حجت بر همه‌ی ما تمام است؟!

اينک حجت بر همه تمام است. ديگر می‌دانيم که يهوديان در اواخر دوران داريوش اول، و آن زمان که دفاع جمعی، سراسری و متحدانه‌ی اقوام شرق ميانه، متجاوزين هخامنشی را به آستانه‌ی شکست کامل کشانده بود و به تصريح تورات، مردم ممتاز منطقه‌ی ما، پيش شرط اين شکست را، قتل عام همزمان يهوديان خزيده در ميان اقوام اين خطه تشخيص داده بودند، يهوديان و باز هم به تصريح تورات، با سود بردن از شبکه‌ی اطلاعاتی پنهان خويش و پس از آگاهی از اين نيت جمعی، تصميم به پيش دستی می‌گيرند و با کمک عوامل نظامی هخامنشی، در يک يورش و شبيخون برنامه ريزی شده‌ی منظم و کودتا‌گونه‌ی پر از سبعيت، چنان که الگوی تمام کودتاهای پس از پوريم شده است، نخست سازمان‌های رهبری و برجستگان و هدايت کنندگان اقوام و سپس در آشفتگی و هراس به وجود آمده‌ی بعدی، فرد فرد زندگان ساکن سراسر شرق ميانه را، در اقدام پليدی که خود پوريم نام داده‌اند، قتل عام می‌کنند. اينک با ادله‌ی کافی می‌توان عرضه و اثبات کرد که شمار بس اندکی از بوميان ساکن جنوب دريای خزر، لرستان و کردستان و خوزستان، که جغرافيای سکونت‌شان اجازه‌‌ و امکان گريز به اعماق جنگل‌ها، ستيغ کوه‌ها و بن هورها و نيزارها را برای نجات می‌داده ، هرچند از اين آدم ‌کشی بی‌قياس مصون مانده‌اند، اما تا پايان قرن اول هجری، چنان که فقدان کامل يافته‌های باستان شناسی گواهی می‌دهد، هرگز به شهرنشينی و تجمع و توليد بازنگشته‌اند.

تورات نفوس کشتار شده برای بقای قوم يهود را، ۷۷۰۰۰ نفر می‌شمارد ولی تعيين وسعت و شمول اين نخستين نسل کشی کامل در زندگی بشری، که هرگز نظير آن تکرار نشد، از اين پس با کاوشگران و نوانديشان نخبه‌ی مسلمان و غيرمسلمان است که نيرو و دانش خود را وقف پرده برچينی از اين ماجرای هولناک تاريخی کنند که ۲۰۰ سال صحنه آرايی‌های اخير مورخين يهود، در تدارک جاعلانه‌ی دو سلسله و امپراتوری با نام‌های اشکانی و ساسانی و ضمائم سرگيجه‌آور آن‌ها، جز پرکردن خلاء کامل تجمع و تمدن و توليد در خطه‌ی ما، که حاصل پوريم بود، با هدف پنهان کردن رد‌پا و عوارض تاريخی آن آدم کشی وسيع نبوده است. آت چه را من به مدد اسناد و قرائن و اشارات و امارات گمانه می‌زنم، امحاء کامل قريب ۳۰ ملتی است که در فهرست مقبره ی کورش نام برده شده است.

اينک حجت بر همگی تمام است. زيرا علاوه بر ده‌ها برهانی که معلوم می‌کند تمام کتيبه ها و ديگر نشانه‌های حضوری که برای اشکانيان و ساسانيان در تاريخ ايران ساخته اند، جاعلانه و جديد است، با عنوان کردن مدخل فقدان کامل توليد در تمام عرصه‌های صنعتی و هنری و نيز نايابی ساده‌ترين لوازم زيستی در فاصله‌ی پوريم تا قرن دوم هجری، می‌توانيم با يقين کامل اعلام کنيم که تمام يافته های باستان شناختی مکشوفه در سراسر شرق ميانه، جز دو تاريخ توليد ندارند: يا متعلق به پيش از رخ داد پوريم‌اند و يا از قرن دوم هجری به بعد ساخته شده اند. باستان شناسی جهان در حال حاضر قادر نيست به قدر نعل اسبی شاهدی مغاير با اين ادعا ارائه کند.

برای استحکام اين نظر کافی است به نخستين دست ساخته‌های اسلامی در شرق ميانه و از جمله به نمونه‌ی سفال‌هايی توجه کنيم که در قرن دوم هجری در نيشابور، بغداد و سامره توليد شده اند. اين ظروف مصرفی سفالين گواهی می‌دهند که سازندگان آن از هيچ ميراث فنی و فرهنگی بهره نبرده اند و ساخته‌های آنان چندان خام دستانه و از نظر اسلوب و آرايه‌های هنری ناشيانه و ناباب‌اند که بدون هيچ مجامله و تعارف می‌توان گفت که حاصل دست سفالگر مسلمان از نمونه توليدات سفالگر ۵۰۰۰ سال مقدم بر اسلام عقب مانده‌تر است. همين بيان و نشان ساده‌ی قابل تعقيب به صدای بلند اعلام می‌کند که آدم کشی يهوديان در اقدام پوريم تا به آن حد وسيع و عميق و فراگير بوده است که تا ظهور اسلام کم‌ترين نشانه‌ی تحرک و تجمع و تمدن و توليد در سراسر شرق ميانه قابل شناسايی نيست و ساده‌ترين ابزار حيات جمعی، يعنی يک پياله‌ی سفال آب‌خوری در منطقه‌ای نيافته‌ايم که مظاهر مختصری از توليدات انبوه و متعدد و متنوع پيش از پوريم مردم آن، در موزه‌های جهان، از نخستين و عالی‌ترين فرآورده‌های صنعتی و هنری بشر معرفی می شود! آيا متوقف کردن کامل حيات طبيعی و رشد اجتماعی در خطه‌ی پرآوازه‌ی شرق ميانه با چه ميزان آدم کشی ميسر شده و با چه مقياس و معياری می‌توان وسعت و شدت آن را محاسبه کرد؟

اينک حجت بر همه تمام است. مورخ حتی می‌تواند نسل کشی کامل پوريم را حاصل وسعت وحشت يهوديان از بازگشت به اسارتگاه های بابل، در اثر شکست هخامنشيان بداند و آن را برآيند ناگزير چاره انديشی برای بقا از سوی رابی‌های يهود در دورانی سخت و سرنوشت ساز بشناسد. اما برای تاليفات مورخين و اقدامات جاعلانه ی باستان شناسان يهودی در دوران معاصر، تا حد حک کتيبه‌های ساسانی و ساخت دروغين پاسارگاد، تغيير هويت تخت جمشيد، تدارک صد‌ها تاليف قلابی در موضوع تاريخ ايران باستان و صدر اسلام و نيز اختراع دو سلسله و امپراتوری دروغين اشکانی و ساسانی، که تماما برای سرپوش نهادن بر پوريم آماده کرده‌اند و حاصل ديگر آن همين اختلاف درمان نشدنی و بی‌دليل است که ميان ساکنان و مردم ممتاز شرق ميانه، ميان ترک و ارمنی و ايرانی و عرب تا حد خون خواهی و خون خواری برقرار است، هيچ محمل و بهانه‌ای جز دشمنی فطری يهوديان با فرهنگ و تمدن غير‌يهود نمی‌بيند که نشان می‌دهد سردم‌داران و رابی‌ها و سران صهيونيستی اين قوم، دشمن فرهنگ و آگاهی تمام بشر و مقدم بر همه مسلمين‌اند، کم‌ترين اهميت و احترامی برای هستی و هويت و جان و مال و دانش و فرهنگ اقوام ديگر قائل نيستند و جای دادن آن ها در خانواده‌ی بشری خطای محض است. من به حال آن گروه يهوديان خردمند و صاحب فرهنگ و ضد صهيونيست افسوس می‌خورم که ناگزيرند مارک قومی را بر پيشانی خود نگهدارند، که تاريخ بشری را با اعمال زشت خويش آلوده‌اند، چنان که با همت مشتی روشنفکر و صاحب منصب سياسی ارزان بهای داخلی، تمام هويت و ديرينه‌ی اين سرزمين و سرگذشت مردم آن را با افسانه‌های نجس شاه‌نامه‌ای به تمسخر گرفته‌اند.

اينک که سعی ۲۰۰ ساله‌ی مورخين دروغ‌پرداز يهود و همدستان خودی آن ها باطل شده و پرده از پی آمد‌های پوريم در منطقه ی ما برداشته شده است، بر خردمندان و عاقبت انديشان است که پرچم حساب رسی پوريم را برافرازند و در همه جا از آثار آن کشتار موحش بر تمامی روند تاريخ و تمدن بشری سخن بگويند. کم ترين حاصل و درآمد اين اقدام جمعی نه فقط نزديک کردن دوباره‌ی‌ فرزندان اقوام پراکنده شده‌ی شرق ميانه است که در ۲۵ قرن پيش درخت تمدن و هستی پدران و پيشيان‌شان نيز در تبرکشی پوريم از ريشه درآمد، بل بر همه‌ی ما به سادگی اثبات می‌کند که تجديد هستی و حيات و تجمع و تمدن و توليد در شرق ميانه، به چراغ اسلام فروغی دوباره گرفته و به همت عرب مسلمان سازمان داده شده است و بالاخره ما را نسبت به تدارکات تازه‌ی يهوديان برای اقدام به يک پوريم معاصر و اين بار به مدد سربازان اروپايی و آمريکايی، هشيار می کند.

در حال حاضر تعيين تکليف نهايی تاريخ ايران باستان، منوط و منضم به تعيين تکليف نهايی با شناخت عوارض رخ‌داد پوريم است. اگر تصفيه‌ی نسل کشانه‌ی پوريم تا ميزان توقف کامل توليد و تمدن و تجمع در شرق ميانه عمل کرده است، پس انبوه سخن سرايان و افسانه سازان نام‌آور خودی و بيگانه که تاکنون از امپراتوران، پيامبران، آتشکده‌ها، خطوط، کتب، فرهنگ و نيز لشکرکشی‌های پياپی ايرانيان به يونان و مصر و روم سخن گفته‌اند، همگی به صورت مزد بگيران مستقيم کنيسه برای پنهان کردن حقيقت تاريخ غم‌بار شرق ميانه و پرده داران و پنهان کاران ماجرای پوريم در می‌آيند.

اينک حجت بر همه تمام است. برای نواختن در شیپور بيداری و بازساخت وحدت منطقه ای، پرچم بررسی و حساب‌کشی نتايج تاريخی و تمدنی پوريم در شرق ميانه و در تمدن بشری را برافرازيم. دشمن دروغ پرداز و جاعل و تاريخ ساز از اين نقطه سخت آسيب پذير است. کوشش جمعی ما ماهيت خون ريز و بی فرهنگ راهبران يهود را در سراسر تاريخ برملا می‌کند و برای اين همه مرکز دانشگاهی و سازمان‌های ايران شناسی، که با ادعای دانش و تحقيق عالمانه به ما فخر می‌فروشند، اما تا سرحد حک جاعلانه‌ی کتيبه‌ی ساسانی، اوباشی و بی دانشی کرده اند، آبرويی باقی نخواهد گذارد. اينک زمان يورش فرهنگی به دشمنان دين و آگاهی و تفرقه افکنان ميان مسلمين است و مسئوليت دانشگاهيان و حوزه ها و دستگاه های تبليغاتی و فرهنگی و آموزشی جمهوری اسلامی، به ويژه در دولت آقای احمدی نژاد، از همه بيش‌تر و سنگين‌تر است. حربه‌ی ما در اين مدخل، حساب کشی فرهنگی است که بلبل زبانی معمول آن ها را در موضوع تروريسم اسلامی بی‌اثر و ناکارآمد و بی‌کاربرد می‌کند.

برای برقراری دوباره‌ی پيوند باستانی ميان ملت های شرق ميانه، که اينک تمامی آن‌ها نظر به پرچم اسلام دارند، راهی مستقيم‌تر و نزديک‌تر از يادآوری سرنوشت مشترکی نيست که يهوديان در ماجرای پوريم برای آنان رقم زده‌اند. از طريق شناخت عوارض تاريخی پوريم، مقابله با آسيب آثار مورخين يهود، که اينک همگی به آن مبتلاييم، ميسر و سهل می‌شود. بعون‌الله

+ نوشته شده توسط ناصر پورپیرار در چهارشنبه دوم شهریور 1384 و ساعت 0:37 

ارسال شده در چهارشنبه، ۰۲ شهریور ماه ۱۳۸۴ ساعت ۰۰:۳۰ توسط naina

ارسال پیام به این نوشته
نام: *
ای میل:
وب سایت:
پیام: *
کد امنیتی: *
عکس جدید
نظر بصورت خصوصی برای نویسنده مطلب ارسال شود
دوست گرامی پیام شما پس از تأیید نویسنده نمایش داده خواهد شد.
 
 

کلیه حقوق مندرجات این صفحه برای وب سایت ` حق و صبر ` naria.asia محفوظ است.

طراحی و راه اندازی،
گروه برنامه نویسی تحت وب بنیان اندیشان