضا شاه شوند و شرط هر نوع همکاری ملی را به رفع تبعيض و توهين و ستم و جدا انگاری قومی قرار دهند و چون هنوز هم انديشه ی قدرت طلب رضا شاهی در مسند نشينان ايران، با همان حرص و هدفمندی تر و تازه است، بار ديگر کار را به تفنگ کشی به روی يکديگر می کشانيم و به جای گفت و گوی فاضلانه و برادرانه، بين خويش گلوله رد و بدل می کنيم تا سرانجام دولت مرکزی با افتخار اعلام کند که بار ديگر کرد و ترک و خوزی و بلوچ، يعنی صاحبان اصلی و اوليه‌ی اين آب و خاک را، به سود زياده طلبی و مفت خواری فارسيان سرکوب و نگرانی دشمنان ديرينه و بيگانه ی اين ملک را، که از اتحاد و همدلی ما هراس دارند، رفع کرده است!!!!!!

اينک مورخ می پرسد سرانجام چه زمان به حساب کشی دقيق ويرانگری های رضا شاهی خواهيم نشست؟ ايا خيانت و خراب کاری آن نافهم يک شبه برکشيده به مدد سياست و سودای بيگانه، که بی شک چشم ديدن آسايش و آرامش و پيشرفت ما را ندارند، تنها به برچيدن تکيه های عزا داری حسينی و برداشتن چادر زنان محدود می شد، که جمهوری اسلامی، بی فوت وقت، آن سرسراهای نوحه خوانی را نوسازی کرد و چادر را به سر زنان بازگرداند؟ آيا رضا شاه نبود که به دستور يهوديان و با دعوت ايران شناسان و کاوشگران مزدور و بی سواد و منحوس و تشنه به خون تمدن ايران کهن به سايت های کهن ما، باستان پرستی را به قصد ستيز رسمی با اسلام و ايجاد نفاق و نقار و اختلاف ملی دامن زد و انبوهی اباطيل شاهنامه ای را به عرصه ی فرهنگ و به کتاب های درسی کودکان و نوجوانان ما سرازير کرد؟ آيا او نبود که کتيبه ی قلابی و يهود جعل کرده ی داريوش اول ، در بنای نيمه ساخت آپادانای تخت جمشيد را «قباله ی ايران»‌ خواند و بوميان ديرين ايران را به فرزند خواندگی و فروهر انگاری کورش و داريوش يهود نشانده دعوت و مجبور کرد؟ آيا مگر ستيز با بوميان و اقوام کهن ايرانی، که از ظهور هخامنشيان آغاز و به دوران رضا شاه بازسازی و تمديد و تجديد شد، هنوز می تواند سياست رسمی و يا نسبی جمهوری اسلامی باشد که مدعی بازگرداندن هويت ديرينه ی ايرانيان و اجرای احکام الهی است؟ آيا صريح قرآن عظيم نيست که رنگ و نژاد و قوم و قبيله و مال و نام و نسب، ملاک برترانگاری نيست و تنها ميزان الهی تقوای مردمان و بندگان است؟

اينک باستان پرستان، عرب و ترک  و لر و کرد ستيزان، و مدعيان جلالت هخامنشی، سراسر بدنه ی فرهنگی دولتی و ملی، در مراکز آموزشی، در رسانه ها و روزنامه ها و به ويژه وزارت ارشاد اسلامی را پوشانده اند و وابسته کردن پيشينه و پيوند ايرانيان به قوم بی نشانی با نام عاريتی «آريا» از همان نخستين برگ اسناد آموزشی دبستانی تا رساله های کرسی های پرورش استاد در  دانشگاه ها مرسوم و متداول است و بد نام ترين کارگزاران تفکر و تعلم شاهنشاهی، با اندکی ظاهر سازی و حتی بدون آن، هنوز هم صحنه گردان اصلی ميراث فرهنگی و مرمت و موزه داری و آموزش ايرانند و کسانی چون شاپور شهبازی، درست مانند ايام جشن های شاهنشاهی، ميان داری می کنند و سراسر نشر ايران با مراتبی مضاعف تر از دوران پهلوی، به پراکندن توهمات کورشی و داريوشی و بزرگداشت هيستريک تمدن دروغين و نايافته ی اشکانی و ساسانی و تبليغات باور نکردنی برای زردشتيگری مشغول اند. آيا نبايد اين بزرگ ترين آسيب وارد آمده بر پيکر شناخت خويش و شناخت يکديگر را ترميم کرد و آيا دشمنان نوانديشی در تفکر تاريخي ايران همان دشمنان اقوام و بوميان ايران نيستند؟ و آيا نبايد هرچه زود تر اين اوراق قی آلود را، که با تبليغ بزرگ انگاری های احمقانه و بی پايه و دروغين، انديشه احترام به همسازی و همسايگی و همدينی و همفرهنگی با ديگران را از جوانان ما ربوده، چون زباله، از عرصه ی اسناد تاريخی و فرهنگی ايران بروبيم؟ و آيا نبايد با اقتدار و استحکام به ستيز با باستان پرستی و دروغ پراکنی يهوديان در موضوع تاريخ ايران برخيزيم؟         

ارسال شده در شنبه، ۲۶ اردیبهشت ماه ۱۳۸۳ ساعت ۰۹:۴۷ توسط naina

ارسال پیام به این نوشته
نام: *
ای میل:
وب سایت:
پیام: *
کد امنیتی: *
عکس جدید
نظر بصورت خصوصی برای نویسنده مطلب ارسال شود
دوست گرامی پیام شما پس از تأیید نویسنده نمایش داده خواهد شد.
 
 

کلیه حقوق مندرجات این صفحه برای وب سایت ` حق و صبر ` naria.asia محفوظ است.

طراحی و راه اندازی،
گروه برنامه نویسی تحت وب بنیان اندیشان