همان موشه داوید [2] ~ [1385]

«ميپردازم به ايران فعلي و حال حاضر. اگر نوشته دو سال قبل من را خوانده باشيد البته به دقت به خوبي خواهيد ديد كه ما چقدر در انجام پروژه خودمان موفق بوده ايم و حتي در همين شش ماه آخر راه ده ساله را پيموده ايم بدانيد كه فرجامي ننگين تر و آتشين تر خونبارتر و فجيع تر از آنچه در بين النهرين ميگذرد در انتظار ايران و ايراني است و يقين بدانيد جرقه بعدي بشكه باروت ايران را چنان منفجر و منهدم خواهد كرد كه من تصور پوريمي ديگر را در ذهنم پيشاپيش ميپرورانم و تاريخ و رويداد هاي پيش رو به وضوح به شما عيان خواهد كرد كه آيا به قول احمدي نژاد اسراييل از نقشه حذف خواهد شد يا ايران . تا روشن شدن جواب اين سوال زماني اندك پيش روست و شما نيز به نيكي جواب را ميدانيد ما در وضعيت كنوني در بهترين شرايط ممكن هستيم يعني بهتر از اين نميشد متصور شد . تمام منطقه روياروي ايران است و جاي ايران و اسراييل به عنوان دشمن جهان عرب عوض شده البته به يمن اعدام صدام به دست عمال ايراني اين جابجايي صورت گرفت حتي مردم امل جهان عرب هم ايراني ها را به عنوان دشمن خود ميپندارند چرا كه صدام به دست ايراني هاي مجوس شهيد شده است اينها همانهايي هستند كه تا ديروز عكس احمدي نژاد را در كنار بشار اسد درمغازه هاي بقالي خود ميزدند يادتان باشد اين هنر مهندسي افكار عمومي است و البته ما خبره ترين هستيم در اين علم گذشته از اينها ما اهرم 1737 و مكانيسم ماشه كار گذاشته شده در آن را در اختيار داريم و بي صبرانه منتظريم تا شما دست از پا خطا كنيد تا جهان را در برابر شما قرار دهيم .
اوضاع داخلي ايران هم كه ديگر وااسفا است تمامي احزاب به اصطلاح سرتاسري در حال احتضار به سر ميبرند و به ابلهانه ترين وجه ممكن به نيروهاي واپس گرا مبدل شده اند كه يا در خارج و يا در داخل به هم ديگر مي لولند مسخره ترين بخش قضيه آنجاست كه آقاي ورجاوند اين آبدارچي جبهه ملي و بقيه پير وپاتل ها ي نهضت آزادي تمام توان خود را صرف متوقف كردن آبگيري سد سيوند ميكنند تا مبادا آرامگاه كوروش به زير آب رود دلم سخت به حالتان ميسوزد رفيق ببخشيد برادر ! چگونه با اين سفها زندگي ميكنيد شما ها»!؟

گرچه با آن شیرین زبانی خنک و بازاری شما در انتهای نقل فوق، لو رفتید و اعتباری برای ادعاهای حضورتان در یک مرکز تحقیقات باقی نگذارد و درست تر بود که گفت و گو را در همین جا ببندم، اما لابد می دانید تنها کسی در ایران که با صدای بلند و علنا صدام پس از هجوم غربیان به عراق را ستود، من بوده ام و پیش از توضیح در این باره، ابتدا بگویم که شما، یعنی اسرائیلیان، که فرمانده ی اصلی قوای نظامی غرب اید، در عراق از نبوغ نظامی صدام شکست خورده اید، زیرا آن ابر مرد ایستادگی در برابر اورشلیم، هنگامی که با دد منشی ارتش آمریکا و جنگ بزدلانه ی آن ها به صورت ارسال صدها و هزاران موشک کروز الکترونیک مواجه شد، به درستی تشخیص داد که مقاومت کلاسیک در برابر یک ارتش مامور به بی رحمی، که مشغول آزمایش قدرت زراد خانه ی جدیدش بر خانه ها و پل ها و سدها و مراکز تولید برق و کارخانه ها و جان و سرمایه و ثروت ملتی است، جز ویرانی و قتل عام و صدمات جبران ناشدنی حاصلی نخواهد داشت، پس خردمندانه و به عنوان یک فرمانده ی آب دیده و آگاه، ارتش خود را از حالت کلاسیک خارج و در میان مردم توزیع کرد. نتیجه ی این نبوغ او همین است که می بینید: مردم جهان سیمای واقعی و بدون ماسک و موحش غربیان را شناختند، معلوم شد که اسلحه ی اتمی و کشتار جمعی و برقراری دموکراسی، بهانه ای بود تا اسراییلیان را به غارت و تخریب بقایای یادگارهای بخت النصر در موزه های عراق بفرستد و از همه مهم تر سپاهیان به شدت مسلح ولی ناپیدای صدام بتوانند ۲۶۰۰۰ عضو یک ارتش مافوق مدرن را به صورت کشته و مجروح از میدان جنگ خارج کنند. این آمار قابل گذشتی نیست و به همین دلیل پس از صرف ۵۰۰ میلیارد دلار و این همه ضایعات انسانی و اعتباری، اینک کارشناسان و سیاست مداران آینده نگر غرب به خوبی دریافته اند که ارتش پنهان صدام شکست شان داده و عاجزانه راهی برای گریز آبرومندانه از عراق می جویند، زیرا از ظواهر امر معلوم است که حزب بعث مسلح و پنهان شده ای که بخشی از آن در بدنه ی دولت کنونی عراق مخفی است، هنوز سازمان دهی خود را سراسری نکرده و اگر آن اندک آمریکاییان عاقل دیر بجنبند به زودی آمار تلفات نظامیان غرب سر به پنجاه هزار خواهد زد و اگر زمانی در ویتنام سرانجام توانستند بخشی از مزدوران شان را به صورت آویزان شده از هلی کوپترها خارج کنند، بدانید آقای موشه داوید که صحراهای بابل جای دفن خیانت کاران و مهاجمان به مردم عراق را نخواهد داشت. یقین دارم به این زاویه ی جنگ عراق نیاندیشیده بودید و تمام شنبه در پیش را فرصت دارید در این باب فکر کنید که حتی اگر در این ۳ سال اخیر ارتش رسمی عراق با تمام توان خود در برابر آمریکاییان می ایستاد، نمی توانست چنین صدمه ای را بر ژنرال های متفرعن غرب وارد کند، و تایید کنید از نبوغ نظامی صدام شکست خورده اید و بیاندیشید از چه راه می خواهید با ارتشی منضبط و کارکشته و با تجربه که حالا به صورت تاجر و رفتگر و بقال و رستوران دار در شهرهای عراق پراکنده اند، بجنگید؟!! نه اشتباه کرده اید، این آخرین تهاجمی است که نخستین آن را کلیسا و کنیسه پانصد سال پیش، با ارسال کشتی های توپ دار به آب های جهان آغاز کرد. پس از شکست در عراق باید ذلیلانه به خانه های تان بازگردید و بدانید پیش بینی درست آینده نه آنی است که شما نوشته اید، بل با زمانی که ایالات متحده به ۵۰ کشور مستقل کوچک بیگانه از هم تقسیم شود، فاصله ی زیادی نداریم. این سخن مرا که به قصد شنیدن اش بار دیگر به این وبلاگ آمده اید، در گوش نگهدارید؛ زیرا بچه هایی که حین این گفت و گوی ما به دنیا می آیند، هنوز قصد ازدواج نکرده، شاهد تحقق آن خواهند شد. آیا چه تعداد از این کشورهای جدید و منشعب از امپراتوری کنونی آمریکا، سرزمین جدید سیاهان و سرخ پوستان می شود؟!!!!

اما انصاف دهم که در کندن چاله ای بر سر راه شیعیان و جدا کردن شان از جهان عرب، با اجرای آن نمایش دل آشوب کن اعدام صدام موفق بوده اید و آن چشم انداز تحمل یکدیگر را، که به ویژه پس از پیروزی حزب الله در میان مسلمین پدید آمده بود، با آن طرح ریزی استادانه و واقعا هم یکشبه برهم زدید و می دانید که باز هم تنها صدایی که این توطئه را تذکر داد، وبلاگ من بود. واقعیت این است که جز در شخص رهبر سیاسی ایران، آیت الله خامنه ای، درایت درک توطئه ی شما را ندیدم و آن جشن و سرور که گروهی بر جنازه صدام به راه انداختند، با خوش بینی تمام، حاصل نبود یک سیاست گذار دور اندیش در میان صاحب منصبان و برنامه ریزان و استراتژیست های رسمی دولت ایران بوده است. اما بدانید که همین موفقیت شما نیز که مردم عرب را به خون ایرانیان تشنه کرده و موجب شد تا آن دولت های عرب را که تا چندی پیش به آمریکا درباره ی حمله به ایران هشدار می دادند حالا مشوق این حمله ببینیم نیز، یک موفقیت کوتاه مدت و موقت است، زیرا که آشکارا و گرچه دیر، اما نشانه های ترمیم این خطای بزرگ در میان صاحبان قدرت در ایران دیده می شود، که به گمان من عالی ترین جلوه ی آن همان سیاست مسالمت است که سید حسن نصرالله در لبنان اجرا می کند. من به راستی نمی دانم آیا کسانی در میان حاکمان ایران چنین شهامتی را در خود ذخیره کرده اند، یا نه، اما به جاست که لااقل از رفتار و سخنان آن ناشناسانی که به صورت نمایشی خود را شیعه می نمودند و در لحظات آخر زندگی، به یک مسلمان محکوم به مرگ از سوی دادگاه های یهودی فحاشی می کردند، اظهار برائت کنند. این فرصتی است که هنوز هم کاملا از دست نرفته است.

«اما در كنار اين قضايا رشد قارچ گونه احزاب استقلال طلب در حاشيه ايران: عربستان، آذربايجان، بلوچستان، كردستان چنان شتابي به خود گرفته است كه تصور آن در اين دو سال برايم ممكن نبود اين در حالي است كه دولت مركزي به وحشيانه ترين صورت ممكن در حال اعدام عربها بلوچها وآذربايجاني هاست و فقط به لطف فضاي امنيتي و ايجاد رعب و وحشت بر اين مناطق حكم ميراند رشد بي سابقه روحيه استقلال طلبي و حس ايراني نبودن و مهمتر از همه گاها نفرت از ايراني بودن به خصوص در مورد عربها تركها و بلوچها كاملا مشهود به نظر ميرسد كه ايده آلترين وضعيت ممكن را براي زدن ضربه ازخارج فراهم ميكند اگر عراق به لطف كشور هاي همسايه خود از قبيل تركيه و به خصوص اتحاديه عرب تجزيه نميشود و لا اقل تفكر تجزيه در اين مورد وجود ندارد در مورد ايران برعكس است تمام منطقه دشمن قسم خورده ايران است و بي شك با كوچكترين ضربه خارجي ايران تكه تكه خواهد شد هيچ نشانه اي از وحدت در داخل ايران به چشم نميخورد بل آنچه كه هست نفرت عمومي حاشيه ايران از اقليت حاكم فارس است حوادث عربستان بلوچستان و مهمتر از همه حوادث 22 مي شهرها ي آذربايجان اگر با يك انسجام همراه ميشد ما با هزينه كمتري ميتوانستيم ايران را از نقشه خاور ميانه پاك كنيم من بارها به دوستانم در انستيتو اينتر پرايز گفته ام كه تنها راه حل بحران حذف ايران در كليت آن از صحنه خاور ميانه است البته اين صدا الان بلندتر به گوش ميرسد و آنها ميدانند كه آپوزيشن ايراني خارج و داخل توانايي حتي زدن يك نيش موريانه را بر اين تمساح درنده جمهوري اسلامي ندارند. بخش مسخره تر اين داستان جايي است كه حتي بسياري از مخا لفين جمهوري اسلامي در داخل و خارج به دليل وحشت از ضربه نظامي آمريكا و فروپاشي ايران به پادو هاي اين رژيم تبديل شده اند چون نيك ميدانند اگر پروسه فروپاشي ايران حادث شود فلسفه وجودي آنها نيز فرو ميپاشد به همين دليل به فرومايه ترين شكل ممكن در حال گدايي از ما هستند تا در اين چند روز باقي مانده از عمر خود هر چند در شكل يك مخالف آن هم از نوع آبكي اش فرصتي براي صحبت از رسانه هاي ما داشته باشند و به اصطلاح از آن گذران امور كنند .
آقاي پور پيراربا عطف به تمامي اين دلايل فكر ميكنيد چقدر از عمر ايران باقي مانده است و مهمتر از همه بگوييد كه ما چقدر در اين دو سال موفق بوده ايم پاسخ منصفانه شما را خواستارم لطفا شعار ندهيد پاسخ بنويسد و كاري هم نداشته باشيد كه من در مركز تهران نشسته ام يا در اسراييل و يا در شيلي و آمريكاي لاتين چون ما در همه جا هستيم اين خصلت ماست .
در خاتمه بار ديگر متذكر ميشوم كه مديريت خاورميانه مسوليتي اجتناب ناپذير است كه خداوند بر دوش ملت يهود گذاشته است وسربلندي ملت يهود را در انجام اين مسئوليت تاريخي ار يهوه خواستارم».

آقای موشه داوید، عجیب است که در حال گریز مفتضحانه ی لشکریان غرب، یعنی هخامنشیان جدید شما، از خاورمیانه و در حالی که نظام سیاسی اسرائیل به جهات متعدد در حال از هم پاشیدن است و حماس و حزب الله مهار امور را در کنار شما به دست گرفته اند، باز هم گمان دارید مشغول مدیریت دل خواه در خاور میانه اید و با این همه به شما نمی گویم شعار می دهید، اما ظاهرا زخم پاسخ قبلی من هنوز و پس از دو سال چندان ملتهب است که مرا متهم به شعار دادن می کنید! به گمانم زمان آن است که بدون خیال پردازی به خود آیید و بیدار شوید. بدانید که اگر تا ۶۰ سال پیش و قبل از تولد دولت مجعول اسراییل هنوز یهودیان فرصت داشتند محترمانه و با حقوقی که شایسته و اندازه ی آنان بود، در کنار مسلمین در سطح خاورمیانه زندگی کنند؛ در حال حاضر آدم کشی های ۶۰ ساله ای که در میان مردم فلسطین به راه انداخته اید و نفرت از توطئه های دمادم و بی حاصلی که علیه مسلمین به اجرا در می آورید، این فرصت را از شما گرفته است و سرانجام از منطقه بیرون ریخته می شوید. این سخن من شعار نیست و با سیاست و صحبت های احمدی نژاد ارتباطی ندارد. مردم ما هوشیارند، دوست و دشمن خود را به سرعت شناسایی می کنند و به تبلیغات و ظاهر سازی ها وقعی نمی گذارند. این که گفتم حاصل و برآیند مورخانه ی ماجراهایی است که در شرق میانه و در کل جهان می گذرد. نه آقای موشه داوید نسبت به دو سال پیش موفق تر نبوده اید، الا در جذب و جلب نفرت بیش تر مسلمین و مردم جهان. اگر قوم یهود پیوسته به حیثیت و تاریخ و فرهنگ و اظهار نظر دیگران بی اعتنایی کرده و در سراسر تاریخ خود، همه جا، از آشوریان تا مردم امروز لبنان، همسایگان را علیه خویش شورانده است، پس با خبر باشید که بخت النصرهای فراوانی در شرق میانه در حال سر برآوردن اند و روزی در راه است که دیگر کمپانی «داوود» و یا «شمعون» در کره جنوبی، که ما «داوو» و «سامسونگ» می شناسیم، کمکی به فروریزی مجدد و نهایی معابد سلیمان نخواهند کرد و ثروت یهود در برابر خشم مردم با فرهنگ دنیا موثر نخواهد بود. آقای موشه داوید اگر این فضا را درک نمی کنید و بوی آینده را نمی شنوید، پس گمان می کنم در مرکز شما همه چیز از روی متن تورات تحلیل می شود و نه التهاب جهانی موجود. نمی توانم باور کنم که با وجود آن همه دنگ و فنگ که مدعی می شوید در اطراف خود فراهم دارید، خود را به حاصل اختلافات قومی داخل کشور ما دل خوش کرده باشید. می دانم که این مسئله ای بسیار مهم و حاد است و می تواند بالقوه خطری در راه وحدت ملی شمرده شود، ولی این را هم می دانم که کسانی از هر دو سو به دنبال راه حلی عاقلانه اند و گرچه اسامی بی هویتی را به عنوان سرزمین فارسیان برای این آب و خاک تراشیده اید، اما اینک و به خصوص در مراکز مهم تصمیم گیری، به ندرت فارس متعصبی یافت می شود، پس بدانید که مشکل کنونی اقوام نیز راه حل ملی خود را خواهد یافت و به خصوص با هر عاقبتی، اورشلیم را از این نمد کلاهی نخواهد بود. امیدوارم بار دیگر غیب نشوید.

+ نوشته شده توسط ناصر پورپیرار در جمعه سیزدهم بهمن 1385 و ساعت 9:30
ارسال شده در جمعه، ۱۳ بهمن ماه ۱۳۸۵ ساعت ۰۹:۳۰ توسط naina

ارسال پیام به این نوشته
نام: *
ای میل:
وب سایت:
پیام: *
کد امنیتی: *
عکس جدید
نظر بصورت خصوصی برای نویسنده مطلب ارسال شود
دوست گرامی پیام شما پس از تأیید نویسنده نمایش داده خواهد شد.
 
 

کلیه حقوق مندرجات این صفحه برای وب سایت ` حق و صبر ` naria.asia محفوظ است.

طراحی و راه اندازی،
گروه برنامه نویسی تحت وب بنیان اندیشان